علی اصغر اسفندیاری- مدرس دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز
این کتاب*، در 8 فصل و با مقدمهای از مترجم به چاپ رسیده و یادداشتهای هر فصل در پایان کتاب و در کنار واژهنامه و نمایه درج شده است. کتاب،فاقد منابع و مآخذ لاتین یا فارسی است.نویسنده این اثر محمد جواد عمید است و سید رامین امینی نژاد آن را ترجمه نموده است.
در مورد«اصلاحات ارضی در ایران»گرچه تاکنون کتابهای متعددی به چاپ رسیده است و این موضوع را باید تا حدودی کهنه شده به حساب آورد،کتاب حاضر را میتوان کوششی نقادانه و قابل توجه در بررسی تحولات موسوم به اصلاحات ارضی در کشور ما به زبان انگلیسی تلقی کرد.
مقدمهء کتاب،شامل برخی اطلاعات کلی در مورد کشاورزی در ایران و آنچه از نظر نویسندهء کتاب کمبود اطلاعات در بخش کشاورزی ایران است،را شامل میشود.در این مقدمه،نویسنده قابلیت اعتماد آمارهای منتشرشدهء وزارتخانههای متفاوت را نقد کرده و معتقد است که آمار وزارت کشاورزی یا مرکز آمار ایران تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند.به زعم نویسنده،به طور کلی در آمارهای رسمی،در مورد موفقیتها اغراق و شکستها کوچک شمرده شده است.
در فصلهای دوم و سوم،نظامهای اجارهداری سنتی به طور اعم و نظام ارضی پیش از اصلاحات ارضی ایران به طور اخص،تحلیل شده است.در این فصلها، زمینهء لازم فراهم شده است تا علت ایجاد اصلاحات ارضی و نحوهء اجرای آن بررسی شود.برای مثال،در فصل چهارم اصلاحات ارضی به طور نظری بررسی و سعی میشود به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه اصلاحات ارضی میتواند یا نمیتواند در بهبود شرایط زندگی تعداد زیادی از روستاییان و ایجاد انگیزهء پیشرفت در کشاورزی توفیق حاصل کند.در این فصل،دو نظام دوگرانهگرا1و وحدتگرا2 معرفی میشود.نظام نخست،از دو دسته کشاورزان دارای زمینهای وسیع و کشاورزان کمزمین تشکیل میشود؛در حالی که نظام وحدتگرا دربرگیرندهء مزارع خانوادگی کوچک است.نویسنده معتقد است که نظام ارضی وحدتگرا میتواند به دنبال یک برنامهء رادیکال توزیع مجدد زمین به وجود آید و مزارع خانوادگی را تشکیل دهد(ص 206).تحلیل نویسنده نشان میدهد که این نظام،توزیع مجدد سریع درآمد را به نفع اکثریت کشاورزان فراهم میآورد و موجب توسعهء کشاورزی میشود.نویسنده دلیل این امر را چنین ذکر کرده است که کشاورزان با این کار، انگیزهء زیادی برای استفاده از منابع خود،به ویژه نیروی کار خانوادگی فراوان برای افزایش محصول،پیدا میکنند.با این حال،محقق محترم عنوان نکرده است که در برنامهء رادیکال،توزیع مجدد زمین چگونه تعریف شده و چرا سه مرحلهء اصلاحات ارضی با آن تطبیق داده نشده است.به اعتقاد نویسنده،بعد از اصلاحات ارضی، نظام دوگرانهگرا جانشین نظام ارباب رعیتی شده است و مزرعهداران بزرگ پس از اصلاحات،زمینهای نسبتا وسیعی را صاحب شدند و امکانات بیشتری یافتند.اما اینکه کشاورزان خردهپا عملا حمایت دولت را نداشتند و ارتقایی در زندگیشان صورت نگرفته،اثبات نشده است.
در این کتاب،بر ناکارآمدی تعاونیهای روستایی تأکید زیادی شده و محقق معتقد است منبع تأمین مالی وامهای کشاورزی،بانک کشاورزی بوده و سهم کوچکی از آن نیز از سرمایه و ذخایر خود تعاونی تأمین شده.اما این منابع کفاف نیازهای مالی کشاورزان را نمیکرده بدین صورت که این گونه وامها فقط 9 درصد اعتبارات کشاورزی را بین سالهای 1963 و 1972(51-1342) تشکیل میداده است.طبق جدول 7-1 صفحهء 165،مبلغی حدود 66 میلیارد ریال که رقم بسیار بالایی است،در مجموع بازار سرمایهء روستایی را تشکیل میداده است و مشخص نیست که این بازار تا چه حد به بزرگ مالکان جدید و تا چه اندازه به خردهمالکان اختصاص مییافته است.
مهمترین انتقاد به این تحقیق،عدم توجه به شرکتهای سهامی زراعی و نقش آنها در شکلبندی نظام جدید روستایی در ایران است که بعد از اصلاحات ارضی صورت گرفت.
همچنین، به علت فقدان منابع لاتین و فارسی در پایان کتاب،مشخص نیست رجوع نویسنده به منبعی تحت عنوان(ارسویک،1976)کدام منبع است،که استدلالها براساس آن پایهریزی شده است.از به کار بردن واژهء«رادیکال»نیز چنین استنباط میشود که منابع عمدهء مورد استفادهء نویسنده،گزینشی و همسنخ با برداشت خود ایشان بوده است.شاید از همین رو است که از تحلیلهای«کاتوزیان» در مورد اقتصاد ایران و نتایج اصلاحات ارضی در بخشهای پایانی استفاده شده اما از تحلیلهای نامبرده دربارهء خود اصلاحات ارضی استفاده نشده است.عمدهء مطالب عنوان شده طبق یادداشتهای پایانی، از«لمبتون»، «مؤمنی»، «خسروی» و عدهء دیگری است که در ادبیات مزبور جایگاه محکمی ندارد.برای مثال،بهتر بود به اثر ارزشمند «سوئیلکوها»-کارشناس دفتر بین المللی کار-تحت عنوان اشتغال و توزیع درآمد در جامعه روستائی ایران که تحلیلی بر عملکرد اصلاحات ارضی بر جامعهء روستائی است،اشاره میشد(-کاتوزیان1،1974).
به طور خلاصه باید گفت که قبل از اصلاحات ارضی،جمعیت روستانشین ایران به طور عمده،یا نسقدار یا خوشنشین بودند و نسبت این دو گروه بین 60-50 و 40-30 درصد کل جمعیت یک روستا بود.در مرحلهء اول اصلاحات ارضی،فقط نسقداران واجد دریافت زمین شدند نه خوشنشینان؛و معافیتها و ملاحظات متفاوت به نفع مالکین بزرگ باعث شد تا فقط کمتر از 25 درصد نسقداران یا 15 درصد کل روستاییان صاحب زمین شوند.در مرحلهء دوم،سه شق«توافق خرید»، «اجاره»و«ادامهء کشت بنا بر سیستم قدیم»به اختیار مالکین اعلام شد و کمتر از یک سوم نسقداران صاحب زمین شدند و زمین خود را خریدند یا سهمی در شرکتهای تعاونی دریافت داشتند.40 درصد نیز زمین را اجاره و 28 درصد «زراعت براساس سیستم قدیمی»را اختیار کردند.بعدها دو مرحلهء دیگر به عنوان مرحلهء دوم اجرا شد؛که در این کتاب،مسائل،مرحله به مرحله بررسی شده است. شاید اینکه نویسنده،اصلاحات ارضی را وحدتگرا قلمداد نکرده است،ناشی از عدم سیاست برشی در قالب اصلاحات بوده باشد؛کما اینکه مرحلهای کردن آن را نیز منجر به دوگانهگرایی دانسته است که البته دلایل کافی برای آن وجود ندارد.
اصطلاحات به کار رفته در کتاب،نسبتا بجا و هماهنگ با ادبیات مربوط بوده اما برخی اصطلاحات متداول در ادبیات مربوط،به خوبی ترجمه نشده.برای مثال نویسنده،«خوشنشین»را روستایی بیزمین و یا فاقد کشت تعریف کرده است در حالی که مشخص نیست این تعریف متکی به کدام توجیه است؛علاوه بر اینکه در مقابل تعریف ارائه شده،میتوان این پرسش را نیز مطرح کرد که آیا میتوان فردی را که شغل آرایشگری در روستا بود و گاهی نیز به عنوان کارگر کشاورزی در روند کشاورزی مشارکت میکند،جزء خوشنشینان به شمار آورد یا نه.نحوهء معادلسازی اصطلاحات در کتاب،از اساس،به تغییراتی نیاز دارد که مترجم محترم باید به منابع بیشماری که در این زمینه وجود دارد،مراجعه میکرد و متداولترین آنها را برمیگزید.
در مورد تعاریف،به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که دربارهء تکثر کاربرد اصطلاحات توسط افراد متفاوت-چه ایرانی چه خارجی-به خوبی توضیح داده نشده است.حتی مشخص نیست که منابع به کار برده شده،صرف نظر از آنها که در یادداشتها آورده شدهاند،کداماند.نداشتن منابع و کتابشناسی مربوط نیز از عمدهترین معایب کتاب است.
کاستی دیگر کتاب،عدم اشاره به فضای ایجاد شده بعد از اصلاحات ارضی در اقتصاد ایران است.برای مثالبه شرکتهای سهامی زراعی و شرکتهای کشت و صنعت و مسائل مربوط به این گونه نهادهای ایجاد شده بعد از اصلاحات اشارهای نشده است.در این زمینه بهتر بود به پایاننامهء دکترای اعتماد مقدم در مورد عملکرد شرکتهای مزبور که در دانشگاه آکسفورد انگلستان انجام شده است،اشاره میشد (اعتماد مقدم1،1979).
نویسنده به صدمات ناشی از کوچک شدن ابعاد زمین کشاورزی بعد از اصلاحات ارضی اشارهای نکرده و از دو مورد مالیکت ارضی دو گانهگرا و وحدتگرا یاد کرده است که این دو اصطلاح،کاملا بر سه مرحلهء اصلاحات ارضی در ایران قابل انطباق نیست.آنچه در مراحل مختلف اصلاحات راضی در ایران انجام شد،محروم کردن حدود 5 /1 میلیون خانوادهء روستایی با نام خوشنشین از داشتن زمین بود که باعث مهاجرت این افراد به شهرها شد.بازماندگان در روستا یا زمینهای با قطعات بزرگ داشتند که دیگر حاضر به استفاده از خوشنشینان به عنوان کارگر کشاورزی نبودند(به جهت ترس از صاحب نسق شدن در آینده)و از اینرو آنها به کشت مکانیزه روی آوردند و حتی فرزندانشان نیز به شهرها مهاجرت کردند؛یا صاحب زمینهای کوچک بودند که گرچه در ابتدا حق فروش زمین را نداشتند اما بعدها با تبدیل زمین به سهام،در شرکتهای سهامی زراعی حق سهم خود را فروختند و عازم شهرها شدند(چرا که سهام به سهولت قابل واگذاری بود).پس،خالی شدن روستاها از کشاورزان،ناشی از دو قطبی شدن3ساختار بخش کشاورزی و روستایی بود.ثروتمندان و مالکین بزرگ،روستا را از کارگر کشاورزی خالی و فرزندان خود را به علت تمکن و مکانیزه کردن زمین به شهرها روانه کردند.اقشار کم درآمد و روستاییان ضعیف هم از فقر ناشی از کوچک بودن ابعاد زمین،راهی شهرها شدند (-اسفندیاری،1377).
گرچه نویسندهء کتاب با دیدی انتقادی و کلی نه(انتقاد عملکردی)به اصلاحات ارضی نگاه کرده،مشخص نکردهاند که اگر اصلاحات ارضی صورت نمیگرفت، ساختار روستاها و بخش کشاورزی مملکت به چه صورت میبود.به ویژه اینکه بعد از انقلاب نیز مطرح شدن مباحثی چون بند ج و هیئتهای هفت نفره،تأکید مجددی بود بر اجرای اصلاحات و خارج کردن بزرگ مالکان از صحنهء بخش کشاورزی ایران و اصولا هدف اصلی اقتصادی-اجتماعی-سیاسی اصلاحات ارضی،حذف تمامی مالکین از صحنهء روستاها نبود بلکه ایجاد خرده مالکینی بود که بتوانند با کشت مکانیزه،تولید را افزایش دهند.از همین رو بود که مقامات عالی رتبه اظهار میداشتند که کسانی که امروز صاحب زمین شوند،خرده مالکین در آینده خواهند بود.مقایسهء زمینهای تحت بهرهبرداری بین سالهای 1339 تا 1353 نشان میدهد که در این سالها توزیع زمینهای تحت بهرهبرداری فقط به نفع بهرهبرداران بزرگ تغییر کرده بدین صورت که بهرهبرداران 50 هکتار به بالا،افزایش و بهرهبرداران زیر 50 هکتار کاهش یافته است(-«نظام ارضی در روستاهای ایران»،1360).
در نتیجهء دو قطبی شدن،کل ساختار بخش کشاورزی با الگویی تککوهانه از خردهمالکین شکل گرفت؛که نتیجهء آن،انتقال منابع انسانی از روستاها و کاهش اشتغال بخش کشاورزی بود.فقیران،روستا را ترک کردند چون فقیرتر شده بودند و خردهمالکین ثروتمند،روستا را ترک کردند چون ثروتمندتر شده بودند.برای برخورد با این مشکل،تکنیک«سرمایهبر»در کشاورزی،با منطق افزایش بهرهوری کار و زمین از طریق ادغام صاحبان زمینهای کوجک و روستاییانی که به تازگی صاحب زمین کوجک شده بودند،د واحدهای بزرگتر،در دستور کار قرار گرفت؛که طی برنامهء چهارم و پنجم به شکل شرکتهای سهامی زراعی و کشت و صنعت و تعاونی تولید کشاورزی تبلور یافت،یعنی زارعین صاحب زمین به زارعین صاحب سهامهای کاغذی تبدیل و راه برای تمرکز سهام در دست عدهای قلیل هموار شد زیرا سهامداران کم مایه به سهولت میتوانستند سهم خود را به دیگری واگذار کنند و عازم شهرها شوند.نویسنده رد این کتاب،در صفحهء 159، در نتیجهگیری از جدول 6-9،علت ایجاد چنین وضعیتی را متناسب با تحلیل فوق تجزیه و تحلیل نکرده است.
پی نوشت
(*).عمید،محمد جواد،ترجمهء سید رامین امینینژاد،نشر نی،چاپ اول،تهران،1381.
(1). Bimodal
(2). unimodal
(3). Polarization
کتابنامه
اسفندیاری،علی اصغر.1377.«تأثیرات برنامههای اول تا پنجم بر تغییرات ساختاری و جابهجایی نیروی انسانی در اقتصاد ایران»،همایش پنجاه سال برنامهریزی توسعه در ایران(20-18 اسفند ماه 1377)،ج 1،دانشگاه علامه طباطبایی و سازمان برنامه و بودجه.
«نظام اراضی در روستاهای ایران»،1360،دفتر اجتماعی وزارت برنامه و بودجه.
Etemad Moghaddam,F.1979,The Comparative Performance of Agribusiness,Farm Corpration and Small Scale Peasant Farming.Oxford University
Katuzian,M.A.1974,ááLand Reform in Iranáá,Journal of Peasantru Studies
مجله فرهنگ، پاییز 1385، شماره 59
تعداد بازدید: 5183