مقالات

برنامه‌های توسعه پهلوی دوم؛ توسعه با مدل آمریکایی

زهرا رنجبر کرمانی

27 بهمن 1399


منبع تصویر:خبرگزاری برنا

بعد از جنگ جهانی دوم گرایش به سوی برنامه‌ریزی عمرانی در بیشتر کشورهای درحال توسعه شکل گرفت و کشورهای صنعتی هم تلاش گسترده‌ای برای شناسایی منابع موجود در جهان آغاز کردند. برای نخستین‌بار دولت قوام در سال 1325 یک کمیسیون 50 نفره را مأمور کرد تا منابع موجود برای ارتقای سطح زندگی مردم و تقویت دولت مرکزی را مورد بررسی قرار دهند، اما در آن دوران بانک جهانی از اعطای وام مورد نیاز ایران خودداری کرد و کاری انجام نشد. پس از آن اولین برنامه 7 ساله برای سالهای 1327-1333 مطرح شد و مجلس شورای ملی هم قانون اولین برنامه توسعه اقتصادی و تشکیل سازمان برنامه را تصویب کرد. هدف اصلی این برنامه دخالت دولت در امور اقتصادی با پیش‌بینی 21 میلیارد ریال سرمایه‌گذاری بود.[1] این برنامه بیشتر بر تقویت کشاورزی، توسعه طرح‌های زیربنایی و اجتماعی و به ویژه ارتباطات و مخابرات تأکید داشته، اساساً به «تثبیت و رفرم متعادل اقتصادی» می‌اندیشید. هدف از اجرای برنامه افزایش تولید و صادرات، تهیه مایحتاج مردم در داخل کشور، ترقی کشاورزی و صنایع، اکتشاف و بهره‌برداری از معادن و ثروت‌های زیرزمینی به‌ویژه نفت، بالابردن سطح بهداشت، سواد و زندگی افراد، بهبود وضع معیشت عمومی و کاهش هزینه‌های زندگی اعلام شده بود. یکی از اهداف خاص این برنامه «اصلاح و ترقی» کشاورزی اعلام شد که عمدتاً متوجه مدیریت منابع آب و ایجاد سد و شبکه آبیاری بود. در این برنامه با خواست آمریکاییان، تقویت کشاورزی از طریق آموزشی و فنی انجام می‌شد نه اصلاحات ارضی. وابستگی برنامه به درآمد نفت، ملی شدن نفت و تحریم‌های جهانی متعاقب آن به‌ویژه از سوی بانک جهانی موجب شد تا برنامه به دلیل فقدان منابع مالی عملی نشود.[2]

برنامه 7 ساله دوم که سال‌های 1334ـ1341 را در برمی‌گرفت، با یک وام خارجی 692 میلیون دلاری و سرمایه‌گذاری معادل 70 میلیارد ریال همراه بود. اهداف این برنامه عبارت بود از بهبود آموزش و پرورش و ارتقای سطح زندگی مردم. پروژه‌های معروف سد کرج، سد سفیدرود و سد دز، همچنین توسعه بنادر خرمشهر و شاهپور سابق، فرودگاه مهرآباد و ساختمان راه‌آهن از جمله طرح‌های مهمی بودند که در این دوره به بهره‌برداری رسیدند.[3] این برنامه به نسبت برنامه اول از نظر تکنیک، پیچیده‌تر و از نظر دامنه فعالیت، وسیع‌تر بود. این برنامه نیز بر کشاورزی و تا حدی صنعت تأکید داشت. در این زمان برای اولین بار نقش مهم‌تری به عهده بخش خصوصی گذاشته شد. ایجاد مؤسسات تأمین اعتبار خصوصاً بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران (با مشارکت سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی) نقش مهمی در جلب مشارکت بخش خصوصی در فعالیت‌های صنعتی کشور ایفا کرد. با وجود این، اختلاف بین سازمان برنامه و وزارتخانه‌ها در انجام پروژه‌ها موجب تأخیر و عدم بکارگیری کامل نیروها در اجرای برنامه بود. از طرف دیگر سوء‌مدیریت و فساد، عایدات نفتی را از سازمان برنامه به سمت مخارج عمومی منحرف کرد. افزایش میزان وابستگی به خارج و بحران اقتصادی از نتایج عملکرد دولت در طول برنامه دوم بود.[4]

برنامه 7 ساله سوم متعاقباً در سال‌های 1341 ـ 1347 به اجرا درآمد. در این سال‌ها دولت کندی در آمریکا پرداخت یک وام 35 میلیون دلاری را برای اصلاح ساختار اجتماعی ـ اقتصادی ایران توصیه کرد.[5] کمک آمریکا به کشورهای توسعه نیافته در آن سال‌ها نه به دلیل پاسخ به نیاز این کشورها به توسعه، بلکه برای بهبود وضعیت این کشورها برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم و توسعه بازار برای کالاهای آمریکایی بود. بر همین اساس با روی کار آمدن دولت کندی در 1959 م (1338ش) در آمریکا و اصرار او در سرعت بخشیدن به اصلاحات در کشورهای جهان سوم فشارهایی بر این کشورها از جمله ایران تحمیل شد که ردپای آن را در انقلاب سفید، برنامه‌های سوم، چهارم و پنجم توسعه می‌توان دید. در آن زمان کاخ سفید جامعه ایرانِ اوایل دهه چهل را «ما قبل جهش» و تنش‌های اجتماعی و سیاسی آن را محصول تعارض نیروهای «تحول‌طلب» و «محافظه‌کار» ارزیابی می‌کرد که اگر توسط آمریکا هدایت نمی‌شد به بروز انقلاب می‌انجامید.[6]

برنامه سوم، تحول و بازسازی صنعت و کشاورزی با تأکید بر حوزه‌های آب، ارتباطات و انرژی را مدنظر داشت. در بخش کشاورزی، اصلاح توزیع درآمد در کشور و در بخش صنعت، توسعه صنایع برای افزایش درآمد ملی، افزایش فرصت‌های شغلی، ارتقاء سطح مهارت‌های مدیریتی، صرفه‌جویی در ارز و حمایت از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و خارجی از اهداف این برنامه بودند. در اوایل برنامه شمار سرمایه‌گذاران خارجی در کشور افزایش یافت، اما این سرمایه‌گذاران اشتغال در بخش خدماتی و فعالیت‌های کوتاه مدت را به مشارکت در بخش صنعت ترجیح دادند.[7]

گرچه در برنامه سوم اشاره‌ای به اصلاحات ارضی نشده بود،[8] مهم‌ترین رخداد در طول این برنامه، انقلاب سفید با اصول شش‌گانه و مهم‌ترینش اصلاحات ارضی بود که سبب بروز تحولات گسترده‌ای در کشور شده، بر اجرای برنامه نیز تأثیر منفی گذاشت.[9] در 6 بهمن 1341 شاه طی یک همه‌پرسی از مردم خواست به لوایح پیشنهادی شش‌گانه او رأی دهند. اصول انقلاب سفید شاه عبارت بود از: ملی شدن جنگل‌ها، فروش سهام کارخانه‌های دولتی، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها، اصلاح قانون انتخابات، تشکیل سپاه دانش و مهم‌تر از همه اصلاحات ارضی.[10] هدف انقلاب سفید از نظر جامعه سرمایه‌داری صنعتی کردن کشور بود. از این منظر توصیه شد تا مالکان عمده ثروت خود را در راه صنعتی کردن کشور صرف کنند و از مالک به صورت بازرگان درآیند تا هم دارایی خود را به صورتی دیگر نگهداری کنند و هم بازرگانی پیشرفت کرده راه صنعتی شدن کشور هموار گردد. انجام اصلاحات ارضی در طول این برنامه که موجب مهاجرت میلیون‌ها روستایی به شهرها و تشدید رشد بخش خصوصی گردید، نه‌تنها نیروی کار ارزان برای فعالیت‌های اقتصادی در شهرها اعم از صنعت ساختمان و خدمات را فراهم کرد، بلکه با نابودی ساختار قبلی، بازار مصرف روستاها را نیز زیر سلطه سرمایه رو به رشد قرار داد. به این ترتیب مناطق روستایی که پیش از آن به صورت محیط‌های بسته خودکفا کمتر زیر نفوذ و سلطه بازار شهری قرار داشتند، به روی کالاهای تولیدی و وارداتی که به وسیله سرمایه‌های خصوصی تولید یا وارد و عرضه می‌شدند گشوده شدند.[11]

برنامه سوم با تکیه بر دو برنامه پیشین نخستین برنامه جامع اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی ایران به شمار می‌رفت.[12] چارچوب برنامه بر پایه مفروضاتی بنا شده بود که ارتباط چندانی با واقعیات نداشت.[13] گرچه هزینه‌های صنعتی برنامه سوم بالا نبود، اما ماهیتاً زمینه صنعتی شدن ایران برابر الگوی مورد نظر غرب را فراهم کرد که در برنامه چهارم به‌طور مشخص به اجرا درآمد. در طول برنامه با صرف حدود نیمی از هزینه‌های برنامه عمرانی در امور غیر تولیدی، فضای لازم برای رشد سرمایه‌داری و افزایش سود سرمایه‌های داخلی و خارجی بدون تحقق توسعه واقعی کشور فراهم گردید.[14]

برنامه‌های توسعه دوره پهلوی دوم به تحول در ساختار قدرت سیاسی اهمیتی نمی‌داد و از مدرنیته فرهنگی و سیاسی نیز در آن‌ها خبری نبود، بلکه برعکس به واسطه فرآیندهای مدرنیزاسیون، دولت استبدادی از اقتداری ساختاری‌تر و قوی‌تر برخوردار گردید. از منظر شاه برنامه‌های اصلاحات به منزله طرح و سیاست «او» بود و درست به همین دلیل بسیاری از مردمی که تحت‌تأثیر این برنامه‌ها بودند با آن احساس بیگانگی کرده، در موارد زیادی در برابر آن مقاومت می‌کردند یا با آن می‌جنگیدند. برنامه‌های نوسازی شاه نه به خاطر مدرن بودن بلکه به دلیل ناتوانی در نیل به مدرنیته به معنای واقعی کلمه است که مورد انتقاد قرار می‌گیرد. توسعه با مدل آمریکایی یک هدف استراتژیک برای تقابل و مهار شوروی و به همین دلیل نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور بی‌توجه بود. برنامه‌های عمرانی دوره پهلوی توسط نخبگان غیرحساس به مسائل اجتماعی و فرهنگی تهیه شده، بیشتر بر ابعاد فیزیکی تحولات تأکید می‌کرد. «عمران» مفهومی بود که رشد و گسترش عوامل فنی را مدنظر داشت بی‌آنکه به خواسته‌ها و قابلیت‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه توجه کند. برنامه‌های عمرانی با هدف توسعه شتابان، جایی برای حضور سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی باقی نمی‌گذاشت.[15] بر این اساس شاه هر چند ساختار اجتماعی، اقتصادی را نوسازی کرد، برای توسعه نظام سیاسی، اجازه شکل‌گیری فضای باز سیاسی برای نیروهای مختلف اجتماعی، ایجاد پیوند میان حکومت و طبقات قدیمی و گسترش پایگاه اجتماعی سلطنت تلاش چندانی نکرد[16] و این همه در نهایت به ضررش تمام شد.

در مجموع طی سه برنامه 7 ساله بین سال‌های 1327 ـ 1347 چهره اجتماعی ـ اقتصادی ایران تا حدودی تغییر کرد. بخش خصوصی تضعیف و بخش دولتی تقویت شد، نظامی‌گری گسترش یافت و ارتباط تنگاتنگی بین ایران و غرب به ویژه آمریکا برقرار شد.[17] پیامدهای این برنامه‌ها در سطح کلی عبارت بودند از: مصرف‌گرایی در نتیجه افزایش واردات کالاهای خارجی، افزایش هزینه طرح‌های زیربنایی، نوسان بودجه و بحران‌های اقتصادی ـ اجتماعی. این همه به باور صاحب‌نظران ناشی از ماهیت و نوع اصلاحات در این دوره یعنی دولتی، ابزاری و غیرداوطلبانه بودن آن بود. همان‌طور که اشاره شد نوسازی دولتی و آمرانه این عصر، رشد اقتصادی را هدف گرفته، با نوسازی سیاسی و توجه به ابعاد فرهنگی همراه نبود، در نتیجه سبب رشد «غرب‌زدگی و غرب‌گرایی» شد.[18]

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]. عبیری، غلامحسین، «چالش‌های اقتصاد سیاسی و رویه‌های برنامه‌ریزی (مورد مطالعه ایران: 1325 ـ 1385)»، بانک و اقتصاد، تیر 1385، ش 71، ص 58 - 62، ص 58.

[2]. طالب، مهدی و موسی‌ عنبری، «دلایل ناکامی نظام برنامه‌ریزی توسعه در ایران عصر پهلوی دوم»، مطالعات جامعه‌شناختی، بهار 1385، ش 27، ص 181 - 204، ص 188.

[3]. عبیری، همان، ص 58.

[4]. طالب، همان، ص 189.

[5]. عبیری، همان، ص 59.

[6]. احمدیان، قدرت و سیدامیرحسین بنی‌اشراف، «ضعف‌های متدولوژیک روستوگرایی در برنامه‌های توسعه پهلوی دوم»، رهیافت انقلاب اسلامی، تابستان 1394، ش 31، ص 85 - 104، ص 92 و 93.

[7]. طالب، همان، ص 189.

[8]. کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1374، ص 276.

[9]. طالب، همان، ص 190.

.[10] مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 11 و 17.

.[11] احمدیان، همان، ص 93 و 95.

.[12] همان، ص 93.

.[13] کاتوزیان، همان، ص 276.

[14]. احمدیان، همان، ص 95.

[15]. همان، ص 101.

[16]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، ص 535.

[17]. عبیری، همان، ص 59.

[18]. طالب، همان، ص 191 - 193.



 
تعداد بازدید: 2072



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.