محمد جعفربگلو
22 مهر 1402
وقتی محرم 1383 در خرداد 1342 از راه رسید، فضای کشور متشنج بود. طی یک سال گذشته در کشور رویدادهای مختلفی رخ داده بود که شکاف میان نیروهای مذهبی و دستگاه حکومتی را عمیقتر کرده بود.
در آستانه محرم، دولت که احتمال میداد عزاداری این ماه سمت و سوی سیاسی پیدا کند، با صدور ابلاغیهای، هیئتهای مذهبی را از موضعگیری سیاسی منع کرد.[1] ساواک هم قبل از شروع محرم، به هیئتها هشدار داد اکیداً از موضعگیری سیاسی پرهیز کرده و علیه شاه و اسرائیل سخن نگویند.[2]
روز 28 اردیبهشت، یک هفته مانده به محرم، امام خمینی با صدور پیامی خطاب به «حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم و عموم هیئات»، نسبت به تهدیدهای دستگاه امنیتی حکومت پهلوی واکنش نشان دادند. ایشان از گردانندگان دستههای عزاداری و هئیتهای مذهبی خواستند فریضه دینی خود را انجام دهند و از هیچ تهدیدی نترسند. امام، دستگاه پهلوی را با حکومت بنیامیه مقایسه کردند و از هیئتها خواستند در ایام محرم خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهند و در نوحهها، اتفاقات اخیر را یادآوری کنند.[3] با شروع محرم، امام خمینی در مراسمات عزاداری هیئتهای قم حضور مییافتند؛ این حرکت میتوانست تأثیر فراوانی در کشاندن هیئتهای عزاداری به سمت مبارزه با پهلوی و کنش سیاسی داشته باشد.
با توجه به ظرفیت ماه محرم، هیئتها قادر بودند طرح تبلیغی وسیعی در کشور پایهریزی کنند. در آستانه محرم، با ادغام سه هیئت مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و مسجد اصفهانیها، جمعیت مؤتلفه اسلامی تأسیس شد. عمده فعالیتهای سیاسی محرم آن سال از سوی این گروه ساماندهی میشد. با شروع محرم، ساواک که وقایع روز را رصد میکرد، وضع عزاداری در کشور را «بیسابقه» توصیف کرد و از حضور «تعداد زیادی جمعیت» در مراسمات عزاداری سخن گفت که طبق برآورد این سازمان در چند سال گذشته بیمانند بود.[4]
لحن سخنرانان در مراسم عزاداری، کاملاً با سالهای قبل تفاوت داشت. به گزارش ساواک، حتی آن عده از گویندگان مذهبی که کمتر وارد جنجالهای سیاسی میشدند، مواضع سیاسی اتخاذ میکردند.[5] وعاظ در منابر، حکومت پهلوی را با حکومت بنیامیه مقایسه میکردند. در هیئتهای معروف پایتخت از جمله تکیه منتسب به طیب حاجرضایی واقع در خیابان انبار گندم، واعظی به نام شیخ باقر نهاوندی منبر میرفت. به گزارش ساواک، او هر شب «ضمن موعظه، سخنانی علیه دولت و مصالح مملکت» ایراد کرده و جمعیت را دعوت میکرد در تظاهرات شرکت کنند و «به نفع [آیتالله] خمینی شعار بدهند.»[6] بعضی از وعاظ مثل شیخ محمدتقی فلسفی نیز در ایام محرم، نطقهای سیاسی ایراد میکردند. مهمترین سخنرانی او در صبح روز عاشورا در مسجد شیخ عبدالحسین واقع در محله پاچنار تهران ایراد شد. در این سخنرانی، وی دولت و دستگاه پهلوی را به نقد کشید.[7] طبق گزارش ساواک در روزهای پنجم تا هشتم محرم، اغلب بیانات وعاظ در هیئتها، درباره مسائل سیاسی همچون «جهاد، لزوم مقاومت در برابر دولت، آزادی، حادثه مدرسه فیضیه و تسهیلاتی که برای مسافرت جاسوسان بهایی به لندن فراهم شده» بود.[8] مهمترین سخنرانی محرم نیز توسط امام خمینی در ظهر عاشورا در مدرسه فیضیه قم ایراد شد.
یکی دیگر از مصادیق سیاسی شدن محرم، توزیع اعلامیهها و تصاویر امام در جلسات عزاداری بود.[9] با ابتکار مؤتلفه اسلامی، پلاکاردهایی با مضامین سیاسی آماده شده بود تا در دستههای عزاداری حمل شود. این پارچهنوشتهها غالباً برگرفته از سخنان امام خمینی و احادیثی از ائمه(ع) بود.[10] شب هشتم محرم، دسته عزاداری تحت سرپرستی طیب حاجرضایی، به عادت هر سال از محله انبار گندم به راه افتاد؛ در حالی که نصب تصاویری از امام خمینی روی علامتها و پرچمها جلب توجه میکرد. همان شب، رسول پرویزی (معاون اسدالله علم) با مراجعه به تکیه، از طیب خواست تصاویر امام را از روی پرچمها و علامتها بردارد اما با امتناع طیب مواجه شد.[11] به گزارش ساواک، در دسته طیب علاوه بر حمل تصاویری از آیتالله خمینی، شعارهایی نیز در طرفداری از ایشان سر داده میشد.[12]
همچنین اعضای جمعیت مؤتلفه کوشیدند مداحهای معروف و سرشناس تهران مثل حاج عباس زریباف و حاج ناظم را که معمولاً مداحهای دیگر دنبالهرو آنها بودند و اشعارشان را از آنها میگرفتند، وارد عرصه مبارزه کنند و از آنها خواستند شعرها و نوحههایی با مضمون سیاسی برای ایام محرم بسرایند.[13] شعرا شعرهایشان را به آیتالله سیدمحمد بهشتی میدادند و بعد از مطالعه و تائید وی، اشعار به دست مداحان میرسید تا در مجالس خوانده شود. اغلب نوحههای عزاداری در وصف حادثه فیضیه، سروده شده بود. در همین باره سیدعباس زریباف نوحه زیر را سرود که در مجالس خوانده میشد:
دانشگاه فیضیه/ چو دشت ماریه/ طلاب دینیه/ واویلا واویلا/ افتاده جسم هر یکیشان از لب بام/ خمینی خمینی تو فرزند حسینی.
شیخ علیاکبر صلحخواه معروف به خوشدل تهرانی هم نوحهای سروده بود که در اغلب هیئتها دم گرفته میشد:
قم شده کربلا هر روزش عاشورا، فیضیه قتلگاه، خون جگر علما. شد موسم یاری مولانا الخمینی.
یکی دیگر از این نوحهها که اشاره به وقایع روز داشت، در هیئت بنیفاطمه تهران خوانده شد. بخشی از این نوحه این چنین بود:
عباس مه لقا عباس مه لقا / سقای کربلا
شد دو دستش جدا / واویلا، واویلا
فرمود والله ان قطعتموا یمینی / شد موسم یاری مولانا الخمینی
ای اهل عالم، الله اکبر[14]
با توجه به شرایط کشور و جو حاکم بر عزاداری محرم، اشعار به ظاهر غیرسیاسی نیز رنگ و بوی سیاسی گرفت و برای مردم، تداعیکننده موضوعات سیاسی بود. تغییر محتوای نوحهها، وجه تمایز عزاداری آن سال با عزاداری سنتی سالهای قبل محسوب میشد.
حرکت دستههای عزاداری نیز حکایت از سیاسی شدن فضای ماه محرم داشت. قرار بود روز عاشورا (همزمان با 13 خرداد) دسته عزاداری بزرگی با هدایت هیئتهای مؤتلفه اسلامی به راه بیفتد. از آنجاکه دستاندرکاران این حرکت احتمال میدادند حکومت کارشکنی کند، تصمیم گرفتند به سراغ چند نفر از هیئتداران مطرح تهران بروند که از قضا سابقه همکاری با دستگاه پهلوی را نیز در کارنامه داشتند. حاج مهدی عراقی به همراه چند تن از نزدیکان طیب از جمله برادرش مسیح، به دیدار او رفت. در این دیدار مهدی عراقی کوشید عِرق مذهبی طیب را بیدار کند. او از ارادت طیب به امام حسین(ع) و سادات گفت و سپس اضافه کرد که امام خمینی هم نسبت به شما نگاه ویژهای دارد. بعد از او خواست در روز عاشورا، مانع حرکت دسته آنها نشود. طیب نیز به حاج مهدی عراقی قول همکاری داد. عراقی چنین ملاقاتی نیز با حسین اسماعیلیپور معروف به «حسین رمضونیخی» داشت و از عدم همراهی او نیز با حکومت اطمینان حاصل کرد.[15]
صبح روز عاشورا همزمان با 13 خرداد، حرکت دسته عزاداری که مدیریت و راهبری آن به عهده حاج مهدی عراقی و همفکرانش در هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود، کاملاً نمودهای سیاسی داشت. این دسته عزاداری، نمونه تغییر در صورتبندی عزاداری محرم بود. بارزترین تغییر، تبدیل مفهوم دسته عزاداری به تظاهرات یا به تعبیر ساواک «دمونستراسیون» است. مهمترین مصادیق سیاسی بودن این حرکت را میتوان در پنج مورد مشاهده کرد: 1ـ نحوه شروع حرکت؛ 2ـ محتوای نوحهها؛ 3ـ حمل پلاکاردها با مضامین سیاسی؛ 4ـ سردادن شعارهای سیاسی؛ 5ـ مسیر راهپیمایی.
حرکت دسته از مقابل مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه (میدان قیام)، در میان محاصره مأموران حکومت شروع شد. در میان دسته عزاداران، پلاکاردهایی با این مضامین به چشم میخورد: جهان به نور آیتالله خمینی زنده است؛ زیر بار ننگ نروید؛ اگر دین ندارید در دنیا آزاده باشید؛ خواستههای مراجع، خواستههای مردم است.[16]
حکومت شاه با استخدام اوباشی به سرکردگی شعبان جعفری (شعبون بیمخ) قصد داشت حرکت این دسته را مختل کند اما با حضور طیب حاجرضایی و چند تن از داشمشتیها، اوباش اجیر شده از طرف دربار نتوانستند به مقصود خود برسند و صحنه را ترک کردند.[17]
به روایت شاهدان عینی و بنابر گزارشهای ماموران امنیتی پهلوی، در این دسته، علاوه بر نوحهها که مضامین سیاسی داشت، شعارهای سیاسی نیز سر داده میشد؛ ازجمله:
گفت عزیز فاطمه: نیست ز مرگ واهمه، تا به تنم توان بود زیر ستم نمیروم.
در تربت اعلی، شد موج خون بر پا (اشاره به کشتار فیضیه).[18]
عمال اسرائیلی کشتند بیپناهان را.[19]
تا کی داری تو شور و شر، یابن مرجانه / کاخت کنیم زیر و زبر یابن مرجانه.[20]
مسیر حرکت دسته عزاداری به مقابل کاخ شاه و از آنجا به بازار ختم میشد. براساس روایتهای موجود، جمعیت حاضر در دسته عزاداری که با محکوم کردن کشتار فیضیه، خواستار آزادی زندانیان سیاسی و قطع رابطه با اسرائیل بود، پس از عبور از خیابانهای ری، امیرکبیر، چهارراه سرچشمه و خیابان سیروس، به سمت مجلس روی آورد. در میدان بهارستان، تصاویری از امام خمینی پخش شد، سپس جمعیت از میدان خارجشده و با گذشتن از خیابان شاهآباد (جمهوری اسلامی)، و چهارراه استامبول به میدان فردوسی رسیدند. در این محل، مهدی عراقی برای مردم سخنرانی کرد؛ محور اصلی سخنرانی او در محکومیت انقلاب سفید شاه بود.[21]
جمعیت سپس از طریق خیابان زاهدی (سپهبد قرنی)، وارد خیابان تخت جمشید (آیتالله طالقانی) شده و به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند و از آنجا با سردادن شعارهایی به طرفداری از امام، راهی میدان 24 اسفند (انقلاب اسلامی) شدند. جمعیت سپس به سمت چهارراه پهلوی (ولیعصرعج) روی آورده و با عبور ازآنجا، در کنار کاخ مرمر واقع در خیابان کاخ (فلسطین) با سردادن شعار، اعتراض خود را متوجه شخص شاه کردند. این گروه سپس از طریق خیابان سپه (امام خمینی)، وارد خیابان خیام شده و به سمت میدان ارک (15 خرداد) رفتند و حدود ساعت سه بعدازظهر پس از رسیدن به بازار تهران راهپیمایی خود را به پایان رساندند.[22]
روز 14 خرداد 1342، فردای عاشورا، ساواک در گزارشی تفصیلی، به تحلیل وقایع دهه اول محرم پرداخت. در این گزارش تصریح شده است که «مراسم عزاداری، از سینهزنی تبدیل به نوحهخوانی» و انتقاد از وضع مملکت و حمله به دستگاه سلطنتی شده است. ساواک تأکید کرد که تعداد شرکتکنندگان در مجالس عزاداری در تهران، به مراتب از سالهای قبل بیشتر بود. این گزارش افراد حاضر در مراسم عزاداری تهران را بالغ بر 150 هزار نفر برآورد کرد.[23] در این گزارش، نکات دیگری نیز مورد تأکید گزارشگر ساواک بود که نشان از سیاسی شدن مراسم عزاداری داشت. از جمله این نکات میتوان به این موارد اشاره کرد:
ـ در دستهجات روزهای تاسوعا و عاشورا بر روی تمام پرچمها و علامتها و کتلها عکسهای [امام] خمینی نصب بود؛
ـ نوحههایی سروده بودند که پشتیبانی از [امام] خمینی بود؛
ـ دستهای که در حدود ده هزار نفر شرکتکننده داشت از مسجد حاج ابوالفتح و میدان شاه حرکت کرده و تا جلوی دانشگاه رفت و مراجعت کرد و شعار و نوحه آنها همه به نفع [امام] خمینی بود.
ـ هیچیک از روحانیون و وعاظ در مجلس روضهخوانی کاخ گلستان [که توسط دربار برگزار میشد] شرکت نکردند.
ـ شعارهای دستجات عموماً علیه هیأت حاکمه به این مضمون بود که خداوند ریشه مخالفین مذهب را بکند و نیز به نفع [امام] خمینی بود و در حقیقت شعار خمینی ـ عکس خمینی ـ نام خمینی سمبل و شعار اصلی مخالفین بود.[24]
به دنبال وقایع محرم، از فردای عاشورا، حکومت بازداشت برخی گویندگان مذهبی و وعاظ را آغاز کرد که از آن جمله بودند: آقایان محمدتقی فلسفی، مرتضی مطهری، ناصر مکارم شیرازی، حسین غفاری، عباسعلی اسلامی، سید عبدالکریم هاشمینژاد، علیاکبر مهدوی خراسانی و تنی چند از دیگروعاظ .[25] اما مهمترین اقدام حکومت شاه که موجب خروش ملت شد، بازداشت امام خمینی در نیمه شب 15 خرداد (12 محرم) بود. این اقدام حکومت موجب وقوع قیام 15 خرداد 1342 در کشور شد. عزاداری محرم آن سال، با توجه به کیفیت برگزاری آن، نوحهها، سخنرانیها، شعارها و پلاکاردها، نمایانگر تحول مبارزات مردمی بود و نشان داد که ماه محرم میتواند چونان یک حرکت سیاسی تبلور یافته و پایههای نظام سلطنت را به لرزه درآورد.
پینوشتها:
[1]. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1390، ص 671.
[2]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 3، 1394، ص 337 - 338.
[3]. صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران، انتشارات عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 7، 1399، ص 229 - 230.
[4]. منصوری، جواد، همان، ص 677.
[5]. حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1384، ص 305.
[6]. آزادمرد شهید طیب حاجرضایی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چ 1، 1378، ص 105.
[7]. دوانی، علی، خاطرات حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ چهارم، 1382، ص 284 ـ 276.
[8]. حسینیان، روحالله، همان، ص 305.
[9]. منصوری، جواد، همان، ص 679.
[10]. همان، ص 680.
[11]. سینا میرزایی، طیب در گذر لوطیها (شرح حال، عکی و خاطراتی از طیب و لوطیهای تهران)، تهران، مدیا، چ 3، 1381، 206.
[12]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چ 1، 1378، ص 38.
[13]. عراقی، مهدی، ناگفتهها (خاطرات مهدی عراقی)، تهران، انتشارات رسا، چ 1، 1370، ص 175ـ173.
[14]. موسی فقیه حقانی، «بررسی سیر تطور عزاداری از دوره پهلوی تا انقلاب اسلامی؛ مصاحبه با آقای محمدعلی اسلامی» فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س 9، ش 33، بهار 1384، ص 146.
[15]. مهدی عراقی، همان، ص 175ـ 182.
[16]. منصوری، جواد، همان، ص 688.
[17]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، ص 355.
[18]. منصوری، جواد، همان، ص 688.
[19]. حسینیان، روحالله، همان، ص 315.
[20]. فلاحی، اکبر، محرم و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1393، ص 98.
[21]. دوانی، علی، همان، ص 356.
[22]. منصوری، جواد، همان، ص 690 و مهدی عراقی، همان، صص 182ـ180.
[23]. دهنمکی، مسعود، طیبخان (زندگی و زمانه طیب حاجرضایی)، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1398، ص 133 ـ 131.
[24]. همان.
[25]. دوانی، علی، همان، ص 364 - 365.
تعداد بازدید: 890