سیدرضا فندرسکی
07 بهمن 1397
پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر ماه سال 1341 به دعوت جمعی از روحانیون و طلاب رشت از جمله آیتالله بحرالعلوم، محمود ضیابری و سیدحبیبالله موسوی دستکم سه هزار نفر از مردم رشت در مسجد کاسهفروشان در روز جمعه یازدهم آبان اجتماع کردند.
سخنران این مراسم آیتالله سیدحسن موسوی مشهور به بحرالعلوم بود. در پایان این مراسم قطعنامهای صادر شد که در آن با تأکید بر اجرای اصول مشروطیت و قانون اساسی از دولت خواسته شده بود تا اصول مسلم اسلام و قانون اساسی را رعایت کرده و از اجرای مفاد لایحه فوق که از درجه اعتبار ساقط است خودداری نماید. این قطعنامه توسط 250 نفر از مردم از جمله چهارده تن از روحانیون امضا شد. بحرالعلوم، ضیابری، لاکانی، سیدحسین رودباری و صادق احسانبخش از جمله امضاکنندگان این قطعنامه بودند.[1]
به دنبال این اجتماع آیتالله بحرالعلوم ممنوعالمنبر و سپس دستگیر شد. وی در روز 11 اسفند 1341 از زندان آزاد و از تهران وارد رشت شد و در خارج از شهر مورد استقبال چند تن از روحانیون و بازاریان قرار گرفت. دهها نفر نیز در جلوی منزل و از وی استقبال کردند. بحرالعلوم هنگام نماز مغرب و عشا به سمت مسجد گلشن که امام جماعت آنجا بود رفت و با استقبال مردم مواجه شد.[2]
در همین ایام امام خمینی شش نفر از طلاب گیلانی ساکن قم را به گیلان اعزام کردند تا به تشویق مردم در مبارزه بپردازند. شهربانی و ژاندارمری گیلان موظف شدند اعمال و رفتار این افراد را تحتنظر قرار دهند.[3]
با فرا رسیدن محرم سال 1342 روحانیون رشت تلاش کردند با استفاده از راهنماییهای آیتالله سیدمحمود ضیابری که از روحانیون فعال رشت بود و مدتی هم در زندان بسر برده بود به تبلیغ مرجعیت امام خمینی در شهرها و روستاها بپردازند. طلاب اعزامی از قم نیز همین هدف را دنبال میکردند. در روز دوم خرداد یکی از این طلاب به نام زینالعابدین موسوی در شفت و خسمخ تعدادی از اعلامیهها و عکسهای امام را در بین مردم توزیع کرد. به گفته مردم، موسوی هر روز هنگام غروب در جاهایی که مردم اجتماع میکردند حضور مییافت و در حمایت از رهبری امام خمینی تبلیغ میکرد. در نتیجه این فعالیتها طلبه فوق توسط ژاندارمری دستگیر و همراه با عکسهای امام به ساواک استان تحویل داده شد.[4]
روز چهارم خرداد تعدادی از عکسهای امام در رشت به فروش رسید و چند تن از کسبه این شهر از جمله حاج علی فرتوت، شکرالله مددپور، جانعلی حقدوست، محمدعلی چهریان و حسینعلی نیکخواه عکسهای امام را در مغازه خود نصب کردند. ساواک نسبت به جمعآوری این عکسها اقدام کرد.[5]
بلافاصله پس از دستگیری امام در روز سیزدهم خرداد چند تن از علمای رشت از جمله ضیابری و بحرالعلوم ضمن ابراز همدردی با مردم تهران، آزادی امام را خواستار شدند. در روز پانزدهم خرداد آیتالله ضیابری پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد کاسهفروشان به ایراد سخنرانی پرداخت و با اشاره به دستگیری امام و تظاهرات مردم در شهرهای تهران، اصفهان، مشهد و قم از مردم خواست تا آزادی امام بازار را تعطیل کنند. پس از وی طلبه جوان و بیست سالهای به نام روحانی در سخنان مبسوطی با اظهار تأسف شد از دستگیری امام از مردم رشت خواست همانند شهرهای دیگر مخالفت خود را با این اقدام دولت حکومت پهلوی با تعطیل کردن بازار نشان دهند.[6]
به دنبال این سخنرانیها و آگاهی مردم از آنچه در قم و تهران گذشته بود، نقاط حساس شهر با افزوده شدن تعداد مأمورین انتظامی و امنیتی تحت مراقبت قرار گرفت و از اعتصاب بازار جلوگیری به عمل آمد.[7]
فعالیتهای آیتالله ضیابری باعث شد ساواک مرکز طی نامهای به ساواک رشت دستور دهد تا به وی در مورد عدم تحریک مردم شدیداً تذکر دهند. ساواک همچنین از فعالیتهای شخصی به نام فومنی رشتی یاد میکند که در جریان قیام 15 خرداد علمای رشت را تحریک به فعالیت میکرد.
حبیبالله پورسیفی یکی از هنرمندان پیشکسوت رشت در مورد فضای امنیتی این شهر در روز پانزده خرداد در خاطرات خود میگوید: «صبح روز 15 خرداد راهی مدرسه شدم. آن زمان نوزده سال داشتم و کلاس دوازده بودم. به کلانتری دو واقع در سبزهمیدان که رسیدم در نهایت تعجب با دو تانک مواجه شدم که جلوی کلانتری پارک شده بودند و چند سرباز مسلح در کنارشان قدم میزدند. تاکنون تانک را به چشم ندیده بودم. با اینکه اتفاق خاصی در آن لحظه رخ نمیداد اما فضای امنیتی عجیبی حاکم بود؛ فضایی حاکی از ترس و سکوت. به مدرسه رفتم، بچهها در گوشه و کنار پچپچ میکردند... میگفتند که تهران و قم شلوغ شده است. زنگ مدرسه با تأخیری یک ربعه به صدا درآمد و به کلاس رفتیم... معلم پس از تأخیر 20 دقیقهای وارد کلاس شد. بدون آنکه دو دستش را که در جیبهای کتش قرار داشت بیرون بیاورد، سرش را بالا گرفت و نگاهی به عکس شاه که بالای تخته سیاه قرار داشت انداخت و گفت: این پدر سوخته به منِ پدر سوخته دروغ میگه، من پدر سوخته به این پدر سوخته هم دروغ میگم. بعد صورتش را برگرداند به ما نگاهی کرد و وقتی نگاهش به کتابهایمان که روی نیمکتها باز بود افتاد. گفت: همه رو ببندید اعتصابه. امروز درس تعطیله...
معلم که از کلاس بیرون رفت ما به امید اینکه از مدرسه بیرون خواهیم رفت به حیاط رفتیم اما در مدرسه قفل بود. عجیب بود، هیچوقت در زمانی که در مدرسه بودیم دروازه مدرسه از داخل قفل نمیشد گویی اعتصاب معلمان شروع شده بود و بعضی از بچهها میگفتند معلمان سراسر کشور به دلیل اعتراض به میزان حقوقشان اعتصاب کردهاند... تا ساعت 11 صبح در حیاط مدرسه بدون هیچ برنامه خاصی معطل بودیم و تنها هرازگاهی در گوشه و کنار حیاط بچهها از تانکهایی که در سطح شهر دیده بودند حرف میزدند.
ساعت 11 بود که به یکباره زنگ در به صدا درآمد و بچهها راهی کلاس شدند. بعد از چند دقیقه معلم ادبیاتمان دوباره به کلاس آمد و دوباره به عکس شاه نگاه کرد و اینبار گفت: نه من به این دروغ میگم نه این به من دروغ میگه. بعد صورتش را برگرداند و به ما نگاهی کرد و گفت کتابهاتون رو باز کنید... کلاس برگزار شد و بعد از مدرسه متوجه شدیم که گویا اعتصاب در تهران سرکوب شده است. عصر آن روز دیگر خبری از حضور تانکها نبود و فضا به حالت عادیاش برگشته بود».[8]
در 19 تیر 1342 جلسه کمیته اطلاعاتی استان گیلان در دفتر استاندار تشکیل شده و در این جلسه دستوراتی که از مرکز برای سازمانهای نظامی و انتظامی استان در مورد مراقبت بیشتر در ایام اربعین حسینی و چهلم شهدای 15 خرداد و روزهای پایانی ماه صفر دریافت شده بود مورد مذاکره قرار گرفت.[9]
در همین ایام سه نفر به اسامی محمدرضا اکبری خمامی، داود امینی ویشکایی و مایس (هایکو) اوهانگری در رشت بازداشت شدند.[10]
با نزدیک شدن به روز چهلم شهدای 15 خرداد روحانیون رشت اعلامیهای صادر کردند و در آن به این مطلب اشاره کردند که به همین مناسبت قصد داشتند مراسمی در مسجد جامع شهر برگزار کنند اما برای جلوگیری از آسیب مردم توسط ماموران حکومت پهلوی از این کار صرفنظر کردند.[11]
ضیابری و بحرالعلوم دو روحانی فعال رشت در اجتماع علمای سراسر کشور که در تابستان 1342 در تهران برگزار شد شرکت کرده، بیانیه جامعه روحانیت درباره تحریم انتخابات مجلس بیستویکم را امضاء کردند.[12]
در چهارمین روز سال 1343 حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی فلسفی خطیب مشهور وارد رشت شد. وی یک روز مهمان یکی از روحانیون به نام سید محمدعلی صدرایی اشکوری و روز بعد مهمان آیتالله ضیابری بود. در این دو روز عدهای از روحانیون رشت با وی دیدار کردند. ساواک گیلان نسبت به نیت و قصد واقعی فلسفی از این سفر مشکوک شد و تحقیقاتی در این زمینه به عمل آورد.[13]
پس از آزادی امام و بازگشت ایشان به قم در فروردین ماه 1343، تلگرامهای تبریک متعددی از سوی روحانیون و طلاب رشت خطاب به امام ارسال شد. یکی از تلگرافها از جانب دهها از تن از روحانیون امضا شده بود که امام نیز در پاسخ، تلگرافی خطاب به آنان ارسال کردند.[14]
همچنین سیدشفیع واحدی، سیدرضی، و سیدحسین رودباری امام جماعتهای مسجد بادیالله، ساغریسازان و صفی، سه مسجد مهم و فعال در رشت نیز تلگراف تبریکی خطاب به امام ارسال کردند. پنج تن از روحانیون رشت نیز تلگراف مشابهی فرستادند.[15]
علاوه بر اینها آقایان بحرالعلوم و ضیابری تلگرافی خطاب به نخستوزیر وقت فرستادند که ساواک گیلان هنگام ارسال رونوشت این تلگراف به ساواک مرکز عبارت «طلیعه تدارک تنفر عمومی» را از متن تلگراف حذف کرد.[16]
در روزهای آغازین اردیبهشت ماه مسافرانی که از تهران به رشت میرفتند گفتند که در ماه محرم تحرکات انقلابی، شهرهای بزرگی مثل تهران و مشهد را فرا خواهد گرفت. این مسافران که عمدتاً از میان فرهنگیان، بازاریان و دانشجویان بودن لبه تیز حملات مردم در تحرکات روزهای بعد را متوجه شخص شاه میدانستند.[17]
وحشت مسئولین استان از بروز چنین اتفاقاتی باعث شد تا آنان در صدد انجام اقدامات احتیاطی برای مقابله با فعالیتهای انقلابی برآیند. به همین منظور جلسه هماهنگی با حضور استاندار و رؤسای ساواک، ژاندارمری، شهربانی و فرماندهی پادگان استان گیلان در دفتر استاندار تشکیل شد که مهمترین تصمیمات آن به این شرح بود: تعیین مشخصات هیئتها و بانیان عزاداریهای و اخذ تعهد کتبی از آنان، برقراری پستهای انتظامی در تمام ساعات مراسم عزاداری، تماس با روحانیون و تفهیم آنان، کسب اخبار لازم در جهت کشف مقاصد و عناصر وابسته به روحانیون، جلوگیری از سخنرانی طلاب تازهوارد غیر مطمئن در مجالس، آماده کردن حداقل یکصد سرباز با تجهیزات کامل به منظور تقویت شهربانی و ژاندارمری.
در خرداد سال 1343 بیستوسه نفر از بازاریان ساکن قیصریه فخر بازار رشت تصمیم گرفتند در ماه صفر هیئت عزاداری به راه انداخته و از آقایان محمدتقی فلسفی، صدرایی اشکوری و هادی حسام جهت سخنرانی در این هیئت دعوت نمایند. در مذاکرهای که با آقای فلسفی انجام شد وی اظهار داشت که در صورت عدم ممانعت سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) این دعوت را خواهد پذیرفت اما ساواک برای اینکه آرامش منطقه دوباره بهم نخورد از این کار جلوگیری بهعمل آورد.[18]
در مهرماه چند نسخه از نشریه بعثت (نشریه داخلی حوزه عملیه قم) به کتابخانه ملی رشت ارسال شد تا بین افراد مورد نظر توزیع شود.[19]
پینوشتها:
[1]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد 3 و 4، چاپ سوم، 1394، ص 138.
[2]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد (استان گیلان)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلد 1، 1389، ص 5.
[3]. همان، ص 3.
[4]. همان، صص 15 ـ 14.
[5]. همان، ص 16.
[6]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد (استان گیلان)، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صص 19 ـ 18.
[7]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد (استان گیلان)، جلد 1، ص 21.
[8]. روزگار حبیب، خاطرات حبیبالله پوریوسفی، مصاحبه و تدوین حامد اخباری، رشت، ایلیا، 1395، صص 41 ـ 39.
[9]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 7، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 390.
[10]. همان، ص 392.
[11]. دوانی، علی، همان، جلد 3 و 4، ص 138.
[12]. دوانی، علی، همان، جلد 3 و 4، ص 494.
[13]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد (استان گیلان)، جلد 1، صص 37 ـ 8.
[14]. همان، صص 41 ـ 40.
[15]. همان، ص 61.
[16]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 5، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 124.
[17]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد (استان گیلان)، جلد 1، ص 63.
[18]. قیام 15 خراد به روایت اسناد جلد 6، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 146.
[19]. همان، ص 381.
تعداد بازدید: 2141