افسانه لک
کتاب نفس مطمئنه که در مورد شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب به نگارش درآمده است، از سری کتابهای یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب دهم) میباشد که توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در اردیبهشت 1378ش در تهران به چاپ رسید.
این کتاب شامل شرح مختصری از زندگی آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، تصویر و متن حروفچنینی شده اسناد ساواک و نیز تصاویری از شهید دستغیب است که در لابه لای کتاب دیده میشود. در صفحات پایانی، فهرست اعلام و همچنین ضمیمههایی گنجانده شده است.
کتاب مورد نظر، اسناد پرونده شخصی آیتالله دستغیب را از تاریخ 13 /5 /1338 الی 20 /10 /1357 در برمیگیرد. بیشتر این اسناد مربوط به سالهای 1341 تا 1343 بوده و در برخی موارد نیز گویاسازی شدهاند.از نکات قوت این کتاب گزارشات متعدد مخبرین ساواک از فعالیتهای آیتالله دستغیب است. این گزارشها در حاشیه صفحات کتاب قابل ملاحظه است.
بنابر اسناد این کتاب، آیتالله دستغیب در بسیاری از خطابههای خود بهخصوص در سالهای ابتدایی دهه 1340، پس از موعظههای دینی، گریزی به مسائل سیاسی میزد و مقامات حکومتی را مورد انتقاد و گاه حمله شدید قرار میداد.
در نخستین سندی که در این کتاب آمده، حمله آیتالله دستغیب به شخص اول مملکت مطرح شده است. مخبر ساواک که در 13 مرداد 1338 به مسجد جامع شیراز رفته بود تا سخنرانی آیتالله دستغیب را مخابره کند، در گزارش خود به نقل از ایشان نوشت که «سلاطین با همه جاه و مقام ظاهری همیشه تو سریخور مردم بودهاند و بدبخت هستند.... ای کاش ملای اردبیلی در این دوره زتده بود تا این آقایان جلف را که جز پایبند عناوین و القاب نیستند ببیند. تا این شاهنشاه ها را این شخص اول مملکت ها را و این کوفت و زهر مارها را ببیند»
آیتالله دستغیب که فردی عارف و متقی بود، برای مردم شیراز بسیار محترم بوده و حرفهایش بر جان و دل مردم مینشست. او از اینکه حکومت، عدهای از زنان را به نام آزادی به خیابانها کشانده و با ترویج بیحجابی، به بیبند و باری در جامعه اسلامی ایران دامن میزد، انتقاد میکرد و از مردم میخواست که اجازه ندهند همسران، فرزندان و خانوادهشان بدینصورت در انظار عمومی ظاهر شوند. او معتقد بود جامعهای که نام تشیع و دین رسمیاش اسلام است و مردمش، شیعه جعفری میباشند، نمیبایست مظاهر فساد را به صورت علنی در جامعه بروز دهند.
زمانی که لایحة انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی حکومت وقت مطرح شد، وی به شدت با آن مخالفت کرد
فعالیتهای آیتالله دستغیب به خصوص در ماههای نخست سال 1342 به دقت زیر نظر ساواک بود و مخبرین این سازمان گزارشهای متعددی از ایشان تنظیم میکردند، به نحوی که کوچکترین حرکت و سخنرانی وی، ثبت و به اطلاع رؤسای ساواک میرسید. گزارش مشروح در مورد اتفاقات روزهای 12 الی 13 /3 /1342 از این دست اسناد است.
صفحات 117 الی 126 این کتاب، به شرح کامل اتفاقاتی پرداخته که در پی درگیری امام خمینی در شانزدهم خرداد 42 در شهر شیراز به وقوع پیوست.
در شب 15 /3 /42 مأمورین شاه به خانه آیتالله دستغیب حمله میکنند. مردم به دلیل وقایعی که در همان روز اتفاق افتاده بود، اطمینان داشتند که بعد از اتفاقات و حوادث پیشآمده در تهران، قم و چند شهر دیگر و دستگیری علما، احتمال دارد که ایشان را نیز دستگیر کنند. عدهای از مردم شهر برای جلوگیری از دستگیری وی، منزل ایشان را تحت حفاظت خود قرار دادند. حوالی 3 ساعت بعد از نیمه شب مأموران به منزل حمله کرده و زمانی که نتوانستند به آیتالله دستغیب دسترسی پیدا کنند به ضرب و شتم مردم و اهل خانة ایشان پرداختند.
فردای آن روز، مردم با لباسهای سیاه که نشان از عزای حسینی بود، در مسجد جامع عقیق جمع شده و عدهای نیز از بازار به سوی مسجد نو و بعد مسجد جامع حرکت کرده و در بین راه نیز شعارهایی بر ضد شاه داده شد. پس از چندی با ورود نیروهای شهربانی و پلیس در صحنه، درگیری آغاز شد و در این بین عدهای نیز کشته و بسیاری زخمی گشتند و همچنین تعدادی از نیروهای پلیس و شهربانی نیز مجروح شدند. مردم، بسیاری از مشروبفروشیها را به آتش کشیده و به مغازه نماینده کارخانه پپسیکولا در شیراز که از بهائیان متعصب بود، حمله کرده و خساراتی وارد کردند و بقیه مغازههایی که صاحبان بهایی داشتند، دچار چنین سرنوشتی شدند.همچنین به سه سینمای معروف آن شهر: سینما پارس، ایران و مترو حمله کردند.
پس از دو روز تعطیلی عمومی در شیراز و کشته و زخمی شدن عدهای از مردم، از جمله خواهرزاده آیتالله دستغیب (خلیل دستغیب) و بازداشت بیش از 500 نفر از وابستگان و دوستداران ایشان، آیتالله دستغیب با فرمانداری آن شهر تماس گرفته، بیان میدارد که به شرط آزاد شدن تمامی بازداشتشدگان شهر، خود را تسلیم مینماید که سرانجام در 17 /3 /42 دستگیر و به علت کهولت سن او را با هواپیما به تهران اعزام میکنند.
طبق سندی که وقایع روز 16 /3 /42 در شیراز را شرح داده، از شب پنجشنبه 16 /3 /42 تمامی حرکات آقایان مصباحی، سیدعبدالحسین دستغیب و دیگران، توسط عاملان ساواک زیر نظر قرار داشت و تمامی اتفاقات، مو به مو گزارش میشد. مثلاً در مسجد جامع عقیق چه اتفاقی افتاد در مسجد نو، و حتی به شرح ظاهر افرادی که در تظاهرات شرکت کرده بودند نیز، پرداخته شده است. عکسالعمل مردم در روز 17 /3 /42 و همچنین شایعاتی که در اطراف تظاهرات روز 16 /3 /42 بین مردم رواج داشت نیز ، به تفصیل گزارش شده بود.
بعد از چند وقت که آیتالله دستغیب آزاد میگردد، ساواک وی را به طور کامل زیر نظر قرار میدهد که اسنادی چند در این خصوص نیز، این موضوع را تأیید میکند. اما بار دیگر در سال 1343 مانند سال قبل، نیمه شب به منزل ایشان یورش برده و او را مستقیماً به تهران و زندان قزلقلعه منتقل میکنند که بعد از آزادی سه روز میهمان امام خمینی میشود. آیتالله دستغیب تا پیروزی کامل انقلاب دست از مبارزه و ارشاد بر نمیدارد.
در انتها میتوان بیان داشت که مرکز اسناد میتوانست عکسهایی با کیفیت بالاتر از آیتالله دستغیب را، در این کتاب بگنجاند.
تعداد بازدید: 6328