عليرضا عليزاده مدني
پانزده خرداد،نه تنها نقطه عطف نهضتهاي تاريخ ايران بلكه سرآغاز تعريف نويني از نهضتهاي سياسي در جهان معاصر محسوب ميشود. قيام 15 خرداد كه در قالب حركت و خيزش سياسي و انقلابي با رويكرد ديني به وقوع پيوست. در كاوشي جامعهشناسانه و فراگير مهمترين ويژگي و امتياز خود را نسبت به همه نهضتها و انقلابهاي جهان در «فرهنگي» بودن خود نمايان كرد. «بسياري از نظريههاي پيشين انقلاب بر اين نظريه تأكيد داشتند كه انقلابها يا به نوعي منعكسكننده تئوري ماركسيستي انقلاب است كه انقلاب را معلول تضاد طبقاتي ميبيند يا بر اين معنا تأكيد ميكند كه عدم تعادل سيستم موجب ظهور انفجار اجتماعي و انقلابي ميشود.
همچنين مهمترين پايگاه مبارزاتي مردمي در سيستمهاي معاصر مراكز توليد و بخشهاي اقتصادي جامعه بوده است؛اما انقلاب اسلامي را اولين سپيدهدم طلوع خود در خرداد ماه 42 مساجد و مراكز ديني را پايگاه و خاستگاه خود يافت. و چنين شد كه فرهنگ ديني بستر و سرچشمه حركتهاي مردمي شد. اين آغاز كه نويدبخش نوع جديدي از انقلاب بر پايههاي فرهنگ ديني بود. عملا نقطه پاياني بود. در تئوري كساني همچون هانتينگتون كه دو روند انقلابي را با نگاه غربي بودن انقلابها (انقلاب فرانسه و روسيه) و شرقي بودن آنها (انقلاب نيكاراگوئه كوبا. چين و ويتنام) از هم متمايز ميساخت. از نظرگاه اين تحليلگران با يك نگاه كلي، انقلابها در جوامع در تجديد يا در حال انتقال از دوره سنتي به مدرن صورت ميگيرد ولي ظرفيتهاي ساختاري جهان غرب و شرق، كنشها و واكنشهاي انقلابي متفاوتي را به وجود ميآورد.
بسياري از شرقشناسان هنوز هم در جستجوي كشب رازهاي انقلابي هستند كه در آن جوانترين افراد جامعه، به سربازي و جانبازي پيرمردي شتافتند كه روزي از آنها به عنوان سربازان آرمانهاي خود نام برده بود و در آن زمان هنوز اين سربازان جانبركف در گهوارههاي خود آرميده بودند.
پروسه خرداد 42 تا بهمن 57. در مقابل همه نظريهپردازان مدل جديدي از انقلاب را كه عطر ونشان ديني داشت و ميشد از آن به عنوان انقلاب ديني ياد كرد، مطرح ميساخت.
رهبر هوشمند و دلآگاه نهضت، كودكان غنوده در گهوارهها را به عنوان لشكر سدشكن و سلحشور خود اعلام كرد و اين سخن در شرايطي بيان شد كه اوضاع جهاني در نظر اول هيچ افق روشني را از همراهي و همدلي نسل نو با فرهنگ و مباني نهضت اسلامي نشان نميداد.
چهرهةاي حماسي انقلابهاي چپ كه به ضرب و زور احزاب و گرايشهاي ماركسيستي با رنگ و بوي هنري و مبارزاتي داغ در مراكز دانشگاهي و فرهنگي ترويج ميشد. از سويي و معرفي چهرههاي هنري و هنرپيشگاه غربي در رنگ و لعابهاي جديد و هوس برانگيز از سوي ديگر هيچ نشاني از گرايش نسل نوپا، به سمت انديشههاي ديني و انقلابي بيان نميكرد. بيان اين نكته در چنين شرايط جهاني نميتوانست منشاء و مبدا عادي وسادهاي داشته باشد. بلكه اين سخن در آغازين دوره انقلاب عمق نگاه و بينش امام خميني را روشن ميساخت كه چگونه از لابهلاي پردههاي الوان فريب با تكيه بر دانايي و اشراق به پيشبيني حقيقي ميپردازد كه تا سالها براي بسياري تحليلگران، شرقشناسان و روشنفكران كنگ و غيرقابل فهم بود.
اشراف رهبري نهضت بر فرهنگ به رگ وجان تنبده جوانان آينده و آگاهي وي از قدرت برانگيزانندگي فرهنگ عاشورا و كربلا او را به نكتهاي واقف كرده بود كه فرزانگان و فرهيختگان جامعه نيز براي درك آن به زمان طولاني نياز داشتند.
او برخلاف ديدگاه طبقاتي رهبران انقلابهاي ديگر جهان كه تكيه خويش را بر گروهي از نيروهاي كار و توليد قرار ميدادند يا در جستجوي مناطق و جغرافياي خاصي بودند كه در آن به دلايل مادي و مكان و شورش فراهم شود. تكيه خويش را بر عموم بسي قرار دادند كه قرار دادند كه قرار بود در مسجدها و تكيهها علمداران عزاي حسيني باشند و فرهنگ ديني «زيرساختها و مباني روح آنها را تعريف كند.
نهضت امام خميني در حركت پيشروانه و كاملا مجزا از ديگر انقلابهاي همعصر در حوزه شعارها و اهداف تاكتيكي و استراتژيكي خود نيز اولويت و صافت را به فرهنگ، بالاخص فرهنگ ديني داد.
در شرايطي كه عظيمترين طوفانهاي انقلابي جهان حول محور ناي مسكن و ارادي رقم ميخورد و صحنههاي بصري آن از كوبيدن قاشقها روي ميز نهار كارگران و دانشجويان تبلور ميبافت. نهضت خرداد شعارهاي خويش را در چارچوب اصول ديني وفرهنگي ملت مسلمان سامان داد بدينمنوال اولين انقلاب در جهان توانتس خود را از حصار سياسي و اقتصادي رهايي بخشيده و آرمانهاي فرهنگ ديني و معنوي را به عنوان نقطةاشتراك همه انسانهاي موحد به اهداف انقلاب مبدل سازد.
تعداد بازدید: 4993