حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی(1)
شاید وقتی مرحوم میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را صادر میکرد تا از این طریق با تهاجمات پیچیده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی استعمار انگلیس و ذات تهاجمی تمدن جدید غرب مقابله کند، هیچگاه تصور نمیکرد که روش تحریم در مبارزه، بعدها به عنوان اندیشهای کاملاً کارآمد بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران و پارهای از کشورهای زیرنفوذ استعمار را تحتتأثیر قرار دهد.
اکنون به راحتی میتوان معنای این اظهارات پارهای از کارگزاران سیاستهای نظام استبدادی پادشاهی در ایران و روشهای غرب را در غارت منابع ملی این کشور درک کرد که بعد از نهضت تنباکو گفتند:
دخالت اضطراری میرزای شیرازی در امر سیاست گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگهداری از تجاوزات بیگانگان بسی سودمند بود و لیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشیده شد که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجه در آینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را برهم زده و هر یک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه خود وادارد.(2)
گفتمان رسمی غرب تحت عنوان تجدد و ترقی و اصلاحطلبی آمده بود که تکلیف سیاست در شریعت را جدا کند اما میرزای شیرازی با پیوند زدن یک عمل سیاسی ـ اقتصادی به اعتقادات مسلمان نشان داد که فهم مسلمانان و عالمان اسلامی از نسبت سیاست و شریعت سنخیتی با فهم مسیحیان و پدران کلیسا ندارد.
دلدادگان به غرب تبلیغ میکردند که امتزاج سیاست و شریعت نه تنها دامان شریعت را لکهدار بلکه اساس سیاست را هم متزلزل میسازد.(3)
اما مجتهدان شیعی با پیوند زدن آسمان سیاست به ریسمان شریعت نشان دادند که مرحوم صدرالمتألهین بیربط هم نگفته بود که:
سیاست هیچ راهی ندارد مگر اینکه در ظل شریعت قرار گیرد. زیرا اینها مانند روح و جسد هستند در یک کالبد. سیاست عاری از شریعت مانند جسدی است که روح در وی نباشد... نهایت و غایت سیاست، اطاعت از شریعت است و سیاست برای شریعت مانند عبد است نسبت به مولای خود که گاهی از وی اطاعت میکند و گاهی معصیت و نافرمانی میکند. پس اگر سیاست از شریعت اطاعت کرد، ظاهر عالم مطیع و منقاد باطن عالم میگردد و محسوسات در زیر سایه و ظل معقولات قرار میگیرد و اجزا به جانب کل حرکت میکند.(4)
چرا این پیوند ضروری است؟ چون آن کسی که از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیابت داشت باید بتواند ضبط سیاستی که وظیفهاش نگاهداری فضای زندگی برای مسلمانان است بنماید.(5)
اگر یک رهبر دینی اختیار این را نداشته باشد که فضای زندگی پیروان آن دین را در مقتضیات زمان حفظ کند و آنها را در مقابل حوادث واقعه به اتخاذ تصمیم درست رهنمون شود، آن دین چگونه دینی در ارتقای زندگی مادی و معنوی پیروان خود خواهد بود؟
استعداد مذهب شیعه در انطباق با مقتضیات زمان، رمز کارآمدی تعلیمات فقهای ما در عصر مقابله همه جانبه با حضور دین در زندگی اجتماعی مسلمانان است.
اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران یکی از روشهایی است که فقهای شیعه بارها از آن برای حفاظت از فضای زندگی مسلمانان بهره گرفتند.(6)
نان خود بر سفره مردم خوردن، به نعمت خویش منت از دیگری بردن، خانه همسایه سوختن و چراغ اجانب برافروختن و جامه خویش دریدن و کلاه بیگانه دوختن نه کار عقلا است.(7)
این شعار اساسی و اصلی اندیشه تحریم در تاریخ معاصر ایران بود که در سختترین شرایط به یاری استقلال، آزادی و امنیت سیاسی و اقتصادی جامعه در مقابل تهاجمات دولتهای بیگانه آمد و تمامیت ارضی ایران را در دوران تهاجم ایدئولوژیک غرب علیه دنیای آزاد حفظ نمود.
آنچه در این مقاله عرضه میشود گوشه دیگری از مبارزات علمای دینی و مردم ایران در مقابله با جریانات وابسته به نظام صهیونیستی و لیبرالیستی غرب است که قبل از نهضت امام خمینی تلاش میکردند به نوعی دست مسلمانان را از شاهرگهای حیاتی سیاسی و اقتصادی کشور کوتاه کنند. این اسناد نشان میدهد که علمای دین همیشه با بیداری کامل همه حرکات جریانهای منحرف وابسته به بیگانگان را زیرنظر داشته و اجازه نمیدادند فضای زندگی مسلمانان آنچنان آلوده به سیاسیهای استعماری گردد که دیگر امکان پیدا کردن راه چاره برای آن میسر نباشد.
از حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای سیدهادی خسروشاهی در ارسال این مقاله به فصلنامه پانزده خرداد سپاسگزاریم.
ـ اعلامیه «ملت مسلمان ایران»
در اوج ترکتازی! حزب بهایی وابسته به صهیونیسم بینالمللی، علاوه بر اداره تلویزیون اختصاصی و ویژه و در اختیار داشتن امکانات بیحد و حصر برای فعالیتهای مختلف این حزب مشکوک، مسأله انحصارطلبی آنها در امور اقتصادی کشور امر مهمی بود که به وضوح در همه سطوح دیده میشد تا آنجا که در پروژههای صنعتی، کشاورزی و فنی و غیره. و یا در تأسیس شرکتها و مقاطعهکاریها سهم کلی و یا عمده، نصیب بهائیان میشد و البته این امر، بدون پرداخت! پورسانت به دربار و ژنرالهای شاه و دیگر اوباش وابسته به رژیم، مقدور و عملی نبود!
شرکت زمزم یا پپسیکولا، به طور انحصاری در اختیار «حبیب ثابت پاسال» بود که کانال 2 تلویزیون کشور را هم در اختیار داشت!
پس از آغاز مبارزه با این حزب سیاسی وابسته به صهیونیسم، توسط مرحوم آیتالله بروجردی و به خاموشی گراییدن تدریجی آن، با دخالت و شیطنت عناصر مشکوکی چون ژنرال باتمانقلیچ و امثال او «پپسیکولا» به عنوان سمبل بهائیت در ایران، در شبکه وسیعی در سراسر کشور، حتی دهات و روستاها، توزیع و پخش میشد که این امر موجب نگرانی بود بویژه که گفته میشد از فروش هر بطری نوشابه، مبلغی به «بیتالفسق» حزب بهایی پرداخته میشد.
در چنین جوی و با احساس مسئولیت، اعلامیهای در رمضان سال 1377 هـ توسط اینجانب تهیه و در چاپخانههای «علمیه» و سپس «حکمت» و بعد «دارالعلم» چاپ و در سراسر کشور توزیع گردید که علیرغم اظهار مخالفت بعضی از آقایان علما در قم، به تدریج آثار مثبتی از اعلامیه ظاهر شد و مرحوم آیتالله سیدرضا صدر که یکی از معترضین به حقیر بود! پس از مسافرت تابستانی به دماوند و ییلاق اطراف تهران، وقتی در بقالیها و فروشگاههای آنها پپسی کولا را نمیبینند، به تحقیق میپردازند و طبق گفته خودشان به اینجانب، معلوم شده بود که مردم با دریافت اعلامیه و آگاهی از فتوای آیتالله بوجردی در فروشگاههای خود از عرضه پپسیکولا خودداری میورزند و آنهایی هم که آن را عرضه میکنند با استقبال مردم رو به رو نیستند.
برای آخرین بار تعداد 5 هزار نسخه از اعلامیه در چاپخانه دارالعلم قم، به هزینه مردم مسلمان اصفهان ـ توسط مرحوم حسین عبدالهی خوروش ـ چاپ نموده بودم که اینجانب در خیابان ارم قم توسط دو مأمور شهربانی قم دستگیر شدم!
اتفاقا محل دستگیری مقابل کتاب فروشی عدالت، مربوط به آقای حبیبالله ترکمنی، از فدائیان اسلام بنام قم بود... من طبق معمول زیر بغل کتابی داشتم که مملو از اعلامیه بود... به مأمورها گفتم این کتاب چون سنگین است، به این کتاب فروشی تحویل میدهم و بعد با شما میآیم!...
آنها هم پذیرفتند و من داخل کتابفروشی عدالت رفتم، اولا موضوع دستگیری را خبر دادم و ثانیا کتاب را تحویل دادم و گفتم اعلامیهها را بردارد و کتاب را نگه دارد.
مأموران مرا سوار تاکسی کردند و در باجک که مرکز شهربانی قم بود ـ پیاده شدیم! مأموران گفتند که کرایه تاکسی را باید بدهی! ـ که به نظرم 10 ریال میشد؟ ـ گفتم: چرا من بدهم؟ یکی گفت: چون تو مجرم هستی باید بپردازی!، من عصبانی شدم و گفتم، مؤدب حرف بزن! مجرم تو هستی که مرا بدون حکم و مدرک کتبی جلب کرده و به اینجا آوردی؟... بالاخره کرایه تاکسی را دادند و گفتند بعد از شما میگیریم!
مرا به اداره آگاهی بردند که رئیس آن شخص بدنامی به نام کامکار بود.
«کامکار» به ظاهر احترام کرد و گفت که شما را از تهران خواستهاند، باید به تهران عازم شوید! گفتم اشکالی ندارد ولی من باید به بیت آیتالله بروجردی اطلاع دهم تا بدانند که مرا به خاطر چاپ فتوای ایشان، دستگیر کردهاند!
کامکار ناراحت شد و گفت چه لزومی دارد؟ گفتم بالاخره سرپرست و مسئول ما طلبهها ایشان هستند... کامکار با سرهنگ سجادی رئیس شهربانی خبیث که به شیخ محمد! معروف بود و هر روز و شب در صف اول نماز آقای بروجردی و یا آقای نجفی حضور مییافت! تماس گرفت و گفت که فلانی میخواهد با بیت آقا تماس بگیرد!
سرهنگ سجادی اجازه نداد و گفت او را بفرست به بالا. مأموری مرا به طبقه بالا برد. در طبقه دوم اطاق سرهنگ سجادی قرار داشت... وارد شده و سلام کردم! پاسخی نداد! رفتم روی یک صندلی نشستم! خیلی ناراحت شد! گفت چرا نشستید؟ گفتم صندلی برای نشستن است! شما جواب سلام مرا که واجب است نمیدهید، نباید توقع داشته باشید که برای نشستن از شما اجازه بگیرم... من نه میدانم که اتهامم چیست؟ و نه حکم کتبی برای جلب من در اختیار است و نه...
سرهنگ سجادی گفت: زیاد حرف نزن. این چه اعلامیهایست که تو منتشر کردی؟ مگر تو مجتهد و صاحب فتوا هستی که اعلامیه صادر میکنی؟
گفتم اعلامیه من شامل فتوای من نیست بلکه اگر دقت کنی شامل فتوای آیتالله بروجردی و آیتالله زاهدی قمی است، اگر فتوای آنها به نظر شما صحیح نیست، باید به آنها مراجعه کنید نه اینکه ناشر آنها را دستگیر کنید!
سرهنگ سجادی که نخست خیلی تند و اهانتآمیز و بیادبانه برخورد کرده بود، کمی نرم شد و گفت شما را مرکز خواسته است؟ و از طرفی اگر آقا بداند (مرادش آیتالله بروجردی بود) من به ایشان چه بگویم؟... پیشنهاد میکنم موضوع را همینجا ختم کنیم، با این شرط که شما اولا به هیچ کس حتی رفقای طلبه نگویی که به شهربانی جلب شدی! و ثانیا همه اعلامیههایی را که تا الان در «چاپخانه دارالعلم» داری چاپ میکنی! تحویل ما بدهی و دیگر چاپ نکنی تا ما بتوانیم پاسخگوی مرکز باشیم!
گفتم موضوع اول در اختیار من نیست... چون طلبهها در خیابان ارم دیدند که مرا مأمورین شما دستگیر کردند، وقتی سؤال کنند، من باید پاسخ درست بدهم!
در مورد دوم اشکالی ندارد! دو هزار نسخه دیگر دارند چاپ میکنند (تعداد واقعی 5 هزار نسخه بود) که آنها را میگویم چاپخانه برای آقای کامکار بفرستند!...
به ظاهر تشکر! کرد و من هم به وعده خود عمل کردم و دو هزار نسخه از اعلامیهها را به باربری دادم که به شهربانی ببرد و گفتم که حق باربری را هم از کامکار بگیرد!!
و بقیه را بلافاصله به خانه امنی بردم و دو روز بعد به اصفهان فرستادم... داستان این اعلامیه و واکنش دستگاه و گزارشهای ساواک در این زمینه در کتاب برادر ارجمند جناب آقای دکتر جواد منصوری آمده است که من از نقل تفصیل آن میگذرم.(8)
البته در اعلامیه «ملت مسلمان ایران» به ظاهر هدف تحریم پپسیکولا و معامله و خرید کالاهای بهاییان بود، ولی در واقع هدف اصلی مبارزه با ایادی استکبار و صهیونیسم و قطع ید سارقین بیتالمال و تضعیف بنیه اقتصادی حزب بهایی وابسته به اسرائیل را داشت و به یاری حق در این زمینه با موفقیت هم همراه بود که بعدها، اسناد ساواک و گزارشهای شهرستانها نشاندهنده نوع تأثیر و نگرانیهای مقامات امنیتی است... در اعلامیه اینجانب علاوه بر متن فتوای آیتالله بروجردی و آیتالله زاهدی قمی، چنین آمده بود:
...در ماه مبارک... باید حقایق را بیپرده گفت و مردم را بیدار ساخت و البته امر به معروف و نهی از منکر دو رکن مهم و اساسی از ارکان اسلامی است پس بر همه افراد مسلمان واجب بوده و منحصر به یک عده مخصوص نیست.
موضوع خرید و فوش پپسیکولا که مدیر شرکت آن یک نفر بهایی سابقا یهودی است و روی همان سابقه دشمنی یهودیان بااسلام و مسلمین، مدیر پپسیکولا از هر بطری پپسیکولا یک ریال به نفع تبلیغات بهاییگری اختصاص داده و سازمان جاسوسی بهاییان هم آن را علیهاسلام و مسلمین صرف میکند... آیا وجدان مردم مسلمان اجازه میدهد... که به دستگاه خیانت و جنایت بهاییگری که توسط دشمنان اسلام به وجود آمده است، کمک کنند؟...
نشر و توزیع این اعلامیه، در سطح کل کشور و توسط مردم و طلاب حوزههای علمیه بلاد و تأثیر مثبت آن در سقوط بازار فروش پپسیکولا باعث میشود که «شرکت زمزم!» طی نامهای به رئیس ساواک، ضمن شکایت و گزارش درباره بعضی از افراد مینویسد:
در چند ماه اخیر فعالیتهای تهدیدآمیزی بر علیه فروشندگان پپسیکولا در حوالی بازار و سایر نقاط شهر به موقع اجرا گذاشته شده. ولی با فرارسیدن ماههای محرم و صفر این فعالیتها به شدت ادامه پیدا کرده... و با نوشتن نامههای بدون امضا فروشندگان پپسیکولا را تهدید به قتل میکنند...
در یکی از گزارشهای ساواک در این رابطه آمده است:
سهامداران شرکت زمزم (پپسیکولا) قریب به اتفاق بهایی میباشند و از بدو تأسیس نمایندگی پپسیکولا در شهر مذهبی قم مواجه با مخالفت آیتالله بروجردی گردیده ساواک مزبور (قم) نمایندگی پپسیکولا را در شهر قم فوقالعاده مضر و موجب بدبینی محافل روحانیت با اولیاء امور تشخیص داده بود...
این نکته اساسی و مهم را، امام خمینی قدسسره، طی سخنانی چنین تبیین نمودند: «اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و جهان اعلام خطر میکنم قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در معرض قبضه صهیونیستها است که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید اعمال خود قبضه میکنند و ملت مسلمان را از هستی در تمامی شئون ساقط میکنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهودیت است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأیید میکنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود سکوت نمیکنند...»(9)
این بود خلاصه داستان اعلامیه «ملت مسلمان ایران» با امضای اینجانب که در 15 /9 /77 ه.ق ـ یعنی نیم قرن پیش ـ از «حوزه علمیه قم» منتشر گردید.
متن کامل اعلامیه که بیتردید در دهها هزار نسخه در سراسر ایران منتشر گردید، به قرار زیر است:
اسلام برتر و بالاتر از همه:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم مسلمان ایران پپسیکولا نمینوشند
توجه فرمایید: با فرارسیدن ماه مبارک رمضان باید تبلیغات همه جانبهای مسلمین در سراسر ایران، علیه دشمنان اسلام شروع شود زیرا در ماههای دیگر امکانات موجوده به ما اجازه نمیدهد که حقایق را آنطور که لازم است، به همه مردم برسانیم ولی در ماه مبارک که خوشبختانه مسلمانان روز و شب در مجالس و مجامع عمومی شرکت میکنند، باید حقایق را بیپرده گفت و مردم را بیدار ساخت و البته توجه دارید که امر به معروف و نهی از منکر که دو رکن مهم و اساسی از ارکان اسلامی است، بر همه افراد مسلمان واجب بوده و منحصر به یک تیپ و یک عده مخصوصی نیست...
از جمله مسائلی که متأسفانه مورد ابتلاء همه مردم مسلمان ایران شده، موضوع خرید و فروش و استعمال پپسیکولا است که مدیر شرکت آن یک نفر بهایی معلومالحالی است که سابقا هم یهودی بود و روی همان سابقه دشمنی که یهودیها با اسلام و مسلمین داشته و دارند، مدیر پپسیکولا نیز از هر بطری پپسیکولا 1 ریال به نفع تبلیغات بهاییگری اختصاص داده و سازمان جاسوسی بهاییان هم آن را علیه اسلام و مسلمین صرف میکنند (و البته در این که مدیر پپسیکولا یک نفر بهایی است معروف به «ثابت پاسال» هیچگونه شکی نیست و هرکسی میتواند در تهران از کسبه و بازاریان تحقیق کند).
روی همین اصل است که علمای اعلام از خرید و فروش و استعمال پپسیکولا منع کردهاند، و در این صورت آیا وجدان مردم مسلمان اجازه میدهد که پپسی را استعمال کنند و با استعمال هر بطری یک ریال به دستگاه خیانت و جنایت بهاییگری که توسط دشمنان اسلام به وجود آمده است، کمک کنند؟!
اینک ما در اینجا متن فتوای حضرت آیتالله العضمی آقای بروجردی رهبر بزرگ مردم ایران را که درباره لزوم ترک معامله با بهاییان صادر فرمودهاند درج میکنیم و البته فتوای حضرت معظمله یک فتوای کلی جامع و کاملی است و تعیین مصادق آن در خارج، وظیفه خود مسلمانهاست.
(سؤال)
حضرت آیتالله العظمی آقای بروجردی مدظلهالعالی علی رؤسالمسلمین بحق محمد و آله
چه میفرماید راجع به معاشرت و معامله با بهاییان از قبیل الکل و شرب با آنها و مهمانی کردن آنها و به مهمانی رفتن و زن دادن به آنان و زن گرفتن از آنها و دخول حمامات آنان و راه دادن آنها به حمامات مسلمین و خرید و فروش با آنها و کرایه و اجاره دادن املاک و وسایل نقلیه از آنها و معالجه نزد آنها و اصلاح سر و صورت آنان و کار کردن برای آنها مجانا و یا تحت هر یک از عناوین معاملات شرعیه از قبیل جعاله و مزارعه و مساقات و شرکت و صلح و نحو این امور از انحاء معاشرات و معامله با آنها. مستدعی است نظر شریف را مرقوم دارید.
ادامالله ظلکم.
(جواب)
بسمه تعالی
لازم است مسلمین نسبت به این فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترک کنند فقط از مسلمین تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند.
حسین الطباطبایی(محل مهر مبارک)
فتوای آیتالله العظمی آقای بروجردی وظیفه هر مسلمان با ایمان را در مقابل بهاییان که بر خلاف شایعات دروغ یک مشت معدود بیش نیستند، معلوم میکند و اینک ما در اینجا متن نظریه حضرت حجتالاسلام آقای حاج شیخ ابوالفضل قمی دام بقائه را که یکی از علما و مدرسین و مفسرین حوزه علمیه قم هستند درباره خصوص پپسیکولا درج میکنیم تا حقیقت مسأله برای همه مردم مسلمان ایران روشن شود.
بسمه العالی
حضرت حجتالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج میرزا ابوالفضل قمی دامبقائه
فتوایی که حضرت آیتالله العظمی آقای بروجردی درباره لزوم ترک معامله و مخالطه و معاشرت با بهاییان صادر فرمودهاند ذهن مسلمین را در این قسمت روشن کرده است ولی تقاضا میشود که نظر شریف را در خصوص پپسیکولا (که مدیر شرکت آن و کارگران کارخانه آن بهایی هستند) مرقوم فرمایید:
ادامه الله بقائکم الشریف 29 شعبان 1377
بسمه تعالی
اقدامات بنده راجع به ممنوعالشرب و البیع بودن پپسیکولا معروف است و متعلق بودن آن به آن طایفه خبیثه روشن است از این جهت لازم است بر جمیع مسلمین از آن احتزاز کنند.
ابوالفضل القمی
برادران مسلمان:
1. این بیانیه را بخوانید و بدهید دیگران نیز بخوانند و به رفقای خود در شهرستانها نیز بفرستید.
2. در مجالس و مجامع به برادران مسلمان خود نیز موضوع را گوشزد کنید.
3. اگر ممکن شد در شهرستان خود عین بیانیه را چاپ و پخش کنید.
4. اگر فروشندگان پپسی گوش به حرف شما ندادند آنها را به قطع معامله تهدید کنید زیرا مرد مسلمان باغیرت با افراد بی مبالات معامله نمیکند.
5. فریب تبلیغات و آگهیهای پپسی کولا را نخورید و اگر بالای تابلوهای پپسیکولا بسمالله الرحمن الرحیم دیدید بدانید که برای گول زدن شما نوشتهاند زیرا همین شرکت پپسیکولا است که تابلوی مشروبفروشیهای تهران را داده است.
6. اگر در مکه معظمه و مدینه طیبه و عتبات عالیات مردم پپسیکولا مینوشند باید توجه داشته باشید که مدیر کارخانه آنها بهایی نیست و افراد مسلمان است.
7. برای مبارزه با دستگاه جاسوسی بهاییان به دستور حضرت آیتالله العظمی آقای بروجردی، در قم تمام تلویزیونها که متأسفانه آن هم متعلق به ثابت پاسال است و برنامههای ضداسلامی داشت، جمعآوری شد.
حق سرانجام پیروز میشود
رمضانالمبارک 1377، قم، حوزه علمیه
سید هادی خسرو شاهی
ـ اعلامیه «پیام»
بعد از مدتی، اعلامیهای با امضای آقای سید صادق زیارتی منتشر شد که خیلی تند و حماسی بود و البته در واقع میتوانست نشاندهنده روحیه مبارزهجویانه نویسنده آن باشد.
آقای زیارتی در مدرسه «حجتیه» هم حجره مرحوم سیدعلی آقا تهرانی(10) و حجتالاسلام جناب آقای شیخ هادی فقهی آذرشهری بود و من هم با هردو بزرگوار رفیق بودم و برای شنیدن مطالب عرفانی آقای تهرانی تقریبا بعضی روزها به نزد ایشان میرفتم.
این رفتوآمد، به طور طبیعی به رفاقت با آقای زیارتی هم انجامید و ما روابط صمیمانهای داشتیم. ولی بعدها به علت ارتباط من با آیتالله شریعتمداری، آقای زیارتی به تدریج در همکاری با ما(؟!) ملاحظات و تحفظاتی!! پیدا کرد که علیرغم عدم اظهار موضوع، با توجه به نوع برخوردهای سرد! برای من کاملا روشن بود. و البته هر کسی تشخیصی دارد که برای او حجت است و جای گله و ایراد هم نیست. به هر حال اعلامیه «پیام» با امضای آقای زیارتی منتشر شد و طبعا ما هم موافق آن بودیم!
اعلامیه ایشان تحت عنوان «پیام» شامل نکات زیر بود:
1. لزوم بازگشت اهل قرآن و ایمان به سوی خدا و انجام وظایف شرعی، بویژه امر به معروف و نهی از منکر و هشدار به اینکه در صورت عدم اقدام به واجب، دچار عذاب الهی در دنیا و آخرت خواهند شد.
2. خطاب به حامیان قرآن ـ که قاعدتا مراد علما و روحانیون هستند ـ که در قبال ظلم و ستم و حمله دشمنان اسلام به سرزمین اسلامی سکوت اختیار کردند... و اشاره به این نکته که این سکوت مورد رضایت خدا و پیامبر نبوده و مطابق دستورات الهی نیست.
3. جامعه فاسد، با موعظه و پند اصلاحپذیر نیست و راهحل اصلاح بنیادی، یک جنبش حاد دینی است که دامنه این جنبش، به طور طبیعی، وسیع تواند بود!
4. عهد و پیمان با خدای واحد ـ پیمانی محکم و استوار برای ادامه مبارزه ـ تا آخرین نفس و عدم اعتنا به اهانتها و تهمتها و توطئهها در طی مسیری که در پیش پای مجاهدان قرار دارد.
4. استمرار جهاد همهجانبه بر ضددشمنان داخلی و خارجی تا سرحد وصال به حق، یعنی شهادت... و بیباکی مطلق در پیمودن این راه. زیرا آنچه را که در نظر ما بیاهمیت است، جان است و مال است و خون و ایمان مطلق هم هست که پیروزی یا شهادت هر دو موجب سعادت خواهد بود و افتخارآمیزترین آن را برای زندگی خود انتخاب میکند...
5. دعوت هواداران راه حق، برای پیوستن به این نوع جهاد ـ یا جنبش حاد دینی؟! ـ تا همدوش و هم قدم در یک جنبش عالمگیر همگام شوند.
این پیام در متن خود ابهامی ندارد و نشاندهنده خواستهها و آرزوها و آمال نویسنده آن است و البته آقای زیارتی پس از انتشار این اعلامیه ـ که از نظر من امضای صریح آن به صلاح نبود ـ و اقدامات عملی در این راه و فعالیتهای دیگر، مجبور به هجرت به عراق شد و توفیق اقامت و زیارت در نجف اشرف، سالیانی دراز نصیب و همراه وی گردید.
لازم به یادآوری است که این اعلامیه یا پیام که سالها قبل از آغاز نهضت اسلامی و حرکت 15 خرداد منتشر شده، تاریخ انتشار ندارد...
متن پیام به این شرح است:
پیام
ای آنان که خود را مسلمان و پیرو مکتب قرآن میدانید، باید یقین کنید و ایمان بیاورید که عظمت و احترام شما برتری و استقلال شما، زمانی بازمیگردد که به سوی خدا بازآیید، از امر به معروف و نهی از منکر به واسطه ریاست و جاهطلبی و به ملاحظه حفظ شخصیت خود، خودداری نکنید، و بدون کوچکترین واهمه از لغزش هر کس که میلغزد جلوگیری کنید، ستمکاران را از کردار ناسزاوارشان نهی کنید، با دست و زبان و با قلب و اراده سخت مخالفت خود را ابراز دارید. قطع داشته باشید که این راه پست و ننگینی که میپیمایید از مرگ حتمی شما جلوگیری نمیکند. بدانید که موجب این همه بدبختیها شما هستید. شمایی که هزاران عمل فجیع. کردار ظالمانه و ضدانسانی را ندیده میگیرید، و غافل از این که فردا در دادگاه عدل الهی سرافکنده و روسیاه خواهید بود، شمایی که از وظایف مسلمه خویش شانه خالی کرده و فرار میکنید، و غافل از اینکه فردا در روز حساب راه فرار و بهانهای نخواهید داشت.
وای بر شما ای کسانی که خود را حامی قرآن میدانید، آیا سکوت در قبال این همه ظلم و ستم و حملههای علنی و مخفیانه دشمنان اسلام به ممالک و سرزمینهای مسلمانان و غارت بیتالمال و توهین به مقدسات مذهبی و اشاعه فحشا از دستورات قرآن است؟ و از قرآن به شما چه دستوری داده شده؟ آیا قرآن و اسلام همیشه شما را امر به سکوت میکند؟ و با ازدیاد منکرات امر به معروف را قلما، قدما، زبانا، عملا به همه کس اعم از بزرگ و کوچک، بازاری و کارگر، مجتهد و محصل، واجب و لازم نمیداند؟
باید بدانید که امروز برای اصلاح جامعه پر فساد جز یک جنبش حاد دینی هیچ موعظه و نصیحتی تأثیر نداشته و وضع فعلی را به حد اعتدال نخواهد آورد...
روی همین است که ما با خدای خود پیمان بستهایم، پیمان اصیل و پا برجا، پیمان محکم و خللناپذیر که در راه او تا آخرین نفس بکوشیم و البته هیچ فحش و توطئه ناجوانمردانه و اشکالتراشی جاهلانه در روحیه خللناپذیر تربیتیافتگان مکتب انقلابی اسلام تأثیر سوئی ندارد علاوه آنان را در مبارزهای برای اجرای احکام قرآن در سرزمینهای عزیز اسلام شروع کردهاند پا برجا و مصممتر میگرداند. فکر ما، روح ما بالاتر از آن است که با انتقاد ناروایی سست و متزلزل شود. آری تشبثات جاهلانه و حسودانه ما را از ادامه راهی که در پیش گرفتهایم بازنمیدارد و ما به جهاد همهجانبه خود علیه دشمنان داخلی و خارجی اسلام تا سر حد وصال به خدا یعنی تا سر حد شهادت ادامه خواهیم داد و از هیچ نیرو و قدرتی ترس و هراسی به خود راه نداده، مردانه به جانب مقصود پیش خواهیم رفت. و آنچه در نظر ما بیاهمیت است جان است و مال است و خون و ایمان داریم که شهادت یا پیروزی هر دو به نفع ما و عین سعادت ما است.
این راه ما افتخارآمیزترین راهی است که بشر متفکر که تمامی جوانب کار و زندگی خود را در نظر بگیرد نمیتواند برای خود جز این راه انتخاب کند. ما این راه را بایستی برویم زیرا وظیفه خود را در قبال عزت اسلام چنین تشخیص دادهایم و امیدواریم که همه مسلمانان و طرفداران راه حق و حقیقت، هم دوش و هم قدم با مجاهدین تزلزلناپذیر راه خدا گام برداشته و با یک جنبش عالمگیر بهپا خیزند، و از هیچ نیرو و قدرتی ترس و هراس نداشته باشند.
دانشجوی علوم دینی
سید محمد صادق زیارتی
ـ اعلامیه بدون عنوان
سومین اعلامیه با امضای رسمی یکی دیگر از طلاب حوزه علمیه قم که متأسفانه مانند اعلامیه دوم، فاقد تاریخ است، با امضای آقای «میر ابوالفتح دعوتی» منتشر گردید... آقای دعوتی از جمله طلاب جوان و جدیدالورود! والاسلام! به حوزه علمیه قم بود و همراه دوستن جوان دیگر، چون آقایان میرباقری، سیدرسول تهرانی، حسین کبیر، سیدحسن معین، عبدالحسین معزی و غیر هم، جزء اصحاب دعای ندبه، دعای سمات و دعای کمیل بود که توسط «ما»: مرحوم آقا شیخ علی آقا پهلوانی، مرحوم آقا شیخ قاسم تهرانی، آقا سیدمحسن خرازی، آقا رضا استادی و حقیر و چند نفر دیگر ـ در مسجد و کتابخانه مدرسه حجتیه ـ و یا منزل آقا سیدمحسن خرازی، متصل به مدرسه ـ برگزار میشد.
آقای دعوتی همیشه نیمساعتی قبل از وقت نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا ـ در مسجد حجتیه حضور مییافت و به اقامه «نماز» مشغول میشد؟! من فکر میکردم که «نوافل» را ادا میکند ولی بعدها روشن شد که علاوه بر «نوافل» به ادای «قضا»ی نمازهای فوت شده چندساله دوره دبیرستان میپردازد! و این «اقامه نماز» گاهی حتی بعد از اتمام نماز جماعت و متفرق شدن افراد هم استمرار مییافت.
به هر حال آقای دعوتی با روحیهای خاص و معنوی و روشی مؤدب و اخلاقی با همه دوست جوان میجوشید! ولی گاهی بیدلیل میخروشید! و تکیه کلامش هم این بود که «باید»! چنین و چنان شود! یا «باید» چنان کنیم و چنین...
برای شناخت روحیه این «طلبه جوان» میتوان نگاهی کوتاه به اعلامیه بدون عنوان ـ ولی به امضای ایشان ـ داشته باشیم.
این اعلامیه که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود شامل نکات زیر است:
1. نخست اشارهای به هجمه و «استمار صلیبی» که از قرن نهم هجری آغاز شده و اینکه کشورهای اروپایی ـ مسیحی، در سایه کوشش و تلاش به پیشرفتهایی نائل آمده و موفق شدهاند که کشورهای اسلامی به خواب رفته را مورد هجمه و تجاوز قرار دهند.
2. استعمار صلیبی با کمک اسلحه «پیشرفت علوم» به دور ساختن نسل جوان مسلمان، از اسلامگرایی پرداخته و در اثر غفلت مسلمین! در اجرای این توطئه تا حدود زیادی موفق شده است.
3. استعمار صلیبی باز در اثر توطئههای برنامهریزی شده، توانسته اوضاع داخلی کشورهای بسیاری را از لحاظ دینی، اقتصادی، نظامی و... مختل سازد و این البته نتیجه غفلت و سستی مسلمانان بود.
4. در مقابل این وضع چه باید کرد؟... نخست باید مسلمانان بدانند که دشمن زیادی دارند و باید به وسیله تحقیق و «جاسوسها»! دشمنشناسی کنند و آنگاه از علوم و اختراعات آنها بهره گیرند! سپس مردم را بیدار سازند و به پیشرفت و پیشی جستن از آنها بپردازند!
5. این غفلت مسلمین، محصول روشی حکومتی «پادشاهان و خلفای اسلامی» بوده که «لکه ننگی» بر دامان آنان خواهد بود ولی البته این وظیفه «دانشمندان اسلام» است که به فکر چاره باشند و جوانان اسلام را متناسب با زمان پرورش داده و تربیت نمایند!... که متأسفانه مدت 500 سال از آن غفلت کرده و اصولا به فکر چاره نبودهاند... و اکنون راه چاره چیست؟
6. باید مسلمین و دانشمندان یأس و ناامیدی را از خود دور کنند و به «یاری» خداوند امیدوار باشند و افکار عمومی را روشن سازند و سطح علوم را بالا ببرند وگرنه نتیجه نهایی سستیها و تنآساییها «چیزی جز نابودی در راه غیر خدا» نخواهد بود!
7. نکته مهم و پایانی آن که: برای پایان دادن به این سقوط و انقراض! «دانشمندان اسلام» سهم خاصی دارند و باید وارد صحنه عمل شوند و از «زحمتها و تهمتها و تمسخرها و آزارها و اذیتها» نهراسند تا این «نواقص» را که ناشی از «فقدان علم و دانش است جبران کنند و کسانی که سستی نمایند در حقیقت از روح اسلام بهرهای نبردهاند.»
این خلاصه محتوای خواستهای آقای دعوتی در آن بیانیه بود که اشاره شد متأسفانه تاریخ ندارد... آقای دعوتی در این راستا که قرار بود «جزوههای زیادی»! هم منتشر سازد با توجه به شرایط و جو حاکم بر اوضاع ارتجاعی محافل ما! شاید چندان موفق نبودهاند... ولی همواره کوشیدند که «قلم بزنند» و حتی با استفاده از «شعر» هدف را دنبال کنند که بهترین نمونه آن شعر بلندی ـ سبک نو ـ است که تحت عنوان «جمال الدین» و با امضای مستعار «صالح امین» درباره نهضت اسلامی سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی سرودهاند که نخست به شکل رسالهای چاپ شد و سپس در ویژهنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر»، شماره 1 و 2سال پنجم، مورخ 1375 نقل گردید.
پس از انقلاب، آقای دعوتی مدتی در نهادهای مختلف از جمله وزارت امور خارجه، به کار فرهنگی پرداخت و اکنون نیز علیرغم بازنشستگی؟! در جراید خاصی از جمله «یالثارات الحسین» مقالاتی منتشر میسازد.
متن کامل بیانیه آقای دعوتی چنین است:
بسمالله الرحمن الرحیم
از آغاز قرن نهم هجری بود که کشورهای اروپا «یعنی ممالک مسیحی» شروع به فعالیتهایی نمودند و در اثر جد و جهد شبانهروزی خویش پیدرپی موفق به اکتشافات و اختراعات و تحقیقات تازه و بدیعی شدند که برای آگاه شدن به کارهای آنان باید به تاریخهای مفصل رجوع شود. باری پس از یک دو قرن که گذشت ممالک مسیحی که رقیب اسلام و اسلامیان بودند و واجد هزاران صنعت و علم و هنر گشته قوای طبیعت را به نفع خود استخدام کردند و در این ایام مشغول نقشهکشی برای ریشهکن ساختن ممالک اسلامی گردیدند و متأسفانه در سراسر این مدت کشورهای اسلامی در خوابگرانی فرورفته بودند و هرگز از پیشرفتهای رقیب خود خبری نداشتند. این بود که در نتیجه این غفلتها رقیب چندین رساله مسلمین یعنی اروپا دست همت و شجاعت بر کمر زده یکباره بر آب و خاک ممالک مسلمین حمله آورده دین و ناموس و مرز و بوم آنان را متزلزل ساخت و برای اسلامیان جای فرار و راه چاره نماند زیرا دول اروپایی از یک طرف با اظهار سخنان پسندیده و عقاید ظاهرا منطقی و فرضیههای فریبنده خود موفق شدند که عقاید مسلمین را متزلزل کرده کم و بیش روش خویش را بر آنان تحمیل کنند و چنان در این مورد زبردست و با نقشه پیش آمدند که بیشتر جوانان مسلمین اروپاییگری را برای خود یک نوع افتخار شمردند و از طرف دیگر اروپاییان توانستند با پخش سرمایه و اسلحه افراد ناراضی و اقلیتهای هر کشوری را علیه آن کشور بشورانند و در هر سرزمینی صدها فرقه و هزاران تفرقه پدید آوردند و از اختلافات مردم استفاده کنند و از طرف دیگر توفیق یافته که با اعمال سیاستهای گوناگون و نقشههای منظم خود اوضاع اقتصادی و لشکری و کشوری و دینی هر سرزمینی را مختل سازند و مردم را به میل خود منقلب کنند.
همه این وقایع اسفناک واقع شد و همگی در اثر سستیها و تنآساییهای مسلمین بود و حالاآنچه باید نشود، شده و آنچه نباید بیاید آمده است و اینک باید ببینیم مسلمین در مقابل این پیشامد میبایست چه کار کرده باشند و اینک میباید چه کار بنمایند.
میگوییم اولا بایست مسلمین متذکر شده باشند که دارای دشمنان فراوانی میباشند که آن دشمنان شب و روز در کمین و منتظر فرصت نشستهاند که هرگاه موقع مناسب شود حمله آورده اسلام را ریشهکن کنند. ثانیا باید تحقیق کرد، به وسیله جاسوسها و عمال خود از چگونگی دشمنان خود آگاهی یافته باشند و ثالثا باید افراد لایقی را برانگیخته صنایع و اکتشافات و اختراعات آنان را ربوده باشند و رابعا باید خود به تفکر و اندیشه پرداخته افکار مردم را متوجه و بیدار ساخته باشند و خود را دوشادوش رقیب نیرومند کرده و از آنان پیش افتاده باشند اگر مسلمین به این وظایف عمل میکردند آن گاه امید آن بود که استقلال فکری و دینی و مذهبی و ملی خود را بتوانند حفظ کنند. ولی مسلمین هیچگاه به فکر این سخنان نیفتادهاند. قرنهایی را در خواب گران سپری کرده تاریخ اسلام را لکهدار کردند و این ننگ دامن پادشاهان و خلفای اسلامی را میگیرد از آن روی که در اندیشه حفظ مرز و بوم کشورهای اسلامی نبودهاند و قوای ارتشی جنگی را تکمیل نکردهاند و نیز دامن دانشمندان اسلام را میگیرد از این روی که در تعالی و ترقی علوم جامعه نکوشیدهاند زیرا هنگامی که رقیب اسلام اسرار موجودات را کشف میکند و ابزار و وسایل گوناگون را اختراع مینماید و عقاید و نظرات جالبی را بیان میدارد بر آسمانها پرواز میکند و دریاها را میشکافد و کوهها را استخدام میکند در این هنگام پر واضح است که دانشمندان اسلام باید خطر پیشرفت رقیب را حس کرده به فکر علاج افتاده جوانان اسلام را پابهپای رقیب تربیت کرده، دانشها آموزند.
دانشمندان اسلام میبایست در این موضوعات اندیشهها کرده باشند که متأسفانه در طی این چند قرن یعنی از 500 سال پیش به این طرف در این موارد کمتر اندیشهای شده است و به همین روی جوانان اسلام دستهدسته در چنگ اروپاییان و مادیین افتادند. این تقصیراتی است که از پیشینیان سر زده و آنچه نباید بشود فعلا شده است ولی باید ببینیم اکنون باید چه کرد.
میگوییم اولا باید صفت یأس را که موجب دوری از خداست کنار گذارده به یاری خداوند امیدوار شد و ثانیا باید دانست که امروز چارهای جز مجهز شدن و مردانه وارد میدان عمل گشتن و روشن کردن افکار عمومی و بالا آوردن سطح علوم نیست و ثالثا باید قبول کرد و دریافت که پایان سستیها و بزدلیهای کنونی ما چیزی جز نابود شدن در راه غیر خدا نیست و باید فهمید که در آینده نزدیکی سستیهای ما موجب پیشرفت رقیب سرسخت ما یعنی کمونیزم خواهد شد.
سخنانی که باید گفته شود فراوان است و فعلا مجال درج آنها نیست ولی تنها یک موضوع را باید متذکر شویم و آن این که این سقوط و انقراض و خفقانی که فعلا به مردم مسلمان، روزگار را تلخ کرده است مطلبی است که از حیث اسلام قابل اهمیت است و همگی مردم به ویژه دانشمندان اسلام باید بر این انقراض بیندیشند و وارد عمل شوند و پیداست که در این راه زحمتها و تهمتها و تمسخرها و آزارها و اذیتها خواهد بود و معذلک باید کوشندگان در این راه بکوشند و این نواقص را که از فقدان علم و دانش است جبران کنند و کسانی که سستی نمایند در حقیقت از روح اسلام بهرهای نبردهاند. در این باره جزوههای زیادی منتشر خواهد شد.
میر ابوالفتح دعوتی
پینوشتها:
1ـ مدیر مرکز بررسیهای اسلامی قم.
2ـ میرزا یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، جلد دوم، انتشارات عطار، تهران، 1361، ص 137.
3ـ همان، ص 136.
4ـ محمدبن ابراهیم، معروف به ملاصدرا، شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ترجمه جواد مصلح، تهران، سروش، 1362، ص 496.
5ـ ملاصدرا، شرح اصول کافی، جلد 2، ترجمه محمدخواجوی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1362، ص 212.
6ـ برای آشنایی از نحوه عملکرد این اندیشه در تاریخ معاصر ایران ر.ک: موسی نجفی، متون، مبانی و تکوین اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1371.
7ـ همان، ص 9.
8ـ مراجعه کنید به کتاب: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تألیف دکتر جواد منصوری، ج1، چاپ تهران.
9ـ صحیفه امام، ج1، ص111، آذر ماه 1341.
10ـ آیتالله سعادتپرور.
فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال دوم، شماره 6، زمستان 1384
تعداد بازدید: 5521