همراه با روای سربداران
وقتی حوادث تابستان 1342 را ورق می زنیم، با حوادثی مهم و برجسته روبرو می شویم که ظلم است اگر از آنها سهل انگارانه عبور کنیم. حوادثی که سرنوشت ده ها و شاید صدها خانواده را تغییر داد و در دل خود سالها اضطراب و نگرانی را برای درگیر شدگان به همراه داشت. روی سخن ما در اینجا با بازاریان و شخصیت های مردمی است که اگرچه در کتابهای تاریخ نهایتا میهمان چند سطر از قلم بوده اند، اما قصه رشادتهایشان همچون افسانه، در دل و دهان مردم کوچه و بازار می چرخد و نقل می شود. کسانی که خودجوش برخواستند. نه انگیزه مادی پشت سر آنها بود و نه تشکلی مشوقشان بود. اینها در روز پانزدهم خرداد 1342 به محض شنیدن خبر دستگیری امام خمینی (ره) به خیابان ها ریختند و فریاد اعتراض برآوردند و ذره ذره جمع شدند تا همچون دریایی از خشم و شور، کوچه های شهر را در خود غرق کنند. و به راستی که نام سربدارن کوچه و بازار برازنده آنهاست. ما در این رابطه نشستی داشتیم با نویسنده کهنسال کتاب «سربداران کوچه و بازار».