مقالات

حماسه‌ خرداد نقبی به دسیسه‌های یهودی در ایران از دیدگاه امام

بخش 1

محمدتقی تقی‌پور

05 فروردين 1402


مقدمه

پس از کودتای 28 مرداد 1332، و به خصوص از اوایل دهه 1340، استبداد سیاسی، اختناق و سانسور شدید امنیتی، فقر گسترده اقتصادی، تضاد و شکاف عمیق طبقاتی و مهم‌تر از همه انحرافات و کج روی‌های فکری، ابتذال فرهنگی، نزول و سقوط اخلاقی و نابسامانی‌های بغرنج اجتماعی بر سراسر کشور سایه سیاه و سنگین گسترانیده بود.

حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی و در رأس آنها ایالات متحده‌ امریکا، سازمان‌های بین‌المللی، بویژه سازمان عفو بین‌الملل و حقوق بشر و نیز کانون‌ها و نهادهای ذی نفوذ قدرت در عرصه معادلات سیاسی و مناسبات بین الدولی از نظام سلطنتی و دیکتاتور پهلوی، سران و مقامات بلند پایه و درجه اول کشور، به خصوص شخص محمدرضا شاه را بیش از پیش گستاخ و به توهم سیاسی و روانی دچار ساخته بود.

صدها مأمور اطلاعاتی امپراتوری نظام سلطه جهانی در پوشش و لباس نمایندگان سیاسی و ده‌ها هزار مستشار و مأمور امریکایی در حوزه‌های گوناگون، به خصوص نظامی، ایران را به جولانگاه خود تبدیل کرده بودند. به اعتراف رهبران امریکا در این سال‌ها، محمدرضا چهرة مقبول و مورد پسند آنها بود. از نظر جانسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده و مشاورانش، شاه مدافع منافع آنها در منطقه خلیج فارس بود و شایستگی پشتیبانی از سوی امریکا را داشت. آن چنان که در پنجمین سفرش به واشنگتن در خرداد 1343 / 1964 م، جانسون ضمن ستایش از رهبری او از وی به عنوان «اصلاح گر»‌ی یاد کرد که در راه سوق دادن کشورش به قرن بیستم کار می‌کند. رئیس‌جمهور امریکا در این دیدار، ضمن پذیرایی گرم از شاه، او را «یک دوست وفادار» و «متحد مطلوب»[1] امریکا خواند.

تکاپوی پردامنه، نفوذ همه جانبه و بلکه سیطره اسرارآمیز یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی و... واقعیتی غیر قابل کتمان بود.

شعبه‌های بعضی تشکل‌های صهیونی شناخته شده، مثل «آژانس یهود» با نام عبری «سوخنوت» به عنوان ستاد عملیاتی «سازمان جهانی صهیونیسم» و «آلیانس اسرائیلت اونیورسال» ـ که تاریخچه پیدایش آنها به سال‌ها قبل از تأسیس دولت اسرائیل برمی‌گشت ـ در ایران مستقر بودند و با مجوز و هماهنگی مقامات و دستگاه‌های رسمی دولت شاهنشاهی، مثل وزارت کشور، شهربانی کل کشور و وزارت امور خارجه، آزادانه و بدون هیچ مشکل و مانع، اهداف و برنامه‌های خود را در ایران دنبال می‌کردند و از هیچ تلاشی در مسیر استراتژی تعیین شده صهیونیسم در این سرزمین چشم پوشی نمی‌کردند.

«کهن‌کا» رئیس مؤسسه آلیانس شعبه ایران، در گفت و گو با یک نشریه یهودی ـ صهیونی‌، در سال 1334 ش، درباره تکاپوی بنیادی و در عین حال خزنده آلیانس در ایران، اعتراف تکان دهنده‌ای دارد:

«اکثر رجال سیاسی و نظامی این کشور [ایران] از دانش آموختگان مدارس آلیانس و از بهترین دوستان این مؤسسه هستند.»[2]

علاوه بر اینها، نمایندگان سیاسی، مأموران اطلاعاتی و وابسته‌های نظامی اسرائیل نیز به تدریج جای پای خویش را در مراکز و مؤسسات مختلف به خصوص کانون‌های قدرت تثبیت و تحکیم می‌کردند و دامنه نفوذ و حضور خود را گسترش می‌دادند. پاره‌ای از ثروت سالاران، اشخاص متنفذ و ده‌ها گروه و انجمن یهودی داخل کشور، با برخورداری از امتیازات ویژه سیاسی و اجتماعی، علاوه بر تعقیب برنامه‌های شخصی و قومی، با تشکل‌ها و سازمان‌های صهیونیستی و نمایندگان اسرائیلی مستقر در ایران ارتباط همه جانبه برقرار کرده بودند و همکاری بسیار مستمر و نزدیکی با آنها داشتند. هم زمان و هم سو با این جریان‌ها و تشکل‌های یهودی و صهیونیستی شناخته شده و شناسنامه‌دار، سازمان‌ها و کانون‌های مخفی و نیمه مخفی دیگری از جمله ده‌ها لژ فراماسونری[3] و هزاران عضو رسمی این سازمان دسیسه گر جهانی، در کنار تشکیلات فرقه بهاییت و صد‌ها هزار بهایی ذی نفوذ و پراکنده در سراسر کشور با برخورداری از امتیازات و اختیارات گسترده در سرزمین ایران به تاخت و تاز مشغول بودند.

دستگاه سلطنت پهلوی با اتکا به چنین پشتوانه‌ای، لایحه انجمن‌های‌ ایالتی و ولایتی سپس «کاپیتولاسیون» را برای اعطای مصونیت به مستشاران امریکایی طرح و تصویب کرد و رفراندوم افتضاح بار طرح موسوم به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» و بعد قانون «اصلاح انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی» را در دستور کار خود قرار داد.

با خیزش شجاعانه مردم و به خصوص علما و روحانیون به رهبری حضرت امام خمینی، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از سوی دولت علناً و رسماً منتفی و ملغی اعلام شد.

با این حال، عصبانیت، تکبر، احساس غرور و قدرت ناشی از توهم سیاسی و روانی، آن چنان شخص محمدرضا و بعضی مقامات، اطرافیان و درباریان و نزدیکان او را در برگرفته بود که تهاجم به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین 1342، سرکوب و ضرب و شتم مردم و طلاب و روحانیون، به خون کشیدن قیام پانزده خرداد1342، به خاک و خون کشیدن قیام عشایر جنوب و... را به نشانه تثبیت حاکمیت و اقتدار دستگاه سلطنت، تصور و ارزیابی می‌کردند. شکی نیست که سایه سیاه استبداد، ارعاب و اختناق، شرایطی را دامن زده بود که شمار فراوانی از اهالی سیاست، اشخاص علمی و فرهنگی و بعضی عالمان دینی، تحت‌تأثیر اوضاع سیاسی و امنیتی، زمینه را برای اعلام مخالفت و ابراز اعتراض و عکس‌العمل منفی، مناسب نمی‌دانستند و یا چنین جرئتی در خود نمی‌دیدند. بعضی دیگر، ضرورت‌های سیاسی، دور‌اندیشی‌های تاریخی، اقتضائات و اولویت‌های دینی و فرهنگی و مصلحت‌های اجتماعی را پیش می‌کشیدند و هر کدام بر مبنای دیدگاه، استنباط و رأی خود، سیاستی اتخاذ می‌کردند. امام خمینی «این مصیبت» و «فاجعه بزرگ تاریخی» برای مردم و سرزمین ایران و نیز تهدید و «خطر» بسیار جدی برای کیان اسلام و امت اسلامی را از دیدگاه خاص «تکلیف محوری» ارزیابی و بر اساس آن اتخاذ تصمیم می‌کرد و این کلید رمز سیره سیاسی آن بزرگ مرد از آغاز نهضت اسلامی تا زمان رحلت بود.

 

سیره امام و آغاز نهضت

شرایط وضعیت و موقعیت اسفناک در سراسر ایران از یک سو و دیدگاه خاص امام از سوی دیگر، سبب شد تا آن حضرت، سکوت، صبر و خویشتن‌داری را جایز، صلاح و صواب نداند و حتی «تقیه»[4] را «حرام» اعلام کرده با الهام از مکتب عاشورا و به تأسی از حماسه سالار شهیدان کربلا، یک تنه به پا خیزد.

در این سیر، آن حضرت در پیام بسیار مهمی خطاب به آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن طباطبایی‌حکیم از مراجع عظام تقلید که از امام برای هجرت به نجف اشرف دعوت بعمل آورده بود، نوشت:

ما تکلیف الهی خود را ان شاء‌الله ادا خواهیم کرد؛ و به «احدی الحسنیین»[5] نایل خواهیم شد: یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم، و یا جوار رحمت حق جل و علا:[6] «انی لا اری‌الموت الا سعاده و لا الحیوه مع‌الظالمین الا برما.»[7]

امام در پیام دیگری، پس از هشدار نسبت به «خطر بسیار نزدیک اسرائیل برای اسلام و ایران»[8] و «پیمان ایران و اسرائیل در مقابل دول اسلامی» و به علاوه در دست گرفتن بسیاری از پست‌های حساس کشور از سوی «عمال اسرائیل»، خطاب به مردم مسلمان ایران، علما و روحانیون فرمود:

امروز روزی نیست که که به سیره سلف صالح بتوان رفتار کرد. با سکوت و کناره‌گیری همه چیز را از دست خواهیم داد. اسلام به ما حق دارد. پیغمبر اسلام به ما حق دارد. در این زمان که زحمات جان فرسای آن سرور [رسول گرامی اسلام (ص)] در معرض زوال است، علمای اسلام و وابستگان به دیانت مقدسه دین خود را ادا نمایند.

من (خمینی) مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.[9]

برابر اسناد و اطلاعات موجود؛ رویداد‌ها، جریان‌ها و مسائلی از جمله طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی، رفراندوم طرح موسوم به انقلاب سفید در سال 1341 ش، از دیدگاه حضرت امام «دسیسه‌ها و توطئه‌هایی» بودند که تعارض آنها با مصالح و منافع مردم و کشور و نیز دیانت مقدسه و احکام اسلامی صراحت داشت.

تهاجم اراذل و اوباش با سازماندهی و حمایت و همراهی ساواک علیه مردم و روحانیت در تهران و قم در روز سوم بهمن 1341، فاجعه تأسف‌‌بار حمله وحشیانه مأموران رژیم به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342، و چندی بعد تصویب «لایحه کاپیتولاسیون» با هدف مصونیت دادن مستشاران و مأموران امریکایی در مهر 1343 از سوی مجلس شورای ملی،[10] که همگی با مخالفت و اعتراض شدید امام روبه‌رو شدند، هرکدام در مرتبه خود، جرقه‌هایی بودند که آتشفشان خشم انقلابی و مقدس مردم مسلمان ایران را روشن و در برافراشتن پرچم نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، نقش و کارکرد خاص خود را داشتند.

با این همه، از دیدگاهی دیگر، آن عوامل و عناصری که در برافروختن «کوکب دُرّیّه» نهضتِ امام کارکرد و تأثیر بنیادی داشتند، همان تهدید و خطر فزاینده و گسترده از ناحیه صهیونیست‌ها بود که این سرزمین اسلامی را به پایگاه دفاع و حمایت از صهیونیسم در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و جولانگاه مأموران و ایادی یهودی ـ صهیونی تبدیل کرده بود.

بر اساس این دیدگاه، حضرت امام حتی توطئه‌ها و دسیسه‌هایی از جمله طرح «انجمن‌های ایالتی و ولایتی»، رفراندوم طرح معروف به «انقلاب سفید»، تهاجم به قم و مدرسه فیضیه و نیز لایحه مصونیت دادن به مستشاران و مأموران امریکایی را نیز از زاویه و دریچه دخالت، نفوذ، نقش و برنامه هدفمند صهیونیست‌ها، وابستگان و مأموران آنها در ایران می‌دید و ارزیابی می‌کرد.

در گزارش خیلی محرمانه ساواک به تاریخ شهریور 1341، در اثبات این مدعا، چنین آمده است:

«ما با اسرائیل و بهایی‌ها نظر مخالف داریم و تا روزی که مسئولین امر دست از حمایت از این دو طبقه بر ندارند، ما به مخالفت با آنها ادامه می‌دهیم.»[11]

 

بهایی‌ها و ماهیت یهودی

حضور و نفوذ بهایی‌ها در مراکز مهم و حساس برنامه ریزی و سیاست‌گزاری ایران در آن زمان و نیز روابط گسترده و بسیار نزدیک رژیم پهلوی با دولت اسرائیل؛ دستگاه دولت و سلطنت را به حامی بی‌چون و چرای آنها تبدیل کرده بود. از سوی دیگر، این حضور و نفوذ، موجب شده بود تا آنها در بسیاری از امور حساس در عرصه‌های گوناگون، در مسیر برنامه‌ها و اهداف خود، نقش و دخالت خزنده و پنهان داشته باشند.

گزارش رئیس شهربانی وقت قم درباره بخشی از سخنان حضرت امام خمینی در این باره خواندنی است:

... این قانونی[12] که می‌خواهند در مملکت شیوع بدهند در حزب آقای عَلَم طرح شده و آقای عَلَم بدانند که مردم از پای نمی‌نشینند تا لایحه لغو شود و پس از تشکیل مجلس نیز ساکت نخواهند نشست.

مطبوعات را سانسور نموده‌اند و می‌گویند آزادی هست [...] ما به گوش دنیا می‌رسانیم. دولت خوب است وظیفه خود را بداند؛ ما را زیر دست یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهایی در آورده‌اند پایمال ننماید.[13]

در گزارش طبقه‌بندی شده ساواک قم به مرکز، بخشی از سخنرانی مورخ 23 اردیبهشت 1342 حضرت امام به چشم می‌خورد که در آن به مواردی از همکاری دستگاه‌های رسمی کشور با بهایی‌ها و یهودی‌ها به صراحت اشاره شده است. طبق گزارش ساواک، امام در این سخنرانی خطاب به حاضران می‌فرماید:

دولت شما می‌خواهد به دست بهایی‌ها و اسرائیلی‌ها شما را از بین ببرد. بدانید که دولت شما به دو هزار نفر بهایی، هریک پانصد دلار کرایه طیاره داده که به لندن بروند، جمع شوند و علیه قرآن و پیغمبر شما تصمیم بگیرند. دولت شما در یک معامله فروش روغن و مواد نفتی از شرکت [ملی] نفت به «ثابت پاسال» بهایی[14] [یهودی تبار]، پنج میلیون تومان استفاده رسانده است که با این پول مخارج اعزام بهایی‌ها به لندن و تبلیغات بهایی تأمین شود. از مالیاتی که دولت از شما مسلمانان می‌گیرد‌، این مخارج را می‌کند و یهودی و اسرائیلی و بهایی را تقویت می‌کند. [15]

در ادامه به تلاش دولت جهت به رسمیت شناختن کامل رژیم صهیونیستی، به طور علنی و صریح چنین اشاره شده است:

اطلاع کامل دارم؛ می‌خواهند که بر خلاف تمایل ملت مسلمان ایران و سایر ملل اسلامی و عرب، دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسند؛ ولی هنوز مثل اینکه جرئت نکرده‌اند و از شما وحشت دارند که موضوع را رسماً اعلام کنند. دو سال قبل همین کار را کردند که مورد اعتراض علما و مردم مسلمان قرار گرفت؛ فوری تکذیب کردند. حالا هم همین خیال را دارند.[16]

هشدارهای پی‌درپی حضرت امام نسبت به خطر و تهدیدی که از ناحیه بهاییت و یهود برای مردم مسلمان ایران، منافع ملی و معتقدات اسلامی مردم به وجود آمده بود، نشانگر عمق، ابعاد و اهمیت توطئه صهیونیست‌ها در ایران آن عصر است. آن چنان‌که امام در ادامه همین سخنرانی چنین هشدار می‌دهند:

آقایان بدانند که خطرِ امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضال و مضله) [بهاییت] همراهی می‌کند.

دستگاه تبلیغات را به آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‌ها برای آنها جا باز نموده و شغل‌های حساسی به آنها داده‌اند.

خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحه‌های سینه‌زنی از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت[را] یاد آور شوید [...] سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است.[17]

تکاپوی فزاینده و پردامنه بهایی‌ها در سراسر کشور و آزادی عمل آنها در دستگاه پهلوی، موقعیت ممتازی برای این فرقه ضاله در ایران به وجود آورده بود. آن چنان که در محافل و مراکز اقتصادی و سیاسی، به خصوص سیاست‌گزاری و تصمیم‌گیری نیز حضور و نفوذ اسرارآمیزی داشتند.

به اعتراف منابع یهودی و صهیونیستی، برخی خانواده‌های یهودی در تهران، شیراز، همدان، کاشان و... در ظاهر به بهاییت گرویده به مناصب و موقعیت‌های بسیار بالای دولتی و اقتصادی دست پیدا کرده بودند. در منابع یهودی به نمونه‌های برجسته این قبیل بهایی‌ها از جمله؛ امیر عباس هویدا، ثابت پاسال همدانی یا حبیب‌الله ثابت، سرلشکر عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص محمدرضا و... اشاره و تصریح شده است:

«پشتیبانی‌های سازمان یافته و تشکیلاتی و گروهی آنها در ورود به دستگاه‌های دولتی و بالا کشیدن دیگر هم کیشان [بهایی]، راه را برای یارگیری‌های بیشتر باز می‌کرد.»[18]

سرلشکر ایادی، نمونه مثال زدنی در این باره است. مئیر عزری، سفیر وقت اسرائیل در ایران، در باره میزان نفوذ و قدرت او می‌نویسد:

سرلشکر ایادی پزشک ویژه محمدرضا بود و به چشم و گوش شاه می‌مانست. ایادی نسبت به یهودیان مهری ناگسستنی داشت و آنها را شایسته بی‌پیرایه‌ترین یاری‌ها می‌دانست. افزون بر آن، ارزنده‌ترین و والاترین نیایشگاه بهاییان در اسرائیل [فلسطین اشغالی] بود و این پدیده روشن‌تر از آفتاب را ایادی نمی‌توانست نادیده بگیرد.[19]

البته بسیاری از مردم مسلمان ایران، حتی عالمان، اندیشمندان و روشنفکران در آن زمان نسبت به این قبیل واقعیت‌های سیاه و پنهان جامعه، آگاهی و اطلاعات کافی نداشتند. اما حضرت امام با نگاهی هوشمندانه، در همان دوران، اسرار حضور بهایی‌ها در دستگاه سلطنتی و پیوند آنها با کانون‌های یهودی و صهیونیستی را افشا می‌کرد.

پس از اینکه دولت عَلَم طی تلگرافی خطاب به علمای قم، فریبکارانه عقب‌نشینی خود را در قضیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اعلام کرد، حضرت امام طی سخنانی گفت:

... اینها می‌خواستند با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و الغای شرط اسلام از رأی دهنده و انتخاب شونده، مقدرات مسلمین را به دست غیر مسلمانان، مانند یهودی‌های بهایی بسپارند. اگر استان‌های کشور به دست غیر مسلمانان بیفتد چه بسا ممکن است از حلقوم خبیث آنان صدایی غیر از قرآن شنیده شود و آن روز است که خطرهای بزرگی متوجه می‌شود [...] تمام حیثیات خواهد رفت؛ اقتصادیات، بازار، ذخایر مملکت [...]. ای مؤمنین بیدار باشید. اجانب به فکر از بین بردن ایران و کشور مسلمین افتاده‌اند. جز قرآن مانعی نمی‌بینند. عمال خود را وادار کردند به هر حیله ای که ممکن است قرآن را از بین ببرند [...]. مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند: ما حاضر نیستیم استان‌های این کشور تحت تصرف بهایی نماهای یهود درآید.[20]

امام در موضع گیری دیگری، در پاسخ به استفتای بازرگانان و اصناف قم مبنی بر مصاحبه اسدالله عَلَم نخست‌وزیر وقت و نیز تلگراف او به علما در خصوص اصلاح و تغییر لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی؛ اقدام و حرکت علم را نوعی اغفال‌گری و فریب‌کاری دانسته افزودند:

خطر بزرگی که برای اسلام و استقلال و کیان مملکت به واسطه این تصویب‌نامه، که شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیست‌ها تهیه شده، برای نابودی استقلال و به هم زدن اقتصاد مملکت، به قوت خود به نظر دولت آقای عَلَم – باقی است [...] اینجانب، حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم؛ قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست‌هاست، که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند. و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می‌کنند. و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می‌کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است و دولت‌ها ناظر آن هستند و از آن تأیید می‌کنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمی‌کند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.[21]

اعتراف منابع صهیونیستی به نفوذ شگفت انگیز بهایی‌ها و نمونه بارز آن یعنی، عبدالکریم ایادی بهایی در مراکز و مؤسسات مختلف در دوران پهلوی و اشغال مشاغل و مناصب گوناگون به طور هم‌زمان، از جمله، بهداری ارتش، بیمارستان‌های وابسته به مراکز نظامی‌، اداره خرید دارو و لوازم پزشکی برای یگان‌های ارتش، کمیته خرید دارو از خارج، فروشگاه‌های زنجیره‌ای ‌اتکا و...، و به علاوه، مساعدت بی‌چون و چرا و حساب شده او برای ورود یهودی‌های بهایی در مشاغل حساس و مهم[22] پس از گذشت ده‌ها سال از آن دوران، هنوز همچنان شگفت‌آور است.

مئیر عزری پس از اشاره به اختیارات گسترده بهایی‌ها، در باره نقش و قدرت عبدالکریم ایادی می‌نویسد: در یکی از دیدارهای خانوادگی [...] در کنار ایادی نشسته بودم و پیرامون همکاری‌های کارشناسان اسرائیلی تحت سرپرستی او گفت‌وگو می‌کردم. چند روز پس از آن دیدار، ایادی کارشناسان ما را فراخواند و با آنها پیمان بست تا میوه، مرغ و تخم مرغ [مورد نیاز] ارتش ایران را فراهم کند و برای ارتش مرغداری و دهکده‌های نمونه بسازد. همچنین ایادی به بازرگانان و کارشناسان اسرائیلی یاری داد تا میوه مورد نیاز ارتش ایران را فراهم کنند.[23]

ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود، با اشاره به حضور گسترده بهایی‌ها، ایادی را بانفوذترین فرد دربار محمدرضا معرفی کرده نوشته است که او هشتاد شغل در سطوح عالی کشور برای خود درست کرده بود که همه پول‌ساز بودند[24].

منابع موجود ضمن اعتراف به قدرت بهاییت در دوره پهلوی، ایادی را چهره‌ای مرموز و جاسوس بزرگ غرب و مطلع‌ترین منبع اطلاعاتی سرویس‌های آمریکا و انگلیس دانسته‌اند. به طوری که نخست‌وزیران، رؤسای ستاد ارتش و کلیه مقامات مملکتی، اعم از وزیر و نماینده مجلس و امثالهم دستورات او را که نخست‌به صورت خواهش بود و اگر اجرا نمی‌شد امرانه اجرا می‌کردند.[25]

به اعتراف مئیر عزری: کسی باور نمی‌کرد که ایادی از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود. شاید همین پیوند ایادی با شاه بود که هر گاه سران کشور با شاه به نکته دشواری برمی‌خوردند؛ دست به دامان ایادی می‌شدند و او می‌توانست گره‌گشایی کند.[26]

البته ماجرای سرلشکر ایادی تنها نمونه‌ای از حضور و نفوذ اسرارآمیز سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی بهایی‌ها در ایران عصر پهلوی است.

اعتراف سفیر وقت اسرائیل در ایران، درباره حضور مخفی و اسرارآمیز بهایی‌ها در دستگاه‌های مختلف کشور، جذاب، تکان دهنده و خواندنی است:

در سایه دوستی با [سرلشکر عبدالکریم] ایادی با گروهی از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمی‌کردم پیرو کیش بهایی باشند. بسیاری از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند ولی به خوبی می‌دانستند چگونه در برابر دیگران خود را پنهان سازند. آنها همه دریافته بودند که در برابر من [به عنوان یک یهودی و سفیر اسرائیل] نیازی به پنهان کاری ندارند.[27]

در 1341 و 1342 ش، صرف‌نظر از برخی بهایی‌های مخفی و یا عناصر کاملاً مرتبط و متصل با کانون‌های صهیونیستی، که به عنوان وزیر در کابینه حضوری فعال داشتند،وزیران بهایی یهودی تبار، چون امیرعباس هویدا[28] نیز نقش ویژه‌ای ایفا می‌کردند. البته این بهایی یهودی بعدها به مقام نخست‌وزیری رسید و حدود سیزده سال بالاترین قدرت و مقام اجرایی و رسمی کشور را پس از شاه عهده‌دار بود.

نمونه دیگر، حبیب‌‌الله ثابت معروف به ثابت پاسال، بهایی یهودی تبار بود که در خدمت به آرمان بهاییت و صهیونیسم از هیچ تلاش اقتصادی و فرهنگی کوتاهی نکرد.ثابت پاسال اگرچه مشاغل رسمی در حد وکالت و وزارت بر عهده نداشت اما به دلیل ثروت بسیار هنگفت و بی حد وحصری که اندوخته بود در بسیاری از مراکز و مؤسسات، ذی نفوذ بود و بر مراجع و مقامات سیاست‌گزار و تصمیمگیر زمان خودش نفوذ و بلکه تسلط داشت.

منابع موجود حکایت از آن دارند که بیش از 99 درصد اجناسی که شرکت‌های متعلق به ثابت پاسال به ایران وارد می‌کردند، از پپسی‌کولا گرفته تا تلویزیون‌های «R.C.A» و کارخانجات لاستیک «جنرال» [و...] همگی ساخت آمریکا و متعلق به کارتل‌ها و تراست‌هایی بودند که سهام آنها به یهودی‌های صهیونیست تعلق داشت.[29]

ایجاد کارخانه تولید پپسی‌کولا در سال 1334 ش / 1956 م. و دست‌یابی به سود سرشار از قِبلَ آن و به علاوه، نمایندگی کمپانی «R.C.A» سازنده نخستین فرستنده تلویزیونی در ایران (1337 ش) که «طی یازده سال سلطه انحصاری حبیب ثابت بر تلویزیون ایران»، میلیاردها تومان سود در آن زمان از جیب مردم ایران، به کیسه کمپانی آمریکا و ثابت پاسال بهایی یهودی تبار سرازیر کرد.

ایجاد کارخانه مونتاژ تلویزیون R.T.I، ایجاد بانک صنعت و معدن با همکاری تنی چند از بهایی‌ها و صهیونیست‌ها و بهره‌گیری از وام‌های کلان بانکی و اعتبارات ویژه دولتی و خارجی، تنها گوشه‌ای از چپاول‌های بی حد وحصر این بهایی یهودی تبار بود. زیرا آن گونه که اسناد روایت می‌کنند، حبیب ثابت معروف به ثابت پاسال مالک 41 کارخانه عظیم صنعتی و ده‌ها شرکت بزرگ تجاری بود. در وابستگی ثابت پاسال به کانون‌های قدرت صهیونیستی و رژیم غاصب اسرائیل، همین بس که «پس از مرگ او یکی از خیابان‌های تل آویو را به نام او نام‌گذاری کردند.»[30]

اینها نمونه‌ها و مثال‌هایی از هزاران بهایی و فراماسون[31] فعال و ذی‌نفوذ در عرصه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دوره محمدرضا پهلوی بود که در سراسر کشور سیطره بی بدیل داشتند.

هوشیاری و ذکاوت بی‌نظیر حضرت امام نسبت به شناخت ماهیت و ابعاد نفوذ این توطئه گران و کانون‌های دسیسه‌‌گر و افشای بی محابای آنها با آن صراحت و قاطعیت، در دوران سیطره آنها بسیار قابل تأمل و تعمق است.

به دنبال رویدادهای مربوط به «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در آذر ماه 1341، دو نفر از فرستادگان و نمایندگان اعزامی رژیم شاه به قم، به نام‌های حسین پرتو، رئیس شهربانی وقت قم و بدیعی رئیس ساواک قم، در منزل امام حضور یافتند که امام طی سخنانی بسیار صریح، ضمن افشای فسادگری‌های رژیم و اقدامات و برنامه‌های خیانت‌بار و توطئه گرانه دستگاه سلطنت و دولت افزود:

... دستگاه تبلیغاتی تلویزیون متعلق به یک دسته اقلیت منفور است[32] و گویا قرار است در تمام کشور توسعه پیدا کند. صاحب آن، علاوه بر اینکه اقتصاد مملکت ما را در دست گرفته، [مثل] کارخانه پپسی‌کولا [که] یک کانون جاسوسی است؛ در تلویزیون قصد دارند زنان سابق و امروزی را در 17 دی[33] نمایش بدهند و روز مزبور، زنان در مقابل عدم اجرای لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی تظاهراتی بنمایند. از همین حالا عده‌ای از اهالی تهران و شهرستان‌ها به ما مراجعه کرده‌اند که اگر چنین عملی صورت بگیرد، ما هم در همان روز عکس‌العمل نشان خواهیم داد.

خوب است آقایان به ادارات مرکزی خود گزارش دهند که مراسم روز 17 دی را بیش از آنچه که هست جلوه ندهند و مردمی را که اعصابشان تحریک شده، [به] وسیله دستگاه جاسوسی بهایی‌ها تهییج ننمایند. دستگاه بهاییت و کارخانه پپسی کولا دستگاه جاسوسی یهود فلسطین[34] است.[35]

 

شاه و توطئه‌های یهود

موضوع دیگری که در همان مقطع تاریخی، عکس‌العمل بسیار شدید و شجاعانه حضرت امام را برانگیخت، طرح برگزاری رفراندوم موسوم به «انقلاب سفید» از سوی رژیم پهلوی بود. حضرت امام، این برنامه را نیز توطئه‌ای علیه اسلام و ملت مسلمان ایران و استقلال کشور ارزیابی کردند.

ایشان طی سخنانی در میان جمعی از آیات عظام و علمای اعلام، گفتند:

آقایان توجه داشته باشند، با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک و مسئولیت ما سنگین و دشوار می‌باشد. حوادثی که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودی تهدید می‌کند. توطئه حساب شده‌ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمی‌توان با غائله تصویب‌نامه[36] مقایسه کرد و به همان ملاک نسبت به این ماجرا برخورد نمود. آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط می‌شد، طرف حساب ما دولت بود، شکست نیز به پای دولت محسوب گردید و شکست یک دولت، حتی سقوط دولتی در یک حکومت، چندان اهمیت ندارد [...] در اینجا، آنکه رو به روی ما قرار دارد. طرف خطاب و حساب ما می‌باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگی قرار گرفته و چنانچه خود اظهار داشته، عقب‌نشینی او در این مورد به قیمت سقوط و نابودی او تمام خواهد شد. بنابراین او مأمور است که این برنامه را به هر قیمتی است به مرحله اجرا بگذارد [...]؛ در عین حال مخالفت و مبارزه با آن از وظایف حتمیه و ضروریه ما می‌باشد، زیرا خطری که اکنون عموم مردم را تهدید می‌کند بزرگ‌تر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید و در قبال آن بی تفاوت ماند. [...] ما اگر بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئه‌های شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحت‌تأثیر برنامه فریبنده او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد.[37]

موضع‌گیری‌های قاطع وشدید حضرت امام در برابر دسیسه‌گری‌های دستگاه سلطنت، موسوم به رفراندوم انقلاب سفید و افشای ماهیت صهیونیستی آن، و به علاوه همراهی و هم سویی شماری از علما و روحانیون و طلاب علوم دینی با امام از یک سو، و ارزیابی مبتنی بر توهم مقامات بلندپایه سیاسی و امنیتی رژیم پهلوی برای ایجاد رعب و وحشت در میان مسلمانان، بویژه مردم قم و روحانیون و حوزه‌های علمیه، از سوی دیگر، موجب شد تا عده‌ای از اراذل و اوباش تحت سازماندهی، حمایت، کنترل و همراهی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی قم، با تهاجم به مردم و طلاب و روحانیون و ضرب و شتم و دستگیری برخی، در خیابان‌ها و بازار و مدرسه فیضیه به رفتار و اعمال ددمنشانه‌ای دست بزنند. حضرت امام، بلافاصله در هشداری شدیداللحن، در همان روز، ضمن اتخاذ موضع بسیار محکم در برابر این گستاخی رژیم، طی سخنانی در حضور مراجع و آیات عظام و روحانیون، با هشدار به شخص محمدرضا شاه خواستار عزل و برکناری اسدالله علم از سمت نخست‌وزیری به عنوان مجرم اصلی این «یورش وحشیانه» شد.[38]

چندی پس از این، در پیام دیگری، طرح «انقلاب سفید» را مغایر با مصالح مردم و کشور اعلام کرد و ضمن تبیینِ تعارض آن با احکام اسلامی‌، در افشای ماهیت یهودی و توطئه آمیز طرح مزبور چنین هشدار داد:

... دستگاه جابره با تصویب نامه‌های خلاف شرع و قانون اساسی می‌خواهد زن‌های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند. دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد؛ یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه‌ها بکشاند، یعنی با زور و سرنیزه دختران جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانیت است.

دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارند قرآن را از میان بردارند، و روحانیت را پایمال کنند. ما باید به نفع یهود، آمریکا و فلسطین [اسرائیل] هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم.[39]

حضرت امام در این پیام، تهاجم رژیم به حوزه علمیه قم و مدرسه فیضیه و سرکوب، کشتار و بازداشت علما، روحانیون و طلاب و ضرب وشتم آنها را نیز حرکتی در جهت توطئه صهیونیست‌ها ارزیابی کرد و افزود:

آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع می‌دانند. این سد باید به دست دولت‌های مستبد [پهلوی] شکسته شود. موجودیت دستگاه، رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام می‌کنم، تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر می‌کنم. من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه [...] نگران هستم.[40]

به دنبال شیوه‌های رفتاری گستاخانه و وحشیانه رژیم پهلوی و متابعت ذلت‌بار و شرم‌آور مقامات دربار و حکومت در اجرای برنامه‌ها و طرح‌های کارگزاران یهودی و صهیونی، حضرت امام در اسفند 1341، نوروز سال 1342 را «عزای ملی» اعلام کرد و گفت:

ما در این عید عزاداریم برای مصیبت‌ها و لطمه‌هایی که در این سال به اسلام وارد شد. [...] برای پایمال کردن احکام نورانی قرآن نقشه‌ها کشیدند، برنامه‌ها ریختند، طرح‌ها دادند. اگر مسلمین بدانند که چه توطئه‌ها و نقشه‌هایی علیه عزت اسلام، سعادت ملت‌های مسلمان و استقلال ممالک اسلامی در دست اقدام است، دیگر هیچ وقت عید نمی‌گیرند بلکه قیام می‌کنند. [...] آنها که در برابر خطرهایی که متوجه اسلام شده است قیام نکنند، مقابله نکنند و به دفاع برنخیزند، آنها در عداد مردگان‌اند.[41]

امام در این سخنرانی، پس از یادآوری وظایف و تکالیف دینی علما و روحانیون و طلاب و مردم مسلمان در قبال رفتار و عملکرد رژیم شاهنشاهی، آنها را از هرگونه احساس رعب و ترس در برابر وحشی‌گری‌ها و غوغا سالاری‌های «مشتی رجاله و اراذل» برحذر داشت و افزود:

آیا ما ساکت باشیم در حالی که علمای قم مورد شدیدترین اهانت‌ها قرار گیرند؟! به جرم اینکه می‌گویند «ربنا ‌الله»؛ مربی ما آمریکا نیست، مربی ما انگلیس نیست، مربی ما اسرائیل نیست، مربی ما خداست. [...] برای اینکه راه را برای نفوذ طایفهِ ضاله باز کند و آنها را بر مقدرات مسلمانان و کشورهای اسلامی مسلط سازد. ما صدای شیطانی آنها را در گوشه و کنار این مملکت بارها شنیده‌ایم...[42]

حضرت امام در خاتمه این سخنان، می‌فرمایند:

... تا اولاد فاطمه (س) زنده‌اند اجازه نمی‌دهند که دشمنان به مقدسات اسلام تجاوز کنند و مقدرات مسلمین را به دست یهود و اسرائیل بسپرند.[43]

یکی از فرازهای شگفتی‌ساز و مهم تاریخ معاصر اینکه طرح موسوم به انقلاب سفید از همان ابتدا و آغاز از سوی حضرت امام به عنوان حرکت و دسیسه یهودی و صهیونیستی معرفی و اعلام شد.

امام این طرح را در جهت منافع امریکا و اسرائیل و ساخته و پرداخته محافل یهودی دانست. عجیب اینکه در آن زمان و نیز سال‌های بعد، بسیاری از مردم ایران، حتی آگاهان سیاسی، مورخان و پژوهشگران نیز نسبت به عمق و ماهیت این طرح آن‌گونه که امام اعلام و تبیین کرده بود، پی نبردند.

لذا سالیان سال طول کشید تا آشکار شد این پروژه به دست یکی از یهودیان سرشناس امریکا به نام والت ویتمن روستو[44] از خانواده یهودی ویکتور هارون طراحی شده است.

والت روستو مدت‌ها مشاور کاخ سفید[45] و عضو فعال نهاد نیمه مخفی شورای روابط خارجی امریکا، رئیس شورای برنامه ریزی وزارت امور خارجه ایالات متحده، مشاور امنیت ملی آن کشور و یکی از طراحان جنگ ویتنام بود.[46] با این حال، هیچ تردیدی نیست که این طرح، تنها ایده و پیشنهاد یک فرد نبود بلکه کانون‌های دسیسه‌گر یهود پشت این توطئه قرار داشتند. امروز به خوبی آشکار شده است که دقت، هوشمندی و ذکاوت سیاسی امام در تشخیص جریان‌های پشت‌پرده این قبیل طرح‌های توطئه‌‌آمیز و افشای ماهیت و موضع‌گیری شدید و قاطع علیه آنها بود که دولت‌های وقت و مقامات بلند پایه و سلطنت و شخص شاه را سراسیمه دچار سردرگمی، پریشانی و اضطراب سیاسی و روانی می‌ساخت. به گونه‌ای که به هر جنایات و اقدام جنون‌آمیزی برای آرام کردن خود متوسل می‌شدند. این ژرف‌اندیشی در تشخیص ماهیت دشمنان اصلی و افشای آنها، برای سیاست‌گزاران و برنامه ریزان کهنه کار کانون‌های ذی نفوذ صهیونیستی و نهاد‌های نیمه مخفی یهودی ـ ماسونی ونیز سازمان اطلاعاتی امپراتوری صهیونیسم بسیار ناگوار و نا خوشایند و در عین حال بهت آور و در تقابل با مطامع و استراتژی خزنده آنها بود.

این ویژگی منحصر به فرد حضرت امام، همواره برای آنها دردسر آفرین بود، زیرا در نهایت، رویای آنها را در نیل به استراتژی پنهانشان، آشفته می‌کرد.

آنها نیز برای رهایی از این مخمصه، همواره در حال چاره‌اندیشی و برنامه ریزی بودند. در واقع طرح بازداشت، دستگیری، زندانی کردن و بعد‌ها تبعید حضرت امام از این زاویه قابل بررسی و ارزیابی است.

بررسی‌ها، پژوهش‌ها و ارزیابی‌های سیاسی و تاریخی امروز اثبات کرده است که اجزای مختلف لایحه موسوم به انقلاب سفید که از سوی کانون‌های یهودی طراحی و ارائه شده بود بر اساس مدل‌های اجرا شده از سوی اسرائیل در فلسطین اشغالی به موقع اجرا قرار گرفت.

از جمله موضوع طرح به اصطلاح «اصلاحات ارضی»، تشکیل شرکت‌های سهامی زراعی براساس مدل «کیبوتص»[47]‌ها یعنی مزارع اشتراکی، شبیه‌سازی و طراحی شده بود.

موضوع خدمت اجباری نظام وظیفه و همچنین سپاه دانش، ویژه دختران مسلمان ایرانی، همان نسخه‌ای بود که برای دختران یهودی در سرزمین‌های اشغالی از سوی اسرائیل به صورت قانونی و اجباری اجرا می‌شد.

با این وضعیت حضرت امام اولین و تنها فردی بود که در همان زمان این حرکت رژیم را به عنوان اقدام و توطئه‌ی اسرائیلی افشا کرد و فرمود:

دستگاه جبار که برای احدی از افراد ملت آزادی قایل نیست و سال‌هاست سلب آزادی از ملت را وسیله مقاصد خود قرار داده، گمان کرده به اسم آزادی بانوان می‌تواند ملت مسلمان را اغفال کند تا مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند.[48]

 

منبع: منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 455- 490

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر پیکان، ص 343.

[2]. عالم یهود، 1334 ش، 17.

[3]. برای کسب اطلاعات بیشتر مراجعه شود به:

فراماسونری‌ها، روتارین‌ها و لاینزهای ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، همچنین مجموعه دو جلدی اسناد فراماسونری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[4]. پیام تاریخی حضرت امام، 13 فروردین 1342، صحیفه امام، ج 1، ص 178.

[5]. اشاره به آیه 52 سوره توبه: یکی از دو نیکویی (پیروزی یا شهادت).

[6]. از فرمایشات امام حسین (ع): «من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ نمی‌بینم.»

[7]. در پاسخ به نامه آیت‌الله سیدمحسن طباطبایی حیکم (از مراجع بزرگ تقلید)، 23 فروردین 1342 / 17 ذی‌القعده 1382، صحیفه امام، ج 1، ص 182.

[8]. پیام امام به علمای یزد، اردیبهشت 1342، صحیفه امام، ج 1، ص 186.

[9]. همان، ص 186 ـ 187.

[10]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: «کاپیتولاسیون (حق قضاوت کنسولی)»، مجموعه سخنرانی‌ها و مقالات، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384.

[11]. گزارش خیلی محرمانه مورخ 12 /6 /1341 ساواک با این جمله آغاز می‌شود:

«آیت‌الله خمینی به یکی از سردفتران اسناد رسمی تهران که اخیراً به قم رفته و با وی ملاقات کرده، اظهار داشته است و...»، صحیفه امام، ج 1، ص 77.

[12]. لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی.

[13]. گزارش حسین پرتو، رئیس شهربانی قم در تلگراف شماره 2023 /5 مورخ 2 /9 /1341 به اداره کل اطلاعات کشور؛ سخنان حضرت امام در جمع بازاریان تهران در قم، صحیفه امام، 2 آذر 1341، ص 94.

[14]. حبیب‌الله ثابت معروف به ثابت پاسال، بهایی یهودی‌تبار، صاحب ده‌ها کارخانه و شرکت بزرگ در ایران آن زمان بود.

[15]. گزارش ساواک مبنی بر ورود گروهی از روحانیون شهرهای مختلف به قم و منزل امام خمینی و سخنرانی آن حضرت روز 23 /2 /1342، صحیفه امام، ج 1، ص 227.

[16]. همان، ص 228.

[17]. سخنرانی امام، 28 /2 /1342، صحیفه امام، ج 1، ص 230.

[18]. مئیر عزری، کیست از شما از تمامی قوم او (یادنامه)، دفتر یکم، برگردان ابراهیم حاخامی، 2000 م، اورشلیم [بیت‌المقدس].

[19]. همان.

[20]. سخنرانی امام، 9 آذر 1341، در حضور جمعی از اهالی تهران، صحیفه امام، ج 1، ص 103 ـ 104.

[21]. پاسخ حضرت امام خمینی به استفتاء بازرگانان و اصناف قم، آذر 1341، صحیفه امام، ج 1، ص 109 ـ 110.

[22]. یادنامه.

[23]. همان.

[24]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 1.

[25]. همان.

[26]. یادنامه.

[27]. همان.

[28]. هویدا در کابینه حسنعلی منصور وزیر دارایی بود.

[29]. دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، معماران تباهی، ج سوم، 1377، ص 32.

[30]. همان.

[31]. این قبیل اشخاص، عمدتاً در لژهای فراماسونری نیز عضویت داشتند. برای کسب اطلاعات بیشتر به منابع پیش‌گفته درباره فراماسونری مراجعه شود.

[32]. منظور فرقه بهاییت است و تلویزیون ثابت پاسال.

[33]. سالروز توطئه کشف حجاب رضاخانی در 17 دی 1314.

[34]. مقصود، مهاجمان یهودی اشغالگر سرزمین فلسطین است.

[35]. گزارش شماره 2186 /5، مورخ 23 /9 /1341 شهربانی قم: سخنان امام، مورخ 20 /9 /1341 ش، 13 رجب 1382، صحیفه امام، ج 1، ص 123.

[36]. مقصود تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی است.

[37]. سخنان امام در جمع آیات عظام و علمای قم، اواخر دی ماه 1341 / شعبان 1382، صحیفه امام، ج 1، ص 133 ـ 134.

[38]. ر.ک: پیام حضرت امام، مورخ 3 بهمن 1341، و نیز سخنرانی آن حضرت در همان تاریخ، صحیفه امام، ج 1، ص 142 ـ 143.

[39]. پیام امام خطاب به مردم مسلمان ایران، 22 اسفند 1341 / 16 شوال 1382، صحیفه امام، ج 1، ص 153 ـ 154.

[40]. همان.

[41]. سخنرانی حضرت امام در مسجد اعظم قم، 29 اسفند 1341 / 23 شوال 1382، صحیفه امام، ج 1، ص 157 ـ 158.

[42]. همان، ص 159 ـ 160.

[43]. همان، ص 164.

[44]. Wolt Rostow

[45]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 302.

[46]. پرلاف، جیمز، سایه‌های قدرت، ترجمه کریم میرزایی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377.

[47]. ر.ک: کونو پنیکی، موریس، تعاون در روستاهای اسرائیل، ترجمه وحید ادبی، دانشگاه تهران، 1349.

[48]. پیام امام خطاب به بازرگانان و اصناف و اهالی همدان، 12 /2 /1342، صحیفه امام، ج 1، ص 200.



 
تعداد بازدید: 1059



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.