لیلا حیدری
17 خرداد 1396
پس از قیام مردمی 15 خرداد سال 1342 و سرکوب خونین آن توسط ماموران حکومت پهلوی، محمدرضا پهلوی در 18 خرداد، تنها سه روز پس از واقعه، به همدان مسافرت کرد. مسافرت شاه به همدان ظاهراً برای افتتاح سد شهناز و اعطای سند مالکیت دهقانان همدان صورت گرفت، اما با واکاوی دلایل اساسی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در قیام 15 خرداد، علت همزمانی این سفر به همدان با نهضت اسلامی روشن خواهد شد.
سال 1340 در ایران مصادف با روی کار آمدن دولت جان.اف.کندی در آمریکا بود. از اینرو یکی از نظریهپردازان سیاست خارجی دولت آمریکا، «جان باولینگ» که منافع بلند مدت دولت آمریکا را تضمین میکرد، اصلاحات و رفورم اجتماعی را در کشورهای زیر سلطه، پیشنهاد نمود. از اینرو دولت آمریکا به متحدان خود در جهان سوم فشار آورد تا برای رفع نارضایتی تودههای، دست به اصلاحات لازم بزنند. در نتیجه لزوم تفکیک سیاست و مذهب که یکی از پایههای اساسی اصلاحات محسوب میشد را در استراتژی خود قرار داد. این دولت انتظار داشت برنامه اصلاحات اجتماعی در ایران، به وسیله محمدرضا پهلوی پیاده شود، بیآنکه در ساختار رژیم استبدادی شاه تغییرات اساسی صورت گیرد. به بیان دیگر برای پیشبرد برنامه رفورم، سیاست سرکوب نیز اعمال گردد.(1) این طرح، بهعنوان مقدمه حمله به ساختارهای سنتی جوامعی مثل ایران پذیرفته شد و بازتاب مقبولیت آن نیز با نخستوزیری اسدالله علم نمایان شد.(2)
بدینترتیب در بین اقشار فرهنگی جامعه از اصلاحاتی در زمینههای گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سخن به میان آمد. آمریکا به این نتیجه رسیده بود که بهترین راه برای جلوگیری از انقلاب اجتماعی ایران حمایت از حکومت مطلقه شاه است. اسدالله علم فردی بود که از طریق خشونت، طرحها و ایدههای دولت کندی را میتوانست بهموقع اجرا نماید.(3) شاه پس از انتصاب علم، با تسلط بر ارتش، ساواک و نیروهای امنیتی، درصدد برآمد برنامه رفورم مورد نظر دولت کندی را زیر نظر خود پیاده کند و با عنوان رهبر اصلاحات اجتماعی و سیاسی ایران به رویاهایش جامه عمل بپوشاند.(4) به هنگام اعلام انقلاب سفید، در ظاهر همه چیز بر وفق مرادش بود. در روابط خارجی از پشتیبانی ابر قدرتهای وقت برخوردار بود، از طرح اصلاحات از بالا برای جلوگیری از انقلاب حمایت میکرد و در مقابله با مخالفان داخلی، آنها را به زندان انداخته بود. حزب توده نیز قدرت و اعتبار گذشته را نداشت(5) و مخالفت روحانیون علیه اصلاحات ارضی را نیز با برچسبهایی نظیر ارتجاع سیاه، توطئه فئودالها و ناسیونالیسم منفی، دفع کرده بود. وی به تهدید آنان پرداخت که اگر این گروه بخواهند به مقاومت و مخالفت خود ادامه دهند، آنگاه چارهای جز ریشهکن کردن آنها نخواهد داشت.(6) حتی در پاسخ به علی دشتی(پزوهشگر و سیاستمدار) که گفته بود «بیحرمتی دولتیان نسبت به این طبقه(روحانیون) دائمالتزاید است و من به خوبی حس میکنم این بنای سلطنت دیر یا زود فرو خواهد افتاد... زیرا آنها اکثریت مردم را پشت سر خود دارند» گفته بود: «دشتی خیالت از هر حیث آسوده باشد و آب از آب تکان نخواهد خورد».(7)
رویارویی حکومت پهلوی با نیروهای مذهبی، یک شبه پدید نیامده بود، بلکه نتیجه تنشها و برنامههای چند ساله هماهنگ شده با سیاست دولت آمریکا بود. از اینرو گامهای نخست این رویارویی زمانی برداشته شد که دولت اسدالله علم خبر داد، براساس لایحه پیشنهادی جدیدی در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی، تغییراتی در چند و چون انتخابات صورت خواهد گرفت(8) و این حرکت در راستای ایجاد طبقه متوسطی بود که باید پایگاه قدرتمند مورد نظر آمریکا در ایران را تامین میکرد.
اما تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 14 مهر 1341 در کابینه علم، با مخالفت جدی امام خمینی(ره)، علما و مردم مواجه شد. این اعتراضات، دولت وقت حکومت پهلوی را مجبور به لغو مصوبه در 10 آذر همان سال کرد.(9) لغو لایحه برای شاه چیزی بیش از یک عقبنشینی ساده نبود، زیرا دیری نپایید که در 16 دی 1341 از تغییرات مهمی خبر داد و اصول ششگانه انقلاب سفید را در دستور کار خود قرار داد.(10) اجرای برنامه انقلاب سفید نیز مستلزم هموار ساختن مانع و مشکل داخلی بود. به لحاظ داخلی با گروهی از مخالفان نهاد روحانیت درگیر بود، ولی از لحاظ خارجی، شاه از پشتیبانی سیاسی و کمکهای اقتصادی، نظامی آمریکا سود میبرد.(11)
بنابراین اصلاحات موسوم به انقلاب سفید، در 19 دی 1341 در کابینه علم به تصویب رسید. به دنبال آن با تعیین روز رفراندوم برای انجام این اصلاحات در 6 بهمن، اعتراضات مردمی با آگاهی از نظر مراجع تقلید که آن را خلاف قانون میدانستند، اوج گرفت.(12) در فاصله 19 دی تا 6 بهمن 1341 رسانههای دولتی فعالیتهای تبلیغاتی گستردهای برای حضور مردم در همهپرسی صورت دادند. امام خمینی(ره) طی سخنانی ضمن برشمردن اشکالات رفراندوم، مردم را به مقاومت در مبارزه دعوت کردند و به لحاظ شرعی، شرکت عمومی مردم را در رفراندوم تحریم(13) و دولت علم را در برگزاری رفراندوم بیصلاحیت دانستند و آنرا غیر قانونی اعلام کردند.(14) به پیروی از امام خمینی(ره) برخی از مراجع تقلید نیز اعلامیههای دعوت به تحریم رفراندوم صادر کردند.(15) آنها انقلاب سفید را «انقلاب سیاه» لقب دادند.(16) در حالیکه به گمان سفیر انگلیس، اصلاحات ارضی یکی از انقلابیترین اقدامات تاریخ سه هزار ساله ایران محسوب میشد.(17) و در حالی که انقلاب سفید در معنای متعارف آن اصلاً انقلاب نبود، بلکه یک برنامه اصلاحی بود که به منظور جلوگیری از انقلاب اجتماعی، سیاسی و برای تقویت موقعیت شاه و دولت به اجرا گذاشته شده بود.(18)
پس از تحریم رفراندوم توسط امام خمینی(ره) و برگزاری تشریفاتی آن توسط دولت، خشونت اسدالله علم نمایان شد. روحانیون نیز برای تسریع در روند نهضت اسلامی، عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند.(19) به سفارش امام، قرار بود در اعلامیه معروف به 9 امضایی، از سالگرد شهادت امام صادق(ع) که مصادف با دوم فروردین بود، سخنی به میان نیاید، بلکه یادآوری شود که به دلیل ضربههایی که دولت به اسلام زده است، آقایان علمای تهران اعلام نمایند که امسال مراسم نوروز نخواهند داشت و عید را عزا اعلام کنند.(20)
دولت حکومت پهلوی برای بیاثر کردن تحریم عید توسط علما، شایع کرد که امسال به دلیل تقارن عید نوروز با شهادت امام جعفر صادق(ع) مراسم عید ملغی است و برای ضربه به روحانیت، وقایع دوم فروردین 1342 و حمله کماندوها به مدرسه فیضیه قم را بهوجود آورد. در این روز نیروهای دولتی با لباس مبدل به مرکز روحانیت حمله کردند و طلاب را به خاک و خون کشیدند و کتابهای مذهبی و قرآنها را پاره کردند. تاثیر این واقعه چنان در بین جامعه روحانیت و مردم، تاثر برانگیز بود که امام خمینی(ره) آنرا به حمله مغول تشبیه کردند.(21) پس از واقعه فیضیه، به تعبیر اسناد ساواک، مانند سند شماره 10937 /333 روحانیون مبارز و مخالف دولت مدرسه را بهصورت نمایشگاهی برای تبلیغات ضد دولتی درآوردند.(22)
با آغاز ماه محرم سال 42 حکومت میدانست که وعاظ مذهبی در دهه اول محرم، علاوه بر برگزاری مراسم سوگواری امام حسین(ع)، به افشای برنامههای دولت نیز خواهند پرداخت. از اینرو جمعی از اهل منبر را به ساواک فرا خواند و آنان را تهدید کرد.(23) در اوج تظاهرات مردمی در مخالفت با عملکرد ضد اسلامی دولت، شاه دست علم و نیروهای امنیتی و ارتش را در سرکوب مخالفان باز گذاشت و با معرفی کردن روحانیون به عنوان نیروهای ارتجاعی، واپسگرا و ارتجاع سیاه، آنان را مورد سرکوب قرار داد.
پس از فاجعه فیضیه، محمدرضا پهلوی برای تبلیغ اصلاحات اجتماعی به سبک آمریکایی خود با هدف تفکیک مذهب از سیاست، مخدوش کردن و منزوی نمودن نهاد روحانیت و نهادینه کردن اصلاحات اجتماعی در افکار عمومی، مسافرتهای مختلفی را تدارک دید. در اولین گام به قم سفر کرد. در راستای طرح باولینگ او بایستی نیروهای سنتی را به باد حمله میگرفت و در نوک حمله البته، روحانیون قرار داشتند. شاه به بدترین و بیسابقهترین وجهی سخنانی را بر زبان راند که تبعات بسیار منفی برای وی در پی داشت. وی اصلاحات ارضی را «امری خداپسند» دانست و مخالفان روحانی را افرادی «قشری و عقبمانده» معرفی نمود.(24) شاه در ادامه تبلیغات اصلاحات ارضی و به کرسی نشاندن منویات دولت آمریکا، در 6 خرداد 1342 به کرمان مسافرت نمود و درباره اصلاحات خود، سخن گفت و بار دیگر اهانت کردن به روحانیت را از حد گذراند.(25)
اما تندترین مواضع امام خمینی(ره) در پاسخ به اهانتهای شاه، در سخنرانی عصر عاشورای سال 1342 تجلی یافت. امام در این سخنرانی، ضمن افشای سیاستهای داخلی و خارجی حکومت پهلوی، شاه و اسرائیل را از بزرگترین گرفتاریهای مردم دانستند و درباره روابط شاه و اسرائیل هم افزودند: «ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ بگویم کافری تا از مملکت بیرونت کنند و به تکلیفت برسند؟... »(26)
پس از بیانات تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورا و سخنرانی کوبنده حجتالاسلام محمدتقی فلسفی در شب عاشورا، وعاظ و علما نیز در منابر، دولت حکومت پهلوی را به باد انتقاد گرفتند. شاه که گمان میکرد با بهکارگیری واژههای تحقیرآمیز میتواند مسیر دشوار مورد نظر سیاستهای آمریکا را پشت سر گذارد با موضعگیری غافلگیر کننده امام روبهرو شد.
از اینرو مأموران حکومت پهلوی یازدهم محرم علاوه بر دستگیری امام، بیش از 50 نفر از دیگر علما را نیز دستگیر کردند.(27) بازتاب این خبر، مردم را بر آن داشت تا در 15 خرداد، در تهران و دیگر شهرستانها به پشتیبانی و دفاع از اهداف مقدس اسلامی، به خیابانها آمده و با شعارهای «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» بزرگترین قیام تاریخ مردمی را بر پا کنند. حکومت نیز برای سرکوب این قیام از هیچ کاری دریغ نورزید. قتل عام دهقانان ورامین نمونه بارز اینگونه خشونتها بود.(28) از فردای 15 خرداد، حکومت برای سرپوش گذاشتن روی جنایاتی که مرتکب شده بود، به تحریف واقعیت پرداخت و مردم را متهم به گرفتن پول کرد تا در خیابانها به نفع امام خمینی(ره) شعار دهند.(29) بروز و ظهور قیام 15 خرداد نتیجه اجرای برنامههایی بود که از طرف کاخ سفید آمریکا به عنوان دستورالعمل به شاه ابلاغ شده بود.
این قیام در صدر اخبار جهانی قرار گرفت. روزنامه آسوشیتدپرس در 4 ژوئن 1963 نوشت، عزاداری سه روزه ماه محرم شیعیان تبدیل به میتینگ سیاسی علیه دولت و رژیم شاه گردید. در طی این روزها دستههایی از مردم وارد خیابانها شدند و با اعلام آیتالله خمینی به عنوان رهبر شیعیان، علیه شاه و دولت شعار دادند.(30) هیئت دولت در بحث و بررسی وقایع، خارجیها را عامل اصلی وقایع قلمداد کرد و مردم را آلت دست آنان و قربانی مطامع و اهداف آنان دانست و در نهایت با اعتراف به ضعف دولت در برخورد با قضایا به این نتیجه رسید که باید حکومت نظامی برقرار و دادگاههای ویژه تشکیل و محاکمات انجام شود.(31) پس از آن روحانیون مبارز تهران و شهرستانها، سخنرانیهای شدیدی علیه اقدامات حکومت ایراد کردند.
یکی از این سخنرانیها از سوی حجتالاسلام سید احمد حسینی همدانی در همدان ایراد شد که وی به سفر محمدرضا پهلوی به همدان در چند روز بعد از قیام 15 خرداد اعتراض نمود و گفت: «فردا مهمان ناخواندهای وارد همدان میشود. هر کس استقبال کند، گویا از یزیدبنمعاویه استقبال کرده است.»(32) بازار همدان نیز در اعتراض به قیام و دستگیری امام خمینی(ره) قرار بود روز 18 خرداد تعطیل شود، اما به گزارش اسناد ساواک به شماره 1583 /162 ب2، به گمان اینکه ممکن است این تعطیلی به حساب استقبال از شاه تعبیر شود، روز 19 خرداد 1342 بازار را تعطیل کردند.(33)
غافلگیر شدن محمدرضا پهلوی پس از سخنرانی امام و قیام 15 خرداد، وی را بر آن داشت تا به منظور مشروع جلوه دادن اقدامات خود، تحت عنوان اصلاحات اجتماعی و بیاثر نمودن بیانات امام، در 18خرداد، تنها سه روز پس سرکوب وحشیانه مردم، به همدان سفرکند. با همه تدابیر دولتی، مردم همدان هیچگونه استقبالی از ورود او به شهر نکردند. چرا که روحانیون مبارز همدان استقبال از شاه را حرام اعلام نمودند. این در حالی بود که رسانههای دولتی از استقبال پرشور مردمی سخن گفتند.(34) در جریان این سفر بسیاری از انقلابیون همدان به مدت 24 تا 48 ساعت توقیف و بازداشت شدند. حکومت میخواست از هرگونه فعالیت آنان علیه شاه جلوگیری نموده و امنیت را در ظاهر برقرار سازد.(35) ساواک نیز در گزارش خود آورده بود، شایعه شلوغ شدن و آتش زدن شهر در بین مردم و مغازهداران قوت گرفته است.(36)
در این سفر محمدرضا پهلوی توسط دخترش شهناز پهلوی، وزرای کشاورزی و پست و تلگراف، مدیر عامل سازمان برنامه، خبرنگاران داخلی و خارجی و گروهی از شخصیتهای مملکتی و جمعی از زنان، همراهی شد.(37)
خبرنگاران ایرانی گزارش این سفر را با آب و تاب در رسانهها انتشار دادند و از استقبال مردمی در طول مسیر از شاه و بستن طاق نصرتهای مختلف سخن گفتند. طبق نوشته روزنامه اطلاعات، محمدرضا پهلوی با همراهانش، در ساعت 45 /10 دقیقه صبح وارد فرودگاه شدند و مراسم استقبال توسط فرماندار کل همدان(قوام)، فرمانده ارتش یکم(تیمسار نصراللهی)، روسای ادارهها و نماینده جمعیت زنان(والی رضوی) انجام شد. محمدرضا پهلوی در این سفر سد شهناز را افتتاح کرد و پس از اعطای اسناد مالکیت هشت هزار نفر از کشاورزان همدان و پنج هزار از کشاورزان تویسرکان و نهاوند، در میدان بوعلیسینا به سخنرانی پرداخت.(38)
پس از اظهارات متعدد حکومت پهلوی درباره قیام 15 خرداد و تحلیلها و تفسیرهای مطبوعات و جنگ تبلیغاتی بر ضد امام خمینی(ره)، سرانجام شاه شخصاً وارد صحنه شد و تصمیم صریح حکومت را مبنی بر سرکوبی قاطع مخالفان اعلام کرد و اجرای اصلاحات مورد نظر دولت آمریکا را مورد تأیید و تأکید قرار داد و بار دیگر در سخنرانی شدیدالحنی، وارد کردن اتهامات را از سر گرفت. وی سعی نمود با قدرتنمایی، تسلط خود را بر اوضاع کشور نشان دهد و شکست توطئهها داخلی و خارجی را اعلام کند.(39)
سخنرانی شاه دارای یک محور اصلی و چند محور فرعی بود. در واقع مخاطب اصلی سخنرانی وی روحانیون بودند، اما در این میان به چند نکته دیگر نیز اشاره کرد. به تأیید اصلاحات ارضی و انقلاب سفید پرداخت، بر مقوله اقتصاد و کشاورزی تاکید نمود، مردم را به سرمایهگذاری در شرکتهای تعاونی تشویق کرد و از سودهای 5 برابری محصولات کشاورزی آنان سخن گفت. در صورتی که هدف اصلی او از این سخنرانی تهدید روحانیت و مخدوش نمودن چهره آنان در میان مردم در راستای مقابله با دخالت مذهب در سیاست بود. اقدامی که گام به گام بر اساس استراتژی دولت آمریکا پیش میرفت و به شدت آرزوی تحقق آن را داشت.
وی با گفتن این جمله که «ارتجاع سیاه مانع آزادی و رفاه ملت ایران است» مستقیماٌ روحانیت را نشانه رفت و به آنان حمله کرد. وی مبارزان را انسانهایی «واپسگرا، عقبمانده و خرافی» خواند و آنان را «عدهای از اشرار و اراذل و اجیر شده نیروهای بیگانه» معرفی کرد!(40) شاه بحث مناقشهبرانگیز اختلافات شیعه و سنی را برای تحریک جامعه مذهبی پیش کشید و کمک مالی جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر به روحانیون شیعه را خلاف عرف مذهبی دانست و گفت: « وجوه هنگفتی از خارج برای ایجاد بلوا به مملکت رسیده و به تظاهرکنندگان هر کدام 25 ریال پول داده بودند که اطلاعات و جزئیات آن به زودی منتشر و گفته خواهد شد.»(41)
منظور محمدرضا پهلوی اشاره به دستگیری «عبدالقیس جوجو» از لبنان بود که به روایت حکومت از سوی جمال عبدالناصر مبلغ یک میلیون تومان پول برای «افراد معینی» به ایران آورده بود و این افراد معین قشر روحانیون بودند.(42) برپایه همین سخنان بود که سرلشکر پاکروان، رئیس ساواک، طی تلگرامی به دولت آلمان نوشت: «عناصر ارتجاعی تلاش مذبوحانهای برای عقیم گزاردن برنامه اصلاحات به عمل آوردند، که باید مطبوعات آلمان با تمام نیرو، افکار عمومی را در جریان بگذارد.»(43)
سخنرانی شاه تبعات و اثرات منفی و بدی در بین مردم و همچنین در مقامات دولتی برجا گذاشت. سخنان شاه در مورد پول گرفتن مردم حتی در بین مقامات امنیتی و دولتی نیز هرگز پذیرفته نشد، زیرا:
20 خرداد 42 شاه در تهران و در میان دانشجویانی که از طریق بورسیه برای تحصیل به آمریکا میرفتند، بار دیگر سخنان قبلی خود را تکرار نمود. از سوی دیگر علم نیز در تحلیل قیام 15 خرداد، مخالفان اصلاحات را «طفیلیهای جامعه» نامید که با «رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی با تحریک و کمک محرکین بینالمللی» غائله 15 خرداد را بهوجود آوردند و مردم هیچگونه دخالتی در آن نداشتند.(45)
واقعیت این است که هدف محمدرضا پهلوی از سفر به همدان با توجه به همزمانی آن با قیام 15 خرداد، بر اساس اسناد، رسیدن به چند هدف مهم بود. باید گفت او که قرار بود به بهانه افتتاح سد شهناز و اعطای سند مالکیت به کشاورزان سفرش را توجیه نماید، در زیر پوشش اعطای اسناد، در راستای تحکیم قدرت بلامنازع خود به عنوان شخصی بدون رقیب سیاسی و حمایت و پشتیبانی از منافع دراز مدت دولت آمریکا که با اهداف و نیات درونی خود نیز سازگاری داشت، با تبلیغات و شانتاژی مانند پخش اعلامیههای جعلی از طرف آیتالله میلانی و آیتالله قمی:
با همه تلاشی که محمدرضا پهلوی در تائید اصلاحات اجتماعی دیکته شده بلوک غرب انجام داد و بهرغم اقتداری که در اهانت و بیحرمتی به مخالفان اصلاحات از خود نشان داد، اما نتایج حاصله از سخنرانیهای زنجیرهای وی، نه به دولت پهلوی در سرکوب مخالفان کمک کرد و نه در افکار عمومی به محبوبیت دست یافت. بلکه واکنش ساواک و نیروهای دولتی و امنیتی خود را نیز برانگیخت تا برای رفو نمودن و پاکسازی کردن حرفهای وی در گزارشهای خود، خبرهای ضد و نقیض ارائه دهند.
پینوشتها:
1- نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص207
2- آبادیان، حسین، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1383، صص245-251
3- همان، ص257
4- نجاتی، ص211
5- همان، ص226
6- مجموعه تالیفات، نطقها، پیامها، مصاحبهها و بیانات محمدرضاپهلوی آریامهر شاهنشاه ایران، جلد چهارم، تهران، کتابخانه سلطنتی، 1355، ص3304
7- عوامل سقوط محمدرضا پهلوی، یادداشتهای منتشر نشده از شادروان علی دشتی، دکتر مهدی ماحوزی، انتشارات زوار، 1383، ص20
8- میلانی، عباس، نگاهی به شاه، نشر پرشین سیرکل، تورنتو کانادا، چاپ اول 1392-2013،ص361-362
9- دائرهالمعارف انقلاب اسلامی، جلد اول، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، 1384، ص108 و دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد چهارم،موسسه امام رضا، بیتا، ص 168
10- دوانی، ص 182
11- نجاتی، ص204
12- دوانی، ص199و دائرهالمعارف...، جلد اول، ص115
13- صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1378، جلد اول، ص135
14- همان، ص 136
15- دوانی، جلد سوم، صص206- 207
16- بشارتی، علیمحمد، پنجاهو هفت سال اسارت: تجزیه و تحلیل دوران پهلوی، تهران، سوره مهر، 1385، جلد چهارم، ص147
17- میلانی، ص366
18- هالیدی، فرد، ایران دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، انتشارات علم، 1358، ص43
19- روحبخش، رحیم، مجموعه مقالات همایش 15 خرداد 42، ، مقاله: تعامل با روحانیت در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم ششم بهمن و تحریم عید، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد اول، تهران، سوره مهر، 1388ص 339
20- خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 251
21- سیر مبارزات یاران امام در آینه اسناد به روایت ساواک، جلد اول، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1393، ص105
22- مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص82
23- دوانی، جلد چهارم ، ص326
24- مجموعه تالیفات...، جلد چهارم، ص2223
25- همان، 2223
26- صحیفه امام خمینی(ره)، ج اول، صص 247- 248
27- دوانی، جلد 4، ص 38
28- همان، ص 64
29- همان، ص71
30- همان، ص 164
31- منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ اول، 1378، ص53
32- خاطرات حجتالاسلام حسینی همدانی، رحیم نیکبخت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص59؛ جعفری، فریبا، نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص99
33- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم(زندان)، چاپ اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص88 و شماره بازیابی سند 119، محل نگهداری مرکز اسناد انقلاب اسلامی
34- انقلاب اسلامی در همدان: (از نهضت مشروطه تا اوجگیری نهضت اسلامی در سال 1356)،جلد اول، ابوالفتح مومن، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 283
35- خاطرات حجتالاسلام حسینی، ص497
36- شماره بازیابی سند 119، برگ 39، محل نگهداری مرکز اسناد انقلاب اسلامی
37- مومن، ص486
38- روزنامه اطلاعات، شنبه 18 خرداد1342، سال 27، شماره 11109، ص1-13
39- منصوری، جلد دوم، ص54
40- مجموعه تالیفات....جلد چهارم، صص3231 - 3236
41- مجموعه تالیفات....، صص3226-3231
42- میلانی، ص374
43- شماره بازیابی سند 111، یک برگ، محل نگهداری مرکز اسناد انقلاب اسلامی
44- منصوری، جلد دوم،ص57
45- اطلاعات، دوشنبه 20 خرداد 1342، سال 27 شماره 11111، ص1-15
تعداد بازدید: 5459