توران منصوری
12 مهر 1396
شهر کاشان به دلیل نزدیکی به قم و حضور علمای فعال و مبارز در آن، با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، مخالفت با حکومت پهلوی را در سه جبهه شروع کرد که عبارت بودند از: مبارزه با بهاییت، مبارزه با الحاد و مبارزه با شاه. مبارزات بیشتر به رهبری رضا گلسرخی، سید محمد تسلطی مسلمی، محمد آقا رسولزاده(1) و حاج جواد یزدانی دنبال میشد. آنها با دعوت از سخنرانان و وعاظ برجسته از جمله سید حسن طاهری خرمآبادی، سید صالح طاهری خرمآبادی و علی حجتی کرمانی، اقدامات حکومت پهلوی و جریانات روز را برای مردم بازگو میکردند و بدین طریق مردم را در جریان مبارزه قرار میدادند.(2)
دعوت از وعاظ برای سخنرانی
همه ساله با آغاز ماه محرم، مراسمهای سوگواری برگزار میشوند که در آنها وعاظ، خطبا و روحانیان از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را برده و در میان سخنرانی و نوحهسراییها نیز گریزی به اوضاع و احوال کشور میزنند. در محرم سال 1342 با توجه به شرایط به وجود آمده اینگونه اقدامات پررنگتر شد. حکومت پهلوی با آگاهی از این موضوع، با فراهم آوردن التزامنامهای، سعی کرد سخنرانیها را به سمت و سویی سوق دهد که در آن مطالبی خلاف صلاح مملکت قید نشود.(3) در مقابل اقدامات حکومت برای جلوگیری از سخنرانیهای ماه محرم، امام خمینی در پیامی که برای وعاظ و خطبا فرستادند، التزامات حکومت را فاقد ارزش دانستند و از وعاظ خواستند فریضه دینی خود را انجام دهند. سپس موارد تعرض حکومت پهلوی به اسلام را یادآور شدند و خواستند مصیبتهای وارد شده بر اسلام و مسلمین را بار دیگر برای مردم بازگو کنند.(4) بدین ترتیب طلاب و وعاظ برای ایراد سخنرانی، راهی شهرهای مختلف شدند. آیتالله طاهری خرمآبادی و علی حجتی کرمانی نیز به کاشان رفتند. آنها برای سخنرانی به جلسات مختلف دعوت میشدند. بنابراین با علمای کاشان ارتباط برقرار کردند و در مورد مسائل مربوط به انقلاب و حرکتی که به رهبری امام خمینی شروع شده بود وارد گفتوگو شدند.
حجتالاسلام علی حجتی کرمانی همه روزه در مدرسه سلطانیه (مدرسه امام) سخنرانی داشت. در این سخنرانیها بر اساس رهنمودهای امام به مسائل و جریانهای روز نیز اشاره و سخنانی در انتقاد از حکومت پهلوی ایراد میکرد که حساسیت ساواک را برمیانگیخت. از این رو ساواک تصمیم به دستگیری وعاظ و سخنرانان گرفت. در یکی از سخنرانیها که آیتالله طاهری خرمآبادی داشت با قرائت آیاتی از سوره بقره که در مورد منافقین بود، حکومت پهلوی و اقدامات آنها را مورد حمله قرار داد. با پایان سخنرانی او، علی حجتی کرمانی به منبر رفت. بعد از همین سخنرانی بود که نیروهای شهربانی و پلیس آنها را دستگیر و به خانهای منتقل کردند. مردم با شنیدن موضوع، اطراف خانه را محاصره کردند و با سر دادن شعار«یا مرگ یا خمینی» خواستار آزادی آنها شدند. نیروهای پلیس که نمیخواستند بهانهای دست مردم داده باشند، آنها را آزاد کردند. این تهدیدها نتوانست مؤثر باشد، زیرا آنها پس از آزادی، بار دیگر به منبر رفتند.(5)
از دیگر وعاظی که در محرم سال 1342 به کاشان دعوت شد، آقای نوغانی از وعاظ معروف مشهد بود. او شبها در مدرسه سلطانیه منبر داشت. هیئتی به نام «هیئت حضرت ابوالفضل(ع)» که پرجمعیتترین جلسه کاشان بود از او دعوت کرده بود. واعظ دیگر، آسید رضا یاسینی بود که به دلیل سخنرانیهایی که داشت مورد تعقیب قرار گرفت و به همین دلیل مبارزان کاشان او را به صورت مخفیانه به قم منتقل کردند.(6)
سخنرانیهای علما و وعاظ در ایام محرم، مردم کاشان را یکپارچه برای مبارزه با حکومت پهلوی آماده ساخت. هیئتهای عزاداری از هر فرصتی استفاده و حمایت خود را از امام خمینی اعلام میکردند. در این رابطه حاج رضا رضوانیان مداح «هیئت قاسمی» (سرپله کاشان)، در روز عاشورا شعری درباره شهدای فیضیه آماده کرد و از اعضای هیئت خواست آن را حفظ و تکرار کنند. این هیئت با حرکت به سمت بازار و در حال عبور از خیابان محتشم چنین خواندند: قم گشته کربلا، فیضیه قتلگاه، واویلا واویلا/ شد موسم یاری مولانا خمینی، شد موسم یاری مولانا خمینی... به همین دلیل نیروهای دولتی جلوی مسیر آنها را سد کردند و با حمله به مردم، آنها را متفرق و پراکنده ساختند. رضا رضوانیان نیز دستگیر و زندانی شد.(7)
روز 15 خرداد 1342
با انتشار خبر دستگیری امام خمینی، مبارزان کاشان این خبر را در گوشه و اطراف شهر پراکنده ساختند. صبح 15 خرداد، محمد آقا رسولزاده، حاج یزدانی و دیگر مبارزین در بازار جمع شدند و با بستن مغازهها، مردم را جمع و شروع به راهپیمایی کردند. آنها مرتب شعار«یا مرگ یا خمینی» سر میدادند و به سوی دروازه دولت و کلانتری شروع به حرکت کردند.(8)
مبارزین کاشان در اقدامی دیگر، نیروهای خود را به مکانهای مختلف فرستادند. در این راستا، گروهی به تلگرافخانه رفتند تا با زدن تلگراف به علمای قم، حمایت خود را اعلام کنند. عدهای نیز به کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان رفتند تا کارگران را مطلع و کارخانه را تعطیل کنند. وقتی کارگران کارخانه شماره یک، کارخانه را تعطیل کردند تا حرکت کنند، نیروهای شهربانی با بستن در، مانع حرکت آنها شدند، اما کارگران بدون توجه به نیروهای شهربانی، در را باز و به سمت شهربانی حرکت کردند. سپس تعدادی به سمت کارخانه شماره دو که تقریباً دور از شهر بود رفتند. در آنجا نیروهای شهربانی درِ کارخانه را بسته بودند، اما مردم در را باز کردند و وارد کارخانه شدند و به همراه کارگران، به صورت دستهجمعی وارد خیابان 22 بهمن فعلی شدند و شعار «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا خمینی» سر دادند.(9)
مردمی که از بازار راه افتاده بودند، با حرکت در مسیر دروازه دولت، به سمت شهربانی در خیابان پهلوی (اکنون: خیابان ابوذر) حرکت کردند؛ بدین ترتیب دو گروه به هم پیوستند و به سمت شهربانی حمله کردند. نیروهای شهربانی از ترس به داخل شهربانی رفتند و در را بستند و حتی برخی از نیروهای خود را به سمت بالای پشت بام هدایت کردند. در این هنگام نیروهای ژاندارمری از خیابان راهآهن به کمک شهربانی آمدند و شروع به تیراندازی به سمت مردم کردند.(10) رئیس شهربانی کاشان در گزارشی از وقایع 15 خرداد در این شهر آورده است که مردم با سنگ و چوب و اسلحه برای تصرف شهربانی حرکت و شهربانی را از دو طرف محاصره کردند، جمعیت به چندین هزار نفر میرسیدند. آنها یک گروهبان به نام فرامرز طاهری را مصدوم کردند، نیروهای شهربانی و ژاندارمری نیز با تیراندازی هوایی به مردم حمله کردند(11) که در نتیجه این درگیریها، عدهای از مردم زخمی و علی قدیرزاده که رهبری کارگران را بر عهده داشت، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. تعدادی و از جمله حاج جواد رشادی، حاج هاشم شدیدیان، شاطر حسن سینایی و رزاقی نیز مصدوم و زخمی شدند. بعد از واقعه 15 خرداد، تعداد زیادی از افراد شناسایی، دستگیر و زندانی و به تهران فرستاده شدند. از جمله این افراد میتوان از حاج حسن رسولزاده، حسن تواضعی، شایقی، محمد محتسب، محمد ترامیده، علی یادگاری و شکرالله محکمی نام برد. دستگیریها در روزهای بعد از 15 خرداد، همچنان ادامه داشت. در این راستا نیروهای ژاندارمری با حرکت در خیابانها، برای ارعاب مردم اقدام به تیراندازی و تعدادی را نیز دستگیر میکردند.(12)
اعتراض مردم به دستگیری امام خمینی محدود به شهر کاشان نمیشد، شهرها و روستاهای اطراف کاشان نیز با دریافت خبر دستگیری امام، در اعتراض به اقدام حکومت پهلوی دست به تظاهرات زدند. در این راستا در آران و بیدگل با انتشار خبر دستگیری امام، مردم دسته دسته جمع شدند و پرچم به دست و قرآن به دست به سوی کاشان حرکت کردند.(13) آنها با فریاد «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه» به عنوان اعتراض به بازداشت امام به عناصر وابسته به دربار و بهاییها حمله کردند.(14) مردم این منطقه فاصله آران و بیدگل تا کاشان که 6 کیلومتر بود را در هوای گرم پیادهروی کردند؛ البته یک ماشین برای تظاهرکنندگان آب حمل میکرد.(15) در بین راه به نیروهای ژاندارمری برخوردند. آنها راه را بسته بودند و از مردم خواستند که پراکنده شوند و به روستاهای خود برگردند، اما مردم قرآنها را بر بالای دست بلند کردند و گفتند: «ما آیتالله خمینی را میخواهیم.» در این هنگام نظامیان، تظاهرکنندگان را تهدید کردند که اگر بازنگردند به سوی آنها شلیک میکنند، اما مردم بیتوجه به این تهدیدها، مسیر را ادامه دادند. در این هنگام بود که نیروهای ژاندارمری، مردم را به آتش گلوله بستند که در نتیجه آن عدهای زخمی شدند.(16) علاوه بر این تعدادی از مردم شهر آران و بیدگل با سردادن شعار، به مغازههای متعلق به اعضای فرقه بهاییت حمله کردند و پس از آن بود که تصمیم گرفتند به سوی کاشان حرکت کنند. روحانیان نیز مردم را در این حرکت همراهی کردند تا اینکه با مخالفت نیروهای دولتی مواجه شدند و در نتیجه آن تعدادی از روحانیان از جمله شیخ عباس یوسفیان، شیخ حبیبالله قاسمی، حجتالاسلام باصری و حدود 60 نفر از مردم دستگیر شدند.
در نیاسر و بادقان نیز مردم با انجام راهپیمایی، مخالفت خود را با اقدامات حکومت پهلوی در دستگیری امام خمینی اعلام کردند.(17) در گزارشهای ساواک به اعتراض مردم روستای «دادتان» از توابع «بناسر» کاشان اشاره شده است. در این منطقه، ملای محل به نام آقای تقدیر به همراه یکی از افراد روستا به اتهام تحریک مردم علیه شاه و دولت دستگیر و به مرکز اعزام شدند. به دنبال دستگیری آنها، شماری از اهالی محل، با بلندگو در سطح روستا از مردم خواستند که در مسجد به نشانه اعتراض تجمع کنند.(18)
روزهای پس از 15 خرداد
بعد از قیام 15 خرداد، مغازهها و مدارس علمیه تعطیل شدند و ائمه جماعت از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند. حکومت پهلوی نیز از برگزاری مراسم مربوط به شهید قدیرزاده ممانعت کرد. حکومت از طرق مختلف سعی در ارعاب مردم داشت و با انتشار مطالب کذب و دروغ، سعی در ایجاد فاصله بین مردم و روحانیان داشت، اما هیچ کدام از این کارشکنیها نتوانست مانع حمایت مردم از علما و امام خمینی شود. با وجود فضایی که بر کشور حاکم شده بود انقلابیون، مبارزات خود را ادامه دادند. از جمله این که در نیمه شعبان سال 1342، فرمهای چاپیای به کاشان فرستاده شد که در آن فرمها به مناسبت میلاد امام زمان(عج) به امام خمینی، به عنوان «مرجع تقلید شیعیان جهان» تبریک گفته شده بود.(19)
پس از دستگیری امام خمینی، علما و روحانیان شهرهای مختلف به منظور اعلام حمایت از امام و آرمانهای ایشان، راهی تهران شدند. از کاشان نیز سید مهدی یثربی(20) راهی تهران شد.(21) پس از آن که حکومت پهلوی خود را در مبارزه با ادامه محاصره امام ناتوان دید، تصمیم به آزادی ایشان در 16 فروردین 1343 گرفت. طلاب کاشانی مقیم قم، خبر آزادی امام خمینی را به سرعت به کاشان رساندند و تعدادی از روحانیان کاشان با ابراز خوشحالی از آزادی امام، با عنوان برگزاری مراسم ایام عید نوروز، در منازل خود از مردم پذیرایی کردند.(22) همچنین به گزارش ساواک عدهای از اهالی کاشان برای دیدار با امام خمینی راهی قم شدند(23) و به گزارش شهربانی، «هیئت بنیالزهرا(س)» که صبحهای جمعه هر هفته به طور سیار در منازل مختلف به منظور دعا تشکیل میشد، در 18 فروردین 1343، به رهبری محمد رسولزاده در منزل بابا رضا نامی واقع در پمپ بنزین تشکیل جلسه داد و پس از وعظ و خطابه دینی، نوار سخنرانی امام خمینی پس از بازگشت به قم را بین مردم پخش کردند.(24) همچنین هیئت بنیالزهرا(س) به رهبری رسولزاده و یزدانی به همراهی یک کاروان زیارتی در 20 فروردین 1343 راهی قم شدند تا در جشنی که به مناسبت آزادی امام خمینی در مدرسه فیضیه برگزاری میشد، شرکت کنند.(25)
تبعید امام خمینی
امام خمینی پس از آزادی، به روال سابق مبارزه با حکومت پهلوی را ادامه دادند. در همین راستا بود که بعد از تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی در مجلس بیستویکم شورای ملی، در نطقی شدیدالحن، حکومت را مورد حمله قرار دادند. در نتیجه حکومت تصمیم به تبعید امام خمینی گرفت. حکومت پهلوی با تبعید امام خمینی در 13 آبان 1343 شرایط خفقان در جامعه ایجاد کرد. با این وجود مبارزات مخفی در کاشان ادامه یافت. حاج جواد یزدانی از مبارزین شهر، به برگزاری جلسات هفتگی برای دانشجویان مبادرت ورزید و با دادن اطلاعات درباره حکومت پهلوی و اقدامات آن، تعداد زیادی از دانشجویان را جذب کرد. با وجود سختگیریهایی که توسط نیروهای دولتی اعمال میشد، تقریباً هر هفته یک نفر روحانی از قم دعوت میشد تا برای دانشجویان سخنرانی داشته باشد. از جمله این روحانیان، حسن شریعتی نیاسری، سید هادی خامنهای و رضا گلسرخی بودند که برای هر کدام روزی چند سخنرانی در مساجد ترتیب داده میشد.(26)
اقدام دیگر، تکثیر و توزیع اعلامیههایی بود که از قم میرسیدند تا به دست مردم در مناطق مختلف شهر برسند و از جریانات و حوادث اطلاع یابند. یکی از روحانیان کاشان بهنام سید محمد تسلطی که از شاگردان آیتالله خالصیزاده(27) و به عنوان یکی از رهبران مبارزات مردم کاشان مطرح بود با ارسال نامهای به آیتالله محمدرضا موسوی گلپایگانی، درباره تلاش برای آزادی امام خمینی از تبعید نوشت. اعضای هیئت بنیالزهرا(س) نیز به اشکال مختلف مبارزه با حکومت پهلوی را دنبال کردند.(28)
شهید علی قدیرزاده
پینوشتها:
1-محمد آقا رسولزاده در سال 1292 ه.ش در کاشان به دنیا آمد. فعالیتهای مذهبی و سیاسی را از سال 1330 شروع کرد. با همکاری عدهای، مجمع مجاهدین اسلام و انجمن تبلیغات اسلامی را در کاشان تأسیس کرد. در سال 1334 ه.ش به اتهام طرفداری از فدائیان اسلام در کاشان دستگیر و به فرمانداری نظامی تهران اعزام گردید. با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به حمایت از امام برخاست. در جریان قیام 15 خرداد 1342 از افراد فعال بود که به اتهام اقدام علیه دولت دستگیر و به تهران اعزام و زندانی شد. در سال 1346 نیز بار دیگر به اتهام تبلیغ به ساواک احضار و اقدامات او مورد مراقبت ساواک قرار گرفت. مبارزات خود را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد و از افراد فعال در رویدادهای سالهای 1357 بود، تا این که در سال 1367 دار فانی را وداع گفت. (قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (آزادی)، ج5، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص163)
2- سید اصغر ابنالرسول، انقلاب اسلامی در کاشان، ج1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص92
3- حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، تهران، بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، 1394، صص 462-461
4- صحیفه امام، ج1، تهران، موسسه تتظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380، صص 230-229
5- ابنالرسول، پیشین، صص 98-94
6- همان، صص 100-99
7- همان، ص 102
8- همان، ص 102
9- همان، صص 104-103
10- همان، صص 105-103
11- روحانی، پیشین، ص 557
12- ابنالرسول، پیشین، صص 105-103
13- ابنالرسول، پیشین، ص 105؛ جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج2، چ2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378-1377، ص 43
14- روحانی، پیشین، ص 557
15- ابنالرسول، پیشین، ص 105
16- روحانی، پیشین، ص 558
17- ابنالرسول، پیشین، ص 105
18- روحانی، پیشین، ص 561
19- ابنالرسول، پیشین، صص 107-106
20- آیتالله حاج سید مهدی یثربی، فرزند آیتالله حاج سید محمدرضا یثربی، حدود سال 1347 ق در شهرستان کاشان به دنیا آمد. با خواندن مقدمات و ادبیات و قسمتی از سطوح برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی تهران شد. در محضر اساتیدی چون آیات عظام بروجردی، محقق، اراکی، گلپایگانی و امام خمینی(ره) کسب علم کرده بود. در سال 1379 ق به اصرار مردم کاشان و صلاحدید آیتالله العظمی بروجردی به کاشان بازگشت و به جای برادرش به اقامه نماز جماعت و تعلیم مباحث دینی پرداخت. ایشان با تربیت طلاب و محصلین دینی نقش مهمی در نهضت اسلامی و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی داشت. با پیروزی انقلاب، به امامت جمعه و نمایندگی ولیفقیه در کاشان منصوب شد. (قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زندان)، ج3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 71)
21- روحانی، پیشین، ص 671
22- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (آزادی)، ج5، پیشین، ص 25
23- همان، ص 18
24- همان، ص 163
25- ابنالرسول، پیشین، ص 107
26- همان، ص 108
27- آیتالله محمد خالصیزاده از علمای مبارز تهران و قم بود که در دوران رضاشاه به کاشان تبعید شد. با ورود به کاشان، شروع به تعمیر و آبادانی مدارس و مساجد کرد. هر شب منبر میرفت و مبارزه علیه حکومت پهلوی را هدایت میکرد. مدرسه سلطانی(امام خمینی فعلی) که در دست عوامل دولت بود را پس گرفت. در این مدرسه حوزه علمیه تأسیس کرد. در ادامه از آیتالله سید صدرالدین که از مراجع حوزه علمیه قم بود درخواست کرد عالمی انقلابی جهت اداره حوزه علمیه کاشان تعیین کند. ایشان نیز آیتالله حاج شیخ جعفر صبوری قمی را برای این امر به کاشان فرستاد. آیتالله خالصیزاده توانست جوانان زیادی را جذب و به آنها مبازه با شاه و مبارزه با بهاییت را بیاموزد. این امر باعث حساسیت عوامل دولتی شد از این رو وی را از کاشان بیرون کردند. آیتالله خالصیزاده پس از آن به تهران رفت و روزنامه «نور ظلمت» را منتشر کرد. این در حالی بود که توانسته بود بنیان مبارزه را در کاشان راهاندازی کند و پس از او نیز توسط شاگردانش ادامه پیدا کرد. (ابنالرسول، پیشین، صص 54-52)
28- همان، ص 109
تعداد بازدید: 3640