مقالات

بررسی نقش و جایگاه فرقه بهاییت در حکومت پهلوی دوم

بخش دوم

محبوبه اسماعیلی

14 دي 1401


حمایت اسرائیل از بهاییان

از دیگر عوامل به قدرت رساندن بهاییان در ایران تشکیل دولت اسرائیل در سال 1948 م و شکل‌گیری تفکر صهیونیسم در این دوره است. در واقع با ورود عبدالبهاء به حیفا و حمایت انگلیسی‌ها از آنها سپس با ظهور حکومت صهیونیسم، بهاییسم نیز در دامان این مکتب به رشد و بالندگی رسید. بدون تردید خیزش تدریجی بهاییت شباهت زیادی به صهیونیسم دارد. بهرام افراسیابی براساس کتاب اسرار سازمان مخفی یهود، عنوان می‌کند که، رهبران یهود خلاصه‌ای از مسیر مارپیچی و تکامل اولاد اسرائیل را به سوی حکومت مطلقه و مافیایی تشریح می‌کنند و دولت یهودیان را به ماری تشبیه نموده که همیشه دول دیگر را محاصره می‌کند. فرزندان اول اسرائیل را به سر این مار تشبیه نموده که در قلب هر کشوری برای فاسد کردن نسل و از بین بردن آن ملت فرو می‌رود و پس از اینکه مسیر خود را طی کرد و فتوحات خود را به پایان رسانید، به جای خود باز می‌گردد.[1] بهاییان نیز از دوران ناصرالدین شاه، چنین خیزشی را آغاز نمودند یعنی با حمایت روس‌ها از ایران خارج شدند و در محیطی امن قرا گرفتند سپس توسط انگلیسی‌ها تعلیم دیدند و تحت حمایت‌های بین‌المللی رشد کردند و در اسرائیل ریشه دوانیدند و شاخه‌هایشان را در ایالات متحده گسترانیده به عنوان ارتش پنهان استعمار با چهره و ماهیتی غیر از آنچه که نخست ادعا می‌کردند وارد ایران شدند.[2] بهاییان از همان آغاز شکل‌گیری دولت اسرائیل برای حفظ منابع خویش در حیفا، خود را به این دولت نزدیک نمودند تا بتوانند در کنار تفکر صهیونیسم، برای جهانی نمودن آیین خویش، مرکزیتی سیاسی در قلب جهان اسلام ایجاد کنند. آنها با برنامه‌ریزی حساب شده موضع‌گیری مناسبی را به نفع خود در مقابل اسرائیل اتخاذ نمودند و علی‌رغم مخالفت و اعتراض گسترده جهان اسلام علیه اسرائیل، به حمایت‌های خود از این رژیم ادامه دادند.

هیئت بین‌المللی بهایی حیفا در نامه‌ای به محفل روحانی ملی بهاییان ایران در اول ژوئیه 1952 رابطه شوقی را با حکومت اسرائیل، به نحوی کاملاً سربسته و محرمانه چنین به اطلاع ایرانیان رساندند: روابط حکومت اسرائیل با حضرت ولی امرالله و هیئت بین‌المللی بهایی، دوستانه و صمیمانه است و فی‌الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس موفقیت‌هایی حاصل گردیده است.[3] دولت اسرائیل نیز متقابلاً ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهاییان در کشور اسرائیل، موافقت خود را با تأسیس مرکز جهانی بهاییان در اسرائیل اعلام نمودند.[4]

روابط مستحکم بهاییان و صهیونیست‌ها، حمایت‌های کشورهای اروپایی را نیز به دنبال داشت. بدون تردید آنها در کنار رژیم پهلوی می‌توانستند به عنوان عاملان و وابستگان به استعمار در خاورمیانه نقش موثری ایفا کنند. رژیم پهلوی نیز برای حفظ موجودیت خویش و مقابله با مخالفان و ناراضیان سیاسی به چنین اهرم‌هایی نیاز مبرم داشت و اصولاً به دلیل چنین نگرشی بود که بهاییان شرایط را برای تحقق سیاست‌های خویش مناسب و بیش از هر زمان دیگر راه را برای خود هموار دیدند و برای جلب نظر رژیم پهلوی در مقاطع حساس، هماهنگ با سیاست‌های موردنظر آنها در جهت تثبیت موقعیت شاه گام‌های موثری برداشتند. تأیید انقلاب سفید، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت‌های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقه مزبور بود.[5] آنها به تدریج نفوذ خود را در دربار افزایش دادند به خصوص که شاه قدرت سیاسی خود و خانواده‌اش را مدیون بهاییان می‌دانست زیرا او در 25 مرداد 1332 در حالی که نظام سلطنتی در حال سقوط بود، پس از فرار شاه و بستگانش یکی از عناصر بهایی در امریکا به نام حبیب ثابت پاسال با تمامی امکانات از شاه و خانواده او پذیرایی کرد که این اقدام موجب نزدیکی بیشتر شاه و بهاییان شد.[6] از آن پس اعتمادها و توجهات رژیم به آنها بیشتر شد و زمینه ترقی و پیشرفت روزافزون آنها را فراهم نمود آن چنان که بهاییان خود لب به اعتراف گشودند که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانه‌ها یک جاسوس داریم و هفته‌ای یکبار که طرح‌های تهیه شده به وسیله دولت به عرض شاهنشاه آریامهر می‌رسد گزارش‌هایی نیز به محفل‌های روحانی بهایی می‌رسد.[7]

پیشرفت بهاییان در حکومت رژیم پهلوی زمانی به اوج خود رسید که، امیرعباس هویدا به عنوان نخست‌وزیر شاه، کابینه خود را با حضور بسیاری از بهاییان تشکیل داد. او که در اسناد منتشر شده ساواک، از سوی بهاییان به عنوان کدخدای کوچک بهاییان معروف بود،[8] فرزند عین‌الملک از کارگزاران وزارت امور خارجه حکومت پهلوی اول بود که در به قدرت رسیدن رضاخان نقش اساسی داشت و به همین دلیل محمدرضا شاه را وامدار هویدا و بهاییان نموده بود.[9] هر چند هویدا با سیاست‌های به ظاهر دینی در مبری نمودن خود از بهایی‌گری تلاش نمود اما هرگز نتوانست این ننگ را تا پایان عمر از چهره مخدوش خود بزداید.

حسین فردوست در خاطرات خویش به نفوذ زایدالوصف فرقه ضاله بهاییت در تمام شئون مملکت در دوران هویدا اشاره دارد و آنجا که از طبیب مخصوص شاه به نام دکتر ایادی سخن می‌گوید، از تلاش این پزشک در قدرت بخشیدن به بهاییان سخن می‌گوید که در دوران هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهایی وارد کابینه کرد. اینکه آیا دکتر ایادی بر ایران سلطنت می‌کرد یا محمدرضا پهلوی، تمام ایرانیان رده بالا چه در ایران باشند و چه در خارج، خواهند پذیرفت که سلطان واقعی ایران، دکتر ایادی بود و هم در زمان حاکمیت او بهایی‌ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران، بهایی بی‌کار وجود نداشت.[10]

جواد منصوری در کتاب خویش، فهرستی از اسامی اشخاص نظامی و غیرنظامی که در سال 1339 تهیه شده آورده است که نشان‌دهنده اشغال غالب پست‌های اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور توسط بهاییان بوده است.[11] آنها با ایجاد تشکیلات گسترده و با برنامه‌ریزی‌های دقیق و برپایی محافل بهایی سعی در تبلیغ فرقه خود در ایران نمودند و نمایندگانی را به شهرهای مختلف ایران فرستادند. این تشکیلات که به نام جریان نوماسونی در ایران معروف است مرکز آن در حیفا یعنی در کنار حکومت اسرائیل است که با تلاش فراوان شوقی افندی از سوی صهیونیست‌ها به رسمیت شناخته شده بود.

آنها شهرهای ایران را به 67 قسمت تقسیم نمـوده محافل خود را در این شهرها برپا می‌کردند[12] و حتی نمایندگانی از ایران را به نام ایادی همراه با نمایندگان سرزمین‌های دیگر برای تبلیغ فرقه خود و جهانی نمودن اندیشه‌های این فرقه، به نقاط مختلف دنیا می‌فرستادند که در تاریخ جامع بهاییت به طور مفصل به شبکه گسترده آنها و اسامی کسانی که در این شبکه فعالیت داشته و به عنوان نماینده به کشورهای مختلف سفر نموده‌انـد اشاره شــده است.[13] در اداره این تشکیلات از تفکرات صهیونیستی بسیار بهره‌برداری شده است و در انجمن‌های فراماسونری یهودی که این تشکیلات را اداره می‌کردند، از مضامین و سروده‌هایی که در کتاب تورات توسط یهودیان خوانده می‌شد زیاد استفاده می‌نمودند.[14] این‌گونه پیوندهای نزدیک بین صهیونیست‌ها و بهاییان، راه را برای نفوذ هر چه بیشتر اسرائیل در ایران هموار نمود و سیاست رژیم پهلوی را به سوی صهیونیست‌ها متمــایل ساخت و ایران به عنوان تنها کشور اسلامی علی‌رغم تمام اعتراضات کشورهای اسلامی به عنوان تنها پایگاه صهیونیسم در خاورمیانه مطرح نمود.

از سال‌های دهه 1340 روابط ایران و اسرائیل به طور گسترده افزایش یافت و با حمایت بهاییان، ملاقات‌های دوجانبه دولتمردان ایران و اسرائیل صورت گرفت و در بسیاری از طرح‌های صنعتی و کشاورزی، کارشناسان اسرائیلی، حضوری فعال داشتند.[15] بعدها شاه برای مقابله با علما و حفظ موجودیت خویش، همکاری ساواک با ارتش اسرائیل و موساد را مورد توجه قرار داد. در سال 1343 شاهد حضور گسترده نظامیان اسرائیلی در ایران هستیم. حضور افسران اسرائیلی با لباس‌های متحدالشکل در خیابان‌های تهران و شرکت در ضیافت‌هایی که ستاد ارتش ایران به افتخار آنان ترتیب می‌داد، بازدید‌هایشان از پایگاه‌ها و سربازخانه‌ها در حالی‌که پرچم اسرائیل برافراشته شده بود و سخنرانی‌های پر شور فرماندهان نظامی ایران درباره لزوم تحکیم روابط نظامی دو کشور،. مترادف با پیروزی بزرگ برای هر دو کشور بود.[16] این همه پیروزی که منجربه گسترش نفوذ اسرائیل در ایران می‌شد بخشی از آن مربوط به همکاری بهاییان و حمایت آنها از اسرائیل بود که به ازای حمایتی بود که اسرائیل و کشورهای اروپایی از آنان به عمل می‌آورد.

 

عکس‌العمل روحانیت در مقابل بهاییان

از دوران قاجار تا اواخر دوران پهلوی، فرقه ضاله بهاییت همواره به عنوان عامل استعمار ایفای نقش نموده به عنوان اهرم فشار در مقابل اسلام و روحانیت قرار گرفتند. علما با شناخت از ماهیت این فرقه و وابستگی آنها به استعمار، پرچم مخالفت و مبارزه بر ضد آنان را در اشکال مختلف بر دوش داشتند. کسانی چون شیخ فضل‌الله نوری، نواب صفوی و امام خمینی و شاگردان ایشان همواره بهاییان را به عنوان دشمن مسلمین و عاملان استعمار شناخته خطر آنها را به مسلمین گوشزد می‌نمودند. شناخت سیاست‌های بهاییان در عصر پهلوی به ما کمک می‌کند تا علل مخالفت علما و مبارزه با این گروه روشن گردد.

بهاییان نیز همانند بابیه با تفکرات التقاطی وارد عرصه سیاسی شدند تا از یک سو در نفوذ استعمار سهیم باشند و از سوی دیگر نقش موثری در مشروعیت بخشیدن به رژیم پهلوی ایفا کنند اما برخلاف بابیه که با تکیه زدن بر فلسفه تشیع و نظام مهدویت و با رویکردی دینی در مقابله با علما قرار گرفتند، بهاییان با تفکرات التقاطی متکی بر اندیشه‌های غیر دینی خویش، در انجمن‌های فراماسونری اهداف خود را در چهار جهت متمرکز کردند؛ 1ـ در زمینه سیاسی، به لیبرالیسم و رفرمیسم 2ـ در زمینه اخلاقی، به دئیسم (اعتقاد به خداوند منهای باورداشتن به پیامبران و کتب آسمانی) و صهیونیسم 3ـ در زمینه فرهنگی، به کاسموپولیتیسم (جهان وطنی) 4ـ در زمینه اجتماعی، تعصب نورزیدن به ارزش‌های مکتبی و اعتقاد به تساهل.[17]

از جمله روحانیونی که در مقابل تفکرات التقاطی این فرقه موضع‌گیری مناسبی از خود نشان داد، استاد مطهری بود که با تألیف کتب مختلف، قاطعانه در مقابل چنین اندیشه‌هایی ایستاد و با تکیه بر جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی، اسلام ناب را در مقابل تفکر التقاطی گروه‌هایی چون بهاییت قرار داد. جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی بر محور فعالیت‌های فکری و فرهنگی استوار بود. این جریان، پارادایم جدیدی را عرضه کرد که مطابق آن، اجرای احکام الهی منوط به قبضه قدرت سیاسی و اعمال حاکمیت از سوی فقهای جامع الشرایط بود.[18] همچنین این جریان به عنوان مبتکر اندیشه انقلاب اسلامی، اندیشه‌های التقاطی را به چالش کشاند و بهاییان را به عنوان پشتوانه رژیم پهلوی در تنگنا قرار داد و مبانی و اصول اندیشه‌های آنها را مردود و بی‌اعتبار ساخت. بیان این‌گونه اندیشه‌ها از سوی شاگردان امام خمینی، به دلیل تلاش‌هایی بود که از سوی رژیم شاه برای به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهاییت، با طرح لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341 صورت گرفته بود.

سیاست اصلی شاه در این لایحه، حمایت از بهاییت و صهیونیسم، برای اسلام زدایی و مقابله با علما بود به خصوص که با فوت، آیت‌الله بروجردی، مرجعیت شیعه خلاء بزرگی در تشکیلات روحانیت به چشم می‌خورد. نتیجه اجرای چنین لایحه‌ای، منجربه حذف اسلام از قانون اساسی به منزله دین رسمی کشور، و تسلط اقلیت‌های ضد اسلامی چون بهاییت بر امور کشور و نابودی سنت‌های اسلامی و حریم اخلاقی جامعه در تساوی حقوق زن و مرد بود.[19] اما با حضور به موقع و موضع گیری هوشیارانه امام خمینی به عنوان مرجع شیعیان و جانشین آیت‌الله بروجردی، توطئه‌ها خنثی شد. امام با تلگراف‌ها، اعلامیه‌‌ها و سخنرانی‌های خویش، علما و مردم را در مقابله با صهیونیسم و بهاییت و رژیم پهلوی به صحنه کشاند و اولین پیروزی خویش را در مقابل این رژیم به دست آورد. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خویش فرمودند: این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در قبضه صهیونیست‌هاست که در ایران به حزب بهایی ظاهر شده‌اند و مدتی نخواهد گذشت که با این قدرت مرگبار، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می‌کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می‌کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است و دولت‌ها ناظر آن هستند و آن را تأیید می‌کنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها سکوت نکنند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.[20]

یکی از دلایل مهم مخالفت امام با این لایحه، وحدت بهاییان با صهیونیسم برای تثبیت قدرت رژیم پهلوی و تلاش آنها برای مقابله با اسلام و علما بود. در حالی که جهان اسلام در غم اشغال فلسطین توسط اسرائیل فرورفته و تمام تلاش خویش را برای کمک به مردم فلسطین به کار برده بود بهاییان با حمایت از صهیونیسم تمام شرایط لازم را برای نفوذ آنها در ایران فراهم نمود. آنها به منزله عوامل اسرائیل با استفاده از تمامی امکانات، دربار، ارتش و دولت در خدمت اسرائیل و بر ضد مسلمین خصوصاً ملت ایران بود به طوری‌که سران ارتش و دولت شاه، سرسپرده و گوش به فرمان سازمان بهاییت و عوامل اسرائیل بودند و اعتنایی به مقامات ایران نداشتند[21] و در حالی‌که ساواک از جمع آوری اعانات از سوی مردم برای مردم فلسطین جلوگیری و آنها را ضبط می‌نمود و تظاهرات مردم ایران را علیه اسرائیل درهم می‌شکست[22] با کمک بهاییان، دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌های گروهی ایران نیز در ارتباط با جنگ، کاملاً در اختیار صهیونیسم بین‌المللی قرار گرفته به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزکاران صهیونیستی به کار گرفته می‌شد.[23]

این‌گونه سیاست‌های ظالمانه، علما را در مقابله با رژیم پهلوی مصمم‌تر و در این میان نوک حملات ایشان را متوجه بهاییان می‌نمود. روحانیونی چون سیدعبدالکریم ‌هاشمی‌نژاد با تشکیل کانون‌هایی، بحث و انتقاد از بهاییت را آغاز نمودند و در کنار این نقدها علیه اسرائیل نیز سخن گفتند[24] ساواک نیز بازداشت علما، توقیف روزنامه‌ها، سرکوب تظاهرات، جلوگیری از اعانه برای مردم فلسطین و بازگذاشتن دست صهیونیست‌های ایرانی در جمع‌آوری اعانه، برگزاری مجالس شادی در کنیسه‌ها توسط یهودیان و فرستادن بودجه‌های کلان از ثروت و دسترنج ملت ایران را در دستور کار خویش قرار داد.[25]

یکی دیگر از عوامل مخالفت روحانیت با بهاییان، مخالفت گسترده این فرقه با شیعه و دشمنی با مسلمانان بود. یکی از سران فرقه مزبور در ماه محرم گفته بود: عموم افراد بهایی باید سعی کنند از نزدیک شدن به این مسلمانان کثیف خودداری کنند... امیدوارم در آتیه نزدیک، کمر مسلمانان را با فعالیت دائم و روزافزون خود بشکنیم و بهاییت را در ایران و جهان پیشرفت دهیم.[26]

آنها در کنار این دشمنی درصدد گسترش فساد و فحشا در جامعه ایرانی برآمدند. زیرا آنها تعهدی به فرهنگ ملی و هویت دینی نداشتند و خود را مقید به رعایت اصول ملی خویش نمی‌کردند و نسبت به مردم خویش نیز تعهدی نداشتند زیرا آنها همانند صهیونیست‌ها تابع تفکر جهان وطنی (کاسموپولیتیسم) بودند. آنها با طرح تئوری انطباق و هم‌سازی با جوامع گوناگون، با گریز از فرهنگ ملی، بیشترین صدمات را به فرهنگ ایران زدند.[27] اسناد منتشر شده ساواک پرده از سیاست‌های ضددینی این فرقه بر می‌دارد. در یکی از این اسناد، از فردی به نام سروان احمد نبیلی بهایی، افسر تیپ جام، در مورد اشاعه و تبلیغ مذهب بهایی در بین مردم و خصوصاً افسران و درجه‌داران این تیپ، اقدام به ارتکاب فحشا می‌نمود.... و یا اقدام به تجارت قاچاق انسان و تحویل دختران ایرانی به شیخ حمدان، معاون نخست‌وزیر امارات، سخن به میان آمده است.[28]

سخنرانی‌ها، اعلامیه‌ها و تلگراف‌های امام به علما و عکس‌العمل شدیدالحن ایشان در مقابل بهاییان، دانشجویان را نیز به چالش با رژیم پهلوی کشاند. آنها همواره از رهنمودها و راهنمایی‌های مستقیم و غیر مستقیم امام برخوردار بودند. پیام‌های امام به دانشجویان برون مرزی در ایران تجدید چاپ می‌شد و در سطح گسترده‌ای انتشار می‌یافت و دانشجویان نیز از طریق نامه و پیکی که گاهی به نجف می‌فرستادند، امام را در جریان کامل آنچه که در ایران روی می‌داد و جریان می‌یافت قرار می‌دادند. نامه‌ای که یکی از دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز در اعتراض به بهاییان به امام نوشته است، بازگوکننده درجه ارتباط و یکدلی دانشجویان با امام است. در این نامه از بهاییان به عنوان مزدور و عامل استعمار و صهیونیسم یاد شده از حمایت رژیم پهلوی از آنها سخن به میان آمده است و از باشگاه حافظ که یکی از مراکز مهم فراماسونری و جاسوسی در ایران است و بهاییان آن را اداره می‌کنند، یاد نموده از سیاست‌های خائنانه آنها پرده بر می‌دارد و به حضور گسترده بهاییان در حکومت پهلوی اعتراض می‌کند. در بخشی از این نامه آمده است: کشوری که نخست‌وزیرش آقای عباس هویدا، وزیر جنگش آقای سپهبد صنیعی، وزیر بهداری‌اش آقای شاهقلی، وزیر آب و برقش آقای روحانی و طبیب مخصوص شاهش آقای سپهبد ایادی، همه بهایی و از افراد وابسته به تشکیلات جاسوسی بهاییت و صهیونیسم می‌باشند، کشوری که خریدار واپس زده‌های اسرائیلی است و خلاصه در کشوری که پست‌ها و مراکز حساس به وابستگان به صهیونیسم تقدیم می‌گردد و روز به روز رشته‌های مهم صنعتی و تأسیسات بزرگ کشاورزی به دست آنها سپرده می‌شود، نه تنها این اقدام شاه (بخشیدن زمین به بهاییان شیراز برای ساختن احرامگاه) در شیراز بعید نیست بلکه باید انتظار آن را داشت که نقشه‌های بدتر از آن هم طراحی گردد و عامل پیشگان، موبه مو اجرا کنند.[29]

این‌گونه هم‌دلیها و همکاری‌های دانشجویان با امام علیه رژیم پهلوی و عاملان صهیونیسم بود که موج گسترده انقلاب را در دانشگاه‌ها ایجاد نمود و وحدت بین علما، دانشجویان و مردم نیز صدای رسای حضرت امام را به گوش کشورهای اسلامی رساند و آنها نیز بهاییان را به عنوان مزدوران صهیونیسم شناخته نام فرقه مزبور را در لیست سیاه قرار دادند. جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر در سال 1349 بهاییان را جاسوس اسرائیل در جهان معرفی کرد و دفتر دبیرکل العالم الاسلامی در اسفند 1352 در مکه طی اعلامیه‌ای معامله با اسرائیل و بهاییان را تحریم کرد و از کشورهای مسلمان خواست تا فعالیت‌های این فرقه را در کشورهای خود تحریم کنند.[30]

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از بهاییان با سرخوردگی کامل از ایران خارج شدند و امروز در کنار صهیونیسم و دشمنان انقلاب اسلامی همواره در حال طرح و نقشه و توطئه علیه جمهوری اسلامی هستند.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 269-286.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهاییت، تهران، نشر مهرفام، 1382، ص 655.

[2]. همان، ص 638.

[3]. مجله اخبار امری، ارگان بهاییان ایران، شماره 50، شهریورماه 1331، به نقل از تاریخ جامع بهاییت، ص 563.

[4]. همان، ص 566.

[5]. منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 325.

[6]. همان، ص 326.

[7]. میر، حسین، تشکیلات فراماسونوری در ایران، تهران، انتشارات شرکت چاپ و انتشارات علمی، 1379، ص 113.

[8]. همان.

[9]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد، ج 2، تهران، 1384، ص 10.

[10]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، صص 203 ـ 202.

[11]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، صص 6 ـ 1.

[12]. تاریخ جامع بهاییت، صص 628 ـ 627.

[13]. همان، ص 629.

[14]. همان، صص 658 ـ 657.

[15]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1376، ص 411.

[16]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 315.

[17]. تشکیلات فراماسونری در ایران، ص 35.

[18]. شفیعی فر، محمد، مبانی فکری انقلاب اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1378، ص 325.

[19]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 231؛ همچنین ر.ک: میلانی، محسن، شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات نو، 1381، صص 108 ـ 107؛ عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، 1381، صص 137 ـ 132.

[20]. آیت‌الله خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج 1، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ص 34.

[21]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، صص 332 ـ 331.

[22]. روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1364، ص 333.

[23]. همان، ص 234.

[24]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت ساواک، تهران، 1377، صص 217 ـ 216.

[25]. نهضت امام خمینی، ج 2، ص 245.

[26]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 323.

[27]. همان، ص 320.

[28]. همان، ص 321.

[29]. نهضت امام خمینی، ج 2، ص 667.

[30]. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 329.



 
تعداد بازدید: 1242



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.