خاطرات

نحوه تکثیر جزوه حکومت اسلامی امام خمینی


10 خرداد 1400


منبع تصویر:آرشیو دفتر ادبیات انقلاب اسلامی

در شرایطی که همه از سکوت نسبی و طولانی امام به شگفتی دچار بودیم، ناگهان شنیدیم رهبری جنبش، 12 درس فقه خود را به بحث حکومت اسلامی، با عنوان «ولایت فقیه»، اختصاص داده‌اند. (سال 1348)

بی‌درنگ در دیداری با هاشمی رفسنجانی، ضرورت تکثیر آن درس‌ها را در میان گذاشتم. در نخستین واکنش‌ها، سخن از قلع و قمع همه‌ چاپخانه‌هایی بود که روزی در این زمینه‌ها کاری می‌کردند. امروز چندان از دستگاه‌های پلی‌کپی برای تکثیر جزوه و کتاب استفاده شده است، که به آن، در شمار مسائل روزمره می‌نگریم. بدین‌سان برای نسل کنونی دور از باور است اگر از روزهایی یاد کنیم که بهره‌گیری از پلی‌کپی، به تکثیر اعلامیه‌ محدود بود. شاید تکثیر روزنامه‌ انتقام و بعثت، تنها استثناء در این زمینه باشد، اما فراموش نکنیم که حجم 12 درس امام، با آن روزنامه‌های چند صفحه‌ای نیز قابل مقایسه نبود!

خلاصه آن‌گاه که به هاشمی رفسنجانی گفتم برای انجام این کار آماده‌ام، نخست واکنشی را دیدم که گویای ناباوری بود. مشکل اصلی برای من، فراهم کردن کاغذ برای آن کار بود. اگر می‌خواستیم از بسته‌های کاغذی استفاده کنیم که بهره‌گیری از آن رایج بود، تقریباً به 5000 بسته کاغذ احتیاج داشتیم؛ که آن روز به 2500 تومان نیاز داشت. فراموش نکنیم که سخن از روزهایی است که تقریباً اندکی فزون از این مبلغ را برای خریداری دستگاه تایپ و تکثیر، با مشکل فراهم کرده بودم. مشکل مضاعف این بود که در تأمین این‌گونه هزینه‌ها، از پیامدهای سیاسی آن نیز جای نگرانی بود. به‌ویژه با تجربه‌های گذشته، جای ریسک نبود! به یاد داشته باشیم که در داستان جشن تاج‌گذاری، نیروهایی به خطر افتادند؛ بی‌آن‌که هیچ نتیجه‌ای گرفته شود؛ اعلامیه‌ای با مشکل‌های فراوان تکثیر شد و پیش از آن‌که نسخه‌ای از آن پخش شود، همه به دست ساواک افتاد و جمعی ـ بی‌انجام کاری ـ زندانی شدند. شرح آن داستان را باید در خاطره‌ دوستانی جست‌وجو کنم که در انجام آن مهم کوشیدند. انگیزه‌ام از این اشاره، یادآوری فضایی است که در آن،‌ فراهم کردن 2500 تومان، کار دشواری بود!

به هر روی، نخستین گامی که برای انتشار و توزیع درس‌های ولایت فقیه ـ در ایران برداشته شده است، همان است که هم‌اکنون این قلم، درگیر شرح آن است. از دیدار و گفت‌وگو با هاشمی رفسنجانی ـ در برداشتن آن گام ـ نتیجه‌ای جز این حاصل نشد که سیصد تومان از آن هزینه‌ آن اقدام، به دست «حاج ابوالفتح توکلی»، تأمین شد. توکلی، آن سیصد تومان را در مسجد هدایت ـ در یکی از شب‌های دهه‌ آخر صفر در سال 48 ـ در اختیارم گذاشت.

از هزینه‌ آن اقدام که بگذریم، از مشکل جدی‌تری نیز رنج می‌بردم. در آن شرایط ـ به شرحی که گذشت ـ درگیر آن بودم که شب‌ها برای شنیدن بخش فارسی رادیو عراق، فرصتی داشته باشم. به‌ویژه که نقش اساسیِ آن بخش، برانگیختن عواطف و افشاگری نسبت به رژیم شاه بود. در این دو زمینه اشباع بودم! اگر گاه در آن بخش خبر مهمی بود، آن را از دوستان می‌شنیدم. با این توضیح، به کسی نیاز داشتم که نه‌تنها آن بحث‌ها را از بخش فارسی رادیو عراق شنیده باشد که از ضبط آن نیز غفلت نکرده باشد. این گروه نیز به دست هاشمی رفسنجانی گشوده شد در حالی که باخود می‌اندیشیدم که چگونه نسخه‌ای از بحث‌های ولایت فقیه را به دست آورم، از او شنیدم که شهید سعیدی، آن را ضبط کرده است و به قلم نیز آورده است! نمی‌دانید چه خبر مهم و دور از باوری بود! تا آن روز، با شهید آیت‌الله سعیدی، آشنا نبودم. تنها نام او را شنیده بودم و گاه در برخی مجلس‌های عمومی، او را دیده بودم.

تردیدی ندارم که همان‌قدر که از یافتنِ آن نسخه شادکام شدم، با خبر آمادگیِ خود برای نشر و توزیع آن نسخه، شهید سعیدی را شادکام کردم! بگذریم که با ویژگی‌های او، می‌رفت که هر دو ناکام شویم! امروز در سندی می‌بینم که او در تلفن ـ در این زمینه ـ به گونه‌ای سخن گفته است که ساواک، به آن راز بسیار نزدیک شده است! بزودی خواهیم دید که بی‌سبب نبوده است که ناگهان به دلشوره دچار شده‌ام و خود را در لبه‌ پرتگاه می‌دیده‌ام! شرح آن دلشوره و پی‌آمدهای آن را به آینده وامی‌گذارم. اینک به همین بسنده می‌کنم که اگر با آن شنود تلفنی، همه چیز در اختیار ساواک قرار می‌گرفت، به راستی برایم فاجعه‌ای بود! فاجعه‌ ناکامی‌هایی که به روحیه‌ دیگران نیز آسیب می‌زد. به تعبیری روشن‌تر، انتشار بحث‌های ولایت فقیه، به همان سرنوشتی دچار می‌شد که در داستان مبارزه با هیاهوی رژیم ـ در جشن‌های تاج‌گذاری ـ همه را دمغ کرد!

به هر روی، نخستین جزوه‌ درس‌های ولایت فقیه، برای پخش آماده شد. آن را با بیست ریال، نرخ‌گذاری کرده بودم. انگیزه‌ام در آن نرخ‌گذاری، تنها حل مشکل‌های اقتصادی کار نبود. بیش‌تر به روزی می‌اندیشیدم که در برابر دژخیمان ساواک قرار گیرم! با آن نرخ‌گذاری، پاسخ به آنان را، آسان‌تر می‌پنداشتم. بگذرم که آن نرخ‌گذاری را پیامدهای دیگری نیز بود که پیش‌بینی نمی‌کردم. از آن پس، اقدام‌هایی در گسترشِ دامنه‌ انتشار آثار امام انجام شد، که شاید اثرپذیر از آن اقدام بود. بیش از این در گمانه‌زنی پیش نمی‌روم، مباد از ارزش کار افرادی با خلوص بکاهم!

از این همه که بگذریم، پخش آن جزوه نیز کار آسانی نبود: باید از کانال‌های اطمینان بخشی استفاده می‌کردیم. مطمئن‌ترین کانال ـ برای این خاطره‌نگار در آن روزگار ـ شهید سیداسدالله لاجوردی بود. چنان‌که پیش از این نیز یادآور شده‌ام، در واپسین مرحله‌ آماده‌سازیِ آن جزوه، گروهی در پیوند با او بازداشت شده بودند. او برای بازداشت و زندان آماده بود. در آن شرایط، هر دوازده جزوه‌ای را در جعبه‌ای مقوایی قرار می‌داد و در مغازه‌اش، پخش می‌کرد.

 

منبع: معادیخواه، عبدالمجید، جام شکسته، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 201 تا 211.



 
تعداد بازدید: 1060



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.