06 اسفند 1397
بعد از مخالفت امام خمینی و سایر علمای قم با این تصویبنامه [انجمنهای ایالتی و ولایتی]، [اسدالله] عَلَم[نخستوزیر حکومت پهلوی] در اواخر آبان 1341 طی تلگرافی به علما و همچنین در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام نمود که شرط اسلامیت برای انتخابشوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی مورد نظر دولت نیز میباشد و سوگند به قرآن مجید همچنان پابرجاست و مسأله درخواست علما دایر بر مسکوت ماندن عدم شرکت زنان در انجمنهای ایالتی و ولایتی، به مجلس ارجاع داده خواهد شد تا تصمیمگیری نمایند. از آنجا که این ترفند نتیجه نداد و مخالفت آقایان علما ادامه یافت، عَلَم مجدداً مصاحبهای نمود و گفت: «چرخ زمان به عقب برنمیگردد» و در واقع خواست تلویحاً روحانیون را مرتجعانی قلمداد کند که مردم را به قهقرا برمیگردانند! این مطلب را روزنامهها نوشتند و من [حجتالاسلام فلسفی] شب درج آن خبر به منبر رفتم و درباره آن صحبت کردم.
آن شب مسجد ارک مملو از جمعیت بود. از همه طبقات، تجار، کسبه، دانشجویان، روحانیون و شخصیتهای سرشناس... حضور داشتند پس از یک سلسله سخنان شدیداللحن، گفتم: «... امروز کشور ایران به صورت یک گورستان درآمده و دیکتاتوری با تمام قدرت فعالیت میکند. تمام مظاهر آزادی در این مملکت مرده است، مجلس شورای ملی و مجلس سنا مرده است، قانون اساسی عملاً لگدکوب شده و مطبوعات در حداکثر خفقان هستند و قدرت ندارند که حتی یک جمله مخالفتآمیز بنویسند. تنها یک نور امیدبخش و یک چراغ آزادگی در این مملکت روشن است و آن چراغ حضرت محمدبنعبدالله(ص) است. این فرومایگان تصمیم گرفتند این یگانه نور امید را هم خاموش کنند و تنها مرجع و ملجأ مردم را نیز از دست آنها بگیرند تا دیکتاتوری مطلب در سراسر این کشور حاکم باشد. ولی به فضل الهی، روحانیت بیدار و جوانان غیور مسلمان از حریم مقدس پیغمبر(ص) دفاع خواهند کرد و اجازه نخواهند داد که این یگانه امید مردم و تنها مرجع آزادگی از دستشان گرفته شود. ای مردم! برای اعاده آزادگی و برای درهم شکستن دیکتاتوری خفقانآور، همه بر گرد شمع فروزان پیغمبر(ص) جمع شوید؛ شاید با نیروی اسلام، آزادی از دست رفته بر گردد و آزادگی ضربه خورده دوباره حیاتی پیدا کند.
آقای نخستوزیر! پنجاه سال قبل از این، عینالدولهها و امثال او در اتاقهای خود مینشستند و با کمال خودسری و غرور نظریات شخصی خود را به صورت قانون بر مردم مصیبتزده این مملکت تحمیل میکردند. ملت ایران به جان آمد، جنبش کرد، سراسر کشور را موجی از احساسات آزادیخواهی فراگرفت، کشته دادند تا بالاخره مملکت را از محیط خفقانآور استبداد به صورت مشروطیت و حکومت مردم بر مردم درآوردند. قانون اساسی خونبهای آن مردان و زنان فداکار است. شما بعد از پنجاه سال دوباره روزگار عینالدولهها را زنده کردهاید و خودسرانه برای مردم قانون وضع میکنید!
آقای نخستوزیر! ملت ایران بعد از آن همه فداکاری اجازه نمیدهد که شش نفر وزیر در اتاق دربسته بنشینند و به میل خود برای مردم قانون وضع کنند.
آقای نخستوزیر! دموکراسی به دیکتاتوری تبدیل نمیشود و بعد از قانون اساسی، استبداد و زورگویی نمیتواند قد علم کند. آقای نخستوزیر! ملت ایران میگوید: چرخ زمانه به عقب برنمیگردد و مشروطه به استبداد مبدل نمیشود. جوانها! از امشب تا فردا در بازار و خیابان، در مدرسه و دانشگاه شعار شما این باشد: چرخ زمان به عقب برنمیگردد، مشروطه به استبداد مبدل نمیشود.»[1]
بلافاصله بعد از پایان منبر، جمعیت بهصورت دستهجمعی این جمله را دم گرفتند و به خیابان ریختند. به این ترتیب، جریان مخالفت با تصویبنامه دولت روز به روز گستردهتر میشد.
منبع: خاطرات و مبارزات حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، مصاحبهها: سیدحمید روحانی (زیارتی)، چاپ اول، 1376، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 240.
[1]. این سخنرانی در روز 7 آذر 1341 شمسی مطابق با 30 جمادیالثانی 1382 قمری ایراد شد.
تعداد بازدید: 2000