کتاب و نشریه

زندانیان سیاسی رژیم پهلوی در کلام امام خمینی(ره)

مهرنوش کاظمی


روزی که آیت الله خمینی(ره) در اسفند سال 1341 و در مسجد اعظو خطاب به حاضرین در درس وسایر مردم گفت: کمربندها را محکم ببندید برای حبس، برای سربازی رفتن، برای ناسزا شنیدن، نترسید، هیچکس باور نداشت که هجده سال بعد انقلابی عظیم در نتیجه همان سختی ها به ثمر بنشیند. موزه عبرت ایران، در کتابی با عنوان « زندانیان سیاسی رژیم پهلوی در کلام امام خمینی(ره)» به  بیان سخنان و توصیه‌هایی از امام خمینی درباره زندان, و زندانیان سیاسی رژیم پهلوی در سالهای مختلف – از سال 1341 تا سال 1358 ـ پرداخته است. این کتاب خصوصا به این دلیل جالب توجه است که بسیاری از این سخنرانی ها در همان سالهای 1341 تا 1343 انجام شده اند و صد البته در سالهای بعد هم امام خمینی (ره) هیچگاه زندانها و زندانیان سالهای آغازین نهضت را از خاطر نبرده بودند. مطالب کتاب در ده فصل گردآوری شده اند و عناوین این فصول عبارتند از: اختناق, زندانی استعمارگران, علمای اسلام و روشنفکران در حبس, خاطرات جسمی, به زندانیان سیاسی کمک کنید, زندانی به وسعت ایران, آزادی زندانیان سیاسی, اسلام و مردم شما را آزاد کرد, زندان و زندانی در حکومت اسلامی, و سخنرانی برای زندانیان سیاسی رژیم پهلوی.
زندانیان سیاسی رژیم پهلوی در کلام امام خمینی(ره)»  در سال 1389 توسط موزه عبرت ایران تنظیم و منتشر شد. کتاب در کل 159 صفحه دارد که 118 صفحه آن را مطالب تشکیل می دهند و باقی صفحات به عکسهای متعلق به حوادث انقلابی امام خمینی(ره) و زندانیان موزه عبرت اختصاص داده شده اند اما در مورد مطالب کتاب باید گفت که این مطالب با دقت و تعمق خاصی از لا به لای سخنرانی های مختلف امام خمینی گردآوری شده اند و در ادامه به تعدادی از آنها که در رابطه با زندانیان سالهای 1341 تا 1343 گفته شده اند اشاره می نماییم:
کمربندها را محکم ببندید برای حبس
* حوادثی که پیش می‌آید استقامت داشته باشید و از آنهایی باشید که خداوند متعال در حق‌شان فرمود: انّ الذین قالوا ربّناالله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا وابشروا بالجنه الّتی کنتم توعدون. خداوند ملائکه را بر شما فرو می‌فرستد و قلب‌تان را آرامش می‌بخشد که از کشته شدن و اعدام شدن نگران نشوید. جایگاه ابدی شما «جنات عدن» است که وعدالمتقون.(1)
روز خوشی و سعادت ما روزی است که از این دنیای آلوده و انباشته از درد و رنج و بلا راحت شویم. عید ما روز سعید ما در شهادت است. زندگانی در این روزگار برای مسلمین خوش و گوارا نیست. ما زندگی در سایه حکومت جباران و ستمکاران را نمی‌خواهیم و برای همه گونه حوادثی آماده‌ایم. شما هم باید آماده باشید، اگر واقعاً روحانی هستید نترسید، نگران نشوید، قلب‌تان را محکم کنید. خود را آماده کنید برای کشته شدن، خود را آماده کنید برای زندان رفتن، خود را آماده کنید برای سربازی رفتن، خود را آماده کنید برای ضرب و شتم و اهانت، خود را آماده کنید برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است. کمربندها را محکم ببندید برای حبس، برای تبعید، برای سربازی رفتن، برای ناسزا شنیدن، نترسید و مضطرب نشوید. به من اگر فحش می‌دهند شما چرا غصه می‌خورید؟ شما چرا نگران می‌شوید؟ چرا کاغذها را جمع می‌کنید.(2)

قم، مسجد اعظم، 29 اسفند 1341، فرا رسیدن نوروز 1342 
روحانیون، طلاب و اهالی قم – جلد 1، صفحه 163

* با این اختناق جانفرسای مطبوعات و سختگیری دستگاه انتظامی که حتی برای طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایی یا پخش آن اشخاصی به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع می‌شوند.
جلد 1، صفحه 148

بی اثر بودن سرنیزه
* خوب است که قدری عبرت بگیرند، بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند، به جای قانون شکنی و به زندان کشیدن علما و محترمین، به جای سرنیزه و قلدری، در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمی‌توان ملت را ساکت و تسلیم کرد؛ با زور و قلدری نمی‌توان روحانیت را از وظایفی که اسلام به عده آنان گذاشته است، بازداشت ... اگر با بردن عده زیادی از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن باز داشتند، سایر آقایان روحانیون که هنوز توقیف نشده‌اند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر می‌شود زبان روحانیت را برید؟ ...

 قم، 7 اسفند 1341، در حضور طلاب و روحانیون، اهالی قم و زائران حرم حضرت معصومه – جلد 1، صفحه 151

زندانی شدن به نفع یهود
* هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد، و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود و آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم.
قم، 22 اسفند 1341، بیانیه در اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام اسلام
جلد 1، صفحه 153

سکوت! یا حبس؟
* آیا در شرایطی که استعمار، قرآن مسلمان‌ها را تحریف می‌کند ما ساکت باشیم؟! آیا در موقعی که دستگاه طاغی بر مدرسه علوم دینی هجوم می‌برد و اهل مدرسه را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد و اموال طلاب را غارت می‌کند و علمای اعلام را به زندان می‌برد، هتک می‌کند و مور تهدید و تحقیر و اهانت قرار می‌دهد، ما ساکت باشیم؟ آیا ما ساکت باشیم در صورتی که علمای تهران حبس می‌شوند و هتک می‌شوند؟ آیا ما ساکت باشیم در حالی که علمای قم مورد شدیدترین اهانت‌ها قرار می‌گیرند؟ به جرم اینکه می‌گویند «ربنا الله»، مربی ما امریکا نیست، مربی ما انگلیس نیست، مربی ما اسرائیل نیست، مربی ما خداست.
قم، مسجد اعظم، 29 اسفند 1341 با حضور روحانیون،
طلاب و اهالی قم و زائران – جلد 1، صفحه 159

* هر کسی به طور کلی از ظلم و ظالم بحث کرد، اکنون در زندان به سر می‌برد یا مدت‌ها به سر برده است.
تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهایی جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدین را به جرم آنکه در عاشورا دسته راه انداخته‌اند و شعار ضد اسرائیل با خود داشته‌اند، به حبس و زجر و شکنجه کشیدند و اکنون هم در حبس به سر می‌برند، با آنکه با کمال آرامش حرکت می‌کردند.
قم، 18 فروردین 1343، بیانیه خطاب به ملت ایران در محکومیت
صدور حکم محکومیت آقایان طالقانی و بازرگان
جلد 1، صفحه 262

هدف، اسلام و استقلال کشور
* از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس(3) افسرده نباشید؛ تا این چیزها نباشد کارها درست نمی‌شود. تا زندان رفتن‌ها نباشد، پیروزی به دست نمی‌آید.
هدف، بزرگتر از آزاد شدن عده‌ای است، هدف را باید در نظر داشت. هدف اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمال اسرائیل است؛ اتحاد با کشورهای اسلامی است.
الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نموده‌اند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره می‌شود: تلویزیون، کارخانه ارج، پپسی کولا.(4)
قم، 21 فروردین 1343، سخنرانی در مخالفت با انقلاب سفید شاهانه با
حضور دانشجویان دانشگاه تهران و طلاب و اهالی قم
جلد 1، صفحه 267

اسیر استعمار نه
* ما که می‌گوییم به قانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم [یا] شمایی که دسته‌جمعی مردم را حبس می‌کنید، تبعید می‌کنید؟ سلول‌های شما پر است از حبسی‌ها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین، بندرعباس پر است از تبعید شدگان، برای اینکه اینها می‌گفتند که آقا، خُب ما نمی‌خواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم.
قم، مسجد اعظم، 26 فروردین 1343، تحلیل قیام 15 خرداد با حضور
علماء، روحانیون، دانشجویان و مردم – جلد 1، صفحه 289

* بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاری‌ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظیفه ماست که در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می‌باشد، برای تحمل هر گونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگیریم ...
قم، منزل حضرت امام، دوم فروردین 1342، در حضور زائران و مجاوران
حضرت معصومه (س) به مناسبت حمله مأموران به مدرسه فیضیه
جلد 1، صفحه 166

استیضاح اسدالله علم
* اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت به طور جنون‌آمیز در جریان است، من  به نام ملت از آقای علم، شاغل نخست‌وزیری، استیضاح می‌کنم: با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران کردید و علمای اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری در حبس به سر می‌برند؟ با چه مجوزی بودجه مملکت را خرج رفراندوم معلوم‌الحال کردید؟ در صورتی که رفراندوم از شخص شاه بود – و بحمدالله ایشان از غنی‌ترین افراد بشر هستند – با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجه ملت حقوق می‌گیرند برای رفراندوم شخصی التزاماً به خدمت وا داشتند؟ با چه مجوزی در دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ به چه مجوز در روز وفات امام صادق – سلام الله علیه – کماندوها و مأمورین انتظامی را با لباس مبدل و حال غیر عادی به مدرسه فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟
قم، 13 فروردین 1342، بیانیه شدیداللحن در محکومیت تهاجم نیروهای
رژیم به مدرسه فیضیه – جلد 1، صفحه 178

حمله مغول‌وار
* این همان کارهایی است که مغول باید انجام دهد، چنگیز باید انجام بدهد. در مراکز علمی می‌ریزند، خون بچه‌های شانزده ساله و هفده ساله [را] می‌ریزند، خراب می‌کنند مرکزهای علمی را، به علما اهانت می‌کنند، فحش‌های ناموسی می‌دهند، در حبس می‌برند، زجر می‌کنند، می‌کشند، می‌زنند، خونخواری می‌کنند، در عین حال نطق می‌کنند، اظهار اسلامیت می‌کنند، اظهار تشیع می‌کنند، اظهار کشف [و] کرامت می‌کنند.(5)
آنها دیگر نمی‌گفتند که ما شیعه هستیم؛ دشمن بودند با ما، در حال تعدی وارد شدند در مملکت ما. اینها با حال دوستی و ادعای دوستی، ادعای تشیع، بالاتر از تشیع، با این ادعا این اعمال را انجام دادند و می‌دهند.
قم، 12 اردیبهشت 1342، در هنگام درس و در ارزیابی قیام مردم
و حوادث سال 1341 با حضور طلاب و روحانیون و اهالی قم
جلد 1، صفحه 207

حبس شاگردان امام صادق (ع)
* شواهدی در دست است که دستگاه جبار، به حکم الزام و خباثت ذاتی، درصدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مرکز فقاهت و هتک مراجع و فقهای اسلام و حبس و زجر شاگردان مکتب اسلام و اهانت به قرآن و سایر مقدسات مذهبی، نمونه بارز آن است.
قم، 16 اردیبهشت 1342، بیانیه خطاب به طلاب و علمای همدان
جلد 1، صفحه 220

* سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت‌الله العظمی محلاتی(6) برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید و بگویید: شما خیلی به رنج بودید، زندان رفتن شما و اقدام شما فراموش نمی‌شود؛ سیزده روزی که در جایی، نظیر جای چاقوکش‌ها به سر بردید، مورد نظر ولی عصر – عجل الله تعالی فرجه خواهد بود. الحال بدانید و به مردم برسانید، به هر وسیله‌‌ای که می‌شود مردم محترم فارس و سایر جاها را مطلع فرمایید که اینها با سرنیزه، کشتن و زندانی کردن و سایر اعمال وحشیانه‌ای که در دنیای امروز، حتی در افریقا و ملل دیگر، به کلی انجام نمی‌شود، نمی‌توانند پیش ببرند و جلوی احساسات مسلمان‌ها را بگیرند و اسلام را از بین ببرند؛ و شکست می‌خورند.
قم، 21 فروردین 1343، سخنرانی در افشای جنایات شاه
در حضور علما و روحانیون و مردم شیراز – جلد 1، صفحه 273

* آیا ملت مسلمان می‌داند که در حال حاضر عده‌ای از علما و مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بی گناه در زندان‌ها به سر می‌برند، و بر خلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدت‌های مدیدی زندانی کرده‌اند؟ و مرجعی نیست که به این موضع هرج و مرج ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد.
قم، 4 آبان 1343، پیام در مخالفت با کاپیتولاسیون
جلد 1، صفحه 413

تهمت سازش به روحانیت
* شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه‌شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیون بحمدالله خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر می‌شود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت، رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید، این خمینی است؟ تا ما بگوییم علیه اللعنه. سایر علمای اسلامند؟ خُب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز اول ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند [آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظ‌شان کند [آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خدا حفظ‌شان بکند [آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظ‌شان کند [آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند [آمین حضار]. این علمای اسلام، این علمای اسلام در ماورای جوّ هستند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کرده‌اند، خُب اسم ببرید. آقا، اگر مردی، اسم  ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشته‌ها صلوات! خمینی غلط می‌کند همچو حرفی می‌زند خلاف دین اسلام؛ خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط می‌کند، می‌تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمتش را کشیده است؛ ائمه هدی این قدر خون دلش را خورده‌اند؛ علمای اسلام این قدر زحمت کشیده‌اند؛ خمینی و امثال خمینی می‌توانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون می‌کنیم.
قم، مسجد اعظم، 26 فروردین 1343، تحلیل قیام 15 خرداد
در حضور علما، روحانیون، دانشجویان و مردم – جلد 1، صفحه 290

خمینی هرگز نترسید
* اگر من خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‌کند که یک حرفی بزنم، می‌زنم و دنبالش راه می‌افتم و از هیچ چیز نمی‌ترسم. بحمدالله تعالی، والله تا حالا نترسیده‌ام [ابراز احساسات حضار].
* آن روز هم که می‌بردندم، آنها می‌ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‌دادم که نترسید. [خنده حضار] آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبس‌های طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند می‌ترسد؟
همان منبع، صفحه 293

علت مخالفت با شاه
* این آقا می‌خواهد، خیال می‌کند که ... باز عین کلمه شاه که ایشان زجر کشیده است «من را می‌گوید» - که خُب، ایشان یک زجری کشیده، چی کشیده است – عین حرفی است که شاه گفته است که او غرض شخصی با م دارد، او دارد حساب‌ها را‌ «عین عبارت اوست» که دارد حساب‌ها را پاک می‌کند – پس شما الان بلندگوی «اعلیحضرت» هستی در اینکه او گفت مملکت ما می‌خواهیم و اگر من بروم مملکتی نیست! شما هم می‌گویید که اگر شاه برود، مملکتی نیست. این یک تکه عین حرف اوست که زدید. او می‌گوید که مملکت ما وضعی دارد که اگر چنانچه ما برویم، آنها از آن طرف می‌آیند و اینها از این طرف. شما بلندگوی او هستید! او می‌گوید که فلان آدم(7) غرض شخصی با من دارد، حساب‌هایش را دارد حالا پاک می‌کند. «یعنی من» او را به حبس انداختم، من او را تبعید کردم، او حالا از این طرف پاک می‌کند. ایشان هم بلندگوی اوست، همان عین او را می‌گوید. من خیال می‌کردم برای شاه دیکته می‌کنند و حرف‌ها را می‌زند – و همین طور هم هست، دیکته از آن بالاترهاست – معلوم شد که دیکته و دیکته را ایشان می‌خواند! [خنده حضار]. با ایشان باید حساب کرد. آقا، من که یک نخست‌وزیر نبودم و یک بارگاه و قبه داشتم باشم، من آنم که حالا هم که اینجا آمده‌ام، منزل [را] دیدید که شما(8) نمی‌توانید تویش بنشینید و بیشتر از این هم نمی‌خواهم. اصلاً من توی حبس هم وقتی وارد شدم به آن باشگاه افسران – اول من را بردند توی باشگاه افسران – من وقتی وارد شدم دیدم یک جای خیلی خوبی است که همه چیز آماده است که منزل‌های ما خواب ندیده‌اند! به آن مأمورها گفتم خُب، اینکه از منزل ما بهتر است [خنده حضار] بهتر هم بود، بعد هم ما را بردند در یک جای دیگر همان مثل منزل خودمان، یک خرده‌ای هم بهتر! وقتی هم که از حبس ما بیرون آمدیم، حبسش هم یک حبسی نبوده که به ما یک بدی بگذرد – یک سختی – ما به واسطه آن بدی حالا با شاه – مثلاً – به هم زدیم! [خنده حضار] حبس‌شان هم یک حبسی نبود که برای ما – توی این حبس آنهایی که همراه ما بودند و مأمورین حبس بودند، با ما محبت می‌کردند، به ما ارادت داشتند و – عرض می‌کنم که – وقتی هم که از آنجا آمدیم، در یک باغ بزرگ و در یک عمارت عالی، که ما به خواب هم شاید ندیده بودیم، و ما هم آنجا بودیم. بعد هم که رفتیم منزل خودمان، منزل خودمان بود دیگر آنجا! ما اینقدر هم عادت نکرده بودیم که بیرون بیاییم و گردش برویم که حالا توی حیاط – توی خانه – هستیم به ما بد بگذرد! وقتی هم که ما را ترکیه بردند، ترکیه خیلی هم بهتر از ایران برای ما بود، برای شخص من. یعنی ما زجری ندیدیم و بعد هم رفتیم نجف، نجف هم که منزل‌مان بود. حالا هم آمدیم اینجا، هم بهتر از منزل خودمان است! باغ دارد و همه چیز! ما زجری ندیدیم که در مقابل این زجر – برای خودم می‌گویم – زجری ندیدیم که مخالفت‌مان با این آدم برای زجر باشد. ما زجرمان زجر این ملت است. من وقتی صورت آن مردهایی که بچه‌هایشان و پسرهایشان را کشتند در ذهنم می‌آید، زجر می‌برم. من وقتی آن مادری که یقه‌اش را پاره می‌کند در مقابل این چیزها که بیایید من را بکشید، شما که جوانم را کشتید بیایید مرا هم بکشید، شما که جوانم را کشتید بیایید مرا هم بکشید، این زجر می‌دهد ما را، نه اینکه به من یک چیزی بد گذشته، زجر دیده‌ام. نه، خیلی هم خوش گذشته. آنچه که مرا زجر می‌دهد آن مصیبتی است که بر ملت ما وارد شده. مسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نیست. آن کسی که می‌خواهد این آدم باشد، من نمی‌توانم به او بگویم مسلمان هست. آن کسی که دست می‌دهد به دست جانی، او را دیگر ما آدم نمی‌دانیم. اگر مسلمان هم باشد، آدم نیست و مسلمان هم نمی‌تواند باشد.
زجر ما این است، نه اینکه زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند، زجر ما این است که پای علما را اره کردند آقا! توی روغن سوزاندند! زجر ما این است که ده سال، پانزده سال، هشت سال، هفت سال، علمای ما در حبس بودند. پدر این آقا(9) چند سال در حبس بوده است، این زجر ماست. حالا از حبس، اینها آمده‌اند بیرون، بله «زندانی‌های سیاسی را ما رها کردیم!» یا به اصطلاح خودشان: «عفو کردیم! تمام شد؟ از زندانی‌های سیاسی، زندانی‌ای که ده سال در آنجا زجر دیده، عالم بزرگوار را توی صورتش چنان زدند که گوشش عیب کرده، حالا آمده بیرون، حالا بیاید تشکر کند که شاه بماند حالا؟! آقا نمی‌شود، این ملت را نمی‌شود خاموش کرد با این حرف‌ها.
پاریس، 13 آبان 1357، سخنرانی – جلد 4، صفحه 302

روحانیت و سیاست
* ما آخوندها را که می‌گفتند، اگر یک کلمه می‌گفتند، می‌گفتند که این سیاسی است. یکی از فحش‌هایی که گاه به [گاه] یک آخوندی، اگر می‌خواست یک حرفی بزند که به درد مملکتش بخورد، می‌گفتند «سیاسی» است. اوایل که ما آمده بودیم به قم، یکی از علمای محترم – که محترم و رئیس بود در قم – این را بعض مقدس‌مآب‌ها اشکال به او داشتند می‌گفتند منزلش روزنامه پیدا می‌شود! این طور، مغزها را تهی کرده بودند که اگر یک ملایی منزلش روزنامه بود، این اسباب طعنش(10) می‌شد. چه کار دارد ملا به روزنامه، ملا چه کار دارد به سیاست. ما را وقتی که از حبس می‌خواستند بیرون بیاورند، آمدند گفتند که بیاید توی آن اتاق، از حبس درآمدیم رفتیم توی اتاق مجللی هم بود نشستیم. پاکروان(11) آمد پیش ما و آن مولوی(12) – هر دو آنها هم رفتند – آمدند آنها و پاکروان در ضمن صحبت‌هایش گفت که سیاست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است! – این تعبیر آخرش بود – این را بگذارید برای ما. می‌خواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم. من به آن گفتم خُب، اگر این سیاست عبارت از اینهاست، اینکه مال شما هست! بله، بعد هم برداشتند در آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان. من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسیدم.
قم، 30 تیر 1358، با حضور دانشجویان دانشکده بابل
جلد 9، صفحه 177

پی‌نوشت‌ها:
1- اقتباس از آیه 15 سوره فرقان
2- اشاره به اعلامیه ساواک به نام «سازمان زنان ایران» که در آن زننده‌ترین، زشت‌ترین و بی شرمانه‌ترین فحش‌ها به امام داده شده بود. پاسبان‌ها و مأموران ساواک شبانه آن را در خیابان‌های قم به در و دیوار می‌زدند. طلاب و روحانیون آن را جمع کردند. امام در نشست بیرونی خانه خود نیز به طلابی که آن اعلامیه فضاحت‌بار را از دیوارها کنده بودند، اعتراض کرد که چرا این اعلامیه را جمع کمی‌کنید؟ بگذارید بر دیوارها باشد تا ماهیت دستگاه جبار را برای مردم بهتر روشن کند.
3- مهندس مهدی بازرگان
4- مؤسسات تلویزیونی ایران و پپسی کولا در حوزه انحصار ثابت پاسال، و کارخانه ارج متعلق به ارجمند بود که هر دو بهایی بودند.
5- اشاره به ادعاهای مکرر شاه مبنی بر دیدار امام زمان (ع) و ارتباط با اولیای خدا.
6- آقای بهاءالدین محلاتی
7- امام خمینی (قدس)
8- حضار
9- اشاره به یکی از حضار
10- سرزنش
11- حسن پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت.
12- سرهنگ مولوی، معاون وقت ساواک تهران.



 
تعداد بازدید: 4597



آرشیو کتاب و نشریه

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.