خاطرات

بازداشت در مکه

سال 1341 شاه به قم سفر کرد. در آن سال من [آیت‌الله محمدصادقی تهرانی] که استاد دانشکده الهیات بودم، در قم حضور داشتم. شاه در صحن حضرت معصومه(س) سخنرانی کرد. او از علماء به عنوان «معممین» نام برد و گفت: «این آقایان معممین زیر عمامه‌هایشن کاه است، فهم ندارند، اینها می‌گویند هنوز باید با الاغ مسافرت کرد. اصلاً وسایل جدید را که صنعت پیش‌پای بشر گذاشته است، اینها قبول ندارند. اینها فناتیک هستند. مرتجع هستند!» او این حرف‌ها را زد و کسی جواب آن نامرد را نداد.

حفاظت از رئیس پلیس تبریز

هر سال از روز چهارم یا پنجم محرم بعد از روضه‌خوانی در مساجد و تیمچه‌های بازار، دسته‌های عزادار با کیفیتی بسیار متین و باوقار در بازار به راه می‌افتند و تا نزدیکی‌های غروب به آخر بازار رسیده و مراسم عزاداری پایان می‌پذیرد، آن سال روز عاشورا مردم باهوش و با استعداد تبریز به رهبری روحانیت آگاه چنان تشخیص دادند که به جای یزید و ایادی او بر سر یزید زمان و دژخیمان او فریاد کشند، لذا مراسم عزاداری آن روز [سال 42] به یک تظاهرات خشم‌آلود (دمونستراسیون) مبدل شد.

عاشورای حسینی سال 42

عاشورای حسینی سال 42 که فرا رسید، امام در اعلامیه شدیداللحن خودشان یاد شهدای فیضیه را زنده کردند. این بود که در تهران مداحان و نوحه‌سرایان، در دسته‌ها و گروه‌های عزاداری، شعارهای سیاسی و نوحه‌های مربوط به قیام را سر می‌دادند؛ «در فیضیه شبی محشر به پا شد، سر سرباز دین از تن جدا شد.» دامنه اعتراضات تهران و قم به دیگر شهرستان‌های بزرگ نیز کشیده شد. روز عاشورا در قم، هنگامه‌ای برپا بود و خبر دادند که امروز عصر، امام به فیضیه خواهد آمد.

ماجرای رفراندوم لوایح شش‌گانه شاه

چند هفته بعد از لغو تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در 19 دی‌ماه 1341 شاه اصول شش‌گانه خود را اعلام نمود. و به دنبال آن، دولت عَلَم اعلام کرد که در 6 بهمن همان سال لوایح شش‌گانه به رفراندوم گذارده خواهد شد. موضوع به آراء عمومی گذاردن لوایح شش‌گانه از نظر آقایان مراجع مبهم بود. حتی پیغام‌ها و توضیحاتی که مقامات دولتی برای توجیه رفراندوم ارائه نمودند، نتوانست از ابهام موضوع بکاهد.

قطع آب و برق به روی دانشجویان

در سال 1340 با باز شدن نسبی جو فعالیت‌های سیاسی، من نیز به طرفداری از نهضت ملی و کسانی که به دنبال استیفای حقوق ملت ایران در مسأله نفت بودند، فعالیت‌های خود را آغاز کردم. روزی به مناسبت تولد حضرت حجت(عج) مجلس باشکوهی در دانشگاه شیراز برگزار شد و من [دکتر سیدعلی شریعتمداری] در آنجا سخنرانی کردم. در حین سخنرانی یکی از دانشجویان خبر کشته شدن هشت دانشجو در دانشگاه تهران را آورد و من بلافاصله این عمل را به شدت محکوم کردم و آن روز دانشجویان نیز متحصن شدند و فردای آن روز من هم به جمع متحصنین پیوستم.

بخشنامه‌ای اجباری برای دانش‌آموزان

یکی از اقدامات شاه، برگزاری رفراندوم بود. به یاد دارم که در آن روز به دبیرستانی که شعبه اخذ رأی بود، رفتم. رئیس دبیرستان که در ضمن مسئول حوزه هم بود،‌ از اوضاع ایجاد شده، ناراحت بود. اون می‌خواست بازیچه دست شاه و دستگاه حکومتش گردد. از او درباره استقبال مردم پرسیدم. سرش را به زیر انداخته بود و می‌خواست از جواب دادن طفره رود. حالتش گویای این بود که او را به زور آنجا گذاشته‌اند. در پاسخ ...

کارت تبریک برای امام خمینی

نوروز سال 43 بود که کارت تبریکی را برای حضرت امام تهیه کردیم. من [حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان] در آن زمان خوشنویسی و کمی هم نقاشی می‌دانستم. عکس حضرت امام را در قالب طرح و به‌صورت کارت تبریک در آوردیم و جمله‌ای را هم در کارت تبریک نوشتیم. خلاصه‌اش این بود که عید نوروز را به امام و مردم مسلمان تبریک می‌گوییم. زیرش هم اسم و امضای خطاط را نوشتیم. سمت دیگر کارت تبریک، قرآنی به صورت خورشید وجود داشت که اشعه خود را بر چهره حضرت امام می‌تاباند. در...

عاشورای حسینی سال 42

عاشورای حسینی سال 42 که فرا رسید، امام در اعلامیه شدیداللحن خودشان یاد شهدای فیضیه را زنده کردند. این بود که در تهران مداحان و نوحه‌سرایان، در دسته‌ها و گروه‌های عزاداری، شعارهای سیاسی و نوحه‌های مربوط به قیام را سر می‌دادند؛ «در فیضیه شبی محشر به پا شد، سر سرباز دین از تن جدا شد.» دامنه اعتراضات تهران و قم به دیگر شهرستان‌های بزرگ نیز کشیده شد. روز عاشورا در قم، هنگامه‌ای برپا بود و خبر دادند که امروز عصر، امام به فیضیه خواهد آمد. امام شبهای محرم، هر شب، به تکیه‌ای می‌رفتند.

بازداشت تا پایان اعتصاب

ماه مبارک رمضان آن سال [1341] در شرایطی که بیان شد به پایان رسید. هنوز ده روز از رمضان نگذشته بود که من [حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن بکایی] یک روز نزدیک ظهر که عازم خانه‌ام بودم، در اول محله مقصودیه (نوبر قاپوسی) دستگیر و به ساواک برده شدم. بلافاصله مرا با یک جیپ بسیار کهنه و قراضه ژاندارمری به همراه یک مأمور به نام مستعار ناصری ـ اهل مراغه ـ و با یک ژاندارم به تهران فرستادند. در وصف ماشین جیپ همین قدر می‌گویم که اگر آن جیپ در کربلا بود دژخیمان ابن‌زیاد،...

از این جمعیت چیزی نمی‌خواهم

وقتی خبر دستگیری حضرت امام، رضوان‌الله علیه و اتفاقات پانزده خرداد به تبریز رسید، همه جا تعطیل شد و سخنرانی‌ها و منبرهای تند مجدداً شروع شد. اوضاع به گونه‌‌ای بود که مردم آقای بکائی، آقای وحدت و بنده [حجت‌الاسلام والمسلمین عیسی اهری] را هر شب به یک خانه می‌بردند و نمی‌گذاشتند در خانه خودمان یا جای مشخصی بمانیم تا دست مأمورین به ما نرسد. دو شب در منزل حاج محمد آجیل‌فروش در محله ششگلان که خانواده‌ای با ایمان و انقلابی بودند ماندیم و شب‌های بعد را...
6
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.