خاطرات

خاطراتی از آیت‌الله بروجردی و لوایح ششگانه



آماده كردن گذرنانه براى خروج از ايران
آيت الله شيخ مجتبى عراقى

ايشان سياست خوبى داشتند، يعنى گاه گاهى بعضى از مطالب را در داخل كه چند نفر آنجا بودند به عنوان تعرض و اوقات تلخى بيان مى كردند.

و اين به گوش مقامات دولتى مى رسيد و آنها از ترس آقا، ترك مى كردند از جمله : وقتى كه مى خواستند تقسيم اراضى كنند: يادم هست كه يك روز ظاهرا قائم مقام الملك (قائم مقام رفيع )بود خدمت ايشان براى استجابه تقسيم اراضى آمد و ايشان جواب رد داده بودند، ولى در عين حال در جلسه استفتاء فرمودند:

اگر اينها مى خواهند اين كار را انجام بدهند، گذرنامه مرا آماده كنند تا من از اين مملكت بيرون بروم ، كه در نتيجه هم حرف ، طرح تقسيم اراضى از بين رفت ، ولى به محض رحلت آقاى بروجردى تقسيم اراضى شروع شد و حلال و حرام ، خوب و بد، زشت و زيبا مخلوط شدند. 

جواب نامه شاه
آيت الله سيد حسين بدلا:

شاه برنامه اى داشت و مى خواست اجرا كند: بنام اصلاحات اراضى ، كه مورد اعتراض شديد مرحوم آيت الله بروجردى قرار گرفت . شاه در پاسخ اعتراض آيت الله بروجردى نامه اى نوشته بود به اين مضمون.

اصلاحات اراضى ، در ممالك اسلامى هم انجام گرفته است مانند: تركيه ، پاكستان و... مصالح كشور را بايد رعايت نمود، نه خواسته هاى عده اى مال پرست را. جمله مهم اين بود كه نوشته بود: ما دستور داديم قانون اصلاحات اراضى ، مثل ساير ممالك اسلامى اجرا شود.

آيت الله بروجردى روش شان اين بود كه : در مسائل مهم ، آقايان درجه اول را دعوت مى كردند، علاوه بر گروه استفتاء با آنان نيز مشورت مى كردند از اين رو برخى از بزرگان حوزه را دعوت كردند كه در جلسه مشورت براى پاسخ اين نامه شركت كنند عده اى از جمله : حضرت امام و شيخ عبدالنبى اراكى در اين جلسه شركت داشتند. نامه شاه را نشان يكايك آقايان دادند. ضمنا شاه در عنوان نامه اش ، از آيت الله بروجردى تعبير به حجه السلام كرده بود. افراد ناراحت شدند، يك نفر از آقايان شركت كننده گفت : رسم شاه همين است كه براى همه آيات تعبير به حجه الاسلام كنند؟

يادم هست حضرت امام ، نسبت به اين جمله شاه (ما دستور داديم )حساس بودند، به آيت الله بروجردى پيشنهاد كردند كه شما بنويسيد: اين خلاف قانون اساسى است . شاه چه حقى دارد بگويد: ما دستور داديم ، كشور مشروطه است ، مجلس دارد.

جناب آقا شيخ عبدالنبى اراكى در همان جلسه فرمودند: من ايمن نيستم كه نظر خودم را بگويم ، زيرا در اين جلسه اجنبى وجود دارد. بعد از جلسه آيت الله بروجردى ايشان را خواستند تا نظرش را بيان كند.

آيت الله بروجردى يك روز ديگر هم افراد جلسه را احضار كردند تا متن جوابيه را براى آنان بخوانند.

مضمون جوابيه اين بود: شما مى گوييد در ممالك ديگر اسلامى ، قانون اصلاحات اجراء شده است ، آن ممالك اول جمهورى شدند بعد اصلاحات اراضى اجرا شد.

نكته بسيار لطيفى بود كه همه حضار به ايشان آفرين گفتند: اين موضع گيرى آيت الله بروجردى موجب شد كه شاه ، تا زمان حيات ايشان مساله اصلاحات اراضى را متوقف كند، اين نبود، جز ترس از آقاى بروجردى. 

تبديل شاهنشاهى به جمهورى
آيت الله العظمى شيخ محمد على اراكى

ابتداى كار مرحوم آيت الله بروجردى ، محمد رضا (پهلوى ) آمد منزل آقاى بروجردى و در اتاق ايشان نشسته ، خيلى هم گرم گرفتند و چاى خوردند و بسيار مى گفت : من مطيع شما هستم و خلاصه در باغ سبزى نشان دادند، اما بعدش ديدم چگونه رفتار كردند، تا وقتى آقاى بروجردى حيات داشتند از ايشان مى ترسيدند. محمدرضا همان اول كارش آمد و گفت : حاج آقا تقسيم اراضى را اينطور مى خواهم بكنم و آقا خيلى سخت به او گفتند: تو نمى توانى اين كار را بكنى ، بدون اجازه حاكم شرع حق دخل و تصرف در املاك را ندارى ، كار را سخت نكن ، كه مردم به جنبش بيايند و شاهيت را از بين ببرنند، شايد به جمهورى مبدل شود، دست بردار.

پس از آقاى بروجردى آنچه را در خيال داشت (انجام داد) و خيلى هم خراب كرد. 

لوايح ششگانه
آيت الله جعفرى همدانى

مرحوم آيت الله بروجردى مرد باهوش و شجاعى بود، از نظر شجاعت ايشان حسينى بود. خيلى آدم نترس بود. در جريان لوايح ششگانه كه آيت الله بروجردى مخالفت كرده بود. شاه قائم مقام رشتى و صدر الاشراف را مى فرستند قم خدمت ايشان كه بگويند: دخالت در اين امور شان شما نيست . آيت الله بروجردى در پاسخ مى فرمايند: به شاه بگوييد، كارى نكنيد كه عصايم را بردارم و عمامه ام را سر بگذارم و تاج و تختش را ويران كنم .

صدر الاشرف گفته بود: اين را كه نمى شود به شاه گفت و بين دو شخصيت بزرگ به هم مى خورد. از اين رو به شاه مى گويند: حضرت آيت الله بروجردى گفتند:

اعلى حضرت شاه مملكت است . شاه با عصبانيت گفته بود پس سيد بايد سر جايش بنشيند و در اين امر دخالت نكند.

قايم مقام گفته بود: آقا، ايشان اين جور نگفته است ، ما نخواستيم بين شما و ايشان را به هم بزنيم بلكه حرف ايشان اين بود كه : شاه كارى نكند كه عصايم...

.. شاه ترسيده بود و گفته بود: من مقلد ايشان هستم.


پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله بروجردی(ره)
 
تعداد بازدید: 4739



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.