مقالات

نگاهی به ایام محرم 1342 به عنوان زمینه ساز قیام پانزده خرداد

رحیم روحبخش


زمان پرشنونده
همه بارها شنيده‌ايم كه انقلاب اسلامي ايران از سوي مردم و رهبران قيام نهضت حسيني (ع) خوانده شده كه تماشاگر ندارد و ايام محرم و عاشورا مهم‌ترين روزهاي انقلاب را شامل شده است. خوبست كه كمي به عقب برويم و به سال‌ها قبل از انقلاب نگاهي بياندازيم. به دوره‌‌اي نظر افكنيم كه به قيام عمومي مردم ايران در پانزدهم خرداد 1342 ختم شد و فصل مهمي در تاريخ مبارزات ديني ـ ملي گشود. واقعه مدرسه فيضيه زمينه‌اي براي سياسي كردن هرچه بيشتر محرم سال 1342 بود. امام از هيات مذهبي و مداحان و خطبا خواسته بودند كه مسائل جاري كشور را مطرح كنند و يزيد زمان را براي مردم معرفي سازند. از همين رو روضه فيضيه در منابر و مداحيهاي محرم ‌آن سال جاري شد و قم به عنوان دشت كربلا در شعارها و مرثيه‌ها مطرح گردد. در مقاله زير چگونگي تأثير عزاداريهاي محرم سال 1342 بر قيام 15 خرداد كه خود زمينه‌ساز تاريخي انقلاب اسلامي  1357 گرديد را بيشتر و دقيق‌تر مطالعه خواهيد نمود.

«اطلاعات واصله از منابع مختلف حاكيست، وضع عزاداري در سال جاري (محرم 1342) در تهران بسيار بي‌سابقه بود و در دستجات و مجالس روضه‌خواني تعداد زيادي جمعيت شركت مي‌كرد كه شايد در ده سال اخير بي‌سابقه بود...»[1]

سؤال بنيادين مقاله اين است كه مجالس سوگواري دهه اول محرم 1383 ق/ 3 ـ 13 خرداد 1342 ش چه تأثيري بر حضور خودجوش توده‌هاي مؤمنين مذهبي در قيام 15 خرداد داشت؟ در اين ارتباط چه مؤلفه‌هايي نقش داشتند؟ و امام خميني به عنوان رهبر نهضت از چه ساز و كارهايي براي اين منظور استفاده كرد؟

هنوز چند ماهي از نهضت امام خميني نگذشته بود كه محرم فرا رسيد. بيشتر شروع نهضت را از اواسط سال 1341 ش و در جريان مخالفت مراجع با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي مي‌دانند. بعد از پيروزي در مبارزه دو ماهه مراجع و علما با حمايت توده‌هاي مؤمنين در لغو اين لايحه، چالش حاصل بين روحانيت و نظام حاكم در وقايعي چند از جمله سفر شاه به قم و عدم استقبال علما از وي در چهارم آبان، تحريم انتخابات در ششم آبان، تحريم عيد نوروز 1343 و به خصوص فاجعه در مدرسه فيضيه قم در دوم فروردين 1343 افزايش يافت.

در اين ميان، حمله مأموران به مدرسه فيضيه قم و ضرب و شتم طلاب، نقطه عطفي در رويكرد سياسي مراجع، علما و مؤمنين محسوب مي‌شود. امام به فراست دريافت كه با اين اقدام هیئت حاكمه خود را رسوا كرده و زمينه‌هاي بهره‌برداري تبليغاتي و سياسي براي مبارزان را فراهم ساخته است. رهبران نهضت كه هيچ‌ فرصتي را براي آگاه ساختن مردم و تحريك آنان از دست نمي‌دادند، بعد از وقوع اين فاجعه، منتظر ماندند تا محرم فرا برسد، نگارنده وقايع دو ماه حد فاصل واقعه مدرسه فيضيه قم تا فرا رسيدن محرم را در مقاله‌اي ديگر مورد بررسي قرار داده است[2] و اين مقاله به نوعي دنباله آن محسوب مي‌شود. در اين نوشتار، راهكارهاي استفاده دست‌اندركاران نهضت از مجالس محرم براي آگاهي توده‌ها و نقش منبر و هيئت‌هاي مذهبي جهت افشاگري عليه نظام مورد بازكاوي قرار مي‌گيرد، همچنين براي پاسخگويي به سؤالات آغازين مقاله، مؤلفه‌هاي مختلفي كه براي اين منظور و جهت نيل به اهداف نهضت مورد استفاده اين نوشتار، صرف‌نظر از اسناد بيشمار باقيمانده از گزارشهاي مأموران ساواك،‌ خاطرات روحانيون و بازارياني مي‌باشد كه در مبارزات سياسي محرم آن سال ايفاي نقش كردند.

ناگفته نماند از آنجا كه محرم آن سال، نخستين سال بهره‌برداري سياسي از مجالس مذهبي و سوگواري در نهضت امام خميني تلقي مي‌شد، همان ساز و كارهاي مبارزاتي در سالهاي بعدي نهضت و به خصوص در سالهاي نزديك به پيروزي انقلاب نيز مورد استفاده قرار گرفت؛ به گونه‌اي كه در فرايند نهضت امام، محرم از جلسات ويژه سوگواري به مجالس سياسي و مبارزاتي تبديل گرديد؛ از اين رو، تبیین و بررسي محرم سال 42 به خاطر پايه‌‌گذاري يك رويكرد نوين و مؤثر در مبارزه از اهميت ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد.

 انقلاب منبر

بدون ترديد واكاوي قيام 15 خرداد، بدون بررسي عامل زمينه‌ساز آن يعني محافل و مجالس محرم، امري ناممكن خواهد بود. از آنجا كه مراجع و به خصوص امام خميني در فرايند مبارزه و تشديد رويارويي بين هيئت حاكمه و روحانيت مبارز، فرصت پاسخگويي و مقابله با رفتار و عملكرد نظام در هجوم به مدرسه فيضيه و هتك حرمت مرجعيت و روحانيت و حريم مدرسه ديني را به «زمان پرشنونده» ماه محرم ـ كه در آن قابليت و توان بسيج مؤمنين فراهم است ـ موكول كرده بودند؛ از اين رو، در اين بحث، تدابير اتخاذ شده از سوي امام را در دو مرحله برنامه‌ريزيهاي قبل از آغاز محرم و نه روز اول محرم مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

1ـ برنامه‌هاي قبل از شروع محرم: امام از مدتها قبل از آ‌غاز محرم در سخنراني‌ها و گفت‌وگوهاي خصوصي خود، بارها به اين نكته اشاره كرده بود كه در صدد است تا در محرم تدابيري براي افشاي نظام حاكم اتخاذ كند؛ از اين رو،‌ دستگاه امنيتي نظام تصميم گرفت تا امام را با ترفندهايي و از جمله دعوت به صلح و سازش از اين كار باز دارد. امام در نامه‌‌اي كه به تاريخ دوازدهم ارديبهشت خطاب به برادرش، آيت‌الله مرتضي پسنديده نگاشته‌اند، از اين ترفندها پرده برداشته و چنين آورده‌اند: «در اين چند روز براي اغفال ما ظاهراً پيغام‌هايي داده شده است كه ترتيب اثر نداده‌ايم و تا دولت فعلي (كابينه اسدالله علم) سر كار است، ظاهراً نشود تفاهمي كرد.»[3]

براساس اين رويكرد، امام در گام نخست اقدام به اعزام طلاب به شهرها و مناطق مختلف كشور نمود تا در مجالس محرم به افشاگري عليه نظام بپردازند. كلاسهاي حوزه علميه به طور رسمي هشت روز قبل از ‌آغاز محرم تعطيل شد و طلاب به تدريج عازم مناطق مختلف كشور گرديدند. براساس يكي از گزارش‌هاي ساواك در جلساتي كه در آستانه اعزام طلاب برگزار مي‌شد، مراجع به آنان توصيه مي‌كردند: «در منابر ترس نداشته باشيد و بگوييد دولت شاه بي‌دين هستند و قرآن را مي‌خواهند از بين ببرند، ديگر تقيه نكنيد. همچنين منتظر دستورات ما باشيد.» در ادامه اين گزارش‌ آمده است كه مراجع از طلاب درخواست نموده‌اند كه سعي نماييد در منابر خود فاجعه مدرسه فيضيه را با واقعه كربلا تطبيق داده و آن را محور روضه‌خوانيهاي خود قرار دهيد.[4]

به نظر مي‌رسد كه كارگزاران امنيتي نظام در برابر اين تدابير، خود را با يك چالش بزرگ مواجه مي‌ديدند؛ زيرا نه مي‌توانستند، مانع اعزام مبلغان مذهبي شوند و نه قادر بودند بر گستره وسيع مجالس و محافل سوگواري كشور كه اينكه بخشي از آن تحت سيطره تبليغات مذهبي ـ سياسي روحانيت مبارز قرار گرفته بود، نظارت داشته باشند. پي‌نوشتهاي يك مقام عالي امنيتي در اسناد ساواك، حاكي از سردرگمي دستگاه امنيتي در خصوص آن وضعيت مي‌باشد. در سند مذكور آمده است: «... يا بايستي قبل از رسيدن محرم و صفر تصميم قاطعي درباره خميني و شريعتمداري گرفته شود يا اينكه اصولاً منابر آزاد باشد، هر حرفي زده شد از طرف مأموران اقدامي به عمل نيايد؛ زيرا دستگيري و لحاظ به طور قطع موجب جنجال جديدي خواهد شد كه ضرر آن در مقابل عملي كه انجام مي‌شود، قابل مقايسه نيست (وعاظ) بهره‌برداري شديدي از آن خواهند كرد.»[5]

هر چند از مدتها پيش اهميت رسانه‌ منبر و كاربرد پيام رساني آن براي آموزه‌هاي نهضت آشكار شده بود؛ ولي چنين مي‌نمايد كه منابر و مجالس محرم سال 42 به جدي‌ترين عرصه مبارزه‌ بين روحانيت و نظام تبديل گرديد، بنابراين، به حق مي‌توان از اين دوره به عنوان «انقلاب منبر» نام برد. انقلابي كه نقطه اوج آن در تظاهرات عاشورا و سپس قيام 15 خرداد تبلور يافت. براساس گزارشهاي ساواك، امام چندين بار براي گروهاي متشكل طلاب اعزامي به روستاها و شهرها سخنراني كرد و آنان را به پايداري و مقاومت فرا خواند. ايشان در فرازهايي از سخنراني‌هاي خويش خطاب به اين طلاب تصريح مي‌كنند: «قلبهاي خود را قرص كنيد. براي محرم هيچ ترسي نداشته باشيد... هر موقع از منبر شما جلوگيري شد،‌ براي من پيغام بدهيد تا من به مردم دستوراتي خواهم داد كه چه بايد بكنند.» ايشان در فراز پاياني همين سخنراني تأكيد مي‌نمايد: «شاه و دولت را در هم خواهيم كوبيد.»[6]

محصول اين اراده تبديل مجالس سوگواري نقاط مختلف كشور به محافل سياسي ضدنظام بود. بسياري از اين تكاپوها كه از ديد مأموران ساواك نيز به دور نبود، در گزارشهاي آنها بازتاب يافته است. در يكي از گزارشها با اشاره به اعزام طلاب به شهرستانها به هماهنگي‌هاي به عمل آمده جهت حمايت آيات و علماي متنفذ شهرستانها از جمله آيت‌الله قمي در مشهد، آيت‌الله محمود ضيابري در رشت،‌ آيت‌الله علي‌اصغر صالحي كرماني در كرمان، آيت‌الله علي‌محمد بروجردي در بروجرد، آيت‌آلله آخوند ملاعلي معصومي همداني در همدان از طلاب اعزامي در مأموريت آنها طي محرم تأكيد شده است.[7]

چنين به نظر مي‌رسد كه اين تلاشها در فرايند طبيعي خود به گسترش آموزه‌هاي نهضت در شهرهاي مختلف انجاميد؛ به گونه‌اي كه قيام 15 خرداد در ده‌ها شهر بازتاب يافت. شايد از اين پديده بتوان به عنوان «چند شهري شدن نهضت روحانيت» نام برد. ناگفته نماند كه امام علاوه بر اعزام طلاب، برنامه‌هايي نيز براي وعاظ شهرستانها ترسيم نمود. امام در ديدار يكي از وعاظ تهران با ايشان در آستانه محرم از اين تدابير چنين سخن گفته است:‌ «تصميم دارم (براي ماه محرم) مكاتيبي براي اهل منبر وعاظ خوزستان، ‌شيراز، لرستان، تبريز و يزد بنويسم و متكلميني هم بفرستم... در تهران هم شما آقايان، نكات تاريك كارهاي ظلمه‌ را در منبرها تبليغ بفرماييد.»[8] برخي از اين پيامها در صحيفه امام آمده است. پيام‌هاي مذكور براي علما، روحانيون و وعاظ شهرهاي همدان، رشت،‌ بستان‌آباد، كرمان و يكي از بازاريان تهران فرستاده است.[9]

امام خميني در اقدام اساسي ديگري يك پيام عمومي خطاب به «عموم حضرات مبلغين محترم و خطباي معظم و عموم هيأت محترم» صادر نموده، تصريح كردند: «در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انساني و ضد ديني و وطني آنها داده شود، دست به رسوايي ديگري زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئت عزادار است كه [از] مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسري واگذارند. ... لازم است، فريضه ديني خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند... آقايان بدانند كه خطر امروز به اسلام كمتر از خطر بني‌اميه نيست... سكوت در اين ايام، تأييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است...»[10]

 

 

گزارش‌هاي پراكنده ساواك حكايت از توزيع اين اعلاميه در نقاط مختلف كشور از جمله تهران، قم[11] و كرمان[12] دارد؛ اما در خصوص بازتاب آن در گزارش ديگري آمده است: «در چند روز اول محرم، اهل منبر حملات شديدي عليه دولت به عمل نمي‌آوردند و فقط عده‌اي از آنان با اشاره و كنايه انتقاداتي مي‌كردند، ولي پس از انتشار اعلاميه جديد [امام] خمينی كه در آن دستوراتي راجع‌به تشديد فعاليت‌هاي تبليغاتي بر ضد دولت داده شد، روش آنان تغيير يافته و در مجالس و محافل ديني با شدت مردم را تحريك و عليه دولت تبليغ مي‌كنند... انتشار اين اعلاميه حتي روش آن عده از گويندگان مذهبي را كه كمتر وارد جنجالهاي سياسي مي‌شدند، تغيير داده و چون خود را به موجب فتواي [امام] خميني شرعاً مسئول مي‌دانند، شروع به انتقاد و تحريك كرده‌اند.»[13]

نكته قابل ذكر در خصوص اين گزارش، آن است كه امام اعلاميه خود را قبل از شروع محرم يعني در 28 ارديبهشت صادر نمود؛ در حالي كه محر از روز سوم خرداد شروع مي‌شد؛ از اين رو، چنين به نظر مي‌رسد كه به خاطر موانع امنيتي توزيع اين اعلاميه، دير هنگام و در اواخر دهه اول محرم صورت گرفته و وعاظ به محض اطلاع از محتواي آن، محور سخنراني‌هاي مجالس و منابر خود را بر حمله به دولت قرار داده‌اند.

برخي منابع از ديگر تلاشهاي امام در اين خصوص گفته‌اند. جلب نظر فلسفي، واعظ معروف تهران، جلب حمايت طيب حاج‌رضايي، صاحب بزرگترين هيئت عزاداري تهران و حتي اعزام چندي از وعاظ به برخي از كشورهاي اسلامي از اين جمله‌اند. شهيد محلاتي يكي از وعاظ وقت تهران در خاطراتش نقل مي‌كند كه امام وي را مأمور نمود تا سران هيئت‌هاي عزاداري تهران را در جلسه‌اي فرا خوانده و براي اتخاذ تدابير لازم جهت بهره‌برداري سياسي از مجالس آنها برنامه‌ريزي كنند. وي اضافه مي‌كند كه براي اين منظور چندين جلسه با وعاظ تهران و چندين جلسه هم با سران هيئت‌ها در مسجد بني‌فاطمه برگزار كرده و هماهنگي‌هاي لازم را به عمل آورده است.[14]

شهيد حاج مهدي عراقي نيز در خاطراتش به طور تفصيلي از كوششهاي خود براي حمايت «شيخ‌الواعظين» تهران يعني حجت‌اسلام محمدتقي فلسفي سخن رانده و اضافه مي‌كند كه براي اين منظور ناچار شده است از امام بخواهد نامه‌اي براي جلب نظر فلسفي و خطاب به او بنويسد. متن نامه بدين شرح است: «حضرت حجت‌الاسلام آقاي فلسفي لازم است از بيانات حساس جنابعالي در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز، روزي است كه حضرات مبلغين محترم و خطباي معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند...از قرار اغلب گويندگان محترم با ما هم‌آواز هستند. اميد است، ‌خداوند تعالي آن شواذي (= نادر) كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند [را] بيدار فرمايد...»[15]

عراقي در ادامه خاطراتش تصريح مي‌كند كه جلب‌ نظر افرادي مانند فلسفي از ميان وعاظ و حاج‌عباس زري‌باف و حاج‌ناظم از ميان مداحان تهران از اين جهت اهميت داشت كه بسياري از وعاظ و مداحان پيرو و دنباله‌رو آنها بودند. در همين راستا، عراقي موفق شد كه نظر طيب‌حاج‌رضايي را نيز جلب كند.[16]

سيدمحمود محتشمي‌پور يكي از همراهان عراقي در اين مأموريت در خاطراتش نقل مي‌كند كه آنان موفق شدند، نه تنها با طيب گفت‌وگو كرده و حمايت او را جلب كنند؛ بلكه توانستند رضايت يكي ديگر از لوطي‌هاي جنوب تهران به نام حسين رمضان‌يخي را نيز به دست آورند.[17]

از ديگر اقدامات مراجع بنا برگزارشهاي ساواك، اعزام برخي از وعاظ به كشورهاي همسايه بود. در گزارش موردنظر آمده است:‌ «فهرست اسامي وعاظي كه تصميم دارند از طرف [امام] خميني به قطر، كويت و پاكستان رفته و بر عليه دولت تبليغ نمايند، [عبارتند از] كويت: ابوالقاسم خزعلي، محمد منتظري، علي‌اكبر كافي خراساني، احمد اماني اصفهاني، علي دواني، شيخ‌نعمت‌الله اديبي، عباس صالحي، حسين تهراني، جواد الياسي (از آبادان)، عباس مهري (از خرمشهر) و شيخ محمد نصرالهي (از خراسان) قطر:‌ عباس معصومي و سيد مصطفي علوي، بحرين: عبدالحسين مشكوه، پاكستان:‌ سيدعلي بمان مدني.»[18] از ميان اين وعاظ، علي دواني به تفصيل خاطرات خود را در سفر تبليغي به كويت نوشته و فعاليت‌هاي سياسي وعاظ در آن ديار را نقل كرده است.[19]

نامبرده در ادامه خاطراتش اضافه مي‌كند كه اين نوحه به سرعت مورد توجه ساير هيئت‌ها و مردم قرار گرفت و بسياري از آن تقليد نمودند. محسن رفيق‌دوست يكي از اعضاي هيئت بني‌فاطمه نيز در خاطراتش نقل مي‌كند كه وي به اتفاق جمعي از جوانان مسجد محمدي در جلساتي اين نوحه را تمرين كردند و در روزهاي تاسوعا و عاشورا هيئت بني‌فاطمه آن را دم گرفتند.[20] زري‌باف در ادامه خاطرات خود تصريح مي‌كند كه علاوه بر نوحه مذكور، يك نوحه ديگر نيز در خصوص پايين انداختن طلاب از پشت‌بام فيضيه در جريان حمله مأموران امنيتي به آن مدرسه در دوم فروردين 1342ـ كه خود شاهد آن فجايع بود ـ سروده است. ابيات تكرار آن سروده از اين قرار بود: «دانشگاه فيضيه. چون دشت ماريه طلاب دينيه ـ  واويلا واويلا ـ افتاده جسم هر يكي‌شان از لب بام ـ خميني خميني ـ تو فرزند حسيني ـ تو حامي ديني»[21]

يكي از گزارشهاي ساواك درباره هيئت بني‌فاطمه حكايت از آن دارد كه اين هيئت به صورت دسته‌هاي سينه‌زني در بازار تهران حركت نموده و «نوحه‌ها و اشعار آن تماماً در حمايت از خميني خوانده مي‌شود.»[22] اما وعاظ دعوت شده آن هيئت نيز «دو طلبه تقريبا كم سن و سال، اما شجاع و بي‌باك» يعني شيخ فضل‌الله محلاتي و شيخ علي‌اصغر مرواريد بودند كه هر دو بي‌پرده سخن مي‌گفتند و در سخنراني‌هاي خود در شبهاي محرم به شاه و دولت حمله مي‌كردند.[23]محلاتي در خاطراتش با تأييد جو و فضاي سياسي هيئت بني‌فاطمه، مستقر در خيابان نيروي هوايي ـ نقل مي‌كند كه وي به همراه مرواريد، واعظان آن هيئت بودند تا اينكه بنابر درخواست امام، مرواريد به قم عزيمت نمود تا مجالس آنجا را اداره كند؛ از اين رو، مرحوم مطهري در شبهاي پاياني محرم به جاي مرواريد آمد كه در نهايت، مطهري بعد از منبر شب دوازدهم دستگير شد؛ ولي خود وي توانست از دست مأموران امنيت بگريزد.[24]

مسجد شيخ عبدالحسين؛ يك نمونه از سخنراني‌هاي سياسي از سوي امام خميني چنين تصميم گرفته شده بود كه وعاظ تا شب هفتم محرم در منابر و مجالس خود چندان با صراحت و تندي عليه نظام سخن نگويند. هدف از اين راهكار آن بود كه وعاظ به تدريج و با فراهم كردن زمينه‌ها، جملات نهايي خود را در شبهاي تاسوعا و عاشورا به كار ببرند؛ زيرا چنانچه در همان شبهاي نخست به دست دستگاه‌ امنيتي بهانه داده و دستگير مي‌شدند، برنامه اصلي آنان ناتمام باقي مي‌ماند.

ساواك نيز از اين ساز و كار اطلاع كسب كرده و در صدد چاره‌جويي برآمد. سرلشكر حسن پاكروان ـ رئيس ساواك ـ به تاريخ پنجم محرم در دستورالعملي به ساواك‌هاي كشور با اشاره به اينكه: «اطلاعات واصله حاكيست كه روحانيون در نظر دارند از روز هفتم محرم در مجالس سوگواري دست به تحريكات و تظاهرات بزنند.» دستور مي‌دهد كه «در آن ايام مراقبت بيشتر به عمل آيد.»[25] نامبرده در دستورالعمل ديگري تصريح مي‌كند: «حتي‌الامكان در اين دو روز از اصطكاك مأمورين با عزاداران و وعاظ و روحانيون خودداري گردد» و ادامه مي‌دهد: «اسامي و مشخصات اين قبيل عناصر تهيه كه پس از برگزاري ايام عزاداري تصميم لازم درباره آنها اتخاذ گردد.» اين دستورات حاكي از ضعف و ناتواني دستگاه امنيتي در مواجهه با مجالس مذهبي به خاطر حضور و حمايت توده عظيم مؤمنين مذهبي از روحانيت مي‌باشد؛ چنانچه رئيس ساواك نيز از موضع انفعال سخن رانده است. نامبرده براي اينكه ناتواني دستگاه امنيتي را در اين خصوص توجيه نمايد در بخش ديگري از دستورالعمل خويش راجع‌به علت اين تصميم‌گيري تأكيد نموده:

«هر گونه اقدام نابجا در روزهاي ممكن است، بهانه به دست عناصر مترصد جهت بهره‌برداري بدهد.»[26] ناگفته پيداست كه هر گونه اقدام و عملياتي عليه وعاظ در روزهاي تاسوعا و عاشورا، خشم توده‌هاي مذهبي را برمي‌انگيخت و هيجان و عزاداري عمومي و مؤمنين را از سوگ شهادت امام حسين (ع) و يارانش متوجه هيئت حاكمه مي‌كرد؛ از همين رو، دستگاه امنيتي از هراس توده‌ها تا پايان دوازدهم محرم و اتمام تدريجي مجالس سوگواري، جرات دستگيري هيچ واعظ يا فعال سياسي را به خود نداد.

براي تبيين چگونگي بهره‌برداري وعاظ از فرصت‌هاي مذكور، نقش يكي از معروف‌ترين وعاظ تهران يعني شيخ محمدتقي فلسفي و اهميت منابر و مجالس او را در يكي از مساجد بزرگ تهران يعني مسجد شيخ‌عبدالحسين (مسجد تركها) حائز اهميت است. بيشتر افرادي كه خاطرات خود را از محرم 1342 نقل كرده‌اند، در خصوص مجالس چند هزار نفري اين مسجد نيز سخن گفته‌اند.[27] اين سخنان حاكي از اهميت ويژه مجلس مذكور در ميان ديگر مجالس تهران مي‌باشد. وانگهي نقش فلسفي نيز كه در آستانه محرم مورد خطاب امام قرار گرفت، به عنوان واعظ آن مسجد داراي اهميت ويژه است. همچنين، باني آن مجلس يكي از بزرگترين هيئت‌هاي تهران يعني هيئت آذربايجاني‌ها بود.

 

فلسفي در خاطراتش نقل مي‌كند كه به دو دليل براي محرم سال 42 وعظ و سخنراني در مسجد شيخ‌عبدالحسين را پذيرفته است، اول: فعاليت‌هاي خالصانه اسلامي آن مسجد و دوم: عنايت امام خميني به نقش و محوريت آن مسجد در ميان مساجد تهران، وي تصريح مي‌كند كه براي بهره‌برداري بهتر از آن مجلس برخلاف سالهاي پيشين مجالس متعدد قبل از ظهر و بعد از ظهر ـ به جز يك منبر در قبل و يك منبر در بعد از ظهر ـ را وعده ندادم. نامبرده در خصوص ميزان جمعيت شركت كننده در آن مسجد مي‌افزايد: «از شب اول محرم كه بحث در آن مسجد را شروع كردم، به تدريج هر شب جمعيت زياد مي‌شد؛ به گونه‌اي كه كار به جايي رسيد كه صحن، زير گنبد و شبستان مسجد و مدرسه شيخ‌عبدالحسين ـ كه بنايي جدا و مدرسه طلاب است ـ و همچنين حد فاصل مسجد و مدرسه مذكور كه بخشي از بازار تهران را تشكيل مي‌دهد از جمعيت موج مي‌زد. شبهاي هفتم و هشتم در بازار خيابان‌ها، بازار كفاشها، جلوي خيابان خيام بلندگوهاي متعدد نصب كردند.»[28] نيز درباره برخي شركت‌كنندگان از مقامات دولتي در آن مجلس مي‌گويد: «در شب نهم اسدالله عَلَم، نعمت‌الله نصيري و برخي مقامات ارشد امنيتي در آن حضور يافتند.» يكي از گزارشهاي ساواك حاكي از آن است كه «در روز 11 و 12 محرم حداقل يك صد هزار نفر نطق فلسفي را گوش داده‌اند. اگر موعظه ملاّها در مجالس ختم باشد، خطرش كمتر از موعظه بر بالاي منابر در ايام سوگواريست؛ زيرا در آنجا طرف كلام وعاظ، طبقات دوم و اول است؛ ولي در روي منابر سوگواري طرف، مردم عوام و كنترل هيجان افكار آنها مشكل است.»[29] محورهاي مباحث آن مسجد از اين قرارند: مباحث سخنراني‌هاي فلسفي در محرم 1342 در مسجد شيخ عبدالحسين (هيئت آذربايجان) در بازار تهران براساس اسناد ساواك در كتاب خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفي:‌(رجوع شود به صفحه قبل)

 

رديف
 

شماره سند
 

صفحه
 زمان مجلس
 

تعداد شركت‌

کنندگان
 

محورهاي موضوعات و مباحث مطروحه در هر يك از سخنراني‌ها
 

عكس‌العمل مردم
 
هجري قمري
 هجري شمسي
 
1
 109
 571

572
 6 /1 /1383 شب ششم محرم
 8 /3 /1342
 هفت هزار نفر
 زمامداران مردم (وظايف متقابل)، چگونگي اجراي قوانين اسلام، لزوم قيام در برابر زمامدار ديكتاتور، ترس فقط از خدا، لزوم مجازات كساني كه قوانين الهي را زير پا مي‌گذارند، ذكر نمونه زمامداري علي (ع)
 دادن شعار براي پيروزي علماي اسلام، صلوات براي خميني و شريعتمداري
 
2
 110
 573

574
 7 /1 /1383 شب هفتم محرم
 9 /3 /1342
 هشت هزار نفر
 عدم اجراي قانون اساسي كشور، لزوم استقلال قواي سه‌گانه، دخالت قوه مجريه در قوه قضاييه، شرايط يك قاضي در اسلام، لزوم استقلال قاضي
 صلوات براي پيروزي اسلام و خميني
 
3
 111
 575

576
 8 /1 /1383 شب هشتم

محرم
 10 /3 /1342
 ده هزار نفر
 عدم تعادل بين حكومت و مردم به خاطر ديكتاتوري حكام، از بين رفتن عدالت و قانون در كشور، شرح وظايف فيضيه قم و مواخذه دولت،‌ افشاي ادعاي دولت در معرفي دهقانها به جاي كماندوها در آن فاجعه، تهديدهاي مكرر دولت
 پخش اعلاميه‌هاي خميني و خويي در خطاب به وعاظ و علما در بين مردم
 
4
 112
 577

579
 9 /1 /1383 شب نهم محرم (تاسوعا)
 11 /3 /1342
 چهل هزار نفر
 امر به معروف و نهي از منكر، اجراي قانون اساسي، تلاش مردم ايران براي كسب مشروطه، لزوم دخالت علما در سياست، فاجعه مدرسه فيضيه قم، سربازگيري طلاب، قرائت 7 بند از خواسته‌هاي مردم، حق دخالت مراجع بر سرنوشت مردم و صدور اعلاميه، لزوم عذرخواهي دولت از فاجعه فيضيه، آزادي طلاب سرباز، آزادي زندانيان سياسي،‌آزادي نشر اعلاميه، محاكمه مسبّبین فاجعه مدرسه فيضيه و آزادي مردم در سرنوشت خود
 با قرائت هر بند مردم دو بار «صحيح است» مي‌گفتند،‌پخش اعلاميه‌هاي آيات خميني، خويي و ميلاني
 
5
 115
 587

588 متن كامل سخنراني همان صص 269 تا 258
 10 /1 /1383 شب دهم

محرم (عاشورا)
 12 /3 /1342
 كلمات «جمعيت كثيري» در متن سند آمده در متن كتاب ده‌ها هزار آمده در سند ديگر شصت هزار نفر يك: سند شماره 118
 جامعيت اسلام، مسجد كانون جنبشها، استيضاح دولت علم، دخالت روحانيت در سياست، قدرت روحانيت، قرائت دو نامه از خميني و شريعتمداري خطاب به وي جهت كمك مردم براي تعمير فيضيه، مواد ده‌گانه استيضاح دولت علم به دلايل: 1. تخلف از قانون 2. منع توزيع اعلاميه علما 3. كنترل چاپخانه‌ها 4.  دستگيري عاملان پخش اعلاميه مراجع 5. ايجاد فاجعه مدرسه فيضيه 6. سربازگيري طلاب 7. ايجاد فضاي رعب در قم 8. جلوگيري از باز كردن بازارها 9. منع برگزاري عزاداري 10. زندانيان سياسي
 مردم با قرائت هر ماده سه بار «صحيح است»‌ مي‌گفتند، توزيع اعلاميه‌هاي آيات خميني، شريتمداري، ميلاني و خويي

 
 
6
 در منبع سندي درباره سخنراني اين روز نيامده

 
 269

271
 11 /1 /1383شب يازدهم محرم
 13 /3 /1343
 در خاطرات فلسفي ذكري از آن نيامده
 پاسخ به سؤال يكي از حاضران مبني بر اينكه اگر در مملكت آزادي نيست، پس چطور شما (فلسفي) هر چه مي‌خواهيد در منبر مي‌گوييد و حتي دولت را استيضاح مي‌كنيد؟ جواب اينكه آزادي بيان ما فقط در همين دهه محرم است، اگر بعد از آن ما را دستگير نكردند، مي‌شود گفت آزادي هست. فلسفي در همين روز در سخنراني خود در منزل آيت‌الله بهبهاني در خصوص سلطه بهاييان و يهوديان در كشور هشدار داد (سند شماره 117)
 در خاطرات فلسفي آمده: «اين پاسخ در اعماق وجود مردم نشست.»
 

 

 

هیئت بني‌فاطمه تهران

يك نمونه از نوحه‌هاي سياسي

حال با عنايت به ارايه اين راهكارهاي مبارزاتي از سوي امام كه مورد توجه و تبليغ پيروان ايشان قرار گرفت، سؤالي اساسي آن است كه اين برنامه‌ها از چه ميزان استقبال عمومي برخوردار گشت؟ در اين بحث اقبال اقشار مختلف و به خصوص وعاظ، سران هيئت و نوحه‌خوانها نسبت به فراخوان امام مورد بازكاوي قرار مي‌گيرد.

يكي از فعالان سياسي بازار در خاطرات خود نقل مي‌كند كه هيئت‌هاي موتلفه اسلامي در آستانه محرم طي رايزنيهايي كه با استاد مرتضي مطهري و دكتر بهشتي به عمل آوردند: «قرار بر اين شد كه دهه محرم، اهل منبر و مداحان اهل بيت شعار تازه‌اي بسازند و برنامه‌هاي جديدي را ارائه دهند؛ لذا به آقاياني كه مرثيه و شعر مي‌سراييدند، اطلاع داده شد تا از اشعار نو براي دهه عاشورا استفاده كنند.»[30] در اجراي اين برنامه، مهدي عراقي كه حلقه اتصال امام با هيئت‌‌هاي مذهبي تهران بود، به سراغ مداحان و نوحه‌خوانهاي هيئت‌ها رفت و براي اين منظور با آنان گفت‌وگو نمود.[31] اسماعيل زري‌باف، مداح هيئت بني‌فاطمه ـ‌ يكي از بزرگترين هيئت‌هاي مذهبي تهران‌ ـ در خاطراتش نقل مي‌كند كه چون پيام امام مبني بر اينكه لازم است، «وقايعي را كه الان در كشور مي‌گذرد، به صورت نوحه و شعار بسراييد و در جلسات خودتان مطرح كنيد» را از طريق عراقي دريافت نموده، دست به كار شده است و از آنجا كه خودش در روز واقعه مدرسه فيضيه قم در آن مدرسه حضور داشته و فاجعه را به چشم خود ديده بود، در صدد برآمد كه وقايع آن را در قالب اشعار و نوحه بسرايد تا در زمان حركت دسته‌هاي سينه‌زني بخواند؛ از اين رو، نوحه‌اي با ترجيع‌بند ذيل جهت هيئت بني‌فاطمه در روز تاسوعا سراييد:

«قم دشت كربلاست ـ هر روزش عاشوراست ـ‌ فيضيه قتلگاست ـ خون جگر علما ـ واويلا واويلا ـ‌ شد موسوم باري مولانا‌الخميني (دوباره).»[32]

ناگفته پيداست كه مجلس مسجد شيخ‌عبدالحسين و نوحه‌هاي هيئت بني‌فاطمه فقط دو نمونه از ده‌ها مجالس و محافل سياسي در محرم در پوشش مجلس عزاداري آن سال مي‌باشد. گزارشهاي بي‌شمار مأموران ساواك از مساجد تهران حاكي از غلبه روح سياسي بر بيشتر مجالس پرجمعيت تهران در محرم سال 42 مي‌باشد. براساس اين گزارش به جرئت مي‌توان ادعا كرد كه ده‌ها تن از وعاظ پيشرو عامل پيام‌رساني آموزه‌هاي نهضت در تهران شدند. نكته قابل تأمل اينكه وعاظ در ماه محرم به طور معمول در چندين مجلس منبر مي‌رفتند، به عنوان مثال، فلسفي كه تنها در محرم 42 بسياري از مجالس سابق را قبول نكرده بود،‌ در هر روز محرم فقط در چهار مجلس منبر مي‌رفت كه مسجد شيخ‌عبدالحسين مهم‌ترين آنها بود؛ از اين رو، براي تبيين ميزان گستره انساني تعداد افرادي كه در محرم آن سال در تهران در معرض تبليغات وعاظ طرفدار نهضت قرار گرفتند، شايد بتوان ادعا كرد كه اگر در كمترين حالت ممكن تعداد وعاظ جدي طرفدار نهضت در تهران را ده نفر ـ به جز فلسفي ـ فرض كنيم و هر كدام از اين وعاظ نيز در چهار مجلس به منبر رفته باشند و در پاي منبر هم به طور متوسط يك هزار نفر شركت كرده باشد؛ در اين صورت، هر واعظ در هر روز محرم براي چهار هزار نفر به ايراد سخن پرداخته و ده واعظ براي چهل‌ هزار نفر كه اين رقم به اضافه جمعيت چهار مجلس فلسفي كه بيش از صد هزار نفر را در برمي‌گرفت، جمعيتي نزديك صد و پنجاه هزار نفر را شامل مي‌شد كه از اين مجالس بهره سياسي مي‌بردند. اين رقم با يك گزارش ساواك كه براساس آن «طبق تحقيق در حدود يكصد و پنجاه هزار نفر در دستجات تهران شركت مي‌كردند و نوحه‌هايي سروده بودند كه پشتيباني از خميني بود»[33] همخواني دارد. ناگفته نماند كه همين مردم قيام 15 خرداد تهران را آفريدند.

حال، اين سؤال پيش مي‌آيد كه وعاظ در پوشش اين مجالس، چه مطالب سياسي‌اي را براي شركت‌كنندگان ايراد مي‌كردند؟ چنانچه از موضوعات مباحث سخنراني‌هاي فلسفي و همچنين گزارشهاي پراكنده ساواك برمي‌آيد، تمام عملكردهاي هيات حاكمه در حوزه‌هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي كه برخلاف خواسته‌ها و مطالبات روحانيت و توده‌هاي مؤمنين مذهبي بود، در معرض نقد وعاظ قرار داشت. در اين ميان چنين به نظر مي‌رسد كه «روضه فيضيه» كه به شرح مظلوميت طلاب در جريان فاجعه مدرسه فيضيه قم مي‌پرداخت، توسط بيشتر وعاظ و در پايان سخنراني‌ها با الگوپذيري روضه كربلا و مظلوميت خاندان اهل بيت خوانده مي‌شود و انزجار و تنفر توده‌هاي مؤمنين مذهبي را از اين رفتار نظام برمي‌انگيخت.

واقعه مدرسه فيضيه، كربلاي جديدي شد كه هر واعظ با روضه‌خواني صحنه‌اي كه ديده بود، از آن مرثيه‌اي مي‌ساخت و در منابر مي‌خواند. هاشمي رفسنجاني از وعاظ آن دوره در خاطراتش نقل مي‌كند: «چند بار كه من روضه فيضيه خواندم، شاهد گريه و شيون مردم بودم.» وي اضافه مي‌كند: «تا پايان مبارزه از اين سوژه براي رسوا كردن رژيم شاه دست برنداشتيم.»[34] بدون ترديد، تبيين مردمي شدن نهضت امام خميني در همين ساز و كارها نهفته است. استفاده از رسانه سنتي منبر و ارتباط مستقيم و چهره به چهره‌ بين گوينده و شنونده مهم‌ترين خدمت را به نهضت نمود. اين رسانه در شهرهاي مختلف نقش اصي را در گسترش آموزه‌هاي نهضت ايفا كرد. بنابر خاطرات يكي از وعاظ پيامد عمده تبليغات آنان اين شد كه «(فاجعه مدرسه فيضيه) در همه جاي كشور، آرام آرام به عقده‌اي از طاغوت در دل مردم تبديل شد»[35] فلسفي كه از نقش منحصر به فرد وي پيش‌تر سخن گفتيم، در خاطراتش نقل مي‌كند: «عمق فاجعه فيضيه تا آنجا بود كه تا در منبر يا مجالس نام فيضيه برده مي‌شد، صداي شيون و گريه مستمعين و حضار بلند مي‌شد، مردم، عزادار فيضيه شدند و به سوگ و عزا نشستند.»[36] بدون ترديد، همين تبليغات و تكاپوها، مشروعيت نظام را در ميان مردم از بين برد و تمام تلاش‌هاي رسانه‌هاي دولتي را مبني بر وفاداري شاه به دين و يا «پادشاه تنها كشور شيعه» خنثی كرد. وعاظ ماهر و سخنور به طور معمول در سخنراني‌هاي خود آن فاجعه را به فاجعه كربلا تشبيه مي‌نمودند و اعلام مي‌كردند، در فاجعه فيضيه به دستور شاه، حريم اسلام، قرآن، مرجعيت، روحانيت، مجلس سوگواري امام صادق (ع)، حرم حضرت معصومه (س)،‌ قداست ديني، طلاب علوم ديني و... مورد تجاوز قرار گرفت و در فاجعه كربلا به فرمان يزيد بر نواده پيامبر (ص) و خاندان اهل بيت هتك حرمت گرديد.

 

بدون شك تشبيه شاه به يزيد، مي‌توانست به هر شيعه مؤمني انگيزه پايداري و مقاومت بخشد تا عليه يزيد زمانه قيام كند و تا حد ايثار و شهادت ـ مانند ياران امام حسين (ع) ـ پيش رود. به راستي كدام رسانه چون منبر و كدام زمان، چون ماه محرم از اين همه قابليت براي بسيج توده‌ها برخوردار بود؟

 

 

ديدار امام از هيئت‌هاي و محلات مذهبي قم

بحث پاياني اين مقاله را به يكي ديگر از مهم‌ترين راهكارهاي امام براي سوق هيات‌هاي سوگواري در محرم به رويكرد سياسي اختصاص مي‌دهيم. حضور مرجعيت به عنوان رهبري نهضت در قم يكي از عوامل اصلي گسترش فعاليت‌هاي سياسي در پوشش مجالس مذهبي تلقي مي‌شد؛ اما در اين ميان، امام از مولفه‌هاي ديگري براي بسيج اهالي قم عليه نظام بهره برد. شهر قم از محلات قديم و جديد مختلفي تشكيل شده است، محلات قديمي شامل: محله چهل اختران، كوچه حكيم و كوچه آذر (مسجد جمعه) نزد اهالي شهر از جايگاه مقدسي برخوردارند؛ به گونه‌اي كه حتي برخي از مقدسين معتقد بودند، براي حفظ سلامت ديني خود لازم است، در آن محلات زندگي كنند.[37] بر همين اساس، برخي نهادهاي ديني آن محلات از قدمت و عظمت ويژه‌اي برخوردار بودند،‌ از جمله هيئت‌‌هاي مذهبي آن محلات كه روز عاشورا به طرف حرم حضرت معصومه (س) حركت مي‌كردند، زنجيره‌ دسته‌هاي هيئت‌هاي آن چندين كيلومتر فاصله انساني را تشكيل مي‌داد.

امام خميني به خوبي به اين نكته واقف بود كه پيشبرد نهضت در قم بدون جلب حمايت اين طيف عظيم انساني ميسر نمي‌شود؛ از اين رو، با تدابيري سنجيده در هر يك از شبهاي محرم با قرار قبلي به ديدار مجالس يكي از اين هيئت‌ها مي‌رفت. تجمع عظيمي از مستقبلين در كوچه و پس كوچه‌هاي تاريك و باريك محلات قم، قربانيهاي گاو و گوسفند به ميمنت ورود يك مرجع به يك محله و... صحنه‌هاي باشكوهي از يك محفل مذهبي ـ سياسي را شكل مي‌داد كه بر خاطره‌ها نقش مي‌بست. همين نمايش از اقتدار يك مرجع در مراسم بدرقه نيز تكرار مي‌شد. امام در محرم 42 از محلات متعددي ديدار كرد و هيئت‌‌هاي محلات كوچه حكيم، گذر جدا، عشق علي، چهل اختران، كوچه آذر، تكيه ملامحمود و... مورد ديدار امام قرار گرفت.[38] در اين ميان، بازديد از سه محله چهل اختران، كوچه حكيم و محله آذر از اهميت ويژه‌اي برخوردار بود.

1ـ‌ هيئت مسجد جمعه در محله آذر: نخستين محل، ديدار از هيئت مسجد جمعه در خيابان آذر بود. ماجراي اين ديدار به تفصيل در خاطرات يكي از اعضاي فعال آن مسجد آمده است: «در آستانه ورود امام به آن محله، جمعيت در خيابان آذر و پشت‌بام‌هاي محله موج مي‌زد. خيل استقبال‌كنندگان از امام با شوقي وصف‌ناپذير همراه امام وارد مسجد جمعه شدند. امام و همراهانش تا پاسي از شب در آن مجلس نشستند و بر مراسم و سينه‌زدن آنها نظاره كردند. در پايان، آنان با بدرقه گرم اهالي محل به منزل مراجعت كردند. از همين روست كه جوانان مسجد جمعه در تهيه تداركات برنامه سخنراني روز عاشوراي امام در مدرسه فيضيه نقش چشمگيري داشتند. آنان حتي با احتمال اين فرض كه ممكن است در جريان سخنراني امام، مقامات شهر برق مدرسه فيضيه را قطع كنند، تعداد باطري تهيه كرده بودند كه به محض قطع برق بلندگوهاي فيضيه‌ را دوباره به كار انداختند. همچنين آنان سخنراني امام را ضبط كردند.»[39]

2ـ هيئت محله چهل اختران: محله قديمي ديگري كه مورد بازديد امام قرار گرفت، هيئت محله چهل‌اختران بود. اين محله در منطقه «پايين شهر» قرار دارد و ديدار امام از آن به دنبال دعوت حاج‌سيدعلي چهل‌اختراني ـ رئيس هيئت محله ـ از ايشان به عمل آمد. انتخاب شب عاشورا براي اين ديدار بيانگر اهميت آن هيئت در قم مي‌باشد. حجت‌الاسلام عبدالحسين چهل‌اختراني، در خاطرات خود از اين ديدار با عظمت و شكوه خاصي سخن گفته است: «امام در آن شب تا نيمه‌هاي شب در آن هيئت به سر بردند و مردم محله چهل‌اختران از همان موقع علاقه خاصي به ايشان يافتند.»[40]

يكي ديگر از دست‌اندركاران هيئت در خاطراتش از شكوه عزاداري مردم آن محله در حضور امام سخن گفته و اضافه مي‌كند: «آن شب اين جمعيت در صحن چهل‌اختران، زير خيمه امام حسين (ع) چه كرد؟ صداي حسين حسين اين مردم نيمه شب را پر كرده بود. امام بزرگوار از اين فريادهاي يا حسين مردم، بسيار منقلب شده آنچه را كه بايد از علاقه مردم در محله چهل‌اختران... دريافت.»[41] ناگفته نماند كه محله چهل‌اختران در قيام 15 خرداد در قم نقش اصلي را ايفا كرد و بعدها حاج‌علي چهل‌اختراني به عنوان عامل قيام از طرف دستگاه امنيتي مورد تعقيب قرار گرفت و ناچار از ايران فرار كرده و سالهاي متمادي در عتبات زندگي نمود.

3ـ‌ هيئت كوچه حكيم: هيئت قديم ديگر قم كه بعد از سخنراني عصر عاشوراي امام مورد بازديد ايشان قرار گرفت، هيئت كوچه حكيم بود. دو تن از سران اين هيئت پيشاپيش با امام آشنا و با ايشان انس و الفتي يافته بودند. سيدمحمد وراميني ـ رئيس هيئت كوچه حكيم ـ از دست‌اندركاران رتق و فتق امور بيت امام محسوب مي‌شد و حسين كشور نيز با سازماندهي سيصد نفر از جوانان هيئت، مأموريت حفاظت از امام را در روز سخنراني عاشورا بر عهده گرفت. اين ديدار كه بعد از سخنراني عاشوراي امام انجام شد. با استقبال پرشكوه اهالي كوچه حكيم از امام و همراهانش توام شد. گويا اين برنامه، بي‌ارتباط با قاطعيت ايشان در ابراز مواضع خود در جريان سخنراني نبود. در اين ديدار، انبوه جمعيت مستقبلين از ميدان پامنار قم تا كوچه حكيم موج مي‌‍زد. تعداد زيادي از جوانان هيئت براي حفاظت از جان امام، دستهاي خود را به هم زنجير كرده و يك صف انساني تشكيل دادند. احساسات و هيجانات پرشور در اين مراسم به گفته يكي از مستقبلين به مفهوم «اعلام آمادگي خاصي اهم از جاني و مالي در ميان مردم» براي حمايت از امام بود.[42] حسين كشور، معمار و از پهلوانان قم و سيدمحمد وراميني هر دو از مقرّبين امام محسوب مي‌شدند و نقش مهمي در اين مراسم ايفا كردند. اين محله نيز در قيام 15 خرداد قم نقش ويژه‌‌اي داشت و حتي حسين كشور را «سردسته قيام پايين شهريهاي قم» دانسته‌اند.[43]

 

 

نتيجه‌گيري

حاصل سخن اينكه محرم سال 1342 نقطه عطفي جريان مبارزات روحانيت عليه نظام حاكم تلقي مي‌شود. به جرئت مي‌توان ادعا كرد كه قيام خونين 15 خرداد محصول تبليغات و سخنراني‌هاي وعاظ در طول دهه محرم بود. ده‌ها هزار تن از توده‌هاي مؤمنين مذهبي كه در مجالس سوگواري محرم شركت مي‌كردند، توسط وعاظ به طور مستقيم در معرض تبليغات و پيام‌رساني آموزه‌هاي نهضت قرار مي‌گرفتند.

به كارگيري دستگاه تبليغاتي منبر در مجالس سوگواري محرم و خواندن «روضه فيضه» در شرح فاجعه مدرسه فيضيه قم و تشبيه آن به قيام كربلا، بُرّنده‌ترين سلاح تبليغاتي وعاظ براي تحريك و بسيج توده‌ها بود. دهه محرم 42 را مي‌توان غلبه رسانه‌هاي سنتي نهاد مذهب بر رسانه‌هاي مدرن نظام حاكم خواند. يارگيري مرجعيت و نهضت از هيئت‌‌هاي مذهبي از طريق وعاظ و نوحه‌خوانها در جريان مجالس محرم ميسر گرديد. تدابير اتخاذ شده از سوي امام به نحو مطلوبي، خشم و كين عمومي مردم از قاتلان امام حسين (ع) و يارانش را متوجه يزيد زمان ـ شخص شاه‌ ـ و قاتلان طلاب در جريان فاجعه مدرسه فيضيه قم ساخت.

سخنراني عاشوراي امام در يك برهه ديگر از نقطه اوج «زمانهاي پرشنونده» محرم يعني در روز عاشورا و خطاب «هرگز... آقاي شاه... من به شما نصيحت مي‌كنم...» نشان داد كه تنها در پوشش مذهب مي‌توان قدرت عظيم نيروي انساني ايران را به جنبش درآورد. دستگيري امام در فاصله دو روز بعد از سخنراني و وقوع قيام خونين 15 خرداد بيانگر هراس هيئت حاكمه از شكل‌گيري قدرت و هويت مقاومت جديد در برابر نظام بود؛ از اين رو، مي‌شود. ادعا كرد كه قيام 15 خرداد سرآغاز انقلاب اسلامي ايران است و مجالس عزاداري محرم سال 42 را به درستي مي‌توان زمينه‌ساز آن قيام تلقي كرد؛ پس بي‌مورد نخواهد بود كه نهضت امام خميني را برگرفته از قيام كربلا بدانيم.

 

پی‌نوشتها:


--------------------------------------------------------------------------------

[1].جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377 ش، سند شماره 120 /3.

[2].رحيم روحبخش، روضه فيضيه: مروري بر زمينه‌ها و پيامدهاي فاجعه حمله به مدرسه فيضيه در فروردين 42، ماهنامه زمانه، سال دوم، شماره 7 و 8، فروردين و ارديبهشت 1382.

[3].صحيفه امام، ج 1: مجموعه آثار امام خميني شامل بيانات، پيامها، مصاحبه‌ها، احكام، اجازات شرعي و نامه‌ها، 1312 ـ 1343،‌ تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1378 ش، تلگراف امام خميني (ره) به آيت‌الله مرتضي پسنديده، ص 203.

[4].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2، فيضيه، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1379 ش، ص 194.

[5].همان، ص 219.

[6].محمدحسن رجبي، زندگينامه سياسي امام خميني (ره)،‌ تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378 ش، سند شماره 60.

[7].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2:‌ فيضيه، ص 224.

[8].بيانات امام خميني (ره) در ديدار افصح‌المتكلمين، يكي از وعاظ تهران ـ با ايشان، صحيفه امام، ج 1، صص 192 ـ 194.

[9].صحيفه امام، ج 1، صص 201 ـ 202، 220، 223 ـ 224، 238‌ـ 239 و 240 ـ 241.

[10].پيام امام خميني (ره) به روحانيون و وعاظ در خصوص دعوت به افشاي جنايتهاي شاه در محرم، صحيفه امام،‌ ج 1، صص 229 ـ 230.

[11].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2: فيضيه، صص 339ـ 344.

[12].آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شهرباني امام خميني (ره)، شماره بايگاني 661، كد 1 /641، صص 72، 74.

[13].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2:‌ فيضيه، ص 349.

[14].شيخ فضل‌الله محلاتي، خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي،‌ به كوشش سيدحميد روحاني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376 ش، ص 48.

[15].فلسفي، محمدتقي، خاطرات و مبارزات حجت‌‌الاسلام فلسفي، به كوشش سيدحميد روحاني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376 ش، عين دستخط امام، سند شماره 108، ص 570، صحيفه امام، ج 1، نامه امام خميني به محمد تقي فلسفي در خصوص قدرداني از سخنراني‌هاي او، ص 242.

[16].ناگفته‌ها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)، تهران، رسا، 1370 ش، صص 173 ـ 177.

[17].خاطرات 15 خرداد:‌ (دفتر پنجم)، به كوشش علي باقري، تهران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، 1376 ش، صص 199 ـ 200.

[18].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2: فيضيه، ص 292؛ زندگي‌نامه سياسي امام خميني (ره)، سند شماره 64.

[19].خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، ص 105.

[20].فصلنامه 15 خرداد، شماره 25، سال ششم، بهار 1376،‌ صص 209 ـ‌ 210، خاطرات حاج محسن رفيق‌دوست از 15 خرداد.

[21].خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 85، خاطرات عباس زري‌باف.

[22].آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده قيام 15 خرداد، شماره بازيابي 118، صص 93 ـ 95.

[23].خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 76،‌ خاطرات عباس زري‌باف.

[24].خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، صص 49 ـ 51.

[25].قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2: فيضيه، ص 328.

[26].تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1:‌ سند شماره 126 /3.

[27].براي نمونه رك:‌ خاطرات 15 خرداد، بازار، صص 24‌ـ 25 و 76 ـ 77، همان،‌ دفتر پنجم، ص 79.

[28].خاطرات و مبارزات حجت‌‌الاسلام فلسفي، صص 255 ـ 256.

[29].همان، سند شماره 118، ص 591.

[30].خاطرات 15 خرداد، بازار، به كوشش علي باقري، تهران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، 1377 ش،‌ ص 96، خاطرات حبيب‌الله شفيق.

[31].ناگفته‌ها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)، صص 174 ـ 175.

[32].خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 84، خاطرات سيدعباس زري‌باف.

[33].به طور نمونه شيخ عباسعلي اسلامي يكي از وعاظ سرشناس تهران از جمله وعاظي بود كه چهار مجلس منبر مي‌رفت. رك: جامعه تعليمات اسلامي؛ آيت‌الله شيخ عباسعلي اسلامي و نقش ايشان در انقلاب اسلامي، به كوشش حميد كرمي‌پور، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380 ش، صص 215 ـ 220.

[34]. قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 2: فيضيه، صص 389 ـ 391، همچنين تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1: سند شماره 120 /3.

[35]. دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، به كوشش محسن هاشمي، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376 ش، صص 140 ـ 141.

[36]. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، ص 202، خاطرات حجت‌الاسلام محمد كوثري.

[37]. خاطرات و مبارزات حجت‌‌الاسلام فلسفي، ص 254.

[38]. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، صص 284 ـ 285. خاطرات حجت‌الاسلام عبدالمجيد معاديخواه.

[39]. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، صص 271، 274 و 279. خاطرات حجت‌الاسلام عبدالمجيد معاديخواه.

[40]. همان، صص 100 ـ 101. خاطرات حجت‌الاسلام عبدالحسين چهل‌اختراني، در ضمن نامبرده فرزند حاج سيدعلي چهل‌اختراني مي‌باشد.

[41]. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، ص 203،‌ خاطرات حجت‌الاسلام سيدمحمد كوثري.

[42]. همان، ص 115، خاطرات نصرالله خاكي.

[43]. همان، ص 194، خاطرات حسين كشور؛ صص 128 ـ 129، خاطرات محمدعلی دل‌آذر؛ ص 277، خاطرات حجت‌الاسلام عبدالمجيد معاديخواه.


زمانه، سال سوم، شماره 18 ـ 19 (اسفند 1382 و فروردین 1383)، صص 28 ـ 36.
 
تعداد بازدید: 7969



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.