الهام صالح
آفتاب حصار: تاریخ شفاهی حضور امام خمینی(ره) در کرج طی سالهای 39 تا 41، مصاحبه، تدوین و پژوهش: سعیده محرمی، سمیر کتف/ ناشران: حوزه هنری استان البرز، معاونت فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری کرج و انتشارات سوره مهر، 1392، 174 صفحه
■
جلد کتاب، ترکیبی از رنگهای قرمز، نارنجی و طوسی است. روی این جلد، میتوان طرحی از یک روحانی را مشاهده کرد. او بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است که کتاب به حضور ایشان در حصار کرج میپردازد. کتاب «آفتاب حصار» نام گرفته. «حصار» که نام یک مکان است و آفتاب نیز استعارهای از سکونت کوتاه مدت امام خمینی(ره) در این مکان. عنوان مناسبی است که کلمات نقش بسته در زیر آن، مخاطب را درباره موضوع کتاب راهنمایی میکند: «تاریخ شفاهی حضور امام خمینی(ره) در کرج طی سالهای 39 تا 42».
«آفتاب حصار»، شرحی از خاطرات اهالی حصار کرج از حضور امام در این مکان است. امام، سه ماه را در تابستان سال 1339 به خاطر آب و هوای مناسب کرج، در خانه یکی از معتمدین متدین کرج به نام حاج محمدعلی ملکخانی گذراندند. در سالهای 1339 تا 1342 نیز به واسطه آشنایی با شیخ حسین لنکرانی به این شهر رفت و آمد داشتند. کتاب «آفتاب حصار»، این حضور را هم از منظر اسناد و هم از نگاه افرادی که در حصار کرج با ایشان در ارتباط بودند، مورد بررسی قرار میدهد.
پیشگفتار، مقدمه، نگاهی به زندگی امام خمینی(ره) تا سال 1339، اسناد، آشنایی با استان البرز، حضور امام در کرج، اوضاع سیاسی کرج در زمان حضور امام، فعالیتهای انقلابی مردم کرج در اسناد ساواک، خاطرات اهالی حصار کرج از حضور امام، فهرست مآخذ و عکسها و سندها، فصلهایی است که در فهرست این کتاب از آنها نام برده شده، اما در این فهرست، فصلها و بخشها به خوبی از یکدیگر تفکیک نشدهاند، به عبارتی، فهرست، فصلبندی درستی ندارد. همچنین شماره صفحه بخشهای هر فصل مشخص نشده که باعث میشود مخاطب برای یافتن مطلب مورد نظر خود به جای مراجعه به فهرست، به صفحههای کتاب رجوع کند.
حضور امام خمینی(ره) در کرج شاید یکی از موضوعهایی باشد که برای همه مخاطبان آشنا نیست. این کتاب، این حضور را پررنگ میکند تا مخاطب به شکل بهتری از آن آگاهی یابد. فصلی نیز به نام «حضور امام در کرج» به شرح این حضور کوتاه مدت میپردازد: «امام خمینی(ره) به مدت چند ماه در تابستان سال 1339 در حصار کرج اقامت داشته است. این اقامت کوتاه، به منظور استراحت و استفاده از آب و هوای خوب کرج بوده. ایشان در طول این اقامت به همراه خانواده، به مطالعه و نگارش دروس حوزوی خود مشغول بوده، از مصاحبت دوستان وفادارش لذت میبرده و به اتخاذ تصمیمات مهم در زمینه مسائل سیاسی وقت میپرداخته. در سالهای بعد هم امام به رفت و آمد و ارتباط با انقلابیون کرج ادامه داد.»
بین بخشهای مختلف این کتاب، در بخش «خلاصهای از وقایع سالهای 39 تا 41» به صورت مختصر درباره رویدادهایی مانند «توشیح قانون اصلاحات ارضی از جانب شاه» (15 خرداد 39)، «قطع روابط ایران و مصر به دنبال شناسایی رژیم اشغالگر قدس» (4 مرداد 39)، «تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیئت دولت» (14 مهر 41)، «سخنرانی امام خمینی(ره) در روز عید فطر درباره رفراندوم ششم بهمن» (7 اسفند 41) و «اعلام عزای عمومی عید نوروز 42 از سوی امام خمینی(ره)» (22 اسفند 41) به مخاطب اطلاعاتی ارائه میشود که فهرستوار بودن آنها خوانش مطلب را آسان میکند.
اهالی حصار کرج نیز با توجه به سکونت کوتاه مدت امام خمینی(ره) در کرج و رفت و آمد به این شهر، از ایشان خاطرههایی دارند که این خاطرهها نیز فصلی از کتاب را تشکیل میدهد.
محسن صادقی، محمدباقر اویسی، حسین زکیخانی، حسین خوشنام، اکبر توکلی، حجتالاسلام آقامحمدی، رامین طلایی، اصغر سلطانی، علیرضا ابوطالبی، فاضلی اشتهاردی، محمد مدرسی، خلیل میرهاشمی، زهرا مددی، احمد ملکخانی، حسین مددی، ولیالله ملکی، علی صحراپور، علیاکبر مصطفایی و ابوالحسن شریفی، راویان این خاطرات هستند.
محمدباقر اویسی، از کاسبان کرج درباره آشنایی با امام خمینی(ره) چنین نقل کرده است: «پدرم حاج تقی، فردی روحانی و مقید به احکام شرع بود و به مسائل روز اهمیت میداد. سال 40 که امام به اینجا تشریف آوردند، پدرم به اتفاق آقای فاضلی -که در قم بودند- ملاقاتهایی با امام داشتند. آقای فاضلی با امام در ارتباط بود. روزی ایشان به پدرم گفت که آقای خمینی را به اینجا آوردهام و از مراجع بزرگ هستند. پدرم به ملاقات امام رفت. بار دوم مرا نیز همراه خود به ملاقات ایشان برد. از آمدن امام به حصار یک هفته میگذشت. ما برای دیدن امام به منزل آقای ملکخانی رفتیم.»
محمد ملکخانی پیش از سال 1339 با آقای فاضلی که از شاگردان امام خمینی(ره) بود، دوستی داشت و در کلاسهای ایشان هم شرکت میکرد. زهرا مددی، دخترخوانده وی نیز خاطره خود را در بخشی از کتاب بازگو کرده است: «پدرم با آقای فاضلی سر کلاس امام میرفتند. بعد که امام مریض شدند دکترها گفتند که باید یک جای ییلاقی بروی که هوایش خوب باشد. آقای فاضلی پیشنهاد کرده بود که دوستم تازه یک ساختمان ساخته و هوای حصار خیلی خوب است. آن خانه رو به رودخانه بود. هنوز کسی در این خانه نرفته بود. امام خانه را دید و درباره کرایهاش با پدرم صحبت کردند که پدرم گفت من کرایه قبول نمیکنم و قابل ندارد. امام گفت من اینطوری قبول نمیکنم و باید اول کرایه را معلوم کنی. پدرم دیدند امام اصرار میکند، گفتند خودتان معلوم کنید. امام گفتند 150 تومان یا 300 تومان، این را دقیقا یادم نیست.»
این خانه همان خانهای است که فریده مصطفوی، دختر امام آن را چنین توصیف کرده: «آن خانه دو اتاق و ایوان داشت. همسطح کوچه بود ولی پلههای زیادی داشت که به حیاط میرسید. حیاط با زمینها و باغهای کرج همسطح بود.»
دختر امام خمینی(ره) درباره علت اقامت ایشان در حصار کرج نیز در کتاب چنین گفته است: «در خرداد سال 39 به محله حصار کرج رفتند و آنجا به مدت سه ماه ساکن بودند. کوچهای بود که رودخانهای از کنارش میگذشت. گمان میکنم یک طرف خانهها و طرف دیگر رودخانه بود. کرج مثل الان بزرگ نبود. بیشتر باغ و... بود. معمولا وقتی امام از قم خارج میشدند، اواخر خرداد بود و اواخر شهریور هم برای شروع کلاسها و درسهاشان برمیگشتند. چون تابستانها قم خیلی گرم بود. آب خیلی کم بود و برای خانواده مشکل بود که توی گرما و بیآبی قم دوام بیاورند و وسایل خنک کننده اصلا نبود، از قم خارج میشدیم.»
خاطراتی که اهالی حصار کرج از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیان کردهاند، به صورت پشت سر هم آمده است. بهتر بود این خاطرات به صورت بخشبندی انتشار مییافت تا هم صفحههای داخلی کتاب، زیبایی بیشتری داشته باشد و هم این خاطرات از یکدیگر تفکیک شود. در هر خاطره هم که به صورت اول شخص مفرد روایت شده، راوی خود را در ابتدا معرفی کرده است. بهتر بود این معرفی کوتاه، خارج از متن خاطره و به صورت مجزا در ابتدای هر خاطره انتشار مییافت.
«آفتاب حصار» بخشی نیز با عنوان «اسناد و تصاویر» دارد که با توجه به وجود این بخش، قرار گرفتن برخی اسناد در صفحههای ابتدایی کتاب، کاری نامتعارف و غیر معمول است که ترتیب کتاب را به هم میریزد.
این کتاب، یکی از کتابهای مجموعه «انقلاب اسلامی در البرز» است که وقایع مربوط به دوران مبارزات انقلاب اسلامی در شهرستان کرج را بررسی میکند.
تعداد بازدید: 4195