مقالات

بازتاب روابط ایران و اسرائیل بر مسائل داخلی کشور در سال‌های 27 تا 57

محسن مدیر شانه‌چی

08 بهمن 1401


چکیده

 

در شکل‌گیری وقایعی چون تحولات منجر به قیام نیمه خرداد و حوادث متعاقب آن، موضوع روابط ایران با اسرائیل همراه با مسئله نوع روابط با آمریکا و اعتراض به برخی مسائل داخلی، سه ضلع مثلث مجموعه اعتراضات آیت‌الله خمینی و هواداران ایشان را شکل می‌داد.

روابط و مناسبات ایران و اسرائیل گرچه از منظر زمان و زمینه‌ها محدودتر از روابط ایران و بسیاری از کشورها بود، اما با بیشترین بازتاب‌ها و واکنش‌ها در داخل کشور روبه‌رو شد و به عبارت دیگر شاید بتوان گفت تنها موردی در عرصه سیاست خارجی ایران بود که به موضوعی داخلی بدل گشت.

بر همین اساس، روابط با اسرائیل در ایران، واکنش احزاب، گروه‌ها، شخصیت‌ها و نیروهای مختلف را به طور عام و جریان‌ها و محافل اسلام گرا را به طور خاص برانگیخت. در این میان واکنش‌های برخی از روحانیون بویژه شخص آیت‌الله خمینی از آغاز دهه 1340 جدی‌ترین و اثر‌گذارترین واکنش‌ها به این روابط بود.

 

مقدمه

روابط و مناسبات ایران و اسرائیل گرچه از منظر زمان و زمینه‌ها محدودتر از روابط ایران و بسیاری از کشورها بود، اما با بیشترین بازتاب‌ها و واکنش‌ها در داخل کشور روبه‌رو شد و به عبارت دیگر شاید تنها مورد در عرصه سیاست خارجی ایران بود که به موضوعی داخلی بدل گشت. این امر بی‌تردید به دلیل موجودیت غاصبانه و اشغالگرانه اسرائیل به طور عام و غصب و اشغال‌گری این رژیم در بخشی از جهان اسلام به طور خاص بود. بر این مبنا تکوین وادامه حیات اسرائیل و اقدامات و عملیات این رژیم درهمه جهان واکنش‌هایی به همراه داشت که طبعاً به دلیل پیش گفته، این واکنش‌ها در جهان اسلام شدت بیشتری داشت.

بر همین اساس، روابط با اسرائیل در ایران واکنش احزاب، گروه‌ها، شخصیت‌ها و نیروهای مختلف را به طور عام و جریان‌ها و محافل اسلام‌گرا را به طور خاص برانگیخت. در این میان واکنش‌های برخی از روحانیون بویژه شخص آیت‌الله خمینی از آغاز دهه 1340 جدی‌ترین و اثر‌گذارترین واکنش‌ها به این روابط بود.

در شکل‌گیری وقایعی چون تحولات منجر به قیام نیمه خرداد و حوادث متعاقب آن، موضوع روابط ایران با اسرائیل همراه با مسئله نوع روابط با آمریکا و اعتراض به برخی مسائل داخلی، سه ضلع مثلث مجموعه اعتراضات آیت‌الله خمینی و هواداران ایشان را شکل می‌داد.

به این ترتیب به نقش این روابط و مناسبات بر تحولات سیاسی ـ مذهبی اوایل دهه 40 به رهبری آیت‌الله خمینی واقف می‌شویم. این تحولات که از نقاط عطف سلسله رخدادهای تاریخی منجر به تکوین انقلاب اسلامی محسوب می‌شود، در انقلاب و شکل‌گیری نظام برخاسته از آن و در نهایت سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقشی بنیادی و تعیین‌کننده یافت و مخالفت با اسرائیل و حمایت از فلسطینیان را در صدر اهداف سیاست خارجی ایران پس از انقلاب نشاند.

 

1. تکوین اسرائیل، شناسایی و شکل‌گیری روابط با آن

مقدمات تشکیل دولت اسرائیل به نیمه دوم قرن نوزدهم باز می‌گردد. در آن زمان بیش از نیمی از یهودیان جهان در اروپای شرقی و روسیه تزاری زندگی می‌کردند. در دهه 1880 در پی رشته اغتشاشات ضدیهودی در جنوب روسیه هزاران نفر از یهودیان به فلسطین مهاجرت کردند.[1] تا سال 1882 از مجموع 450 هزار نفر جمعیت فلسطین تنها 24 هزار نفر یعنی حدود پنج درصد آنان را یهودیان تشکیل می‌دادند که عمدتاً ساکنان متدین شهرهای اورشلیم، صفد و طبریه بودند و از قرن‌ها پیش در این سرزمین سکونت داشتند.[2]

در سال 1896 «تئودورهرتسل» با انتشار جزوه‌ای، خواستار تشکیل کشوری یهودی در فلسطین شد. در 1897 نخستین کنگره جهانی صهیونیسم در شهر بال ‌(بازل) سوئیس برگزار شد و هرتسل رهبری نهضت صهیونیستی را به دست گرفت.[3]

در اولین موج مهاجرت یهودیان به فلسطین از 1882 تا 1903 بین بیست تا سی هزار مهاجر وارد فلسطین شدند. در این سال‌ها در مجموع بیست روستای یهودی نشین در فلسطین ایجاد شد.[4] در سال 1901 سازمان جهانی صهیونیسم به منظور خرید زمین برای مهاجران صندوق ملی یهود را تشکیل داد.[5]

پس از مرگ هرتسل در سال 1904 «حیم وایزمن» که توسط «لرد بالفور» وزیر امور خارجه انگلستان در نیروی دریایی سلطنتی انگلیس به استخدام درآمده بود، رهبری نهضت صهیونیستی را به دست گرفت.[6] در سال‌های 1904 تا 1914 در دومین موج مهاجرت 35 تا چهل هزار یهودی از روسیه وارد فلسطین شدند.[7]

در 1917 وایزمن، بالفور را متقاعد کرد که لایحه‌ای ‌برای دفاع از صهیونیسم به کابینه ارائه دهد. بالفور خود وی و لرد روچیلد، سرپرست فدراسیون صهیونیسم در انگلستان را مأمور تهیه پیش‌نویس این لایحه کرد.[8] در 1919 وایزمن به عنوان نماینده سازمان جهانی صهیونیسم در کنفرانس ورسای اعلام کرد که هر گاه یهودیان اکثریت بزرگی تشکیل دهند، می‌توانند به تشکیل دولتی در جهت آرمان‌های خود اقدام کنند.[9]

در سال‌های 1919 تا 1923 در پی اعلامیه بالفور و در سومین موج مهاجرت حدود 35 هزار تن از اروپا وارد فلسطین شدند و در سال‌های 1924 تا 1931 در چهارمین مرحله، مهاجران دیگری اغلب از لهستان به فلسطین رفتند که شمار آنان به 82 هزار تن رسید. بدین‌ترتیب در سال 1931 از یک میلیون و سی و شش هزار نفر جمعیت فلسطین 175 هزار نفر آن یعنی حدود هفده درصد یهودی بودند.[10]

پنجمین و آخرین موج مهاجرت به فلسطین تا پیش از تشکیل دولت اسرائیل، در سال‌های 1932 تا 1939 و در پی ظهور دولت نازی در آلمان شکل گرفت. در این مرحله تا سال 1940 تعداد 230 هزار مهاجر وارد فلسطین شدند که عمدتاً از آلمان و اتریش و تعداد کمتری هم از لهستان و رومانی بودند. در این زمان جمعیت فلسطین یک میلیون و پانصد و سی هزار نفر بود که 457 هزار نفر از این جمعیت یعنی 22 درصد را یهودیان تشکیل می‌دادند.[11]

مهاجرت یهودیان به فلسطین از 1940 تا 1948 در دوره قیمومت بریتانیا رسماً محدود شد اما عملاً طی این سال‌ها بیش از 110 هزار نفر عمدتاً از اروپا وارد فلسطین شدند.[12] در 29 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل طرح پیشنهادی کمیسیونی متشکل از یازده عضو این سازمان مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی را تصویب کرد. شش ماه بعد در 14 مه 1948 قیمومت بریتانیا بر فلسطین پایان یافت و در همان روز دولت اسرائیل تشکیل شد. از همین تاریخ سلسله جنگ‌هایی میان اسرائیل و اعراب همسایه آغاز گشت.[13]

با تشکیل دولت اسرائیل در 1948 / 1327 طبعاً موضوع شناسایی یا عدم شناسایی این دولت از سوی ایران مطرح شد. دولت ایران به بهانه نظارت بر املاک اتباع ایرانی که در سال 1326 فلسطین اشغالی را ترک کرده بودند، عباس صیقل را به فلسطین اعزام کرد ولی بنا به اظهارات محمدساعد مراغه‌ای، نخست‌وزیر وقت ایران، چون انجام وظایف محوله برای مأمور ایرانی بدون هیچ نوع رسمیت مصادف با مشکلاتی شده بود، لازم می‌آمد یا مأمور را احضار و ایرانی‌ها را بدون سرپرست به حال خود واگذار کرد یا وضعیت مأمور اعزامی را روشن کرد.[14] ضمناً در این فاصله پنجاه کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند و این دولت به عضویت سازمان ملل متحد درآمده بود. از این رو کابینه ساعد در 14 اسفند 1328 به اتفاق آرا تصمیم به شناسایی اسرائیل گرفت و در 23 اسفند همان سال به صورت دو فاکتو آن را به رسمیت شناخت و در بیت‌المقدس کنسول‌گری دایر کرد.[15]

ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه در خصوص شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران برای نخستین‌بار فاش می‌سازد که اسرائیل شناسایی خود را با پرداخت مبلغ چهارصد هزار دلار به ساعد مراغه‌ای به دست آورد.[16] پی‌گیری مذاکرات نمایندگان مجلس، ادعای شوکراس را تأیید می‌کند. یکی از نمایندگان [ دوره شانزدهم] مجلس شورای ملی به نام [سیدعباس] اسلامی [نماینده بابل (بارفروش)] در جلسه 16 تیر 1330 از باقر کاظمی وزیر امور خارجه [ در کابینه مصدق] درمورد مسئله لیره‌هایی که ساعد به عنوان رشوه برای برقراری روابط با اسرائیل دریافت کرد، سؤال می‌کند و از او می‌خواهد پی‌گیر موضوع باشد. باقر کاظمی متقابلاً قول می‌دهد که به این امر در اسرع وقت رسیدگی کند.[17]

 

2. سیر روابط و مناسبات با اسرائیل و فراز و فرودهای آن

شناسایی و مناسبات با اسرائیل در دوره دولت‌های محمدساعد، علی منصور، حاج علی رزم آرا و حسین علا ادامه یافت. سرانجام پس از قریب شانزده ماه در 15 تیر 1330 در دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق و وزارت امور خارجه باقر کاظمی، شناسایی اسرائیل پس گرفته شد و طی اعلامیه‌ای قطع رابطه با دولت اسرائیل به اطلاع عموم رسید. روز بعد در 16 تیر بین رضا رفیع نماینده طوالش و گرگانرود در مجلس و باقر کاظمی وزیر امور خارجه در مجلس شورای ملی مذاکراتی انجام گرفت. رفیع ضمن اشاره به سخنان کاظمی درباره روابط خارجی ایران خطاب به او اظهار داشت که راجع به مسائل زیادی سخن گفتید ولی راجع به اسرائیل و بنی اسرائیلی‌ها صحبتی نکردید. مردم منتظر هستند بدانند که دولت چه اقدامی در این زمینه انجام داده است. کاظمی در پاسخ به پرسش رفیع اظهار نمود که بنده تصور می‌کردم در این موضوع محتاج نباشد عرضی بکنم به جهت اینکه دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسول‌گری که در بیت‌المقدس بود،منحل کرد و رسیدگی به کار آنجا را محول کرد به عمّان و از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی اسرائیل اقدام دیگری بکند و نماینده‌ای هم از اسرائیل قبول نکرده و نخواهد کرد.[18]

قطع روابط ایران و اسرائیل از یک سو اسرائیلی‌ها و طرفداران آنها بویژه انگلیسی‌ها را در مقابل مصدق و نهضت ملی ایران قرار داد و از دیگر سو با تحسین و تمجید شخصیت‌ها و مجامع سیاسی و دول عرب مواجه ساخت اما بیش از همه در خود ایران موجب خرسندی مردم و محافل سیاسی و مذهبی کشور شد. از آن میان مواضع و سخنان آیت‌الله کاشانی که بعداً به آن اشاره خواهد شد، بیش از همه قابل توجه است.

با سقوط دولت مصدق در پی کودتای 28 مرداد 1332 روابط ایران و اسرائیل از سر گرفته شد و به شکلی جدی‌تر و گسترده‌تر ادامه یافت. درواقع روابط و مناسبات ایران با اسرائیل عملاً پس از کودتای 28 مرداد آغاز شد و در ابعاد مختلف پیش رفت.

 

3. نوع مناسبات با اسرائیل و وجوه و ابعاد مختلف آن

به‌رغم فقدان پیشینه تاریخی، عدم ارتباط جغرافیایی، نبود زمینه‌های جامع همکاری و عدم شناسایی رسمی یا حقوقی کامل یا دوژور نسبت به اسرائیل، مناسبات ایران و اسرائیل به سرعت و در ابعاد و وجوه گوناگون توسعه یافت. شاید مهم‌ترین زمینه و علت این امر پیوند طبیعی و نانوشته استراتژیک میان دو دولت غیر عرب منطقه در دو سوی شرق و غرب جهان عرب بود. در واقع این پیوند بخشی از مثلث استراتژیک ایران، ترکیه و اسرائیل بود که تنها کشورهای غیر عرب منطقه خاورمیانه عربی بودند و هر سه با همسایگان عرب خود و به طور کلی با جهان عرب اختلافات و تنش‌هایی در ابعاد تاریخی، جغرافیایی و مرزی، قومی، زبانی و فرهنگی داشتند و جنگ‌ها و ستیزه‌هایی را نیز پشت‌سر نهاده پیش رو داشتند.

دولت اسرائیل در چارچوب دکترین معروف به محورهای پیرامون، از بدو تأسیس علاقه‌مند به گسترش روابط با ایران بود. درواقع شکل‌گیری و بسط مناسبات با کشورهای غیر عرب اطراف جهان عرب، محاصره اسرائیل از سوی اعراب را به محاصره جهان عرب از سوی اسرائیل و دوستان و متحدان غیر عرب او بدل می‌ساخت. به موجب دکترین محورهای پیرامون که بن‌گورین اولین نخست‌وزیر اسرائیل مطرح کرد، توسعه روابط با کشورهای پیرامون جهان عرب بویژه ترکیه و ایران در اولویت قرار می‌گرفت و می‌توانست اسرائیل را در درازمدت از انزوای سیاسی خارج سازد.[19]

پشتوانه جهانی پیوند اسرائیل و کشورهای پیرامونی، بی‌تردید فضای بین‌المللی دو قطبی و تقسیم جهان به حوزه نفوذ ابرقدرت‌ها بود. در قبال شکل‌گیری اسرائیل در بخشی از سرزمین‌های عربی و تجاوزات این دولت به همسایگان عرب خویش و نیز در مواجهه با وابستگی و همبستگی اسرائیل با دول غرب بویژه ایالات متحده، جهان عرب به اتحاد شوروی متمایل شده بود و طبعاً دولت‌های غرب‌گرای پیرامون جهان عرب همچون ترکیه و ایران به‌خصوص پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد، در مقابله با جهان عرب و نفوذ شوروی و اردوگاه شرق در منطقه، به اسرائیل به مثابه یکی از پایگاه‌های غرب در منطقه روی آورده در مواضع جهانی و منطقه‌ای خویش با این دولت به نوعی هم‌سویی و هم پیمانی رسیده بودند.

از مهم‌ترین موارد همکاری‌های ایران و اسرائیل در مناسبات دو جانبه، موضوع نفت و تأمین نیازمندی‌های نفتی اسرائیل بود. بدیهی است ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت قادر نبود سه جنگ مهم با اعراب را با موفقیت پشت‌سر بگذارد و این نفت را دولت ایران تأمین می‌کرد. این همکاری ابتدا توسط حسین سنندجی دبیر دوم سفارت ایران در لندن در پاییز 1336 با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل آغاز شد. در عین حال تا سال 1336 قراردادی رسمی بین دو کشور امضا نشد. گر‌چه ملاقات‌های بسیاری بین محافل نفتی و سیاسی ایران با اسرائیلی‌ها بر سر فروش نفت انجام گرفت، اما در سال 1336 فروش نفت به اسرائیل با عقد قراردادی با آن دولت شکل رسمی یافت. به موجب این قرارداد، نفت ایران به بهای بشکه‌ای 3 /1 دلار به اسرائیل فروخته شد. بن گورین که از عقد این قرارداد به شدت خوشحال شده بود، بی‌درنگ دستور داد یک لوله نفت هشت اینچی بین بندر ایلات و بئر شبع احداث و نفت ایران از آنجا با کامیون‌های نفتکش به پالایشگاه حیفا حمل شود. لوله مزبور طی صد روز ساخته در دسامبر 1957 ‌(آذر 1336) به بهره برداری رسید.[20]

حدود یک سال بعد در ملاقاتی بین محمدرضا شاه و لوی اشکول، وزیر دارایی اسرائیل طرفین توافق کردند روابط خود را در زمینه‌های سیاسی و اطلاعاتی و نفتی گسترش دهند. شاه برای نشان دادن حسن نیت خود، آمادگی ایران را برای صدور نفت بیشتری به اسرائیل اعلام کرد. به این منظور یک لوله نفت هجده اینچی با هزینه‌ای بالغ بر هجده میلیون دلار می‌بایست احداث می‌شد. با اتمام ساخت این لوله در سال 1340 صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد.[21]

در سال 1344 ایران و اسرائیل شرکتی به نام شرکت نفت ماوراء آسیا تأسیس و آن را در کانادا ثبت کردند. به موجب توافق ایران و اسرائیل برای ایجاد شرکتی نفتی با شعباتی در تهران و تل آویو، پس از جنگ ژوئن اعراب و اسرائیل در 1967 (1346)، خط لوله‌ای به طول 260 کیلومتر از بندر ایلات در کنار دریای سرخ به بندر اشکول در ساحل دریای مدیترانه کشیده شد که مخارج آن را دولت ایران پرداخت و از این طریق نفت ایران به مناطقی در اروپا، بویژه ایتالیا و رومانی ارسال می‌شد.[22] در 1348 به دستور شاه ده میلیون تن نفت از طریق این خط لوله به اسرائیل فرستاده شد. ارسال نفت ایران حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در 1973 ‌(1352) ادامه یافت. بویژه از زمانی که اسرائیلی‌ها ناگزیر شدند حوضه‌های نفتی اشغال شده در صحرای سینا را به مصریها باز گردانند، صدور نفت ایران به اسرائیل افزایش یافت و حتی در سال 1975 (1354) ایران متعهد شد کلیه نیازهای نفتی اسرائیل را تأمین کند. این تضمین دولت ایران خود جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود که هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا مذاکرات مربوط به آن را به عهده داشت.[23]

محمد رضا شاه و امیر عباس هویدا نخست‌وزیر همواره در مصاحبه‌های خود ضمن انکار ارسال نفت به اسرائیل ادعا می‌کردند که کنسرسیوم به اسرائیل نفت می‌فروشد و نه ایران. حتی پس از قرارداد نفتی 1973 (1352) شاه مدعی شد هنگامی که نفتکش‌ها بنادر ایران را ترک می‌کنند، ایران از مقصد نهایی آنها بی‌خبر است. در سال 1975 (1354) که مجاهدین عرب نفتکش حامل نفت ایران به اسرائیل را منفجر کردند، هویدا در پاسخ یکی از خبرنگاران اظهار داشت که ایران نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین می‌کند اما نفت را کمپانی‌های خارجی به اسرائیل می‌فروشند، نه ایران. به هر روی طبق تحلیل فرد هالیدی، دولت ایران بزرگ‌ترین فروشنده نفت به اسرائیل بوده و این مهم‌ترین رقم واحد از میان همکاری‌های گوناگون دو کشور است.[24]

شاید مهم‌ترین مورد ازهمکاری‌ها و هماهنگی‌های ایران و اسرائیل پس از موضوع نفت، مسائل اطلاعاتی و امنیتی باشد. اگر همکاری‌های نفتی مشخصاً تأمین نیاز اسرائیل دراین زمینه بود، همکاری‌ها و روابط امنیتی و اطلاعاتی عمدتاً به نیازهای ایران در این زمینه مربوط می‌شد. موساد یا سازمان اطلاعاتی اسرائیل از فعال‌ترین شبکه‌های اطلاعاتی خارجی در ایران بود که در تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و کمک به توسعه آن نقشی اساسی ایفا کرد. اسرائیل در ایران سه پایگاه برون مرزی در خوزستان، ایلام و کردستان داشت. از این پایگاه‌ها کلیه اطلاعات لازم از کشورهای عربی از جمله عراق، کویت، امارات متحده عربی، سوریه و عربستان سعودی جمع آوری می‌شد. پایگاه‌های اسرائیلی تا سال 1346 در ایران به فعالیت‌های جاسوسی خود ادامه دادند. در این سال این پایگاه‌ها تعطیل و پرسنل آن به اسرائیل منتقل شدند. با این حال فعالیت سازمان اطلاعاتی اسرائیل در ایران ادامه یافت و بویژه ایران و اسرائیل اطلاعات مهمی در مورد جهان عرب و مخالفان حکومت‌های خود مبادله می‌کردند. ساواک در دهه‌های 1340 و 1350 شمار زیادی از مأموران و افسران عالی‌رتبه را برای فراگیری شگردهای جاسوسی و کسب اطلاع به اسرائیل اعزام کرد که در حومه جنوبی تل آویو به فراگیری آموزش‌های اطلاعاتی پرداختند.[25]

ایران و اسرائیل به موازات همکاری‌های اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی، در عرصه‌های نظامی و تسلیحاتی نیز همکاری‌های گسترده‌ای داشتند. با حمایت و هماهنگی ایالات متحده، همکاری‌های نظامی ایران و اسرائیل به انعقاد سلسله ملاقات‌ها و قراردادهای دو جانبه در بالاترین سطوح فرماندهان نظامی دو دولت انجامید. برخی قراردادهای منعقد شده بین طرفین عبارت بود از:

1ـ حق استفاده اسرائیل از فرودگاه‌ها و تأسیسات رادار ایران و همکاری‌های آموزشی و تعلیماتی نیروهای هوایی طرفین

2ـ اداره تجهیزات الکترونیک ارتش ایران و آموزش پرسنل نیروی زمینی به سلاح‌های الکترونیک

3ـ آموزش نیروهای مسلح ایران در زمینه جنگ‌های ضدچریکی

4ـ خرید تعداد زیادی مسلسل دستی یوزی برای پرسنل شهربانی و گارد شاهنشاهی

5ـ تعمیر 35 فروند هواپیمای جنگنده اف 16 ایران به مبلغ سه میلیون دلار

6ـ خرید خمپاره‌اندازهای سنگین 120 و 160 میلی متری به مبلغ سه میلیون دلار

7ـ خرید موشک‌های زمین به زمین با برد 450 کیلومتر به مبلغ 2 /1 میلیارد دلار

8ـ آموزش واحدهای چترباز و غواص[26]

طبق آمار منتشر شده در مطبوعات اروپا به سال 1977 (1356) حدود پانزده هزار نیروی نظامی ایرانی مشغول آموزش در اسرائیل بودند و تقریباً همه فرماندهان عالی‌رتبه ارتش ایران به اسرائیل سفر می‌کردند. سپهبد حاجیعلی کیا، رئیس اداره اطلاعات ارتش دوبار، بار اول در اکتبر 1958 ‌(مهر 1337) و بار دوم در فوریه 1960 (بهمن 1338) به اسرائیل سفر و با مقامات بلندپایه اسرائیلی از جمله بن گورین، هرزوگ و لاسکوف ملاقات کرد. وی از طرفداران جدی گسترش روابط با اسرائیل بود. در پاسخ به دیدار کیا، ژنرال هرزوگ، رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل در ژوئیه 1961 ‌(تیر 1340) به تهران آمد و در مدت اقامت خود در ایران با شاه، نخست‌وزیر، ارتشبد عبدالله هدایت، رئیس ارتش و رئیس ساواک ملاقات و گفت‌وگو کرد.[27] در تابستان 1340 همچنین آل شویمر، رئیس صنایع هواپیما‌سازی و زوی دار، رئیس صنایع نظامی اسرائیل به ایران آمدند و با مقامات ایرانی در خصوص گسترش مناسبات نظامی گفت‌وگو و توافق کردند. یک سال پس از آن ژنرال زوی تور، رئیس ستاد ارتش اسرائیل به ایران سفر کرد و با شاه و ارتشبد عبدالحسین حجازی، رئیس ستاد ارتش و فرماندهان نیروهای هوایی و دریایی دیدار و گفت‌وگو کرد. در دهه 1340 همچنین ژنرال هارون یاریف، رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل و ژنرال عزر وایزمن، رئیس ستاد ارتش اسرائیل به ایران آمدند و متقابلاً ارتشبد حسن طوفانیان، معاون وزیر جنگ و ارتشبد بهرام آریانا، رئیس ستاد ارتش به اسرائیل رفتند. در سپتامبر 1976 (شهریور 1355) شیمون پرز، وزیر دفاع به اتفاق آل شویمر، رئیس صنایع هواپیماسازی و اورهام بن یوسف، معاون وزیر دفاع اسرائیل به تهران آمدند. در این سفرها وایزمن و پرز با شاه دیدار کردند. مسافرت پرز به ایران به عقد شش قرارداد نظامی انجامید.

آخرین سفر مقامات نظامی اسرائیل به ایران در ژوئن 1978 (خرداد 1357) صورت گرفت که طی آن ژنرال میکائیل بارکی، فرمانده نیروی دریایی اسرائیل به ایران آمد و با دریادار حبیب‌اللهی، همتای ایرانی خود در خصوص همکاری‌های نظامی به گفت‌وگو پرداخت و پیشنهادهایی مطرح کرد که با توجه به تشدید بحران سیاسی ایران عملی نشد.[28]

بخشی از روابط نظامی ایران و اسرائیل به واسطه‌گری ایران برای فروش یا تحویل سلاح‌های اسرائیلی مربوط می‌شد که از این طریق پاکستانی‌ها و کردهای عراق سلاح‌هایی دریافت کردند.[29]

علاوه بر زمینه‌های فوق، درعرصه‌های کشاورزی، صنعت و تجارت نیز روابط گسترده‌ای میان ایران و اسرائیل برقرار شده بود. کارشناسان اسرائیلی در بسیاری از طرح‌های بزرگ توسعه کشاورزی در ایران از جمله طرح کشت و صنعت قزوین مشارکت داشتند.[30]

در سال 1350 واردات ایران از اسرائیل 5 /1 برابر واردات ایران از دو کشور همسایه یعنی ترکیه و پاکستان بود که هم پیمانان ایران در سازمان پیمان مرکزی ‌(سنتو) و سازمان توسعه همکاری‌های منطقه‌ای ‌(آر سی دی) محسوب می‌شدند. واردات ایران از اسرائیل نه تنها چند برابر تمامی واردات از کشورهای عربی، بلکه بیش از واردات ایران از همه کشورهای مسلمان جهان در آسیا و افریقا بود.

دوتن از کسانی که در بسط و گسترش روابط و مناسبات ایران و اسرائیل نقش عمده‌ای داشتند، مئیر عزری و سرهنگ یعقوب نمرودی، از یهودیان ایرانی تبار اسرائیلی بودند. عزری، نماینده دولت اسرائیل در ایران بود که با شخص شاه، دکتر منوچهر اقبال نخست‌وزیر، امیراسد‌الله علم وزیر دربار، عباس آرام وزیر امور خارجه، ارتشبد هدایت رئیس ستاد ارتش و سپهبد کیا رئیس اداره اطلاعات ارتش ایران روابطی نزدیک داشت.[31] سرهنگ نمرودی نیز به عنوان نماینده آژانس یهود درتهران و وابسته نظامی اسرائیل در ایران فعالیت می‌کرد و مورد توجه شخص شاه بود. عزری و نمرودی و دیگر دیپلمات‌های اسرائیلی زمینه سفر گلدامایر و مناخیم بگین، اسحاق رابین، آباابان، شیمون پرز، ژنرال عزر وایزمن و ژنرال هرکابی به ایران و دیدار آنها را با شاه فراهم ساختند.[32]

 

4. واکنش‌ها و اعتراضات نیروها و جریان‌های مختلف به مناسبات با اسرائیل

شناسایی و برقراری روابط با اسرائیل از آغاز با واکنش منفی مردم و شخصیت‌ها و مجامع ملی و مذهبی ایران روبه‌رو شد. درواقع حتی پیش از تشکیل اسرائیل و شکل‌گیری روابط سیاسی با این دولت، مسئله فلسطین و اقدامات و مواضع صهیونیست‌ها در این سرزمین، حساسیت‌ها و واکنش‌هایی را در ایران برانگیخت؛ به طوری که در دهه 1320 این موضوع از مسائل مورد توجه برخی ازتشکل‌های سیاسی و جراید و نشریات کشور بود.

با آنکه احزاب و جمعیت‌های دینی و مذهبی و نیز نشریات متعلق به این تشکل‌ها یا مرتبط با آنها در مقایسه با سازمان‌ها وتشکل‌ها و نشریات دو جریان سیاسی دیگر ایران ـ جریان چپ و جریان ناسیونالیستی یا ملی ـ سابقه و گستره محدودتری داشت، اما درخصوص موضوع موردنظر شاید بتوان گفت اشغال تدریجی فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل و در نهایت روابط ایران و این دولت بیش و پیش از همه در نشریات و جراید مذهبی و دینی کشور انعکاس یافت و با اعتراض و واکنش این نشریات و نیز شخصیت‌ها و محافل و جمعیت‌های دینی و مذهبی روبه‌رو شد. نشریات آیین اسلام، دنیای اسلام، پرچم اسلام، نور دانش و حیات مسلمین از جمله جرایدی بودند که مقالات و مطالبی را به این موضوعات اختصاص دادند. سید‌مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فداییان اسلام، حاج سراج انصاری مؤسس اتحادیه مسلمین ایران و ناشر مجله مسلمین و شیخ مصطفی رهنما بنیان‌گذار جمعیت مسلم آزاد و مدیر نشریه حیات مسلمین در شمار نخستین شخصیت‌هایی بودند که به این موضوع پرداختند. علاوه بر سخنرانی‌های نواب صفوی در این خصوص از جمله در فیضیه، فداییان اسلام در سال 1327 موضوع اعزام نیروهای خود به فلسطین را در حمایت از فلسطینیان و مقابله با اسرائیل مطرح کردند.[33] اتحادیه مسلمین در خرداد 1327 اجتماع عظیمی در این خصوص در محل اتحادیه برگزار کرد و بیانیه‌ای انتشار داد. این اتحادیه در جریان جنگ 1948 (1327) برای اعزام مبارز به فلسطین ثبت نام کرد. در آبان 1332، اتحادیه مسلمین بیانیه دیگری در موضوع فلسطین و اسرائیل انتشار داد.[34] سید‌غلامرضا سعیدی نیز در نشریات دهه 1320 و پس از آن مقالاتی در این خصوص نوشت و بعدها کتابهایی هم در این زمینه به رشته تحریر درآورد.

به هر روی نخستین واکنش جدی و مؤثر و شدیدترین بیانات و اعتراضات به تشکیل اسرائیل و روابط ایران با این دولت ازسوی آیت‌الله سید‌ابوالقاسم کاشانی صورت گرفت. کاشانی از آغاز نسبت به مسئله فلسطین و اقدامات صهیونیست‌ها در این سرزمین حساسیت نشان داد. دی ماه 1326 به دعوت آیت‌الله کاشانی تظاهراتی در این خصوص برپا شد که در آن نواب صفوی سخنرانی کرد.[35] در اردیبهشت 1327 نیز به درخواست آیت‌الله کاشانی تظاهراتی عظیم در مسجد سلطانی برگزار شد.[36]

آیت‌الله کاشانی در خطابه‌ها و بیانات خود تقسیم فلسطین از سوی سازمان ملل متحد را ناحق دانست و تأکید ورزید: «درحالی که حتی جنگ‌های صلیبی نتوانست خاک مقدس را که وطن حقیقی مسلمین و اعراب است از چنگ مسلمین به در آورد، حال زبونی، ذلت، فلاکت و بیچارگی مسلمین به جایی رسیده است که یک عده یهودی قاچاقچی بی‌وطن که مطرود جمیع بلادعالم می‌باشند، به زور دول بزرگ در آنجا مسکن گزیده‌اند. فلسطین با حمایت یهودیان مهاجر آلمانی و آمریکایی و فرانسوی تأسیس شده. اینان بی‌عاطفه هستند. تمام کوشش‌شان صرف پول می‌شود. کلیه قاچاق‌ها را اینها می‌کنند. بدین خاطر وظیفه هر مسلمانی است که به مبارزه با دولت جدیدالتأسیس اسرائیل بپردازد. ما ایرانیان کار به دولت نداریم. حتماً اگر دولت اقدام به شناسایی اسرائیل کند، ایرانیان مسلمان بنا به تکلیفی که دارند قیام خواهندکرد وبدین منظور تشکیلاتی را برای مبارزه با یهودیان اسرائیلی به وجود آورده‌ایم.»[37]

همچنان‌که شناسایی اسرائیل و شکل‌گیری روابط و مناسبات با آن دولت به اعتراضات گسترده‌ای بویژه از سوی شخصیت روحانی ذی‌نفوذ وقت، آیت‌الله کاشانی انجامید، بازپس‌گیری شناسایی و قطع مناسبات با اسرائیل از سوی دکتر محمد مصدق با استقبال شخصیت‌ها و محافل مختلف سیاسی و مذهبی کشور روبه‌رو شد. کاشانی در مصاحبه‌ای با روزنامه‌نگاران مسرت خود را از قطع رابطه با اسرائیل ابراز کرد و اظهار داشت که ما شناسایی خود را از دولت یهودی اسرائیل پس گرفتیم؛ چون حکومت سابق ایران که یک دولت انگلیسی بود، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و اکنون همه کشورهای اسلامی وعربی باید برای درهم شکستن اسرائیل و بازگشت شهرهایی که اسرائیل غصب کرده به صاحبان واقعی آن هماهنگ شوند.[38]

پس از کودتای 28 مرداد 1332 که رژیم سلطنتی بیش از پیش از مردم و آرمان‌ها و مطالبات ملی فاصله گرفت و به حمایت دولت‌های غربی متکی شد، تقویت روابط با اسرائیل خودنشانه هر دو وجه توأمان این سیاست‌ها ـ بی‌اعتنایی به افکار عمومی ازیک سو و وابستگی به بیگانه از دیگر سو ـ بود. درواقع چنان‌که اشاره شد، روابط واقعی و گسترده با اسرائیل از همین زمان آغاز شد و از همین زمان بود که مخالفت با حامیان و متحدان غربی شاه بویژه اسرائیلی‌ها جزء جدایی ناپذیر مخالفت و مبارزه با رژیم سلطنتی شد.

در سال 1333 نواب صفوی در کنگره اسلامی بیت‌المقدس در دفاع از آرمان فلسطینی‌ها سخنرانی کرد.[39] در 1335 عباس شیبانی، دانشجوی رشته پزشکی، به دلیل راه انداختن تظاهرات به نفع فلسطینی‌ها از دانشگاه تهران اخراج شد.[40] در 1338 هیئتی ایرانی متشکل از شخصیت‌هایی چون آیت‌الله سید‌خلیل کمره‌ای به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در کنفرانسی مربوط به فلسطین در بیت‌المقدس شرکت کرد. آیت‌الله بروجردی از مراجعی بودکه به فلسطینی‌ها کمک مالی کرد.[41]

از آغاز دهه 1340 که روحانیون بویژه شخص آیت‌الله خمینی وارد صحنه مبارزات سیاسی شدند، موضوع حمایت از فلسطین و فلسطینی‌ها و مخالفت با روابط ایران و اسرائیل به عنوان بخشی از برنامه‌ها و مواضع این جریان وارد مرحله جدیدی شد و شدت و وسعت بیشتری گرفت. با توجه به جایگاه و موقعیت مراجع و روحانیون در میان مردم، این امر طبعاً به حساسیت گسترده‌تر مردمی و عمومیت یافتن آن انجامید. دراین میان مشخصاً نقش آیت‌الله خمینی بارز و متمایز بود که مستقلاً به آن پرداخته خواهدشد. از میان سایر مراجع، آیات عظام مرعشی نجفی، حسینی میلانی، طباطبایی قمی و موسوی گلپایگانی نیز در این زمینه سخنرانی‌ها و بیاناتی داشتند.

در 15 خرداد 1343 و در نخستین سالگرد قیام خونین نیمه خرداد بیانیه مشترکی از سوی آیات عظام خمینی، مرعشی نجفی، میلانی و قمی منتشر شد. در بخش‌هایی از این بیانیه که به روابط همه جانبه ایران و اسرائیل اشاره شده بود، از جمله آمده است: اتحاد و همکاری سیاسی، اقتصادی و نظامی هیئت حاکمه با اسرائیل و صهیونیسم جهانی امری محقق و برای جنبش‌های اسلامی خطرناک است.[42] دربخش‌های دیگری از این بیانیه به ضرورت برائت از اسرائیل و عمال آن سخن به میان آمده است: «علمای اسلام موظف‌ا‌ند از احکام مسلّمه اسلام و استقلال کشورهای اسلامی دفاع کنند. از ستم‌کاری‌ها و از پیمان با دشمنان اسلام و دشمنان استقلال کشورهای اسلامی ابراز تنفر نمایند. از اسرائیل و عمال آن که دشمن قرآن مجید و اسلام و کشورند، برائت بجویند.»[43]

تیر 1346 آیت‌الله میلانی مستقلاً اطلاعیه‌ای در این موضوع صادرکرد که در بخش‌هایی از آن آمده است: «بر همه مسلمانان لازم است از هر گونه معامله ورفتار دوستانه با اسرائیلیان خودداری نمایند و نیز لازم است نسبت به برادران مسلمان مصیبت دیدگان از هر نوع مساعدت مادی و معنوی دریغ ننمایند و بسیار مقتضی است اقامه مجالس یادبود برای لشکریان اسلام که در این جنگ تا آخرین نفس مقاومت کردند و باکمال شهامت از حدود و ثغور کشورهای اسلامی و مسجداقصی دفاع نمودند.»[44]

در سال 1348 آیت‌الله گلپایگانی نیز طی سخنانی در مسجد اعظم قم به انتقاد از ارتباط دولت ایران با اسرائیل پرداخت.[45] در سال‌های 47 و 48 علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، سید‌ابوالفضل زنجانی و مرتضی مطهری حساب مشترکی برای کمک به فلسطینیان افتتاح کردند. استاد مطهری در سال 1348 ضمن یکی از سخنرانی‌های خود در حسینیه ارشاد که در کتاب حماسه حسینی چاپ شد، به تفصیل به موضوع فلسطین پرداخت.[46]

در دهه‌های 1340 و 1350 کتاب‌ها و مقالات متعددی در خصوص مسئله فلسطین و بعضاً موجودیت و ماهیت اسرائیل در ایران انتشار یافت که همه آنها اعتراضی به موضوع روابط ایران و اسرائیل تلقی می‌شد. برخی از این آثار عبارت بودند از: برنامه عمل از جلال فارسی، سرگذشت فلسطین ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی، مقاومت فلسطین از علی اکبر کسمایی، حماسه فلسطین از علیرضا نوری‌زاده، چاقوکشان حرفه‌ای خاورمیانه و اسرائیل عامل امپریالیسم هر دو از جلال آل احمد، درباره فلسطین و فلسطین مال کیست هر دو ترجمه منوچهر هزارخوانی، مسئله فلسطین از حسین الهی، یهودیان و فلسطین ترجمه منوچهر فکری ارشاد، می‌رویم کمی هیزم جمع کنیم ترجمه ناصر زرافشان، جامعه اسرائیل ترجمه علی کشتگر، تجربیاتی از انقلاب فلسطین ترجمه نهضت آزادی ایران ‌(خارج از کشور)، استعمار صهیونیستی در فلسطین ترجمه منوچهر غریب و مجموعه کرامه ‌(کمیته فلسطین) از جمله الفتح سخن می‌گوید. همچنین از شعرایی چون امیری فیروزکوهی و عبدالعلی ادیب برومند مجموعه اشعار وسروده‌هایی در این‌باره انتشار یافت.

 

5. اسرائیل و روابط با آن در بیان آیت‌الله خمینی

چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، از آغاز دهه 1340 با ورود حوزه‌ها و مراجع به عرصه فعالیت‌های سیاسی، مخالفت با روابط ایران و اسرائیل وارد مرحله تازه‌ای شد. طبعاً در این میان نقش و جایگاه آیت‌الله خمینی چه در قلمرو مبارزات سیاسی و سیاست‌های رژیم به طور عام و چه در موضوع مناسبات با اسرائیل به عنوان بخشی از روابط خارجی ایران به طور خاص، با سایر مراجع و روحانیون متفاوت بود و وجهی پی‌گیرتر و گسترده‌تر داشت؛ به گونه‌ای که شاید بتوان گفت پرچم مخالفت با اسرائیل و اعتراض به روابط ایران و اسرائیل ازاین زمان در دست ایشان قرار گرفت. در این مبحث صرف‌نظر از مواضع و سخنان آیت‌الله خمینی در خصوص موضوع فلسطین ودفاع از فلسطینی‌ها یا ماهیت دولت اسرائیل و سیاست‌های آن دولت، صرفاً به اظهارنظرها و بیانات ایشان درخصوص روابط ایران و اسرائیل و اعتراض به این روابط می‌پردازیم.

همچنین به منظور نشان دادن سابقه این اظهار نظرها، محدوده زمانی آن را تنها از آغاز شکل‌گیری نهضت روحانیت در اوایل دهه 1340 تا آستانه انقلاب اسلامی در نظر گرفته‌ایم. بدیهی است به دلیل گسترش حجم سخنرانی‌ها و بیانیه‌های امام از هنگام تکوین انقلاب تا پیروزی آن، اظهار نظرها و اعلام مواضع نسبت به این موضوع هم گستره بیشتری یافت؛ همچنان‌که پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی و جای‌گزینی روابط با فلسطین به جای مناسبات با اسرائیل، موضوعات مربوط به فلسطین و اسرائیل حجم زیادی از بیانات ایشان را به خود اختصاص داد.

در برخی از منابع اشاره شده است که نامه ارسالی از سوی آیت‌الله بهبهانی درموضوع فلسطین و اسرائیل در سال 1327 به پاپ به قلم آیت‌الله خمینی نگاشته شده است.[47] به هر حال اعلام مواضع رسمی و علنی آیت‌الله خمینی درمسائل سیاسی ازجمله سیاست‌ها و روابط خارجی ایران، از هنگام ورود ایشان به صحنه مرجعیت در اوایل دهه 1340 و در پی درگذشت آیت‌الله بروجردی آغاز شد و از همان هنگام موضوع مناسبات دولتین ایران و اسرائیل و اعتراض به این مسئله از نکات اساسی و همیشگی بیانات و مواضع ایشان بود.

در اینجا برخی از مهم‌ترین اظهار نظرها و بیانات آیت‌الله خمینی در دهه‌های 1340 و 1350 به ترتیب زمان طرح آنها ذکر می‌شود.

در پاسخ به نامه علمای یزد در سال 1342: خطر اسرائیل برای اسلام و ایران بسیار نزدیک است. پیمان با اسرائیل درمقابل دول اسلامی یا بسته شده یا می‌شود.[48]

در بیانیه اردیبهشت 1342 (ذی‌حجه 1382) به مناسبت چهلم فاجعه قم: «من نمی‌دانم این همه بی‌فرهنگی و جنایات برای نفت قم است و حوزه علمیه باید فدای نفت شود؟ یا برای اسرائیل است و ما را مزاحم پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی می‌دانند؟... من به سران ممالک اسلامی و دول عربی و غیر عربی اعلام می‌کنم علمای اسلامی و زعمای دین و ملت دیندار ایران و ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار هم‌دوش آنهاست و از پیمان با اسرائیل، دشمن اسلام و دشمن ایران متنفر و منزجر است.»[49]

در پیام اردیبهشت 1342 (ذی‌حجه 1382) به وعاظ و گویندگان دینی: «دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی می‌کند... خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید.»[50]

در سخنرانی خرداد 1342 ‌(محرم 1383) در مدرسه فیضیه: «روابط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید از اسرائیل حرف نزنید. از شاه هم حرف نزنید. این دو تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟» [51]

در بیانیه فروردین 1343 ‌(ذ‌ی‌قعده 1383) در اعتراض به محکومیت آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی: «تأسف بالاتر سلطه اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت و قبضه نمودن اقتصادیات آن به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دول اسلامی در حال جنگ است و دولت ایران با کمال دوستی با اورفتار می‌کند و همه نحو وسایل تبلیغ و ورود کالاهای آن را فراهم می‌سازد... من به جمیع دول اسلامی و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام می‌کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولت‌هایی که با اسرائیل سازش می‌کنند، متنفر و منزجرند. این ملت ایران نیست که با اسرائیل منفور در حال سازش است، ملت ایران بری از این گناه بزرگ است. این دولت‌ها هستند که به هیچ‌وجه مورد تأیید ملت نیستند.»[52]

در سخنرانی فروردین 1343 ‌(ذی‌القعده 1383) پس ازبازگشت به قم: «الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است. عمال اسرائیل اقتصادایران را قبضه نموده‌اند. اکثر کارخانجات در دست آنها اداره می‌شود.»[53]

در سخنرانی فروردین 1343 ‌(ذی‌حجه 1383) درمسجد اعظم قم: «می‌خواهند از اسرائیل تبعیت کنند... ما می‌گوییم که برنامه‌های اصلاحی شما را اسرائیل برایتان درست می‌کند. شما وقتی می‌خواهید برنامه‌ای هم درست کنید، دستتان را پیش اسرائیل دراز می‌کنید. شما کارشناس نظامی از اسرائیل به این مملکت می‌آورید. شما محصلین را ازاینجا به اسرائیل می‌فرستید... ما می‌گوییم آقا جمیع ممالک اسلامی در یک طرف مقابل کفر و اسرائیل صف کشیده‌اند، شما و دولت ترکیه هم در یک طرف و با اسرائیل موافقید... بدانید ملت ما با پیمان، اسرائیل مخالف است.... در مقابل احکام اسلامی و در مقابل مسلمین با اسرائیل هم پیوند شده‌اید.»[54]

در پیام خرداد 1343 ‌(محرم 1343) به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد: «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمه اسلام دفاع کنند. از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند. از ستم‌کاری‌ها و ظلم‌ها اظهار تنفرکنند. از پیمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالک اسلام اظهار انزجار کنند. از اسرائیل و عمال اسرائیل دشمنان قرآن مجید و اسلام و کشور برائت جویند... آیا برای مملکت کهنسالی مثل ایران ننگ نیست که دولت اسرائیل بگوید ما حمایت از ایران می‌کنیم؟ ایران بزرگ تحت‌الحمایه اسرائیل است؟»[55]

در سخنرانی شهریور 1343 ‌(جمادی‌الاول 1384) در مسجد اعظم قم: «ما می‌گوییم آقا دست به دست هم بدهید. شما یک جبهه ثلاثه درست نکنید با اسرائیل. در مقابل اتحاد آنها هم یک اتحاد درست نکنند درمقابل شما... الآن که من اینجا نشسته‌ام برای شما صحبت می‌کنم مزارع بسیار خوب ایران در دست اسرائیل است. از ایلام به من نوشته‌اند که مزارع خوب اینجا را دادند اسرائیل چغندر بکارد. تابلویی زدند به کنار جاده که مزرعه نمونه ایران و اسرائیل... بدبختی یک مملکت اسلامی است. بدبختی مسلمین است که اتکا پیدا کنند یا ارتباط پیدا کنند یا پیمان ببندند با یک دولتی که الآن دشمن اسلام است و درمقابل اسلام ایستاده است و غصب کرده است فلسطین را.»[56]

در سخنرانی آبان 1343 ‌(جمادی الثانی 1384) در قم: «اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را. نمی‌گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود... آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست.»[57]

در پیام آبان 1343 ‌(جمادی الثانی 1384) به مناسبت تصویب کاپیتولاسیون: «امروز اقتصاد ایران به دست آمریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است... اصلاحات آقایان بازار سیاه برای آمریکا و اسرائیل درست کرده است.»[58]

در نامه فروردین 1346 ‌(محرم 1387) به هویدا نخست‌وزیر: «شما ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور بلکه به طوری که گزارش داده‌اند، دخالت اسرائیل در فرهنگ می‌باشید... با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، با آواره کننده بیش از یک میلیون مسلم بی‌پناه پیمان برادری نبندید. عواطف مسلمین را جریحه دار نکنید. دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید. اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید. تسلیم به خواست‌های دولت پوشالی اسرائیل و به خطر انداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است.»[59]

در بیانیه اردیبهشت 1346 ‌(صفر 1387) در مورد تجاوزات اسرائیل: «کراراً دولت‌ها را به‌خصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمال خطرناک آن تحذیر نمودم... کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسرائیل و عمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است. باید مسلمین از استعمال امتعه اسرائیل خودداری کنند.»[60]

در پاسخ به تسلیت شهادت آیت‌الله سعیدی درتیر 1349 ‌(جمادی الاول 1390): «اینجانب کراراً خطر دولت اسرائیل وعمال آن را به ملت گوشزد کردم که باید مقاومت منفی کنند و از معاملات با آنها احتراز بجویند.»[61]

در پیام بهمن 1349 ‌(ذی‌الحجه 1390) به زائران خانه خدا: «اسرائیل که امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمان‌هاست و مدت‌هاست که با ملل مسلم درحال جنگ است، به دست دولت خبیث ایران در تمام شئون اقتصادی و نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل و درواقع آمریکا درآمده است.»[62]

در پیام آبان 1350 ‌(رمضان 1391): «دستگاه جبار... دست جنایتکار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران باز گذاشته است.»[63]

در سخنرانی تیر 1350 (ربیع‌الثانی 1391) در مسجد شیخ انصاری نجف: «برای این اسرائیل نفت از ایران رفته است. از قراری که گفته شده و در رادیوهای بزرگ دنیا گفته شده است، کشتی نفت ایران برای اسرائیل که درحال جنگ با مسلمین است، رفته است.»[64]

در پیام شهریور 1351: «رژیم مأمور است مقدسات کشور را به دست اسرائیل و مربیان آن دهد.»[65]

در پیام فروردین 1352: «بر باد دادن استقلال قضایی و مسلط ساختن غارتگران آمریکا و صهیونیزم بر کلیه شئون نظامی، تجاری، صنعتی، زراعی و بازارها از دیگر نتایج شوم این انقلاب پر افتخار دستگاه جبار می‌باشد.»[66]

در پیام شهریور 1352: «این صحنه‌سازی‌ها و دستگیری‌ها برای سرگرم کردن ملت ایران به مصیبت‌های خود و دور نگه داشتن اذهان از جنگ ملت اسلام با اسرائیل است. وحشت از گسترش مبارزه و ایجاد هماهنگی بین کلیه طبقات و پشتیبانی قاطبه ملت مسلمان ایران از جنگ عادلانه مردم عرب است که موجب شده شاه دست به زندان و تبعید غیرقانونی و بدون جهت علما و روشنفکران بزند تا مبادا اعتراض کنند که چرا رژیم ایران دراین امر حیاتی که برای مسلمین پیش آمده بی‌تفاوت است و یا از اسرائیل طرفداری می‌کند... این شاه ایران است که دست اسرائیل را در سراسر ایران باز‌گذاشته و اقتصاد ایران را به خطر انداخته است و بنا به نوشته بعضی از جراید خارجی افسران ایرانی را برای دیدن تعلیمات به اسرائیل می‌فرستد... اینجانب کراراً خطراسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها شاه ایران است، گوشزد کرده‌ام.»[67]

در پاسخ به نامه‌ای درآبان 1356: «ما شاهد بودیم که در زمانی که مسلمین با کفار اسرائیل درحال جنگ بودند، دولت ایران به امر شاه دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و علما مخالفت کردند. ما شاهد کمک‌های این مرد سیاه‌دل به اسرائیل بودیم. درحالی که مسلمین را آواره می‌کردند و به خاک و خون می‌کشیدند، نفت و اسلحه و کمک‌های دیگر که بودجه آن از خون و دسترنج ملت ایران تهیه می‌شد، در اختیار آنها می‌گذاشت.»[68]

بر اساس آنچه نقل شد، امام خمینی در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های خود به همه وجوه روابط ایران و اسرائیل اعم از مناسبات سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی اشاره کردند و از مسائلی چون فروش نفت به اسرائیل، حضور کارشناسان اسرائیلی در ایران، نفوذ اسرائیل در بازارهای ایران و عرصه‌های مختلف اقتصادی شامل تجارت، صنعت و زراعت و نیز موضوع هم پیمانی با اسرائیل و اتحاد با ترکیه دراین زمینه سخن گفتند. امام خمینی به تحریم روابط و مناسبات با اسرائیل پرداختند و بارها خطراسرائیل را تذکر دادند و از مخاطبان خود خواستار تذکراین خطر به مردم شدند.

 

6. سرانجام روابط و مناسبات با اسرائیل

چرخش مصر و برخی دیگر از کشورهای عرب به سوی غرب و شکل‌گیری روند مذاکره، صلح و سازش میان اعراب و اسرائیل که با میانجی‌گری ایالات متحده و تشویق ایران صورت گرفت، در جهت سیاست‌های منطقه‌ای شاه و توسعه نفوذ ایران در منطقه بود؛ اما توافق کمپ دیوید و روند مورد اشاره با واکنش‌های شدیدی درایران بویژه ازسوی محافل مذهبی و در رأس آنها آیت‌الله خمینی روبه‌رو شد که همراه با اوج‌گیری حرکت انقلابی مردم ایران و ناتوانی شاه از مهار بحران، بر فضای مناسبات نزدیک ایران و اسرائیل همچون روابط ایران و غرب تأثیر گذاشت. در ژانویه 1979 ‌(دی 1357) اسرائیل، یوری لوبرانی را که با اوضاع ایران کم وبیش آشنا بود و دوستان زیادی درمیان اطرافیان شاه داشت، به منظور ارزیابی وضعیت سیاسی ایران به تهران فرستاد. لوبرانی در گزارشی که پس از بازگشت از ایران در اختیاردولت اسرائیل قرار داد، کار رژیم شاه را پایان یافته ارزیابی کرد و نظر داد که روابط اسرائیل با ایران باید خاتمه یافته تلقی شود. در همین ماه، دکتر شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر شاه، منع فروش نفت به اسرائیل و افریقای جنوبی را اعلام کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 سفارت یا دفتر نمایندگی اسرائیل در تهران تعطیل شد و هم‌زمان در اختیار فلسطینی‌ها قرار گرفت. دیپلمات‌های اسرائیلی نیز که در سفارت آمریکا مخفی شده بودند، همراه با برخی از اتباع آمریکایی با یک هواپیمای مسافربری پان امریکن ایران را ترک کردند.[69]

پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، فصل تازه‌ای در سیاست خارجی ایران رقم زد. بر این اساس حمایت از جنبش فلسطین و آرمان‌های فلسطینیان و مبارزه با اسرائیل در زمره یکی از اصول محوری این سیاست قرار گرفت و در دوره‌های مختلف سیاست خارجی ایران پس از انقلاب با فراز و نشیب‌هایی دنبال شد.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 391 – 414.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

 

[1]. بیومونت، پیتر و جرالد بلیک و مالکوم واگ استاف، خاورمیانه، ترجمه محسن مدیرشانه‌چی و دیگران، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، مشهد، 1369، ص 535.

[2]. همان.

[3]. کوئیگلی، جان، فلسطین و اسرائیل: رویارویی با عدالت، ترجمه سهیلا ناصری، وزارت امور خارجه، تهران، 1372، ص 4.

[4]. خاورمیانه، ص 535.

[5]. فلسطین و اسرائیل...، ص 5.

[6]. همان، ص 11.

[7]. خاورمیانه، ص 539.

[8]. فلسطین و اسرائیل، ص 11.

[9]. همان، ص 15 - 14.

[10]. خاورمیانه، ص 540.

[11]. همان، ص 543.

[12]. همان، ص 547.

[13]. همان، ص 548.

[14]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، (دولت دست‌نشانده)، نشر قومس، تهران، 1376، ص 409.

[15]. همان، ص 410.

[16]. شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه هوشنگ مهدوی، ص 93.

[17]. روابط خارجی ایران، ص 410.

[18]. روابط خارجی ایران، ص 411.

[19]. همان، ص 412.

[20]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، البرز، تهران، 1373، ص 284.

[21]. همان.

[22]. هالیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، امیرکبیر، تهران، 1358، ص 289.

[23]. همان.

[24]. همان، ص 288.

[25]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1369، ص 371 ـ 366.

[26]. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 387 ـ 385.

[27]. روابط خارجی ایران، ص 416.

[28]. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 456.

[29]. روابط خارجی ایران، ص 417.

[30]. همان، ص 418.

[31]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 51.

[32]. همان، ص 7 - 266؛ روابط خارجی ایران، ص 415.

[33]. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی، سیاسی ایران، ویراست چهارم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 5، تهران، 1383، ص 177.

[34]. همان، ص 71.

[35]. همان، ص 177.

[36]. همان، ص 66.

[37]. روابط خارجی ایران، ص 410.

[38]. همان، ص 411.

[39]. جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ص 187.

[40].. همان، ص 346.

[41]. همان، صص 3 - 562.

[42]. همان، ص 817.

[43]. همان، ص 823.

[44]. همان، ص 177.

[45]. همان، ص 240 - 239.

[46]. همان، ص 278.

[47]. همان، ص 71.

[48]. دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام در برابر صهیونیسم، بی‌جا، 1361، ص 3.

[49]. همان، ص 12 - 11؛ تبیان، ج 4، ص 26.

[50]. تبیان، ج 4، ص 26؛ امام در برابر صهیونیسم، ص 7.

[51]. همان، ج 2، ص 27؛ کوثر، ج1، مؤسسه نشر آثار امام، تهران، 1378، ص 95.

[52]. همان، ج 4، ص 27؛ امام در برابر صهیونیسم، ص 16 - 15.

[53]. تبیان، ج 4، مؤسسه نشر آثار امام، 1378، ص 28؛ کوثر، ج1، ص 101.

[54]. امام در برابر صهیونیسم، صص 5 - 4؛ کوثر، ج 1، ص 126.

[55]. همان، صص 14 - 13.

[56]. همان، صص 20 - 19 ؛ کوثر، ج 1، ص 146 - 152.

[57]. کوثر، ج 1، ص 175 - 171.

[58]. تبیان، ج 4، ص 30.

[59]. همان، ج 4، ص 30.

[60]. امام در برابر صهیونیسم، ص 27.

[61]. همان، ص 31.

[62]. امام در برابر صهیونیسم، ص 36 ؛ تبیان، ج 4، ص 31.

[63]. همان، ص 39.

[64]. کوثر، ج 1، ص 293 - 240.

[65]. تبیان، ج 4، ص 32.

[66]. همان، ص 33.

[67]. همان، ص 36 ـ 34.

[68]. همان، ص 36.

[69]. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 458.



 
تعداد بازدید: 862



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.