توران منصوری - الهام رجایی - کارشناسان ارشد تاریخ پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی
واقعه مدرسه فیضیه یکی از بزرگترین فجایع در عصر پهلوی دوم محسوب می شود و این رخداد خود زمینه ساز قیام تاثیرگذار پانزده خرداد1342 بود، قیامی که با داشتن رهبری منسجم توسط امام خمینی، منشاء تحولات عظیمی در تاریخ معاصر شد. از این رو همواره توجه بسیاری از محققین را به سوی خود جلب نمود و هر یک از پژوهشگران با رویکردی متفاوت سعی در واکاوی این واقعه تاریخی را دارند. بنابراین این مقاله نیز به نوبه خود قصد دارد به روند بازسازی این مدرسه و در نهایت نتایج این نوع کمک رسانی ها که از سوی اقشار مختلف مردمی صورت گرفت بپردازد. بنابراین با تاکید بر اهمیت این حرکت سیاسی- مذهبی سوالات زیر مطرح است:
1-روند امداد رسانی ها جهت بازسازی مدرسه فیضیه به چه صورت بود؟
2-بازسازی و کمک رسانی های مردمی چه نتایجی را به همراه داشت؟
پژوهش صورت گرفته با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر شیوه کتابخانه ای، از منابع و ماخذ متعبر تاریخی از جمله اسناد چاپ شده، کتب و روزنامه بهره گرفته و سعی در برطرف نمودن ابهامات مطرح شده دارد.
گفتنی است در پی مطالعات انجام شده و شواهد تاریخی موجود می توان مدعی بود از آنجایی که قشر روحانیت ارتباطی تنگاتنگ با طبقات مختلف مردمی داشته، در پی این واقعه دلخراش نیز از سوی مردم مورد حمایت های مادی و معنوی قرار گرفتند. به گونه ای که قشر بازار به عنوان سردمدار کمک رسانی ها دست به اقدامات ابتکاری زده و با جمع آوری کمک توانستند از سویی ارتباط ریشه دار خود را با روحانیت مستحکم-تر نموده و از سویی دیگر از این پس به طور علنی جزء مخالفین رژیم در صحنه مبارزه حاضر شوند.
واژگان کلیدی :
مدرسه فیضیه، امام خمینی، بازار تهران، دوره محمدرضا شاه پهلوی، ساواک.
مقدمه :
واقعه مدرسه فیضیه به عنوان یکی از مهمترین عوامل حضور علنی روحانیت و مردم در تقابل با سیاست های رژیم بود و به دلیل تاثیرات بر جای گذاشته در اذهان عمومی باعث شرکت هر چه بیشتر اقشار مذهبی در قیام خونین 15 خرداد، که یک حرکت کاملاً سیاسی و مذهبی بر علیه رژیم شاه بود، شد.
به دنبال علنی شدن سیاست های رژیم برای به اجرا در آوردن برنامه های دولت یعنی انقلاب سفید، شاه و دربار تصمیم به سرکوب بزرگترین مخالف خود یعنی روحانیت و نهادهای وابسته بدان را گرفتند. از این رو تلاش هایی برای به اجرا درآوردن آن آغاز شد. حوزه های علمیه بر طبق شواهد تاریخی موجود تا زمان حیات آیت الله بروجردی، مرجع بزرگ شیعیان در پی خواست و خط مشی ایشان سعی در برکناری از سیاست را داشتند. بنابراین در این مدت حرکت اعتراض آمیز چشم گیری از سوی روحانیت رخ نداد ولی با فوت ایشان در30 فروردین1340 و قرار گرفتن آیت الله خمینی در رأس حوزه علمیه قم، گفتمان دیگری در حوزه جایگزین شد، به گونه ای که از این پس روحانیت وظیفه خود را در برابر حکومت امر به معروف و نهی از منکر تلقی کرده و سعی نمودند تا در سیاست های دولت اظهار نظر نمایند و این در حالی بود که رژیم شاه در این زمان در حال مقدمه چینی برای آمادگی اذهان عمومی جهت مقبولیت برنامه ها و اصول انقلاب سفید و مدرنیزاسیون جامعه بود، بدین دلیل برای از میدان به در کردن این رقیب قدرتمند و مردمی دست به هر گونه ترفندی زده و از جمله اقداماتی که در این راستا انجام داد سرکوب علنی و اقدامات خشونت آمیزی نظیر سرکوب طلاب مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز بود و می توان گفت این گونه اقدامات نه تنها منجر به انزوای این قشر نشد بلکه با حمایت های صورت گرفته از سوی مردم به نیروهای مذهبی و همچنین رژیم، قدرت و نفوذ این قشر مردمی بیش از پیش ثابت شد، به گونه ای که در امداد رسانی های صورت گرفته از سوی متمولین مذهبی برای جبران خسارات وارده در پی تخریب فیضیه این امر را به وضوح می توان دید.
از این رو، مقاله پیش رو قصد دارد به نقش بازار تهران در کمک رسانی جهت بازسازی و جبران خسارات وارده بر مدرسه فیضیه بپردازد تا با بررسی روند شکل گیری و نتایج حاصل از آن پرده از بسیاری ابهامات بردارد.
تاریخچه مدرسه فیضیه:
بنای این مدرسه که در جنب صحن قدیم قم و در میدان آستانه واقع شده است به عهد صفویه، زمان شاه طهماسب اول باز می گردد که در سال 934 ه.ق بنا گردید و بر سر دیوار آن کتیبه ای از شاه طهماسب وجود دارد. همچنین وجه تسمیه آن به فیضیه را نیز به دلیل سکونت آیت الله محسن فیض کاشانی دانسته اند. اما بنای فعلی آن از اقدامات فتحعلی شاه قاجار در سال 1214-1213، است که بنای سابق آن را تخریب و مدرسه را بزرگ تر کرد که مشتمل بر چهار حجره در طبقه همکف و چهار ایوان بزرگ است. این مدرسه در ابتدا به مانند امروز محل رفت و آمد طلاب نبود، بلکه با آمدن مرجع بزرگ شیعیان، آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به شهر قم این مدرسه نیز از حالت سکون در آمد و به مرکزی برای ترویج افکار مکتب امام صادق(ع) تبدیل شد و در این زمان است که طبقه دوم مدرسه، به استثنای آنچه در زمان فتحعلی شاه ساخته شده بود، ساخته می شود. همچنین باید گفت در دوره آیت الله محمد حسین طباطبایی بروجردی، اعتبار مدرسه ی فیضیه بیش از پیش شد و به یک مرکز مهم و مشهور تبدیل شد به گونه ای که هر کس برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها می آمد حتماً سری هم به این مدرسه می زد زیرا هم مرکز تجمع طلاب علوم دینی و هم تبدیل به مکان تدریس مجتهدین بزرگ آن دوره شده بود.
به علاوه با مرگ آیت الله بروجردی و قرار گرفتن امام خمینی در رأس امور، این مدرسه به کانونی برای تصمیم گیری های مهم و پایگاهی برای افشاگری و روشنگری مردم در برابر رژیم شاهنشاهی تبدیل شد. بنابراین می توان گفت مطرح شدن مدرسه ی فیضیه در صحنه ی سیاسی کشور به سال های پس از1340، باز می گردد که اصلی ترین پایگاه سخنرانی امام و سپس شاگردان ایشان برای تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه، نامه ها و سخنرانی های امام می شود. همچنین در این مدرسه سنگی قرار داشت که سخنرانان انقلابی روی آن می-ایستادند و سخنرانی می کردند از این رو این سنگ به«حجر انقلاب» معروف شد. (۱)
اولین حمله ی وحشیانه رژیم به مدرسه ی فیضیه به دوم فروردین سال1342، که مصادف با 25 شوال و شهادت امام صادق(ع) بود، بازمی گردد که دستگاه امنیتی برای فرو نشاندن خشم خود از مواضع امام در برابر برنامه های رژیم، به این مدرسه حمله نموده و به ضرب و شتم طلاب و تخریب مدرسه پرداختند.
بنابراین در دوران انقلاب اسلامی مدرسه فیضیه تبدیل به مرکز نهضت اسلامی شد و روحانیون انقلابی و مخالف رژیم در این مدرسه به سخنرانی علیه شاه و سیاست هایش پرداختند. که از جمله مهم ترین سیاست-های اعمال و مطرح شده انجام اصلاحات از سوی شاه بود که پس از سفر به امريكا و جلب موافقت آنها براي بركناري اميني و انجام اصلاحات توسط خود، تصميم داشت برنامه اصلاحي امريكا را به كمك اسدالله علم كه از نزديك ترين ياران خود او بود، به اجرا درآورد.(۲) با انتصاب علم به نخست وزيري، برنامه سياسي خود را بر پايه سه هدف استوار كرد: برگزاري انتخابات مجلس بيست و يكم، ادامه اجراي اصلاحات و حفظ و گسترش محدوديت هاي سياسي. (۳)
زمینه های شکل گیری واقعه مدرسه فیضیه :
با پافشاری رژیم جهت به اجرا درآوردن تصمیمات اخذ شده در اواخر اسفند 1341 در خصوص انقلاب سفید و لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، امام طی اطلاعیه ای اعلام کردند امسال عید نوروز نداریم و عزای عمومی است و در پیامی برای سایر علما نیز این قضیه مطرح شد و از آنان نیز خواست تا به عموم شیعیان اطلاع دهند. (۴) در مقابل، رژیم شاه در روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهات امام جعفر صادق(ع) بود از طریق ماشین های شرکت واحد، نیروهای خود را در میدان آستانه، مقابل مدرسه فیضیه پیاده کرده و محوطه ی آنجا را مورد محاصره قرار دادند. مأمورین رژیم با لباس های متفاوت که همگی لباس های دهاتی یک فورم پوشیده بودند و نیز سرهایشان را به مدل آلمانی زده بودند وارد مدرسه شدند و به طلاب و حاضران جمع هجوم بردند و شروع به آتش زدن کتاب ها و کتک زدن طلاب کردند و در نتیجه تعدادی کشته و زخمی شدند.
براساس اسناد ساواک می توان گفت طرح حمله به مدرسه ی فیضیه یک امر از پیش طراحی شده بوده است زیرا طبق یکی از اسناد، تیمسار حسن پاکروان، رئیس ساواک در تاریخ 28 اسفندماه 1341 به مناطق ساواک این گونه دستور داد«... چون احتمال دارد در منطقه آن ساواک بعضی از وعاظ در مساجد هنگام وعظ با توجه به اینکه روز جمعه دوم فروردین که مصادف با رحلت امام جعفر صادق(ع) است مطالبی برخلاف مصالح کشور ایراد کنند و اذهان عمومی را مشوش سازند، دستور فرمایید از هم اکنون با تشریک مساعی مأموران و مسئولین انتظامی محل همه گونه پیشبینیهای لازم معمول شود حتی در صورت وجود احتمال این گونه عملیات مخالف، مجالس باشکوهتر در مخالفت با اینگونه اظهارات تشکیل داده و در مقابل بیانات وعاظ محرک در مساجد نیز دستجاتی وجود داشته باشد که با ذکر صلوات مانع اظهارات نامناسب آنان بشوند...» (۵)
در ادامه این دستورالعمل، پاکروان تصریح کرد چنانچه این تدابیر کارساز نباشد، برای دستورات بعدی از مرکز اجازه بگیرند. خاطرات به جای مانده از طرف کارگزاران رژیم نیز تمام تصمیمهای فوق را تایید می کند از جمله در یادماندههای سپهبد مبَصّر- معاون شهربانی کل کشور-آمده است:
«...در روزهای آخر سال1341به سازمانهای اطلاعاتی اطلاع رسید که طلبههای قم با صدور اعلامیهای از مسلمانها خواستهاند تا روز دوم فروردین 1342 در مدرسه فیضیه قم گردهم آیند و در تظاهرات با اصلاحات دولت مخالفت کنند...در برابر این تصمیم و برای جلوگیری از آن، کمیسیونهایی تشکیل و مسأله را زیر بررسی قرار دادند و سرانجام طرح بسیار نابخردانه و میشود گفت کودکانهای که اصلاً به صلاح مملکت نبود به تصویب رساندند.» (۶)
مبصّر طرح این پیشنهاد را به تیمسار نصیری ریاست ساواک معرفی، و اضافه میکند اسدالله علم نخستوزیر وقت آن را پسندیده و شاه نیز آن را مورد تصویب قرار داده است. طرح مذکور از این قرار بود: «عدهای از سربازان گارد با لباس غیرنظامی در روزی که قرار بود در مدرسه فیضیه تظاهرات برپا شود، به آنجا ریخته و با طلبههای تحریک شده درگیر شوند و با آنها کتککاری کنند .» (۷)
با توجه به مواضع صریحی که امام در برابر رژیم نشان می داد می توان گفت مأموران رژیم ابتدا درصدد بر هم زدن مجلس سوگواری منزل امام برآمدند تا از این طریق ایشان را به عقبنشینی وادارند. ولی با تدابیر امام آنها نتوانستند به اهدافشان برسند. (۸) مجلس دومی که اخلالگران عازم آن شدند، مجلس سوگواری آیتالله شریعتمداری در مسجد مدرسه حجتیه بود. حجتالاسلام علی دوانی از حاضران آن مجلس در خاطرات خود در این باره می گوید قریب ده بیست نفر از کماندوها با «هیکلهای ورزیده و با لباس شخصی» در چهار گوشه مجلس نشسته بودند، تا اینکه در ضمن مداحی، به طور همزمان شروع به فرستادن صلوات کردند. در نتیجه حاضران ترسیدند (۹) در این زمان یکی از پهلوانان قم به نام «میری» که در مجلس حاضر بود، به طرف منبر آمد و گفت: «هر حرامزادهای که بخواهد مجلس را به هم بزند با مشت من مواجه خواهدشد». (۱۰) اخلالگران از این تهدید ترسیدند و نتوانستند به اهداف خود دست یابند.
حمله به مدرسه فیضیه :
همان طور که ذکر شد پیرو تصمیمات اخذ شده از سوی روحانیون در دوم فروردین1342، مصادف با سالگرد شهادت امام صادق(ع) مراسم عزاداری برپا شد. پیش از برگزاری مراسم، رژیم که از این برنامه از قبل مطّلع بود حمله به مدرسه فیضیه را به عنوان یکی از مهمترین کانون های مبارزه در رأس تصمیمات خود قرار داد. به علاوه برای به اجرا درآوردن این برنامه نیز شانزده کامیون سرباز مسلح بیرون از مدرسه فیضیه در حال آماده باش نگه داشتند. (۱۱) آیت الله محمد آل طه سخنران مجلس مذکور در خاطراتش نقل میکند:
«در هنگام ورود به فیضیه، مشاهده کردم کامیونهایی پر از سرباز در نزدیکی آنجا ایستادهاند، وقتی که نوبت سخنرانی من رسید، به محض ایراد چند جمله، شخصی گفت صلوات و به دنبال آن جمعی صلوات فرستادند. این واقعه چند بار تکرار شد تا اینکه مجبور شدم اعلام کنم فرستادن صلوات به عهده من است. بالاخره منبر را تمام کردم و عازم مجلس دیگری شدم.» (۱۲)
بعد از آل طه، واعظ دیگر قم به نام شیخ انصاری به منبر رفت. با اعلام سرکوبی مخالفین از سوی دولت، گارد شاهنشاهی و پلیس وارد مدرسه شدند و هنگامی که شیخ انصاری در حال انتقاد از دولت بود به مدرسه مذکور هجوم آوردند.(۱۳) به نقل از حاضران آن مجلس، از همان ابتدا اخلالگران شروع به صلوات فرستادن کردند. (۱۴) انصاری نیز در مقابل با ذکر ضربالمثلی، به حاضران مجلس فهماند که این ها برای اخلالگری آمدهاند. با اتمام سخنرانی ایشان نیز این آشوب گران شروع به زد و خورد کردند. (۱۵)
در خاطرات متعدد، به صحنههایی از خشونت، بیحرمتی به مقدسات، تخریب حجرهها، ضرب و شتم و پرتاب طلاب از پشتبام فیضیه و مواردی نظیر آن از سوی اخلالگران اشاره شده است. آنان با چوبهایی که به همراه داشتند، طلبهها را به باد کتک گرفتند؛ به این بهانه که بگویند جاوید شاه! (۱۶) فرماندهی آنها به عهده سرهنگ مولوی، رئیس وقت ساواک تهران بود. (۱۷) طبق گفته های حاضرین در مجلس، وسایل همراه مأموران رژیم شامل: «یک کلت با جلد چرمی، یک پنجه بوکس، زنجیری به اندازه هفتاد سانتیمتر و یک چاقوی ضامندار و یک میله آهنی» بوده است. (۱۸) طبق اسناده باقی مانده در ارتباط با این موضوع، مأموران رژیم با حمله ای که به این مدرسه کردند حجره های طلاب را خراب کردند و درب و پنچره های مدرسه را شکستند و حتی اموال و اثاثیه تعدادی را نیز به غارت بردند و در زد و خوردی که بین مأمورین با طلاب به وجود آمد طلاب تنها با آجر و سنگ توانستند از خود دفاع کنند. در نتیجه دو نفر از طلاب کور شدند و نزدیک به هفتاد نفر نیز مصدوم و دست و پای آنها شکسته شد. (۱۹)
پس از این واقعه در قم حکومت نظامی برقرار شد، (۲۰) مأموران انتظامی در هر کوچه و معبری طلبهای را که می دیدند، به باد کتک میگرفتند.(۲۱) در جلوی در و اطراف مدرسه فیضیه کماندوها ایستاده بودند و در وسط مدرسه «...عمامههای خونین...نعلینهای خونی و... پخش بود.». (۲۲) روز بعد نیز بار دیگر این حرکت در فیضیه تکرار شد؛ (۲۳) همزمان با این واقعه، مدرسه طالبیه تبریز نیز به دلیل پاره کردن اعلامیه امام که بر دیوار مدرسه نصب شده بود مورد یورش نیروهای رژیم قرار گرفت.(۲۴)
بعد از حادثه فیضیه، اسدالله علم طی مصاحبه ای آن را یک نزاع بین روحانیون مخالف اصلاحات ارضی و دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند دانست که منجر به قتل یک دهقان شده است. (۲۵) اعمال رژیم، خشم مردم و مراجع را برانگیخت و آیات عظام خویی و شاهرودی به آیت الله خمینی تلگرام تسلیت مخابره کردند و حادثه پیش آمده را «فاجعه مؤلمه نسبت به مقام روحانیت و علما اعلام و طلاب علوم دینیه» اعلام کردند. (۲۶) آیت الله خمینی تصمیم گرفت به مردم درس ایستادگی و شجاعت دهد و با انتشار اعلامیه شاه-دوستی یعنی غارتگری، اهانت هائی که به اسلام و مقدمات اسلام شد را یادآور شدند و اعلام کردند در شرایط پیش آمده تقیه حرام است، در واقع ایشان می خواستند به مردم بگویند در قبال مسائل پیش آمده مسئول هستند و فکر عقب نشینی را به ذهن خود خطور ندهند. (۲۷) به دنبال انتشار این اعلامیه امام، رژیم در اول اردیبهشت 1342، فرمان اعزام روحانیون به قم را صادر کرد.(۲۸)
رژیم که با این برنامه نیز نتوانست راه به جایی ببرد؛ تعدادی از افراد در ظاهر روحانی را به همکاری گرفت تا از درون به نهضت روحانیون ضربه بزند؛ این افراد با همکاری سازمان امنیت به انتشار اعلامیه هایی با امضای «محصلین حوزه های علمیه قم» دست زدند که در این اعلامیه ها امام و سایر روحانیون برجسته را به باد فحش و ناسزا گرفتند. در واکنش به این حرکت رژیم، امام با رسیدن چهلم شهدای فیضیه، اعلامیه ای منتشر که در طی آن همه جنایات و گرفتاری های پیش آمده را متوجه شخص شاه دانست؛ همچنین طی یک سخنرانی با فریاد«وای بر نجف ساکت، وای بر قم ساکت» خطر سکوت بعضی از روحانیون را در برابر جریانات اخیر گوشزد کرد.(۲۹)
حضور بازاریان تهران در کنار روحانیون :
می توان گفت نقش بازار در شهرهای اسلامی با استقرار در میادین اصلی و نزدیکی که با مساجد جامع و بزرگ دارند، علاوه بر بُعد اقتصادی آن از جایگاه ویژه اجتماعی و مذهبی نیز برخوردار بوده اند. این جایگاه به دلیل ارتباط کهن بازار با نهادهای مذهبی و نقش اجتماعی بازاریان به عنوان متدینین و خیرین مورد توجه جامعه می باشد. لذا هر نوع تهاجمی به نهاد مذهبی با عکس العمل شدید بازار نیز مواجه می شد. بنابراین نهاد روحانیت و بازار در طی این روابطِ هم سو با یکدیگر پیوندی آشکار و قدیمی داشتند.
فعالیت های بازار در زمینه هایی نظیر پرداخت وجوه شرعیه به مراجع، انجام کمک های مالی به نهضت مانند پرداخت هزینه های چاپ و تکثیر اعلامیه های مبارزین، تعطیلی بازار در همسویی با نهضت اسلامی، ارائه کمک های مالی به فعالان و زندانیان سیاسی و به خصوص خانواده های زندانیان سیاسی، شرکت در انجام امور خیریه نظیر احداث مساجد، حسینیه ها و مراکز خیریه و عام المنفعه نظیر مدرسه، پرورشگاه و بنیادهای خیریه و به خصوص استفاده از موقعیت بالقوه شبکه گسترده کارکرد اقتصادی برای فعالیت های سیاسی و اجتماعی می باشند. این نوع فعالیت ها از چنان اهمیت بالایی برخوردار بود که می توان گفت بازار و بازاریان به عنوان بازوی اقتصادی و حمایتی نهضت امام خمینی محسوب می شدند و در این زمینه اسناد زیادی وجود دارد که به طور نمونه می توان به اسناد ساواک اشاره داشت که آورده شده است:
«طبق اطلاع 1- روز 9 /1 /42 [13] دو نفر از تجار اهالی تبریز با دو چمدان پول به قم آمده، به شریعتمداری و [آیت الله] خمینی تحویل نمودند ضمناً به [آیت الله] خمینی گفته اند چنانچه حاضر باشید شهریه طلاب را بدهید ما حاضریم ماهیانه هفتصد هزار (700,000 ) ريال برای شما بفرستیم و [آیت الله] خمینی قبول نموده است.» (۳۰)
«از دو روز قبل از طرف آیت اله خمینی و روحانیون وجوهاتی پرداخت می شود و حتی به کلیه طلاب سهمیه نان و پول داده شده است و اظهار می دارد این وجوه را بازرگانان در اختیار او قرار داده اند.» (۳۱)
افزون بر این، به دلیل همدلی و روابط نزدیک بین روحانیت و بازار و همچنین پیوستگی اعضای داخل بازار، دولت وقت در نفوذ دادن عوامل خود به بازار مشکل داشت چون بازرگانان، پیشه وران و شاگردان مغازه ها تقریباً همگی یکدیگر را می شناختند و حتی با خانواده ها و سوابق شغلی یکدیگر آشنایی داشتند و روحانیون و بازاریان معمولاً به واسطه ازدواج، پیوند نزدیکی داشتند و طلبه ها که وفادارترین پیروان علما به شمار می-آمدند، معمولاً از خانواده های بازاری برخاسته بودند. (۳۲)
بنابر توضیحات فوق می توان گفت ارتباط گروه بازاریان و روحانیون از سویی به دلیل ارتباطات خانوادگی و مذهبی بوده و دیگر این که به دلیل سیاست های از سرگرفته شده از سوی دولت یکی از گروه هایی که خود را در معرض تهدید جدی دید بازاریان سنتی بودند. بنابراین اینان نیز در کنار سایرین در صف مخالفین دولت جای گرفتند. بازار تهران بعد از قیام 15 خرداد 1342 به عرصه مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی گام نهاد که این امر مناسبات سنتی حکومت و بازار را تیره نمود. در پی رویارویی رژیم با بازار و نهادهای دینی، پل هایی که در گذشته حلقه ارتباطی رژیم و جامعه محسوب می شدند ویران گردید. این اقدام نه تنها تهدیدی علیه مراجع روحانی به شمار می آمد بلکه خشم هزاران مغازه دار، صاحب کارگاه، کسبه و همکاران بازاری علیه شان را برانگیخت.(۳۳)
بنابر توضیحات فوق از آن جایی که بازار کانون اصلی فعالیت اقتصادی محسوب می شد اقداماتی نظیر اعتصاب و تعطیلی مغازه ها به معنای مخالفت آشکار با حکومت وقت بود و در واقع با تعطیلی بازار نوعی غیرعادی بودن اوضاع کشور نشان داده می شد و این امر به طور سریع با کمیابی کالا و افزایش قیمت ها بازتاب می یافت و باعث نارضایتی مردم می شد و اینان دولت را به دلیل ناتوانی در حل مشکلات مقصّر دانسته و توده مردم هم به مرور به صف ناراضیان نظام می پیوستند. گذشته از این، با تعطیلی بازار که همزمان با جو خفقان و اختناق همراه بود نوعی اطلاع رسانی از وضعیت سیاسی_اجتماعی محسوب می شد و این وضعیت در شرایطی که رژیم دست به سانسور شدید می زد و مخالفت ها را به شدت سرکوب می نمود بسیار تاثیرگذار بود.(۳۴)
با این توضیحات بعد از واقعه مدرسه فیضیه قم بازاریان بی کار ننشستند و این رخداد باعث نزدیکی بیشتر اینان با امام و حوزه شده و برای همدلی و همراهی با نهضت دست به کار شدند و سعی کردند برای بی اثر نشان دادن اقدامات وحشیانه از سوی رژیم به سرعت این مدرسه را بازسازی نموده و خسارات وارده را حتی الامکان برطرف نمایند. بنابراین با این رخداد تلخ می توان گفت گروه های وابسته به بازار تهران از سویی خود به انسجام کافی رسیدند و از سویی دیگر توانستند ارتباط تنگاتنگی را با روحانیون مبارز و امام خمینی بدست آورند. از جمله گروه و دسته ای که در این گونه اقدامات از سایرین پیشی گرفت و توانست سردسته مبارزین در بازار تهران باشد «هیئت های مؤتلفه اسلامی» است که از سال ها قبل توسط متمولین مذهبی بازار برای اشاعه مذهب و کمک به محرومین تشکیل شده بودند. بنابراین طی سال های 1336 تا 1338 اعضای مؤتلفه که صرفاً هدفشان پرداختن به امور عام المنفعه بود، کمی بعد با شکل گیری مبارزات امام در دهه چهل این هیئت ها نیز مانند بسیاری از گروه های دیگر فعالیت های سیاسی خود را آغاز کردند و در آستانه قضیه رفراندوم شاه که امام در سخنرانی معروف «استنصار» فرمودند: «چون اساس اسلام، چون عظمت اسلام و چون عزت مسلمین در معرض خطر است، به یاری دین خدا برخیزید.» (۳۵) این سخنرانی و استمدادها باعث ایجاد نوعی نگرانی برای قشر مذهبی شد. حبیب الله عسکر اولادی از سردمداران مؤتلفه آورده است:
البته این فرمایش نگرانی هایی را برای ما پدید آورد، یادم است از پنجاه نفر 26 نفر را در منزل خودم دعوت کردم و به آنها گفتم: برادران! ما سال ها است که در این هیئت فعالیت می کنیم و در شرکت یا خیریه مقداری پس انداز می کنیم، الآن مرجع تقلید محبوب ما اعلام می کنند که هر حرکت دینی که در مسیر عظمت اسلام یا عزت مسلمین نباشد قابل قبول نیست و ما نمی توانیم بگوییم این کار هیئت ما، یا این کار شرکت ما، یا این کار خیریه ما در مسیر عظمت اسلام و عزت مسلمین است؛ در حالی که ما عده ای دور همدیگر جمع هستیم و خیال می کنیم داریم کار خوبی انجام می دهیم.»(۳۶)
به دنبال این نوع صحبت ها عده ای تحت تاثیر قرار گرفته و اظهار تأسف نمودند و به فکر راه چاره ای افتادند. از این رو، پیشنهاد شد که دو نفر از بین خود انتخاب کرده و هر هفته مبلغی را در یک صندوق بیندازند و هر هفته دو ساعت وقت خود را به این کار اختصاص دهند.(۳۷)
همچنین عسکر اولادی در جایی دیگر در خصوص چگونگی اعلام آمادگی این گروه برای حضور در جرگه همراهان نهضت امام آورده است:
«در جلسه ای من عرض کردم به برادران که، پیشنهاد خاصی در ذهن من هست، اگر می پذیرید ما دو نفر را انتخاب کنیم و بفرستیم خدمت حاج آقا روح الله که ما در هفته این قدر پول داریم، این قدر وقت می توانیم بگذاریم، در هفته این قدر کار می توانیم بکنیم و این دو نفر هم نماینده ما هستند، هر وقت فرمایشی داشتید به این دو نفر بفرمایید. قرار شد صندوقی را کنار اتاق بگذاریم، همین جلسه هر کدام مبلغی که می توانید در هفته بعد بدهید توی این صندوق بیندازید، ما جمع کنیم و خدمت آقا عرض کنیم ما در هفته این قدر پول داریم. دو نفر انتخاب شدند آقای شفیق و بنده که از طرف این 26 نفر به خدمت امام برویم و خدمت امام عرض کنیم، آنچه را که در آخرین جلسه گذشته بود.»(۳۸)
به دنبال این نوع بحث ها صندوقی تهیه شد که در گوشه اتاق گذاشته می شد و هر کس به میزان توان خود در هفته پولی را در آن انداخته، ولی هیچ کس حق گفتن میزان مبلغ خود را نداشت و به طور هفتگی این وجوه خدمت امام به قم برده می شد. (۳۹) از سویی دیگر با ورود اینان به عرصه سیاست و مبارزه قرار شد تا شرکت و موسسه خیریه مویَّد نیز فعالیت خود را ادامه دهد و هر کجا که مغایرتی با فعالیت های سیاسی بوجود آمد، هر کدامشان را که با احساس و اهداف اینان در تضاد باشد آن را کنار گذاشته و حذف شود تا کار در مسیر عظمت اسلام و عزت مسلمین پیش رود.(۴۰)
مدتی بعد با پیگیری اعضاء، امام نیز به اینان توجه شان جلب شد و از هیأت های دینی دعوت کردند، و هیأت مویَّد نیز لبیک گفت. امام وقتی که کار برای محرومان و مستضعفان را از روزهای اول نهضت و در کنار فعالیت های مذهبی و سیاسی لازم دانستند، این دسته را نیز برای شرکت در امور سیاسی تشویق کردند.(۴۱)
بنابراین، این هیأت ها که در ابتدای امر به صورت مجزا فعالیت می نمودند در طی دیداری که با امام داشتند از فعالیت های یکدیگر نیز مطلع شدند و در پی توصیه امام مبنی بر این که «آن طور که نسبت به شما شناخت دارم، همه برای خدا کار می کنید، همه به قیامت معتقدید؛ همه به نبوت و امامت معتقدید، همه برای عظمت اسلام و عزت مسلمین کار می کنید، پس چرا پراکنده باشید؟ چرا با هم کار نکنید؟» (۴۲) و بدین ترتیب در کنار هم قرار گرفتند و با ائتلاف با یکدیگر فعالیت های سیاسی_اجتماعی خود را در قالب جدیدی شروع کردند.
بازسازی مدرسه فیضیه قم :
در ابتدا لازم به ذکر است که گفته شود طبق اسناد ساواک، این سازمان در مورد تعمیر مدرسه ی فیضیه ابتدا با آیت الله گلپایگانی صحبت کرده است که ایشان موافقت نکرده بودند. از این رو در غیاب ایشان، اداره اوقاف تعمیر این مدرسه را شروع کرد ولی طبق اظهارات فرماندار، آیت الله گلپایگانی پس از اطلاع از این خبر ناراحت شد و از ایشان خواستند که تعمیر مدرسه را خود ایشان برعهده بگیرند و باید گفت اگر به این صورت نیز عمل کنیم بهتر است زیرا دیگر مردم فکر نمی کنند که دولت مدرسه را خراب کرده است و خود نیز درصدد تعمیر آن هستند و از نظر بودجه مملکتی نیز به سود دولت است.(۴۳)
در ادامه بحث همان گونه که ذکر شد، بازاریان تهران به دلیل برخورداری از تمکن مالی، سابقه مذهبی و ارادت خاصی که نسبت به روحانیت داشتند همواره در طول تاریخ جزء نهادهای حامی و پشتیبان روحانیون محسوب می شدند و با تقبّل بسیاری از هزینه ها، تلاش های گسترده ای برای برطرف نمودن مشکلات مالی نیروهای مذهبی انجام دادند. شایان به ذکر است که این کمک رسانی ها صرفاً از سوی تهران نبوده، بلکه اسناد و مدارک زیادی موجود است که نشان از حضور بازاریان سایر شهرها در این زمینه دارد از جمله می توان به سندی از سوی ساواک اشاره داشت که در آن آورده شده است:
«[به تاریخ 21 /1 /1341]– طبق اطلاع واصله از مشکین شهر. جعفر بیگ فرزند صمدخان و سلیم فرزند اسمعیل که از متنفذین محلی قریه قنبت می باشند در بین اهالی شروع به تبلیغات مضره علیه مصالح کشور دایر بر تحریم آزادی زنان و لایحه اصلاحات ارضی از طرف مراجع مذهبی قم نموده و نظر اهالی را نسبت به جمع آوری اعانه جهت کشته شدگان قم و تبریز جلب کرده...».(۴۴)
علاوه براین لازم به ذکر است که گفته شود این کمک رسانی ها جهت تعمیر مدرسه ی فیضیه تنها به قشر بازریان اختصاص نداشت بله سایر اقشار مردم که از هجوم وحشیانه ی رژیم به خشم آمده بودند نیز در این امر مشارکت داشتند که شاهد مثال آن سند ذیل است:
در تاریخ 19 /8 /1342، ساواک فارس گزارشی برای مرکز ارسال کرد که طی آن این حرکت مردمی را به خوبی توصیف کرده است.
«در چندی قبل از قم دستوری رسیده بود که مردم شهرستان ها پولی برای تعمیر مدرسه فیضیه قم جمع آوری و به حسابی که در بانک ملی به نام آقای خمینی باز شده حواله شوداخیراً باز موضوع را تجدید و دستور داده شده که وجوهی که افراد می دهندبه نام فرد فرد خانواده خود باشد و منظورشان این بود که بعداً تبلیغ کنند تعداد زیادی از افراد در این کار شرکت نموده اند». (۴۵)
با این وجود از آنجایی که نوشتار پیش رو در صدد است صرفاً به این نوع فعالیت ها در شهر تهران و قشر بازاری بپردازد به اقدامات صورت گرفته در سایر شهرها و اقشار مردم صرف نظر خواهد کرد. همان طور که ذکر شد از بین این گروه ها، منسجم ترین و مأثرترین آنها حزب مؤتلفه اسلامی است که به دلیل برخورداری از اعتبار و سابقه درخشان سردمدارانش در نزد بازاریان، توانستند در جلب کمک های مردمی نقش اساسی را ایفا کنند که این گونه اقدامات در آستانه خرداد 1342 شدت بیشتری یافت و به گونه ای که در اسناد ساواک نیز از این افراد همواره به عنوان نیروی کمک رسان یاد شده است و بعد از جریان فیضیه و 15 خرداد نیز این گونه اقدامات از سوی بازار با شدت بیشتری دنبال شد. به طور نمونه در سندی به تاریخ 4 /2 /1342 آورده شده است:
«موضوع: فعالیت بازاریان و حاج محمود میر فندرسکی
در بازار کسبه برای عزاداری در ماه محرم پول جمع آوری می گردد و قرار است در ایام تاسوعا و عاشورا در مسجد شاه و بقیه روزها در نقاط مختلف بازار مراسم عزاداری به عمل آید کسانی که زیاد در این موضوع فعالیت دارند آقایان: حاج محمود میر فندرسکی و قدیریان که در بازار مسجد جامع مغازه عطاری دارند می باشند که ضمناً با روحانیون قم نیز تماس دارند.» (۴۶)
بنابراین همان گونه که پیش از این یاد شد، یکی از مهمترین مسائلی که خود منجر به ائتلاف و نزدیکی این هیئت های مذهبی با یکدیگر شد رخداد مدرسه فیضیه بود. شهید اسلامی نیز درباره جریان ائتلاف می گوید:
«بعد از قضیه فیضیه، متوجه شدیم که گروه های دیگری هم با امام در رابطه هستند، منجمله یکی شان رفته بود حساب باز کرده بود که مردم پول بریزند به آن حساب، برای تعمیر فیضیه، ما با آنها آشنا شدیم و گفتیم ما را هم در جریان بگذارید تا همکاری هایی متقابل داشته باشیم.»(۴۷)
بنابراین اینان بعد از آشنایی با یکدیگر و یافتن اشتراکات خود، سعی در جبران خرابی ها و خسارات و بازگرداندن روحیه به مبارزین را داشتند. از این رو، در جلسه ای تصمیم گرفتند خدمت امام عرض کنند که حسابی در بانک برای بازسازی مدرسه فیضیه باز کنند. پیرو تصمیمات اخذ شده عسکر اولادی نزد امام رفته و این پیشنهاد را مطرح نمود که ما در یکی از بانک ها حسابی به نام امام برای بازسازی مدرسه فیضیه باز کنیم و بخواهیم که روز تاسوعا و عاشورا را در سراسر کشور این بانک باز باشد. حضرت امام فرمودند: «فکر می کنید این کار را [بانک] انجام دهند؟» «من عرض کردم: شما به ما یاد دادید که کار نشد ندارد.» امام فرمودند: «اگر ما در بانک حساب باز کنیم و مردم بیایند چه خاصیتی دارد؟» «عرض کردم: خاصیتش این است که یک رفراندوم مردمی است در مقابل رفراندوم آنها و مردم می آیند و با شناسنامه ای که ارائه می کنند و پولی که می-دهند در اصل به مدرسه فیضیه رأی می دهند. به حوزه علمیه رأی می دهند، به مرجع تقلید رأی می دهند.» (۴۸) به دنبال این مذاکرات اعضاء بانک صادرات را برای انجام این گونه امور بانکی در نظر گرفتند و توانستند کارکنان و رئیس بانک را برای همکاری متقاعد نمایند. اسدالله بادامچیان که از اعضای اصلی مؤتلفه محسوب می شود نیز آورده است:
«یکی دیگر از کارهای جنبی مؤتلفه در دهه عاشورای آن سال باز کردن حساب به نام امام با آهنگ بازسازی فیضیه که با اجازه امام افتتاح شد و حساب سراسری شد و در تهران و قم روز تاسوعا و عاشورا شعبه هایی از بانک صادرات باز نگهداشته شد و مردم اعتنای خوبی داشتند و امام نظر مبارکشان این بود که از نظر مبلغ مهم نیست ولی از نظر مردم می تواند نوعی رفراندوم طبیعی و مردمی باشد.» (۴۹)
امام برای برطرف نمودن شبهات و همچنین کسب اطلاع از درستی این گونه اقدامات به اینان توصیه نمودند که با مرحوم عبدالله توسلی مشورت نمایند. ایشان یکی از خیرینی بودند که در مسجد سازی و مدرسه سازی شرکت داشتند و نه تنها در داخل کشور و حتی در خارج از ایران و در کشورهای اسلامی نیز از ایشان آثار زیادی برجای مانده است؛ از جمله می توان به مسجد جامع دماوند اشاره نمود. امام بعد از معرفی عبدالله توسلی به اعضای مؤتلفه دستور دادند: «هر زمان که این کارها را کردید، برگردید تا راجع به موضوع تصمیم بگیریم.»(۵۰) با مشورت هایی که صورت گرفت امام موافقت خود را اعلام کرده و اولین حساب را در بانک صادرات قم افتتاح نمودند. در تهران نیز در بانک صادرات شعبه لاله زار نو حسابی گشوده شد و بدین ترتیب شماره حساب 10 بانک صادرات به نام امام افتتاح گشت. در تهران تنها سه شعبه بانک صادرات را توانستند همراه این جریان کنند شعبه لاله زار نو، بازار و دروازه دولاب و در قم نیز تنها همان شعبه مرکزی اعلام آمادگی نمود. (۵۱) به دنبال این گونه اقدامات امام نیز از وعاظ خواستند که مردم را از این برنامه مطلع نمایند از این رو جهت تعمیر مدرسه، روحانیون و وعاظ به شهرها و روستاهای مختلف مسافرت و با سخنرانی مردم را از اقدامات و ستمگری های رژیم آگاه می کردند و مردم که از تهاجم دولت به مدرسه ی فیضیه ناراحت بودند وجوهاتی جمع و به روحانیون جهت تعمیر مدرسه و کمک به طلاب قم می دادند (۵۲) و در نامه ای که در دهه اول خرداد به حجت الاسلام فلسفی نوشتند آورده اند:
«حضرت حجت الاسلام آقای فلسفی- دامت افاضاته
لازم به ذکر است از بیانات حساس جنابعالی در این وقتِ اختناق عجیب تشکر کنم. امروز روزی است که حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم دِین خود را به دین اثبات فرمایند. امروز روزی است که یا باید رضایت خداوند غفور را جلب نمایند، یا خدای ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزی است که نظر مبارک امام زمان_صلوات الله علیه_به حضرات مبلغین اسلام دوخته شده است، و ملاحظه می-فرمایند که آقایان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دِین خود را ادا می فرمایند.
از قرار مسموع، اغلب گویندگان محترم با ما هم آواز هستند. امید است خداوند آن شواذّی که از حبس، از زجر، از خوف بیم دارند بیدار فرماید. متمنی است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغین ابلاغ فرمایید. ضمناً چون برای تجدید ساختمان مدرسه فیضیه که قبلاً با جنابعالی نیز صحبتی شده بود، حسابی در بانک صادرات_شعبه قم باز شده است، و بناست که از روز تاسوعا و عاشورا نیز بانک سپرده را قبول کند، اگر صلاح دید تذکری به مسلمین بدهید. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.(۵۳)
روح الله موسوی خمینی»
بنابراین با ابتکاری که از سوی بازاریان صورت گرفت اینان توانستند به نتایج مطلوبی برسد و صرف نظر از بُعد مالی آن، پی به قدرت خود برای برطرف نمودن بخشی از خسارات بردند. همچنین می توان گفت این امر باعث نزدیکی بیش از پیش اینان با شخص امام شد که از این جهت خود موفقیتی بزرگ محسوب می شود. از این رو، با تأییداتی که از سوی امام صورت گرفت مبالغ چشمگیری برای این بازسازی جمع آوری شد و توانستند به نوعی در مقابل اقدامات رژیم قد علم کنند و این نوعی موفقیت برای نیروی مذهبی و انقلابی محسوب می شد و توانستند بخشی از خرابی ها و هزینه ها را جبران کنند.
شکل گیری قیام 15 خرداد 1342:
همه ساله با آغاز ماه محرم در جهان تشیع مراسم های سوگواری برگزار می شود و خطبا و روحانیون نیز از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را برده و در میان سخنرانی و نوحه سرایی ها نیز گریزی به اوضاع و احوال کشور می زدند. در سال 1342 با توجه به شرایط به وجود آمده این گونه اقدامات پر رنگ تر شد و امام نیز در این راستا پیامی را به خطبا و هیئت های مذهبی صادر کرد تا از سکوت بپرهیزند و با افشاگری های خود علیه رژیم تمامی اقشار جامعه را وارد جرگه مخالفت کنند. (۵۴)
در برابر این گونه اقدامات، روزنامه ها نیز شروع به نوشتن مطالبی علیه روحانیت و ستایش شاه کردند. ساواک نیز به نام شهربانی در چهارم خرداد 1342، اعلامیه ای را صادر کرد که در آن خط مشی هیأت مذهبی و وعاظ را اعلام نمود و در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«انجام مراسم سوگواری مشروع، که با موازین مقدس اسلام تطبیق نماید با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد گردید. لیکن اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس آنها را تجویز نفرموده است به کلی ممنوع و به مأمورین انتظامی دستور جلوگیری داده شده است. از عموم شیعیان و اهالی محترم پایتخت انتظار می رود که با رعایت کامل نظم و ترتیب، طبق دستور شرع مقدس، احترام به شعایر مذهبی را حفظ و مراسم سوگواری را با نظم کامل انجام دهند. خدای ناخواسته اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند، شدیداً مجازات خواهند شد.»(۵۵)
با وجود این گونه اولتیماتوم ها، مردم در عاشورای سال 1342 ساکت نماندند و مخالفت ها به خیابان ها کشیده شد. از جمله می توان به تجمع مردم در میدان شاه (میدان قیام امروزی)در 13خرداد 1342 اشاره کرد که از مسجد حاج ابوالفتح در ساعت 9 صبح شروع و به طرف میدان بهارستان و مجلس شورای ملی در جریان بود که شعارهایی علیه اسرائیل، آمریکا و دیکتاتوری شاه و حمایت از فلسطین و امام سر می دادند. (۵۶) رویکرد مذکور بر نوحه ها و شعارهای این دوره نیز کاملاً تأثیر داشته و مردم با نوحه سرایی هایی نظیر «قم گشته کربلا، فیضیه قتلگاه» (۵۷) با الهام از واقعه عاشورا به بیان مواضع خود پرداختند و بر طبق اسناد ساواک هنگامی که این جماعت به خیابان کاخ مرمر رسیدند «مشت های گره کرده خود را به سمت کاخ های سلطنتی بالا برده و شعار مرگ بر دیکتاتور [سر] می دادند.» (۵۸)
همچنین به دنبال تظاهراتی که در 13 و14 خرداد، به دنبال عزاداری محرم در تهران و سایر شهرها انجام گرفت، شهربانی عصر سه شنبه 14 خرداد اعلامیه ای صادر و تظاهرات را در تهران ممنوع اعلام کرد.
امام نیز در عصر عاشورای سال 1342 در مدرسه فیضیه بیانات مهمی را ایراد نمودند که نشان از عدم سازش از سوی ایشان و ادامه راه تا رسیدن به مقصود نهایی بود. در این سخنرانی امام با وجود اولتیماتومی که از سوی رژیم داده شده بود تا علیه شاه، اسرائیل و وجود خطر برای دین اسلام سخنی گفته نشود، صراحتاً علیه این موضع سخنرانی کردند و شخص شاه را برای این وضعیت پیش آمده مقصّر اصلی دانست و از شاه خواست تا دست از این گونه اقدامات بردارد. از این رو ایشان خطاب به شاه می فرمایند:
«آقا من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر بکنند.» (۵۹)
دستگیری امام و شکل گیری قیام :
به دنبال سخنرانی امام، سران رژیم در 14 خرداد پس از جلسه ای طولانی و با اصرار عَلم، تصمیم به دستگیری و محاکمه تعدادی از علما و مبارزین که در رأس آنها امام خمینی بود را گرفتند.
در ساعت 4 صبح روز 15 خرداد 1342 نیروهای امنیتی، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل ایشان، وی را دستگیر و به تهران منتقل کردند. ابتدا در بازداشتگاهی نگهداری و سپس به پادگان عشرت آباد منتقل شدند. قبل طلوع آفتاب این خبر در قم با شعارهایی توسط حاج آقا مصطفی و برخی از افراد حاضر سر داده شد و فریاد بر می آوردند: «مردم! خمینی را بُردند»(۶۰) و این اقدام باعث تعجب و هیجان شدید از سوی مردم شد و اهالی پس از اطلاع از صحّت این خبر که توسط حاج آقا مصطفی تأیید شده بود به سوی حرم مطهر حضرت معصومه-سلام الله علیها-حرکت کردند. مردم زیادی در صحن مطهر و خیابان های اطراف جمع شده بودند که شعار «یا مرگ یا خمینی» را سر می دادند و مراجع و علما نیز طی پیام هایی خواستار آزادی فوری امام شدند.
علاوه بر امام، روحانیون دیگری نیز توسط عمال رژیم همزمان دستگیر شده بودند که از جمله می توان به آیت الله بهاء الدین محلاتی در شیراز، آیت الله حسن قمی در مشهد و عده ای دیگر از وعاظ و روحانیون در تهران اشاره کرد. (۶۱) ولی دستگیری امام خشم شدید مردم را برانگیخت و باعث سرازیر شدنشان به خیابان ها شد.
با آغاز تظاهرات در قم کمی بعد تعدادی نیروی مسلح برای تقویت نفرات شهربانی قم اعزام شدند. قبل از ورود این نیروها درگیری ها بیشتر با باتوم و گاز اشک آور بود که بلافاصله با ورود اینان به صحنه، تیراندازی و استفاده از سلاح گرم آغاز شد و تعداد زیادی از مردم زخمی و شهید شدند و رعب و وحشتی شهر را فراگرفت به طوری که زخمی ها از ترس بازداشت به بیمارستان ها مراجعه نمی کردند و در خانه ها و توسط دکترهای شخصی معالجه می شدند.(۶۲)
اعتراض بازاریان تهران :
با انتشار این اخبار در تهران، سه حرکت اعتراض آمیز شکل گرفت. یکی در بازار، دیگری در جنوب شهر بود که از میدان شوش حرکت کرده و در خیابان شهباز (17 شهریور امروزی) با نیروهای پلیس و ارتش درگیر شدند و قصد داشتند تا به سمت دانشگاه تهران بروند. در نهایت اعتراضات شدیدی در دانشگاه ها شکل گرفت که به دنبال انتشار خبر دستگیری امام کلاس ها تعطیل و به خیابان ها ریختند و شروع به سر دادن شعارهایی علیه رژیم و به حمایت از امام کردند و در میدان 24 اسفند (میدان انقلاب امروزی) ستاد ژاندارمری مانع از ادامه راه پیمایی و با تیراندازی باعث پراکندن دانشجویان شد.(۶۳)
از میان سه گروه فوق الذکر بازاریان تهران فعالیت بسیار گسترده ای داشتند، به طوری که با شنیدن خبر دستگیری امام به تدریج از ساعت 9:30 صبح در مسجد شاه تجمع کرده و با تظاهرات گسترده خواستار آزادی ایشان شدند و در مقابل ماموران رژیم به شدت ایستادگی کردند در این مرحله حتی صاحبان چرخ دستی که در بازار تهران کار می کردند نیز با جمع آوری سنگ و آجر از اطراف به کمک بازاریان شتافتند.(۶۴)
به طور کلی از بامداد 15 خرداد مردم با وجود آگاهی از اعلامیه شهربانی مبنی بر ممنوعیت تظاهرات، در اطراف بازار اجتماعاتی را تشکیل دادند و به تدریج نیز برخوردهایی بین تظاهرکنندگان و قوای انتظامی روی داد و به مرور نیز بالا گرفت، به طوری که رفت و آمد در قسمت مرکزی و جنوب شهر قطع شد.(۶۵) تظاهرکنندگان سر راه خود اداره تبلیغات و رادیو را نیز تسخیر کردند. تظاهرکنندگان با سر دادن شعارهایی دست به حمله می زدند. گزارش دیگر حاکی است که نقطه شروع تظاهرات بازار تهران بود. جمعیت پرچم های سیاهی که عکس امام خمینی بر آن نصب شده بود در دست داشتند و به سمت سبزه میدان و وزارت کشور حرکت کردند که با حمله مأمورین مواجه شدند. در خیابان ناصرخسرو برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان از گاز اشک آور استفاده کردند.
علاوه بر این همان طور که پیشتر ذکر شد، یکی دیگر از مهمترین تاکتیک های مبارزه از سوی بازاریان انجام اعتصاب بود، این اعتصاب که 14 روز به طول انجامید ضربه ای شدید به نظام وارد کرد. لازم به ذکر است شبکه ای توسط بازاریان شکل گرفت تا برای بهتر برگزار شدن اعتصابات برنامه ریزی های لازم را انجام دهند که بدین وسیله این جریان با موفقیت بتواند ادامه یابد و به نتیجه مطلوب رسد، که از جمله می توان به برنامه هایی نظیر عیادت بازاریان از مجروحین قیام در بیمارستان ها و ارائه کمک های مالی به خانواده آنان (۶۶) و یا به کار گرفتن عده ای از افراد برای تشویق بازاریان جهت تعطیل کردن و پیوستن به صف تظاهرات (۶۷) و استفاده از رانندگان تاکسی که در شبکه وسیع حمل و نقل داخل شهری حضور داشتند و در حوزه ای وسیع از سطح شهر فعالیت می کردند اشاره داشت که این دسته برای تکثیر و پخش مستقیم اعلامیه در سطح شهر تلاش زیادی داشتند.
با گسترش تظاهرات و اعتصابات، ادامه نخست وزیری عَلم صلاح دانسته نشد و با توافقات صورت گرفته حسنعلی منصور برای این منصب برگزیده شد. با بحرانی تر شدن وضعیت به خصوص وضع اقتصادی کشور، کارشناسان نظام نخستین گام برای حل بحران به وجود آمده را باز کردن مغازه ها دانستند. این راه حل نیز در یکی از اسناد ساواک این چنین آورده شده است:
«اول راهکار لازم برای اعاده وضع به حالت عادی کشور، باز کردن بازارها و دکاکین است. چون تعطیلی بازار تهران و برخی از شهرستان ها، دلیل ادامه اوضاع غیرعادی در کشور است و مخالفین، این امر را نشانه همدردی و پشتیبانی مردم از خود دانسته و مسلماً تعطیلی بازار را وسیله کسب امتیازاتی از دولت قرار می دهند.»(۶۸)
رژیم شاه پس از سرکوب مدرسه فیضیه تصور می کرد که دیگر مخالفتی از سوی نیروهای مخالف رژیم نمی-بیند، به خصوص پس از وقایع 15 خرداد 1342، و دستگیری وتبعید امام در سال 1343، تصور می کرد که فیضیه دیگر مانند سابق نمی تواند کانون خطری برای رژیم باشد. اما برخلاف تصور رژیم شاه، سالگرد شهدای فیضیه همه ساله به جریانی برای افشای ماهیت رژیم شاه شد. مورخ 7 /12 /43، طلاب به مناسبت سالگرد شهدای فیضیه، تصمیم گرفتند در مسجد امام جلسه تشکیل دهند که با اطلاع شهربانی قم، درب های مسجد توسط نیروهای رژیم بسته شد. طلاب نیز پس از کسب اطلاع از این اقدام رژیم در مسجد بالاسر حضرت معصومه تجمع کردند و در حالیکه شعار می دادند از درب صحن به طرف میدان آستانه شروع به حرکت کردند. این گونه اقدامات به صورت مشابهی همه ساله توسط طلاب و نیروهای مردمی انجام می گرفت. از این رو سالگرد و بزرگداشت فیضیه به عنوان یک جریان انقلابی برای رسوا کردن رژیم در سر لوحه اقدامات طلاب قرار گرفت.(۶۹)
نتیجه:
مقاله پیش رو کوشید تا به بازسازی مدرسه فیضیه قم توسط بازاریان تهران بپردازد تا به سهم خود بتواند پاسخی نسبتاً روشن به سوال اصلی مطرح شده یعنی چگونگی روند بازسازی این مدرسه توسط بازاریان بدهد. از این رو نگارنده از ابتدای امر تلاش نمود تا به سیر این کمک رسانی ها و نحوه فعالیت های مرتبط بدان را مورد واکاوی قرار دهد.
در پی بررسی های به عمل آمده این نتیجه به دست آمد که نهاد بازار به عنوان یک عنصر مهم اقتصادی از دیرباز در جامعه ایران مطرح بوده و از آنجایی که این دسته همواره رابطه ای تنگاتنگ با نهاد دین و روحانیت داشتند در طول تاریخ نیز اینان را به عنوان حامی دین می شناسند. بازاریان بنا بر اعتقادات مذهبی خود همواره با حضور در مساجد، تکایا و شرکت در امور عام المنفعه و یا با پرداخت وجوه شرعی توانستند بازوی اقتصادی دین باشند یعنی اینان در پی دست یابی به حامی و پشتیبان، به متحد سنتی خود یعنی علما و روحانیون روی می آوردند. بنابراین با سیاسی شدن نیروی روحانیت قشر بازار نیز وارد عرصه سیاست شده و برای نخستین بار گروه هایی را تشکیل دادند که در راستای اهداف روحانیون انقلابی بود؛ در نتیجه اوج این همدلی و همراهی را در جریانات منتهی به قیام 15 خرداد می توان دید، به گونه ای که با تخریب مدرسه فیضیه اینان نیز بیکار ننشستند و با راه اندازی تشکیلات منسجمی توانستند بخش زیاد از خسارات وارده را برطرف کنند.
پی نوشت:
1- مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، صص 58- 55.
2- ماروين زونيس، شكست شاهانه: ملاحظاتي درباره سقوط شاه، ترجمه: اسماعيل زند و بتول سعيدي، تهران: نشر نو 1371، ص 268.
3 - سعید برزین، زندگي نامه سياسي مهندس بازرگان، تهران: نشر مركز 1374، ص 150.
4 - روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج1،تهران: موسسه تتظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380، ص37.
5 - جواد منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، سند شماره 124/.2.
6 - همان، ص 56.
7 - هفته نامه عصر ما، شماره ۱۶۴ تاریخ ۱۱/۳/۷۹؛ماهنامه پیام امروز،شماره ۲۰، سال دوم، مهر۱۳76.
8 - علی باقری،خاطرات 15 خرداد( دفتر پنجم)، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، ص 113، خاطرات نصرالله خاکی.
9 -همان، صص 98- 97، خاطرات علی دوانی.
10 - علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ، ج 3 و 4 ، ص230.
11 - خاطرات 15 خرداد( دفتر پنجم)، ص 301، خاطرات حیدر میریونسی.
12 - همان، ص 26، خاطرات محمد آل طه.
13 - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، ج 2، ص 29.
14 - باقری، پیشین، ص 201، خاطرات حجت الاسلام سید محمد کوثری. - همان، صص 302- 301.
15 - همان، ص 202.
16 - دوانی، پیشین، ص 236.
17 - باقری، پیشین، صص 101- 100، خاطرات حجت الاسلام علی دوانی.
18 - قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد دوم فیضیه، ص 29.
19 - حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران: اطلاعات، 1371، ص 383.
20- علی باقری، خاطرات 15 خرداد( دفتر چهارم)، بازار، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1375، ص 199، خاطرات محمود محتشمی پور.
21- همان، ص 88، خاطرات محسن لبافی.
22- جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران جلد 2، تهران: دفتر انتشارات اسلامی، 1375، صص 24- 30.
23- منصوری، پیشین، جلد 1، ص 65.
24- روحانی، پیشین، جلد 1، ص 351.
25- محمدعلی سفری، قلم و سیاست، (از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور)، تهران: نشر نامک ، قلم و سیاست، ج 2، ص 527.
26- موسوی خمینی، پیشین، صص 179-177.
27- منصوری، پیشین، جلد ص 660.
28- روحانی، پیشین، ج 1، صص 419-407.
29- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، ج 2، ص 62.
30- همان، ص 82.
31- نیکی کدی، «چراایران انقلابی بوده است؟»(چندشهری بودن شورشها وانقلابهای ایران)،فصلنامه گفتگو،زمستان 1378 شماره 26،ص 126.
32- یرواند آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب،ترجمه احمد گلم حمدی ومحمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی،1390 ، صص548-549.
33- رحیم روحبخش، «چند شهری بودن جنبشهای معاصرایران (بررسی قیام 15 خرداد)»،فصلنامه گفتگو،پاییز 1379،ش 29 ،ص44.
34- محمد کیمیافر،خاطرات حبیب الله عسکراولادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص70.
35- همان،ص71.
36- همان،ص72.
37- محمد جواد مرادی نیا،امام خمینی وهیئتهای دینی مبارز، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص181-182.
38- کیمیافر،پیشین،ص72.
39- همان،ص73.
40- جواد مرادی نیا، پیشین، ص180.
41- کیمیافر،پیشین،ص79.
42- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، دوران حصر جلد4، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، ص 112؛ مدرسه¬ی فیضیه به روایت اسناد ساواک، ص 103.
43- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، ج 2،ص 96.
44- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، دوران حصر، ص 210.
45- همان، ص 152.
46- کاظم مقدم،خشونت قانونی«شرح حال شهیدحاج صادق امانی همدانی»،قم: محدث و دفتر نشر برگزیده، 1380صص148-149.
48- کیمیافر،پیشین،ص127.
49- اسداله بادامچیان، آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی، تهران، نشر شما، بی تا، ص61.
50- کیمیافر،پیشین ،ص128.
51- همان،ص131.
52- مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، ص 91.
53 - موسوی خمینی، پیشین، ص 242.
54 - همان، صص53-54.
55 - منصوری، پیشین، ص 142.
56 - همان، صص156-157.
57 - رحیم روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 37.
58 - همان، ص 40.
59 - موسوی خمینی، پیشین، ص55.
60 - روحبخش، پیشین، ص 42.
61 - همان، ص 43.
62 - منصوری، پیشین، صص172-173.
63- همان ، صص 174-175.
64 - روحبخش، پیشین، ص 43.
65 - روزنامه اطلاعات، شماره 11107، چهارشنبه 15 خرداد 1342، ص 13.
66 - روحبخش، پیشین، ص50.
67 - همان، ص 47.
68 - همانجا.
69- مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، ص 6.
کتابشناسی:
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دوانقلاب، ترجمه احمد گل محمدی ومحمد ابراهیم فتاحی،تهران،نشرنی،1390.
امامخمینی وهیئتهای دینی مبارز، به کوشش محمد جواد مرادی نیا، تهران: موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی(ره)،1387.
بادامچیان، اسدلله، آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی، تهران: نشر شما، بی تا.
برزين، سعيد، زندگي نامه سياسي مهندس بازرگان، تهران: نشر مركز 1374.
خاطرات 15 خرداد(دفتر پنجم)، به کوشش علی باقری، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1379.
خاطرات 15 خرداد(دفتر چهارم)، به کوشش علی باقری، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375.
دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
روحانی، حمید، تحلیل و بررسی از نهضت امام خمینی، جلد 1، تهران: انتشارات راه امام، بی تا.
روحبخش، رحیم، «چند شهری بودن جنبش های معاصر ایران» (بررسی قیام 15 خرداد)، فصلنامه گفتگو، پاییز 1389 ، شماره 29.
روحبخش، رحیم، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
روزنامه اطلاعات، شماره 11107، چهارشنبه، 15 خرداد 1342.
رونیس، ماروین، شکست شاهانه: ملاحظاتی دربارة سقوط شاه، ترجمه اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران: نشر نو، 1371.
سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، جلد2، (از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور)، تهران: نامک، 1373.
فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1(خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، تهران: اطلاعات، 1371.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، دوران حصر جلد4، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380.
کدی، نیکی، چرا ایران انقلابی بوده است؟ (چند شهری بودن شورش ها و انقلاب های ایران)، فصلنامه گفتگو، زمستان 1378، شماره 26.
کیمیافر، محمد، خاطرات حبیب الله عسکر اولادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391.
مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 2، تهران: دفتر انتشارات اسلامی، 1375.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380.
مقدم،کاظم،خشونت قانونی «شرح حال شهید حاج صادق امانی همدانی»،قم: محدث و دفتر نشر برگزیده، 1380.
منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
ماهنامه پیام امروز،شماره ۲۰، سال دوم، مهر۱۳76.
موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، جلد 1، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.
هفته نامه عصر ما، شماره ۱۶۴ تاریخ ۱۱/۳/۷۹.
فصلنامه اینترنتی 15 خرداد 42
تعداد بازدید: 5605