زهرا رنجبر کرمانی
30 تير 1399
انقلاب مشروطه و تحول نظام سیاسی حاکم و آزادیهای سیاسی ناشی از آن، فرصت و امکانات لازم را در اختیار زنان و مردان قرار داد تا دیدگاههای خود را آشکارا مطرح کرده و در تحقق آن بکوشند. این انقلاب هدفها و خواستهای زنان را از محافل و مجالس محدود و بسته به عرصه جامعه کشاند.[1] با روی کار آمدن رضاخان سیاست نوسازی در زمینههای اداری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطمح نظر قرار گرفت. با این حال در ده سال نخست سلطنت رضاشاه تغییر عمدهای در زندگی زنان ایرانی به وجود نیامد و زن ایرانی در همان شرایط اواخر دوره قاجار زندگی میکرد. کشف حجاب مهمترین رویداد عصر رضاشاه بود که به زنان مربوط میشد. کشف حجاب که به عنوان اوج ظلم و تعدی به زنان ایران قلمداد میشد، در شرایطی که زن ایرانی هیچگونه آمادگی برای ایفای نقش جدید نداشت، وی را وارد اجتماع کرد. در این دوره که غربگرایی اساس سیاست دولت را تشکیل میداد، زن به اجبار به درون اجتماع کشیده شد و به ایفای نقش تصنعی و ظاهری در جامعه پرداخت.[2]
در نوسازی ظاهری حکومت پهلوی اول، مسئله کشف حجاب از زنان جایگاهی ویژه داشت. حکومت مقدمات کشف حجاب را با تلاش برای متحدالشکل کردن لباس ایرانیان آغاز کرد. همزمان با تصویب قانون لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی در سال 1307 تبلیغاتی درباره ضرورت آزادی زنان و اصلاح امور آنان در جراید و مطبوعات آغاز شد که مقدمهای برای کشف حجاب بود. اما وقوع برخی رخدادها از جمله شورشهای عشایری جنوب که یکی از درخواستهایشان الغای قانون وحدت لباس بود و سقوط پادشاه افغانستان که تا حد زیادی ریشه در نارضایتی مردم افغانستان از اصلاحات تند و شتابزده وی از جمله کشف حجاب داشت، موجب نگرانی رضاشاه و دولتش شد و اجرای برنامه کشف حجاب به تعویق افتاد. مرحله دوم تغییر لباس در سال 1313 و پس از سفر رضاشاه به ترکیه به کشف حجاب اجباری زنان در 17 دی 1314 انجامید.[3] پس از اعلام رسمی کشف حجاب تبلیغات گستردهای آغاز شد. در برخی شهرها مراسم جشن دولتی برگزار شد و مقالاتی تبلیغی در مطبوعات به چاپ رسید. رفتوآمد زنان محجبه ممنوع و با برخورد خشن نیروهای انتظامی مواجه شد. کسبه از فروش اجناس به زنان باحجاب منع شدند و برای تحقیر زنان باحجاب، استفاده از چادر برای زنان بدکاره و خیابانی اجباری شد.[4]
سیاست پهلوی اول در قبال زنان در دوره پهلوی دوم نیز هر چند به طریقی دیگر دنبال شد. پهلوی دوم در نظر داشت از نوگرایی فرهنگی برای سلطهپذیری و تداوم حاکمیت خود استفاده کند، از اینرو الگوهای فرهنگی جدید با هدف ایجاد یک جامعه مبتنی بر فرهنگ غرب با تکیه بر نهادهایی چون آموزش و پرورش، رسانههای ارتباط جمعی، سیستم حقوقی، هنر و سرگرمی بر اساس ارزشهای غربی توسط دولت ترویج و تبلیغ میشد. با توجه به نقش برجسته زنان در خانواده و سهم به سزایی که در جهتدهی به گرایشهای فرهنگی هر جامعهای دارند، در بسیاری از تبلیغات و اقدامات دولت، زنان به عنوان گروههای هدف در نظر گرفته شده[5] ، از اینرو یکی از محورهای جریان اصلاحاتی بودند که شاه در آغاز دهه چهل در پیش گرفت و واکنشهای گستردهای نیز در پی داشت. یکی از موضوعات مورد منازعه جریان اسلامگرا در مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید، مسئله زنان و آزادیهای آنان بود.[6] در واقع هدف حکومت پهلوی از طرح مسئله حق رأی برای زنان، مشارکت راستین زنان در سیاست و اجتماع نبود، بلکه سیاستی عوامفریبانه برای القای برابری حقوق زن و مرد در ایران بود که امام خمینی به عنوان برجستهترین مخالف حکومت پهلوی از سال 1341 به بعد با آن مخالفت کرد.[7] مخالفت با این تصویبنامه مخالفت با آزادی زنان نبود بلکه مخالفت با توسعه فساد بود که حکومت در جهت آن پیوسته گام برمیداشت. از همینرو بود که امام خمینی در همان ایام اظهار داشت: «ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟! مگر آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست میشود؟!»[8] تبعید امام اما این فرصت را در اختیار حکومت قرار داد که برنامههای خود در خصوص زنان را عملی کند، بنابراین بخش قابل توجهی از سیاستهای دولت در این خصوص به تغییر سبک زندگی و پوشش زنان معطوف شد.[9]
در میان نهادهای مروج فرهنگ غرب، نهادهای آموزشی و رسانههای جمعی بهویژه تلویزیون از اهمیت بهسزایی برخوردار بودند. در نظام آموزشی، هدف، تربیت معلمان جدید برای پرورش نسل جدید بر اساس هویت فرهنگی جدید بود. از اینرو حکومت مدارس مختلط تأسیس کرد و گروههای پیشاهنگی با پوشش و آموزشهای خاص غربی شکل گرفتند. زن آرمانی مد نظر حکومت که در تلویزیون، مجلات و دستگاههای ایدئولوژیک تبلیغ میشد، نمونهای کاملاً سکولار و سطحی، برگرفته از ستارههای سینمای هالیوودی و غربی بود که پیوسته در معرض تبلیغ آخرین مدلهای ماه و سال لباس و آرایش زنانه غربی قرار داشت.[10]
برنامههایی نظیر جشن هنر شیراز و رواج نمایش فیلمهای آمریکایی و اروپایی بهویژه در میان طبقات بالای جامعه، تلاشهایی برای گسترش تصویر جدیدی از زن به شمار میرفت. از درون این تصویر و تحت تأثیر سیاستهای دولت، زنان بسیاری ظهور کردند که با ایفای نقشهایی چون خوانندگی و بازیگری، تصویری نو و بیحجاب از زن را عرضه میکردند.[11] سه نکته درباره این قشر از زنان درخور توجه است. اول اینکه اغلب این زنان در خارج از جهان مجلات، موسیقی و سینما حتی یک زن عادی هم نبودند تا بتوانند زندگی معمولی خود را در کنار همسر و فرزندان داشته باشند، از اینرو آنان، نمودِ از خودبیگانگی محسوب میشدند که درک درستی از نقش همسری یا مادری یا حتی حیات خاص زنانه نداشتند. دوم اینکه این زنان یا تصاویرشان به منزله کالایی قابل خرید و فروش در دسترس افراد جامعه قرار داشتند. نکته سوم اینکه این زنان به گونهای در تصویر بیحجاب از بدن زنانه مستقر شده بودند که به رغم محبوبیت در عرصه سینما و موسیقی هیچ موجودیتی خارج از این تصویر که همچون بت راز بقای ایشان را تضمین میکرد برای آنان متصور نبود. از اینرو برای حفظ این تصویر هر گونه همکاری سیاسی با حکومت را میپذیرفتند و برای بقای خود هر گونه اجباری بر جامعه تحمیل میکردند.[12]
نشریات نیز در کنار تلویزیون یکی دیگر از رسانههای مبلغ سیاستهای حکومت در غربی کردن زنان ایرانی بودند. با بررسی نشریهای چون «زن روز» به عنوان یکی از مهمترین نشریات متعلق به زنان در دوره پهلوی دوم میتوان اهم مسائل مطرح شده در آن را به شرح زیر برشمرد:
1- تشویق و زمینهسازی برای حضور هر چه بیشتر زنان در عرصه عمومی، مطابق الگوهای غربی
این مجله - علیرغم تفاوت در نقشهای اجتماعی میان زن و مرد - مدافع حقوق «مساوی» زن و مرد و مبلغ ورود هرچه بیشتر زنان از عرصه خصوصی خانواده به عرصه عمومی اجتماع بود. به اعتقاد گردانندگان مجله، زنان ایرانی نیز همانند زنان غربی باید به فعالیت و کار بیرون از خانه مشغول میشدند. در سرمقالهای عنوان شد که: «زنی که از جامعه بریده و در خانه اسیر مانده و از دنیای مترقی و متجدد جدا مانده است، نه میتواند به خودش خدمت کند و نه به خانواده و نه به مملکت و آب و خاکش.»
2- تشویق و ترغیب الگوهای غربی به عنوان الگوهای ایدهآل برای زن و خانواده ایرانی
بیشترین مطالب مجله به معرفی شیوههای زندگی، نوع روابط زن و مرد، طرز لباس پوشیدن، معاشرت، مدهای آرایش، لباس، دکوراسیون، آشپزی و فعالیتهای اجتماعی غربی اختصاص داشت.[13]
3- انتقاد از ارزشهای مذهبی و سنتی
در مقابل حضور پر رنگ و چشمگیر ارزشها و الگوهای غربی، ارزشهای مذهبی امکان حضور در مجله نمییافتند. به اشکال مختلف قوانین مدنی که بر فقه اسلام مبتنی بود، عامل اسارت و بدبختی زن معرفی و به صورت غیر مستقیم ارزشهای سنتی حقیر و بیاعتبار نشان داده میشد.[14]
4- تبلیغ مصرفگرایی
سیاست غربی کردن کشور باعث پیدایش اقشاری از جامعه شد که علاقه جدیدی به محصولات غربی داشتند. این طبقات مرفه با ثروتهای کلان مرتب به مسافرتهای خارجی میرفتند و مصرفکننده فرآوردههای فرهنگی و تجملی غربی بودند. مجله در تبلیغ آخرین مدهایی که طبقات مرفه و غربگرا با پولهای کلان خود توانایی خرید آن را داشتند پیشتاز بود.
5- تلاش برای ایجاد مشروعیت برای دولت پهلوی و توجیه سیاستها و اقدامات آن
مجله زن روز به عنوان مجلهای وابسته به حکومت در تبلیغ و توجیه سیاستها و اقدامات دولت و خانواده سلطنتی بسیار فعال بود و معمولاً بسیاری از سرمقالهها یا صفحات اول آن به انعکاس سخنرانیها، اقدامات، مسافرتها یا چاپ تصاویر ایشان اختصاص مییافت. بهطور مثال در حالیکه از دید اکثریت مردم ایران اقدام رضاشاه در کشف حجاب اجباری یک جنایت در حق زنان تلقی میشد، مجله، 17 دی 1314 را یک روز تاریخی درخشان در زندگی زن ایرانی معرفی میکرد.[15]
به رغم تبلیغات حکومت از طریق رسانههای وابسته و با وجود اینکه برخی از زنان طبقات بالا و متوسط جدید با سیاستهای پهلوی همسو شدند، اکثریت زنان علیرغم تنگ شدن عرصه بر حضور زنان محجبه بهخصوص در بخشهای تأثیرگذار جامعه، همچنان بر ارزشهای سنتی و مذهبی خود پافشاری میکردند.[16] لازم به تذکر است که در دوره پهلوی دوم گرچه حجاب مانند دوره پهلوی اول بطور مستقیم و با زور نظامی منع و محدود نمیشد، اما استفاده از آن در مراکز عمومی ممنوع بود.[17] با اینحال حضور چشمگیر زنانِ اغلب محجبه در قیام 15 خرداد 42[18] و در تظاهرات سالهای 56 و 57[19] نشاندهنده آن بود که بخش بزرگی از مخالفان حکومت پهلوی را زنان تشکیل میدادند. این زنان که تحت تأثیر القائات حکومت قرار نگرفته بودند و با توقع حکومت از یک زن آرمانی فاصله بسیار داشتند، از آغاز تا پایان نهضت امام خمینی با آن همراه و همگام بودند.
پینوشتها:
[1]. خسروپناه، محمدحسین، هدفها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، تهران، پیام امروز، 1381، ص 9.
[2]. باباییراد، بیتا و شبنم حاتمپور، «زن و تحولات سیاسی از قرن 7 تا پایان دوره پهلوی»، زن و فرهنگ، زمستان 1389، س دوم، ش 6، ص 37 تا 53، ص 48 و 49.
[3]. رحمانیان، داریوش، ایران بین دو کودتا، تهران، سمت، 1395، ص 273 تا 275.
[4]. همان، ص 278.
[5]. بیگدلو، رضا، «کشاکش دولت و نیروهای مذهبی در مورد قوانین و جایگاه زنان در دوره پهلوی دوم»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، پاییز و زمستان 1391، ش 11، ص 17 تا 34، ص 19.
[6]. قائمینیک، محمدرضا و طیبه نجفی، «عصر تصویر بیحجابی و بیحجابی اجباری، بررسی وضعیت تصویر بیحجابی در دوره پهلوی دوم»، زن در توسعه و سیاست، پاییز 1397، دوره 16، ش 3، ص 339 تا 358، ص 351.
[7]. زاهدی، سیدسعید و مرضیه مردانی، «مشارکت سیاسی زنان در ایران معاصر»، بانوان شیعه، پاییز و زمستان 1390، ش 27، ص 7 تا 36، ص 18.
[8]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج اول، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 375.
[9]. قائمینیک، همان، ص 351.
[10]. همان، ص 19.
[11]. قائمینیک، همان، ص 351.
[12]. همان، ص 352 و 353.
[13]. بیگدلو، همان، ص 23 و 25.
[14]. همان، ص 27.
[15]. همان، ص 28 و 29.
[16]. همان، ص 32.
[17]. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 245.
[18]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج دوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 442.
[19]. نیکبخت، رحیم، «گفتاری پیرامون نقش زن در انقلاب اسلامی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آذر 1387، ش 127، ص 13 تا 21، ص 19.
تعداد بازدید: 1405