راوی: عیسی اهری
13 آذر 1396
حجتالاسلام عیسی سلیمپور فرزند عبدالسعید در 16 بهمن 1316 در شهرستان اهر (آذربایجان شرقی) به دنیا آمد. به همین سبب مردم وی را به عیسی اهری میشناختند. او از روحانیانی بود که به دنبال قیام 15 خرداد 1342 در تبریز دستگیر و روانه زندان شد. در همین اَوان از سوی وابستگان حکومتی چنین شایع شده بود که جمال عبدالناصر، رئیسجمهوری وقت مصر پولی به ایران فرستاده است. این پول میان علما و روحانیون تقسیم شده تا به مخالفت با برنامههای محمدرضا پهلوی برخیزند. حجتالاسلام عیسی اهری خاطرهای در اینباره دارد که هم شنیدنی است و هم نشان میدهد عوامل سازمانیافته پهلوی برای خدشهدار کردن وجهه مبارزات اسلامی از همه توان خود استفاده مینمودند. او در بخشی از خاطرات مربوط به قیام 15 خرداد 1342، میگوید:
«یکی از خاطرات فراموش نشدنیام در مرداد ۱۳۴۲ در زندان موقت شهربانی از این قرار است؛ یک روز حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسین خندقآبادی که بعداً در حین انجام وظیفه بالای منبر سکته کرد، ملاقاتی داشت. نگهبانی آمد و ایشان را برد. هنگامی که آن مرحوم برگشت، نزد من آمد و گفت: آقای اهری! این ملاقاتکننده خبر خوشی نیز برای شما داشت. پرسیدم چه بود؟ فرمود آن قرض و بدهی خانه شما را اقوام و دوستانت پرداختهاند. خوشحال شدم و تعجب کردم از اینکه ایشان چگونه با خبر شدهاند.
اواخر ۱۳۴۱ش یک خانه کوچک شصتوچند متری با سه اتاق به قیمت پانزده هزار تومان خریده بودم. ده هزار تومان را پرداختم. برای پنج هزار تومان باقی معامله نزد فروشنده به اصطلاح بیع به شرط بود. به این امید که ماه محرم و صفر میرسد و از عواید منبر قرض ادا میشود. ولی گرفتاری پیش آمد و مهلت نزدیک به اتمام بود.
پس از استخلاص آقای حسین حسینخواه ـ پدر جناب آقای حسن حسینخواه ـ مرد خیّر و آگاه و صاحب کتابفروشی «مکتب اسلام» در خیابان تربیت تبریز برایم چنین بازگو کرد: «وقتی شما را گرفتند و بردند شنیدیم میگویند که رسیدنِ پول از جانب عبدالناصر و تقسیم آن بین علما و منبریها حقیقت داشته و اهری از همان پول خانهای به قیمت ۱۵۰ هزار تومان خریده است. به همین دلیل این قدر سینه چاک میکرده است. این موضوع را یک نفر در حضور دو بازنشسته ژاندارمری نقل کرد و باعث شگفتی من و آن دو شد. لذا تصمیم گرفتیم برویم و تحقیق کنیم. وقتی پرسیدیم معلوم شد خانه مورد شایعه پانزده هزار تومان قیمت داشته و قبل از ۱۳۴۲ش از آقای محقق، سردفتر اسناد رسمی خریداری شده است و اکنون در نزد فروشنده برای پنج هزار تومان بیع به شرط مانده و از طرف دیگر ساواک فروشنده را تحت فشار قرار داده است که موقع سپری شدن مهلت به اصطلاح تملیک داده و تملّک نماید. ولی فروشنده مخفیانه به دوستان و اقوام شما خبر داده است و آنها دست به کار شده و آن پنج هزار تومان را پرداخت کردهاند و الحمدلله کار به خیر گذشته است. با آشکار شدن حقیقت به همراه همان دو نفر افسر بازنشسته ژاندارمری به مغازه شخصی که شایعهپراکنی کرده بود در محله چرنداب، مقابل مسجد خونی آمدیم. خوشبختانه او را پیدا کردیم و گریبانش را گرفتیم. آن بیچاره پس از خوردن چند چک و لگد دست به جیب برد و کارت سازمانیاش را درآورد. معلوم شد مأمور است. از اطراف ریختند و قضیه را خاتمه دادند.»[1]
[1] . خاطرات ۱۵ خرداد ـ تبریز، بهکوشش علی باقری، تهران، سوره مهر، چ دوم، 1388ش، صص ۵۲ و ۵۳
تعداد بازدید: 2813