عباس واضح
کتاب بررسی مشی چریکی در ایران (57 ـ 1342) در 1379 ش به قلم محمدصادق علوی و با مطالعه موردی سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان انقلابی حزب توده ایران توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در 236 صفحه و 2000 نسخه منتشر شده است. مشی چریکی (مبارزه مسلحانه و قهرآمیز) شیوه خاصی از انواع مبارزه است که در آن یک اقلیت در چارچوب یک جنبش (مقاومت، رهاییبخش، انقلابی، تودهای) علیه دولت محلی یا نیروهای اشغالگر بطور مسلح و خشونتآمیز فعالیت مینماید.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از گروههای سیاسی در مسیر مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی مشی مسلحانه و قهرآمیز را بکار گرفته بودند که از هواداران عمده آن به نیروهای چپ مارکسیست میتوان اشاره کرد. سیدمحمدصادق علوی در این اثر، پژوهشی مستقل درباره نقش مبارزات مسلحانه در براندازی رژیم شاه داشته است.
کتاب «بررسی مشی چریکی در ایران» پس از مقدمه و پیشگفتار در سه بخش و هر بخش در چندین فصل به نگارش درآمده است. علوی در بخش اول که خود نیز شامل 2 فصل میباشد به بررسی انواع مشیهای مسلحانه و سازمانهای متکی بر آنها پرداخته و تاریخچهای از مبارزات چریکی در ایران و جهان را آورده است. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و بخصوص بعد از استقرار و تحکیم حکومتهای کمونیستی در چین و ویتنام شمالی، مسئله جنگ چریکی (به اشکال مختلف) مورد توجه جنبشهای انقلابی بویژه مارکسیستها قرار گرفت. در این مدل از حرکت انقلابی، انقلاب به لحاظ معنوی و با حمایت قطب کمونیسم ـ و در برخی موارد نیز مساعدتهای مادی آن ـ به شکل قابل تعریف (کلاسیک) و مورد پیشبینی صورت میگرفت. در این انقلابها، انقلابیون سعی داشتند به لحاظ نظری از سنتهای مارکسیسم ـ لنینیسم پیروی کنند. در نیمه دوم دهه 1950 جهان شاهد جنبشهای رهاییبخش ملی جدید همانند جنبشهای انقلابی کوبا، الجزایر، خاورمیانه و ... بود. در این جنبشها علاوه بر اقبال انقلابیون به مارکسیسم تجربه انقلابی به اندازه قابل توجهی به واسطه نظریات عملگرایانه و همچنین منطبق با وضعیت خاص هر منطقه، شکل گرفت. این روش به دلیل رویکرد خاصش بطور عمیق از سنت مارکسیسم ـ لنینیسم تخطی میکرد. در این جنبشها مسئله اصلی این بود که حرکت و مبارزه را باید آغاز کرد، چرا که ادامه فرایند انقلاب خودبخود نیروهای انقلابی را جذب کرده و قوام خواهد بخشید و کار سیاسی ـ خلقی بعد از برپایی انقلاب مسلحانه به کار میآید.
تحولات داخلی و خارجی متنوع و متعددی در دهه چهل از لحاظ رشد جنبشهای رهاییبخش، تأثیر بسزایی در تشکیل گروهها و سازمانهایی از این نوع در کشور داشت. رشد کمی جنبشهای انقلابی ـ چریکی در گستره جهان در این مقطع ـ بویژه کشورهای جهان سومی آمریکای لاتین، آفریقا و شرق و جنوب آسیا ـ و فرهنگی شدن آرمانهایی آن سازمانها و گسترش محبوبیت آنها در بین جوانان ایرانی بعنوان عامل بیرونی، در شکلگیری و تکوین سازمانهای انقلابی معتقد به مشی چریکی اثر بسزایی داشت.
در ایران دو جریان فکری این مشی را دنبال میکرد الف) مبارزان مسلمان، که از اندیشه انقلابی شیعه و سازشناپذیری اسلام جهادی الهام میگرفتند. ب) حرکتهای غیرمذهبی که در رأس آن کمونیستها قرار داشتند. با اهداف و تاکتیکهای مارکسیستی، لنینیستی، مائونیستی و دیگر گرایشهای غیردینی چپ 3 سازمان چریکیهای فدایی خلق،سازمان مجاهدین خلق، سازمان انقلابی حزب توده به لحاظ نظری و عملی فعالترین گروههای این جریان بودند.
مؤلف در این بخش از واقعه قیام 15 خرداد 1342 بعنوان مهمترین رویدادهای ایران نام میبرد که در آن سیاست مشتآهنین رژیم رخ نمود و موجب ناامیدی نهایی مخالفین شد و باعث گردید شیوههای جاری و متداول مبارزه سیاسی به شدت نادیده گرفته شود. به این واقعه به اذعان کارشناسان و موخین و حتی اعتراف سازمانها و رهبران چریکی موجب «ظهور گروههای چریکی و آغاز نبرد مسلحانه» گردید.
امام خمینی (ره) رهبر نهضت مردمی و فرد اول حوزه علمیه قم و جناح مذهبی مخالف، بعد از هدایت امور در قیام 15 خرداد 42 و رهبری تودهها با سخنرانیهای صریح و سلطنتآزار خود به رژیم پهلوی بطور بیسابقهای، از جمله در ماجرای کاپیتولاسیون تاخت. اتخاذ چنین موضعی از زمان استقرار حکومت پهلوی از سوی نیروهای مذهبی کمسابقه بود. امام خمینی توسط رژیم دستگیر شد و ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید و در آنجا تحت کنترل شدید قرار گرفت.
بخش دوم به بررسی وضعیت سیاسی و سازمانی گروههای فعال مشی مسلحانه و چریکی در ایران پرداخته و به معرفی سازمانهای فعال و علل و چگونگی پیدایش آنها مبادرت میورزد. این بخش در سه فصل به معرفی سازمان و چریکیهای فدایی خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمانهای انقلابی حزب توده و سایر گروههای کمونیستی ـ انقلابی در ایران میپردازد. در این بخش آمده است که بعد از وقوع قیام 15 خرداد 42 و سرکوب آن توسط رژیم، اندیشه مبارزه خصمانه و خارج از چارچوب موازین و عرف سیاسی و مسالمتآمیز در نزد غالب مخالفین رژیم، به شکل متبوع تبلور یافت. یکی از این گروهها که بعدها سازمان چریکی فدایی خلق نامیده شد از چندین هسته کوچک و سلولهای محدود متشکل از جوانان مارکسیست تشکیل شد، آنان بعد از سرخوردگی از فعالیت سیاسی احزاب کمونیستی به مشی مسلحانه روی آورده بودند. مخالفت صریح روحانیت با رفراندوم شاه و سپس وقایع دوم فروردین سال 1342 ش در فیضیه و سرانجام سخنرانی شدیداللحن امام خمینی رخداد مهم 15 خرداد 1342 را بدنبال داشت. این تنشها موجب تحکیم بیشتر جبهه مخالفین که عمدتاً مذهبیون و علما بودند شد و اکثر جریانات ضدرژیم در این مقطع با هدایت و ابتکار امام و پشتیبانی قاطبه روحانیون و مراجع شکل گرفت.
بخش سوم در دو فصل علل اصلی شکست و ناکامی مشی چریکی در ایران از زاویه بیرونی و مشکلات و نارسائیهای ساختاری سازمانهای عمده و فعال چریکی و سرکوب آنها توسط رژیم میباشد. در این بخش چنین بازگو شده است که در همان بدو تشکیل و حتی قبل از نامگذاری، سازمان مجاهدین خلق، رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی را به دلیل سازشکاری و عدم قاطعیت در برخورد با رژیم مورد انتقاد قرار میدادند. این انتقادات در خصوص حوادث سال 1341 و بویژه 15 خرداد و 42 تندتر بود... و همچنین آمده است که بیژن جزنی در قیام 15 خرداد 42 برجستگی نقش روحانیت را با شخصیت امام خمینی مرتبط میداند. از نظر او جنبش 15 خرداد مواضع طبقاتی بورژوازی ملی و خرده بورژوازی (اقشار متوسط شهری و بازار) با مسیر تعرض روحانیون متحد گردیده و جنبش را بر حرکت انقلابی واداشت و به همین دلیل جنبش مذهبی تظاهرات دهقانان اطراف تهران را نیز به حرکت درآورد. نکته قابل توجه در استنتاجات نامبرده، برداشتن از نقش روحانیت در کل جنبش و شکل حرکت بود. از نظر او حرکت دستگاه روحانی و شخص امام خمینی در این دوره روی کل جنبش نیز اثر گذاشت و جناحهای سیاسی را که از مذهب به عنوان یک بخش از ایدئولوژی و تاکتیک خود استفاده میکردند به گرفتن رنگ مذهبی کامل کشاند.
پس از اتمام بخش سوم نویسنده از نوشتههای خود نتیجهگیری نموده است و فهرست منابع و همچنین فهرست اعلام صفحات پایانی کتاب هستند.
تعداد بازدید: 5554