25 بهمن 1400
ارتباط ما با نجف از طریق مکاتبه بود و یا از طریق برادرمان آقای سیدمحمود دعایی. سال 1349 بود که شنیدیم امام به شدت بیمار هستند، بعضی از دوستان میگفتند ممکن است توطئهای در بین باشد و ایشان را مسموم کرده باشند. با تلاش بسیار موفق شدم با آقای دعایی تماس بگیرم و حال امام را جویا شوم. ایشان گفت تا آنجایی که من خبر دارم چیزی نیست. گفتم پس سلام ما را برسانید. آقای دعایی فردا تلفن کرد و پاسخ محبتآمیز امام را ابلاغ کرد و گفت وقتی به امام گفتم که دوستان ما در اروپا ناراحت هستند و شنیدند که وضع مزاجی شما خوب نیست و احتمال مسمومیت میدهند، امام پیغام دادند: «من یکی دو نفس دیگر بیشتر از عمرم باقی نمانده است، امیدوارم که در بستر به مرگ طبیعی نمیرم، زندگیام که به اسلام خدمتی نکرد بلکه مرگ من باعث اثری شود». وقتی این جمله را شنیدیم متأثر شدیم ولی همین را دستمایه تبلیغ قرار دادیم و آن را به صورت زیبا و با خط نستعلیق بر روی کارت چاپ کردیم و برای انجمنهای اسلامی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا فرستادیم. این کارت به شکل رومیزی و مزین به عکس امام و پرچم ایران بود، برای ایران و نجف هم فرستادیم.
منبع: طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، جنبش دانشجویی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 107.
تعداد بازدید: 1808