زهرا رنجبر کرمانی
03 شهريور 1399
سید محمدرضا سعیدی در سال 1308 ش. در مشهد متولد شد. پس از گذراندن دوران کودکی و نوجوانی، برای ادامه تحصیل علوم اسلامی به حوزه علمیه قم رفت و از جلسات درس آیتالله العظمی بروجردی و امام خمینی استفاده کرد. حضور 14 ساله در جلسات درس امام وی را با اندیشهها، آرمانها و راه و روش ایشان آشنا کرد. با آغاز نهضت اسلامی در سال 1341 سعیدی وارد مبارزه شد و در شرایطی که به دعوت گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ به آن کشور رفته بود، در منابر و مساجد علیه حکومت ایران به افشاگری پرداخت. سعیدی عاشورای 1342ش. را در کویت بود. پس از عاشورا به ایران بازگشت. در شرایطی که اجازه رفتن به کویت از وی سلب شده بود، مجدداً مخفیانه راهی این کشور شد و در ایام محرم 1343 به مبارزات خود علیه حکومت پهلوی از طریق منبر ادامه داد.[1]
سعیدی در سال 1344 به تهران آمد و امامت جماعت مسجد موسیبنجعفر(ع) را بر عهده گرفت. وی در این مسجد علاوه بر اقامه نماز جماعت و برنامه تبلیغ و ارشاد، کلاسهای درس ایدئولوژی و علوم اسلامی نیز برگزار میکرد. امام در نامهای که از نجف برای سعیدی فرستاد از هجرت وی به تهران اظهار خوشوقتی کرده و تلاشهای وی را ستایش نمود. سعیدی در این مسجد در مبارزه با حکومت پهلوی، ضمن تجلیل از امام، مردم را هر چه بیشتر به راه و روش و اندیشه ایشان آشنا مینمود.[2] وی از جمله کسانی بود که برای زنده نگهداشتن یاد و نام امام که در تبعید به سر میبرد، در سخنرانیهای خود نام ایشان را به بهانههای مختلف بر زبان میآورد. حاضران جلسه نیز به محض شنیدن نام امام، صلوات میفرستادند که به معنی تجلیل از وی بود. کمتر سخنرانی سعیدی بدون ذکر نام امام خاتمه مییافت. به علاوه وی با امام مکاتبه داشت و احکام شرعی را از روی استفتائات جدید ایشان برای حاضران بیان میکرد.[3]
سعیدی در سخنرانیهای خود به صراحت به حکومت ایران و رئیسجمهور آمریکا و بهطور ضمنی به شخص شاه حمله میکرد. اینهمه باعث شد که ساواک وی را «طرفدار سرسخت خمینی و مخالف جدی دولت» معرفی کند. مخالفت با اسرائیل نیز از دیگر مضامین سخنرانیهای سعیدی بود. فعالیتهای وی سرانجام ساواک را وادار کرد که در اردیبهشت 1345 به وی اخطار دهد تا مراقب گفتار و اعمال خود باشد و به منبر نرود. امتناع سعیدی از رعایت تذکرات ساواک باعث شد در مرداد همان سال به اتهام « اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» دستگیر و روانه زندان شود، اما پس از گذراندن دوران محکومیت دو ماهه و آزادی از زندان به راه خود ادامه داد. در نهایت شهربانی وی را ممنوعالمنبر کرد و به وی اخطار داد که اگر قدم روی منبر بگذارد روانه زندان خواهد شد. اینهمه اما باعث نشد که سعیدی از اقدامات خود دست بردارد.[4]
سعیدی در سخنان خود بانوان را نیز به ادای سهم خودشان در مبارزه در راه دین دعوت کرده، از علما میخواست برای بازگرداندن امام خمینی به کشور با یکدیگر متحد شوند. وی معتقد بود که مبارزه جدی نیازمند تشکیلات است و مراجع تقلید و علمای دین، معلمِ درس مبارزه و دفاع از کشور و مساجد و مجالس روضهخوانی سنگر اسلام هستند. وی همچنین به نداشتن ترس و واهمه از حکومت و آمادگی برای کشته شدن در مسیر مبارزه با سرمشقگیری از امام حسین تأکید میکرد.[5] مخالفت با بهائیان از عمده مضامین مطرح شده در سخنان سعیدی بود. وی در این رابطه در سخنانی در مهر 1347 اظهار داشت: «... در این مملکت، مسلمان نباید از قرآن حمایت نماید ولی در عوض بهائیان مانند سرطان در تمام شئون کشور ریشه دوانیدهاند. آنها آنقدر قدرت دارند که چند وزیر مقتدر به کابینه فرستادهاند ولی تو سر مسلمانان میزنند و میگویند نباید در سیاست دخالت کنی!»[6]
مبارزات و فعالیتهای سیاسی سعیدی تنها به سخنرانی علیه حکومت محدود نمیشد، بلکه وی در زمینههای دیگری نیز فعالیت داشت که عبارتند از:
- تشکیل جلسات سری با علمای مجاهد
- تشکیل جلسات سری برای جوانان مسلمان
- تکثیر و توزیع جزوهها و نوارهای حکومت اسلامی امام.[7] بنا بر گزارش ساواک، سعیدی بیش از روحانیون دیگر در تهیه و پخش این جزوات و نوارها فعالیت میکرد.[8]
- ترجمه، چاپ و پخش مطالب مرتبط با مسائل روز از کتاب تحریرالوسیله امام خمینی
- انتشار سلسله درسهایی با عنوان «نشریه مسجد امام هفتم»
- پخش اعلامیههای امام، حوزه علمیه قم و مقامات روحانی علیه حکومت شاه
- دعوت روحانیان و گویندگان به مسجد موسیبنجعفر(ع) برای ایراد سخنرانی
- گزارش جریانات و رویدادهای سیاسی ایران به امام بهوسیله نامه و مسافر
- نامه به مقامات روحانی و هشدار به آنان در مناسبتهای گوناگون
- جمعآوری و ارسال اعانه برای نیروهای فلسطینی[9]
یکی از مهمترین اقدامات سعیدی مخالفت با کنسرسیوم بود. او طی نطقی که در 18 اردیبهشت 1349 علیه این قرارداد ایراد کرد، از توطئهای که علیه استقلال ایران به اسم سرمایهگذاری خارجی در جریان بود پرده برداشت. وی علاوه بر این سخنرانی و نیز پخش اعلامیه حوزه علمیه قم علیه کنسرسیوم اقتصادی، طی نامهای به علمای قم، مشهد و تهران خطر خانمانسوز سرمایهگذاریهای خارجی را به آنان گوشزد کرد. سعیدی کوشید با این نامه آن دسته از علمای طراز اول ایران را که در این خصوص سکوت کرده بودند به واکنش در قبال خیانتها و توطئههای شاه وادارد.[10] فعالیتهای سعیدی علیه کنسرسیوم سرمایهگذاری، حکومت را خشمگین و نگران، و ساواک را وادار کرد در 11 خرداد 1349 وی را دستگیر کند و برای اینکه درس عبرتی برای دیگران شود، وی را در 21 خرداد 1349 در زندان به شهادت رساند.[11]
با انتشار خبر شهادت وی، در قم با وجود تعطیلی تابستانه حوزه علمیه، شماری از روحانیون و مردم در مدرسه فیضیه اجتماع کرده، برای تجلیل از مقام سعیدی راهی قبرستان وادیالسلام شدند. مأموران ساواک موفق به متفرق کردن اجتماع مردم عزادار نشدند و مردم در خیابانهای قم به تظاهرات پرداختند. در این تظاهرات چند تن دستگیر شدند.[12] حوزه علمیه قم نیز اعلامیهای صادر کرد و در آن از جنایت حکومت پهلوی پرده برداشت. در تهران نیز گروهی از مردم با شنیدن خبر در صبح 22 خرداد روانه مسجد موسیبنجعفر(ع) شده، در حالیکه مأموران امنیتی مسجد را محاصره کرده بودند، مقابل مسجد اجتماع کردند و به سوگواری پرداختند. با توصیه دکتر عباس شیبانی و حمایت آیتالله طالقانی، مردم محاصره را شکستند و داخل مسجد شدند. دکتر شیبانی در سخنانی از شخصیت سعیدی تجلیل و از قاتلان وی ابراز انزجار نمود و مردم شعارهای تند و انقلابی سردادند. در نتیجه دخالت دکتر شیبانی و آیتالله طالقانی در این جریان، چند روز بعد دکتر شیبانی دستگیر و برای سالیان دراز زندانی شد. آیتالله طالقانی نیز فردای آن روز بازداشت شد، لیکن از ترس واکنش مردم آزاد گردید.[13]
شهادت سعیدی هر روز بیش از پیش افکار عمومی را به خود مشغول کرده، در هر محفل و مجلسی سخن از چگونگی و دلایل شهادت وی بود.[14] علما و روحانیون از فرصت مراسمهای بزرگداشت سعیدی استفاده کرده، به افشاگری و مبارزه علیه پهلوی میپرداختند. ساواک تصمیم گرفت از برگزاری هرگونه مراسم یادبود برای سعیدی ممانعت بهعمل آورد. اما گزارشهای مکرر ساواک حاکی از برگزاری مجالس بزرگداشت متعددی در تهران و بسیاری از شهرستانها بود.[15] حتی برخی روحانیون که در خفا به مبارزه علیه حکومت میپرداختند، بهطور علنی به صحنه آمدند.[16]
شهادت سعیدی در خارج از کشور نیز بازتاب داشت. در اروپا دانشجویان مسلمان و دیگر ایرانیان مبارز با برپایی مراسم بزرگداشت، صدور اعلامیه و پخش پوستر نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و از هر وسیلهای برای محکومیت حکومت شاه استفاده کردند. بهطور مثال میتوان به صدور اعلامیه از طرف «جبهه ملی ایران در خارج از کشور» اشاره کرد.[17] در نشریاتِ سازمانها، احزاب و گروههای ایرانی برون مرزی نیز مقاله و گزارشهایی درباره شهادت سعیدی نوشته شد. نشریه «خبرنامه» در مقالهای با عنوان «بر اثر شهادت سعیدی» چنین نوشت: «... مردمی که تا دیروز اگر اسم [امام] خمینی را میبردند گرفتار زندان و شکنجه میشدند، حالا در دستههای کوچک به سود مرجع عام شیعه و علیه شاه شعار میدهند. در بازار تهران نام [امام] خمینی و طالقانی یه لحظه از زبان مردم که به سود آنها شعار میدهند نمی افتد.» روزنامه «ایران آزاد» نیز خبر از شهادت سعیدی «یکی از روحانیون مترقی که در مبارزات مردم علیه حکومت دیکتاتوری محمدرضا شاه و امپریالیسم جهانی شرکت داشته» داد و در ماهنامه « 16 آذر» دلایل و چگونگی دستگیری و شهادت سعیدی مطرح شد. از طرف مقامات جهانی نیز طی نامهها و تلگرافهایی به شاه و مقامات دولتی در این خصوص اعتراض و پیشنهاد شد هیئتی از طرف آنها برای دیدار از زندانها و وضع زندانیان به ایران بیایند اما حکومت نپذیرفت.[18]
حوزه علمیه نجف نیز در پی شهادت سعیدی در سوگ نشست و پلاکاردهایی در واکنش به این خبر در خیابانهای این شهر زده شد. در بالای درهای ورودی حرم حضرت علی(ع) نیز پلاکاردهایی با مضمون تسلیت به علما و مراجع عظام و اظهار امیدواری به واژگونی حکومت پهلوی نصب شد. عکسهای سعیدی در نجف و کربلا به دیوارها نصب شد که زیر آن به عربی نوشته بود :«بزرگ عالم دینی که به دست جلادان شاه در سلول زندان به شهادت رسید». برپایی مراسم یادبود به مدت سه شب از طرف محصلین ایرانی علوم اسلامی در نجف نیز از دیگر اقدامات صورت گرفته در این خصوص بود. البته عوامل شاه در نجف از کارشکنی در این مراسم و مراسمهای مشابه کوتاهی نکردند.[19]
امام خمینی پس از اطلاع از شهادت سعیدی در زندان، جوابیهای در پاسخ به تسلیت علما و طلاب صادر کردند. ایشان در این اعلامیه از قتل سعیدی ابراز تأثر کرده و ضمن اعلام تعزیت به ملت ایران و اسلام اظهار داشت: «... اینجانب اعلام میکنم هر قراردادی که با سرمایهداران آمریکا و دیگر مستعمرین بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است. وکلاء مجلسین ایران چون منتخب ملت نیستند، رأی آنها قانونی نیست و مخالف قانون اساسی و خواست ملت است...». نکته درخور اهمیت این اعلامیه این بود که امام برای اولین بار بهطور رسمی شوروی را به سبب زمینهسازی تحمیل کنسرسیوم سرمایهگذاری بر ایران مورد حمله قرار داد و به افشای نقش استعماری و ضد مردمی آن کشور پرداخت.[20] سخن آخر اینکه شهادت سعیدی برخلاف انتظار حکومت سبب تقویت و تداوم نهضت اسلامی شد و خون به ناحق ریخته شده وی مشعل مبارزه را فروزانتر کرد.[21]
پی نوشتها
[1]. روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1364، ص 593.
[2]. همان، ص 595.
[3]. روحبخش، رحیم، «جلسات انقلاب، آشنایی با رایزنیهای هفتگی وعاظ سیاسی مخالف حکومت پهلوی»، زمانه، آبان 1383، سال سوم، شم 26، ص 64 تا 71، ص 66.
[4]. روحانی، همان، ص 595 تا 597.
[5]. همان، ص 600.
[6]. همان، ص 610.
[7]. همانجا.
[8]. رنجبریان، مهدی، «اندیشه حکومت اسلامی، نقطه عطفی در نهضت امام خمینی (نگاهی تاریخی به کتاب حکومت اسلامی)»، پانزده خرداد، تابستان 1385، شم 8، ص 11 تا 45، ص نامشخص.
[9]. روحانی، همان، ص 610.
[10]. همان، ص 532 و 538.
[11]. همان، ص 620.
[12]. همان، ص 628.
[13]. همان، ص 630 و 631.
[14]. همان، ص 631.
[15]. همان، ص 633 و 635.
[16]. همان، ص 639.
[17]. همان، ص 642.
[18]. همان، ص 644 تا 646.
[19]. همان، ص 646 و 647.
[20]. همان، ص 652 و 653.
[21]. همان، ص 655.
تعداد بازدید: 1359