کتاب و نشریه

قاصد مراد

رضا امیریان


در این نوشتار قصد داریم به معرفی یکی از آثار طرح «تاریخ انقلاب اسلامی به زبان ساده» بپردازیم که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی تحت عنوان «دانستنی های انقلاب اسلامی برای جوانان» تهیه شده است. پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 42 قصد دارد با معرفی این اثر و آثار مشابه، پا به عرصه ادبیات بگذارد و در این حیطه، اولا آثار منتشره را به خوانندگان معرفی نماید و در قدم دوم، با کمک نویسندگان جوان و خلاق، دست به خلق آثار ادبی مرتبط با حوادث سالهای 1340 تا 1343 بزند.
اما، درباره قاصد مراد، این کتاب زندگینامه داستانی شهید مهدی عراقی است که به تالیف نادره عزیزی نیک در تابستان 1388 برای اولین بار راهی بازار نشر گردید. كتاب حاضر، كه بر پايه مستندات تاريخي و نثر ادبي ـ داستاني براي گروه سني جوانان تدوين يافته، حاوي زندگي‌نامه شهيد «محمدمهدي عراقي» است. در اين روايت داستاني 34 سال مبارزه سياسي و اجتماعي عراقي و همراهي‌اش با امام خميني (ره)، به تصوير كشيده شده است. مطالب کتاب در ده فصل طبقه بندی شده اند و برای این ده فصل عناوینی انتخاب شده اند که ذهن خواننده را کنجکاو و راهی متن اثر کند. عناوینی همچون: قاصد مراد، اخراج سیاسی، دو گوش، یکی در و دیگری دروازه، بی قرار، زندگی جدید، کدام مجتهد اعلم است، من خود بابا را می خواهم، اعتراض به تبعید، سپر خمینی و آرزوی در دل مانده.
خود نگارنده در مقدمه کتاب نیز تلویحا به این عناوین اشاره کرده است و هدف خود از انتخاب آنها را اینگونه به خواننده القا نموده است: عاشق خدمت را تفاوتي نيست كه قاصد مراد باشد يا آب آور و نان آور مراد و ديگر مريدانش حتي در زندان، سپر بلا و بلاگردان مراد باشد؛ از جانفشاني براي مراد در تبعيدش محروم باشد و زندان و شكنجه بكشد به عشق مرادش يا كشته شود و فدا كند پسرش را به جرم عشق به مرادش. عاشق خدمت را همين كافي است كه مرادش، امامش و ولي فقيه اش بگويد: «مهدي من تويي!»
اگر چنين فردي را انقلابي اصيل، مجاهد نستوه و بلاگردان مقتدا بناميم، سخني به گزاف گفته نشده است.(مقدمه – صفحه 9)
اما شهید مهدی عراقی که بود؟ به یقین، بسیاری از خوانندگان این مطلب، او را به خوبی می شناسند و با مجاهدت ها و رشادت هایش به خصوص در سالهایی که نهضت داشت جان می گرفت، آشنا هستند. ولی با این حال در این مجال شرح کوتاهی از زندگینامه آن بزرگوار را برای آن دسته از خوانندگانی که این نام برایشان آشنا نیست، منتشر می کنیم.
محمد مهدي ابراهيمي عراقي فرزند غلامعلي در 1309 هجري شمسي در يكي از محلات جنوب تهران ديده به جهان گشود. او دوران دبيرستان را در دارالفنون نيمه تمام رها كرد و بخاطر مشكلات اقتصادي و معيشتي به تلاش معاش روي آورد.
عراقي در سن 16 سالگي با فدائيان اسلام آشنا شد و با شهيد نواب صفوي مرتبط گرديد. او به سرعت توانست به داخل شوراي مركزي فدائيان اسلام راه يابد. در دوران حكومت مصدق وي رابط فعال نواب صفوي و آيت‌الله كاشاني با دولت بود. در جريان بازداشت نواب صفوي در سال 1330 مهدي عراقي به همراه 52 نفر ديگر معترضانه وارد زندان قصر شدند و در محوطه آن متحصن شدند. اما با يورش مأموران بسياري از متحصنين از جمله مهدي عراقي بازداشت شدند. عراقي تا تير 1331 به مدت 6 ماه در زندان بود.
حاج مهدي عراقي در سال 1335 ازدواج كرد. امير، محمود و حسام سه فرزند عراقي، حاصل اين ازدواج هستند.
پس از رحلت آيت‌الله بروجردي در 1340، مرحوم عراقي مجذوب شخصيت امام خميني شد.
او با رهنمودهاي حضرت امام و با هدف ايجاد وحدت در صف گروههاي مبارز توانست چند گروه اسلامي را متشكل ساخته، زمينه شكل‌گيري مجموعه‌اي به نام «جمعيت مؤتلفه اسلامي» را فراهم آورد. او همچنين در حادثه حمله به فيضيه در فروردين 1342 همراه با تعدادي از مبارزين، حراست از بيت امام را به عهده گرفت.
عراقي سپس به تهران آمد و تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشوراي حسيني عليه رژيم شاه را سازمان داد. وي در آن زمان در تعطيل كردن بازار تهران تصميم گيرنده اصلي بود و در حركت دادن علماء و مراجع از حوزه‌ها به سوي مراكز شهرها و شهرستانها، نقش مؤثري داشت. پس از آزادي امام از زندان در مرداد 1342 نيز افراد جمعيت مؤتلفه اسلامي كه تحت نفوذ مرحوم عراقي بودند، مسئوليت مراقبت از بيت امام را بر عهده داشتند.
حاج مهدي عراقي در تظاهرات اولين سالگرد حادثه 15 خرداد در تهران همراه با دهها نفر ديگر دستگير شد و 2 ماه در زندان بود. او پس از تبعيد امام به تركيه، براي پيگيري مبارزه عليه رژيم شاه شاخه نظامي جمعيت مؤتلفه را سازمان تازه‌اي بخشيد. اولين دستاورد اين اقدام، ترور حسنعلي منصور نخست‌وزير وقت در بهمن همان سال به فاصله كمتر از 3 ماه پس از تبعيد امام بود.
عراقي پيش از آن در عمليات اعدام، هژير (1328) و رزم‌آرا (1329) نيز نقش داشت. در پي ترور حسنعلي منصور بسياري از اعضاي جمعيت مؤتلفه بازداشت شدند و از جمله عراقي در 19 بهمن دستگير شد و به مدت 13 سال در زندان ماند. او در زندان شكنجه و محكوم به اعدام شد.
در اعتراض به صدور حكم اعدام عراقي حوزه علميه قم تعطيل شد و طلاب در منزل مراجع تحصن كردند. سپس حكم اعدام عراقي به حبس ابد تغيير كرد و وي به زندان قصر منتقل شد.
او در 1348 مدتي به زندان برازجان منتقل شد اما در بهمن 1355 از زندان آزاد گرديد. با شروع انقلاب به توصيه شهيد بهشتي براي سر و سامان دادن به وضع محل اسكان امام خميني رهسپار نوفل‌لوشاتو در پاريس شد.
او مديريت داخلي بيت امام را بر عهده گرفت و سپس به توصيه مشاراليه براي سازماندهي تظاهرات تاسوعا و عاشوراي 1357 به تهران بازگشت. او پس از انجام موفقيت‌آميز اين تظاهرات مجدداً رهسپار فرانسه شد و سپس همراه امام به تهران بازگشت.
پس از پيروزي انقلاب، عراقي ابتدا به حكم امام خميني به رياست زندان قصر منصوب شد. سپس به رياست شوراي مركزي بنياد مستضعفان درآمد و در همين سمت بود كه مدتي سرپرستي امور مالي روزنامه كيهان را بر عهده گرفت.
او در صبح روز چهارم شهريور 1358 هنگامي كه به اتفاق فرزند خود حسام عازم محل كار خود بود، توسط سه موتور سوار كه عضو گروه فرقان بودند ترور شد و همراه با فرزندش به شهادت رسيد.
وي در قم در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد.
به قاصد مراد باز می گردیم. کتابی که عنوان اصلی آن از فصل اولش عاریه گرفته شده و از همان ابتدا ما را در فضای کاملا داستانی، وارد کوچه پشت مسجد می کند: قدم های بلند مردانه او هر لحظه تند تر از قبل، کوچه مسجد را پشت سر می گذارد. اگر به چاله چوله های محل آشنا نبود، نمی توانست در تاریکی از روی آنها بپرد و سرعت بگیرد..... این فضا درست ما را به شانزده سالگی مهدی عراقی باز می گرداند که با فدائیان اسلام آشنا شد.
نویسنده به خوبی توانسته شخصیت داستان را به خواننده معرفی کند و بفهماند که ما با نوجوانی روبرو هستیم که در حال گذراندن دوران دبیرستان خود است و در این اثنا با گروهی به نام فدائیان اسلام آشنا شده و وارد آن می شود.
فضای داستان از زاویه دید دانای کل نگارش شده. گرچه گاهی اوقات نویسنده تعمدا از دادن اطلاعات اضافی به خواننده خودداری کرده است و گویی که داستان  از زبان سوم شخص نگارش شده. اگرچه این زاویه دید در شناساندن محیط و حوادث به خواننده بسیار دست و پا بسته تر از دانای کل است، اما نادره عزیزی نیک به خوبی از پس این مشکلات برآمده و به گونه ای عمل کرده که این خساست او در ارائه اطلاعات به نوعی نکته مثبت نگارش او قلمداد شود. بخصوص در فصل دوم که این نگارش در به تصویر کشیدن ورود مخفیانه مهدی عراقی به مجلس برای رساندن نامه تهدید نواب صفوی به نمایندگان، باعث تعلیق های مناسب و ایجاد هیجان در خواننده شده است.
در کل بهترین نکته روایت داستانی زندگی شهید مهدی عراقی این است که ما از طریق یک جوان وارد بطن تمامی حوادث سالهای 1327 تا 1358 می شویم. جوانی که در تمامی حوادث نقشی مهم و یا حتی کلیدی را ایفا می کرد. بخصوص در سالهای 1340 تا 1343 که شهید عراقی به نوعی عصای دست نهضت روحانیت محسوب می شد و درست پس از شرکت در عملیات ترور حسنعلی منصور در سال 1343 دستگیر شد و 13 سال زندان و شکنجه را تحمل کرد و باز وارد میدان انقلاب و مبارزه شد.
در انتها به آخرین بند از فصل آرزوی در دل مانده نگاه می کنیم. جایی که صحنه شهادت این مبارز بزرگ و فرزندش حسام را به تصویر می کشد: صدای شلیک دو مسلسل صدای مهدی را قطع می کند. شیشه های خورد شده بر سر مهدی و حسام می ریزد. ماشین در خیابان زمرد نیم چرخی می زند و می ایستد. زمزمه اشهد مهدی به عرش می رود. فرشته ها شهیدان را از روی بال خود به زمین می گذارند تا روح مهدی و پسرش را بر روی دستان شهدا به آسمان ببرند.



 
تعداد بازدید: 4325



آرشیو کتاب و نشریه

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.