مقالات

قیام 15 خرداد در تهران به روایت اسناد ساواک

فاطمه دفتری


نوشته پیش رو شرح مختصری از حوادث رخ داده در روزهای تاریخ ساز خرداد 1342 برابر با محرم 1383 بر اساس اسناد و مدارک سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان ساواک است. بسیاری از اطلاعات ثبت شده در این اسناد با مطالب ذکر شده توسط کسانی که در آن روزها در تهران حضور داشته و شاهد رخدادها بوده و خاطرات خود را در قالب کتاب یا مقالات متعدد نوشته‌اند تفاوت دارد، مثلاً آنجا که اسناد ساواک جمعیت گرد آمده در مسجد حاج‌ابوالفتح و خیابان‌های اطراف آن را حدود سه هزار نفر ذکر کرده (قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 393) برخی منابع جمیعت را بین صد هزار تا سیصد هزار نفر ذکر کرده‌اند. (پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 15؛ اطلاعات، 13 /03 /1342، ص 5) و آنچه ما در این مقاله به ذکر آن پرداخته‌ایم به هیچ وجه به معنای نقض اطلاعات مندرج در کتاب‌های دیگر یا تأیید مطالب ذکر شده در اسناد مجموعه «قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک» نیست، بلکه ما بر آن بوده‌ایم که این کتاب را مرجع خود برای بررسی این حوادث قرار دهیم و تنها در جاهای معدودی که ضرورت ایجاب کرده و برای پیوند مطالب، ناگزیر بوده‌ایم و از منابع دیگر استفاده کرده‌ایم.

سال 1341 را می‌توان مبدایی برای قیامی دانست که سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) منجر شد. در این سال در هیئت حاکمه حکومت پهلوی تصمیماتی اتخاذ شد که مورد اعتراض شدید علما و مردم قرار گرفت که از جمله آنها تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و تصویب لوایح شش‌گانه توسط دولت اسدالله علم بود.(1)

اتخاذ این تصمیم‌ها از طرف هیئت حاکمه سبب شد امام خمینی(ره) و برخی از علما اعلامیه‌هایی صادر و بیان کنند به دلیل ضربه‌هایی که بر پیکر اسلام وارد آمده در ایام عید نوروز جلوس نخواهند کرد و فقط برای تسلیت مراسمی برگزار می‌کنند.(2)

دولت وقت حکومت پهلوی که می‌دانست مخالفان لوایح ساکت نخواهند نشست و از طرفی از اینکه می‌دید علما نوروز را عزای عمومی اعلام کرده‌اند احساس نگرانی می‌کرد، در اکثر شهرهای کشور کمیسیون امنیت یا انتظامی تشکیل داد.(3) اما آنچه باید اتفاق می‌افتاد تا آتش زیر خاکستر را شعله‌ور نماید و جرقه قیامی بزرگ را بزند روی داد. در روز دوم فروردین 1342 در حالی که طلاب و مردم قم برای عزاداری شهادت امام صادق(ع) در قم گرد هم آمده بودند، گارد شاه، پلیس و کماندوها، که از روز قبل احتمال چنین اجتماعی را می‌دادند، به مدرسه فیضیه حمله کردند. با شنیدن خبر حوادث رخ داده در فیضیه، ائمه جماعت تهران در منزل آیت‌الله خوانساری جلسه تشکیل داده و تصمیم گرفتند از روز 6 فروردین مساجد را تعطیل کنند و هیچ یک از ائمه جماعت به مسجد نروند.(4) از روز شنبه 10 فروردین نیز بازار‌یان تهران اعلام کردند برای ابراز همدردی با روحانیون، بازار را تعطیل خواهند کرد.(5) پس از آن نیز جلسه‌های متعددی به یاد واقعه فیضیه از سوی احزاب و گروه‌های مختلف در شهر تهران برگزار شد که مأموران حکومتی از برگزاری برخی از آنها جلوگیری کردند.(6)

اما توفان اصلی در راه بود و مردم و علما منتظر فرارسیدن محرم بودند تا صدای اعتراض خود را نسبت به برنامه‌های ضداسلامی حکومت پهلوی از طریق یادآوری حوادث کربلا به گوش همگان برسانند. البته دولت این حکومت نیز متقابلاً از اهمیت و نقش این روزها آگاه بود و با فرارسیدن محرم 1383ق/ 1342ش، به اداره‌های ساواک‌ها دستور داد در روزهای تاسوعا و عاشورا ضمن آمادگی کامل برای مقابله با هرگونه اتفاق و حادثه احتمالی از اصطکاک مأموران با عزاداران و وعاظ و روحانیون خودداری نمایند و تنها به تذکر اکتفا کنند.(7) همچنین بخشنامه‌ای صادر کردند و برگزاری هرگونه آیین عزاداری و سخنرانی را مشروط اعلام کرده و از روحانیون تعهد گرفتند که علیه شاه، ساواک و آمریکا سخن نگویند و اعلام نکنند که اسلام در خطر است.

این بخشنامه با اعتراض امام خمینی(ره) و برخی علما، روحانیون و وعاظ در مجالس مختلف مواجه شد که از جمله مهم‌ترین آنها به گزارش مأموران ساواک، سخنرانی حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی در مسجد آذربایجانی‌ها و باقر نهاوندی در تکیه واقع در جنب بانک ایرانیان نزدیک چهارسوق کوچک بود.(8)
امام خمینی(ره) هم در روز سیزدهم خرداد 1342/ دهم محرم 1383 به مناسبت عاشورا، در مدرسه‌ فیضیه، سخنانی ایراد کردند. ایشان در بخشی از سخنرانی خود فرمودند: «ای علمای نجف، ای علمای قم، ای علمای مشهد، ای علمای سایر بلاد! به داد اسلام برسید، اسلام رفت. اسلام در خطر است» و ضمن پرداختن به اهداف و نقشه‌های شوم اشغالگران فلسطین علیه اسلام و ملت ایران، با اشاره به تعهد گرفتن ساواک از وعاظ که از شاه و اسرائیل بدگویی نکنند و نگویند که اسلام در خطر است، اظهار داشتند: «تمام گرفتاری‌ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است...»(9)

طبق قرار قبلی هیچ یک از روحانیون و وعاظ در مجلس روضه‌خوانی کاخ گلستان شرکت نکردند.(10) در روز عاشورا هم علاوه بر سخنرانی‌هایی که بر منبرها و در مساجد و تکایا توسط وعاظ علیه حکومت پهلوی صورت می‌گرفت، در خیابان‌های مختلف نیز مردم با وجود تدابیر صورت گرفته در قالب گروه‌های عزادار تظاهرات کردند.

صبح روز 13 خرداد 1342 – عاشورا – با وجود قفل کردن در مسجد حاج‌ابوالفتح و محصور کردن طلبه‌ها در مدرسه علمیه این مسجد و داخل حجره‌ها، و گماشتن دویست تا سیصد نفر پاسبان و کماندو در اطراف مسجد، به گفته اسناد ساواک جمعیتی حدود سه هزار نفر در کنار مسجد حاج‌ابوالفتح و خیابان‌های اطراف آن گرد آمدند.(11)

هدایت چنین جمعیتی به همکاری گروه‌های مختلف و تدارکاتی گسترده نیاز داشت. در این تظاهرات که اعضای هیئت‌های مذهبی نظیر هیئت قائمیه و جوانان حداد و...، بازماندگان جمعیت فدائیان اسلام، بازاریان مذهبی و جمعی از متنفذین جنوب شهر و میدان‌های بار، اعضای وابسته به جمعیت نهضت آزادی و انجمن‌های اسلامی منتسب به این جمعیت و بازاریان طرفدار جبهه ملی حضور داشتند،(12) از جمله برنامه‌هایی که پیش‌بینی شده بود، سخنرانی حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفى، مداحی حاج عباس زریباف و حاج ناظم زمردی بود. از مداحان خواسته شده بود که شعرها و نوحه‌هایى که‌ می‌نویسند، همه‌ در مورد واقعه مدرسه فیضیه‌ باشد. برگزاری میتینگ با موضوع‌هایی مانند اعتراض به بازداشت برخی چهره‌های مبارز، بطلان رفراندوم حکومت پهلوی و....، آماده‌کردن پلاکاردهای مختلف و برقراری نظم از دیگر برنامه‌های گروه تدارکات بود.(13)

طبق برنامه از پیش تعیین‌شده جمعیت تظاهرکننده حدود ساعت 9 صبح از مسجد حاج‌ابوالفتح حرکت کرد و به‌ جای نوحه‌های همیشگی، شعارهایی انقلابی مانند «عمال اسرائیلی رسوا/کشتند از کین بی‌پناهان را»، «خمینی خمینی خدانگهدار تو/ بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»، «خمینی بت‌شکن ملت تو را می‌خواهد»، «قم گشته کربلا/ هر روز است عاشورا/ فیضیه قتلگاه/ خون جگر علما واویلا واویلا»، «گفت عزیز فاطمه: نیست ز مرگ واهمه/ تا به تنم توان بود، زیر ستم نمی‌روم/ ننگ و حیات و ذلتش، عزت و مرگ و لذتش/ من ز یزید بی‌پدر، ظلم و ستم نمی‌کشم/ شد مساجد فیضیه عاشوار، در روز قتل زاده زهرا/ در تربت اعلی موج خون بر پا» سر دادند.(14)

تظاهرکنندگان همچنین در کنار پرچم‌های مربوط به عزاداری امام حسین(ع)، عکس‌های امام خمینی(ره) و پلاکاردها و پارچه‌نوشته‌هایی با مضامین «جهان به‌ نور آیت‌الله خمینی زنده شده است»، «زیر بار ننگ نروید»، «اگر دین ندارید در دنیا آزاده باشید» و «عقیده و زندگی مبارزه در راه دین است»، «زندگی بجز عقیده و مبارزه در راه آن نیست» با خود حمل می‌کردند.(15)

مأموران ساواک مسیر حرکت تظاهرکنندگان و شعارها و اقدامات آنها را لحظه به لحظه گزارش می‌کردند و طبق این گزارش‌ها تظاهرکنندگان پس از حرکت از مسجد حاج ابوالفتح و عبور از خیابان ری، سه‌راه امین‌حضور، خیابان سرچشمه (شهید مصطفی خمینی) و میدان بهارستان به میدان 28 مرداد (استقلال) رسیدند. در این میدان جمعیت متوقف شد و شخصی (حاج مهدی عراقی) سخنانی مبنی‌بر مخالفت با استعمار و استبداد و دیکتاتوری شاه و تنفر ملت از عوامل حکومت بیان کرد و خطاب به ملت گفت: «آنهایی که می‌گویند روحانیون در قلب مردم جای ندارند بیایند و مقام روحانیت را ببینند.»(16) سپس در حالی که جمعیت افزایش می‌یافت به طرف میدان 28 مرداد و خیابان اسلامبول به راه افتادند و عکس بزرگی از امام را پیشاپیش خود به حرکت درآوردند و در حالی که نوحه‌سرایی می‌کردند به سمت خیابان فردوسی شمالی، شاهرضا و کالج و دانشگاه تهران رهسپار شدند. دومین توقف جمعیت جلو در اصلی دانشگاه تهران بود.(17) در این‌جا نیز یکی دیگر از تظاهرکنندگان سخنرانی مهیجی ایراد کرد. در این سخنرانی امپریالیسم و صهیونیسم و عوامل داخلی آنها به‌ شدت محکوم شدند و آمادگی مردم برای مبارزه با استبداد و استعمار اعلام شد. سپس جمعیت از میدان 24 اسفند (انقلاب) و خیابان سی متری (کارگر) به خیابان پاستور سرازیر شد و در مقابل کاخ مرمر ایستاده و شعار دادند. بعد از کاخ سلطنتی تظاهرکنندگان به طرف چهارراه پهلوی، حسن‌آباد، میدان سپه، ناصرخسرو و مسجد شاه (امام) رفته و با وجودی که قرار بود در مسجد متفرق شوند، به علت اوج‌گیری تظاهرات، از در شرقی مسجد امام خارج و داخل بازار شدند و مدخل بازار را از شرق به غرب دور زده و تظاهرات شدیدی نیز در راسته کفاش‌ها داشتند. آنگاه دوباره به مسجد رفتند و پس از ایراد بیانات مختصری علیه هیئت حاکمه و در تمجید و حمایت از امام خمینی(ره) متفرق شدند.

از اجتماع کنندگان دعوت شد ساعت 5 بعدازظهر در مسجد هدایت گرد آیند. در ساعت موعود، قریب 1500 نفر از طرفداران جبهه ملی و احزاب و دستجات وابسته به جبهه ملی و افرادی از گروه‌های دیگر در مسجد هدایت گرد آمدند. ابتدا دو دانشجو در خصوص اوضاع روز و علیه دولت سخنرانی کردند، سپس آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی برای وعظ به منبر رفت. جلسه ساعت 6:45 دقیقه خاتمه یافت و گروهی از اجتماع کنندگان به طرف خیابان لاله‌زار و میدان سپه حرکت کردند و در مسیر خود شعارهایی علیه دولت و به حمایت از امام خمینی(ره) سر دادند.(18) همچنین یک دسته هزار نفری از سمنانی‌های مقیم مرکز، از میدان شاه به طرف خیابان ری و سه راه امین حضور حرکت کردند و شعار علیه حکومت پهلوی سر دادند. در حدود کوچه آبشار نیز یک گروه حدود 5 هزار نفری در حرکت بودند و شعار می‌دادند.(19) جمعیت عظیمی هم از میدان امام خمینی (سپه سابق) حرکت کرده و با شعار «خمینی ملت نگهدار توست» در جلوی مجلس اجتماع کردند.(20) دسته طیب حاج رضایی نیز که شب عاشورا حرکت می‌کرد و حدود پنج هزار نفر جمعیت داشت، با سر دادن شعارهایی در حمایت از امام در خیابان‌های جنوب شهر به حرکت درآمده بود.(21) اما علیرغم گستردگی تظاهرات عاشورایی مردم، ساواک در گزارش خود چنین اظهار کرده است که این تظاهرات در افکار عمومى تأثیر عمیقی نداشته و حتى «معتقدان واقعى به عزاى حسینى، از آلوده‌شدن مراسم عزادارى به مسائل سیاسى دلتنگ شده‌اند»!(22)

با وجود این‌که شدیدترین شعارها بر ضد شاه و دولت از سوی جمعیت ابراز شد، طبق دستور ساواک در هیچ محلی نیروهای انتظامی با مردم درگیر نشدند و مراسم در آرامش پایان یافت. شاید خودداری مأموران انتظامی از برخورد با تظاهرکنندگان علاوه بر مسائل امنیتی به دلیل این بود که طبق گزارش‌های ساواک به جز افسران گارد شاهنشاهی که صددرصد اقدامات دولت و مبارزه با روحانیون را تأیید می‌کردند، بقیه افسران ارتش اعلام کرده بودند نمی‌خواهند دیسیپلین نظامی آنها را وادار به اطاعت کورکورانه از دستورات مقامات بالا کند و اینکه حاضر به انجام شدت عمل با روحانیون و حتی مردم کوچه و بازار نیستند.(23)

تظاهرات در روزهای بعد هم ادامه یافت. گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران که بیشتر پیرو اهداف سیاسی جبهه ملی و نهضت آزادی بودند، زمانی که از واقعه روز قبل باخبر شدند، همراه عده زیادی از بارفروشان و کارگران در مسجد حاج‌ابوالفتح گرد آمدند و ضمن سردادن شعارهای مختلف، حدود ساعت 11 صبح برای راهپیمایی و تظاهرات از مسجد خارج شدند. اما برخلاف روز قبل، این‌بار با مقاومت ماموران مسلح روبه‌رو شدند که مسجد را از همه طرف در محاصره داشتند و با توسل به زور و با تهدید اسلحه جمعیت را متفرق می‌کردند. با این حال، جمعیت حاضر در مسجد حاج‌ابوالفتح (که حدود 1500 نفر بودند) با سردادن شعارهای تندتری در همان مسیر روز قبل به تظاهرات پرداختند و ساعت 11:40 دقیقه در مقابل دانشگاه تهران متوقف شدند و به سخنرانی برخی دانشجویان گوش فرادادند. یکی از آنان در سخنانش گفت: «ما زیر بار حرف‌های جاسوسان سفارتخانه‌ها نمی‌رویم، به آنها بگویید با تانک‌های پوسیده‌ای که از اسرائیل گرفته‌اند بیایند سینه‌های ما را سوراخ کنند.»(24) آنگاه دسته عزاداران ضمن سر دادن شعارهایی، از طرف میدان 24 اسفند به طرف جنوب خیابان سی‌متری حرکت کردند، اما زمانی که به خیابان پاستور رسیدند، افراد کماندو و پلیس را در مقابل خود دیدند و با فریاد زدن شعارهایی مانند: «ارتش با ماست، پاسبان با ماست، بیایید با هم متحد شویم» سعی در جلب آنها و برانگیختن احساسات‌شان نمودند. سپس از طرف میدان باغ‌شاه و خیابان سپه عازم میدان سپه و خیابان حسن‌آباد شدند.(25) وقتی تظاهرکنندگان در چهارراه حسن‌آباد به دفتر روزنامه اطلاعات رسیدند، یکی از ایشان خطاب به مدیران روزنامه، آنها را کور نامید که تظاهرات عظیم دیروز و امروز مردم را علیه رفراندوم شاه ندیده‌اند و از طرفداران شش میلیونی رفراندوم سخن می‌گویند. سپس ضمن شکستن یکی از شیشه‌های در ساختمان، روزنامه اطلاعات را تحریم کردند. تظاهرکنندگان زمانی که به مقابل کاخ دادگستری رسیدند شعار می‌دادند: «مرگ بر این قلدر قانون شکن»، «خمینی شاه‌شکن خدا نگهدار تو». عده‌ای نیز خواهان آزادی زندانیان سیاسی و مصدق بودند که با مخالفت گروهی دیگر روبه رو شدند که می‌گفتند این تظاهرات در حمایت از مصدق نیست. تظاهرکنندگان پس از رسیدن به مسجد شاه (امام) ساعت 14:30 دقیقه متفرق شدند.(26) بعدازظهر آن روز نیز وارد مسجد هدایت شدند و قرار گذاشتند که فردای آن روز بار دیگر در مسجد شاه (امام) گرد آیند.(27)

روز پانزده خرداد در شرایطی آغاز شد که امام خمینی(ره) به اتهام اقدام بر ضد حکومت پهلوی، توسط ساواک دستگیر و به پادگان بیسیم منتقل شده بود.(28) با شنیدن این خبر بازار تهران تماماً بسته شد و طرفداران مبارزات اعم از گروه‌های مذهبی و عناصر وابسته به جمعیت نهضت آزادی و جبهه ملی، از صبح آن روز در مسجد شاه (امام) اجتماع کردند که به دلیل دخالت مأموران انتظامی پراکنده شدند. جمعیتی که از مسجد بیرون رانده شدند در بازار و سایر خیابان‌های جنوبی و شرقی شهر و میدان بارفروش‌ها، کسبه و اصناف را به تعطیل کردن کار و مغازه‌های‌شان دعوت می‌کردند و به تدریج گروه کثیری از بازاریان و تظاهرکنندگان در خیابان بوذرجمهری و حوالی بازار جمع شدند.(29) کلانتری‌های جلوی بازار مجهز به مسلسل و برای عملیات آماده شدند.(30) از جمله کلانتری 16 که مورد حمله عده‌ای از تظاهرکنندگان قرار گرفت و تظاهرکنندگان خواهان همکاری مأموران کلانتری با مردم شدند، اما به سمت آنها تیراندازی شد و عقب نشستند.(31)

در نقاط دیگر شهر مانند تجریش، سلسبیل، دانشگاه تهران و... نیز وضع بر همین منوال بود و تظاهرکنندگان دست به اقداماتی از جمله حمله به کلانتری تجریش،(32) حمله به کارخانه پپسی‌کولا، قطع سیم‌های تلفن دانشگاه، حمله به دفتر و چاپخانه مجله تهران مصور زدند.(33) این درگیری‌ها به شهادت تعدادی از تظاهرکنندگان و حتی مردم عادی و بی‌دفاع منتهی شد. از جمله یک کودک 4 ساله و یک کودک 8 ساله که در حدود خیابان قنات‌آباد تا میدان خیام شهید شدند.(34)

اما حکومت پهلوی با وجود مشاهده اوضاع به جای پذیرش این واقعیت که مردم با اعمال دولت مخالف هستند و شنیدن خواسته‌های ایشان، اعلام کرد اکثر تظاهرکنندگان از طبقات ناراضی و بیکاره‌ای هستند که محققاً در هر نغمه مخالفی که ساز شود شرکت خواهند نمود(35) و برخی از ایشان در قبال سه الی پنج تومان، بدون اینکه از هدف تظاهرکنندگان مطلع باشند در تظاهرات شرکت کرده‌اند!(36)

با شروع شانزدهمین روز خرداد 1342 مردم در نقاط مختلف شهر مانند میدان اعدام، میدان توپخانه و دانشگاه تهران جمع شدند و شعارهای روزهای قبل را در دفاع از امام خمینی(ره) و علیه حکومت پهلوی سر‌دادند. این تجمعات سبب درگیری‌هایی بین ایشان و نیروهای انتظامی و تعطیلی برخی وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی شد.(37)

روز 18 خرداد مردم بار دیگر در خیابان‌های مختلف شهر مانند بازار، خیابان عین‌الدوله و میدان ژاله گرد آمده و به تظاهرات پرداختند. تنها در بازار تهران حدود 8 هزار نفر گرد هم آمده بودند، به طوری که مأموران ساواک اوضاع را وخیم گزارش کردند.(38)

با شدت گرفتن اعتراض‌ها، عناصر وابسته به حکومت پهلوی سعی نمودند به تخریب اذهان عمومی بپردازند و روی برخی دیوارهای شهر شعارهایی علیه رهبر قیام نوشتند تا از این طریق احساسات طرفداران ایشان را جریحه‌دار نمایند. اما این اقدام حتی با مخالفت خود ساواک نیز همراه بود، زیرا آنها معتقد بودند اگر چه ظاهراً این گونه عبارات موافق سیاست دولت است ولی به پاره‌ای دلایل به ضرر دولت تمام می‌شود، زیرا مردم گمان می‌کنند که این شعارها را عوامل حکومت نظامی نوشته‌اند، چون در ساعات اول شب کسی نمی‌تواند شعار بنویسد و از ساعت 12 شب به بعد نیز غیر از مأموران حکومت نظامی هیچ کس حق تردد در خیابان‌ها را ندارد. همچنین نوشتن این گونه شعارها به خودی خود موجب تحریک احساسات مذهبی مردم علیه حکومت می‌شود و با در نظر گرفتن اینکه پس از برانداختن حزب توده از کشور، شعارنویسی روی دیوارها نیز متوقف شده، نوشتن شعارهای اخیر موجب می‌شود دوباره این عادت زشت متداول شود.(39) این مسئله زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شد که در بین برخی مردم شایع بود بلوای روزهای 15 و 16 خرداد تهران طبق نقشه دولت بوده و می‌خواسته با ایجاد آشوب و قتل و کشتار در تهران دستگیری امام خمینی(ره) را موجه نشان دهد، وگرنه دستگاه‌های انتظامی کشور چگونه قادر نبوده‌اند از وقوع این حوادث جلوگیری کنند.(40)

آشفتگی عمومی در تهران، در روزهای بعد نیز همچنان ادامه یافت تا اینکه با شروع تیر ماه شهر شاهد حادثه تازه‌ای شد و آن مهاجرت علما از شهرهای مختلف به تهران بود.(41) با آمدن علما به تهران قیام مردمی جان تازه‌ای گرفت و اعلامیه‌ها و تراکت‌های مختلفی از سوی روحانیون و گروه‌های مذهبی در سطح شهر پخش می‌شد.(42) همچنین جلسه‌های متعددی با حضور علما و سران احزاب مختلف به منظور تصمیم‌گیری درباره نحوه ادامه مبارزه و راهکارهای پیش رو برای آزادی امام خمینی(ره) و سایر علما و زندانیان تشکیل می‌شد.(43) نتیجه این جلسه‌ها و مذاکرات علما با نمایندگان دربار آزادی برخی از زندانیان و تبدیل حبس امام به حصر خانگی در روز جمعه یازده مرداد بود. امام خمینی(ره) و آیت‌الله قمی ابتدا از پادگان عشرت‌آباد به خانه‌ای در داوودیه و پس از سه روز به خانه‌ای در قیطریه منتقل شدند.(44) با شنیدن خبر انتقال امام به داوودیه، از ساعت 16 همان روز تعداد بسیاری از مریدان و علاقمندان امام برای دیدار ایشان به اقامتگاه‌شان رفتند و طبق گفته ساواک تا ساعت 21:30 متجاوز از سه هزار نفر از طبقات مختلف خدمت امام خمینی(ره) رسیده و ایشان را ملاقات کردند.(45)

سرانجام امام پس از 248 روز حصر در قیطریه در آغاز شب 17 فروردین تهران را به مقصد قم ترک کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ج1، صص 490 و 491
2- همان، صص 567 و 570
3- همان، ص 503
4- همان، ج 2، ص 29
5- همان، ص 67
6- همان، ص 207
7- همان، ص 341
8- همان، صص 370 و 390
9- همان، صص 387 ـ 389
10- همان، صص 390 و 391
11- همان، ص 393
12- همان، ج 3، ص 182
13- افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ: از کودتا تا انقلاب، تهران، نشر زرین، 1364، ص 437
14- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 361 و 380
15- همان، صص 375 و 379
16- همان، ص 365
17- همان، ص 394
18- همان، صص 360 و 361
19- همان، صص 362 و 368
20- همان، ص 367
21- همان، ص 389
22- همان، ص 460
23- همان، ج 3، ص 116
24- همان، ج 2، ص 406
25- همان، ص 407
26- همان، ص 408
27- همان، ج 3، ص 175
28- همان، ج 2، ص 416
29- همان، ج 3، ص 181
30- همان، ج 2، ص 432
31- همان، ص 435
32- همان، ص 437
33- همان، ص 438
34- همان، صص 432 و 438
35- همان، ج 3، ص 184
36- همان، ج 2، ص 441
37- همان، ج 3، صص 23 و 128
38- همان، صص 78، 81 و 84
39- همان، صص 249 و 250
40- همان، ج 8، ص 72
41- همان، ج 3، ص 337
42- همان، ج 8، ص 242
43- همان، صص 278، 289 و 308
44- همان، ج 4، ص 11
45- همان، ص 10



 
تعداد بازدید: 2812



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.