راوی: آیتالله احمدی میانجی
05 آذر 1397
[تابستان 1342] امام خمینی را از حبس به خانهای در قیطریه تهران برده و در آنجا تحتنظر قرار داده بودند. در اطراف خانهاش سواره نظام و مأمور گذاشته بودند. من خواستم بروم ایشان را ببینم، دیدم که امکان ندارد. مردم بسیاری به آنجا آمده بودند. بازاری، غیر بازاری، طلبه و ... اما امام ممنوعالملاقات بود و به کسی اجازه نمیدادند تا به خدمت ایشان برسد. بعضی از محترمین بازار به بهانههای مختلفی از جمله بردن یک قالب یخ به خانه آقا، وارد خانه میشدند... [فروردین 1343] امام آزاد شد و به همین مناسبت در [مدرسه] فیضیه جشن مفصلی برپا کردند. من یادم میآید که در خانه نشسته بودم که ناگهان متوجه شدم بچههای کوچه در حال شادی کردن هستند. حدس زدم که باید خبری شده باشد. حدسم به یقین تبدیل شد. امام آزاد شده بود. نمیدانم چه ساعتی از شب بود؟ شاید ساعات اول شب بود. به هر حال از جا برخاستم لباسم را پوشیدم و به طرف [خیابان] یخچال قاضی حرکت کردم، اما همین که وارد یخچال قاضی شدم و از خیابان به طرف خانه ایشان پیچیدم، دیدم عکسهای بزرگ امام را که داخل خانهها بود، آوردهاند و جلوی خانههایشان نصب کردهاند. جلوی خانه امام خیلی شلوغ بود و اصلاً امکان نداشت تا بیشتر از آن جلو برویم.
منبع: خاطرات آیتالله احمدی میانجی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ 1380، ص221ـ222.
تعداد بازدید: 2058