24 خرداد 1399
«برابر گزارش مأمور شهربانى آقاى انزابى در مورخه 24 /3 /42 در مسجد شاهزاده بالاى منبر رفته و اظهار داشته که از مأمورین دولت که در این جا هستند خواهش میکنم و قسم میدهم که اظهارات بنده را موبهمو بنویسند و به مقامات بالا بدهند و بعد اظهار داشته چقدر مایه تأسف است که امروز تعدادى بهائى و غیره در باغشمال تجمع کرده و پشتیبانى خود را اعلام داشتهاند. پس روحانیون و بازاریان مورچه هستند؟ چرا اظهارات ما را از رادیو پخش نمیکنند؟ معلوم است که دستگاههاى دولتى اختصاص به چندین نفر دارد و بقیه باید پایمال شوند و پیشواى دین اسیر شود و براى من معلوم است که با این وضع دین اسلام از بین خواهد رفت و تکیهگاه ما فقط خداوند است و بس... در زمان سلطان محمود غزنوى یک پیرزن جلوى سلطان را گرفت و گفت که مأمورین شما که فقط یک گاو داشتم از من گرفتهاند. گاو مرا ندهى تخت و تاج تو را ویران خواهم کرد. سلطان محمود تعجب کرد و گفت تو چطور میتوانى اینکار را بکنى؟ پیرزن گفت اگر از شما ناامید شوم، ناله و نفرین میکنم و اظهارات خود را به خدا ثابت میکنم و نابودى شما را میخواهم. لذا سلطان محمود فوراً دستور داد گاو او را مأمورین بدو پس داده و مأمورین را زندانى کرد. اى جماعت ما هم باید حرفهاى خود را به خدا گفته و نابودى دشمنان دین را از خدا بخواهیم.»[1]
[1]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 262.
تعداد بازدید: 852