خاطرات

اجتناب امام از ملاقات با رهبران احزاب سیاسی


14 شهريور 1401


یکی دیگر از ویژگی‌های بسیار پر اهمیت قیام پانزدهم خرداد ـ که این هم دوباره بر می‌گردد به خصوصیت و شیوه مبارزه امام خمینی ـ این بود که، استقلال روحانیت در این مبارزه تا به آخر محفوظ ماند. یعنی تا آن جا که حتی حاضر نشدند با جناح‌های سیاسی ـ اسلامی هم به عنوان تشکل خاص سیاسی، ارتباط ویژه برقرار کنند. البته در خانه امام همیشه باز بود و همه می‌توانستند به منزلشان بروند. ولی برای کارهای حزبی و سازمانی خاص، نه!

برای نمونه، در آغاز تشکیل نهضت آزادی، مرحوم آیت‌الله طالقانی، آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی به قم آمده بودند و چون من [حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی] با مراجع در تماس بودم مردم از من خواسته بودند تا برایشان از علما، وقت ملاقات بگیرم. بلافاصله من از بعضی از مراجع آن زمان، وقت ملاقات گرفتم. بعد خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم که این سه بزرگوار تشریف آورده‌اند تا با شما ملاقات کنند. پرسیدند: «برای چه؟» گفتم: «برای این که سازمانی درست کرده‌اند به نام نهضت آزادی ایران، می‌خواهند گزارشی درباره آن به شما عرض کنند!»

امام فرمودند: «چون ما حرکتی را آغاز کرده‌ایم و مشغول مبارزه هستیم، ارتباطات این شکلی می‌تواند ما را متهم سازد به این که علایقی خاص با احزاب داریم، با این که از اینها الهاماتی گرفته‌ایم. فعلاً تمایلی به این دیدار ندارم!» خدمت امام عرض کردم: «این آقایان از تهران آمده‌اند، آقای طالقانی را هم که می‌شناسید؟!»

امام فرمودند: «بله، من نسبت به ایشان ارادت دارم، اما در این شرایط مایل نیستم ملاقاتی صورت بگیرد!» عرض کردم: «حالا چه جوابی به آقایان بدهم؟ به هر حال شما که وقت ندارید، آنها هم بالاخره از من جواب می‌خواهند. ضمن این که من پاسخ مثبت بعضی دیگر از آقایان را به آنها ابلاغ خواهم کرد!» امام لبخند زدند و آیه‌ای از قرآن خواندند درباره حضرت ابراهیم: «فقال انّی سقیم»! و این به هنگامی بود که قوم از ایشان خواستند که همراهشان بروند و حضرت ابراهیم چون قصد شکستن بت‌ها را داشتند، بهانه آوردند و عذر آوردند که «من برگشته و کسالت دارم»!.

و اتفاقاً من هم برگشتم و به آقایان گفتم که حاج آقا مختصر کسالتی دارند و آمادگی ندارند که ملاقات کنند. آقای بازرگان بلافاصله گفتند: «خب ما می‌رویم عیادتشان!» وقتی دیدم که اوضاع طوری نشد که می‌خواستیم، گفتم: «من نمی‌توانم بیایم، چون درس دارم. شما خودتان می‌دانید!»

موقع غروب به منزل می‌رفتم، آقای حاج شیخ حسن صانعی را دیدم. تا مرا دیدند گفتند: «آقای خسروشاهی! شما که این آقایان را فرستادید به منزل حاج آقا؟» گفتم: «من نفرستادم، خودشان خواستند که به عیادت بیایند!»

به هر ترتیب چون به قصد عیادت رفته بودند، توانسته بودند که با امام دیدار کنند؛ اما با این همه، امام مایل نبودند که به عنوان یک حزب سیاسی ـ حتی با وجود آشنایی با آقای طالقانی که از طلبه‌های دوران مرحوم حائری بودند ـ با آنها ملاقات کنند.

پس وقتی امام به خاطر حفظ استقلال در مبارزه، حاضر نشدند با آقای طالقانی و مهندس بازرگان ملاقات داشته باشند، بطور طبیعی، موضعشان درباره احزاب و جبهه ملی و‌ آدم‌هایی مثل بقایی، کاملاً مشخص می‌شود و این موضع‌گیری دقیقاً برای حفظ استقلال حرکت نهضت بود و جلوگیری از طلبکاری گروه‌های سیاسی در مراحل بعدی. یعنی اینها اگر در زمان مبارزه، خودشان را به نهضت می‌چسباندند، بعد از پیروزی بطور حتم خودشان را سهامدار این انقلاب می‌دانستند. بعدها دیدیم حتی آنهایی که هیچ دخالتی در نهضت نداشتند، مدعی سهیم بودن در پیروزی شدند. حتی آن عده که تازه از خارج آمده بودند. برای نمونه آقای دکتر شایگان که تازه از خارج آمده بود، قصد داشت رئیس‌جمهور شود! تا آنجا که رفته بود خدمت امام و گفته بود: «مردم از من می‌خواهند که خود را کاندیدای ریاست جمهوری کنم!...» و حضرت امام با لبخند گفته بودند: «دیگر از من و شما گذشته است. شما هم پیر شده‌اید، امروز مملکت به نیروی جوان احتیاج دارد. شما دعا بفرمایید که جوان‌ها موفق باشند!»

پس وقتی کسی مثل آقای دکتر شایگان ـ که البته من به ایشان احترام می‌گذارم ـ بعد از 28 مرداد، بعد از چند صباحی که در ایران گرفتاری کشیده بود به امریکا می‌رود و تا پیروزی انقلاب در آن‌جا می‌ماند و بعد از انقلاب خودش را در پیروزی انقلاب سهیم می‌داند‍!، حساب دیگران چه می‌شود؟

البته حفظ استقلال برای این نبود که حضرت امام بخواهند قشرهای دیگر در قیام و مبارزه دخالت نکنند. ما عملاً می‌دیدیم که امام از همه قشرها دعوت می‌کردند که در مسایل سیاسی کشور شرکت کنند و به راستی هم بدون دخالت همه طبقات جامعه، مبارزه به ثمر نمی‌رسید. اما امام نتیجه ماجرای آیت‌الله کاشانی در جریان ملی شدن صنعت نفت را کاملاً مدنظر داشتند، در آن جریان با وجود نقش بسیار مهمی که آیت‌الله کاشانی در قطع نفوذ انگلستان و روی کار آمدن جبهه ملی داشتند، دیدیم که ملی‌گرایان ایشان را کنار گذاشتند. امام هم به اعتقاد من، با توجه به همین تجربه که در مورد آیت‌الله کاشانی کسب کرده بودند، سعی کردند تا از سهامدار شدن احزاب و گروه‌های سیاسی در انقلاب جلوگیری کنند. و این ویژگی بسیار مهمی بود در نهضت پانزده خرداد و نیز مبارزات بعدی امام خمینی.

 

منبع: باقری، علی، خاطرات 15 خرداد تبریز، ماجرای آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، ج 2، تهران، حوزه هنری، 1374، ص 42 ـ 44.



 
تعداد بازدید: 695



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.