جعفر گلشن روغنی
14 تير 1397
اصناف بازار ضمن نامهای از آیتالله سیدمحمدهادی میلانی مرجع تقلید ساکن مشهد و از طرفداران امام خمینی خواستند تا نظر خویش را دربارة امام خمینی ابراز دارد که: «مستدعی است راجع به مقام و شخصیت حضرت آیتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله خمینی مدظله، عقیده خودتان را مرقوم بفرمایید.» او طی نوشتهای در 14 تیر 1342 نوشتند: «حضرت حجتالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج آقا روحالله خمینی دامت برکاته از مفاخر عالی اسلام و یکی از مراجع تقلید میباشند. موقعیت دینی و شخصیت اسلامی ایشان بر کسی پوشیده نیست. متعجبم چرا چنین سئوالی میشود.»[1] همچنین پس از آنکه آیتالله سیدمحمدهادی میلانی در 9 تیر 1342 وارد تهران شد تا در کنار سایر مراجع و علما و روحانیون و با همفکری و مشورت یکدیگر تصمیماتی در جهت آزادی امام خمینی و دیگر علما زندانی اتخاذ نمایند، با افراد و شخصیتهای مختلفی دیدار و گفتوگو کرد. او در 14 تیر 1342 با انتشار بیانیهای تند، چگونگی و علت حضور خود را در تهران بیان کرد و از قصد خویش سخن گفت. او بیانیهاش را خطاب به «ملت مسلمان ایران» آغاز کرد و پس از ذکر کشتار مردم در 15 خرداد در تهران و سایر شهرها و آگاه شدن از دستگیری امام خمینی و آیتالله قمی و محلاتی و دیگر علما، نوشت: «فوراً برای پشتیبانی و اعلام همقدمی با شما مردم مسلمان ایران به سمت تهران حرکت کردم... [ولی] هواپیما را از وسط راه برگرداندند. مجدداً روز یکشنبه هشتم صفر [9 تیر] به سمت تهران آمدم. آنچه مرا به این حرکت وادار میکند این است که میبینم در این مملکت اسلامی که تقریباً بیست میلیون جمعیت دارد افرادی زمام حکومت را در دست گرفتهاند که به هیچوجه صلاحیت عقلی و اخلاقی در آنها نیست.» در ادامه به بیان هرچه بیشتر چگونگی وضعیت مملکتداری از سوی حکومت پهلوی پرداخت و گفت: «آنچه برای آنها ارزش ندارد مصالح افراد و اجتماع است. اموال مسلمین و بیتالمال ملت در راه اغراض خصوصی صرف میشود و قدرتهایی که برای دفاع از حقوق مردم و صیانت از این آب و خاک است، بدون در نظر گرفتن اصول انسانیت در راه مقاصد شخصی به کار میرود. حرف حق گفتن جرم شناخته شده و مقاومت در مقابل ظلم گناه نابخشودنی تعبیر میگردد... هزارها مردم بیگناه را که برای اعتراض به مظالم موجود قیام کردهاند میکشند و میگویند جمعی مرتجع برای حمایت از مالک و یا مبارزه علیه آزادی پول گرفته و سرکوب شدند.» او پس از ذکر این وضعیت میگوید: «مشاهده این اوضاع ناگوار که وجدان هر مسلمان بلکه هر انسان باشرافتی را متأثر میکند شرعاً مجبورم کرد تا برای اظهار حق نهی از منکر حرکت کنم. من در این مسافرت به جد خود حضرت سیدالشهداء(ع) تأسی کرده از جوار امن ثامنالحجج(ع) به تهران آمدم. آمدهام تا به دنیا اعلام کنم این قیام و نهضت به هیچ وجه صورت ارتجاعی ندارد بلکه نهضتی است که ملتی مسلمان برای مقابله با حکومتهای جائرانه، با پیشوایی مقامات عالیه روحانی تعقیب میکند. هدف ملت مسلمان ایران این است که بیش از این به مصالح دنیایی و دینی آنان تجاوز نشود. باید حکومت مردم را بر مردم سپرد و حق مردم را به خودشان واگذار کرد. قانون باید حکومت کند نه فرد و در هیچ آئینی افراد حق ندارند به میل خود قانون وضع کنند.» او در پایان اعلام کرد که: «من شرعاً خود را موظف میدانم تا در راه نجات ملت مسلمان ایران، با اتکاء به غایت و هدایت حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء از هیچ کوشش مشروعی دریغ نکنم و از هر مسلمان و هر انسان باشرافتی در این راه کمک میطلبم.»[2]
[1] سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 2(قیام 15 خرداد 1342 و پیامدهای آن ـ 1)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386 ش، ص 128.
[2] قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3 (زندان)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1378 ش، ص 413 ـ 415. حضرت آیتالله العظمی آقای حاج سیدمحمدهادی میلانی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380 ش، ص 186 و 187.
تعداد بازدید: 980