غلامعلی پاشازاده
18 آذر 1398
سلطنت پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332، با سرکوبی مخالفان و ایجاد رابطه با کشورهای غربی بهخصوص آمریکا و فروش نفت، موقعیت خود را تثبیت کرد و توانست در طول دهه سی، موقعیت خوبی برای خود ایجاد نماید. با اینکه ثبات داخلی و دوستی با کشورهای قدرتمندی چون ایالات متحده وضعیت مناسبی برای حکومت به وجود آورده بود؛ این سؤال مطرح میشود که: چرا سلطنت پهلوی در اوایل دهه چهل با قیام 15 خرداد مواجه میشود.
مقاله حاضر ضمن بررسی وقایع بعد از کودتای 28 مرداد و علل بروز این واقعه، قیام 15 خرداد 1342 را ناشی از بحران مشروعیت حکومت میداند و نتیجه میگیرد که بحران مشروعیت سلطنت پهلوی و تلاش نهاد مرجعیت شیعه، نهادی که خود رقیبی مشروع برای حکومت بود به قیام 15 خرداد منجر شدند.
£
مشروعیت از نظر لغوی، مصدر جعلی از ریشه «ش ر ع» است که امروزه در متون سیاسی رایج معادل لاتینی آن، یعنی Leaitimacy، به کار برده میشود. مشروعیت، در واقع، به اطاعت مردم از حکومت همراه با رضایتمندی اشاره دارد. روشن است که حکومتها همواره تمایل دارند مردم با رضایت خاطر از تصمیمات دولت حمایت کنند و آنها را مشروع بداند. در حکومت مشروع مردم پشتیبان دولت بهشمار میآیند و دولت را در اجرای تصمیماتش یاری مینمایند. بنابراین، مشروعیت یک دولت به آن اعتبار میبخشد و آن را مبین اداره عمومی میکند.[1]
مشروعیت با توضیح واژههای «اقتدار» و «قدرت» مفهوم روشنتری به خود میگیرد. «اقتدار» یا «هرشانت» یکی از اصطلاحات اساسی جامعهشناسی سیاسی وبر است که با اصطلاح اساسی دیگر یعنی «قدرت» یا «ماخت» ارتباط دارد. «قدرت» توانایی رسیدن به هدف، به رغم هرگونه مقاومت، و مخالفت است. «اقتدار» یا «سلطه» به وضعیتی اشاره دارد که در آن افراد از نظر عموم مردم دارندگان به حق یا مشروع قدرت پنداشته میشوند.[2] بنابراین، مشروعیت مفهوم اقتدار را تداعی میکند.
مشروعیت در صورتی حاصل میشود که نحوه به قدرت رسیدن رهبران و زمامداران جامعه با عقاید و باورهای مردم مطابقت داشته باشد و مردم به خاطر این تطابق و همسانی حکومت را مشروع قلمداد میکنند و با اطاعت از ایشان، رهبران را در رسیدن به اهدافشان یاری مینمایند. مشروعیت و معیارهای آن ممکن است در هر جامعه با جامعه دیگر فرق داشته باشد؛ مثلاً: در جوامع سلطنتی، زمانی قدرت مشروع یا بر حق است که سلطنت در دست اعقاب اصیل سلسله حاکم باشد و در جوامع دموکراسی، قدرتی مشروع است که از طریق انتخابات آزاد تعیین شده باشد.[3] بنابراین، مشروعیت منحصر به دولتهای لیبرال دموکراسی نیست و همه دولتها در پی آنند که دستکم بخشی از مردم قدرتشان را مشروع تلقی کنند.[4]
هر نظام سیاسی که با باورها و آرمانهای مردم موافق نباشد، دچار بحران مشروعیت میشود و در چنین شرایطی نظام سیاسی صرفاً از طریق قدرت، برنامههای خود را بر مردم تحمیل میکند. این نظامهای سیاسی با استفاده از قوه قهریه، قدرت سیاسی خود را حفظ میکنند و تجربه ثابت کرده که نظامهای متکّی بر قوه قهریه ثبات و دوامی ندارند. البته، بحران مشروعیت همیشه به نظامهایی که از آغاز نامشروع به وجود میآیند، مختص نمیشود و گاه نظامها بعد از استقرار به خاطر پاسخگو نبودن به خواستهای مردم و یا گسست از آرمانها و اهداف اولیه دچار بحران مشروعیت میشوند. بحران مشروعیت برای نظامهای سیاسی تضادهای درونی ایجاد میکند و زمینه را برای فعالیت اندیشه مشروع جدید، که از طرف اکثریت مردم حمایت میشود، تقویت مینماید. از اینرو، نظامهای دچار بحران همواره درصدد مشروعیتیابی (Legitimation) برمیآیند تا پایگاه مشروعیت خود را در میان مردم بگسترانند.
در تاریخ معاصر ایران، تلاشهای سلطنت پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و قیام 15 خرداد 1342، در راستای آنچه از بحران مشروعیت گفتیم، قابل ارزیابی است. تطبیق اقدامات رژیم و قیام 15 خرداد با مسائل فوق، این مسئله را روشن خواهد کرد.
به دنبال کودتای 28 مرداد، شاه برای جلوگیری از تزلزل دیگربار سلطنت، اقداماتی انجام داد نظیر: سرکوبی شدید مخالفان،[5] همکاری و اتحاد با کشورهای غربی بهخصوص آمریکا،[6] صدور نفت به غرب[7] و دریافت وامهای کلان از آمریکا[8] برای رفع مشکلات اقتصادی ناشی از قطع فروش نفت در زمان مصدق، حذف رجال غیرمطمئن مانند: فضلالله زاهدی و جایگزینی عناصر مطیع مانند: منوچهر اقبال[9] و تأسیس ساواک برای شناسایی مخالفتهای زیرزمینی و اجرای برنامههای مستبدانه و خشونتآمیز حکومت به دور از انظار مردم.[10] این امر، رفته رفته، سلطنت پهلوی را به تدارک یک دیکتاتوری مطلقه سوق داد. با اجرای این برنامهها و سیر به دیکتاتوری، سلطنت پهلوی، احزاب و گروههای مختلف را از مشارکت در سیاست بازداشت و حرکتها و مخالفتها را سرکوب کرد و به افرادی چند از درباریان و قدرتهای خارجی وابسته شد. سیاستهای ضدمذهبی، نبود آزادیهای سیاسی و آزادی مطبوعات و اجتماعات سیاسی در کنار فشارهای انتخاباتی و... حکومت را از آرمانها و خواستهای جامعه دور نمود و آن را دچار بحران مشروعیت ساخت. از آنجا که خود شاه نیز به این مسئله واقف بود، برای ارائه چهرهای مشروع از سلطنت خود، دو حزب دولتی به نامهای مردم و ملیون را با الگوبرداری از آمریکا و چند کشور دوحزبی دیگر تأسیس کرد[11] ولی این احزاب کارکرد حزب واقعی نداشتند و فقط ابزاری در دست حکومت بودند تا حکومت، عملکردهای خود را دمکراتیک قلمداد نماید؛ امری که در رفع بحران مشروعیت تأثیری نداشت.
در چنین شرایطی انتظار میرفت رقیبی برای حکومتِ دچارِ بحران مشروعیت پیدا شود و آن رقیب، حوزه علمیه قم، نهادی با اندیشه مشروع در بطن جامعه، بود که اقدامات رژیم به همراه تحولات داخلی خود حوزه، شرایط را برای بروز و ظهور آن به عنوان یک رقیب مهیّا کرد. از اواخر دهه سی، دولت آمریکا به خاطر ناتوانی حکومتهای نظامی و دیکتاتوریهایی که با کودتاهای مورد حمایت سازمان سیا بر سر کار آمده بودند و ترس از شکلگیری جنبشهای آزادیبخش متمایل به شوروی به صورت حکومتهای مستقل ملّی، در صدد تغییراتی در کشورهای تحت سلطه خود برآمد و تلاش کرد با اجرای اصلاحاتی در کشورهای تحت سلطه و ایجاد آزادیهای نسبی در میان مردمان این کشورها محبوبیت کسب نماید.[12] برنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید از طرف حکومت پهلوی، در همین راستا صورت گرفت. این اقدامات حکومت که با رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی و تحولاتی در درون حوزه علمیه قم همزمان بود، باعث شد تا حوزه رقیبی برای حکومت به حساب آید. در مرکز تکاپوها و فعالیتهای حوزه، حضرت امام خمینی قرار داشت که مورد حمایت اکثریت مردم شیعه ایران بود.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که اسلام را از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف میکرد و مراسم تحلیف را به جای قرآن کریم با هر کتاب آسمانی دیگر مقدور میساخت، با مخالفت امام[13] لغو گردید[14] و حکومت متوجه اقتدار و مشروعیت رقیب شد.
حکومت پهلوی از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به بعد، به دنبال کسب مشروعیت و خارج ساختن رقیب از صحنه بود و به همین منظور، رفراندوم بهمن ماه سال 1341 را تدارک دید تا چنین تداعی کند که مردم به مشروعیت حکومت و برنامههای آن رأی دادهاند. حکومت تصور میکرد با این اقدام، رقیب به مخالفت با ایدهآلهای مردم محکوم خواهد شد و صحنه را ترک خواهد نمود. بنابراین با برگزاری رفراندوم برای اصول ششگانه انقلاب سفید، از رسانهها اعلام کردند که اصول ششگانه شاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق در مقابل چهار هزار و صدوپنجاه رأی مخالف به تصویب ملّت ایران رسید.[15]
رفراندوم ساختگی ششم بهمن، سلطنت پهلوی را از بحران مشروعیت رهایی نداد و چون تکاپوهای رقیب برای بیثمر ساختن رفراندوم همچنان ادامه داشت، حکومت به ناچار اقدامات خشونتآمیزی را صورت داد. در دوم فروردین 1342 مصادف با وفات امام جعفر صادق (ع)، گروهی از سربازان گارد شاهنشاهی با ورود به مجلس روضهخوانی و عزاداری آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه مجلس را به هم زدند و به ضرب و شتم روحانیون و مردم پرداختند. نیروهای مسلح نیز که از قبل، مدرسه را محاصره کرده بودند به کمک مأموران شتافتند و در کنار مضروب ساختن مردم از هتاکی به مقدّسات اسلامی نیز خودداری نکردند.[16] اقدام مأموران در همان روز در مدرسه طالبیه تبریز هم تکرار شد؛ ولی حکومت که نمیخواست با اقرار به اقدامات خشونتآمیزش به بحران مشروعیت خود و وجود رقیب صحه بگذارد، همواره درگیریها را به مسئله اصلاحات ارضی و مخالفان و موافقان آن ارتباط میداد.[17]
تبلیغات گسترده حکومت بر علیه مشروعیت رقیب و متهم نمودنش به اقدام علیه خواستهای ملّت و ارتجاع نتیجهای نداد و امام خمینی در رأس نهضت اسلامی، نوک تیز پیکان را متوجّه مشروعیت حکومت نمود و آن را غیرمشروع خواند. در محرم 1342 مصادف با خرداد ماه امام اعلام کرد که: «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبّار و کمک به دشمنان اسلام است.» و خطاب به وعاظ و اهل خطابه گفت: «خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکّر دهید و در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید.»[18]
در مقابل ساواک با جلب سخنرانان مذهبی و تهدید آنان میخواست بر علیه شاه و اسرائیل سخنی نگویند و مرتّب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است. این مسئله موجب شد امام در روز عاشورا مصادف با 13 خرداد 1342 از سیاستهای حکومت چنین انتقاد کند: «تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا آنطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید، آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟»[19]
سخنرانی امام که به تضاد اقدامات و برنامههای رژیم با هنجارهای جامعه اسلامی اشاره داشت و مشروعیت آن را نفی میکرد، حکومت را بر آن داشت تا امام را در ساعت چهار صبح 15 خرداد بازداشت کند. خبر بازداشت امام در روز 15 خرداد به قیام مردم در شهرهایی چون: تهران، قم و ورامین انجامید و رژیم با کشتار مردم سعی میکرد، قیامها را سرکوب کند. شدت برخورد در تهران به اندازهای بود که به بیان روزنامه نیویورک تایمز گویی گردبادی بازار تهران را درهم کوبیده بود.[20]
قیام 15 خرداد بحران مشروعیت رژیم را به اوج رساند و رژیم که تا به آن روز، اقدامات خود بر علیه جریان رقیب را به حساب درگیریهای بین موافقان و مخالفان اصلاحات ارضی میگذاشت، به وجود و قدرت رقیب صحه گذاشت و اعتراف نمود. در واقع، قیام 15 خرداد، روند اقدامات رژیم برای مشروعیتیابی را متوقف ساخت و مشروعیت نهضت اسلامی به رهبری امام را در داخل و خارج از کشور برملا ساخت. پس از این قیام، سلطنت پهلوی با قدرت و نه با اقتدار، به حکومت خود ادامه داد و چون در مشروعیتیابی موفق نبود، در سالهای بعد در مقابل جریان انقلاب به سرعت فروپاشید.
از آنچه گفتیم روشن میشود که سلطنت پهلوی بعد از کودتای 28 مرداد، علیرغم تثبیت موقعیت خود به خاطر فاصله گرفتن از هنجارها و ارزشهای جامعه و عدم قبول هیچگونه مشارکتی در سیاست، دچار بحران مشروعیت شد و تلاشش برای مشروعیتیابی مثمرثمر واقع نشد. در چنین فضایی مردم به دور نهاد مرجعیت که رقیب مشروع حکومت محسوب میشد، جمع شدند. قیام 15 خرداد، در واقع نشانگر بحران مشروعیت حکومت و رودررویی عملی و علنی میان دو رقیب بود و هرچند حکومت با قدرت خود، رقیب مشروع را در میدان منازعه سرکوب کرد، ولی عملاً امکان مشروعیتیابی خود را از میان برد و قدرتش هیچوقت به اقتدار و مشروعیت نینجامید؛ تا اینکه در جریان انقلاب اسلامی برای همیشه از صحنه خارج شد.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینهها و بسترها. به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی. جلد 2. تهران: سوره مهر. 1388. صص 23 – 29.
پینوشتها:
[1]. وینسنت، اندرو، نظریههای دولت، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، تهران، 1371، ص 67.
[2]. کیویتسو، پیتر، اندیشههای بنیادی در جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1378، صص 91 ـ 10.
[3]. ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی علم سیاست، ج 4، انتشارات توس، تهران، 1368، ص 245.
[4]. نظریههای دولت، ص 69.
[5]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، ص 74؛ نیز گازیورسکی، مارک ج، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، صص 201 ـ 199.
[6]. کدی، نیکی. آر، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1357، صص 7 ـ 256.
[7]. گازیورسکی، ص 177.
[8]. همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1373، ص 243 و نیز نجاتی، غلامرضا، پیشین، ص 76.
[9]. تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 93.
[10]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، صص 410 ـ 408؛ و نیز مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص 342؛ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، صص 517 ـ 516؛ هالیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، تهران، امیرکبیر، 1348.
[11]. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، ج 3، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، تهران، 1361، ص 66.
[12]. منصوری، جواد، قیام 15 خرداد 1342، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، ص 29.
[13]. ر.ک: صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 1، تهران، مرکز فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ص 37.
[14]. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 43.
[15]. رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 43. رفراندوم توسط امام و مراجع دیگر تحریم شده بود؛ ر.ک: صحیفه نور، ج 1، صص 52 ـ 51.
[16]. «در لباس عادی با پوتینهای نظامی»، پیام امروز، سال 2، شماره 8، مهر 1376، ص 100.
[17]. روزنامه اطلاعات، 14 /1 /1342.
[18]. روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، دفتر اول، تهران، مؤسسه چاپ نشر عروج، 1381، ص 466.
[19]. صحیفه نور، ج 1، صص 94 ـ 91.
[20]. میلانی، محسن، شکلگیری انقلاب اسلامی، ترجمه محسن عطارزاده، تهران، گام نو، 1383، ص 110.
تعداد بازدید: 1531