مقالات

روابط رژیم پهلوی و دولت اسرائیل

بخش دوم

یعقوب توکلی

04 آبان 1401


نمایندگان رژیم پهلوی در تل‌آویو

با توجه به حضور بیش از سی‌ هزار ایرانی در فلسطین بعد از جنگ جهانی اول که عمدتاً به قصد زیارت و یا مهاجرت رفته بودند، نمایندگی ویژه‌ای جهت امور کنسولی آنها تعیین شد. در سپتامبر 1921 رسیدگی به امور فلسطین از طرف انتظام‌الملک وزیر امور خارجه به مشیر حضور، نماینده ایران در مصر واگذار گردید. پس از مدتی اسدالله بهنام، کنسول ایران در بیروت عهده‌دار امور ایرانیان شد و در شهریور 1314 سرکنسول‌گری ایران در فلسطین افتتاح و «هاشم مکرم نورزاد» به سمت کنسول ایران منصوب شد. در تاریخ 21 /3 /1318 «عبدالحسین صدیق اسفندیاری» جانشین وی شد و به دنبال وی، ابوالحسن بهنام تا سال 1327 ش نمایندگی ایران را به عهده داشت که در همین سال کنسول‌گری تعطیل شد. با به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی سازمان ملل و پذیرش دوفاکتو آن توسط رژیم شاه، در اواخر 1328 عباس صیقل به نمایندگی ایران منصوب شد و تا تیرماه 1330 که نمایندگی ایران در اسرائیل تعطیل گردید، در این سمت باقی بود. در دسامبر 1958، «ژنرال هرکابی» رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل به دعوت «سپهبد کیا» به تهران آمد و با شاه و فرماندهان نظامی دیدار کرد و قرار شد نمایندگی ایران در اسرائیل تحت عنوان «برن 2» افتتاح شود. به دنبال این سفر، شاه با افتتاح نمایندگی ایران در اسرائیل موافقت کرد و ابراهیم تیموری در 23 آذر ماه 1338 وارد اسرائیل شد و مأموریت خود را به عنوان نماینده ایران در اسرائیل آغاز کرد. هر چند این مأموریت مخفیانه چندان از چشم اعراب مخالف ‌اسرائیل پنهان نبود ولی اسرائیل به دنبال علنی‌تر کردن این تماس‌ها بود. وقتی در سال 1341 «منوچهر پیشوا» عازم تل‌آویو بود، اسرائیلی‌ها خواستار معرفی وی در نامه‌ای با سربرگ‌ وزارت امور خارجه ایران به اداره تشریفات وزارت امور خارجه اسرائیل شدند و به خاطر عدم پذیرش این امر از وزارت امور خارجه ایران گله‌مند بودند. «ابراهیم تیموری» تا آبان 1342 در تل‌آویو بود و به دنبال آن دکتر «صادق صدریه» جانشین وی شد و در ملاقات با «آبا ابان» در پاسخ به وی درباره سمت خود اظهار داشت: که او و همکارانش کارمند سفارت ایران در برن می‌باشند و با توافق دولت سوئیس در تل‌آویو اقامت دارند. ولی «آبا ابان» تأکید کرد که وی را به عنوان رئیس نمایندگی ایران می‌شناسند. مع‌ذالک صادق صدریه تا اسفند 1342 مسئولیت نمایندگی «برن 2» را برعهده داشت سپس «فریدون فرخ» به جای وی انتخاب شد. از آذر 1349 مجدداً ابراهیم تیموری نمایندگی ایران در تل‌آویو را بر عهده گرفت و تا فرودین 1354 در این سمت ماند و پس از وی «مرتضی مرتضایی» از فرودین 1354 تا آذر 1357 عهده‌دار این پست بود. هر چند تا اواخر عمر رژیم پهلوی، ارتباط ایران و اسرائیل، با وجود اصرار در پوشیده نگه داشتن روابط، جدی بود اما گزارش نمایندگی ایران در 25 /11 /1356 تأییدی است بر باور عمومی مردم ایران در خصوص وجود روابط گسترده شاه با اسرائیل.«مع‌هذا ظرف سال‌های اخیر وجود نمایندگی و کم و کیف فعالیت‌های آن هم برای مردم و سازمان‌های مختلف اسرائیلی و هم برای نمایندگان دیپلماتیک مقیم این کشور آشکارا شده است». از آذر 1357 تا بهمن ماه همان سال «ناصر رسولیان» به عنوان کاردار موقت مسئولیت نمایندگی را برعهده داشت و با پیروزی انقلاب اسلامی کارکنان نمایندگی ایران در تل‌آویو همبستگی خود را با انقلاب اسلامی اعلام داشتند.

 

نمایندگان اسرائیل در ایران

با آغاز شکل‌گیری دولت صهیونیستی، دخالت اسرائیل در مسائل داخلی ایران و امور مربوط به یهودی‌ها به حدی گسترده شد که حتی نمایندگان اسرائیل در تهران با اعزام «عباس صیقل» به اسرائیل به عنوان نماینده رسیدگی‌کننده به امور اتباع ایرانی بر آن بودند تا دولت اسرائیل نیز نماینده‌ای برای حل و فصل امور اتباع اسرائیل به ایران بفرستد. این در حالی بود که اسرائیل تبعه‌ای در ایران نداشت و این اقدام جز تلاش برای جلب یهودیان و گسترش ارتباط با دولت و سازمان‌های دولتی ایران هدف دیگری نمی‌توانست داشته باشد. این امر واکنش وزارت امور خارجه را هم به دنبال داشت. «از حالا نباید دولت اسرائیل را عادت داد در کار یهودیان سایر کشور‌ها مداخله نماید. یعنی باید به آنها این قسمت را بفهمانید که آنها دولتی سیاسی هستند و یا مذهبی؛ اگر خودشان را دولتی سیاسی می‌دانند و به عضویت سازمان ملل متحد نایل شده‌اند فقط در کار اتباع خودشان که گذرنامه اسرائیل را در دست دارند باید مداخله بکنند و اگر خود را دولت مذهبی یا به اصطلاح واتیکان یهود می‌دانند نباید در کارهای سیاسی مداخله کنند.»

تا سال 1335 دولت اسرائیل نماینده رسمی در ایران نداشت. دراین سال دکتر «زوی دوریل» از یهودیان اروپایی به تهران اعزام شد تا نمایندگی اتاق بازرگانی اسرائیل را در پایتخت ایران افتتاح نماید. البته عنوان رسمی دوریل، رئیس بخش اقتصادی آژانس یهود بود ولی تقریباً تمام امور مربوط به نمایندگی سیاسی خارجی را انجام می‌داد. در سندی از سفارت امریکا درباره فعالیت‌های دوریل از عناصر فعال مطبوعاتی در 25 بهمن 1335 چنین آمده است: «نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماس‌های او از طریق «عباس شاهنده» ناشر مجله فرمان و مهندس «عبدالله والا» ناشر و مالک تهران مصور صورت می‌گیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامه‌نگاران پول داده است.»[1] زوی دوریل از اواخر تیر ماه 1337 دایره کنسولی نیز ایجاد کرد که تحت پوشش آژانس یهود و تحت نظر وی اداره می‌شد. ولی با نفس پذیرش رسمی این تشکیلات توسط وزارت امور خارجه به علت احتمال بهره‌برداری مخالفان با جدیت برخورد می‌شد. ابراهیم تیموری در توجیه نام بردن از قسمت امور کنسولی نمایندگی اسرائیل در پاسخ به «نورالدین کیا» مدیر کل وزارت امور خارجه می‌نویسد: «برای مزید استحضار جنابعالی در اینجا باید به عرض برساند که درتهران با همان نشانی که نامه 208 ذکر شده ساختمان نسبتاً بزرگ و سه طبقه وجود دارد که طبقه دوم آن محل کار شخصی است به نام دکتر دوریل که خود را نماینده اسرائیل در تهران می‌نامد و چندنفری به عنوان دبیر اول و دبیر دوم و غیره با او همکاری می‌کنند. در طبقه سوم همان ساختمان شخص دیگری به نام کلنل «یاکوب (یعقوب) نیمرودی» با یکی دو نفر نظامی دیگر از ارتش اسرائیل به کار اشتغال دارند و خود را نمایندگی نظامی اسرائیل می‌خوانند و بالاخره در طبقه اول ساختمان آقای «دینولیت» مشغول کار است که خود را نمایندگی وابسته بازرگانی اسرائیل در تهران می‌شمارد. همان‌طور که جنابعالی هم قطعاً کما بیش اطلاع دارید فعالیت‌ اینها از مقامات دولتی ایران پوشیده نیست و غالب مقامات ارتش و غیر ارتش هم با آنها رفت و آمد دارند... و برای آنکه دوباره جمله «نمایندگی اسرائیل در تهران» تکرار نگردد استدعا دارد بفرمایید برای آن چه نامی باید نهاد؟»

دولت اسرائیل بی‌نهایت تعمد و اصرار داشت تا حضور خود را در تهران علنی‌تر و رسمی‌تر نماید. روزنامه معاریو در 22 اردیبهشت 1342 از وزیر مختاری «مایر عزری» نماینده اسرائیل در تهران خبر داد و سه ماه پس از آن در مرداد 1342 همان روزنامه خبر داد که نماینده اسرائیل به درجه سفیری ارتقاء یافته است. این در شرایطی است که قیام پانزده خرداد 1342 به عنوان یکی از جدی‌ترین مبارزات سیاسی ضد صهیونیستی در ایران صورت گرفته بود. به همین خاطر «ابراهیم تیموری» با حضور در وزارت امور خارجه اسرائیل مراتب اعتراض خود را نسبت به انتشار این اخبار، اعلام داشت.[2] نفوذ عوامل اسرائیل در مراکز مختلف قدرت به حدی بود که پس از استعفای «جعفر شریف امامی» از نخست‌وزیری در 15 اردیبهشت 1340 «مایر عزری» نخستین فردی بود که به «علی امینی» اطلاع داد که شاه قصد دارد او را به نخست‌وزیری بگمارد. در تیرماه 1343 «زوی دوریل» در بخش‌نامه‌ای به نمایندگی‌های سیاسی مقیم تهران، از عنوان سفیر اسرائیل برای خود استفاده کرده بود که باعث اعتراض «عباس آرام» وزیر امور خارجه و سؤال از اسرائیلی‌ها شد که آیا این اقدام خودسرانه و یا با هماهنگی دولت اسرائیل بوده است؟ آنها پاسخی مبهم دادند اما آرام توجه داشت که نمی‌تواند به چگونگی روابط با اسرائیل کاری داشته باشد و موظف است ظواهر را حفظ کند لذا در نامه مورخه 21 /5 /1343 به «صادق صدریه» تأکید می‌کند: «... چگونه ممکن است چنین اقدامی از طرف اشخاص به عمل آید. ضمناً بفرمایید این چیزی که ما از آنها می‌‌خواهیم ابداً ارتباطی به روابط فیمابین ندارد و عمل خلافی از شخصی سرزده است... و مقصود این است که هیچ فکری در مورد روابط نکنند.» در سال 1348 مایر عزری به ریاست هیئت نمایندگی اسرائیل رسید و از درجه سفیری برخوردار شد و اتفاقاً «عزری» محظورات رژیم پهلوی در مخفی نگهداشتن هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران را درک می‌کرد و مانع از بروز بحران در روابط ایران و اسرائیل و شاه و مخالفانش و همچنین اعراب بود. در عین حال بیشترین منافع و سود را برای اسرائیل کسب کرد. بی‌جهت نبود که «اسدالله علم» در خاطرات خود به تاریخ 19 شهریور 1352 می‌نویسد: «به عزری نماینده اسرائیل در تهران نشان درجه دوم تاج اعطا شده است و شاه به من دستور داد که تاریخ فرمان همراهانش را به پیش از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل تغییر دهم.»

وقوع جنگ اکتبر 1973 تأثیرات عمیقی بر موازنه منطقه‌ای گذارد و به دنبال آن دولت اسرائیل در مورد ارزیابی مجدد مناسبات خود «یوری لوبرانی» را به عنوان سفیر اسرائیل در تهران منصوب کرد. هر چند شاه در ظاهر و به طور رسمی استوارنامه «لوبرانی» را نپذیرفت اما اسرائیل دست به اقدامی یک جانبه زد و آن لغو روادید ورود برای ایرانیانی بود که با گذرنامه عادی وارد اسرائیل می‌شدند و می‌توانستند تا سه ماه در اسرائیل بمانند. لوبرانی که خود از جاسوسان ورزیده بود در سال 1357 پیش‌بینی کرد که شاه با بحران روبه‌رو خواهد بود. وقتی که شاه در ایران با بحران جدی مواجه شد دولت اسرائیل «یوسف هارملین» رئیس سابق سرویس امنیت داخلی «شین بت» را به جای لوبرانی به سفارت منصوب کرد. در مرداد 1357 سپهبد «امیر حسین ربیعی»، فرمانده نیروی هوایی و ارتشبد «حسن طوفانیان»، قائم مقام وزارت جنگ، به ژنرال «سگف» پیشنهاد کردند تا ترتیب سفر «موشه دایان» و یا «عزر وایزمن» را به تهران بدهند تا روحیه شاه را تقویت و او را وادار به تصمیمات جدی‌تری بنمایند. اما دولت اسرائیل «یوری لوبرانی» را زمانی فرستاد که دیگر کار از کار گذشته بود و لوبرانی اعلام داشت که: «اسرائیل دیگر نباید انتظار دریافت نفت از ایران را داشته باشد».

با پیروزی انقلاب اسلامی، اعضای سفارت اسرائیل از ایران خارج شدند و یوسف هارملین و ژنرال «سگف» مجبور به اختفا شدند. با سقوط دولت «بختیار» و روی کار آمدن «بازرگان»، «سرلشکر قره‌نی» به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. پس از مدتی ژنرال سگف به ریاست دفتر قره‌نی تلفن کرد تا ترتیب ملاقات وی را با قره‌نی جهت تسلیم اعتبارنامه نظامی‌اش بدهد اما افسری که در آن سوی خط بود توصیه کرد آنها هر چه زودتر از ایران خارج شوند. 33 اسرائیلی‌ مانده در تهران در 29 بهمن 1357 با هواپیمای مسافربری پان‌امریکن به فرانکفورت و از آنجا به اسرائیل رفتند و به چند دهه روابط بین شاه و اسرائیل خاتمه داده شد.

 

روابط دیپلماتیک رژیم پهلوی و اسرائیل

اولین موضع‌گیری رسمی ایران در برابر تشکیل اسرائیل در شرایطی صورت گرفت که محمدرضا پهلوی هنوز در جایگاه قدرت سیاسی در ایران نقش جدی نداشت و فضای سیاسی در کشورهای اسلامی در مسیر مخالفت با اسرائیل قرار داشت. به همین خاطر دولت وقت، در جریان رأی‌گیری در سازمان ملل به عضویت اسرائیل رأی منفی داد و وزیر امور خارجه وقت «علی‌اصغر حکمت» درنامه‌ای به عباس صیقل سرکنسول وقت ایران در بیت‌المقدس که به تاریخ 27 /1 /1328 / 16 /4 /1949 صادر شده نوشته است: «در قسمت نظریه وزارت امورخارجه در باب شناسایی یهود برای اطلاع شخص شما اضافه می‌شود که اصولاً روش ایران در این خصوص با نظریه سایر دول اسلامی یکسان بوده و از این روی به نمایندگی شاهنشاهی در سازمان ملل دستور داده شده است که به ورود دولت اسرائیل در سازمان ملل متحد رأی مخالف بدهد و نیز دولت فعلاً تصمیمی برای شناسایی حکومت اسرائیل ندارد.»

بدیهی است که جملة آخر وزیر امور خارجه حکایت از آن دارد که این امر کاملاً موقتی است. فشارهای امریکا و انگلیس و فعالیت‌های لابی یهود در شناسایی اسرائیل از سوی ایران سهم به سزایی داشته است چنانچه روزنامة‌ الرأی العالم در این باره نوشت:

«بعضی سیاستمداران خارجی مقیم تهران سعی می‌کنند دولت ایران را وادار به شناسایی اسرائیل و تبادل روابط سیاسی نمایند. این سیاسیون خارجی با سفارت امریکا در تهران رابطه دارند... یکی از آنها به وزارت امور خارجه رفته و گفته است اگردولت ایران، پیش از سایر دول اسلامی و عربی دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسد شخص مزبور ضمانت می‌دهد ایران وام هنگفتی با شرایط بسیار سهلی از بانک بین‌الملل به‌دست آورد و ظاهراً ممکن است ایران به این ترتیب عمل نماید.»[3]

با سفر محمدرضا پهلوی به ایالات متحده (در 24 آبان 1328) فعالیت‌های لابی یهود در متقاعد ساختن شاه به عدم رعایت حزم و احتیاط در برابر کشورهای اسلامی و احساسات مردم، ژنرال دووایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور امریکا، ضمن حمایت ازسیاست‌های شاه و برنامه‌ هفت ساله دولت، از پرداخت وام بانک بین‌المللی توسعه و ترمیم به ایران حمایت کرد و برای انجام حمایت‌های نظامی و اعطای کمک‌های تسلیحاتی به شاه قول مساعد داد.

از طرف دیگر اسرائیل برای اجبار ایران به شناسایی اسرائیل در مسیر خروج ایرانیان ساکن فلسطین اشغالی سنگ‌اندازی می‌کرد به همین سبب نامه‌های درخواست عباس صیقل درانعکاس درخواست اسرائیلی‌ها بی‌جواب ماند ودکتر «علی‌اکبر سیاسی» وزیرامور خارجه نامه ‌وزیر امورخارجه اسرائیل را بی‌پاسخ گذاشت.[4]

در اواخر سال 1328 رضا صفی‌نیا به عنوان نمایندة فوق‌العاده ایران در اسرائیل تعیین شد و مأموریت وی از طریق نصر‌الله انتظام به اطلاع نمایندة اسرائیل در سازمان ملل رسید؛ اما دولت اسرائیل پذیرش دائمی وی را منوط به ارسال نامة رسمی وزیر امور خارجه ایران به وزیر امور خارجه اسرائیل دانست و دولت ساعد مراغه‌ای با استفاده از فترت به وجود آمده در پی تعطیلی مجلس در اعلامیه‌ای رسمی در 23 اسفند 1328 دولت اسرائیل را به صورت «دوفاکتو» به رسمیت شناخت و عباس صیقل را به عنوان نماینده ایران معرفی کرد. اما پذیرش دوفاکتوی اسرائیل به همین سادگی صورت نگرفت و رایزنی‌های فراوانی در این باره صورت گرفت. چنانچه ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه در این باره می‌نویسد:

«... از اسناد بازرگانی اسرائیل معلوم می‌شود که اسرائیل شناسایی دو فاکتو خود را در دی ماه 1328 (ژانویه 1950) با پرداخت رشوه قابل توجهی به محمدساعد مراغه‌ای نخست‌وزیر وقت ایران به دست آورد. و مذاکرات را یک امریکایی هنوز «آدام» شناخته می شود و با موساد همکاری داشته است از جانب دولت اسرائیل رهبری می‌کرد. او ضمناً یک تاجر ایرانی را می‌شناخت که با نخست‌وزیر دوست و شریک تجاری بود از طریق این شخص نخست‌وزیر چهارصد هزار دلار مطالبه کرد تا هیئت وزیران و شاه را متقاعد کند که شناسایی دوفاکتو اسرائیل خدمت به منافع ایران است.»

به دنبال این تصمیم‌سازی ‌‌نخست‌وزیر در ملاقات با نماینده موساد، اجازه مهاجرت یهودیان ایران و ترانزیت‌ و جابجایی یهودیان دیگر کشورها از طریق ایران صادر کرد.[5]

حسین مکی نماینده صاحب نام مجلس و از رهبران ملی شدن صنعت نفت در دوره دکتر محمد مصدق در مجلس شورای ملی اعلام کرد: «دولت قبل با دریافت رشوه اقدام به شناسایی اسرائیل کرده است.»

با روی کار آمدن سرلشکر رزم‌آرا، روابط با اسرائیل وارد مرحله تازه‌ای شد. دولت اسرائیل شخصی به نام «پروفسور هد»‌ از دانشگاه عبری اورشلیم را نامزد سفارت اسرائیل در تهران کرد اما با ترور رزم‌آرا همه امیدهای اسرائیل برای شناسایی «دوژور» از بین رفت و به‌دنبال آن با روی کار آمدن دولت دکتر محمد مصدق و تقویت مبارزات و احساسات ضدانگلیسی در کشور، افکار عمومی درداخل و خارج از ایران، و همچنین احزاب، جمعیت‌ها و علمای دینی از سایر کشورهای اسلامی خواستار اعمال فشار آیت‌الله کاشانی به دولت برای قطع روابط با اسرائیل شدند. در پی آن، دکتر مصدق در پانزدهم تیر ماه 1330 با عنایت به اصل موازنة منفی، قطع رابطه با اسرائیل را به طور رسمی اعلام کرد.

روزنامه اطلاعات به نقل از آیت‌الله کاشانی نوشت:

«در تاریخ شانزدهم تیر ماه 1330 از پس گرفتن شناسایی اسرائیل از سوی دولت که رسمیت قانونی هم نداشت، قطعی است».[6]

به‌دنبال آن صفی‌نیا نماینده ایران به کشور فراخوانده کنسول‌گری ایران در بیت‌المقدس تعطیل شد. این اقدام بازتاب مثبتی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام داشت و روزنامه‌های عربی، دکتر مصدق را زعیم شرق نامیدند. با وجود این در دولت مصدق تلاش‌هایی برای برقراری ارتباط با اسرائیل در اواخر سال 1331 انجام شد.

با سقوط دولت دکتر مصدق گفت‌وگوهایی دربارة تجدید روابط ایران و اسرائیل مطرح شد که واکنش‌های تندی را در کشورهای عربی نظیر اردن و لبنان در پی داشت اما دولت ایران مسئله ارتباط با اسرائیل را پی‌گیری کرد و طی دستورالعمل 4556 مورخ 4 /12 /1332 وزیر امور خارجه عبدالله انتظام به نمایندگی ایران در برن نوشت:

«دولت شاهنشاهی با اسرائیل قطع رابطه نکرده، بلکه نمایندگی ما در آنجا فعلاً تعطیل است بنابراین دید و بازدید با نمایندگان اسرائیل مانع ندارد.»[7]

در سال‌های پس از کودتای 28 مرداد که به واقع بازگشت قدرت ایالات متحده و انگلیس به حوزة تصمیم‌سازی و قدرت سیاسی و اقتصادی ایران بوده است، ایران و اسرائیل به مثابه ستون‌های مدافع حقوق و منافع ایالات متحده در خاورمیانه عمل می‌کردند و تلاش‌های آلن دالس وزیر امور خارجه امریکا در هماهنگ‌سازی بین اسرائیل و ایران با موفقیت همراه بوده است.

به دنبال وقوع کودتا در عراق شاه در سال 1337 ش(1958 م) در پاسخ به نامة دیوید بن‌گورین که وی در آن سیاست کوروش پادشاه هخامنشی در قبال یهودیان را یادآور شده بود چنین پاسخ داد:

«یادآوری سیاست کوروش در قبال مردم شما، برای من بسیار با ارزش است و من اکثر سعی خود را برای ادامة راهی که به وسیله‌ این سنت قدیمی به وجود آمده خواهم نمود.»[8]

در این سال‌ها تلاش اسرائیل که با حمایت داخلی سیاستمداران انگلوفیل مؤثری چون اسدالله علم و شاپور جی همراه بود برای گسترش روابط با ایران به نتیجه رسید و مسئله به حدی بود که از حوزة اختیارات وزارت امور خارجه و ساواک خارج شد. اسرائیل که با کلیه سازمان‌هایی که در ایران امکان برقراری ارتباط و تماس وجود داشت رأساً هماهنگ و کارشناسان آنها را به آن کشور دعوت می‌کرد. به گونه‌ای که وزارت امور خارجه ادامة‌ این وضع را به مصلحت ندید و برای احاطه بر این روابط به تکاپو افتاد اما نتیجه‌ای به دست نیاورد. چرا که پشت سر این ارتباطات گسترده، شخصیت‌ با نفوذی چون اسدالله علم قرار داشت. به گونه‌ای که وزارت امور خارجه از پس نفوذ آن برنمی‌آمد و بی‌سبب نبود که روزنامه ‌هاآرتص درباره نوع روابط ایران و اسرائیل نوشت.

«یک بازدید چند روزه از ایران کافی است تا انسان به موقعیت عجیب اسرائیل در آن کشور پی ببرد. روابط ایران و اسرائیل که خوب و مستحکم است و به روابط دو همسایه شباهت دارد که فقط از روی بالکن با یکدیگر حرف می‌زنند.»

در حوزه روابط ایران و اسرائیل محمدرضا پهلوی به خاطر ترس از مخالفت‌های اعراب و مسلمانان و همچنین مردم ایران همیشه سعی می‌کرد در گسترش روابط با اسرائیل رویه محتاطانه‌ای در پیش گیرد و حتی‌الامکان همه اتفاقات در خفا صورت گیرد.

اما اسدالله علم، ‌‌نخست‌وزیر و وزیر دربار دوره محمدرضا، برخلاف خواست ارباب خود در گسترش روابط با اسرائیل بدون ملاحظه عمل می‌کرد. او بعد از برقراری رسمی روابط ایران و اسرائیل در 1338 به عنوان نماینده ویژه شاه به اسرائیل رفت. روادیدی از اسدالله علم که تاریخ 31 دسامبر 1961 / آذر 1340 را دارد که به نظر می‌رسد در شرایطی که امریکایی‌ها دمکرات امیدهای خود را متوجه علی امینی کرده بودند او برای هماهنگ نمودن یهودیان اسرائیل و یهودیان متنفذ در امریکا که بیشترین نفوذ را در میان سیاستمداران امریکایی و دستگاه سیاست خارجی آن کشور دارند، به اسرائیل رفته تا بتواند این هماهنگی را به انجام برساند و در این راستا توانست انجام وظیفه کند.[9]

با روی کارآمدن اسدالله علم روابط اسرائیل با دولت شاهنشاهی گسترش یافت و علم ضمن ایجاد نمایندگی‌های سیاسی غیررسمی و محدود برای اسرائیل، تعداد زیادی از کارشناسان اقتصادی و صنعتی و کشاورزی اسرائیلی را برای سرمایه‌گذاری به ایران دعوت کرد. او در سرمایه‌گذاری در دشت حاصل‌خیز قزوین از تجارب کارشناسانه اسرائیل کمک گرفت. وی در یادداشت 8 مهر 1352 می‌نویسد: حوزه قزوین به وسیله یک شرکت اسرائیلی در حال توسعه سریع و وسیع کشاورزی است. وقتی من ‌‌نخست‌وزیر بودم اسرائیلی‌ها را آوردم.[10]

تلاش علم در گسترش روابط با اسرائیل از دید مخالفان جدی وی و شاه مخفی نماند چنانچه امام خمینی سخنان جدی و تندی در نکوهش حکومت پهلوی به خاطر روابطش با اسرائیل ایراد کرد و این زمانی است که گسترش روابط ایران و اسرائیل در حوزه‌های مختلف سیاسی و امنیتی و فرهنگی و اقتصادی، شیوع یافته بود.[11]

در کنار گسترش روابط در دستگاه حکومتی، مخالفت با اسرائیل به برخورد جدی حکومت و ساواک و شخص علم روبه‌رو می‌شد و بر بدنامی دستگاه حکومت شاه و علم می‌افزود.

استاد غلامرضا سعیدی نویسنده کتاب خطر یهود برای ایران و اسلام که خود سال‌ها در مدرسه شوکتیه بیرجند مدرس بود و اسدالله علم نیز مدتی در همان مدرسه شاگردی وی را می‌کرد. درباره تحت تعقیب قرار گرفتن خود پس از انتشار کتاب فوق و برخورد خصمانه علم می‌نویسد:

«وقتی کتاب خطر یهود برای ایران و اسلام را نوشتم و چاپ شد توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفتم. اسدالله علم که در مدرسه شوکتیه بیرجند چند صباحی شاگرد من بود به سراغم آمد و از من خواست که دیگر درباره خطر یهود حرفی نزنم و من به او گفتم من انتظار داشتم که در کشورم آزادانه بتوانم از خطراتی که ما را تهدید می‌کند سخن بگویم و اگر امیر شوکت‌الملک بود شاید چنین شروطی به من پیشنهاد نمی‌کرد. علم شرمسار شد و گفت: مشکلات ما را که می‌دانید.[12]»

با وقوع جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967م (1346 ش) و بویژه پس از جنگ 1973، ایران در برخورد با اسرائیل به صورت ظاهر علیه آن کشور تبلیغات سیاسی می‌کرد و حمایت مختصری از فلسطینی‌ها به عمل می‌آورد که بیشتر ماهیت تبلیغاتی داشت اما در زمان جنگ، نفت ایران به اسرائیل صادر می‌شد که نقش اساسی در چرخش صنعت و اقتصاد و مهم‌تر از همه قدرت تهاجمی اسرائیل داشت.[13] از اواخر سال 1356 روابط ایران و اسرائیل وارد مرحله جدیدی شد.

مسافرت انورسادات، رئیس‌جمهور مصر، به بیت‌المقدس و کنار گذاشتن خصومت با اسرائیل، با مساعدت‌های ویژه شاه و اسدالله علم به نتیجه رسید و هنری کسینجر، وزیر امور خارجه امریکا، به شاه و علم تبریک گفت. اما مذاکرات بعدی سادات با اسرائیلی‌ها و امضای موافقت‌نامه کمپ دیوید در 26 شهریور 1357، هر چند از سوی شاه و دولت مردان در حال سقوط پهلوی مثبت ارزیابی شده بود اما با توجه به رشد مبارزات مردمی و نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی که به شدت ضدپادشاهی و ضدامریکایی و ضداسرائیلی بود روز به روز ناکارآمدی دستگاه حکومتی و شخص شاه را به نمایش گذاشت. روزنامه معاریو در 26 شهریور 1357 در مورد روابط ایران و اسرائیل می‌نویسد:

«این واقعیت که در اوج بحران ایران در ابتدای ماه جاری محافل اسلامی قطع رابطه کامل بین اسرائیل را خواستار شدند ثابت می‌کند که حضور اسرائیلی‌ها در ایران بسیار مشخص بوده که خاری در چشم مخالفان داخلی است.»

بی‌سبب نبود مردمی که در 17 شهریور 1357 شاهد کشتار و قتل عام گسترده مردم در میدان ژاله بودند باور داشتند آنچه که در این واقعه خون‌بار اتفاق افتاد توسط سربازان و افسران اسرائیلی صورت گرفته است و نه سربازان و افسران ایرانی.

نکته جالب توجه در روابط ایران و اسرائیل اصرار اسرائیلی‌ها بر علنی‌تر کردن روابط خود با شاه و دولت ایران بوده است.

تهران به اختفای این روابط اصرار داشت. برای نمونه عنوان رسمی دفتر نمایندگی اسرائیل در تهران به عنوان بخش اقتصادی آژانس یهود نامیده می‌شد و با وجودی که «زوی دوریل» رئیس نمایندگی اسرائیل بخش کنسولی نمایندگی اسرائیل را دایر کرده بود ولی کسی حق نام بردن رسمی از امور کنسول نمایندگی اسرائیل را نداشت.

 

روابط اقتصادی رژیم پهلوی و اسرائیل

به دنبال گسترش مناسبات اسرائیل و رژیم پهلوی، روابط اقتصادی نیز گسترش یافت. فروش نفت توسط ایران و واردات مواد صنعتی، پارچه، لباس‌های دوخته شده، ماشین‌آلات، لوازم آرایشی و دارویی، سیمان و خودرو از اسرائیل روابط اقتصادی طرفین را شکل می‌داد.

از نیمه دوم دهه 1330 قراردادهایی بین کمپانی‌های اسرائیلی و سازمان‌های ذی ربط منعقد شد که کالاهای اسرائیلی با تغییر علامت و با مارک کشورهای اروپایی وارد ایران می‌شود.

حضور اسرائیل در قراردادهای بنیاد پهلوی مربوط به اداره هتل‌ها، موقوفات، و تولید نیشکر، قرارداد آبیاری و مناقصه کشاورزی بسیار چشم‌گیر بوده است. هر چند اقلام اعلام شده در سال 1966 میلادی 5 /7 میلیون دلار، نشان از حجم ناچیز معاملات دوجانبه دارد، ولی واقعیت آن است که این ارقام هیچ‌گاه صحیح نبوده است.[14]

محصولاتی مانند مرغ، تخم‌مرغ، گاوهای شیرده، ماشین‌آلات کشاورزی و.. به ایران وارد شد و علاوه بر این حضور جدی یهودیان در پروژه‌های عظیم در ایران تا آخر دوره حکومت پهلوی به صورت جدی ادامه داشت. روزنامه یدیوت آخرونوت در خرداد 1356 چنین آورده است:

«ویلیام لوویت یکی از بزرگ‌ترین محافظه‌کاران یهودی امریکا، در آخر هفته اطلاع داد که در ایران مشغول کار خواهد شد و در نظر دارد در حومه تهران در سه هزار جریب زمین، شهرکی نمونه شهرک‌های امریکایی بسازد.»

نوع روابط اقتصادی ایران و اسرائیل در بخش تجارت خارجی به شدت نامتعادل بود. بازرگانی ایران و اسرائیل در مدت دوازده سال از 1340 تا 1352، 817 میلیارد ریال کسری موازنه داشت و عمده صادرات ایران به اسرائیل نفت بود.

فعالیت جدی اسرائیلی‌ها در گسترش پروژه هوایی «ال عال» و برقراری ارتباط هوایی اسرائیل با کشورهای افریقایی از طریق ایران بود که فعالیت آن شرکت در ایران از سال 1332 برای انتقال یهودیان از ایران به اسرائیل آغاز شد.

مرتضی مرتضایی در گزارشی به وزارت امور خارجه در 25 /1 /1356 می‌نویسد:

«در حال حاضر، شرکت ال عال هفته‌ای شش پرواز در ایام نوروز و فصل تابستان پروازهای متعدد فوق‌العاده در مسیر تهران و تل‌آویو دارد ضمناً هواپیماهای تجاری ال‌عال و شرکت آکراسکو نیز امور مربوط به صادرات میوه و لبنیات و سبزیجات را برعهده دارند.»[15]

جدول مبادلات بازرگانی خارجی ایران با اسرائیل (به استثناء‌نفت) به میلیون ریال

سال

واردات از اسرائیل

صادرات به اسرائیل

کسری موازنه بازرگانی

1340

216

9

207

1341

360

7 /18

3 /341

1342

376

37

345

1343

476

472

8 /434

1344

476

1 /55

9 /420

1345

8 /568

9 /47

9 /530

1346

5 /694

6 /45

9 /647

1347

8 /816

4 /72

4 /744

1348

5 /795

6 /86

9 /718

1349

8 /736

114

7 /622

1350

1060

134

926

1351

1638

1176

4 /1526

1352

1470

181

1289

با گسترش روابط سیاسی اسرائیل و رژیم پهلوی، روابط اقتصادی نیز به سرعت گسترش یافت. روابط پزشکی و دارویی، قرارداد بازرگانی خرید پنبه، جو، دانه‌های روغنی و حبوبات از جمله نقاط آغازین همکاری‌های اقتصادی است. فروش نفت ایران به اسرائیل و در مقابل واردات مواد صنعتی، پارچه و لباس‌های دوخته شده، ماشین‌آلات، اتومبیل، سیمان و لوازم دارویی و آرایشی از اسرائیل از مهم‌ترین مبادلات دو کشور بود، در نیمه دوم دهه 1330 قراردادهایی بین کمپانی‌های اسرائیلی با سازمان‌های ایرانی منعقد شد که کالاهای اسرائیلی با تغییر در علامت و مارک کشورهای اروپایی وارد ایران می‌شد. محصولاتی همانند تخم‌مرغ، گاوهای شیرده، ماشین‌آلات کشاورزی به ایران ارسال می‌شدند. ساخت سد داریوش توسط شرکت «ورد» در منطقه مرودشت و حضور در ساخت سدهای «درود زن»، «طریق» و کانال فومن از جمله پروژه‌های آبی بودند که اسرائیلی‌ها در آن حضور داشتند. حضور جدی یهودیان در پروژه‌های عظیم ایران تا آخر دوره پهلوی دوم به طور جدی ادامه داشت. در 25 خرداد 1357 آگهی‌روزنامه ‌هاآرتص از افراد ذیل جهت کار در ایران دعوت به همکاری کرده بود؛ 1ـ مدیر گروه‌های کارشناس پرورش چغندر قند 2ـ کارگران مکانیک 3ـ متصدی کشاورزی و باغداری 4ـ کارگران آبیاری.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 491 – 530.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، ج 36، ص 16.

[2]. ولایتی، علی‌اکبر، ایران و تحولات فلسطین، وزارت امورخارجه، تهران، 1379، ص 35.

[3]. همان، ص 131.

[4]. روزشمار تاریخ روابط ایران و امریکا، وزارت امورخارجه، تهران، 1379، ص 59.

[5]. شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 70.

[6]. اطلاعات، 16 تیر 1330.

[7]. ایران و تحولات فلسطین، ص 13.

[8]. همان، ص 15.

[9]. شاهدی، مظفر، زندگی سیاسی علم، مؤسسه مطالعات پژوهش‌های سیاسی، ص 627.

[10]. علم، اسدالله، یادداشتهای علم، تهران، کتاب‌سرا، 1382، ج 3، ص 162.

[11]. زندگی سیاسی علم، ص 628.

[12]. سعیدی، غلامرضا، مصلح شرق سیدجمال‌الدین اسدآبادی، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، نشر فرهنگ اسلامی، 1370، چاپ اول، تهران، ص 12.

[13]. ایران و تحولات فلسطین، ص 24.

[14]. همان، ص 165.

[15]. همان، ص 179.



 
تعداد بازدید: 1329



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.