مراد سلیمانی زمانه 1
وجودآستان مقدس حضرت عبدالعظیم در مرکزیت شهرری در طول تاریخ دوران معاصر از درخشش خاصی برخوردار بوده و پیوسته موجب اعتلای معنوی اهالی ری و تهران گردیده است. به همین دلیل در تاریخ معاصر شاهد حرکتهای مردمی و بالا رفتن شم سیاسی در سطح توده مردم و نیز پیدایش رجال سیاسی و اجتماعی و جوانان مجاهد و مبارز، در شهرری میباشیم که از جمله حضور اهالی حضرت عبدالعظیم در جریان پانزده خرداد است. درروز پانزده خرداد 1342 در بیشتر شهرهای ایران درگیری، برگزاری جلسات و سخنرانی علیه رژیم در اعتراض به دستگیری امام خمینی صورت گرفت در بعضی از شهرها مانند قم، تهران، ری، مشهد، تبریزو شیراز، اعتراض از شدت و گستردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.
امام خمینی (ره) در آغاز درس حوزه در تاریخ سیزده آذر 41 ضمن سخنان مشروحی پیرامون لزوم تداوم نهضت و ایستادگی در مقابل رژیم پهلوی نام چند شهر را میبرند که مردم آنجا به امام نامه نوشتهاند و اعلام آمادگی نمودهاند. از جمله در مورد اهالی ری میفرمایند:
«از ری نامه نوشتهاند و پنج هزار کفن پوش اعلام آمادگی نمودهاند.»۲
پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیأت وزیران و طرح اصول شش گانه انقلاب سفید در رفراندوم 6 بهمن 1341، اختلاف بین دستگاه حکومتی و روحانیت به اوج خود رسید چنان که امام خمینی وبرخی مراجع وقت در 22 اسفند 1341 عید نوروز را تحریم کرده و اعلام نمودند که مسلمین به علت مصیبت وارده ناشی از تصویب و اجرای مواد شش گانه انقلاب سفید، عزادارند. لذا از آن به بعد روابط دستگاه حاکمه و روحانیت روز به روز تیرهتر شد تا این که در دوم فروردین 1342 مدرسه فیضیه که در آنجا از طرف آیتالله گلپایگانی به مناسبت شهادت امام صادق (ع) مراسم عزاداری برپا بود، مورد حمله عوامل امنیتی قرار گرفت و در جریان آن عده زیادی از طلاب و عزاداران دیگر که در مدرسه فیضیه حضور داشتند مضروب و مجروح شدند. پس از آن واقعه مراجع و علمای معروف قم و شهرهای دیگر با صدور اعلامیههایی حملهنیروهای رژیم پهلوی را به مدرسه فیضیه محکوم کردند. در واقع این حمله بر خصومت بین حکومت و روحانیت افزود. از آن زمان به بعد انتقادات روحانیون مخالف رژیم به خصوص امام خمینی از حکومت پهلوی شدت یافت و ایشان مدام در جلسات درس و سخنرانی عملکرد حکومت پهلوی را نکوهش میکردند تا این که ماه محرم و عزاداری امام حسین (ع) فرا رسید. امام خمینی اعلام کرده بود که در عصر عاشورا (دهم محرم برابر با 13 خرداد ماه 42) در مدرسهی فیضیه سخنرانی خواهد کرد. رژیم پهلوی سعی کرد از راههای مختلف مانع سخنرانی امام شود ولی موفق نشد و امام بر انجام تصمیم خود محکم ایستاد. ایشان در عصر روز عاشورا در مدرسه فیضیه در میان انبوه جمعیت حاضر، نطق تاریخی خود را ایراد و از اقدامات حکومت پهلوی شدیداً انتقاد کرد. در این روز در تهران نیز راهپیمایی عظیمی در مخالفت با عملکرد رژیم پهلوی از میدان قیام تا دانشگاه تهران بر پا شد.
رژیم پهلوی که تحمل این انتقادها و راهپیماییها را نداشت، تصمیم گرفت رهبر نهضت و برخی دیگر از علمای مخالف و منتقد را دستگیر کند. لذا در نیمههای شب 15 خرداد، امام خمینی و عدهای از علمای مبارز قم، تهران ، شهرری و... توسط عوامل حکومتی دستگیر شدند. مردم مبارز قم زودتر از سایر شهرها از دستگیری امام خمینی آگاه شدند. از این رو قبل از طلوع آفتاب در مقابل منزل امام اجتماع کرده و از آنجا به اتفاق فرزند برومندشان، مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی به سوی صحن حضرت معصومه (س) حرکت کردند و در صحن اجتماع با شکوهی را ترتیب دادند. شهرری نیز به دلیل نزدیکی به کانونهای انقلاب یعنی تهران و قم زودتر از سایر شهرها متوجه دستگیری امام شد.
در روز 15 خرداد به مناسبت ماه محرم مجالس متعدد عزاداری در جوار حضرت عبدالعظیم تشکیل گردیده و سخنرانان های مشهور و مهم تهران و قم در شهر ری منبر میرفتند از جمله در تکیه میدان و ابوالفضلیان اصناف خیابان حرم آقایان شیخ عباسعلی اسلامی و وحید خراسانی (از مراجع تقلید کنونی) روزها منبر میرفتند.۳
یک روز قبل از 15 خرداد آیت الله وحید خراسانی اشاره به مسئله تهدید به ترک منبر و ممنوع المنبر شدن خودشان مینمایند. فردای آن روز در حالیکه انبوه جمعیت در مجلس حضور داشتند پس از عزاداری و سخنرانی گوینده و واعظ (سید مهدی موسوی فضیلت) قبل از ایشان با عدم حضور آقای خراسانی رو به رو میشوند که خبر دستگیری امام نیز پخش میشود و در نتیجه جمعیت به حالت اعتراض به خیابان حرم ریخته و موجب بسته شدن مغازهها میگردند.
از طرف دیگر عدهای از مردم نیز از حرم حضرت عبدالعظیم حرکت نموده پس از طی بازار جمعیت انبوهی را تشکیل و شروع به سردادن شعارهای ضد حکومتی مینمایند که با حضور مأمورین انتظامی و امنیتی رو به رو میشوند تیراندازی به سوی مردم شروع و بعضی از افراد نیز مجروح و عدهای نیز دستگیر شدند. عدهای از مردم به خصوص جوانان شهر ری که ادامه کار را در شهرری مقدور نمیبینند سریعاً خود را به تظاهرات تهران میرسانند و در میدان قیام و بازار و میدان ارک به مردم تهران میپیوندند.۴
آقای موسوی فضیلت که از بانیان و محرکین تظاهرات 15 خرداد در شهر ری بودهاند در مورد این روز تاریخی چنین اظهار میدارد:
«رسم بود که قبل از اینکه منبریها منبر بروند وعاظ میبایست مقدمات را فراهم کنند روز 15 خرداد نمایندگان آقای وحید خراسانی روحانی برجستهای که دهههای متوالی در تکیه ابوالفضلیان شهرری منبر میرفتند نزد من آمدند و گفتند: امروز آقای وحید تشریف نمیآورند و شما بیایید منبر را اداره کنید چون آن روز مصادف بود با روز اهدای جوایز به دانش آموزان برتر در مدرسه اسلامی۵ شهرری که من مدیر آنجا بودم ابتدا استنکاف نمودم اما چون از دستگیری امام و ممنوع المنبر شدن آقای وحید خراسانی باخبر شدم پذیرفتم. ما رفتیم جمعیت شلوغ بود. منبر من هم طول کشید مردم متوجه شدند که امام و عدهای از روحانیون تهران و قم و ری دیشب دستگیر شدهاند و آقای وحید خراسانی هم ممنوع المنبر شدهاند. من هم با حالت گریان گفتم مردم من وصیت خود را کردهام شما خودتان میدانید. مردم هم شلوغ کردند و شروع به تظاهرات نمودند و شعارهای ضد حکومتی سر دادند. وقتی از منبر پایین آمدم، سلطانعلی علیخانی و عده ای دیگرگفتند که آقا بیایید شما را از کوچه پس کوچهها خارج کنیم! گفتم چرا؟ من که کاری نکردم! گفتند: برای اینکه نیروهای نظامی در درجه اول روحانی مجلس را دستگیر میکنند و بعد کسانی را که تظاهر به دین دارند و اکنون هم سراغ شما را میگیرند. من هم چون اولین باری بود که با مأمورین نظامی برخورد میکردم حقیقتاً مقداری خائف بودم رئیس کلانتری شهرری هم در آن موقع عبدالرحیم شمسا آدم بسیار خبیث و بیرحمی بود. من آن روز به توصیه پدرم و عدهای از دوستان به خانه پدرم رفتم و از آنجا هم برای مدت 15 روز در خانه یکی از بستگانم مخفی بودم تا اینکه ناچاراً خودم را معرفی نمودم و بیشتر از دو ماه در زندان قزل قلعه زندانی شدم.»۶
آقای علیخانی که خود از فعالین تظاهرات 15 خرداد در شهر ری است مطالبی را بیان میکند که در واقع تایید مطالب آقای موسوی است وی در مورد تظاهرات 15 خرداد شهرری چنین اظهار میکند:
« شهرری چون متصل به تهران است و یک شهر مذهبی است مردم نسبت به مسائل دینی و بر پایی جلسات مذهبی به ویژه مراسم عزاداری در ایام محرم حساسیت زیادی داشتند و اصرار برای سخنرانی و منبر داشتند. از وعاظ معروفی مانند مرحوم محمد تقی فلسفی و آقایان وحید خراسانی، انصاری قمی، عباسعلی اسلامی، فاضل هرندی و... دعوت شد. روز 15 خرداد در خیابان حرم شهرری و مکانی که اکنون در همان مکان مرکز تجاری طلا فروشان و پاساژ قائم ساخته شده است، طبق روال سالهای قبل مراسم روضه خوانی برپا بود. آن روز هم قرار بود آیت الله وحید خراسانی منبر بروند. قبل از اینکه ایشان منبر بروند حجت الاسلام موسوی سخنرانی کرد با اینکه منبر آقای موسوی طول کشید اما حاج آقا وحید تشریف نیاوردند. آقای موسوی هم با حالت گریان اعلام نمود که مردم من وصیت خودم را کردم. امام خمینی را دستگیر کردهاند و حاج آقا وحید هم ممنوع المنبر شده و تشریف نمیآورند. بنده با حاج رضا مصطفوی که اکنون۷ نیز در قید حیات هستند و در خیابان 24 متری زکریا کاسب هستند گفتم که اگر ایشان از منبر پایین بیایند دستگیر میشوند و با صلاحدید به نظرمان آمد که به منزل خودشان نروند و او را به منزل پدرشان که واقع در پشت امام زاده حمزه (ع) بود ببریم. بازار شهر ری نیز در آن روز تعطیل بود و مردم با سر دادن شعارهایی علیه رژیم به تظاهرات پرداخته و با نیروهای نظامی درگیر شدند عدهای هم کلانتری و اداراتی را که در محدوده مرکزی شهرری بود را به محاصره خود درآورده تا اینکه با رسیدن نیرو درگیری شدیدتر شده عده زیادی مجروح شدند و مردم هم پس از حدود چهار ساعت تظاهرات متفرق شدند پس از آن ما به تهران رفتیم و در آنجا نیز شاهد زد و خوردهای مردم با ارتش و نیروهای انتظامی بودیم»۸
رضا مصطفوی در مورد قیام 15 خرداد در شهر ری می گوید:
«روز 15 خرداد سید مهدی موسوی فضیلت در تکیه ابو الفضلیان اصناف شهر ری روی منبر بود و جمعیت نشسته بودند که خبر آمد حاج آقا روح الله را شبانه دستگیر کرده اند همان شب آیت الله اثنی عشری که از روحانیون محترم شهر ری بود نیز دستگیر شد. آقای فضیلت سخنرانی پر شوری کرد که نسبت به این قضیه (دستگری امام و روحانیون) نمیشود بی تفاوت بود مردم نیز شروع به راهپیمایی نموده و در میدان شهر ری نزدیک کلانتری با نیروهای نظامی در گیر شدند .
دو تن از نظامیان شروع به کتک زدن برادرم که معلول بود کردند من تا متوجه این موضوع شدم با عجله سراغ آنها رفتم و چند ضربه به آنها زدم آنها نیز با باتوم شروع به ضرب و شتم من کردند و با اینکه زمین خورده بودم توانستم فرار کنم و از طریق باغ های اطراف به خانه خواهرم در میدان خراسان رفتم و به او گفتم ماموران، عباس برادرم را کتک زده اند من هم با آنها درگیر شده ام و اکنون فراری ام.
آنها نیز بلیط مشهد برای من تهیه کردند و من حدود دو ماه در مشهد نزد یکی از آشنایان به سر بردم و در این مدت ساواک شهر ری مدام پرس جو می کرده که مرا پیدا کنند. آنها برای من پرونده تشکیل داده بودند که قصد من پایین کشیدن مجسمه شاه از میدان شهر ری بوده است اما یکی از اقوام که در ساواک شهرری نفوذ داشت، توانست آنها را متقاعد کند که من فقط به خاطر اینکه برادرم علیل بوده و مامورین او را مورد ضرب شتم قرار داده اند با آنها درگیر شده ام. بعد از مدتی از طرف ساواک مرا احظار کردند. همان شخصی که پرونده مرا درست کرده بود گفت حتی اگر سرهنگ به تو سیلی زد تو حرفی نزن و فقط جریان معلول بودن برادرت و ضرب شتم وی توسط مامورین را بگو. سپس من و برادرم را برای بازجویی به ساواک شهر ری بردند. سرهنگ وقتی از معلول بودن برادرم مطمئن شد به من گفت اگر تو گناهی نداشتی چرا زندگی و محل کارت را رها کردی و این مدت کجا بودی؟ من هم گفتم آنها میزدند و می کشتند من هم مجبور شدم فرار کنم. سپس با اخذ تعهد آزاد شدم۹»
آیتالله غیوری که از اوایل سال 1341ش بنابر توصیه امام خمینی امام جماعت مسجد امام حسن(ع) شهرری را برعهده داشتهاند در مورد نقش محله سیمان شهر ری در قیام 15 خرداد چنین اظهار میدارد:
«مردم شهرری در شکلگیری قیام 15 خرداد نقش بسیار سازنده و چشمگیری داشتند و در این راه متحمل سختیهای فراوانی شدند. روز 15 خرداد به مجرد اینکه اعلام شد امام را گرفتهاند، همه مردم منطقه سیمان دست از کسب و کار کشیده وحتی کارخانه سیمان را تعطیل کردند و در منزل ما گرد آمدند و کسب تکلیف کردند. حتی یکی از اهالی آمده بود و با عصبانیت فراوان و تا حدودی اهانت آمیز فریاد میزد که: «آقا روح الله را گرفتهاند و شما نشستهاید؟ حرکت کنید...!» در مدت کوتاهی، عده زیادی از مردم در آنجا جمع شدند و سپس به طرف کلانتری خیابان سیمان رفتند و پس از مختصر زد و خوردی با کلانتری محل جمعیت خمشگین و معترض به طرف تهران راه افتادند و در تظاهرات تهران شرکت کردند.»۱۰
در گزارشی که کلانتری شهرری در مورد تظاهرات 15 خرداد شهرری به رئیس پلیس تهران ارائه نموده است آمده است:
«محترماً به عرض میرساند در مورداغتشاش که در شهرری بوقوع پیوست مسببین و محرکین به شرح زیر اقدام و محرک اشخاص بودند:
1-از شب قبل احمد قربانی فرزند حاج حسین کفاش به محض اینکه پاسبان درب کلانتری زوجی شد دائماً در جلو کلانتری رفت و آمد مینمود که از او سوال شد که به چه منظور دائماً به درب کلانتری میآید. عنوان داشت که برادرم مفقود شده که به او تذکر داده شد که دیگر در اطراف کلانتری مشاهده نشود و این عمل او حتماً برای کنترل وضع و قوای کلانتری بوده است.
2-در روز وقوع اغتشاش سید مهدی موسوی فضیلت مدیر دبستان اسلامی شهرری که معلم میباشد با حسن جمالی پناه بزاز و محمد جمالی پناه بزاز و حسین نوارچی گیوه فروش و حسین بارگاهی خیاط و احمد کریمی خرازی فروش و حاج علی محمد کریمی مسگر و حاج احمد کریمی و حاج محمد حسین حریری و علی صادقی اردستانی بزاز و حسین فرزند محمد قاسم شهرت قاسمی و محمود انصاری خیاط در تکیه هیأت ابوالفضلیان اصناف خیابان با یکدیگر تماس گرفته پس از مذاکرات لازم و طرح نقشه اغتشاش هر یک از آنها به طرحی برای تحریک و جمعآوری و اغفال مردم حرکت [کرده] سید مهدی موسوی فضیلت به منبر رفته پس از شرح اطلاعاتی بیان داشت که مأمورین انتظامی یک عده از علماء را دستگیر نمودهاند و با فحاشی زیاد ضمن تحریک احساسات مستعمین بیان داشت که من وصیت خود را نوشته و ترس از کشته شدن دیگر ندارم. من به پیش و شما با من حرکت کنید از این جا با جمعیت به تکیه میدان که چند قدم پایینتر است وارد و با تحریک آنها و ملحق نمودن به عده خود خارج [شده] در همین موقع همدستانش وضع خیابان را مغشوش و [بازار] را تعطیل نموده با تهیه چوب و سنگ و تقسیم آنها به سمت کلانتری حرکت [نموده] و ماموریت داشتند که در بدو امر کلانتری را تصرف و با عدم موفقیت کلانتری راآتش زده سپس دست به عملیات دیگری بزنند. چون قوای کلانتری و قوای کمکی از صبح از نظر عامه مخفی پنداشته شده بودند و برای جلوگیری از غافل شدند افراد در میدان یا خیابان از چهار سمت خیابان فرعی هیچگونه اقدامی به عمل نیامده و به محض خروج از میدان شهرری و داخل شدن به مدخل خیابان سپهبد رزم آرا به قوای کلانتری مأموریت سرکوبی آنها داده شد که در عرض 4 ساعت کلیه را تار و مار و عدهای هم دستگیر شدند و چون عمل آنها با عدم موفقیت مواجه شد از همان ساعت محرکین معروضه بالا متواری گردیدند که فقط موفق به دستگیری سه نفر اخیر الذکر در قسمت اول گزارش گردید. ضمنا سایر دستگیر شدگان به اداره اطلاعات تحویل شدهاند که برای دستگیری آنها دستورات لازم به مأمورین داده شده است. ضمناً اشخاصی هم که خرابکاری نمودهاند شناخته شده پس از دستگیری و تنظیم پرونده مراتب به عرض خواهد رسید»۱۱
متأسفانه کسانی که در گزارش فوق به عنوان محرکین تظاهرات 15 خرداد شهر ری معرفی شدهاند به جز آقای احمد قربانی که اکنون به اسم احمد متین دفتری کاسب جاده قم شهرری میباشند همگی فوت نمودهاند. آقای قربانی نیز در مصاحبه با نگارنده اشاره به فرد خاصی به عنوان محرک تظاهرات 15 خرداد ذکر نکردند و ایشان تصریح کردند که:« اساساً تظاهرات 15 خرداد یک تظاهرات تدارکی نبوده بلکه مردم شهرری که در آن روز مشغول مراسم عزاداری بودند با شنیدن خبر دستگیری امام و عدهای از علما خصوصاً آیت الله اثنی عشری ، برادران کنی و دیگر علمای شهرری به صورت خود جوش دست به تظاهرات زدند و افراد فوق الذکر هم جزء کسانی بودند که شعارهای ضد حکومتی سر داده و با نیروهای کلانتری درگیر شدند. اینکه از قبل طراحی شده باشد چنین چیزی نبود و مردم وقتی دیدند حاج آقا روح الله و مهمترین و مورد احترامترین عالم شهرری را گرفتهاند همگی قیام کردند.»۱۲
آقای شفیعی که خود از جمله کسانی بود که در تظاهرات 15 خرداد شهرری حضور فعالی داشت در این مورد چنین اظهار میدارد: « 15 خرداد 42 من 22 ساله بودم نرسیده به دهنه بازار حضرت عبدالعظیم یک گاراژی بود که اکنون پاساژ شده است در آنجا پوستر زده شده بود که مراسم روضه خوانی برپاست این تکیه در واقع شعبهای از تکیه میدان شهر ری بود که دو سه ماهی بود فعالیت میکرد ما توی تکیه روضه گوش میکردیم که بعدش شروع کنیم به سینه زنی که خبر دار شدیم امام را دستگیر کردند و مردم هم از تکیه بیرون ریختند و به نشانه اعتراض تظاهرات کردند و برای تصرف کلانتری به طرف خیابان سپبهد رزم آرا رفتند که همانجا با مامورین نظامی و کلانتری درگیر شدند و عدهای هم زخمی و مجروح شدند ما حدود سی جوان در کوچه پاچنار شهرری جمع شدیم و میخواستیم که با سنگ به سربازان و مأمورین نظامی حمله کنیم که خبر آمد از ورامین عدهای کفن پوش دارند میآیند شما هم به کمک آنها بروید ما هم چون ماندن در شهرری را بیفایده دیدیم به کمک آنها رفتیم که در بین راه باز خبر آمد که در پل باقر آباد کشت و کشتار شد، همه را زدند یک عده کشته شدند و بقیه هم فرار کردند. ما هم ناامید به شهرری برگشتیم. حدود ساعت 3 بعد از ظهر بود اوضاع یک خورده آرام شده بود اما در شهرری حکومت نظامی بود و همه جا در کنترل مأمورین نظامی بود.»۱۳
آقای عسگری در رابطه با تظاهرات 15 خرداد شهرری مطالبی را بیان میکند که اندکی با مطالب پیشین متفاوت است. ایشان در پاسخ به چگونگی تظاهرات 15 خرداد شهرری اظهار میدارند:
«من همراه پدرم صبح 15 خرداد 42 رفتیم تکیه میدان شهرری طبق روال هر روز چای و صبحانه صرف شد روضه هم بدین منوال بود که از ساعت 8 صبح چند نفر روضه میخواندند و حدود ساعت 11نیز افراد منبری سخنرانی میکردند. آن روز قرار بود حاج آقا وحید خراسانی سخنرانی نمایند که تشریف نیاورند و ما بعداً متوجه شدیم که ایشان ممنوع المنبر شدهاند. ما در تکیه میدان نشسته بودیم و روضه گوش میکردیم که یک مرتبه سر و صدا بلند شد، یک زنی نیز به قسمت مردانه تکیه آمد و با صدای بلند گفت: «ای مردها خاک بر سرتون، لجن بمالید بر سرتون که همه جوانها را کشتند.» همه مردم ریختند بیرون، ما وقتی بیرون آمدیم متوجه شدیم که در تکیه گاراژ شهرری که در خیابان حرم واقع بود سید مرتضی مرتضوی ۱۴سخنرانی نموده بود و دستگیری امام را مطرح کرده بود و از آنجا مردم را به سمت حرم حرکت داده بود. ما هم به آنها پیوستیم به دم درب حرم که رسیدیم متصدیان حرم درب را بستند و مردم هم ریختند توی بازار و به طرف کلانتری شهرری پائین تر از مسجد فیروزآبادی حرکت کردند. اما نرسیده به کلانتری توسط مأمورین نظامی بوسیله باتوم، قنداق تفنگ و تیراندازی (البته بیشتر هوایی به منظور متفرق کردن جمعیت) مورد ضرب و شتم قرار گرفتند که مردم نیز با سنگ از خود دفاع میکردند. با این حال عده زیادی مجروح و زخمی شدند و عدهای هم به تظاهرات تهران پیوستند.»۱۵
حاج محمد ملکی که در روز 15 خرداد 1342 در شهر ری دانشآموز بوده است در مورد این واقعه تاریخی اظهار میدارد:
«روز 15 خرداد ما در مدرسه عسگری اسلامی سرکلاس درس بودیم که خادم مدرسه به معلمان گفت: آقا بازار شلوغ شده حکومت نظامی شده و مأموران خیابان را محاصره کردهاند. معلم ما آقای علامه که معلم دینی بود از مدرسه خارج شد که بینند وضعیت به چه شکل است تا بچهها و دانشآموزان را به خانه هایشان بفرستد تا آسیب نبینند که با باتوم مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سریعاً به داخل مدرسه برگشت و گفت حاج آقا روح الله خمینی را گرفتند ما هم آن موقع ایشان را نمیشناختیم و به ما گفت که شما فقط با هم یک شعار بدید، «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی» ما هم جوان بودیم و احساساتی و وقتی شلوغی صدای مردم در خیابان را میشنیدیم روی کیفهایمان میزدیم و این شعار را تکرار میکردیم سپس آقای علامه دانشآموزان را به چنددسته تقسیم کرد و ما را از در پشتی مدرسه به کوچه اعتمادی فرستاد و به ما گفت که از این کوچه پس کوچهها برید آن طرف خیابان حکومت نظامی است اما شما کیف هایتان دستتان باشد با شما کاری ندارند من به صورت آرام از طرف خیابان رفتم با من کاری نداشتند اما یک دوچرخه سوار خواست عبور کند که مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بعد هم فرار کرد در داخل کوچههای خیابان حرم نیز بچههایی بودند که شعار میدادند و به طرف مأمورین سنگ پرتاب میکردند و سپس فرار میکردند. مأمورین هم آنها را دنبال میکردند اما زیاد داخل کوچهها نمیرفتند. چون کوچهها تنگ و کوچک بود جرأت نمیکردند که زیاد داخل شوند من وقتی به خانه رسیدم مادرم گفت: محمد برو در مغازه بابات کارت داره من وقتی به مغازه رفتم پدرم گفت که سریع وسایل درب مغازه راجمع کن که خمینی را گرفتند و عدهای از اهالی ورامین هم به عنوان اعتراض دارند به شهرری میآیند و بعد به من گفت که برو بالای چهار پایه و آن عکس (منظور عکس امام) را بیاور پائین که اگر بفهمند ما را اعدام میکنند چون خمینی در قم منبر رفته و علیه شاه و دولت سخن گفته الان هم دستگیر شده. ما مغازه را تعطیل کردیم همه بازار هم بسته شده بود. همان روز حکومت نظامی اعلام شد.»۱۶
حاج اکبر الفت از بازداشت شدگان تظاهرات 15 خرداد شهرری مطالبی را در مورد وقایع 15 خرداد شهرری اظهار میکنند که نسبتاً جامع و در واقع تایید مطالب قبلی است.
«صبح روز 15 خرداد 1342 برابر با 12 محرم وقتی مردم از خانه بیرون آمدند همه با یک حالت عصبانیت راه میرفتند و به هم که میرسیدند میگفتند آقا روح الله خمینی و حاج آقا حسین اثنی عشری را که آن موقع از نظر روحانیت حرف اول را در میان مردم شهرری میزد شبانه بازداشت کردهاند و اکنون زندانی هستند. مردم در ابتدا گروه گروه به طرف خانه حاج حسین اثنی عشری حرکت کردند و وقتی به صحت خبر پی بردند از همان جا به طرف خیابان حرم هجوم آوردند. در خیابان حرم گاراژی وجود داشت که در آن زغال انبار میشد و هر ساله در این گاراژ از طرف کسبه و اصناف شهرری چادر برپا میشد، در قسمتی که معروف به کاروانسرا بود و مراسم عزاداری در آنجا برگزار میشد و یک مدتی آقای سید مهدی فضیلت در آنجا منبر میرفتند حاج آقا وحید خراسانی هم تا یک روز قبل از 15 خرداد آنجا منبر می رفتند. روز 15 خرداد همه مردم در این تکیه منتظر تکلیف بودند که از طرف سید مهدی فضیلت بحث دستگیری حاج آقا روح الله و دیگر علمای شهرهای تهران، قم و ری و نیز ممنوع المنبر شدن حاج آقا وحید مطرح شد. مردم با دادن چند شعار ضد حکومتی از تکیه خارج شده و عدهای هم به دنبال ایشان راه افتادند عدهای هم به رهبری حاج علی اکبر افشار از طرف تکیه میدان شهرری که در آنجا شیخ عباسعلی اسلامی۱۷ منبر میرفتند و به خاطر سخنرانیهای ضد دولت و شاه، ایشان را نیز شب15خرداد دستگیرکرده بود به طرف میدان شهرری با سردادن شعارهای یا مرگ یا خمینی راه افتادند و این جمعیت به همدیگر ملحق شدند و تصمیم گرفتند که کلانتری شهرری را که در جاده قم بود تسخیر کنند اما مأموران نظامی چند دستگاه اتوبوس را در مقابل جاده قم پارک کرده بودند و خودشان نیز در پشت این اتوبوسها کمین گرفته بودند که به محض رسیدن مردم به آنجا حمله کردند و همه را مورد ضرب و شتم قرار دادند مردم هم مقاومت کردند و با همان شعارها به طرف خیابان سپهبد رزم آرا (خیابان 24 متری زکریا فعلی) حرکت کردند که در نهایت با استفاده از شلیک کردن تیرهای هوایی مردم را متفرق کردند.»۱۸
قیام پانزده خرداد در کوتاه مدت موجب بحران وتشنج اجتماعی عمیق و گسترده ای در سراسر کشور شد. اگر چه این قیام بدون تشکیلات خاصی برپا شد، اما بر اساس شور و عقل مذهبی شکل گرفت و از احساسات پاک و وجدان آگاه ملت ایران ناشی می شد و یاران امام خمینی در میان توده های مردم، هدایت و اداره آن را بر عهده گرفتند. رژیم شاه برای مقابله با مردم وکنترل بحران، اعلام حکومت نظامی کرد. تانکها و زره پوشها و نیروهای مسلح شاه در خیابانها به راه افتادند و همه جا قتل و غارت و آدم کشی حاکم شد. پس از سرکوب قیام، بحران و تشنج اجتماعی و حکومت نظامی رژیم تا مدتها ادامه داشت. رهبران قیام و نیروهای موثر آن دستگیر و زندانی شدند و در سایه این خفقان فعالیت های سیاسی و اجتماعی نسبتا محدود شد.اما قیام پانزده خرداد، آغاز مرحله نوینی در تاریخ ایران، بویژه در مناسبات علما ودولت بود. با تشدید ماهیت استبدادی رژیم شاه که در نتیجه حمایت آمریکا نیز تقویت می شد، اهداف روز افزون علما به رهبری امام خمینی هر روز شدیدتر و بلندپروازانه تر گردید و جذابیت این اهداف برای ایرانیان بیشتر شد از اینرو می توان این قیام را طلیعه انقلاب اسلامی به شمار آورد .
زندان موقت شهربانی و بازداشت شدگان شهرری
علمای بازداشت شده 15 خرداد در شهرری دو دسته بودند.یک دسته پس از چند روز آزاد شدند و دسته دیگر مدتی را در زندان گذراندند. سته اخیر کسانی بودند که در شب 15 خرداد همانند سایر علمای شهرهای دیگر براساس برنامهریزیهای رژیم بازداشت و زندانی شده بودند. در دفترچه یادداشتی که شیخ محمد علی انصاری اراکی از دستگیر شدگان 15 خرداد در تهران همراه خود داشته است اسامی زندانیان 15 خرداد در زندان شهربانی یاد شده است.از مجموع 82 نفری که در شب 15 خرداد و طی چند روز بعد دستگیر و در زندان شهربانی بازداشت بودند یازده نفر متعلق به شهرری بود.این یازده نفر عبارتاند از:
«سید مهدی موسوی فضیلت، شیخ عبدالعلی کنی، شیخ عبدالرحیم کنی، شیخ عبدالنبی کنی ،سید مرتضی مرتضوی ، سید ابراهیم ابطحی نژاد، سید مرتضی صالحی (از وعاظ تهران )،شیخ علی اکبر مهدوی خراسانی (از وعاظ تهران )، سید ناصر صدری (از وعاظ تهران ) ،سید حسین اثنی عشری۱۹، شیخ عباسعلی اسلامی.»۲۰
سید مهدی فضیلت در مورد بازداشت خود چنین نقل می کند:
«پس ازسخنرانی و تظاهرات 15 خرداد در شهر ری من حقیقتاً چون مقداری خائف بودم از برخورد با مامورین نظامی، ابتدا در منزل پدرم و پس از آن چند روزی در خانه خواهرم در تهران مخفی بودم. اما در طول این مدت، برادر و مادرم میآمدند و به من میگفتند که تو اینجا مخفی هستی در حالی که مأمورین کلانتری پدرت را هر روز مورد اذیت و آزار قرار میدهند که سید مهدی کجاست. من نیز با خود فکر کردم و گفتم اینطوری نمیشود و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم، وقتی به کلانتری 24 شهرری رفتم رئیس کلانتری (عبدالرحیم شمسا) تا مرا دید گفت: چه عجب آقا سید! مثل اینکه راضی به زحمت ما نشدی و با پای خودت اومدی! همان شب مرا به زندان شهربانی منتقل کردند. شبی که وارد زندان شهربانی شدم نیمههای شب 10 نفر دیگر از جمله آقایایان خلخالی، کروبی، مشکینی، مهدی حائری، ایروانی، احمد گوهری و... را نیز به سلول ما آوردند. سروانی که متصدی بود آقای فلسفی را صدا زد و گفت: این ده نفر را از قزل قلعه آوردهاند و چون امکان زندانی شدن آنها در میان غیر روحانیون نیست باید در سلول (زندان) شما باشند که آقای فلسفی هم ناراحت شد و گفت: آقا لجن بمالید به مملکت تان. بروید از کشورهای متمدن و راقیه یاد بگیرید. یک موسسه و سازمانی انتظامی اول زندان میسازد و بعد زندانی میگیرد. این محوطه زندان با حیاط آن کلاً 72 متر است که 48 نفر در اینجا زندانی شدهاند. سیاست غلط شما ممکن است اقتضا کند که همه ایران را بگیرید باید در این شرایط باشند؟ من ترسیدم که به خاطر این تندرویهای ایشان ممکن است است فردا ما را به جاهای بد آب و هوا منتقل کنند که خوشبختانه اینطور هم نشد. در طول سه ماهی که در زندان بودم، نتوانستند چیزی از من کشف کنند، و در واقع برای خودشان سرگرمی درست کرده بودند. هر روز یکی از زندانیان را مورد بازجویی قرار میدادند. سوالهایی که از من شد این بود که:
چرا روی منبر گفتی آیتالله خمینی را گرفتهاند؟ گفتم: این را شهروند بودن من اقتضاء میکند. آقای خمینی جرمی نداشتند که دستگیر شدند. اگر ایشان مجرم هم بودند میبایست با اذن دادگاه بازداشت میشدند نه اینکه بدون اجازه و شبانه ایشان را در خانه شان دستگیر کنید. در مورد آیت الله اثنی عشری نیز گفتم: ایشان در شهرری حتی یک لیوان آب جوش از خانه مردم نمیخورند جرم ایشان چه بوده است که دستگیر شدهاند. زندان ما برخلاف زندانهای دیگر بود. یک عده علما و وعاظ بودیم که هر کدام پرچمدار جمعیتی. هر صبح و عصر زیر نظر آقای فلسفی و آقای مطهری و آقای ناصر مکارم شیرازی مراسم سخنرانی داشتیم. قبلاً داوطلبها را تعیین میکردند و بعد ایرادها را میگفتند که از نظر کارشناسی خیلی مفید بود.۲۱»
شیخ عبدالعلی کنی از دستگیر شدگان 15 خرداد شهرری در مورد چگونگی بازداشت خود، برادر و پدرش و خاطرات زندان شهربانی موقت نقل می کند:
«سابقه خدمتی خاندان ما به بیش از دو قرن پیش یعنی زمان ناصرالدین شاه قاجار و آیتالله حاج ملا علی کنی جد بزرگوارم میرسد. ایشان مباحث با شیخ انصاری و مصادف با میرزای شیرازی بودند و برحسب مدارک و اسناد موجود از مقامات استثنایی تاریخ تشیع بوده و مقام انحصاری مرجعیت شیعه را در آن زمان داشته است. بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اشاره دارند که ناصرالدین شاه از عظمت و نفوذ حاج ملاعلی کنی فوقالعاده بیم و ملاحظه داشته است و لذا بارها به خانه او میآمد. نمونه کوچک از این بیم و هراس لغو امتیاز رویتر در نتیجه مخالفت ملا علی کنی و نفوذی که ایشان در میان مردم داشت بود.
ظهور مسائل نهضتی ما به نیم قرن پیش برمیگردد و بیت ما در این مدت حدود ده روحانی ممتاز مبارز و خدمت گذار داشته است. ابتدای حرکت ما قبل از 15 خرداد در مورد تصویب لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی و مخالفتهای ما از شهرری و پیرو آن اعلان حرمت رفراندوم از سوی پدرم در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم بود و تلگرافی که در این خصوص به رژیم ارسال کرد که در آن شخص علم مورد سرزنش پدرم قرار گرفت. روی این حساب که خانواده ما از مبارزین و مخالفین شاه و دولت علم بودیم لذا ما نیز در شب 15 خرداد جزء برنامه دستگیری علما بودیم.
نیمههای شب 15 خرداد مأمورین ساواک به خانه ما ریختند و از پدرم و من و برادرم خواستند که لباسهایمان را بپوشیم. پدرم قبلاً به اهل منزل هشدار میداد که احتمال گرفتاری هست و در صورت گرفتاری صبر داشته باشید. آن شب هم اهل منزل را به صبر و شکیبایی سفارش می کرد. سپس ما را سوار یک جیپ کردند و به زندان موقت شهربانی منتقل کردند. هنگامی که ماشین در مقابل زندان شهربانی ایستاد ماشین دیگری نیز ایستاد و یک روحانی هم از آن پیاده شد. ما را به داخل زندان هدایت کردند ابتدا نام ونام خانوادگی و هویت ما را پرسیدند و یادداشت کردند و سپس به طرف زندان راهنمایی کردند. وقتی ما وارد زندان شدیم با یک جمع بیست نفری از واعظان و منبریهای مبارز مواجه شدیم و متوجه شدیم که دستگیری سراسری بود، همان شب سید حسین اثنی عشری و شیخ عباسعلی اسلامی و سید مرتضی مرتضوی را نیز از شهرری گرفته بودند. سید حسین دو زانو رو به قبله نشسته بودند و از این ناراحت بودند که مأمورین وقتی به خانهاشان رفته بودند ایجاد رعب و وحشت کرده بودند. ایشان غذای زندان را نمیخورد. 24 ساعت که گذشت ماموران متوجه این موضوع شدند و استثنائاً به او اجازه میدادند که از غذای خارج از زندان استفاده کند و مدتی را که در زندان بودند پیش نماز ما بود. خوشبختانه زندان ایشان طولی نکشید و پس از هفت - هشت روز با وساطت محمد علی هدایتی (متولی آستان حضرت عبدالعظیم (ع)) و وزیر دادگستری وقت آزاد شدند، بعد از ایشان هم مدتی پیشنماز ما حاج سید عزالدین زنجانی شد. ما ابتدا وقتی وارد زندان شدیم نوزده نفر بودیم. بعد دیدیم که پشت سر هم بزرگان و علما را میآورند تا اینکه تعداد ما به بیش از پنجاه نفر رسید. زندان از یک باب اتاق و حیاطی تشکیل میشد که مساحت کل اتاق بیست و هشت متر و مساحت کل حیاط سی دو متر بود. زندگی انصافاً در این مکان با این وسعت برای این همه زندانی خیلی تنگ بود. مخصوصاً روزها موقع ظهر که آفتاب داغ تابستان مستقیماً به حیاط میتابید همه مجبور بودند که در اتاق بیست و هشت متری جمع شوند که از روی ناچاری استراحت بعد از ناهار را به طور نوبتی انجام می دادیم. البته سخت نمیگذشت چون آنجا مثل مدرسه علمیه شده بود. بعد از دوماه اکثر بازداشت شدگان که ما نیز جزء آنها بودیم در قبال اخذ تعهد که از تهران خارج نشویم آزاد شدیم. از آنجا که آقای انصاری اراکی طبع شعر داشت سعی میکرد زندانیان را مناسب با آنچه که بودند در قالب شعر معرفی کند از جمله اشعاری که در مورد زندانیان شهرری سروده است عبارت است از:
د ر میا رفقای زندان بهترین شخصیت از پیر و جوان
پیرمردیست ز اوصاف غنی بنده پاک خدا حاج کنی
بنده اش با دو پسرازایشان روح بخشند به جمع خوبان
مرتضی سیدک مرتضوی نبوی فطرت و سیرت علوی
هست از زمرهی سادات شریف خادم دین وجوانمرد و عفیف
متبحر بود و با تقوا شهرری دارد منزل و مأوا
در عمل مظهر استعداد است مجلس از مقدم او آباد است
شیخ عباسعلی اسلامی آنکه باشد ز رجال نامی
پهلوانیست به میدان رثا تک به زندان شده از ظلم و جفا
واعظ و بانی تعلیمات است فاضل و صاحب تألیفات است
از مراد فلک صد افسوس محترم خائن و خادم محبوس۲۲
سید حسین مرتضوی پسر مرحوم سید مرتضی مرتضوی در مورد چگونگی دستگیری پدرش در شب 15 خرداد، اظهار میدارد:
« شب 15 خرداد که امام و آقای فلسفی و دیگر علما را دستگیر کردند از شهرری هم چند روحانی دستگیر شد که از جمله آنها پدرم سید مرتضی مرتضوی بود. ایشان از شاگردان و مریدان مرحوم سید حسین اثنی عشری بود و حاضر بود که برای او جان فدا کند. پدر من خیلی سیاسی نبود اما عرق مذهبی بسیار بالایی داشت و مسئول هیات 14 معصوم شهرری بود گاهی اوقات که از طرف اهالی شهرری دعوت میشد تا در خانههایشان روضه بخواند یا منبر برود اگر عکس شاه یا فرح میدید پاره میکرد عکس فرح را به خاطر اینکه بد حجاب بود. حتی یک بار وقتی سرهنگ رحمانی رئیس ساواک شهری را میبیند که همراه زنش که بیحجاب بود قصد ورود به بازار حرم را دارد یک سیلی به گوش سرهنگ رحمانی میزند که به خاطر این مساله مدتی بازداشت بود. خانه ما در خیابان شیر خورشید کوچه معینی بود و ساواک شهرری هم در نبش کوچه ما بود. پدرم به دو دلیل در شب 15 خرداد دستگیر شد. یکی اینکه از مریدان سرسخت آیتالله حسین اثنی عشری بود و دوم اینکه هر کجا میرفت و عکس شاه و فرح را میدید پاره میکرد. شب 15 خرداد ساعت 12 شب مأمورین ساواک به خانه ما وارد شدند و پدرم را دستگیر کردند. پدرم میخواست مقاومت کند که مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ایشان بعداً تعریف میکرد که بعد از دستگیری مأمورین ساواک آنقدر او را زده بودند که وقتی در زندان شهربانی پیراهنش را بالا میزند آقای فلسفی گریه میکند.»۲۳
پیامدهای سیاسی اجتماعی قیام 15 خرداد
هر واقعه تاریخی پیامدهای گوناگونی دارد که ممکن است مثبت یا منفی باشد، قیام 15 خرداد 1342 اگر چه در ظاهر با شکست رو به رو شد، اما تأثیرات بلند مدت خود را بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت. برخلاف تصور عمومی این قیام محدود به روز 15 خرداد نبود و در یک روز خلاصه نمیشد بلکه مدتی طول کشید تا رژیم به طور کامل بر اوضاع مسلط شود و به رغم آنکه رژیم شاه با توسل به تبلیغات وسیعی سعی داشت از تعطیل عمومی جلوگیری نماید، تا چند روز بعد هم چنان اکثر نقاط ایران در حالت تعطیلی به سر بردند.
در هر صورت نظام حاکم با استفاده از فرصت، نیروهای مخالف خود را به طور کامل سرکوب نمود. علم نخست وزیر وقت و سرلشکر اویسی در سرکوب این قیام مردمی نقش اساسی داشتند و اگر قاطعیت آنها نبود، صدمات زیادی براساس سلطنت وارد میشد. زیرا شاه در مواقع بحران، قادر به تصمیمگیری قاطع نبود. با این حال مسئولیت کشتار مردم در این روز تاریخی بر عهده شاه بود و در این جریان دستان شاه و تمام کارگزاران رژیم به خون مردم آغشته شد.
این قیام، دارای ویژگیهای خاصی بود و از این رو تأثیرات سیاسی چندی بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران گذاشت. این ویژگیها به طور خلاصه عبارتاند از: فراگیری نهضت و حضور اکثر گروهها، قشرها و طبقات اجتماعی در روند مبارزه، مذهبی بودن مبارزه و حضور نیروهای مذهبی به ویژه جامعه روحانیت، مراجع، علما و دیگر روحانیون در صحنهی مبارزه که این عامل موجب حضور گستردهی مردم در جریان مبارزه شد، پیروی از مبانی دین اسلام در جریان مبارزه، مشخص بودن رهبری مبارزه که در وجود امام خمینی به عنوان مرجع تقلید و رهبری سیاسی مردم متجلی بود، اخلاص و قاطعیت رهبر نهضت، جنبهی بیگانه ستیزی جنبش که بلندی ستیز حملات آن متوجه آمریکا، اسرائیل و شخص شاه بود. این خصوصیات شاید در هیچ یک از جنبشهای اجتماعی تاریخ معاصر ایران سابقه نداشت و یا در کنار هم جمع نشده بود. با توجه به این ویژگیها، نتایج و پیامدهای سیاسی قیام 15 خرداد 1342 عبارتاند از:
1-افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزههای علمیه و ورود به صحنههای سیاسی کشور،
2-الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهای مبارز به مذهب
3-رشد و آگاهی تودههای مردم و گسترش مبارزات سیاسی آنها.
4-بیاعتباری شرق و غرب در بین مردم و پایهگذاری اصل نه شرقی و نه غربی به دلیل موضعگیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل این قیام.
5-افشای چهرهی ریاکارانه شاه و ماهیت رژیم وی برای تودههای مردم.
6-تثبیت مرجعیت امام و رهبری ایشان، با تأیید مراجع، علما و حمایت و پشتیبانی مردم.
7-احساس ضرورت تشکل برای ادامه مبارزه.
8-نتیجهگیری مبارزان برای توسل به مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه با این استدلال که با اشکال مسالمت آمیز نمیتوان به اهداف خویش رسید. بنابراین، بایستی شیوهی مبارزه را تغییر داد و به مبارزه قهر آمیز پرداخت .
مهمترین پیامد سیاسی تظاهرات 15 خرداد برای مردم شهرری افزایش بینش سیاسی مردم در شناخت بهتر ماهیت رژیم بود. مردم شهر ری در نتیجه قتل و کشتاری که رژیم در برخورد با کفن پوشان ورامین و ضرب و شتم خود را از طرف مأمورین نظامی دیدند، به ماهیت اصل رژیم پی بردند و فهمیدند که رژیم چه دشمنی با اسلام و روحانیت و مردم مسلمان دارد. آنچه که به وضوح پس از 15 خرداد در روحیه مردم شهرری دیده میشد، ابراز کینه نسبت به رژیم شاه و خود شاه بود.
نظام حاکم برای مقابله با مردم و کنترل بحران، اعلام حکومت نظامی کرد. شهرری چون یک شهر مذهبی بود و پیش بینی رژیم این بود که ممکن است حادثه ورامین به آنجا نیز سرایت کند، بلافاصله توسط سرهنگ حسین زمانی اعلان حکومت نظامی کرد. موقعیت مذهبی و جغرافیایی شهرری مورد توجه رژیم بود و در این گونه مواقع اشخاصی را به منظور کنترل اوضاع شهر مأمور میکردند که قاطعانه برخورد مینمودند. دنباله این حکومت نظامی که هر گونه تجمع و حتی تردد و عبور و مرور را منع میکرد به شب 15 خرداد و چند روز بعد هم کشیده شد و هر کسی را که به تشخیص نیروهای نظامی مظنون به نظر میرسید دستگیر و بازداشت کردند.
حاج علی اکبر الفت در مورد حکومت نظامی بعد از 15خرداد در شهرری اظهار میدارد که:
«پس از سرکوب قیام، بحران و تشنج اجتماعی و حکومت نظامی رژیم تا مدتی ادامه داشت. در روز 15 خرداد و در جریان تظاهرات عدهای از افراد متدین و کسبه شهرری که شعار ضد حکومتی میدادند و با نیروهای امنیتی درگیر شده بودند مثل حاج علی صادقی، حاج محمد حریری، حاج خلیل عطایی، برادران جمالی پناه و... بازداشت شدند. روز بعد من آمدم مغازه را باز کنم که از طرف کلانتری شهرری ما را دستگیر کردند و به کلانتری بردند. ما سه نفر بودیم من و یک شخص به نام سرمالک و فرد سومی که اصفهانی بود. در آنجا بالگد و مشت و باتوم از ما پذیرایی شد و بازجویی شدیم که چرا تظاهرات و اغتشاش کردید که من گفتم ما کاری نکردیم مردم آمدند و شروع به شعار دادن کردند ما هم از ترس از بین رفتن اموال عمومی فرشها را جمع کردیم و تکیه را بستیم. شب که میخواستند ما را به زندان ببرند، رئیس ساواک سرهنگ رحمانی آمد به کلانتری گفت: اگر امکان دارد اینها را با اخذ تعهد آزاد کنید که رئیس کلانتری گفت همین که میبینید (ما آن موقع جوان 21 ساله بودیم) مغازهاش مرکز تجمعات افراد اغتشاشگر است. بعد همان شب ما را تحویل زندان شهربانی دادند حدود یک ماه در آنجا زندانی بودیم در آنجا افرادی را که جزء کفن پوشان ورامین بودند آوردند که تمام بدنشان کبود شده بود ما وقتی بدن زخمی و کبود آنها را دیدیم کتکهایی را که خورده بودیم یادمان رفت. در آنجا نیز از ما بازجویی شد پس از یک ماه ما را که حدود 200 نفر بودیم از تهران و قم و شهرری و ورامین در سالن آمفی تأتر زندان شهربانی جمع کردند. سرهنگ صمدیان پور آمد و گفت که دیگر در این اعتراضات و تجمعات شرکت نکنید ما هم بزودی همه کسانی را که مسبب و محرک این اغتشاشات بودهاند محاکمه میکنیم و به سزای خودشان میرسانیم و بعد با این تعهد که از حوزه تهران خارج نشویم ما را آزاد کردند همان شب طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی را که در زندان شهربانی بودند به جای دیگر منتقل کردند.۲۴
حاج محمد ملکی در مورد ادامه حکومت نظامی و دستگیر شدن پدرش چنین اظهار میدارد: «روز بعد از پانزده خرداد پدرم رفته بود نانوایی نان تهیه کند که از طرف مأمورین نظامی بازداشت شده بود. شغل پدرم طناب فروشی بود. از او سوال شده بود که کار شما چیست؟ وقتی پدرم گفته بود طناب فروشی دارم یکی از مأمورین به سرهنگ رحمانی گفته بود که آقا این را آزاد نکنید چون ده نفر از ما را با طنابهایش میبندد. پدرم هم چند روزی زندانی بود و بعد هم با اخذ تعهد آزاد شد.»۲۵
آقای موسوی همدانی امام جماعت مسجد ابراهیم خلیل واقع در خیابان آرد ایران شهرری در مورد کنترل مردم و روحانیون توسط ساواک در شهرری پس از تظاهرات 15 خرداد اظهار میدارد. « پس از قیام 15 خرداد تا مدتی خفقان به حدی بود که حتی کسی جرأت نداشت اسمی از امام ببرد.»۲۶
آقای ابراهیمی در مورد کنترل اوضاع شهرری بعد از 15 خرداد چنین میگوید:
«چند روز بعد از تظاهرات 15 خرداد در شهرری من از حمام عمومی برگشته بودم و با چند تن از دوستانم در پیاده رو خیابان سپبهد رزم آرا در مورد قتل عام کفن پوشان ورامین در پل باقر آباد و تظاهرات ری و تهران صحبت میکردم که یک ماشین که متعلق به ساواک بود به طور خیلی سریع کنار ما پارک کرد. من تا فهمیدم ساواکی هستند صحبت را برگرداندم. شخصی که جثه نسبتاً بزرگی داشت از ماشین پیاده شد و متوجه ساک من شده به من گفت: «داخل ساک چیه!» گفتم: وسایل حمام. او که فکر میکرد ممکن است داخل ساک اعلامیه باشد، یک مقداری صداش را بلندتر کرد و گفت: «باز کن ببینم.» وقتی ساک را باز کردم متوجه شد که واقعاً وسایل حمام است، بعد هم به ما گفت که اینجا جمع نشوید و رفت.»۲۷
همچنین تا چند روز بعد از 15 خرداد بازار شهرری به حالت تعطیل به سر میبرد اما گاهی مواقع با دخالت مامورین نظامی عدهای مجبور به باز کردن مغازههایشان میشدند. در گزارشی که ساواک تهران در تاریخ 17/3/42 به اداره یکم عملیات ارسال داشته است آمده است که« اطلاع رسیده از شهرری حاکی است که عدهای از کسبه مبادرت به بستن دکاکین خود نموده که پلیس دخالت کرده و فعلاً وضع عادی است و مغازهها باز است.»۲۸
به طور کلی قیام 15 خرداد تمام راههای سازش کارانه و پارلمانتاریسم و راههای قانونی را از بین برد و درهای که بین مردم و رژیم شاه بود را عمیق تر کرد. مردم ایران تودهای فداکار بودند که این فداکاری را در جریان قیام 15 خرداد نشان دهند. اما گروههای سیاسی غیر مذهبی که خود را رهبران مبارزه تلقی میکردند، صلاحیت رهبری و هدایت آنها را نداشتند. چون نمیتوانستند قانونمندی مردم مسلمان ایران را درک کنند. بنابراین نیاز به رهبرانی که با درک تودهها به مبارزه مسلحانه بپردازند احساس می شد. از اینرو شاید یکی از عمده ترین دستاووردهای این قیام رویکرد گروههای مبارز به شیوه ها وروشهای قهر آمیز بود که در میان مردم شهر ری بویژه جوانان مبارز و انقلابی بعنوان گروه توحیدی بدر نمود پیدا کرد.
پس از سرکوب قیام 15 خرداد، هجوم تبلیغاتی وسیعی در داخل و خارج از کشور، علیه رهبران و نیروهای قیام صورت گرفت. این بمباران تبلیغاتی و موج تهمت و افترا، مستمسکی برای سرکوب بیشتر نیروهای مذهبی و مردم بود. مطبوعات غربی نیز، گرچه «کشتار بیرحمانه مردم ایران» را موردانتقاد قرار دادند اما بیشتر روزنامهها و مجلات معتبر خارجی، تحت تاثیر نظام تبلیغاتی رژیم شاه، حرکت 15 خرداد را به عنوان یک حرکت «ارتجاعی» علیه «تحولات مترقیانهی شاه» توصیف کردند و شاه را یک مصلح اجتماعی نامیدند. رهبران غربی هم ضمن اظهار تاسف از واقعهی 15 خرداد «اصلاحات شاه» را مورد تایید قرار دادند. چندی پس ازاین واقعه دوگل رئیس جمهور فرانسه به ایران سفر کرد که این سفر به حمایت دنیای غرب از برنامهها و سیاستهای شاه تعبیر شد. دولت آمریکا از سرکوبی قیام پشتیبانی کرد و کندی پیام تبریکی برای شاه فرستاد. حتی برژنف در صدر هئیت رئیسه ی اتحاد جماهیر شوروی نیز به ایران سفر نمود.۲۹
رژیم پهلوی و در رأس آن شاه، تلاش کرد تا با عناوین مختلف قیام 15 خرداد را به دسیسههای خارجی مرتبط سازد و مردمی بودن قیام را انکار کند. بنابراین شروع به دروغ افکنی و شبهه پراکنی خصوصاً در مورد شرکت مردم جنوب تهران که از مناطق فقیر نشین محسوب میشدند در تظاهرات نمود. شاه در 18 خرداد طی نطقی اظهار کرد:
«... باید به شما بگویم که متاسفانه کسانی که بساط پانزدهم خرداد را به راه انداختهاند کما اینکه در میان کسانی که زخمی یا دستگیر شدهاند، خیلی از آنها میگفتند ما چه کار کنیم، به ما بیست و پنج ریال داده بودند و میگفتند در خیابانها بدوید و بگوئید زنده باد فلانی.» ساواک در مورد اثرات این دورغ پردازی ها در جامعه مینویسد: «در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده که هر نفر 25 ریال گرفتهاند و در تظاهرات شرکت کردهاند بین مردم مورد تنفر و گفتگو و تمسخر قرار گرفته است و همه میگویند ببینید چقدر مردم ایران بدبخت شدهاند که در پایتخت مملکت مردم 25 ریال میگیرند و جلوی گلوله میروند و برای چنین مبلغ جزئی خود را به کشتن میدهند. همه مردم روی این مطلب به همین نحو صحبت و اظهار نظر و مسخره میکنند. مأمور ویژه اضافه میکند باید به هر ترتیب شده این مطلب که بخصوص دستاویز مخالفین شده به نحوی اصلاح شود.» همچنین ساواک در گزارش دیگری آورده است: «خارجیها وقتی این حرفها را میشنوند میگویند ایرانیان چقدر بیچاره و بدبخت هستند که به خاطر 25 ریال جلوی گلوله میروند این حرفها غیر از اینکه دستگاه خودش را ضایع کند کار دیگری انجام نمیدهد.»۳۰ در گزارش دیگر ساواک آمده است:« مقام سلطنت اینکه در نطق خود اشاره کردند که عبدالناصر موجبات تحریک و اغتشاش را در ایران فراهم ساخته، هم موجب سرشکستگی ایران در افکار جهانیان شده و هم میگویند پایههای اجتماعی ایران به قدری سست است که عبدالناصر آفریقایی قادر به اخلال در کار ایران است.»۳۱
حتی برخی روزنامههای وابسته نیز نتوانستند آن اتهامات نابخردانه را به ریشخند نگیرند و با کنایه و اشاره گویندهی آنرا مورد تمسخر قرار ندهند. یکی از روزنامههای آن روز زیر عنوان «آدم دانهای 25 ریال» نوشت: «... دیشب شاهنشاه در نطق کشاف خود بر قسمتی از جریان، روشنی افکندند. شاهنشاه فرمودند: کسانی که در جریان حادثهی روز چهارشنه (15 خرداد) بازداشت شدهاند در بازجویی گفتهاند سری 25 ریال گرفتهاند که در تظاهرات شرکت کنند، آنکه بر آنها چوبدست داده گفته نفری 25 ریال میگیرید، اگر مردید به بهشت میروید اگر زنده ماندید اجرت یک روز کارگرفتهاید، فکر کنید آن طور که میگفتند جمعیت تظاهرات کننده ده هزار نفر بوده، اگر این جمعیت که فقط از جنوب شهر سرازیر شده، شکسته بسته و آتش زده، جلوی گلوله قرار گرفته بیکار نبود، کی حاضر میشد برای 25 ریال سر خودش را بدهد و وارد حادثهی نامعلوم و خون آلود شود. حادثه 15 خرداد قیمت سر انسان را در جنوب شهر تعیین کرده است. عدهای با میل سر خودشان را از قرار 25 ریال فروختهاند. اگر قیمت انسان را در کشورهای آفریقا بخواهند تعیین کنند، گمان نمیبریم از این ارزانتر بشود. قیمتی برای زندگی انسان تعیین کرد، اگر وضع این عده از جنوب شهر بهتر بود، شاید به این ارزانی سر خودشان را نمیفروختند لااقل یک سر صد ریال بود. حوادث روز 15خرداد نشان داد در مدتی که فترت بوده قیمت زندگی یک آدم حتی از قیمت رای او در انتخابات هم ارزانتر شده است. چون رأی را به بهای یک روز کار یعنی از 50 تا 100 ریال میفروختند و روز 15 خرداد سر انسان از سر گوسفند هم ارزانتر شده است.»۳۲
رژیم شاه که خود سازنده و پروراننده این دروغها بود به رسوایی پیش از حد و اثر معکوس و منفی آن در افکار عامهپی برد و لذا برای جلوگیری از تمسخر بیشتر جامعه فرمان داد جرایدی را که این دروغ را منعکس ساخته بودند جمع آوری کنند و دیگر ازاین موضوع سخن به میان نیاورند. از طرف دیگر شاه در کتاب انقلاب سفید مدعی شده که رهبر 15 خرداد «ارتباط مرموزی با حزب توده داشتند و آنها بودند که مقام او را به عرش رسانیدند»! در صورتی که حزب توده و ارباب آن (شوروی) از نهضت اسلامی امام خمینی وحشت کردند و آن را سد بزرگی در مقابل پیشرفت آرمانهای حزبی خود دیدند. از این رو، با تمام قوا علیه 15 خرداد دست به تبلیغ زدند و همانند جهانخواران غربی پشت سر شاه قرار گرفته و گفتههای او را تکرار کرده و تا آنجا که توانستند نهضت اسلامی ملت ایران و رهبر آن را مورد تاخت و تاز قرار دادند.۳۳
رادیو مسکو شب 16 خردادنهضت 15 خرداد را چنین مورد ارزیابی قرار داد:
«عناصر ارتجاعی ایران که از اصلاحات این کشور مخصوصاً اصلاحات ارضی ناراضی هستند و افزایش حقوق اجتماعی و توسعهی آزادی زنان ایران را باب میل خود نمیبینند، امروز در تهران قم، ری و مشهد تظاهرات خیابانی برپا کردند. آشوب که به وسیلهی عدهای ایجاد شده، به قصد ضدیت با اصلاحاتی بود که از طرف حکومت ایران در دست اجرا است و یا برنامههای آنها در دست تهیه است. رهبران بلوا و محرکین اصلی آن برخی از رهبران مذهبی بودند و عناصر ارتجاعی، بازار را به آتش کشیدند، چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت کردند، اتومبیلها و اتوبوسها را درهم شکستند و به چند ادارهی دولتی نیز حملهور شدند. »
مجله هفتگی عصر جدید – چاپ مسکو در تاریخ 19 ژوئن 1963 (29 خرداد 1342) زیر عنوان «توطئهی مرتجعین ایران» مینویسد:
«هر سال در ماه مقدس محرم یک فستیوال مذهبی به یاد بود شهادت امام حسین در ایران اجرا میگردد. مومنین در حالی که لباس عزا به تن دارند در مساجد تجمع کرده، دسته جمعی حرکت مینمایند. این مراسم امسال نیز به همان وضع همیشگی انجام گرفت. در پنجم ژوئن که تاریخ رسمی خاتمه این مراسم بود، جمعیت عظیمی در میدان نزدیک بازار تجمع کرده و در حالی که چاقو و چوب به دست گرفته بودند و شعارهای ضد دولتی میدادند به طرف وزارت کشور به حرکت در آمدند. وقتی که جمعیت نزدیک وزارت کشور رسید، پلیس چندین تیر اخطار به سوی هوا شلیک کرد ولی جمعیت متفرق نگردیدند و شروع به خراب کردن ساختمان و شکستن درها و پنجرههای آن نمودند.»
لذا پلیس شروع به تیراندازی کرد و جمعیت در حالی که کشتهها و زخمیها را به جا گذاشته بودند متفرق گردیدند، اغتشاشات در محلات دیگر پایتخت نیز به وقوع پیوست، تظاهرات ضد حکومتی همچنان در شهرهای مشهد، تبریز، قم و ری و شیراز به وقوع پیوست... سخنگویان رسمی میگویند که تمام این اغتشاشات خود به خود به وجود نیامده است. بلکه نتیجهی توطئهی رهبران مرتجع و آخوندهای مسلمان بوده است. سی تن از ملاهای طراز اول دستگیر شده و در میان آنان نام آیتالله خمینی... دیده میشود... آخوندها قدرت فراوانی در میان طرفداران فرقهی شیعه دارند و به دلایل تاریخی، تعصب مذهبی در میان شیعیان هنوز خیلی قوی بوده و در ماه محرم این تعصب به حداکثر شدت خود میرسد.
خمینی و طرفدارانش از این تعصب مردم بهرهبرداری کردند و علناً علیه دولت، به توطئههایی دست زدند. آنها ادعا کردند که دولت قصد برانداختن قوانین اسلام را دارد. آنها از تعصب مذهبی مردم سوء استفاده کرده آنها را اغفال کردند. آنها اصلاحات اجتماعی دولت و حقوق مشترک به بانوان را بهانه کرده، مردم را بر ضد دولت برانگیختند. در اثر تبلیغات آنها اشخاصی که از تعصب کور شده بودند به خیابانها ریخته، به آشوب و بلوا دست زدند...۳۴»
آمریکا که موجودیت خود را در ایران در گرو اجرای «انقلاب سفید» میدید و سرسختانه خواستار اجرا و پیاده شدن آن بود، با قیام امام علیه این رفرم استعماری و اسارت بار، همه چیز خود را در معرض خطر و نابودی انگاشت. از این رو با تمام نیرو و امکانات علیه امام خمینی و نهضت ضد استعماری او بسیج شد. کمونیستها نیز که با آغاز نهضت اسلامی ایران به رهبری امام دیگر نمیتوانستند در میان طبقات محروم و رنجدیدهی اجتماع نفوذ کنند و آنان را به اسم آزادی در جهت منافع شوروی، قرار دهند سخت احساس خطر کردند و امام خمینی و نهضت او را علیه خود و منافع خویش پنداشتند و خود را ناچار دیدند که با امپریالیسم غرب و رژیم دست نشاندهی آن در ایران، همصدا شوند و برای سرکوبی نهضت با آنان همکاری نزدیک و همه جانبهای داشته باشند.
علی رغم تلاش بیامان استعمارگران شرق و غرب در آلوده ساختن چهرهانقلابی قیام 15 خرداد و سیل تهمت به قهرمانان آن رخداد تاریخی، حقایق در زیر پرده پوشیده نماند و بسیاری از واقعیتها از لابه لای قلم نویسندگان غربی که میکوشیدند قیام ملت ایران در 15 خرداد را ارتجاعی، غیر ملی و آنارشیستی وانمود سازند، بروز کرد و شاه و حامیان غربی و شرقی او را بیش از پیش رسوا کرد. همکاری و اتحاد نامقدس ابرقدرتها و استعمارگران راستی و چپی در حمله به نهضت امام خمینی، نمایانگر عظمت سیاسی و اجتماعی او و میزان اهمیت و اصالت نهضت اسلامی و اثرات ژرف و مثبت آن در میان ملت مسلمان و زحمتکش ایران بود که به طور محسوس و چشمگیری منافع ابرقدرتها و احزاب و سازمانهای وابسته به آنها را در داخل به خطر میانداخت.۳۵
سند شماره ۱ (بر روی سند کلیک کنید)
سند شماره ۲ (بر روی سند کلیک کنید)
سند شماره ۳ (بر روی سند کلیک کنید)
سند شماره ۴ (بر روی سند کلیک کنید)
پانوشت ها
۱- کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی.
۲- امام خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، چاپ اول، جلد اول، ص120.
۳-رجوع کنید به سند شماره 1و2و3 4.
۴-مصاحبه نگارنده با آقای محمد علی تقوی راد، 13/8/ 1377، شهر ری .
۵- دبستان ملی فضیلت.
۶-مصاحبه نگارنده با سید مهدی فضیلت: 30/9/1387، شهر ری.
۷- منظور راوی تاریخ 13/9/1387 میباشد.
۸- مصاحبه نگارنده با سلطانعلی علیخانی، 10/7/1387، شهر ری. سلطانعلی علی خانی در سال 1322 شمسی در روستايی در منطقه مشهد اردهال به نام مهدی آباد متولد گردید و تحصيلات مقدماتی را در آانجا به اتمام رساند سپس برای ادامه تحصیل به اردهال رفته وازآنجا در سال 1335به شهر ری مهاجرت نمود وی در سال 1344پس از اتمام خدمت سربازی به استخدام وزارت پست درآمده و تا سال 1373پس از سی یک سال خدمت بازنشست گردید نامبرده از محرکین قیام 15 خرداد در شهر ری و فعالین مکتب الهادی و ومسئول کتاب خانه مسجد ابراهیم خلیل پیش از انقلاب بوده است.
۹-مصاحبه نگارنده با محمدرضا مصطفوی، 25/8/1388شهر ری . محمد رضا مصطفوی در سال 1311در سرچشمه تهران متولد گردید تحصیلات ابتديی خود را در مدرسه شیخ حسن در کوچه پا چنار به اتمام رساند و سپس به شهر ری مهاجرت کرد نام برده از بازاریان متدین و فعالین هیئت های ابوالفضلیان اصناف و محبان مهدی واز توزيع كننده های اعلامیه های امام در شهر ری و از دست گیر شدگان قیام 15 خرداد و مجروحین حادثه 17 شهریور میدان ژاله بوده است .
۱۰- علی باقری ، خاطرات15 خرداد ، خاطرات علی غیوری ،تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، 1378، چاپ اول صص 167-168.
۱۱- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد بازیابی 2990 ... ، ص 86.سندشماره5.
۱۲- مصاحبه نگارنده با آقای مصطفی متین دفتری، 12/9/1387 ، شهرری.
۱۳- مصاحبه با آقای ابو القاسم شفیعی، 20/9/1387 شهرری.
۱۴-سید مرتضی شاگرد کبابی بود و در واقع هم کار میکرد و هم طلبگی و فرد مبارزی بود گاهی به او سید جوشی هم میگفتند چرا که روی منبر بعضی مواقع جوش میزد(عصبانی میشد) اتفاقاً جزء کسانی بود که به دنبال تظاهرات 15 خرداد شهرری در کنار سایر مبارزین دستگیر شد .مصاحبه با آقای رحیم عسگری، 25/10/1387. مسجد شیخ طاهر شهرری.
۱۵-مصاحبه با آقای رحیم عسگری، 5/6/1388،شهر ری.
۱۶- مصاحبه نگارنده با محمد ملکی فرزند حاج عباس ملکی از دستگیر شدگان 15 خرداد شهرری، 22/8/1387 ، شهرری.
۱۷-رجوع کنید به سندهای شماره1و2و3و4.
۱۸- مصاحبه با حاج علی اکبر الفت،11/8/1387 ، شهرری. علي اكبر الفت فرزند محمد در سال 1318 در يك خانواده مذهبي در شهر ري متولد شد وي تحصيلات دبستان را در مدرسه دولتي فيض به پايان برد و از همان كودكي چون صداي خوبي داشت به خواندن مرثيه و نوحه علاقهمند شد اولين بار در هيئت انصار برادران اربابي شهرري شروع به خواندن مرثيه نمود بعدها در هيئتهاي ديگر از جمله هيئت ابوالفضليان اصناف مداحي ميكرد نامبرده از دستگير شدگان قيام 15 خرداد بود كه بيش از يك ماه در زندان شهرباني به سر برد وي پس از آزادي نيز همچنان فعاليتهاي مذهبي خود را ادامه داد و مغازهاش (پيراهن فروشي) در خيابان حرم محل تجمع انقلابيون و توزيع اعلاميههاي امام بوده است. مصاحبه با علی اکبر الفت 25/ 8/ 1387،شهر ری .
۱۹-حاج حسین اثنی عشری فردی زاهد، مخلص و متعهد بود او برای گذراندن زندگی نه تنها چیزی از کسی نمیگرفت، بلکه در خانهی هیچ کسی حتی یک فنجان آب جوش هم نمیخورد، ایشان از شنیدن و دیدن ناهنجاریهای اجتماعی و منکرات به شدت عصبانی میشد و در امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بودند، اگر با منکری برخورد میکرد به شدت با آن مقابله میکرد، در مجالس عزاداری هم سخنران بود و هم مرثیه خوان و با ریاکاری و ریاکاران در مجالس با شدت مبارزه میکرد. مصاحبه نگارنده با حاج عباس عظیمی، 9/8/87 شهر ری.
۲۰- مظفرنامدار «بر افتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی» فصلنامه تخصصی 15 خرداد، شماره 3، سال دوم، بهار 1384، صص 30-27.
۲۱-مصاحبه نگارنده با سید مهدی فضیلت، 16/8/1387 ، شهرری.
۲۲-به نقل از دست نوشتههای عبدالعلی کنی ، شهرری. - شیخ عبدالعلی کنی معروف به آقا بزرک فرزند شیخ عبدالرحیم در سال1315در یک خانوده مذهبی در شهر ری متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در نزد پدرش و مدارس شهر ری از جمله مدرسه علمیه برهان به پایان رساند سپس برای ادامه تحصیل به تهران وقم عزیمت نمود وی از شاگردان آیت الله بروجردی میباشد و از محضر اساتیدی همچون آیات عظام مرعشی نجفی، سلطانی ،داماد و شاهرودی بهره برده اولین فعالیت تبلیغی خود را بعد از فوت آیت الله بروجرد ی در مسجد عظم قم انجام داد. نامبرده از فعالان سیاسی طرفدار نهضت امام بوده که در جریان قیام 15 خرداد دستگیر شده و مدتی را در حبس گذرانده و پس از آزادی مجددا اقدامات ضد رژِیم را انجام داده تا اینکه در جریان جشن های دو هزار پانصد ساله در شیراز دستگیر شد ومدتی به فسا تبعیید شد شیخ آقا بزرک بعد از انقلاب به فعالیت سیاسی خودادامه داد، وی از اعضای موثر کمیته انقلاب اسلامی در شهر ری و بانی دو باب مسجد و کتاب خانه در شهر ری میباشد .
۲۳-مصاحبه نگارنده با سید حسین مرتضوی، 26/1/1388 شهرری.
۲۴-مصاحبه نگارنده با حاج اکبر الفت، 13/2/1388، شهرری.
۲۵-مصاحبه نگارنده با محمد ملکی، 24/2/1388، شهرری.
۲۶-مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام ابوالقاسم موسوی همدانی، 13/9/1387، شهرری.
۲۷-مصاحبه نگارنده با آقای ابراهیمی 15/7/1387 ، شهرری.
۲۸-مرکز بررسیهای اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، 1378، چاپ اول جلد سوم ،ص37.
۲۹- جواد منصوری، 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران، بی جا ، بینا، 1365 چاپ دوم، صص 109-110.
۳۰-مرکز بررسیهای اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک ، جلد سوم، ص202.
۳۱-همان،ص203.
۳۲-روزنامه پیغام امروز، سال چهارم ،شماره 952، ص3.
۳۳- مظفرنامدار، «بر افتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی»: فصلنامه 15خرداد، دوره سوم، سال دوم، شماره3، بهار 1384، ص80.
۳۴- مرکز بررسیهای اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک ، جلد سوم، صص 299-297.
۳۵-مظفرنامدار، «بر افتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی»: فصلنامه 15خرداد، دوره سوم، سال دوم، شماره3، بهار 1384، ص112.
سایت 15 خرداد
تعداد بازدید: 12179