زهرا رنجبر کرمانی
15 ارديبهشت 1399
آیتالله حاج سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در سال 1331ق. در تبریز دیده به جهان گشود. دروس مقدماتی را نزد عالمان برجسته آن دیار فراگرفت. به دنبال تسلط رضاخان بر کشور و گسترش رویه اسلامستیزی، در سال 1347ق و زمانی که نوجوانی 16 ساله بود به همراه پدر به تهران تبعید گردید. وی در سال 1359ق. برای تکمیل تحصیلات حوزوی راهی شهر قم شد. پس از ورود به شهر با امام خمینی آشنا گردید، شیفته شخصیت برجسته امام شد و در کلاسهای فلسفه ایشان شرکت جست. آیتالله قاضی در سال 1369ق. راهی نجف اشرف شد و با تلاش و کوشش به درجات عالی فقاهت و اجتهاد دست یافت. وی پس از سه سال اقامت در نجف در اواخر سال 1372ق (1331ش) به تبریز بازگشت و ضمن ارشاد و تبلیغ معارف دینی، مردم آذربایجان را نسبت به ظلم و جور رژیم پهلوی آگاه میساخت.[1]
با شروع نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی در ابتدای دهه 40، آیتالله قاضی رهبری مردم آذربایجان را بر عهده گرفت و در دورانی که بردن نام امام جرم محسوب میشد، در سخنرانیهای خود از ایشان یاد نموده، آشکارا از رژیم انتقاد میکرد. در پی سخنرانیهای وی علیه پهلوی، ساواک او را در تاریخ 13 /9 /1342 دستگیر و به همراه برخی علمای تبریز به زندان قزلقلعه و پس از حدود دو ماه از آنجا به سلطنتآباد تهران فرستاد. وی پس از چند روز با ضمانتی مبنی بر عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد. چندی بعد علیرغم مراقبت دقیق ساواک آیتالله قاضی به دیدار امام خمینی در قم رفت. وی پس از آن به مشهد و با وجود اجبار به حضور در تهران، به تبریز رفت. استقبال باشکوهی که در هنگام بازگشت به تبریز از وی به عمل آمد ساواک را به وحشت انداخت. از اینرو نیمه شب همان روز وی را مجدداً دستگیر و به یکی از خانههای امن ساواک در سلطنتآباد تهران منتقل کرد.[2] بهواسطه تلاشهای آیتالله میلانی، آیتالله قاضی بعد از 40 روز به قید عدم خروج از تهران آزاد شد، اما پس از 4 ماه مجدداً به تبریز بازگشت. ایشان پس از ورود به تبریز طی سخنانی در مسجد شعبان ضمن بیان وضعیت دشوار خود در زندان ساواک و افشای جنایات حکومت پهلوی، به انتقاد از وضعیت موجود پرداخت. سخنان وی باعث شد که برای بار سوم در 29 مرداد 1343 دستگیر و به تهران منتقل شود. در تهران به علت صدمات وارده در زندان به مدت 6 ماه بستری شده، تحت عمل جراحی قرار گرفت. امام خمینی در نطقی که در تاریخ 4 آبان 1343 در مخالفت با کاپیتولاسیون ایراد کرد، نسبت به دستگیری و حبس آیتالله قاضی اینگونه واکنش نشان داد: «باید مصونیت برای آشپزهای آمریکایی، برای مکانیکهای آمریکایی،... باشد لکن آقای قاضی در حبس باشند.»[3]
آیتالله قاضی پس از ترخیص از بیمارستان و در حالیکه به لحاظ جسمی و روحی در وضعیت نابسامانی به سر میبرد، در تاریخ 11 آذر 1343 به عراق تبعید شد. پس از حدود 8 ماه از تبعید خلاصی یافته، به تبریز مراجعت نمود. او علاوه بر تدریس و تألیف، در مسجد شعبان و مقبره اقامه نماز نیز میکرد. آیتالله قاضی در 30 آذر 1347 مصادف با عید فطر در خلال سخنرانی خود به جنایات اسراییل اشاره کرد و از روابط مخفی شاه و رژیم صهیونیستی پرده برداشت. به دنبال این سخنرانی، وی به 6 ماه تبعید در بافت کرمان محکوم و در 7 دی 1347 روانه این شهر شد. آیتالله قاضی در محل تبعید، ضمن نامهنگاری با یاران و استادان خود، فجایع و ظلمهای حکومت را برمیشمرد.[4] تبعید، بر وی اثری نداشت و او در بافت نیز طی جلسات و نشستهای متعدد به انتقاد از حکومت میپرداخت. از اینرو ساواک وی را ممنوعالملاقات کرد و از ساواک کرمان خواست تا افرادی که به ملاقات او میآیند شناسایی کند. آیتالله قاضی در ایام تبعید نامههای متعددی با مضمون اعتراض به اوضاع سیاسی کشور از علما و مراجع دریافت میکرد. اقامت وی در بافت در زمینه افشای حکومت پهلوی بسیار مؤثر بود. مقالات متعدد وی در این خصوص، به وسیله پیکهای مخفی به خارج از مرزها ارسال شده، در مطبوعات کشورهای لبنان، سوریه و عراق به چاپ میرسید.[5]
آیتالله قاضی پس از پایان تبعید، در تیر 1348 به دستور ساواک به زنجان منتقل شد. با وجود این وی به خواست خود به سوی تبریز حرکت کرد. ساواک اما از ورود وی به تبریز جلوگیری کرده، او را راهی زنجان کرد. علیرغم تهدیدهای حکومت روز بعد از ورودِ او عده زیادی از مردم با وی دیدار و علمایی بزرگی چون آیتالله مرعشی نجفی با تلگراف و نامه از ایشان دلجویی کردند. این همه، سبب وحشت ساواک شد، بویژه وقتی مطلع شد که آیتالله قاضی با امام خمینی در نجف رابطه دارد. در نهایت وی پس از 4 ماه تحمل تبعید با وساطت آیتالله سید احمد خوانساری آزاد و به تهران و در 6 آذر 1348 به تبریز مراجعت کرد.[6]
آیتالله قاضی پس از رهایی از تبعید با تشکیل مرتب جلسات هفتگی در منزل خود به خطدهی و هدایت انقلابیون پرداخت. با اوجگیری مبارزات و پس از واقعه 19 دی 1356 قم، منزل وی به پناهگاه مبارزان تبدیل شد. تظاهرات مردم تبریز در 29 بهمن 1356 با هدایت آیتالله قاضی صورت گرفت و وی در هدایت مردم در جهت تعطیل کردن بازار، سازماندهی اعتصابات و تظاهرات، توزیع و تکثیر اعلامیههای امام و برپایی مجالس سخنرانی در مسجد شعبان، نقش مؤثری داشت.[7]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله قاضی در مرداد 1358 از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تبریز منصوب شد. در این دوران وی ضمن حمایت از مردم در برطرف کردن مشکلات، توطئههای بدخواهان را خنثی میکرد. سرانجام آیتالله قاضی طباطبایی در روز 10 آبان 1358 توسط گروهک فرقان به شهادت رسید.[8] امام خمینی در سخنانی پس از شهادت ایشان در خصوص وی چنین گفت: «مرحوم آقای قاضی طباطبایی رحمتالله که از دوستان سابق من هستند و سوابق دارم با ایشان، ایشان حبسها رفته است، مجاهدات کرده، تبعیدها شده است، آنها اینطور اشخاص را یکی یکی ترور میکنند....»[9]
اسناد
1ـ نگرانی ساواک از فعالیتهای مبارزاتی آیتالله قاضی طباطبایی 27 /5 /1342[10]
متن سند
از: تبریز
به: تهران
تاریخ: 27 /5 /42
شماره: 5785
شماره عطفی/ پیروی 734 ـ 26 /5 /42
آقای میرزا محمدعلی قاضی طباطبایی فعلاً در بین روحانیون تبریز تنها شخصی است که با آوردن اعلامیههای منتشره از طرف روحانیون تهران و قم و نجف به تبریز و پخش محرمانه آن وسیله ایادی خود موجبات ناراحتیهایی را فراهم نموده است. نامبرده علاوه بر مجتهد بودن، پیشنماز مسجد شعبان تبریز نیز بوده و روزهای چهارشنبه هر هفته پس از خاتمه نماز جماعت به منبر رفته و مطالب تحریکآمیزی ایراد مینماید. چون به احتمال قوی دستگیری و تعقیب وی باعث ایجاد حادثه و موجب عکسالعملهایی از طرف مریدانش خواهد بود، لذا مراتب در اجرای امریه رمز 4055 ـ 25 /4 /42 جهت کسب تکلیف معروض میگردد.
740 ـ 27 /5 /42 مهرداد
1ـ اظهارات ضدحکومتی آیتالله قاضی طباطبایی 8 /9 /42[11]
متن سند
از: تبریز
به: تهران
تاریخ: 8 /9 /42
شماره: 9025
ساعت 18:30 روز 6 جاری قاضی طباطبایی بالای منبر چنین اظهار داشت:
1ـ دشمنان اسلام و استعمارگران و یهودیها و بهاییها در تلاش هستند که اسلام را از بین ببرند.
2ـ دولت حق ندارد بدون مشورت علنی قانون وضع نماید.
3ـ اعلامیهای از طرف جاننثاران آذربایجان به دیوارهای شهر الصاق نموده و تهمتهای زیادی به علماء زدهاند. این اعلامیهها از طرف سازمان[12] چاپ و معلمین دبیرستان رازی که بهایی هستند به دیوارها الصاق نمودهاند. هرگاه بعد از این، چنین اشخاص را دیدید بزنید و بکشید. به هیچوجه نترسید.
4ـ حکومت جبار با این اقدامات میخواهد حادثه پانزده خرداد را در اینجا تجدید نماید و عدهای را به کشتن دهد. مطمئن باشید که هرگاه مردم را بکشید، آنها هم شما را از بین خواهند برد.
367 ـ 7 /9 /42 مهرداد
ابلاغ شود: با تشکیل کمیسیون امنیت و با هماهنگی و همکاری کامل، طرح را در زمان مناسب انجام و نتیجه فوراً گزارش شود و در صورت عدم اجرا نیز نظریه اعلام دارید.
1ـ ملاقات آیتالله قاضی طباطبایی با امام خمینی 6 /2 /1343[13]
متن سند
گیرنده: ریاست ساواک تهران
فرستنده: اداره کل سوم
تاریخ: 6 /2 /43
شماره: 5263 /321
موضوع: ملاقات آیتالله قاضی طباطبایی با [امام] خمینی
اطلاعات واصله حاکیست که آیتالله قاضی طباطبایی پس از مراجعتِ آیتالله خمینی به قم در شهرستان مزبور از وی دیدن نموده و از جریان ملاقات آن دو نفر حتی عکسبرداری نیز شده است.
خواهشمند است در اینمورد تحقیقات کافی معمول و نتیجه را سریعاً به این اداره کل اعلام فرمایند.
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
پینوشتها:
[1]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، ج 13، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، صص 3 تا 6
[2]. همان. ص 10
[3]. همان. صص 11 و 12
[4]. همان. ص 12
[5]. همان. صص 13و 14
[6]. همان. صص 14و 15
[7]. همان. ص 15
[8]. همان. ص 17
[9]. موسوی خمینی، سیدروحالله، «عالم مجاهد و شهید راه حق (شهید آیتالله قاضی طباطبایی در آیینه توصیف امام)»، شاهد یاران، 1388، ش 51، ص 2
[10]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 27
[11]. همان، ص 66
[12]. منظور سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) است. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، 66)
[13]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 123
تعداد بازدید: 1659