الهام صالح
پابهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)، گردآوری و تدوین: امیررضا ستوده، ج 4، ناشر: نشر پنجره
■
عنوان کتاب، به آنچه در متن آمده، نزدیک است. در این کتاب از امام خمینی(ره) سخن گفته میشود که رهبری یک ملت را بر عهده گرفتند. راویان، هر کدام در کنار ایشان بودهاند و در دورههای مختلف ارتباط با ایشان، خاطراتی را به یاد میآورند که میتوانند این خاطرات را با دیگران به اشتراک بگذارند. آنها در کتاب «پابهپای آفتاب» از خاطرات خود از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران سخن میگویند.
جلد چهارم کتاب «پابهپای آفتاب»، 38 راوی دارد که حجتالاسلام سید محمدجواد علمالهدی، آیتالله سید جعفر حکیمی، آیتالله سید محمدصادق لواسانی، حجتالاسلام عباس محفوظی، آیتالله فاضل لنکرانی، حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری، آیتالله محمد یزدی و آیتالله محمود یوسفی غروی، برخی از این افراد به شمار میروند.
هر یک از خاطرات و مطالب کتاب «پابهپای آفتاب»، هم از ویژگیهای شخصیتی امام خمینی(ره) و هم از ویژگیهای سیاسی و اجتماعی ایشان سخن میگوید.
آیتالله مجتبی عراقی، یکی از افرادی است که در این کتاب از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، خاطراتی را روایت کرده. وی ضمن اشاره به اینکه سابقه آشناییاش با امام خمینی(ره) به سال 1309 بازمیگردد، درباره یکی از ویژگیهای شخصیتی ایشان چنین گفته است: «تواضع و فروتنی ایشان زبانزد همه آشنایان دور و نزدیک است. آنچه در این تواضع و فروتنی چشمگیر است و جای دقت دارد، عدم ریا و غیر ساختگی بودن آن است. آن حضرت به راستی متواضع و فروتن بودند.»
برخی از خاطرات، هم ویژگیهای فردی و شخصیتی امام خمینی(ره) و هم ویژگیهای سیاسی ایشان را دربرمیگیرد. خاطره آیتالله محمد فاضل لنکرانی از جمله همین خاطرات است. موضوع این خاطره به واقعه فیضیه قم و حمله ساواک به مردم و طلبهها اختصاص دارد. در این واقعه، اطرافیان امام که نگران بودند، درِ منزل ایشان را بستند و قفلی هم به آن زدند، واکنش امام چنین بوده است: «وقتی امام از جریان کارهای ساواک و نیز بستن در خانه مطلع شدند، بدون اینکه به کسی حرفی بزنند از اتاق بیرون آمدند و پایین رفتند و در منزل را باز کردند. حتی دو طرف در را باز گذاشتند و خودشان هم به اتاقی که در نزدیک در بود رفتند و در آنجا نشستند. صدای ساواکیها و شعارهایشان لحظه به لحظه نزدیکتر میشد، ولی امام بدون آنکه در چهرهشان ترسی به چشم بخورد، نشسته بودند. گویا از اینکه هزار نفر به خانه بریزند و آنچه میخواهند انجام دهند، هیچ هراسی نداشتند.»
آیتالله محمدهای معرفت نیز ضمن اشاره به ویژگیهای مانند صلابت، قاطعیت و نفوذ، از داشتن مهارت فوقالعاده در ساختن انشانها به عنوان یکی دیگر از ویژگیهای امام خمینی(ره) نام میبرد و در اینباره توضیح میدهد: «ویژگی دیگر ایشان این بود که در ساختن انسانها، مهارت فوقالعادهای داشتند. یعنی در این که افراد و جامعه را برای پذیرش حرفهای خودشان آماده کنند. من در سال 1342 در قم نبودم، ولی میگفتند وقتی که در قم تظاهرات و درگیری میشد، اگر طلبهها میخواستند در مغازهای پنهان شوند، راهشان نمیدادند و مردم درِ خانههایشان را به روی طلبهها باز نمیکردند. اما وقتی که این حرکت عظیم بر ضد شاه شروع شد، من در قم بودم. به چشم خودم دیدم که مغازهدارها طلبهها را پشت ویترینها مخفی میکردند، مردم درِ خانهها را باز میکردند و طلبهها را مخفی میکردند.»
وی همچنین درباره شیوه تدریس امام خمینی(ره) چنین توضیح داده است: «ایشان در درس، مجال میدادند که شاگردان اشکال بگیرند. آن هم در درسهای عمومی در سطح خیلی وسیع، علمی و دقیق که مدرس به هر موضوعی فکر کرده و خیلی وقت صرف کرده بود.»
آیتالله محمد یزدی هم به عدم تجملگرایی رهبر انقلاب اسلامی اشاره کرده است: «یک روز احمد آقا [فرزند امام] آمدند و به من گفتند که: «آقا از این خانه ناراحتند. میگویند این خانه تجملی است. به من فرمودهاند که بروید یک خانه تهیه کنید وگرنه من میروم خانه خودم.» خانه خود ایشان در کوچه پس کوچه بود و رفت و آمد مشکل بود و اصلا امکان نداشت که در آن جمعیت رفت و آمد کند. به ایشان گفتم: «اینجا مناسبترین جایی بود که ما دیدیم. به دلیل اینکه در ورودی و فضای جلوی خانه و رفت و آمد ایشان به مدرسه فیضیه و ... باید در نظر گرفته میشد.»
این خاطرات، بخشی از خاطراتی است که در جلد چهارم کتاب «پابهپای آفتاب» به آنها اشاره شده. همه این خاطرات، خواندنی هستند و هر کدام از آنها وجهی از شخصیت فردی و سیاسی امام خمینی(ره) را بازگو میکنند. با توجه به آشنا ساختن مردم با ویژگیهای ایشان، انتشار چنین کتابی، ضرورت خاصی دارد، اما این کتاب، جز آنچه در محتوای آن منتشر شده، دارای نواقصی است. اینکه در فهرست کتاب، به نام افرادی که خاطرات خود را بیان کردهاند، اشاره شده، ویژگی مثبتی به شمار میرود، اما این کتاب، مقدمه ندارد و با توجه به این موضوع، مخاطب نمیتواند به اهداف انتشار چنین کتابی پی ببرد. مقدمه، کلید ورود به کتاب است، اما جلد چهارم «پابهپای آفتاب»، این کلید را در اختیار مخاطب خود نمیگذارد. هدف از انتشار کتاب، چگونگی تدوین و گردآوری مطالب و زمان اختصاص یافته به تدوین کتاب، هر یک از این اطلاعات اگر در مقدمه کتاب قرار بگیرد، میتواند برای مخاطب راهگشا باشد.
بعضی پرسشهای مطرح شده برای مصاحبهشوندهها، پرسشهای کاملی نیست و با توجه به اینکه برخی خاطرات در قالب مصاحبه بیان شدهاند، لازم بوده است اصول حرفهای مصاحبه در آنها رعایت شود.
برخی از مطالب در قالب مصاحبه منتشر شده و برخی از آنها، صرفا خاطرهگونه است. استفاده از یک قالب یکسان میتوانست این کتاب را خواندنیتر کند. همچنین لازم بوده است در ابتدای هر مطلب، بیوگرافی کوتاهی از شخصی که خاطرهای از امام خمینی(ره) را بیان کرده، ارائه بشود. این کتاب با تعدادی از تصاویر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به پایان میرسد که لازم بوده است شرح کوتاهی بر هر یک از این عکسها نوشته شود.
«پابهپای آفتاب» صرف نظر از اینها، از نظر محتوا کتاب ویژهای است و تعدد افرادی که خاطرات خود را نقل کردهاند بر جامعیت آن میافزاید. آشنایی با ویژگیهای بنیانگذار جمهوری اسلامی، به قطع این کتاب را به اثری خواندنی و جذاب تبدیل کرده است.
تعداد بازدید: 4545