آیتالله شیخ جعفر اشراقی
آیتاللّه حاج میرزا جعفر اشراقى در هفدهم ربیعالاول 1324 به دنیا آمد. پس از تکمیل مقدمات نزد آقا سیداسماعیل شامغازانى، در جمادىالاول 1353 وارد حوزه درس حاج شیخ عبدالکریم حائرى شد. سطح را نزد آیتاللّه حاج میرزا محمدعلى ادیب تهرانى و آیتاللّه گلپایگانى و منظومه سبزوارى و ربع اسفار ملاصدرا را نزد امام خمینى فراگرفت. سپس، درس خارج مضاربه را از حاج شیخ عبدالکریم حائرى و دروس خارج را از آیتاللّه حجت، آیتاللّه بروجردى، آیتاللّه خوانسارى و مدت کوتاهى از آیتاللّه صدر آموخت. یک دوره اصول را هم نزد آیتاللّه آقا میرزا رضى تبریزى تلمذ نمود. طى سفرى، از محضر آیتاللّه حاج شیخ محمدحسین کاشفالغطا استفاده کرد و از ایشان اجازه روایت و اجتهاد گرفت. همچنین موفق به کسب اجتهاد و اجازه روایت از آیتاللّه سیدهبهالدین شهرستانى و آیتاللّه زنجانى و دیگر مراجع گردید. در 1374 ق به تبریز رفت و مشغول درس و تفسیر و بحث شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در سال 1358 مردم آذربایجان او را به نمایندگى مجلس خبرگان قانون اساسى ایران انتخاب کردند. آنچه مىخوانید، حاصل گفتگویى است که در تاریخ 23 مهر 1372 در تبریز با ایشان انجام گرفته است. لازم به ذکر است که آیت الله شیخ جعفر اشراقی در سال 1379 دار فانی را وداع گفتند.
ورود به حوزه علمیه قم
سال 1353 ق برابر 1313 ش وارد شهر مقدس قم شدم. در آن موقع امام در حوزه علمیه قم، منطق و منظومه را درس مىگفتند. بنده در کلاس درس منظومه و اسفار ایشان شرکت مىکردم و در آن جلسات بود که با مقام علمى ایشان آشنا شدم. آن موقع به ایشان حاجآقا روحاللّه مىگفتند و به این نام شهرت داشتند. خیلى زود با امام آشنا شدم و مورد لطف و مرحمت آن عزیز قرار گرفتم.
در مجلسى که هفتهاى دو شب و در منزل افرادى چون حاج ادیب تهرانى و حاجآقا لواسانى برپا بود، شرکت مىکردم. این مجالس با روضهخوانى شروع مىشد و در کنار آن، مسائل سیاسى و علمى نیز مطرح مىگردید.
ارتباط امام با آیتاللّهالعظمى بروجردى
چند سال پس از ورود به قم، آیتاللّه بروجردى به قم مشرف شدند. امام در آن زمان مروج ایشان بودند و نسبت به معظمله ارادت خاصى داشتند. حضرت آیتاللّهالعظمى بروجردى شبها معمولاً در منزل خودشان نماز مىخواندند و بعد از نماز نیز در جمع دوستان مباحث مختلفى بیان مىشد. امام هم در جلسات ایشان شرکت داشتند. یادم مىآید، شبهاى تابستان براى فرار از گرما، به پشتبام مىرفتیم ـ آن روزها بهندرت از کولر و اینجور چیزها استفاده مىشد ـ و براى گریز از پشههاى مزاحم، به درون پشهبند مىخزیدیم. شبى، یکى از خادمها به پشتبام آمد تا پشهبندى براى آیتاللّه بروجردى نصب کند، اما هرچه تلاش کرد، نشد که نشد. امام که متوجه جریان شده بودند، با سرعت به روى پشتبام آمدند و آن را به خوبى آماده کردند و بعد رو به ما کردند و فرمودند: «این جورى نصب مىشود....» ما هم روش صحیح نصب کردن آن را یاد گرفتیم.
بازگشت به تبریز
بنده تا 1374 ق برابر 1333 ش در قم بودم. حدود ده سال در محضر درس آیتاللّهالعظمى بروجردى شرکت کردم. یاد دارم که همه ما با دیده احترام به ایشان مىنگریستیم و معظمله نیز به تمامى شاگردان خود علاقه داشت. بعد از آن، به تبریز برگشتم.
15 خرداد و نقش امام خمینى
در رخداد 1342 ش من در قم نبودم، اما وقایع را از دور تحت نظر داشتم. نکتهاى که در آن روزها برایم بسیار پراهمیت بود، همان شیوه برخورد و منطق قوى امام در مواجهه با حوادث و مسائل بود. ایشان نه تنها یک فقیه مسلم، یک اصولى ژرفنگر و یک فیلسوف نکتهبین ـ که مطالب پیچیده علمى را بسیار روان و ساده بیان مىداشتند ـ بودند، بلکه در مسائل سیاسى آن زمان نیز از قدرت تحلیل بسیار قوىاى برخوردار بودند. بنده این قدرت را از همان ابتدا در ایشان دیده بودم. یادم مىآید که مطلب را هم خوب مىفهمیدند، و هم خوب مىتوانستند آن را به دیگران انتقال دهند. براى همین هم خیلیها در جلسه درس ایشان شرکت مىکردند. در آن زمان ایشان غالب قرآن را حفظ بودند. پیامهاى ایشان و مطالبى که در منبر مىفرمودند و یا در مدرسه فیضیه بیان مىداشتند، چاپ مىشد و در شهرهاى مختلف پخش مىگردید. ما از این طریق با افکار و نقطهنظرهاى معظمله آشنا شدیم. مطالبى که ایشان مطرح مىکردند، قاطعانه و در عین حال برجسته و درخور توجه بود. مطالب مطرح شده امام به حدى روشنگرانه و دلنشین بود که نور و عظمت آن مطالب سراسر شهرها را دربر مىگرفت و زمامداران مذهبى تمام شهرها حمایت خود را از آن بیانات اعلام مىکردند و بعضى اطلاعیه هم مىدادند. این موضعگیرى حضرت امام ادامه داشت تا اینکه مأموران ساواک ایشان را دستگیر کردند و به زندان بردند.
رویدادهاى پس از دستگیرى امام
بعد از دستگیرى حضرت امام، موج اعتراض سراسر ایران را فراگرفت. مطالب مطرح شدهشان در سخنرانیها، توسط جوانهاى مجاهد و باهوش، مخفیانه به صورت اعلامیه و شبنامه در سطح شهرها پخش مىشد. کار آنان به اندازهاى ماهرانه بود که نیروهاى اطلاعاتى و شهربانى آن زمان نمىتوانستند ردپایى از آنها پیدا کنند.
رویدادهاى پس از تبعید امام
امام در مدت چند سالى که در ترکیه و عراق تبعید بودند، از دور وقایع را زیرنظر داشتند و هر وقت لازم مىدانستند، بیانیهها و راهنماییهاى خود را با افرادى به ایران مىفرستادند که بسیار سریع و مخفیانه پخش مىشد. در این مدت افراد زیادى از حوزه علمیه قم به عراق رفتند و دور و بر ایشان را گرفتند.
نظریههاى امام درباره اصول مبارزه
نظر امام در مسیر مبارزه آن بود که ریشهاى و اصولى عمل شود؛ برخلاف عدهاى از آقایان که اعتقاد داشتند باید در سایه انتقاد و اعتراض تا حدودى جلو تندرویهاى رژیم گرفته شود و به اصطلاح اینگونه مىخواستند «امر به معروف و نهى از منکر» کنند. امام نظرشان آن بود که باید ریشه این نظام کنده شود. همیشه قضایا را از این زاویه مىنگریستند و جهت مبارزه را بدینسو مىکشاندند.
رویدادهاى 15 خرداد در تبریز
در قضایاى 15 خرداد، در تبریز هم اعتراضاتى انجام شد. مردم در مساجد جمع شدند و در خیابانها تظاهرات کردند. اجتماعات و راهپیماییها سراسرى بود و در تمام بلاد ایران مثل مشهد، اهواز و... مردم حرکت کردند. تعدادى هم دستگیر شدند و یا مجروح گردیدند. البته بعد از تبعید حضرت امام، رژیم تا اندازهاى موفق به کنترل امور شد.
در ایام محرم آن سال، دستههاى مذهبى کاملاً شکل سیاسى به خود گرفته بودند. دستههاى عزادار در بازار و مساجد، در قالب نوحهخوانى و سینهزنى، اعتراضهاى خود را مطرح مىکردند. رژیم در این مورد مماشات مىکرد و سختگیرى زیادى نداشت؛ اگر هم حساسیت نشان مىداد، در مورد برخى از جلسات بود.
در آن سال، مردم در مسجدى که به مسجد حاج میرزا یوسف آقا مشهور بود، جمع مىشدند؛ در آنجا تعدادى از مردم را نیروهاى رژیم دستگیر کردند. رژیم شاه براى کنترل اوضاع و احوال تصمیم گرفت تعدادى از مبارزان روحانى آن روز را تبعید کند. رژیم با این تلاشها موفق شد آتش انقلاب را براى مدتى زیر خاکستر نگهدارد. ساواک تبریز افرادى چون دروازهاى، اهرى و سیدمحمد خسروشاهى را دستگیر کرد و آنها را به زندان قزل قلعه تهران فرستاد.
عکسالعمل روحانیان و مردم تبریز نسبت به دستگیرى امام
بعد از دستگیرى حضرت امام، عدهاى از علما از شهرهاى مختلف به تهران مهاجرت کردند. از تبریز هم چند نفرى رفتند. یکى از آنها آقاى سیداحمد خسروشاهى و دیگرى آقاى حاج میرزا عبداللّه مجتهد تبریزى بود که یکى از ارکان حوزه علمیه آن زمان تبریز، و از دوستان بسیار قدیمى و صمیمى امام محسوب مىشد. آنها به عنوان اعتراض به تهران رفتند.
بعد از آن وقایع، مردم تبریز چند روزى مغازههاى خود را بستند و در راهپیماییهایى که در سطح شهر انجام شد، شرکت کردند. شاید شش ماهى طول کشید که مغازهها نیمهتعطیل بود.
علی باقری، خاطرات پانزده خرداد؛ تبریز، ویراست دوم، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1387
تعداد بازدید: 8022