زهرا قاسمی
24 تير 1397
آیتالله روحالله کمالوند از روحانیون لرستان، در جریان وقایع سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ چند بار با مسئولین حکومت پهلوی و محمدرضا شاه دیدار کرده است. مهمترین این دیدارها در خصوص اعلام مخالفت روحانیون با انقلاب سفید در سال ۱۳۴۱ و درخواست علما و روحانیون برای آزادی امام خمینی پس از دستگیری در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است.
روحالله کمالوند در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی در خرمآباد به دنیا آمد. پدرش حاجآقا رضا از خاندان کمالوند، در منطقه کمالوند در شرق خرمآباد بود. روحالله کمالوند پس از کسب مقدمات علوم دینی در خرمآباد و رونق گرفتن حوزه علمیه بروجرد با حضور آیتاللهالعظمی حاجآقا حسین بروجردی، در سال ۱۲۹۶ به بروجرد رفت و تا سال ۱۲۹۸ به تحصیل پرداخت. در همان سال پس از راهاندازی حوزه علمیه اراک توسط آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، برای ادامه تحصیل به اراک رفت.[1] پس از مهاجرت آیتالله حائری به قم و تأسیس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۱، روحالله کمالوند هم به قم رفت و یکی از شاگردان آیتالله حائری شد. در فقه و اصول با آیتالله گلپایگانی و در فلسفه با امام خمینی هممباحثه بود.[2] کمالوند و امام خمینی ارتباط نزدیکی با هم داشتند و مشهور بود که «حوزه دو تا حاجآقا روحالله دارد. یکی امام خمینی و دیگری حاجآقا روحالله کمالوند که منزلشان هم در کنار هم و چسبیده به یکدیگر بود.»[3]
روحالله کمالوند دارای یک فرزند پسر و چهار دختر بود.[4]
پس از پایان تحصیل و دریافت اجازه اجتهاد، روحالله کمالوند در سال ۱۳۰۶ به خرمآباد بازگشت و به فعالیتهای تبلیغی و ترویجی اسلام در لرستان و تدریس در حوزه علمیه بروجرد مشغول شد.[5]
در سال ۱۳۲۴ با بازگشت آیتالله العظمی بروجردی به قم پس از دوران سکون حوزه علمیه به دلیل فشارهای رضاخان، آیتالله کمالوند نیز به قم رفت و به تدریس سطوح عالی، مکاسب و کفایه مشغول شد.[6]
آیتالله کمالوند در خارج از حوزه نیز روابط گستردهای داشت. با اوجگیری درگیریهای سیاسی، آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، دستگیر و در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در قلعه فلکالافلاک خرمآباد زندانی و ممنوعالملاقات شد. آیتالله کمالوند با یکی از امرای ارتش در خرمآباد مذاکره کرد و موفق شد با حضور او، با آیتالله کاشانی ملاقات نماید.[7]
پس از ۵ سال فعالیت در حوزه علمیه قم، در سال ۱۳۲۹ با درخواست و اصرار مردم خرمآباد، آیتالله کمالوند به نمایندگی از آیتالله العظمی بروجردی به خرمآباد بازگشت [8] و حوزه علمیه خرمآباد را تأسیس کرد. برای مخارج حوزه و پرداخت شهریه طلاب، او از دارایی شخصی خودش استفاده و حدود یک سوم مخارج سالیانه را تأمین میکرد.[9] او در حوزه، درس خارج تدریس، و پنجشنبهها و جمعهها و ایام ماه مبارک رمضان، کلاس تفسیر برگزار میکرد. روزهای جمعه نیز در منزلاش، مجلس روضه برپا بود.
در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی، آیتالله کمالوند با اجازه از آیتالله العظمی بروجردی، در حوزه لرستان، یک کاندیدا معرفی کرد. نماینده مورد نظر در انتخابات پیروز و راهی مجلس شد و به این ترتیب نفوذ او به ادارههای دولتی و ارتش بیشتر شد.[10]
در دوران نخستوزیری محمد مصدق (۱۳۳۲ـ۱۳۳۰) و اوجگیری فعالیت تودهایها، با حمایت آیتالله کمالوند تعدادی از روحانیون با تودهایهای فعال در دستگاههای دولتی خرمآباد برخورد کردند و خودشان دستگیر شدند. به دستور آیتالله کمالوند مردم به شهربانی حمله و دستگیرشدگان را آزاد کردند. او پس از ماه رمضان، برای پیگیری موضوع به تهران رفت و با اطمینان از برکناری تودهایها از سمتهایشان، به خرمآباد بازگشت.[11]
در همان ایام، درگیریای هم بین طلاب و تودهایها در قم رخ داد که در آن یکی از طلبههای خرمآبادی به نام آسیدفرجالله شاهرخی زخمی شد. آیتالله کمالوند پس از شنیدن این خبر، شهر خرمآباد را تعطیل کرد.[12]
در جریان مبارزه روحانیون و علما با بهائیت، آیتالله کمالوند بعد از ماه رمضان در خرداد ۱۳۳۴، برای اطلاع از جزئیات و مسائل مرتبط به قم رفت. پس از دیدارها و ملاقاتهای مکرر با آیتالله العظمی بروجردی، جهت دیدار و مذاکره با علمای تهران و دولت به تهران رفت که اقداماتش به نتیجهای نرسید.[13]
مهر 1341، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب شد که اعتراض علما و مردم را در پی داشت. برای تبیین این مسئله، آیتالله کمالوند برنامههایی چون برگزاری جشن ولادت حضرت زهرا(س) برای عامه مردم در ۲۶ آبان ۱۳۴۱ در مدرسه علمیه و دعوت از علما و روحانیون قم در ۴ آذر ۱۳۴۱ را برگزار کرد. همچنین در مورد این لایحه، نامههایی به امام خمینی نوشت و برای انجام هر کاری اعلام آمادگی نمود.[14] بر اساس گزارشی که ساواک در اسفند ۱۳۴۱، منتشر کرده، آیتالله کمالوند چند نوبت با آیتالله بهبهانی در تهران ملاقات داشته و در مورد لایحه کسب تکلیف کرده است. در این گزارش آمده است که در زمان دکتر مصدق هم فعالیتهایی به نفع او داشته است.[15]
با فعالیت و پیگیری روحانیون، لایحه در آذر 1341 توسط حکومت پهلوی لغو شد. امام خمینی در نامهای خطاب به آیتالله کمالوند، او را در صف اول مبارزین برشمرد و ضمن تشکر و تبریک، برای تدبیر راه پیش رو گفتند که: «محتاج به همفکری مثل جنابعالی هستیم.»[16]
۱۹ دی ۱۳۴۱، محمدرضا پهلوی در کنگره عظیم دهقانان اعلام کرد که اصلاحات اجتماعی به رفراندوم گذاشته خواهد شد و تاریخ ۶ بهمن برای این کار مشخص شد. امام خمینی پس از رایزنی با علما و روحانیون برجسته قم، مخالفت با این رفراندوم را در جمع علمای قم، اعلام و لزوم مبارزه با آن را گوشزد نمود. پس از آن، مقرر شد نمایندهای از حکومت خواسته شود تا اهداف این برنامه را مشخص نموده و علما نیز نظر خود را به او ابلاغ نمایند. شخصی به نام سلیمان بهبودی، از طرف حکومت مأمور مذاکره با علما شد که پس از چند جلسه گفتوگو، نتیجهای به دست نیامد.
آیتالله کمالوند هم برای اطلاع از نظر علما و روحانیون قم در مورد رفراندوم اصلاحات اجتماعی به قم رفت و پس از کسب اطلاعات کافی، برای روشنگری در این مورد، به خرمآباد بازگشت.[17] در کنار جلسهها و سخنرانیها، برای اعلام اعتراض، بازار خرمآباد در ۳ بهمن ۱۳۴۱ تعطیل شد.[18] آیتالله کمالوند پس از مدتی مجدداً به قم رفت و در گفتوگو با علما، مقرر شد که او با شاه دیدار و گفتوگو نموده و نظر شخص شاه را در این مورد جویا شود.[19]
برای انجام مأموریت محوله، آیتالله کمالوند در ۱۱ اسفند ۱۳۴۱ عازم تهران شد و به منزل آقای شهرستانی رفت. در گزارش ساواک، مورخ ۲۰ اسفند، از طرف مدیرکل اداره سوم ساواک، سرتیپ مصطفی امجدی، از ریاست ساواک خرمآباد خواسته میشود که فعالیتها و رفتوآمدهای آیتالله کمالوند تحت نظر قرار گیرد.[20] در مدت اقامت در تهران، آیتالله کمالوند برای مشورت در مورد دیدار و گفتوگو با شاه، چند بار به دیدار آیتالله سیدمحمد موسوی بهبهانی رفت.[21] پس از این دیدارها، او بهواسطه علی کمالوند، عموزادهاش که مدیرکل دفتر اسدالله علم، نخستوزیر وقت بود، با شاه ملاقات کرد.[22] در این ملاقات، نظر روحانیون را به شاه ابلاغ و با بیان عواقب این برنامه، از برگزاری آن منعاش کرد. شاه پاسخ داد: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود، من باید این برنامه را اجرا کنم... روحانیون با این برنامه اصلاحی ما موافقت کنند و به کارشکنی و مخالفت دست نزنند... روحانیون ایران باید شاهدوستی را از علمای اهل تسنن بیاموزند که آنها بعد از انجام هر فریضه، به پادشاه کشورشان دعا میکنند ولی علمای ما! چه بگویم.» آیتالله کمالوند نیز پاسخ داد: «آنها مأمورین رسمی دولتهایشان هستند و دعا کردنشان به پادشاه، روی انجام مأموریت است. مانند استانداران و فرمانداران ایران که دعا و نیایش و مدح و ثنای آنان برای پادشاه روی مراسم اداری است ولی علمای شیعه در تاریخ هزار ساله خود، هیچگاه مأمور حکومت نبوده و نخواهند بود. باید حسابها را از هم جدا کرد.» همچنین گفت که رفراندوم در قانون اساسی وجود ندارد و این کار خلاف قانون است که شاه نیز پاسخ داد: «ما رفراندوم نمیکنیم، بلکه تصویب ملی میخواهیم انجام دهیم.»[23]
پس از دیدار با شاه، آیتالله کمالوند از تهران راهی قم شد و امام خمینی را در جریان ملاقات قرار داد.[24]
هرچند که اصلاحات در ظاهر به تصویب رسید، اما مبارزه روحانیون و علما همچنان ادامه داشت. ۲ فروردین ۱۳۴۲، در مجلس روضهخوانی آیتالله گلپایگانی، عوامل حکومت پهلوی آشوب ایجاد کرده و به ضربوشتم مهمانان مجلس پرداختند. آیتالله کمالوند آن روز در قم، منزل آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی حضور داشت و به دلیل حضور آشیخ عبدالنبی اراکی که به دیدنشان آمده بودند، نتوانست به مجلس روضه آیتالله گلپایگانی به مدرسه فیضیه برود. نزدیک غروب افرادی که شاهد ماجرا بودند، خبر را به منزل آقای طاهری خرمآبادی آوردند و آیتالله کمالوند از ماجرا آگاه شد.[25]
پس از آرام شدن اوضاع در قم، آیتالله کمالوند به قصد بازگشت به خرمآباد، برای خداحافظی خدمت امام خمینی رفت. امام در این دیدار به آقای کمالوند گفتند که ما باید شیخ فضلاللههایی داشته باشیم و شما باید یکی از آنها باشید. آیتالله کمالوند بعد از صحبت و خداحافظی با امام، به آقای طاهری گفت: «این سید اصلاً قابل انعطاف نیست و یک ذره هم حاضر به عقبگرد و عقبنشینی نیست و از سخن و حرفش دست برنمیدارد.»[26]
پس از ماجرای فیضیه و شدت یافتن اختلافات روحانیون و حکومت، فرماندار قم به تهران رفت و پیشنهاد کرد که شخص معتمدی از طرف دولت برای مصالحه با روحانیون واسطه شود. برای انجام این پیشنهاد آیتالله کمالوند را انتخاب و پیامی از طریق علی کمالوند برای او ارسال کردند. آیتالله کمالوند با دریافت این پیام، از آقای طاهری درخواست کرد که به قم رفته و نظر امام خمینی را در این مورد جویا شود. امام هم پاسخ میدهند که اشکالی ندارد ولی آقای کمالوند یکسره از خرمآباد به تهران برود تا شبهه ایجاد نشود که ایشان از طرف روحانیون برای مذاکره رفته است. آیتالله کمالوند پس از دریافت نظر امام عازم تهران شد و پس از گفتوگو با حسن پاکروان، رئیس کل سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به قم رفت و در جلسهای خصوصی با امام خمینی صحبت کرد. نظر آقای کمالوند بر این بود که ملاقات با پاکروان نتیجه لازم را نداشت.[27]
روز بعد از ورود آیتالله کمالوند به قم، دستگیری طلاب و روحانیون جوان برای اعزام به سربازی در قم آغاز شد. با توجه به اجرای این قضیه پس از گفتوگو با پاکروان، او از این مسئله ناراحت شد و پیامی برای علی کمالوند فرستاد. با این پیام، یک نفر از تهران به دیدار او رفت. پس از این دیدار، یکبار هم علی کمالوند به قم رفت و در منزل دکتر محمد مفتح با کمالوند دیدار کرد. پاسخ آنها به اعتراض آقای کمالوند در مورد سربازگیری این بود که چون امام خمینی در پاسخ به تلگراف آقای حکیم مبنی بر مهاجرت مراجع به نجف، اطلاعیه داده، شاه دستور داده که طلبهها را به سربازی ببرند. آیتالله کمالوند این پاسخ را از طریق آقای طاهری به امام رساند که ایشان در جمع مردم در جواب گفتند: «شاه غلط کرد.» [28]
در گفتوگوهایی که آیتالله کمالوند با مأمورین حکومت داشت، آنها بیان کردند که مراجع آخرین درخواست خود را نیز اعلام کنند. اردیبهشت ۱۳۴۲ بدین منظور او مجدداً با امام خمینی دیدار و نتیجه گفتوگو را به تهران منتقل کرد که با این درخواستها موافقت نشد.[29]
کمالوند پس از چند روز به خرمآباد بازگشت. او در سخنرانیها و برنامههای خود تلاش میکرد از مواضع امام خمینی در قبال برنامههای حکومت پهلوی دفاع کرده و مردم را به حمایت از آن ترغیب نماید.[30]
پس از واقعه ۱۵ خرداد در قم و رسیدن خبر آن به خرمآباد، آیتالله کمالوند در همان شب همراه آیتالله سیدعیسی جزایری به مسجد جامع خرمآباد رفتند.[31]
با دستگیری امام خمینی در 15 خرداد، آیتالله کمالوند تلگرافهای متعددی برای مراجع و علمای دینی و دستاندرکاران حکومتی ارسال نمود. او در تلگرافی برای اسدالله علم، اعتراض خود و مردم لرستان را اعلام کرد و خواهان رفع توقیف ایشان شد.[32]
۲۳ خرداد نخستوزیر به فرمانداری لرستان اعلام کرد که برنامهای جهت تجمع مردم ضد عوامل واقعه ۱۵ خرداد برگزار کند. آیتالله کمالوند با اطلاع از این برنامه، با فرماندهی لشکر تماس گرفت و اعلام کرد که در صورت برگزاری، درگیری ایجاد خواهد شد و شهر آشوب میشود. همچنین سخنرانان برنامه را نیز از همکاری در این برنامه بر حذر داشت. با این شرایط، فرماندهی لشکر از اجرای آن صرفنظر کرد و ساواک لرستان طی نامهای در تاریخ ۲۶ خرداد از اداره کل سوم خواست که بر اساس قوانین اصلاحات ارضی، اقدام شدیدی روی املاک شخصی آیتالله کمالوند صورت گیرد.[33] پس از این، رئیس وقت ساواک، حسن پاکروان، از ساواک لرستان خواست تا آیتالله کمالوند را از خرمآباد دور کنند. این دستور به علت همزمانی با حضور آیتالله کمالوند و علما و مراجع تقلید سراسر کشور در تهران برای پیگیری مسئله دستگیری امام خمینی، مسکوت ماند.[34] با حضور آیتالله کمالوند در تهران، منزلاش در خیابان شهباز، محل رفتوآمد و دیدار روحانیون با یکدیگر شد.[35] در جلسههایی که برگزار شد، تصمیم گرفتند که آیتالله کمالوند به دربار برود و ضمن اعلام نگرانی مردم و روحانیون از سرنوشت امام خمینی، از شاه بخواهد یکی از روحانیون با ایشان دیدار کند.
در شروع دیدار، شاه با عصبانیت دستی به شانه آیتالله کمالوند زد و گفت: «آشیخ چه میگویی؟» آیتالله کمالوند پاسخ داد: «میخواهم بدانم حال حاجآقا روحالله چطور است؟»[36] و در نهایت شاه موافقت کرد که یکی از روحانیون با امام خمینی ملاقات نماید.[37] پس از آن نیز علما و مراجع از جمله آیتالله کمالوند در ۲۷ تیر ۱۳۴۲، طی تلگرافی به امام خمینی، با ایشان ابراز همدردی کردند.[38]
با ادامه فعالیتها برای آزادی امام خمینی، بخش دو ساواک تهران به آیتالله کمالوند ابلاغ کرد که به خرمآباد مراجعت کند که او در تاریخ ۶ مرداد عازم مشهد شد.[39] در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ ۲۲ مرداد، آمده است که آیتالله کمالوند از مشهد مراجعت نموده و در شمیران تهران ساکن شده است.[40]
پس از آزادی امام خمینی، روحانیون و مراجع که همچنان در تهران حضور داشتند، تحت فشار ساواک و شهربانی قرار گرفته و ۱۵ مهر ۱۳۴۲ مجبور به ترک تهران شدند. آیتالله کمالوند به همراه سه تن دیگر از علما به دماوند، منزل حجتالاسلام حاجسید جمالالدین مجد رفت و پس از مدتی به تهران بازگشت و[41] ۲۲ دی ۱۳۴۲ به خرمآباد مراجعت کرد.[42]
مدتی بعد از بازگشت به خرمآباد، در بهمن ماه، آیتالله کمالوند دچار حمله قلبی شد.[43] ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، او برای درمان به تهران رفت[44] اما با حمله قلبی مجدد[45] در ۱۶ اردیبهشت، فوت کرد. فردای آن روز، پیکرش برای تشییع و دفن به قم منتقل شد. با حضور امام خمینی، آیتالله نجفی و آیتالله گلپایگانی، پس از تشییع، پیکرش در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
۱۸ اردیبهشت مراسم ختم آیتالله کمالوند در مسجد اعظم قم از طرف آیتالله گلپایگانی و نجفی برگزار و ۱۹ اردیبهشت هم از طرف امام خمینی و علمای لرستانی حوزه علمیه قم، مراسمی در مسجد اعظم برای او برگزار گردید.[46] در تهران نیز مراسم ختم ۱۹ اردیبهشت در مسجد سیدعزیزالله و ۲۰ اردیبهشت در مسجد ارک برگزار شد.[47] روز ۲۳ خرداد نیز مراسم چهلماش در قم برگزار شد.[48]
[1]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۹۱، ص ۸ ـ ۷ و ۱۶۷
[2]. همان، ص ۹.
[3]. همان، ص ۲۴
[4]. همان، ص ۱۸
[5]. همان، ص ۱۰.
[6]. همان، ص ۱۵.
[7]. همان، ص ۱۷ ـ ۱۶.
[8]. همان، ص ۱۷
[9]. همان، ص ۲۰ ـ ۱۸
[10]. احمدی، محمدرضا، خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ج اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷، صص ۶۴
[11]. همان، صص ۷۵ ـ ۷۲
[12]. همان، صص ۸۹ ـ ۸۸
[13]. همان، صص ۶۸ ـ ۶۵
[14]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۲۲ ـ ۲۱
[15]. همان، ص ۲۲
[16]. همان، ص ۲۳
[17]. همان، ص ۲۵ ـ ۲۴ و روحانی، سیدحمید، بررسی و تحلیل نهضت امام خمینی، تهران، راه امام، ۱۳۶۰، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۲
[18]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۲۶
[19]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص ۲۲۳
[20]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۳۱
[21]. همان، ص ۳۳
[22]. همان، ص ۲۶
[23]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص ۲۲۳ و ۲۲۴ و ۲۲۵
[24]. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ص ۱۶۵
[25]. همان، ص ۱۷۰
[26]. همان، ص ۱۸۶
[27]. همان، صص ۱۹۰ ـ ۱۸۷
[28]. همان، صص ۱۹۲ ـ ۱۹۱ و ۱۹۵
[29]. همان، صص ۱۹۷ ـ ۱۹۶
[30]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۳۰
[31]. همان، صص ۳۱ ـ ۳۰ و ۶۹
[32]. همان، صص ۳۲ ـ ۳۱
[33]. همان، ص ۹۰
[34]. همان، ص ۳۳
[35]. همان، ص ۳۳ و ۱۳۹
[36]. باقری، علی، خاطرات ۱۵ خرداد: قم، دفتر دوم، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، ۱۳۸۸، ص ۱۲۳
[37]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صص ۵۵۷ ـ ۵۵۶
[38]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۴، ص ۴۵۶
[39]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، صص ۳۳ و ۱۳۹
[40]. همان، ص ۱۵۰
[41]. نهضت روحانیون ایران، صص ۵۱۵ ـ ۵۱۴
[42]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۳۴
[43]. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ص ۲۸۴
[44]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، ص ۳۴
[45]. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، صص ۲۸۵ ـ ۲۸۴
[46]. همان، صص ۱۷۶ ـ ۱۷۵
[47]. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، صص ۱۷۲ ـ ۱۶۹
[48]. همان، ص ۳۵
منبع برای مطالعه بیشتر:
1. همگام با خورشید؛ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسیپور
۲. علما در روشنای تاریخ؛ محمد سیفزاده
تعداد بازدید: 3320