نهضت امام خمینی

چون دولتِ فرعون


02 فروردين 1402


ساواک در گزارشی به تاریخ 2 فروردین 1342 می‎نویسد:

«کمیسیون امنیت استان در ساعت 20 روز 2 /1 /42 با حضور امضاکنندگان زیر در باغ ملک‌آباد تشکیل، ابتدا سرکار سرهنگ افتخار جریان فعالیت دسته‌جات مختلف را در شهر گزارش و سپس اعلامیه‌های منتشره به‌وسیله رئیس ساواک خراسان قرائت و همچنین مطالبی که دو نفر از وعاظ به نام‌های شیخ غلامرضا[عباس] واعظ طبسی و کافی در روز جاری در منزل آیت‌الله قمی ایراد نموده بودند، قرائت و چون موضوع اظهارات آنان مضره تشخیص داده شد، مقرر گردید نامبردگان در ظرف امشب به‌وسیله شهربانی دستگیر و به ساواک خراسان جهت تعقیب قانونی تحویل شوند. درباره دستورات واصله به ساواک خراسان درباره جلوگیری از اقدامات وعاظ و خنثی نمودن اقدامات آنان مذاکراتی صورت گرفت و تصمیم اتخاذ شد تا تحریکات ادامه دارد، برابر دستورات واصله اقدامات احتیاطی بعمل آید. ضمناً جناب آقای استاندار تلفنی تذکرات لازم به آیت‌الله قمی و میلانی دادند که نسبت به آرامش اوضاع کوشش نمایند...»[1]

در 2 فروردین 1342/ سالگرد شهادت امام صادق(ع) مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه به صحنه جنایت و وحشیگری عوامل پهلوی بدل شد. آن‌سوتر در مشهد نیز مجلس عزاداری در منزل آیت‌الله قمی –که به همراه آیت‌الله میلانی نهضت روحانیت را در خراسان رهبری می‌کرد - با تشنجاتی همراه بود.[2] در گزارش ساواک در این خصوص آمده است:

«از ساعت 15 /8 صبح در منزل آقای قمی شیخ طبسی منبر رفت و تا ساعت 15 /10 صبح صحبت می‌کرد و خطاب به مردم می‌گفت: اگر دستگاه ضبط صوت دارید مانعی ندارد، چرا که من پروا ندارم و از دستگاه خود استفاده نمایید. این بیت آیت‌الله مجاهد آقای قمی است، نه تنها امروز این بیت مجاهده است بلکه سوابقی از مجاهدت دارد. این بیت آیت‌الله مجاهد آقای قمی است.‌ ای مردم، اگر در راه دین، بخواهد جان مردم در خطر باشد، برای من هیچ اشکالی ندارد، طبسی کشتن آسان است. امروز روز اتمام حجت است، در محضر مقدس خدمت تمام علماء و فضلاء و مدرسین، خدا را شاهد می‌گیرم، آقای آیت‌الله بخواهد در راه دین مقدس، به دست خود گوشت بدن مرا مقراض[3] نماید، به خدا در مقابلش پایداری خواهم کرد تا به دست خودش گوشت بدن مرا بگیرد.... آقایان شاید زنده نماندم، شاید فردا نباشم، فعلاً به شما عرض می‌نمایم،... آیا بنده نبودم در زمانی که کشور ما در محاصره اجنبی‌ها بود، چقدر خدمت کردم. آیا جزاء عمل ما بود که قریب 38 روز ما را ببرند در پست‌ترین نقاط، این نتیجه خدمت ما بود. آن روز که علماء خوب بودند و امروز بد شدند و ارتجاع سیاه[4] شدند...؛ امروز مورد حمله و محاصره دستگاه قضایی و انتظامی قرار گرفته‌اند، چون سرنوشت خود را می‌دانم باید بگویم امروز، روز انقلاب روحانیون نیست، بلکه همیشه خواهد بود؛ تا دولت دست از روش جابرانه خود برندارد، همین انقلاب هست. من به تمام دستگاه‌های حاکمه عرض می‌کنم، امروز شما تقلید از آمریکایی‌ها و خارجی‌ها می‌کنید، کشور ما مسلمان است، مذهب جعفری دارد،... دنیا از این دستگاه‌ها و حکومت‌ها زیاد دیده، چون دولت فرعون را در نظر بگیرید، خوب به عرایضم آشنا خواهید شد. ‌ای آقایان! تهدید می‌کرد و می‌گفت اگر شما از اراده و خواهش من سربتابید، مسلم شما را به شاخ‌های درخت می‌آویزم... آنقدر از بنی‌اسرائیل کشت که خدا می‌داند،... روزی که موسی و مردمش از دریا گذشتند، فرعون و جمعیتش وارد دریا شدند، دریا از هر طرف به‌هم آمد،... بلی مردم طغیان بدین‌جا رسیده، این اجتماع و این روحانیت بر جای خود قرار نخواهند گرفت. حوضه[حوزه] علمیه مرکز، حوضه[حوزه] علمیه قم، حوضه[حوزه] علمیه نجف و مجاهدین دین به[با] این رویه مخالف هستند. ‌ای مردم، درب مطبوعات را به روی ما بستند و چاپخانه‌ها را سانسور کردند. در پایان، نامه‌ای که به صورت ماده‌گذاری وضع شده بود، توسط یک نفر قرائت شد و امضاء دو نفر تشخیص داده شد به نام میلانی و قمی...»[5]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. آیت‌الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1394، ص 53.

[2]. خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی‌پور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1390،  ص 26.

[3]. قیچی.

[4]. اشاره به سخنان شاه در سفر به قم در 4 بهمن 1341.

[5]. همان، ص 50.



 
تعداد بازدید: 397



آرشیو نهضت امام خمینی

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.