کتاب و نشریه

ناگفته های تاریخ ورامین (از آغاز قاجاریه تا ابتدای جمهوری اسلامی ایران)

عباس واضح


خاطره 15 خرداد 42 در «ناگفته‌های تاریخ ورامین»

کتاب ناگفته های تاریخ ورامین اثری از احسان تاجیک است که پیرامون بررسی تاریخی تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی در زندگی مردم شهرستان ورامین، پیشوا و قرچک از ابتدای قاجاریه تا پیروزی جمهوری اسلامی ایران در 1393 توسط انتشارات نظری به چاپ رسیده است.

ورامین از دیرباز به عنوان یکی از مراکز تجمع شیعیان میزبان علما، شاعران و هنرمندان بوده و حضور موثر مردم ورامین در حوادث تاریخی ایران مانند دوران مشروطه قاجار، پهلوی و انقلاب بسیار مشهود و پر رنگ بوده است.

این اثر بررسی و پژوهشی درباره نقش مردم، آئین ها، رسوم و شخصیتهای سیاسی و مذهبی منطقه ورامین و پیشوا در مقطعی از تاریخ معاصر - عصر قاجاریه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 - می باشد.

نویسنده در این کتاب با بررسی اسناد ساواک و مصاحبه با چهره های شاخص شهرستان ورامین، موضوعاتی مانند جریانات سیاسی در ورامین، تاریخ هیئات مذهبی و عزاداری، محلات قدیمی پیشوا و ورامین، تاریخ مسجد صاحب الزمان، حسینیه بنی فاطمه، زینبیه ورامین و قهوه خانه های قدیمی، پهلوانان و زورخانه های منطقه را مورد بحث و بررسی قرار داده است و همچنین از نقش مردم ورامین در حوادثی مانند مشروطه، کودتای 28 مرداد، قیام 15 خرداد سال 42، راهپیمایی ها و مبارزات مردم ورامین و پیشوا علیه رژیم ستم شاهی و سایر حوادث مهم این برهه از تاریخ سخن گفته است.

این اثر در17 فصل تنظیم شده است که در فصل اول آن به دوران مشروطه و انعکاس حوادث آن زمان در ورامین به صورت مختصر اشاره شده است.

در فصل های بعدی به موضوعاتی چون محله های قدیمی شهرستان پیشوا و ورامین، قهوه خانه ها، برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم در ورامین، شکل گیری مکتب خانه ها و مدارس در ورامین، احداث ساختمان حسینیه بنی فاطمه (س)، فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در مسجد حضرت قائم (عج)، وقایع 15 خرداد 1342 ورامین، دستگیری مشکی پوشان و تعداد شهدا در ورامین، تظاهرات مردم در سال 1357 پرداخته است.

قیام 15 خرداد 1342 در منطقه ورامین را می توان نقطه عطفی در شکل گیری انقلاب اسلامی دانست که در این رخداد تاریخی عده ای از اهالی شهرستان های پیشوا و ورامین با شنیدن خبر دستگیری امام خمینی به صورت خودجوش با شعار و تظاهرات به سمت تهران در روز 15 خرداد 1342 حرکت کردند که با ممانعت ژاندارمری باقرآباد، عده ای از مردم ورامین در درگیری با مامورین به شهادت رسیدند.

یکی از خاطراتی که در این باره در کتاب ناگفته های تاریخ ورامین آمده است از زبان پرویز عدالت منش است که برادرزاده آیت الله سید محمود طالقانی می باشد که مدتی را نیز در زندان رژیم پهلوی به سر برده است.

من صبح 15 خرداد با اینکه در ورامین تحت تعقیب بودم به صورت پنهانی به شمیران منزل آقای طالقانی رفتم، ایشان به من گفت: پرویز چه خبر؟ من چون صبح زود رفته بودم، گفتم آقا خبری نیست، گفت: بچه! تو چطور آدم سیاسی هستی که خبر نداری؟ آقای خمینی حاج آقا روح الله را گرفتند. ایران به هم ریخته، آن وقت تو خبر نداری؟ گفتم: آقا من اصلا نمی دانستم. گفت: بله! دیشب ریختند این کارو کردند و ایشان را آورده اند زندان تهران، مردم هم حرکت هایی کردند. شنیدم جمعیت هایی از قم حرکت هایی کردند. گفت: تو چه کاری تا حالا توانستی بکنی. گفتم: هیچی، من از همین الان شروع می کنم. این بود که حرکت کردم به تهران آمدم، رفتم به سبزه میدان و بعد ناصر خسرو، در آنجا دیدم جمعیت و حرکت و... نظامی ها البته حمله می کردند نه به صورت جدی و خشن! جمعیت به سمت میدان ارگ حرکت کرد، آنجا رو یه مقدار خرابی ایجاد کردند. به باشگاه شعبان بی مخ رفتند خرابی ایجاد کردند، همچنین کتابخانه شهر و پارک شهر را همین کار را انجام دادند. من از خیابان ناصر خسرو بازگشتم، دیدم یه عده برو بچه های زرنگ، در میدان که سرباز ها دنبالشان می کردند، این ها را یک مرتبه محاصره کردند. سربازها را زدند، اسلحه اشان را به من دادند من ناخودآگاه اسلحه را گرفتم، گفتم من برای چی اسلحه گرفتم. من خودم الان تحت تعقیبم، هیچ جا رو ندارم. حالا من اسلحه رو کجا ببرم، هرکسی منو می دید اسلحه می داد به من، آقا شما اینو نگه دار. خب من این ها رو چکار کنم؟ ما هم دادیم به یک نفر دیگر و آن هم در یک خانه ای جاسازی کرد. من بعد از آنجا پیاده آمدم سلسبیل، از چهارراه مرتضوی رفتم بالای یک باجه ای و باجه رو برگردوندم و بالاش رفتم و سخنرانی کردم، راجع به اینکه مرجع تقلید رو گرفتند. روحانیون را گرفته اند. اینطوری کردند، اونطور کردند. مردم فاجعه دارد درست می شود، جنایت دارند می کنند، مردم دورم جمع شدند.منطقه سلسبیل یه منطقه کارگری و یک قشر ضعیف جامعه بود. بنابراین زود، دورم جمع شدند، وقتی جمعیت جمع شدند، فکری به کله ام رسید که این جمعیت رو ببرم به طرف پپسی کولا جاده کرج، منتهی در مسیر هم یک حرکت هایی هم بکنیم. بعد قصدم این بود، ماشین هایی که تو کارخانه پپسی کولا بود بردارم و جمعیت رو با خودم بیارم.یکی دو خانه امن ساواک در خیابان امیریه بود که رییس آنجا سرهنگ محبوبی بود. کوچه های امیریه رو می دانستم قصدم این بود که بریم آنجا رو غارت کنیم و مصادره کنیم. یک همچنین فکر و حرکت هایی داشتم... همینطور جمعیت رو آوردم تا چهار راه وثوق که در پپسی کولا ماموران گارد شهربانی تیراندازی کردند  و همه فرار کردیم.

در این کتاب به نظر می رسد احسان تاجیک با آوردن عنوان ناگفته های تاریخ ورامین به دنبال جذب خواننده و مخاطبین بیشتر برای این کتاب بوده است که البته یک خواننده یا محقق که پیگیر و جویای مطالب تاریخی و سیاسی بوده، قریب به اتفاق مطالب گردآوری شده در این کتاب را در منابع دیگر از جمله منابع درج شده در آخر این کتاب در می یابد و آنچنان ناگفته های بی نظیری به دست نمی آید.

همچنین کلمه تاریخ بسیار گسترده و فراگیر برای این اثر می باشد و عنوانی جزئی تر برای این دوره زمانی، از آغاز قاجاریه تا ابتدای جمهوری اسلامی ایران زیبنده تر است.



 
تعداد بازدید: 3785



آرشیو کتاب و نشریه

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.