مقالات

فعالیت‌های آیت‌الله دستغیب در آغاز نهضت امام خمینی

فاطمه دفتری

01 بهمن 1396


یکی از روحانیانی که نامش با نهضت امام خمینی(ره) گره خورده است، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب است. او مبارزات سیاسی خود را از 1314 ش که حکومت پهلویِ اول خلع لباس روحانیت را در دستور کار قرارداد، آغاز کرد و شهر و دیار خود را ترک نمود و به نجف اشرف مهاجرت کرد. وی در 24 سالگی از برخی مراجع بزرگ نجف اجازه اجتهاد گرفت و در 1321 ش به شیراز بازگشت.

آیت‌الله دستغیب بی‌پرده معضلات جامعه و دغدغه‌هایش را مطرح می‌کرد؛ درباره قانون کشف حجاب و عفافِ زنان، فقر، ناامنی و مواردی از این دست سخن می‌راند. این سخنان مورد توجه ساواک قرار می‌گرفت و این سازمان مراقب او بود. در یکی از اسناد ساواک درباره وی آمده است: «آقای سید عبدالحسین دستغیب از وعاظی است که کراراً روی منبر مطالبی خارج از بحث مسائل مذهبی ایراد و پیوسته به مقامات دولتی و روش‌های جاری اجتماع، انتقادات... نموده.»[1]

آیت‌الله دستغیب بین مردم استان فارس نفوذ معنوی بسیاری داشت و ساواک که نگران اقدامات او به تأسی از امام خمینی بود، او را دائماً تحت مراقبت خود داشت. البته با وجود فعالیت‌های انفرادی علیه حکومت پهلوی در فارس، تا قبل از رفراندوم ششم بهمن 1341، روحانیان و علمای این منطقه به صورت جدی و علنی اقدامی علیه حکومت نداشتند. برگزاری این رفراندوم آغاز حرکت علما در سراسر کشور و از جمله استان فارس بود.[2]

با تصویب لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى، امام خمینى با ارسال پیام‌هایى به‌ علماى شهرستان‌ها از آنان خواستند تا مردم را از مقاصد و اهداف پنهانى رژیم آگاه‌ کنند. آیت‌الله دستغیب از نخستین کسانی بود که به ندای امام پاسخ داد و اعلام کرد: «کاملاً دربست در اختیار اسلام هستم.»[3] او هدف از طرح این لایحه را از بین بردن تمام احکام اسلام و ریشه‌کن کردن آن می‌دانست.[4] به همین دلیل در سخنرانی‌ با موضوع لوایح ششگانه در مسجد جامع شیراز، در حضور هزاران نفر گفت: «مواظب باشید اینها برنامه‌ها دارند. اینها می‌خواهند چوپان را از گله جدا بکنند. این که حمله دارند به روحانیت می‌کنند، می‌خواهند شما را از پاسبانتان باز دارند. اشتباه نکنند، این حملاتی که به عنوان ارتجاع سیاه، مفت‌خور، و چه و چه... من زحمتکش‌تر از طلبه و محروم‌تر از [او در] منافع مادی سراغ ندارم، در این زمینه روحانیت خیرخواه مردم است.[5]

آیت‌الله دستغیب در 8 فروردین 1342 سخنان شدید‌اللحنی بر ضد اقدامات ضداسلامی حکومت ایراد کرد. تأثیر این سخنان در مردم به حدی بود که بازاریان شیراز در پی تعطیلی سه روزه مغازه‌های خود در اعتراض به عملکرد حکومت بودند.[6] پس از حمله نیروهای حکومت به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 نیز، آیت‌الله دستغیب آرام ننشست و سخنان تندی علیه این اقدام ایراد نمود. در پی این سخنان، روز دهم فروردین 1342، تلگرافی از تهران به شیراز ارسال شد که «طبق اطلاع واصله دستغیب در مسجدی به اظهارات تحریک‌آمیز پرداخته است. پس از تبادل نظر با استاندار او را گرفته سپس در اسرع وقت به منطقه مناسبی تبعید نمایید...»[7]

حکم دستگیری آیت‌الله دستغیب پس از طرح اصلاحات ارضی و واقعه فیضیه و در نهایت در پی دعوت از مردم برای قیام علیه حکومت پهلوی توسط او، به جرم اهانت به مقام‌های عالیه مملکتی صادر و در متن آن تأکید شد «بدون شتاب‌زدگی و با تهیه طرح قبلی شبانه نسبت به دستگیری وی اقدام شود.» همچنین متذکر شدند برای جلوگیری از واکنش بازاری‌ها، مصلحت است که وی بلافاصله پس از دستگیری با هواپیما به تهران اعزام گردد.[8] البته این حکم در آن مقطع زمانی اجرا نشد.

برای انسجام بیشتر و نتیجه‌بخش‌ بودن حرکت انقلابی مردم، همکاری دیگر علما نیز لازم می‌نمود، به همین منظور آیت‌الله دستغیب سایر علما را نیز دعوت به همکاری کرد.[9] در پی این دعوت، در تاریخ اول اردیبهشت 42 علما و روحانیان فارس در پشتیبانی از مراجع تقلید قم، به ویژه امام خمینی، اعلامیه‌ای صادر کردند که در آن آمده بود: بسم‌الله الرحمن‌الرحیم «لا نفرق بین احد من رسله» ما قاطبه روحانیون و علماء فارس، بدین وسیله پشتیبانی کامل و بدون شرط خود را از آقایان مراجع قم مخصوصاً حضرت آیت‌الله العظمی حضرت آقای خمینی دامت برکاتهم، اعلام داشته و متذکر می‌شویم که حکم و فرمایش آقایان عین آرا و منویات ما است. اهانت به ایشان اهانت به همه ما است و نیز یادآور می‌شویم به هیچ نحو از مساعدت در حق آقایان خودداری نخواهیم کرد و اگر خدای نخواسته کوچک‌ترین جسارت نسبت به ساحت مقدس ایشان گردد، با عکس‌العمل شدید ما روبه‌رو خواهد شد و پنهان نیست که قیام روحانیون با تأیید قاطبه ملت مسلمان همراه است.[10]

جامعه‌ روحانیت شیراز نیز ستادى در مسجد جامع عتیق تشکیل داد و آیت‌الله‌ دستغیب را به‌ عنوان سخن‌گوى خود تعیین کرد؛ اولین بیانیه این عده نیز که به امضاى بیش از چهل نفر از علماى شیراز رسیده بود به شهرستان‌هاى استان فارس ارسال شد و امضا‌کنندگان حمایت خود را از نهضت و امام خمینى اعلام کردند. این ستاد شب‌هاى جمعه‌ جلساتى در مسجد جامع عتیق برگزار مى‌کرد که نقش عمده‌‌اى در آگاهی دادن و بسیج افکار عمومى داشت. آیت‌الله‌ دستغیب پس از مراسم دعاى کمیل با سخنرانی‌های خود، مردم را در جریان حوادث سیاسى و مسایل جارى مملکت قرار مى‌داد.[11]

آیت‌الله‌ دستغیب همچنین با سخن گفتن در خصوص انقلاب‌های مردم سایر نقاط جهان، گروه‌های زیادی از مردم را پای منبر خود می‌کشاند و آنها را به قیام دعوت می‌کرد. این سخنرانی‌ها مهیج بود و خیابان‌های اطراف مسجد نو و شاهچراغ مملو از جمعیت می‌شد.[12] نوارهاى این سخنرانى‌ها در بسیارى از شهرستان‌هاى استان فارس، قم و تهران توزیع مى‌شد. گفته می‌شود بعد از قم و تهران، شیراز فعال‌ترین شهرها و سخنرانی‌های آیت‌الله دستغیب بعد از سخنرانی امام خمینی از همه گیراتر و مؤثرتر بود.[13]

وقایع 15 و 16 خرداد 1342 در شیراز

علما و روحانیان ایام سوگواری محرم را زمان مناسبی برای آگاه کردن مردم و برملا کردن برنامه‌های حکومت پهلوی می‌دانستند. حکومت نیز به نوبه خود می‌دانست با فرارسیدن محرم، ممکن است اعتراضات عمومی در کشور به راه بیفتد، به همین دلیل در شهرهای مختلف کمیسیون‌هایی تشکیل شد تا تدابیر لازم برای جلوگیری از آن بیندیشند. در استان فارس نیز ساعت هشت صبح روز یکشنبه سیزدهم اردیبهشت 1342 کمیته اطلاعاتی در استانداری تشکیل شد و طرحی هفده‌ماده‌ای درباره نحوه برگزاری مراسم عزاداری در ماه‌های محرم و صفر تهیه گردید. بر اساس این طرح افرادی که قصد برگزاری مجالس سوگواری و روضه‌خوانی در مساجد، منازل و تکایا داشتند، مکلف شدند به شهربانی مراجعه کنند و تعهد و التزام کتبی دهند که به غیر از انجام مراسم عزاداری هیچ‌گونه حرف و صحبت سیاسی که حکومت از آن به سخنان «خلاف مصلحت» یاد می‌کرد، در مراسم گفته نشود، والا از ادامه کار آنان جلوگیری خواهد شد و تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.[14]

در پی اجرای این طرح، شهابی، مأمور ساواک شیراز، به مرکز گزارش کرد: با اقدامات مختلفی که به عمل آمده و تدابیری که اتخاذ شده، گرچه لحن سخنرانی آقای دستغیب ملایم شده، ولی هنوز تحریک‌آمیز و اغواکننده است و دست‌بردار نیست و قرار است از اول ماه محرم هر شب مرتباً به وعظ در مسجد جامع ادامه دهد. وی برای مواجهه با آیت‌الله دستغیب دو روش ارائه کرد؛ دستگیری و اعزام وی به تهران یا جلوگیری از اقدامات وی به کمک دستجات محلی. البته مأمور ساواک تأکید کرد که اگر تصمیم بر اعمال قدرت باشد، باید در روزهای اول ماه محرم انجام شود تا از «تحریکات احتمالی در ایام سوگواری جلوگیری شود، زیرا هرگونه اقدام در روزهای عزاداری خلاف مصالح خواهد بود.»[15]

پیشنهاد ساواک این‌مرتبه عملی نشد و آیت‌الله دستغیب علیرغم هشدارها لحن تندتری در پیش گرفت و در سخنرانی روز ششم خرداد 1342 سکوت مسلمانان را حرام دانست و زمان را زمان ترک جان و مال معرفی کرد. به اعتقاد وی اقداماتی مثل حمله به حوزه علمیه، کشتن طلاب و سادات، شکستن دست و پای آنها و... همه دلیل بر کفر زمام‌داران امور است: «مردم همه دارند خون دل می‌خورند. ای مردم! علما از جان گذشته‌اند. باور کنید اگر همین الان که من روی منبر نشسته‌ام تیری به قلبم بخورد، سعادتمندم. امروز علمای شما مثل حسین‌بن‌علی(ع) هستند. از هیچ چیز هراسی ندارند. مبارزه می‌کنند و این مبارزه را تا رسیدن به مقصود، که بدون شک به آن می‌رسند، ادامه می‌دهند. از توپ و سرنیزه هراسی نیست...»[16]

با انعکاس این اخبار به مرکز، ساواک مرکز تلگراف رمزی به شیراز مخابره کرد و دستور داد آیت‌الله دستغیب را به همراه آیت‌الله بهاءالدین محلاتی، پسرش شیخ مجد‌الدین محلاتی و مجدالدین مصباحی واعظ را فوراً دستگیر و به تهران اعزام کنند. دستگیری چهار نفر از عالمان دینی شهر که مورد احترام و حمایت مردم بودند، بر وخامت اوضاع متشنج شیراز افزود، به همین دلیل بعدازظهر همان روز، ساعت 17، کمیسیون امنیت با حضور مقامات امنیتی و انتظامی استان تشکیل شد. موضوع‌های مورد بحث در این کمیسیون، تظاهرات تهران و قم و دستور تلگرافی ساواک مرکز، در اعمال مراقبت بیشتر در استان بود. استاندار معتقد بود که چون در شیراز اتفاقی نیفتاده، لذا دلیلی برای دستگیری روحانیون یاد شده وجود ندارد.[17]

البته وقایع بعد نشان داد که اتفاق بزرگ در راه بود و انتشار خبر دستگیری امام خمینی آتش‌ زیر خاکستر را شعله‌ور کرد. با شنیدن این خبر، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب و آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی در شیراز از مردم خواستند در روز 16 خرداد بازار را تعطیل کنند و به نشانه اعتراض در مسجد نو تجمع نمایند.[18]

صبح روز 16 خرداد آیت‌الله دستغیب در جمع حدود ده هزار نفر از مردم شیراز در محکومیت اقدام حکومت سخنرانی کرد؛ به دعوت علما، تظاهراتی در نقاط مختلف شیراز نیز رخ داد. مردم با اجتماع در برابر شهربانی، خواستار آزادی دستگیرشدگان شدند و در مقابل، مأموران برای پراکنده کردن مردم اقدام به تیراندازی هوایی کردند. این اقدام موجب خشم مردم و ادامه راهپیمایی و تظاهرات در خیابان‌های شهر و شکسته شدن در و شیشه‌های مغازه‌های مشروب‌فروشی و برخی مغازهای بهاییان و در نهایت حمله به ساختمان استانداری و ساواک شد. مأموران حکومت پهلوی برای متفرق کردن مردم اقدام به کتک‌ زدن و دستگیر کردن آنان کردند.[19] با اقدامات نظامیان، ساعت یک بعد از ظهر تظاهرکنندگان متفرق شدند، اما تظاهرات تا ساعت 16 به طور پراکنده ادامه یافت تا این که واحدهای ارتش وارد عمل شدند و به آن خاتمه دادند. ساواک تعداد شهدا را چهار نفر، مجروحان را 23 نفر و دستگیرشدگان را 11 نفر اعلام کرد.[20] طبق گزارش روزنامه‌های دولتی نیز 41 نفر در روز 16 خرداد بازداشت‌ شدند. البته برخی منابع تعداد دستگیرشدگان را 145 نفر ذکر کرده‌اند. بازداشت‌شدگان در زندان موقت شهربانی شیراز نگهداری شدند و برای رسیدگی به وضع متهمان، تصمیم گرفته شد دفتر قضایی در شهربانی دائر شود.[21]

غروب همان روز کمیسیون دیگری با حضور استاندار فارس، فرمانده نیروهای جنوب، فرماندهان لشکر و ژاندارمری و رئیس شهربانی در ساواک تشکیل شد و برای متوقف کردن حرکت مردم تصمیم گرفته شد رهبران مذهبی از شهر دور شوند. به همین دلیل دستور بازداشت بهاءالدین محلاتی، مجدالدین محلاتی، سید عبدالحسین دستغیب، سید هاشم دستغیب، سید مجدالدین مصباحی و جلال‌الدین آیت‌الله‌زاده و انتقال آنان به تهران در همان جلسه صادر شد.[22] همچنین تصمیم گرفته شد رأس ساعت هشت بعدازظهر همان روز در شیراز حکومت نظامی اعلام کنند.[23]

تشکیل این کمیسیون و تلاش برای اتخاذ تصمیم در آن، در حالی بود که تعداد زیادی از مردم، از جمله زن و بچه با وسایلی از قبیل پتو و فرش و چراغ در کوچه‌ها و محوطه‌های اطراف منازل آیت‌الله محلاتی و دستغیب گرد هم آمده بودند و نگرانی از اینکه حوادثی مشابه آنچه در روز 15 خرداد در تهران اتفاق افتاده بود در شیراز نیز رخ دهد، مسئولان استان را نگران کرده بود. به همین دلیل اعضای کمیسیون امنیت تا صبح به کار خود ادامه دادند و به بررسی اوضاع شهر پرداختند. به محض خلوت شدن خیابان‌ها و کوچه‌ها تصمیم گرفته شد برای دستگیری رهبران مذهبی اقدام کنند و برای جلوگیری از اعتراض مردم، حکومت نظامی اعلام کنند. به این ترتیب حدود ساعت چهار صبح که اکثریت مردم به منازل خود رفته بودند، دستور بازداشت این عده صادر شد. در پی صدور این دستور مأموران شهربانی و گروه‌هایی از واحد رنجر به همراه تعدادی از مأموران ساواک وارد عمل شدند و آیت‌الله محلاتی، شیخ مجد‌الدین محلاتی، پسر او، و مصباحی واعظ را دستگیر کردند و مستقیماً به فرودگاه بردند و بلافاصله هم با یک فروند هواپیمای داکوتا به تهران اعزام کردند.[24]

اما کماندوها پس از حمله به منزل آیت‌الله دستغیب، وی را نیافتند، زیرا جمعی از بستگان و طرفداران او که احتمال چنین اقدامی را می‌دادند، شب در منزل‌ آیت‌الله دستغیب بیتوته کرده بودند و به محض آمدن کماندوها، آیت‌الله را منزل به منزل فراری دادند.[25] در حمله کماندوها، بسیاری از کسانی که در منزل آیت‌الله دستغیب یا در اطراف آن بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و سید محمدهاشم  و سید احمدعلی (پسران آیت‌الله دستغیب)، سید محمدمهدی (برادر آیت‌الله دستغیب) و محمدرضا ابوالاحراری دستگیر و شبانه به فرودگاه برده شدند تا همراه آیت‌الله بهاءالدین محلاتی، پسرش شیخ مجدالدین و برادرش جلال‌الدین آیت‌الله‌زاده به تهران منتقل شوند.[26] پس از این وقایع شهر به مدت دو روز تعطیل شد و در جریان این حوادث خواهرزاده آیت‌الله دستغیب به نام خلیل دستغیب نیز به دست سرهنگ ایروانی به شهادت رسید.[27]

آیت‌الله دستغیب دو روز در منزل علی‌اکبر سبحانی مخفی بود. روز 17 خرداد مأموری از ساواک نزد همسر آیت‌الله رفت و از محل اختفای او مطلع شد. البته این مأمور به آیت‌الله دستغیب توصیه کرد که خود را معرفی کند.[28] آیت‌الله دستغیب به دو شرط پذیرفت تا خود را معرفی کند؛ اول آن که همه کسانی که زندانی شده‌اند آزاد شوند و دوم این که او را به تهران نبرند و محاکمه نکنند. حکومت شرط اول را پذیرفت، اما در پاسخ به شرط دوم اعلام کرد که بازداشت و فرستادن وی به تهران دستور شخص شاه است. بنابراین استاندار فارس به همراه رئیس ساواک نزد آیت‌الله رفتند و وی را با یک فروند هواپیمای اختصاصی روانه تهران کردند.[29]

آیت‌الله دستغیب را ابتدا به زندان عشرت‌آباد تهران و سپس به زندان ساواک در سلطنت آباد منتقل کردند.آیت‌الله دستغیب روز 31 تیر از زندان آزاد[30] شد و عازم مشهد گردید و تا دوم شهریور در آنجا اقامت داشت و سپس به تهران بازگشت؛ تا 22 مهر نیز در تهران ماند.[31]

در سندی از ساواک شیراز به تاریخ 18 مهر 1342 با مهر «خیلی خیلی فوری» آمده است که به اداره سوم ساواک گزارش شده سید عبدالحسین دستغیب و مجدالدین مصباحی قرار است فردا به شیراز عزیمت کنند و درخواست کرده از حرکت این افراد جلوگیری شود و ترتیبی اتخاذ گردد که به طور مخفی و با هواپیما و بدون اطلاع آنها را اعزام کنند.[32]

آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب شب 22 مهر وارد قم شد و در منزل دامادش که از طلاب مقیم این شهر بود اقامت نمود و صبح روز 22 مهر با آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری دیدار کرد؛[33] سپس روانه شیراز شد. با شنیدن خبر بازگشت آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب به شیراز جمعیت زیادی تا مرودشت به پیشواز وی آمدند و تقریباً همه روحانیون شیراز در این استقبال حضور داشتند. آیت‌الله دستغیب به همراه جمعیت وارد صحن شاهچراغ شد و پس از زیارت به مسجد جامع رفت. در مسجد مجدالدین مصباحی بر بالای منبر رفت و تأکید کرد: «مبارزه ادامه دارد و در شب‌های جمعه در مسجد جامع گرد خواهیم آمد.»[34]

پس از دستگیری امام خمینی، حکومت تصمیم گرفت با ترفندهایی آیت‌الله دستغیب را از جریان مبارزه خارج کند، اما موفق نشد؛ بلکه وی پس از بازگشت به شیراز با جدیت بیشتر به مبارزه ادامه داد. امام خمینی نیز از زندان برای او پیغام فرستادند که: من در زندان هستم و محصور، نمی‌دانم شرایط چیست و تکلیف چیست. شما هرچه صلاح می‌دانید انجام دهید.

آیت‌الله دستغیب همچنان به فعالیت علیه حکومت پهلوی ادامه داد تا اینکه به مناسبت آزادی امام خمینی در فروردین سال 1343، مجلسی در مسجد عتیق شیراز برگزار شد. در این مجلس اعلامیه‌هایی از طرف آیت‌الله دستغیب میان حاضران توزیع شد. ساواک بار دیگر در صدد دستگیری او برآمد. برای تصمیم‌گیری درخصوص نحوه دستگیری وی، روز 25 فروردین 1343 جلسه‌ای در استانداری فارس برگزار شد. در این جلسه اشاره شد که تعداد اعلامیه‌های منتشر شده بسیار کم است و آیت‌الله هم ماجرا را تکذیب کرده است؛ به همین دلیل برای جلوگیری از تحریک مردم تصمیم گرفته شد به جای بازداشت، از وی تعهد گرفته شود. البته نظر ساواک مرکز بازداشت فوری و اعزام او به تهران بود. در نتیجه آیت‌الله دستغیب به اتهام «اعمال خلاف رویه و اظهارات تحریک‌آمیز»، روز دوم اردیبهشت 1343 دستگیر و فردای آن روز با هواپیما به تهران اعزام شد.[35] در تاریخ 6 تیر 1343 نیز قرار بازداشت او از طرف بازپرس اداره دادرسی ارتش به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تبدیل شد و روز بعد آزاد گردید. البته او این التزام را نادیده گرفت و روز بعد برای دیدار امام خمینی به قم رفت. مأموران ساواک درباره سفر او به قم گزارش دادند که: سید عبدالحسین دستغیب شب گذشته به قم آمده و به منزل آقای خمینی وارد شده است. آقای شریعتمداری تمارض کرده و از ایشان ملاقات ننموده. اعمال و ملاقات‌های وی تحت مراقبت می‌باشد. مقرر فرمایید در مورد عدم خروج وی از قم به مشارالیه رسماً ابلاغ شود یا تحت مراقبت باشد تا در صورتی که قصد خروج داشت جلوگیری گردد.[36] روز دوم، سرهنگ مولوی از طرف ساواک قم نزد آیت‌الله دستغیب رفت و به اجبار وی را راهی شیراز کرد. مردم شیراز نیز که متوجه بازگشت آیت‌الله دستغیب شدند، استقبال باشکوهی به عمل آورند و او برای ایراد سخنرانی مستقیماً به مسجد رفت.[37]

آبان 1343 نیز پس از مخالفت امام خمینی با کاپیتولاسیون، ایشان به ترکیه تبعید شدند و خفقان شدیدی بر کشور حاکم گردید، اما با وجود این، آیت‌الله دستغیب همچنان با امام در ارتباط بود و پس از تبعید امام به نجف، ایشان نامه‌ها، پیام‌ها و اعلامیه‌هایی برای آیت‌الله دستغیب فرستادند تا در شیراز و اطراف پخش شود. او نیز چندین بار به نجف اشرف مسافرت کرد و با امام خمینی ملاقات نمود.[38]

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] . یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب (نفس مطمئنه)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران: 1378، ص 12

[2] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6 (تبعید)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 361

[3] . حمید سفیدگر شهانقی و محمد چغایی اراکی، زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 33

[4] . همان، ص 30

[5] . همان، ص 32

[6] . روح‌بخش، رحیم، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 141

[7] . یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب (نفس مطمئنه)، ص 31

[8] . همان، صص 50 و 66

[9] . زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، ص 33

[10] . سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت اسناد ساواک (جلد 1)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ص 273؛ دوانى، على، نهضت روحانیون ایران (جلد 3)، تهران: بنیاد فرهنگی امام رضا، 1358، ص 289

[11] . عرفان‌منش، جلیل، خاطرات پانزده‌ خرداد شیراز (دفتر دوم)، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، 1367، ص 1

[12] . هاشمی، منوچهر، داوری، سخنی در کارنامه ساواک، 1373، لندن: ارس، صفحه 228

[13] . زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، ص 35

[14] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 323

[15] . همان، ج 2 (فیضیه)، ص 287

[16] . یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب (نفس مطمئنه)، صص 96 تا 98

[17] . سخنی در کارنامه ساواک، صفحه 228

[18] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 46

[19] . سخنی در کارنامه ساواک، ص 228

[20] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص 246 و 247؛ دوانی، علی، نهضت روحانیان ایران (جلد 4)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 79؛ نهضت پانزده خرداد در استان فارس، مجله پانزده خرداد، دوره اول، بهار 1376، شماره 25، صص 24 -32

[21] . نهضت پانزده خرداد در استان فارس، صص 24 -32؛ روزنامه اطلاعات، شماره 2 /5 /1342

[22] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 46؛ همگی آقایان به جز آیت‌الله دستغیب در همان شب دستگیر و به تهران منتقل شدند. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 47

[23] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص 246 و 247؛ حکومت نظامی برقرار و تا روز 23 تیر ادامه یافت.

[24] . سخنی در کارنامه ساواک، ص 228

[25] . خاطرات 15 خرداد شیراز، دفتر اول، ص 61

[26] . همان، ص 62

[27] . زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، ص 43 تا 45

[28] . خاطرات 15 خرداد شیراز، صص 209-208

[29] . شهیدان محراب، گروهی از نویسندگان، قم: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1388، ص 24

[30] . خاطرات 15 خرداد شیراز، دفتر دوم، ص 172

[31] . یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب (نفس مطمئنه)، ص 147

[32] . همان، ص 149

[33] . همان، ص 151

[34] . همان، ص152

[35] . همان، صص 235 تا 248

[36] . همان، ص 271

[37] . زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، ص 60

[38] . همان، ص 61 و 62



 
تعداد بازدید: 2174



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.