دکتر مظفر نامدار
بارها شنیدهایم كه پانزده خرداد سال 1342 در تاریخ تحولات سیاسى ـ اجتماعى ایران نقطهى عطف است. اگر چه عدهاى تلاش میكنند، با عادیسازى دگرگونیهاى این مقطع تاریخی، از تبیین نتایج آن پرهیز كرده و نقطهى عطف بودن آن را برنتابند. اما مگر میتوان اثرات یك جنبش اجتماعى فراگیر، مثل 15 خرداد را از تاریخ ایران حذف كرد؟!
پانزده خرداد در ظاهر یكى از حوادث معمولى در میان دهها حوادثى بود كه كشور ما در آن مقاطع بحرانى با آن دست به گریبان بود. هزاران نفر در این دوران دستگیر، زندانی، تبعید و شكنجه و یا كشته شدند كه دستگیرى امام خمینى و زندانی، تبعید، شكنجه و شهادت یاران او هم یكى از آن هزاران بود. با این توصیف اگر به پانزده خرداد به شكل یك رخداد اجتماعى نگاه كنیم، تفاوت چندانى با رخدادهاى دیگر نخواهد داشت. اما چرا پانزده خرداد نقطهى عطف تاریخ تحولات دوران معاصر ایران شد؟!
آنهایى كه به دگرگونیهاى اجتماعى و نقش جنبشها در این دگرگونیها، به شكل یك رخداد نگاه میكنند و آن را برشى از برشهاى متفاوت تاریخ یك اندیشه یا یك ملت میدانند، نه تنها توجیهى براى نقطهى عطف بودن پارهاى از جنبشها در دست ندارند بلكه مهمترین و قویترین دلیلى كه میتوانند ارائه دهند، عادیسازى چنین جنبشهایى در فرآیند توسعهى یك جامعهى عقب مانده است.
از دیدگاه چنین تفكرى (كه یكى از رسمیترین تفكرها در حوزهى اندیشههاى سیاسى غرب براى تحلیل جنبشهاى اجتماعى میباشد)، هر رخداد اجتماعى در شرایطى ظهور كرده و با از بین رفتن آن شرایط، تاریخ آن جنبش نیز به پایان خواهد رسید. بنابراین، جنبشهاى اجتماعى جریانات عادى در حوزهى دگرگونیهاى جوامعى است كه تمایل دارند از یك جامعهى سنتى و عقب مانده به یك جامعهى پیشرفته و توسعه یافته (جامعهى مدرن) عبور نمایند.
جنبشهاى اجتماعى عموما برآمده از مقاومت نیروهاى كهنه، تحول ناپذیر و طرفدار وضع موجود در مقابل نیروهاى جدید، اصلاحطلب و خواستار دگرگونى وضع موجود است. با این توصیف خاستگاه اصلى و اساسى چنین جنبشهایى در جوامع توسعه نیافته است. این تحلیل كه تحلیل جناح لیبرال فلسفهى سیاسى غرب است، خاستگاه همهى جنبشهاى اجتماعى را به نوعى به دگرگونیهاى اقتصادى و سیاسى و اجتماعى بر میگردانند و در این دگرگونیها به ندرت جایى براى باورها، اعتقادات، ارزشها و گرایشهاى فكرى و ایمانى مردم باز میكنند. بخش اعظمى از متونى كه جنبش پانزده خرداد ایران را تحلیل كردند، تحت تأثیر چنین تفكراتى قرار داشته و در نتیجه تلاشهاى آنها معرفت جدیدى به ارمغان نمیآورد. در تحلیلگران چپ و راست این متون با موضوعات مشابهى روبهرو هستیم، مدرنیزاسیون ایران، مقاومتهاى فئودالیستى و ارتجاعی، طرح «اتحاد براى پیشرفت» كندى جهت مقابله با نفوذ كمونیسم در خاورمیانه، نفوذ امریكا و اسرائیل در ایران، طبقه، سیاست، ایدئولوژی، بازار، توسعهى ناهمگون، توسعه نیافتگى سیاسى و غیره[2]. نیروهاى سیاسى این تحلیل رسمى نیز عموما به دو نیروى اجتماعى طبقهبندى میشوند:
1. طبقات و نیروهاى اجتماعى سنتى شامل اشرافیت زمیندار، روحانیت، طبقات بازارى و دهقانان.
2. طبقات و نیروهاى اجتماعى مدرن شامل طبقهى متوسط جدید، طبقهى كارگر و روشنفكران و سازمانها و احزاب وابسته به آنها.[3]
در غلبهى گفتمان این دیدگاه، جنبش پانزده خرداد یك حركت كور اجتماعى از ناحیهى جریانات مذهبى تلقى میشود كه در تحلیلهاى مدرن از جنبشهاى اجتماعی، جایى براى این جریان در اندیشه، ساماندهى و رهبرى تحولات اجتماعى وجود ندارد.
لطف اله میثمى در خاطرات خودش به نوعی، نگرش حاكم بر این جریانات را در برخورد با جنبش پانزده خرداد نشان میدهد و مینویسد:
ابتدا، نهضت آزادى در قبال حركت روحانیت، موضعى غیر فعال گرفت. اعلامیهاى داد كه معلوم نبود موضعش چیست. تأیید است یا مخالفت؟ و یا اینكه میخواهد برخورد فعال كند. اما انجمن اسلامى دانشجویان، اعلامیهاى داد كه میخواست انگیزهى علما و مراجع را توضیح دهد و روى انگیزههاى ضد استبداد[ی]، آنها بیشتر تأكید كند. این اعلامیه، تأثیر زیادى در اعضاى نهضت آزادى گذاشت. چون اعضاى انجمن و نهضت، مشترك بودند و اكثر بچههاى انجمن، عضو نهضت آزادى هم بودند. این موج به شوراى مركزى هم كشیده شد. تا آنجا كه من اطلاع دارم در شوراى مركزی، در واكنش به این اعلامیه، سه جریان به وجود آمد:
... یك جریان كه به جبههى ملى بیشتر گرایش داشت، میگفت: باید بیتفاوت بود. این حركتها قشرى است و با اصلاحات و آزادى زنها مخالف است. سرلوحهى كارهاى مصدق، اصلاحات اجتماعى بود. حالا كه عملى شده باید از آن استقبال كرد... این جناح نهضت آزادی، حركت روحانیت را قشرى میدانست و با آن مخالف بود گرچه جرأت مخالفت علنى نداشتند. جناح دیگرى میگفت باید حركت علما را تأیید كنیم... جناحى هم معتقد بودند كه باید با روحانیت برخورد تعالى بخش كرد و حركت آنها را عمق داد.[4]
آنچه نقل شد رسمیترین تحلیل جریانات سیاسى و فكریاى است كه در تاریخ تحولات دوران معاصر ایران، به طور كلى دگرگونیهاى اجتماعى را خارج از واسطهگرى و هدایت نیروهاى روشنفكرى كه آبشخور اندیشههاى سیاسى و اقتصادى آنها دگرگونیهاى غرب است، بر نمیتابند و در همان دوران نیز علیرغم عظمت جنبش اجتماعى پانزده خرداد، باور نمیكردند كه مذهب و رهبرى مذهبى توانایى پایهریزى و هدایت یك جنبش اجتماعى علیه نظام مشروطهى سلطنتى كه یك نظام مدرن اروپایى بود را داشته باشد.
نقطهى عطف بودن پانزده خرداد را دقیقا باید در تبلور همین باور جستجو كرد.
پانزده خرداد مبانى مبارزات ملت ایران، شیوهى مبارزات، رهبری، نیروهاى اجتماعى و به طور كلى هدف و آرمانهاى مبارزات را دچار دگرگونى كرد و از این طریق با همهى وجوه تاریخ این سرزمین، باورها، اعتقادات و ارزشهاى ملت ایران پیوند خورد.
دستاورد نهضت 15 خرداد 42، پیروزى 22 بهمن 57 بود.[5]
پانزده خرداد به تعبیر حضرت امام مبدأ نهضت اسلامى ایران است و از این جهت نقطهى عزیمت و عطف تحولات تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. زیرا انقلاب اسلامى به تمام معنا یك انقلاب بزرگ اجتماعى و متفاوت از تمامى دگرگونیهاى اجتماعى بود.
انقلاب اسلامى اگر چه از جنبهى پیشینههاى تاریخی، به نوعى دستاوردهاى فكری، سیاسى و اجتماعى جنبشهاى سیاسى قبل از خود را در بردارد، اما به تمام معنا یك انقلاب متفاوت از حركتهاى پیشین است و این تفاوت را باید در مبدأ انقلاب اسلامى یعنى جنبش پانزده خرداد جستجو كرد.
نهضت ملت بزرگ ایران كه در 12 محرم، 15 خرداد به شكوفایى گرایید، پردههاى تزویر و عوام فریبى شاه را پاره كرد و قتل عام شاهانه و فداكارى ملت، مبدأ عظیمى در تاریخ ایران گردید و مفتاح نجات اسلام و عدالت به دست آمد و نطفهى مقاومت ملى منعقد و با تربیت و روشنگرى روشنگران، رو به رشد و تكامل نهاد.[6]
امام خمینى پایهگذار جنبش پانزده خرداد بارها در فرمایشات خود فرمودند كه پانزده خرداد از جنبهى مبانی، هدف، پایهگذاران جنبش، ادامه دهندگان، نظریهپردازان و خلاصه همهى اركان دگرگونیهاى اجتماعى یك جنبش، متفاوت از جنبشهاى گذشته ایران تلقى میشود. جامعهشناسى سیاسى امام از جنبش پانزده خرداد، یك جامعه شناسى دقیق و راهگشا است. سوالهاى اساسیاى را كه یك متفكر اجتماعى باید در تحلیل جنبشهاى اجتماعى و در رأس آن جنبش پانزده خرداد روشن كند، امام در سخنان 15 /3 /58 به دقت ترسیم میكند:
پانزده خرداد چرا به وجود آمد و مبدأ وجود آن چه بود؟ در دنبالهى آن در سابق چه بود و الان چیست و بعدها چه خواهد بود؟ 15 خرداد را كى به وجود آورد و دنبالهى آن را كى تعقیب كرد و الان كى همان دنباله را تعقیب میكند و پس از این امید به كیست؟ 15 خرداد براى چه مقصدى بود و تا كنون براى چه مقصدى است و بعدها براى چه مقصدى خواهد بود. 15 خرداد را بشناسید و مقصد 15 خرداد را بشناسید و كسانى كه 15 خرداد را به وجود آوردند بشناسید و كسانى كه 15 خرداد را دنبال میكردند بشناسید و كسانى كه از این به بعد امید تعقیب آنها هست را بشناسید و مخالفین 15 خرداد و مقصد 15 خرداد را بشناسید... 15 خرداد براى اسلام بود و به رسم اسلام بود و به مبدئیت اسلام و راهنمایى روحانیت و همین جمعیتها بودند كه 15 خرداد را به وجود آوردند و همین صف جمعیت بودند كه كشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامى كه براى اسلام قیام كردند و هیچ نظرى جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را به وجود آوردند.[7]
بر مبناى روش شناختى پیشنهادى امام خمینى كه بیتردید دقیقترین روش شناخت جنبش پانزده خرداد است، به تحلیل وجوه متفاوت و نقاط عطف آن با جنبشهاى دیگر به شكل اجمالى میپردازیم و امیدواریم كه علاقهمندان به تاریخ تحولات این مرز و بوم، فارغ از سیطرهى گفتمانهاى رسمى در حوزهى سیاست و تحلیل جنبشهاى اجتماعی، روش مذكور را مورد نقادى علمى قرار دهند.
پانزده خرداد و پایان مرجعیت سیاسى غربگرایان در دگرگونیهاى اجتماعى
پانزده خرداد مرجعیت مبارزات سیاسى قطببندى شدهى حزبى و سازمانى را كه از بعد مشروطه تبدیل به یك سنت سیاسى گردیده بود و در شعارهاى خود این مطلب را القا میكرد كه ایجاد دگرگونى در ایران، نوسازى و توسعهى سیاسى و هرگونه تحولى جز از طریق این جریانات و روشنفكران وابسته به آنها ممكن نیست، مورد تردید قرار داد و با وارد كردن روحانیت در همهى اركان سیاست، مرجعیت تفسیر تحولات سیاسى را در باورهاى اجتماعى در میان نخبگان سیاسی، دانشگاهیان، طلاب علوم دینى و سایر اقشار اجتماعى متحول كرد و این مرجعیت تفسیر را به نهادهاى دینى برگرداند.
پانزده خرداد و آزادى نیروهاى اجتماعى از تفسیرهاى كلیشهاى غرب
آزادى گستردهى نیروهاى اجتماعى از تفسیرهاى كلیشهاى غرب، یكى دیگر از نقاط عطف پانزده خرداد درتاریخ تحولات ایران بود. جنبشهاى سیاسى و فكرى گذشته عموما با پایگاههاى اجتماعى آن در اقشار خاصى تعریف میشد. توان این پایگاهها براى آزادسازى نیروهاى اجتماعى و ایجاد یك جنبش فراگیر، ناچیز و محدود بود. نیروهاى ملى تحت عنوان جبههى ملی، نهضت آزادى و سایر سازمانهاى سیاسى و حزبى دیگر را اگر شأنى براى آنها در بسیج سیاسى و اجتماعى ایران قائل باشیم، این شأن توانایى پوشش وسیع نیروهاى اجتماعى در همهى اقشار جامعه را ندارد. آزادسازى اندیشههاى اجتماعى این جریانات فقط در گرایشهاى خاصى مؤثر واقع میشد. اما جنبش پانزده خرداد و امام خمینی، گسترهى این آزاد سازى را به همهى تودههاى مردمى كشید. امام با آزاد سازى نیروهاى مردمی، زمینه را براى یك جنبش اجتماعى عمومى و فراگیر نه محدود به نخبگان سیاسى و اجتماعی، فراهم كرد. كارى كه امام در آن مقطع تاریخى و در انقلاب اسلامى كرد، در توان هیچ حزب و گروه سیاسى در ایران نبود.
یكى از دلایل عمدهى وحشت رژیم مشروطهى سلطنتى از جنبش پانزده خرداد و امام خمینی، در همین توانایى نهفته بود. شاه اغلب گروههاى سیاسى را كم و بیش تحمل میكرد، چون یقین داشت در بافت فرهنگى و دینى جامعهى ایران، هیچ كدام از این گروهها و جریانات توانایى آزادسازى نیروهاى اجتماعى براى یك جنبش عمومى و فراگیر را ندارند. اما وقتى داستان جنبش پانزده خرداد به وجود آمد و آن بسیج عظیم مردمى توسط امام و روحانیت به راه انداخته شد، رژیم مشروطهى سلطنتى متوجه شد كه با گونهى ناشناختهاى از جنبش اجتماعى سر و كار پیدا كرده است.
پانزده خرداد و آزادى مذهب از سیطرهى تفسیرهاى سلطنتی
جنبش پانزده خرداد با تهاجم به اركان نظام سلطنتى و شاه پرستی، شكاف عمیق رژیمهاى سلطنتى و باورهاى مذهبى را آشكار كرد. این دگرگونى در تاریخ تحولات دوران اخیر ایران، سابقه نداشت. رژیم پادشاهى كه تا قبل از نهضت مشروطیت ایران هیچ جایگاه قانونى و دینى در ایران نداشت و عمدا هم تلاش میكرد، براى بقا و مشروعیت خود به نوعى حوزهى مذهب را نه تنها مورد تهاجم قرار ندهد، بلكه نظرات علماى دینى را نیز جذب نماید با قانونى شدن رژیم سلطنتى در انقلاب مشروطه، نه تنها احساس میكرد كه دیگر به چنین پشتوانهاى نیاز ندارد، بلكه با تقلید از نمونههاى اروپایى خود (یعنى نظام مشروطه سلطنتى انگلیس و بلژیك و غیره) حتى خود را مرجع تفسیرهاى دینى قرار داد. رژیم مشروطه سلطنتى كه بر دستاوردهاى خونبار مبارزات انقلاب عدالتخواهى و قانونطلبى ملت ایران به رهبرى نهادهاى دینى تكیه زده بود و نظام سیاسى مبتنى بر نهضت مشروطیت را بر اساس الگوى نظام مشروطه سلطنتى انگلیس، به نام یك نظام انقلابى بر مردم ایران تحمیل كرد، نه تنها نهاد سلطنت را در ایران قانونى و دینى كرد، بلكه حتى « سلسله » را نیز قانونى جلوه داد. در حالى كه چنین سابقهاى در تاریخ ایران وجود نداشت كه سلسلهها شكلى قانونى و دینى به خود بگیرند. روشنفكران مشروطهخواه در تدوین اصل سى و ششم[8] متمم قانون اساسی، سلطنت مشروطه ایران را از طرف ملت به وسیلهى مجلس مؤسسان به شخص شاه و اعقاب ذكور او نسلا بعد نسل تفویض كردند و بدینسان نهاد سلطنت را كه در تاریخ ایران یك نهاد قدیمى بود و به ندرت به خاندان خاصى متصل میشد به خاندان قاجار و پس از آن به خاندان پهلوى نسل اندر نسل و مادام العمر منتقل كردند و بدینسان نه تنها نهاد سلطنت بلكه سلسله را نیز در ایران قانونى كردند.
این اقدام غیر عقلى و غیر دینى كه دقیقا یك الگوى برداشته شده از نظام خاندانهاى پادشاهى اروپا بود و در ایران به چنین شكلى وجه قانونى نداشت، كشور را در شرایط تغییرات خطرناكى قرار داد كه كوچكترین این دگرگونى ریشهیابى خاندان سلطنتى در ایران از طریق ایجاد نظام اشرافى بود. نظام اشرافى كه فرآیند تاریخى كشورهاى اروپایى و در رأس آن نظام سلطنتى انگلیس بود، هیچگاه در سابقهى تاریخى ایران ریشه نداشت. نظام اشرافى در اروپا وابسته به زمین و املاك بود و این دارائیها نسل اندر نسل در خاندان اشرافى كه شاه هم برگزیدهى این خاندانها بود منتقل میشد. اما چون چنین فرآیندى در ایران وجود نداشت، با قانونى شدن سلسه در دورهى قاجار، على الخصوص در دورهى پهلوى خاندان سلطنتى تلاش كرد با تسلط بر زمینها، املاك و داراییهاى خالصهجات، موقوفات و املاك متعلق به مردم، ریشهى چنین خاندانهایى را در ایران پایهریزى كند و این آغاز مصیبتهاى سیاسى و اقتصادى ایران بود.[9]
پانزده خرداد با تمام وجوهش، بنیادهاى شرعى و قانونى نظام سلطنتى و سلسلهى پهلوى را مورد تهاجم قرار داد و بدین طریق دین و نهاد روحانیت را از سیطرهى تفسیرهاى سلطنتى كه عموما روشنفكران و الیگارشى وابسته به نظام سلطنتى تلاش میكردند از آن استفاده كنند، رها كرد. امام نه تنها نظام سلطنتى و سلسلهى پهلوى را مورد تهاجم قرار داد، بلكه پشتوانهى قدرت این نظام در تاریخ ایران را كه غربیان بودند، نیز مورد تهاجم قرار داد و از این طریق راهى براى تفسیرهاى رسمى شبه روشنفكر غربگرا در ثبت بین دیانت و سلطنت باقى نگذاشت.
پانزده خرداد و پایان عصر مشروطهخواهى و دگرگونیهاى لیبرالى در ایران
پانزده خرداد با تهاجم به ادبیات مشروطهخواهى سلطنتطلب و گرایشات غربگرایانه دگرگونیهاى اجتماعى در حقیقت پایان عصر مشروطهخواهى و دگرگونیهاى لیبرالى در ایران را كه وابسته به نظام مشروطهى سلطنتى بود، اعلام میكند. بعد از پانزده خرداد، نه تنها بنیادهاى تمایلات سیاسى جریانهاى مذهبى به كلى دگرگون میشود، بلكه حتى تمایلات نیروهاى سیاسى غیر مذهبى نیز تمایلات جدیدى میشود. ظهور جریانات چپ ماركسیستى و مائوئیسیتى به شكل احزاب و گروههاى سیاسى چریكى و پیدایش تمایلات كمونیستى و سوسیالیستى در فعالیتهاى فكرى و سیاسی، نشان از افول گرایشهاى لیبرالیستى كه پشتوانهى نظام مشروطهى سلطنتى در ایران بود، میباشد.
به تعبیر جدید نه تنها گفتمان جریانهاى مذهبى دیگر گفتمان نظام مشروطه و تمایلات دینى یا غیر دینى آن نیست، بلكه گفتمان نیروهاى سیاسى و فكرى غیرمذهبى نیز گرایشى به لیبرالیسم و وجوه متفاوت نظامهاى سیاسى آن ندارد. امام خمینى با طرح ضد عقلى و ضد دینى بودن نظام مشروطهى سلطنتى گفتمانهاى چپ و راست تحت تأثیر این گرایش را نیز تعطیل میكند و بدین طریق سیطرهى نیم قرن ادبیات مشروطهخواهى در ایران به پایان میرسد. هیچ جریانى بعد از پانزده خرداد تمایل به دفاع از گفتمان لیبرالى مشروطه را ندارد.
پانزده خرداد و ظهور گفتمان دینى در حوزهى دگرگونیهاى اجتماعى
مهمترین نقطهى عطف پانزده خرداد را باید در ظهور گفتمان دینى در حوزهى دگرگونیهاى اجتماعى جستجو كرد. این حرف به منزلهى آن نیست كه دین در تحولات اجتماعى قبل از آن حضور نداشته است، بلكه شیوهى حضور دین و نهادهاى دینى در پانزده خرداد، یك شیوهى دیگر بود.
امام، روحانیت را با همهى اركانش وارد صحنهى سیاسى كرد. كسانى كه تاریخ تحولات دوران معاصر ایران را مطالعه كرده باشند، میدانند كه قبل از امام نیز روحانیت ایران به طرز متفاوتى در صحنهى تحولات اجتماعى حضور داشته و با قاطعیت نیز میتوان ادعا كرد كه رهبرى اغلب جنبشهاى سیاسى ایران نیز تحت تأثیر روحانیت شیعه میباشد.
تفاوت عمدهى حضور روحانیت در جنبش پانزده خرداد با جنبشهاى دیگر در این است كه جنبش پانزده خرداد با تمام وجوهش یك حركت اجتماعى دینى است. هیچ جریان سیاسى و فكرى خارج از دین در مراتب متفاوت این جنبش نه تنها حضور ندارد، بلكه تفسیرهاى متناقض تلاش میكند كه جنبش پانزده خرداد را یك جنبش كور، قشرى و ضد ترقیخواهى و فاقد اهداف و انگیزههاى مشخص سیاسى ـ اجتماعى القا كند. اغلب جریانهاى چپ و راستى كه دربارهى جنبش پانزده خرداد نظر دارند، در اینجا به وحدت میرسند. طرفداران جبههى ملی، جنبش پانزده خرداد را قشری، نهضت آزادى این جنبش را جنبش كور اجتماعی، ماركسیستها جنبش پانزده خرداد را جنبش نیروهاى وابسته به خرده بوروژوازى و سلطنتطلبان این جنبش را یك جنبش ارتجاعى میدانند.
تنها مدافع جنبش پانزده خرداد، نیروهاى مذهبى و تودههاى مردمى میباشند كه در حقیقت پشتوانههاى اصلى و اساسى جنبش نیز هستند. امام خمینى با جنبش پانزده خرداد در حقیقت فصل مجزاى دگرگونیهاى اجتماعى ایران را خارج از همهى نحلههاى غربى و گرایشهاى فكرى و سیاسى آن اعلام میكند.
جنبش پانزده خرداد با ساماندهى نیروهاى مذهبى و مردم و پیوند زدن دگرگونیها، تقویم مذهبى ایران و در رأس آن تقریب مذهبى نهضت عاشورا، شور و شوقى در جامعهى ایران ایجاد میكند كه تا آن تاریخ هیچ حزب و گروهى توانایى ایجاد این شور و شوق را نداشتند. پانزده خرداد، دین، نهادهاى دینى و روحانیت شیعه را در ایران احیا كرد.
اگر در مبارزات قبلى مردم ایران به دلایل متفاوتى نیروهاى مذهبى نتوانستند با تمام توان در داخل مراكز درون دینى حامى بیچون و چرا پیدا كنند، اما با امام خمینى و جنبش پانزده خرداد تمام توان روحانیت پشتوانهى نهضت و رهبرى آن قرار گرفت. بعد از امام خمینى و جنبش پانزده خرداد، سازمان روحانیت و نهادهاى دینى و مرجعیت رابطهى خود را با رژیم شاه كاملا قطع كردند و شاه كمترین پشتوانهى دینى خود را نیز از دست داد.
جنبش پانزده خرداد نیروهاى بالقوه ولى پراكندهى روحانیت را در سراسر ایران در جهت هدف جنبش ساماندهى كرد و این بزرگترین نقطهى عطف جنبش پانزده خرداد بود.
اهمیت این ساماندهى از آن جهت بود كه امام خمینى و نهضت او از این طریق به دورترین نقاط ایران متصل میشد. چنین سازمان عظیمى هیچگاه در تاریخ جنبشهاى سیاسى و اجتماعى ایران سابقه نداشت. امام خمینى و آرمانهاى او از طریق این سازماندهى به روستاها، مساجد، شهرها و قلب اقشار اجتماعى ایران وارد شد و آنچنان تحولى در باورهاى سیاسى مذهبى جامعه ایجاد كرد كه تا آن تاریخ بینظیر بود.
نمونههاى جالب این وحدت فراگیر اجتماعى را میتوان در اسناد و مدارك به جا مانده از آن دوران به خوبى مشاهده كرد.
در پانزده خرداد پس از دستگیرى امام خمینی، رژیم مشروطهى سلطنتى براى جلوگیرى از گسترش دامنهى مخالفت در كشور، اقدام به دستگیرى گستردهى روحانیت در سطح سراسر ایران كرد. بر اساس پارهاى از نقل قولها و اسناد ساواك، رژیم شاه از 15 خرداد سال 42، به مدت چند ماه حدود 338 نفر از روحانیت را در شهرستانها و تهران دستگیر و به تناوب در زندان موقت شهربانى تهران نگهدارى كرد تا امكان ساماندهى مردم در دفاع از نهضت امام خمینى در شهرستانها از بین برود.
اما عظمت نفوذ امام بر قلب روحانیت شیعه و مردم، به گونهاى بود كه این دستگیریهاى گسترده نه تنها موجب فروكش كردن نهضت پانزده خرداد نشد، بلكه زندان به مكتب و كلاسى تبدیل شد كه در این كلاس آموزههایى از آرمانهاى امام خمینى و تمایلات سیاسى و اجتماعى وى كه به دلیل امكانات محدود به روحانیت شهرستانها و مردم منتقل نشده بود، امكان انتقال پیدا كرد. رژیم شاه با این دستگیریهاى گسترده، امكان چنین انتقالى را كه هیچگاه در حالت عادى فراهم نمیشد، فراهم كرد.
از نوشتههاى به جا مانده از دوران زندان موقت شهربانى به خوبى میتوان به این حقیقت دست یافت. شاه در یك اشتباه بزرگ تاریخی، سیاسیترین و جنجالیترین بدنهى روحانیت را از سراسر ایران در یك جا گرد هم آورد. بدیهى بود كه هیچگاه روحانیت بیدار و آگاه در این دوران از چنین فرصت طلایى كه جهالت دشمن در اختیار او قرار داده بود، غفلت نمیكرد.
تشكیل جلسات سخنرانى صبح و عصر در محل زندان، انتقال آرمانها و نیات امام خمینى به شكل درست و منطقی، جلسهى درس و بحث و فحص، مباحثه و مذاكره كردن بر شیوههاى مبارزه با رژیم فاسد پهلوی، رد و بدل كردن اطلاعات و امكانات و از همه مهمتر شناسایى مهمترین پایگاههایى كه از یك طرف پایگاههاى مخالفت با رژیم شاه در شهرستانها بودند و از طرف دیگر گرایش به مبارزات سیاسى و آرمانهاى امام خمینى داشتند. این فرصت، طلاییترین فرصتى بود كه رژیم شاه در اختیار نهضت امام خمینى قرار داد. پیروان مكتب امام خمینى از این فرصت نهایت استفاده را بردند و به تعبیر خودشان، زندان را تبدیل به مكتب مبارزه كردند.
فصلنامهى پانزده خرداد براى آگاهى خوانندگان محترم از آن شرایط، بخشى از خاطرات، مباحث و نوشتههاى به جا مانده از دستگیریهاى وسیع روحانیت در زندان موقت شهربانى در بهار و تابستان سال 1342 را براى اولین بار منتشر میكند. این اسناد، نوشتههایى است كه چند تن از روحانیون مبارز آن دوران از جمله آقایان شیخ محمد على انصارى اراكى از تهران، سید مرتضى مرتضوى از شهر رى و شیخ محمد حسن بكایى از تبریز و سید جواد الیاسى از آبادان و تنى چند از روحانیون در دفاتر یادبودى كه در زندان ترتیب داده بودند، ثبت كردند. این نوشته در نوع خود جالب و متنوع و نشان دهندهى شرایط، افكار، آرمانها و دیدگاههایى است كه در آن دوران جامعهى مذهبى ایران با آن روبهرو بود.
همهى آنهایى كه بعدها از اركان رهبریهاى نهضت امام خمینى و انقلاب اسلامى در ایران شدند، به نوعى در زندان موقت شهربانى تهران در سال 42 در كنار هم قرار گرفتند و بیش از همه به انتقال تجربیات و باورهاى خود از نهضت پرداختند. شخصیتهاى گرانقدرى چون شهید مرتضى مطهری، شهید هاشمى نژاد، شهید غفاری، شهید سعیدی، شیخ حسین لنكرانی، آیتالله مكارم شیرازی، حجتالاسلام فلسفی، شیخ مهدى كروبی، شیخ عباسعلى اسلامی، سید هادى خسروشاهی، شیخ یوسف ایروانی، شیخ صادق خلخالى و دهها شخصیت مبارز و فقیه دیگر كه انقلاب اسلامى به نوعى مرهون فداكاریها و زحمات آنهاست.
این اسناد كه در سال 1383 در دوبى از طریق آقاى شیخ محمد على انصارى اراكى در اختیار حجتالاسلام والمسلمین آقاى دكتر سید حمید روحانى قرار گرفت، بخشى از ضمائم خاطرات ایشان از نهضت امام خمینى میباشد.[10]
در پایان این مقدمه، براى آگاهى از فضاى عمومى نگارش این نوشتهها در نهضت امام خمینی، بخشى از خاطرات آقاى شیخ محمد على انصارى اراكى كه مربوط به همین دوران است را با اندكى تصرف به ضمیمهى اسناد مربوطه منتشر میكنیم و از خداوند سعادت و سربلندى ملت ایران، تداوم انقلاب اسلامى و آرمانهاى امام خمینى را مسئلت داریم.
بخشى از خاطرات و اسناد شیخ محمد على انصارى اراكی
دربارهى پانزده خرداد سال 42
من محمد على انصارى اراكى در سال 1307 هجرى شمسى در شهرستان اراك به دنیا آمدم. پدرم شیخ جمالالدین انصارى از شاگردان مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالكریم حایرى یزدى و همدورهى امام خمینى بود. اجدادم همگى در سلك روحانیت بودهاند من نیز در سال 1328 براى تحصیل علوم اسلامى به حوزهى قم رفتم و از محضر بزرگانى چون آیتالله بروجردى و آیتالله گلپایگانى و دیگر بزرگان استفاده كردم. پس از پایان تحصیلات به تهران منتقل شدم و به خدمات اجتماعى و فرهنگى پرداختم. تأسیس چندین مسجد و مدرسه توحید و سازمان آموزش انصاری، از جمله كارهایى است كه در تهران به انجام رسانیدم.
در پى نهضت امام در سال 1341 در حد توان خود همراهى كردم. در جریان پانزده خرداد42 به همراه جمعى از وعاظ و علما بازداشت شدم. پیش از آغاز نهضت امام در پى رحلت آیتالله بروجردى كوشش فراوانى به عمل آوردم كه مرجعیت شیعه در قم استوار باشد، چون احساس میكردم كه بعد از فوت آیتالله بروجردی، سیاست حكومت وقت این بود كه مرجعیت به نجف اشرف منتقل شود، چون مرجعیت براى حاكمان زورگو دست و پاگیر است. شاه هم یك تسلیتى به آیتالله حكیم داد و از طرف آیتالله حكیم، سى و چند نفرى به تهران آمدند. من جمله یك هیئتى از جمله آقاى شیخ نصرالله خلخالى و آقا شیخ حبیبالله اراكى و داماد آیتالله حكیم آمدند تهران. نظرشان این بود كه بتوانند حمایت بعضى از آقایان و اشراف و مراجع روحانى تهران را هم جلب كنند كه با آیتالله بهبهانى و آیتالله چهلستونى رفت و آمد كردند. یك شب هم من دعوتشان كردم به منزل و صحبت كردم و گفتم آقایان ما باید مصالح اسلام را در نظر بگیریم، نه منافع شخصى را. گفتم یك دفعه حكومت تصمیم گرفت رفت و آمد و حضور علما را محدود كند. حتى یك مرجعى را نخواست. بالاخره دولتها در یك حدى میتوانند كارهایى بكنند. دولت عراق كه در اختیار ما نیست، اگر نظرش برگردد چه خاكى بر سرمان كنیم؟ قم امتحانش را داد. یك حوزهى رو به راهى است. نمایندههاى این حوزه در همه جا در دسترس مردم هستند. اینجا خانهى كریمه اهل بیت است. ولى نجف چطور؟ مقام حضرت امیر (ع) محفوظ، ولى از نظر موقعیتهاى ادارى مملكت، آنجا سواى از شیعه است و همیشه سیاستهاى دنیا سعى میكنند كه آنجا حكومتهاى غیر موجهى را بگذارند. به علاوه حوزهى نجف ظرف چند سال بازده و خدماتش چه بوده؟ غیر از اینكه چند تا زیارتنامهخوان تحویل بدهند؟ این ناجوانمردانه است كه حوزهى علمیهى قم را به هم زنند. حتى نجف هم باید قم را زنده نگه بدارد و از دست ندهد. در این زمینه مجمع چند تا اعلامیه داده. من یك آمارى داشتم از همهى علماى بزرگ شهرستانها جز علماى سمنان از سایر جاها آمار داشتم. من با رئیس پست رفته بودم، صحبت كرده بودم. نامههاى مجمع مبلغین را تمبرهاى یك شاهى میزدم. مثلا عید نوروز كه میشد 5،6 هزار كارت تبریك میریختم، همه را هم خودم آماده میكردم. به هر حال من یك تنه سعیام بر این شد كه اینها آمدنشان بینتیجه بشود. حتى رفتم با آیتالله بهبهانى معروف كه یكه تاز
بودند در صحنهى سیاست، گفتم: آقا شما آفتاب لب بام هستید. الان حمایت از قم، حمایت از ولایت است. حمایت از نجف معلوم نیست، چون اختیار نجف دست ما نیست، حتى نظر آیتالله بهبهانى را خواستم.
حضرت امام وقتى آمد وسط میدان، دیگر مستقیما براى ایشان فعالیت میكردم. براى اینكه مشى ایشان مشى علمى و اسلامى بود. دو سه فقره هم اعلامیه از طرف مجمع مبلغین صادر كردیم كه در 15 خرداد مسئله ساز بود. اصلا زیربنا بود، عجیب زیربنا بود. خود آقایان مراجع هم آمدند در خط امام. دیگر آقایان مهاجرت به تهران كردند كه این مهاجرت خط را معلوم كرد. ما هنوز در زندان بودیم كه این آقایان آمده بودند. من از همان جا گفتم به آقایان كه خط را روشن كنید كه براى ما معلوم شود چه كسى در صف اول قرار دارد و از نظر قانونى مراجع مصونیت داشتند.
علت دستگیری
من در سال 2 بار منبر میرفتم. یك بار در ماه رمضان كه آقاى شیخ اسدالله كرمانشاهی، پیشنماز آنجا بود و مرد خوبى بود. یكى هم دههى عاشورا، خب آنجا منطقهى بازار بود و شناخته شده بود. خود من هم ایام عاشورا در منزلم خیمه میزدم و روضه خوانى داشتم و روز 12 محرم كه روز 15 خرداد میشد، یكى از افراد محلى آنجا به نام آقا شیخ عباس فاضلى بیدگلى كاشانى منبر میرفت. ایشان پدرشان فوت كرده بود و اذان صبح فرستاد در منزل و ما رفتیم آنجا و جمعیت محل را براى تشییع جنازه جمع كردیم.
هنوز ما نمیدانستیم منطقهى بازار چه خبر است؟ مراسم تشییع را برگزار كردیم و برگشتیم منزل. من صبحها قبل از ایام عاشورا در فرحزاد منبر میرفتم. در حسینهاى سر ظهر میرفتم منبر و بعد از ظهر میآمدم. پذیرایى خوب بود. تاكسى سوار شدم كه به طرف بازار بیایم و جلوى خوان مسجد شاه منبر بروم. از آنجا سوار میشدم، میآمدم سر چهار راه انقلاب، اتوبوسهاى فرحزاد را سوار میشدم، وقتى به طرف خیابان سیروس و سرچشمه و بازار رفتم، دیدم از سرچشمه دیگر پایینتر، نمیشود رفت... راننده تاكسى به من التماس كرد كه فلانى بیا پایین. جمعیت الان ماشین مرا خورد میكند. من پیاده شدم، یك وانت بار پیدا كردم. گفتم مرا سوار كن از اینجا برو بیرون! ما رسانیدیم خودمان را به فرحزاد، عصر خبرها منتشر شد. خیلیها را همان شب گرفتند. آقاى شجونی، پسر اعتمادزاده و آقاى سید حسن احمدی، البته روضه خوانها در خطر نبودند، بیشتر وعاظ و سخنرانها. ما در فرحزاد ماندیم، از آنجا رفتیم امامزاده داود. یك شب ماندیم و پس فردا آمدیم فرحزاد. آمدیم در بازار فرحزاد، مساوى میدان، 2 ـ 3 نفر مأمور در لباس مخفى با من سلام و علیك كردند. ما را سوار كردند و آوردند به تهران، بعد معلوم شد شب ریختهاند به منزل ما و اوراق و كاغذ و... چیزهایى را جمعآورى كردهاند و برده بودند و برادر ما را چند ساعت نگه داشتند و آزادش كردند. او گفته بود كه انصارى در فرحزاد مجلسى داشته است دیگر ما از او خبرى نداریم. از آنجا مرا بردند به سازمان امنیت، نزد سرهنگ مولوى و ماهوتیان (افسرى بود) و از آنجا پیش خود رئیس شهربانى نصیرى بردند. او بنا كرد پرخاش كردن و هفتتیرش را به طرف من كشید. من دستهایم را جلو گرفتم، خنده كرد و گفت شما به این بزدلی، میخواهید با دولت بجنگید. بعد به من گفت شما تمام جلساتى كه داشتید ما ضبط كردیم و همهى افراد براى شهادت دادن آمادهاند. گفتم من در منطقه خودم روضه خوان هستم و جز ترویج دین در هیچ خطى نیستم. حالا هر چى شما دربارهى من میخواهید، بگویید. ما را آوردند از زیر زمین از همان جاهایى كه شكنجه میدادند، عبور دادند. بعد از آن قسمت زندان موقت شهربانى كه در آمدیم، یك حیاط كوچكى بود كه در اختیار ما بود كه دیدیم علما همه هستند.
علماى زندانى در زندان موقت شهربانى
علماى بازداشت شده دو سرى بودند؛ یك سرى همان شب اول آزاد شدند، سرى دوم مدتى را در زندان گذراندند. من یك دفترچه یادداشت داشتم كه اسامى آقایان زندانى را در آن یادداشت كردم و اكنون در اینجا متن آن را ارائه میكنم:
بسمه تعالی
صورت اسامى آقایان علماى اعلام و وعاظ محترم كه در زندان موقت شهربانى بازداشت بودند:
1. حضرت آقاى حاجى شیخ محمد تقى فلسفى تهران
2. حضرت آقاى حاج سید علینقى جلالى تهرانى تهران
3. حضرت آقاى حاج شیخ عبدالرحیم كنى شهر ری
4. حضرت آقاى حاج سید عزالدین امام زنجانى زنجان
5. حضرت آقاى حاج شیخ حسین لنكرانى تهران
6. حضرت آقاى حاج شیخ على اصغر اعتمادزاده تهران
7. حضرت آقاى حاج شیخ حسین اشرف تهران
8. حضرت آقاى حاج شیخ على محدثزاده قمى تهران
9. حضرت آقاى حاج شیخ محسن محدثزاده قمى تهران
10. حضرت آقاى حاج شیخ ناصر مكارم شیرازى قم
11. حضرت آقاى حاج شیخ عبدالكریم هاشمى نژاد مشهد
12. حضرت آقاى حاج شیخ حسین غفارى مشهد
13. حضرت آقاى حاج سید مصطفى طباطبایى قمى مشهد
14. حضرت آقاى حاج شیخ عبدالنبى كنى شهر ری
15. حضرت آقاى حاج شیخ عبدالعلى كنى شهر ری
16. حضرت آقاى حاج سید ابوالحسن طباطبایى شمیران
17. حضرت آقاى حاج سید محمد تقى واحدى نارمك
18. حضرت آقاى حاج شیخ مهدى كروبى تویسركان
19. حضرت آقاى سید نورالدین علوى طالقانى تهران
20. حضرت آقاى سید ناصر صدرى شهر ری
21. حضرت آقاى شیخ مهدى باقرى كن
22. حضرت آقاى شیخ غلامرضا محمد خانى كن
23. حضرت آقاى سید ابراهیم ابطحى نژاد شهر ری
24. حضرت آقاى سید مرتضى صالحى شهر ری
25. حضرت آقاى شیخ على اكبر مهدوى شهر ری
26. حضرت آقاى شیخ عباسعلى اسلامى شهر ری
27. حضرت آقاى شیخ محمدعلى انصارى شهر ری
28. حضرت آقاى شیخ مرتضى مطهرى شهر ری
29. حضرت آقاى شیخ ابوالقاسم محیالدین ورامین
30. حضرت آقاى شیخ فتح الله صانعى ورامین
31. حضرت آقاى سید احمد صفایى تهران
32. حضرت آقاى سید مرتضى طاهرى تهران
33. حضرت آقاى شیخ بابالله ثقهالاسلامى تهران
34. حضرت آقاى سید امرالله ملك حسینى شیراز
35. حضرت آقاى شیخ فرج الله واعظى شیراز
36. حضرت آقاى سید مرتضى مرتضوى شهر ری
37. حضرت آقاى سید محمد موسوى نسب تهران
38. حضرت آقاى شیخ محمد حسین خندق آبادى تهران
39. حضرت آقاى سید آقا احمدى ورامین
40. حضرت آقاى حاجى آقا باقر آیتاللهزاده قمى تهران
41. حضرت آقاى سید صادق شریعتمدارى تهران
42. حضرت آقاى شیخ مهدى حائرى تهران
43. حضرت آقاى شیخ یوسف ایروانى تهران
44. حضرت آقاى شیخ غلامرضا جعفرى تهران
45. حضرت آقاى سید محمد حسین علوى بروجردى تهران
46. حضرت آقاى سید محمد على سبط تهران
47. حضرت آقاى سید موسى سبط الشیخ تهران
48. حضرت آقاى سید ضیاء الدین استرآبادى تهران
49. حضرت آقاى سید صدرالدین جزایرى تهران
50. حضرت آقاى سید مهدى كمارى تهران
51. حضرت آقاى سید احمد شهرستانى تهران
52. حضرت آقاى سید احمد نجفى شهرستانى تهران
53. حضرت آقاى سید محمد حائرى تهران
54. حضرت آقاى حاجى آقا مصطفى مسجد جامعى تهران
55. حضرت آقاى سید هادى طباطبایى قمى تهران
56. حضرت آقاى حاجى سید هادى خسروشاهى تهران
57. حضرت آقاى سید حسین اثنى عشرى تهران
58. حضرت آقاى سید احمد گوهرى تهران
59. حضرت آقاى سید جواد تقوى تهران
60. حضرت آقاى شیخ حسن امامى تجریشى شمیران
61. حضرت آقاى شیخ ابوالقاسم ذاكرى شمیران
62. حضرت آقاى شیخ باقر نهاوندى تهران
63. حضرت آقاى سید آقا خلخالى تهران
64. حضرت آقاى آقا ناصر ابطحى تهران
65. حضرت آقاى شیخ على اصغر وحیدى تهران
66. حضرت آقاى شیخ اسحق مشكینى تهران
67. حضرت آقاى سید عبدالحسین رضوى ورامین
68. حضرت آقاى سید مهدى موسوى فضیلت شهر ری
69. حضرت آقاى سید احمد حسینى همدان
70. حضرت آقاى شیخ محمد حسین بكایى تبریز
71. حضرت آقاى شیخ محمود وحدت تبریز
72. حضرت آقاى شیخ مصطفى رهنما تهران
73. حضرت آقاى شیخ نصرالدین امیرصادقى تهران
74. حضرت آقاى شیخ عیسى اهرى تبریز
75. حضرت آقاى شیخ على درمان ساوه
76. حضرت آقاى شیخ صادق خلخالى قم
77. حضرت آقاى سید جواد الیاسى آبادان
78. حضرت آقاى سید ماشاءالله شریفى شاهی
79. حضرت آقاى شیخ على شرعى قم
80. حضرت آقاى شیخ عزیزالله حسینى اردكانى اردكان، فارس، تهران
81. حضرت آقاى شیخ ایران رنجبر تهران
82. حضرت آقاى شیخ مجتبى بروجردى تهران
این حضرات عموما نزد ما در تهران بودند، اما چند نفر از حضرات كه نزد ما نبودند عبارت بودند از:
1. حضرت آیتالله العظمى آقاى خمینى قم
2. حضرت آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتى شیراز
3. حضرت آیتاللهزاده آقا سید حسن قمى مشهد
4. حجتالاسلام سید عبدالحسین دستغیب شیراز
5. حجتالاسلام مصباحى واعظ شیراز
6. حجتالاسلام مجدالدین محلاتى شیراز
7. حجتالاسلام سید محمود طالقانى تهران
خاطرات زندان
زندان ما بر خلاف زندانهاى دیگر بود. یك عده علما بودند. از وعاظ هر كدامشان پرچمدار یك جمعیتى بودند. ضمنا برنامهاى در آنجا تنظیم بود كه از نظر وحدت كلمه و آموزش خیلى تأثیر داشت. تشكیل جلسههاى سخنرانى صبح و عصر زیر نظر آقاى فلسفى و آقاى مطهرى و آقاى ناصر مكارم شیرازى بود كه قبلا داوطلبها را تعیین میكردند. خود بنده چند جلسه سخنرانى كردم. بعد ایرادها را میگفتند كه خودش از نظر كارشناسى خیلى خوب بود.
براى صنف منبریها بیشتر جنبهى سبك منبر و كارشناسى و كارآموزى داشت، البته بحثهایشان خیلى خوب بود و خود این جلسات هم مسئلهاى بود در زندان كه این سخنرانیها از سوى ماموران زندان به مقامات مافوق گزارش میشد.
وقتى ما ابتداى كار دستگیر بودیم، نه تلفن، نه ملاقات، نه قرارى از منزل، ولى همین جلسات بود كه براى ما آرامش بخش بود، یك روز هم آیتالله خوانسارى به ملاقات آقایان آمد.
روزهاى جلوترش در محوطهى زندان، همهى آقایان لباسهایشان را در آورده بودند، یك لا پیراهن مثل انجمن شاطرهاى شهر، شده بودند چون هوا گرم و جا تنگ بود. دیگر هیچ آثارى از عالم بودن نبود، مثل هیئت شاطرها. یكباره آمدند خبر كردند و گفتند لباسهایتان را بپوشید. شد یك حوزهى علمیه. بعد گفتند: بفرمائید سالن نهارخورى افسران، همه صندلى بود همگى نشستند، بعد یكباره دیدیم، آیتالله خوانسارى با دو نفر با لباس شخصى وارد شدند. آقاى فلسفى گفت من از طرف آقایان از شما تشكر میكنم، از آمدن به ملاقات ما، شاید دوست دارید بدانید وضع ما چطوریست؟ وضع بسیار بد است. یك عده كه خودشان مشعلدار آزادى و اخلاق و سعادت مردم هستند، حالا به اتهام بر هم زدن نظم افتادهاند زندان، كسانى كه طبیب مردمند، حالا به عنوان متهم آمدند به زندان، آن هم در یك شرایطى كه فاقد همهى شرایط دنیاست. یك عده مریضند، یك عده باید دارو بین غذاى معینى بخورند، خانوادههایشان نمیدانند اصلا كجا هستند. مردهاند، زندهاند، در یك محیطى كه جاى 50 تا گوسفند نیست، ما را با این تعداد ریختهاند با این محوطهى كوچك. و اى كاش اینها فكر میكردند كه وضع ما اینجا طورى باشد كه اگر فردا نوبت خودشان رسید، به خودشان سخت نگذرد. همین كه سخن به این جا رسید آیتالله خوانسارى گفت: انشاءالله رفع سوء تفاهمات خواهد شد و بلند شدند و نگذاشتند آقاى فلسفى ادامه دهند و رفتند بعدا یك حواله دادند براى آقایان كه كمكى باشد. یك عده مخالف بودند، یك عده موافق.
مثلا شیخ حسین لنكرانى میگفت ایشان خیال كردهاند كه من یك بچه طلبه هستم. اینجا من پشه را رو هوا نعل میزنم، حالا زندانى هستم، ولى من كه از اعتبار نیفتادهام. آقاى فلسفى گفت هر كسى نمیخواهد، نگیرد و ما میدهیم به این دربانها و خدمه.
از خاطرات زندان همان تهدیدى كه نصیرى كرد، یك خاطرهى تلخى بود براى من كه به مسخره به من نشانهگیرى كرد و من با دستم میخواستم دفاع كنم. یاد مرحوم سید عبدالحسین واحدى افتادم كه بختیار هفت تیر كشید و كشت ایشان را. آمدم با دستم دفاع كنم كه او مسخره كرد و من خیلى ناراحت شدم. البته ظهور و بروزى در خودم ندادم، ولى خیلى ناراحت شدم كه چه كسى مرا مورد تهدید و مورد شكنجهى روحى قرار داد.
یك شیخ اسحق مشكینى بود، شیخى بود از عراق كه وقتى اعلامیه از او گرفته بودند، ایشان را بازداشت كرده بودند، بعد خوابانده بودند و شلاق زده بودند تا حرف كشیدند و بعد چند نفر را گرفتند و دردسر دادند و فقط ایشان را شلاق زدند و ایشان هم با ما بود، اسمش در دفتر من هست. در زندان یكى از كارهاى خوبى كه ایشان انجام داد، چون بعد از آزادى ما در زندان ایشان ماند. ایشان انگلیسى را در زندان شروع كرد و ظرف 6ـ5 ماه یاد گرفت وقتى از زندان آمد بیرون، با دانستن زبان انگلیسى آمد. وى كه مورد تحسین من واقع میشد در حفظ آیات قرآن و اشعار و انگلیسی، كه میگفتم اگر انسان بخواهد درسى بخواند، در زندان هم میتواند درس بخواند. ما یك سازمان آموزشى انصارى داشتیم كه این سازمان خیلى خدمات داشت. در مورد حجاب دختران كه تلاش میكردم كه معلمین با حجاب و مدیر با حجاب بگیرند از دولت و این منعكس است در پروندهى ما. دختر بچهها را با حجاب میپذیرفتم و بعد اینها را هم درس میدادیم و هم كارهاى خیاطى و خانهداری. بچه را از كلاس اول هم انگلیسی، هم نماز بهشان یاد میدادیم و اعتقاد من بر این است: واعدوا لهم مااستطعتم من قوه، فقط ادوات نظامى نیست. نتیجتا ما الان خیلى از افسرهاى نیروى نظامى و مخصوصا همافر، اینها از شاگردان مدرسهى ما هستند. در نهادهاى مختلف كه هم پیشرفت درسى و هم پیشرفت دینى دارند و من با جامع تعلیمات اسلامى حرفم شد كه شما میگویید تلویزیون حق ندارید نگاه كنید، درست نیست. باید دانش آموز هم سینما برود، تلویزیون ببیند، باید بفهمد كه در فساد نیفتد. اگر قرار باشد كه یك بچهى چشم و گوش بستهاى بار بیاوریم، هزار جور كلاه سرش میرود. در نزدیكى ما مدرسهى دبیرستان احمدیه بود با مسئولان آنجا من این بحث را داشتم كه محدودیت چشم و گوش بسته درست نیست.
در مجموع بیش از سه ماه در زندان بودم. سؤالاتى كه در زندان شد بیشتر روى پایه اینكه شما كه هستید، كجا بودید، چه كار میكنید، الان در این بلوا در كدام قسمت مداخله كردید و امثال اینها بود.
بعد در مورد حضرت امام سؤال شد كه ایشان را در چه حدى قبول دارید؟ یا مقامشان پیش شما چقدر است؟ گفتم مرجع تقلیدم است. رسالهاش در خانه من است. یكى از مراجع تقلید، ایشان است.
گفتند زندگیات از كجا اداره میشود و چه كمكهایى به شما میشود؟ گفتم مسجد و مدرسه و سازمان آموزشى دارم. اهل علم معمولا زندگیشان الله وكیلى اداره میشود. همه فى سبیل الله اداره میشود.
تعهد اینكه از حوزهى قضایى نباید خارج شوید باید اجازه بگیرید. آقاى فلسفى را هم روزهاى اول همان طور به بازجویى بردند.
یادداشتهایى در زندان
من همیشه دوست داشتم یك چیزهایى را بنویسم و تدوین كنم. حتى در دوران كودكى نوشتهجاتى كه در كلاس دوم میرفتم مكتب، دارم. در زندان هم كه بودم، سعى میكردم یك چیزهایى را یادداشت كنم، گاهى صورت جلسات را، گاهى شعر مینوشتم.
در زندان شعرهاى زیادى سرودهام كه بعضى از آن را هنوز به یاد دارم. از جمله شعر طنزآمیزى داشتم كه بخشى از آن از این قرار است:
واعظا بحث بزه كارى رندان به تو چه
از سیاست سخن و رفتن زندان به تو چه
تو كه نه قاضى و نه محتسبى و نه پلیس
انتقاد از روش دستهى دزدان به تو چه
تو برو مسئلهى غسل و تیمم بده شرح
مملكت گر كه فتد دست یهودان به تو چه
گر به قم ریشهى تقوا بكند دست ستم
كاخ سیلنن به فلك بر شد ایوان به تو چه
در این زمینه شعر مفصل و عجیبى است كه خدا رحمت كند آقا فلسفى را كه اول براى ایشان خواندم، گفت نخوان براى آقایان، این سرورده سر تو را به باد میدهد.
یك شعر فكاهى نشریه توفیق داشت كه به این مضمون بود
گفتى كه نان ارزان شود
كو نان ارزانت، عمهات به قربانت
من این را طولانیاش كردم و ترجمه به تركى و عربى كردم. آقایان در زندان سینه میزدند، میخندیدند. آقاى فلسفى میگفت از ته دل بخندید كه این زندان با این تبسم و خنده، باید سمش و فشارش از بین برود.
شعر دیگرى هم گفتهام كه بیش از 700 بیت است و در آن اسامى همهى زندانیان را به نسبت شأنشان آوردهام كه بعضى از آن ابیات را اكنون به یاد ندارم و برخى از آن كه به یاد مانده، چنین است:
ماه خرداد به سال چهل و دو
كى فراموش شود از من و تو
مرغ طبعم به سر شوق آمد
طوطى نطق مرا ذوق آمد
داستانى بسرایم ساده
از گروهى رجل آزاده
چون شد از حكم قضاى عدوان
جایگاه آن عزیزان، زندان
عدهاى از علما و خطبا
همه را بود به زندان مأوا
همه مردان فضیلت بودند
زین سبب محبسشان جا دادند
اولین فرد مبرّز ز میان
فلسفى واعظ مشهور جهان
آن سخن پرور مجلس آرا
كه بدى شمع شبستان ما را
مظهر لطف و وفا رفتارش
وحى منزل همه گفتارش
مجتهد در فن تبلیغ بود
بر سر دشمن دین تیغ بود
فلسفى آن رجل فرزانه
آنكه باشد به جهان دردانه
قدر او از نظر ماهیت
برتر از همه روحانیت
بود استاد به هر علم و فنون
لیك توقیف خلاف قانون
بهر مردان خدا نیست عجب
عار نبود رهشان رنج و تعب
گر چه چون شیر بود آزاده
حالیا كنج قفس افتاده
دیگر از جمله آیات عظام
كه بود صاحب تدبیر و مقام
بوعلى فكرت و لقمان پیشه
اهل فضل و قلم و اندیشه
آنكه استاد به علم و ادب است
مرتضى نام و مطهر لقب است
هم خطیب است و زعیم منبر
چون گلى از همه گلها برتر
چون بود مطلع از شرح و فنون
شد معلم به علوم و به فنون
صاحب نطق و فصاحت باشد
مخزن علم و فقاهت باشد
مقدمش بر همه باشد بركت
بر سرش هست نشان از عظمت
متقی، محور اذهان همه
كه كمالش بود اذعان همه
همه افراد به فضلش قائل
بهترین رتبهى علمى نائل
بار الاها برهان از قفسش
بكن آزاد ز دست عسسش
حیف و صد حیف چنین آزاده
كه در این كنج قفس افتاده
شیخ عباسعلى اسلامی
آنكه باشد ز رجال نامی
پهلوانیست به میدان رثا
نك به زندان شده از ظلم و جفا
واعظ و بانى تعلیمات است
فاضل و صاحب تألیفات است
از مدار فلكى صد افسوس
محترم خائن و خادم محبوس
دیگر آن كس كه زعیم ادب است
ناصرش نام، مكارم لقب است
اهل شیراز و مقیم است به قم
همچو بدرى است میان انجم
هست مصداق بسى استعداد
شده فیضیه ز سعیاش آباد
نوجوانى است فضیلت پیشه
مرد علم و قلم و اندیشه
صاحب شیوه و تقریر بود
قلمش در خور تقدیر بود
همت از ناصیهى او پیدا
كه بود جزو رجال فردا
اینكه اكنون ز مكارم باشد
پس از این جزء اعاظم باشد
لنكرانى كه حسینش نام است
سالها شهرهى خاص و عام است
پیشتازى به سیاست باشد
عالم و اهل كیاست باشد
دیگر از عدهى آیات عظام
اعتماد است على اصغر نام
واعظ و فاضل و اهل تدبیر
هم مجاهد بود و مرد دلیر
قامتش سرو، دلش مخزن عشق
همه جا، بر همه كس رهزن عشق
بس كه این مرد امین است و درست
اعتماد آمده از روز نخست
پیر مردى است ز اوصاف غنی
بندهى پاك خدا حاج كنی
پیر باشد ولى از بنیه جوان
قدرتش كاملا از چهره عیان
بود مردى ز رجال زنجان
مفخر لطف و صفا و احسان
مظهر علم و كمال و رفعت
بوعلى سیرت و لقمان حكمت
نام شایستهاش عزالدین است
فخر اسلام، وقار دین است
آنكه در فضل بود بدر تمام
مقتداى بشر و فخر انام
شیخ صادق كه بود خلخالی
هم شجاع است و مقامش عالى
پر دل و جرأت، چون شیر بود
در بر خصم چو شمشیر بود
همه طلاب به قدرش قائل
بهترین رتبهى علمى نائل
سید محترم و عبد كریم
لقبش هاشمى فرخنده زعیم
یكه وعاظ خراسان باشد
مورد مهر جوانان باشد
كوچك اندام و ظریف است و نحیف
سخنش هست چو باران لطیف
چهرهاش باز و پر از نور بود
عاقبت فاتح و منصور بود
با اثر منطق و عالى نظرش
زده حق تاج تبارك به سرش
شیخ مهدى كه بود كروبی
وارث لطف و صفا و خوبی
مسقط الرأس او تویسركان است
حالیا یوسف این زندان است
خاضع و فاضل و باهوش بود
بهر دین جاهد و پر كوش بود
بار الاها برهان از قفسش
بكن آزاد ز دست عسسش
سیدى هست مسمى به جواد
كه بود رهبر خرم آباد
شهرتش در همه جا الیاسی
قهرمان سخن و فراسی
هم چو الیاس نبى وارسته
دل ز دنیاى دنى بگسسته
سیدى هست بلند استعداد
كرده زندان ز فصاحت آباد
خادمى هست به ابناى زمان
ز الجزایر، عربستان، ایران
واعظ نامى خرمشهر است
بانى مدرسه در آن شهر است
مسجدى هست ورا آبادان
كه شد از مقدم وى آبادان
حاج اشرف كه زعیم دین است
مسلكش علم و عمل آیین است
هست كمتر كسى اندر تهران
كه نگوید به وى استاد بیان
گر چه او بچهى كاشان باشد
حالیا واعظ تهران باشد
واعظى بت شكن و خیبرگیر
كه مریدش ز صغیر و ز كبیر
رهنما شیخ مآل اندیشه
مصطفى نام و سیاست پیشه
بانى مسلم آزاد بود
بردباریش چو فرهاد بود
حامى ملت اسلام آمد
زین جهت طعمهى این دام آمد
مسلمین را همه حامى و كمك
بهر این ایده بسى خورده كتك
الجزایر بودش مد نظر
به فلسطین و به لبنان یاور
بهر اسلام و براى قرآن
بارها گشته دچار زندان
دیگر از جمعیت این مردان
دو جوانمرد شریفند در آن
نامشان شیخ على و محسن
شأنشان بر همه باشد مذعن
چون كه هستند دو آقازاده
شهرت آمد به محدث زاده
بابشان باب حدیث و خبر است
در بر اهل خرد معتبر است
شیخ عباس قمى خادم دین
كرده احیا قلمش شرع مبین
باشدش در همه جا تألیفات
صاحب كشف و كرم هم بركات
هست ز آثار همیشه زنده
دودمانش به جهان پاینده
چون بدى عالم عالى درجات
بفرستند به روحش صلوات
آنكه همسایه[11] است با انصاری
شیخ حسین است و لقب غفاری
مرد فضل و عمل و زحمتكش
در فقاهت بود اهل سنجش
یك نفر از رفقاى زندان
در میان همه از پیر و جوان
مرتضى سیدك مرتضوی
نبوى فطرت و سیرت علوی
هست از زمرهى سادات شریف
خادم دین و جوانمرد و عفیف
متبحر بود و با تقوا
شهر رى دارد منزل و مأوا
در عمل مظهر استعداد است
مجلس از مقدم او آباد است
مخلص مفلس او انصاری
ز ارادت بسرود اشعاری
دربارهى دیگر آقایان زندانى نیز اشعارى گفتهام كه اكنون یادم نیست. اشعارى فكاهى نیز در زندان سرودم كه برخى از ابیات آن را به یاد دارم:
محبس كه شدى مخزن مهر
روى هم ریخته بود شصت و دو متر
گاه گه بوى تعفن آید
گاه مأمور تفنن آید
روزهایش مرتب باشد
قسمت ما پلو هر شب باشد
نان ما بود ز آرد سیلو
توى آشش قطعات زیلو
آلویش چو گُه تحلیل شده
ریگهایش همه قربیل شده
یادداشتهایى از علماى زندانی
دوران زندان، دوران پرخاطرهاى بود. باید اذعان كنم كه زندان 15 خرداد زندان سازندهاى بود. زندانى بود كه در آن خلوت الهى بود. یكى از كرامات آن بازداشت خلوت با خدا بود. از این زندان هرچه گذشت قابلیتها بیشتر آشكار شد و زندهتر به نمایش درآمد. اگر اینگونه زندانهاى دسته جمعى روى نمیداد چه بسا زمینه براى امام فراهم نمیشد كه با قطعیت به میدان بیایند و انقلاب بیافرینند.
خلاصه زندان 15 خرداد خیلى جالب و آموزنده بود. از جمله استفادههاى ارزشمندى كه از آن زندان كردم یادداشتهایى بود كه علماى زندانى در دفترچهى خاطرات من در زندان به یادگار گذاشتند. از جمله آقایان فلسفی، مطهری، ناصر مكارم شیرازی، هاشمینژاد، محدثزاده، جلالى تهرانی، شیخ مصطفى رهنما، آقاى زنجانى و برخى از آقایان دیگر مطالبى در آن دفتر نوشتهاند و من در اینجا برخى از آن نوشتهها را میخوانم.
استاد مطهرى چنین مرقوم داشتهاند:
بسمه تعالى شانه
و اذ قال عیسى للحواریین من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله (قرآن كریم)
این جهان جنگ است چون كل بنگری
ذره ذره همچو دین با كافری
جنگ طبعى جنگ فعلى جنگ قول
در میان جزءها حربى است هول
این جهان زین جنگ قائم میبود
در عناصر در نگر تا حل شود
آن جهان جز باقى و آباد نیست
چون كه تركیب وى از اضداد نیست
دانشمندان اصل تنازع را یكى از اصول زندگانى بشر دانستهاند. فلاسفه كه بیشتر دقت كردهاند اصل تضاد و تزاحم و تنازع و اصطكاك را از اصول اولیه سازمان جهان طبیعت دانستهاند و گفتهاند همین تضاد و تزاحم است كه باب فیض و رحمت را باز میكند. لولا التضاد ماصح دوام الجود عن المبدأ الجواد. مطابق آنچه انبیاء عظام تعلیم دادهاند از اول خلقت دو عُلَم افراشته شده است: حق و باطل، مولوى میگوید:
دو علم افراخت اسپید و سیاه
آن یكى آدم دگر ابلیس راه
در میان آن دو لشگرگاه رفت
چالش و پیكار آنچه رفت رفت
بدیهى است كه حق و باطل، سپید و سیاه، نور و ظلمت هر چند مقابل یكدیگرند، اما از نظر دیگر یكى اصل است و دیگرى فرع، آن یكى نور است و دیگرى سایه، آن یكى شیء است و دیگرى ضیء، اگر نور نباشد سایه نیست، اگر علم نباشد جهل نیست، اگر راستى نباشد دروغ نیست.
به هر حال این جهان این چنین ساخته شده كه همواره معركه حق و باطل، درستى و نادرستى است، صحنهى مبارزه است. احیاناً حق و باطل صفوف متمایزى را تشكیل میدهند. اصل تنازع از یك طرف و اصل تعاون از طرف دیگر قواى محركه چرخ زندگانى به شمار میروند. چیزى كه دید یك مرد الهى و موحد را از دید یك مرد ماتریالیست نسبت به این صحنه متمایز میكند، این است كه از نظر مرد الهى حق، اصل است و باقى و حاكم و اما باطل فرع است و زایل و محكوم.
اما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمكث فى الارض.... بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق. از نظر یك فرد مادى و ماتریالیست حق و باطل دو نیروى اصیل متساوى را تشكیل میدهند و انسان از لحاظ وضع خودش نمیتواند ایمان داشته باشد به اینكه به صف حق و عدالت و درستى و راستى ملحق گردد، اما مرد الهى میداند كه حق آب است و باطل كف، اساس عالم به حق و عدالت بر پاست و همواره یك نیروى مرموز است كه حق و اهل حق را تأیید میكند. ان تنصروا لله ینصركم و یثبت اقدامكم. مرد موحد و الهى با اطمینان و اتكا به نیروى لا یزالى همواره وارد صحنه مبارزه میشود و از حقیقت دفاع میكند و این خود بزرگترین مایه امتیاز و وجه تمایز و وسیله افتخار اهل ایمان است.
این چند جمله بر حسب امر حضرت مستطاب ثقه الاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى به عنوان یادگار در دفترشان قلمى گردید و هنگامى كه قلم به دست گرفته میاندیشیدم چه بنویسم، اسم با مسماى ایشان الهامبخش من واقع شد و این چند سطر قلمى گردید و آشنایى من با معظم له در زندان موقت شهربانى تهران آغاز شد كه هر دونفر به اتفاق عدهاى در حدود پنجاه نفر از علما و خطبا و طلاب به مناسبت نهضت اسلامى اخیر ایران زندان شدهایم. چیزى كه مورد اعجاب همه واقع شد طبع روان و بدیهه گوى معظم له بود در گفتن شعر. خداوند ایشان را بیش از پیش موفق بدارد.
مرتضى مطهری
17/ صفر /83 مطابق 18 /4 /42
آقاى فلسفى نیز به عنوان یادبود دوران زندان چند سطرى در دفترم نوشتند و مرا اینگونه مورد محبت قرار دادند:
بسم الله الرحمن الرحیم
از شب دوازدهم محرم كه مصادف با شب نیمه خرداد 1342 بود، در زندان موقت شهربانى بازداشت شدم. جمعـى از آقایان علمـا و وعاظ تهران و ولایات، تدریجا در این زندان محبـوس شدند. براى اینكه از اجتماع آقایان استفاده شود، مجلس مناظره و مباحثه و انتقاد تشكیل دادیم و روزى دوبار صبح و عصر این مجلس تشكیل میشد و هر بار یكى از آقایان دربارهى یكى از مسائل علمى در دین طبق برنامهى مقرر صحبت میكرد،
فاضل محترم و دانشمند معظم جناب ثقهالاسلام و المحدثین آقاى انصارى اراكى كه یكى از بازداشتشدگان بود معظم له شش بار صحبت كرد و علاوه اشعارى در زندان سرود كه شاهد بارزى بر طبع روان و سرشار ایشان بود. براى یادبود ایام زندان این چند سطر را به درخواست معزى الیه نوشتم. امید است كه همواره در پناه خداوند سالم و موفق باشند.
محمد تقى فلسفى
11 /4 /42
حضرت آقاى مكارم شیرازى با نكتهاى پند آمیز مبنى بر اینكه «هیچ آزادى بالاتر از آزادى از چنگال هوى و هوس نیست» دفتر یادداشت مرا اینگونه مزین كردند.
بسمه تعالی
قال امیر المؤمنین علیه السلام: لا تكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرا
بنده دگران مباش، خدا ترا آزاد آفریده!
آرى آزادى و آزادمنشى از بزرگترین موهبات خداست كه بدون آن زندگى مفهوم صحیحى ندارد، آزادى مظاهر گوناگون و انواع بیشمارى دارد، ولى به جرأت میتوان گفت هیچ آزادى بالاتر از آزادى از چنگال هوى و هوس نیست.
حدیث بالا و چند جمله ذیل آن به عنوان یادبود ایامى كه با جمعى از بزرگان و دانشمندان و دوستان در زندان موقت شهربانى تهران بودیم به امر دوست گرامى جناب آقاى انصارى نگاشته شد.
ناصر مكارم شیرازى ـ 10 صفر 83
از دیگر آقایان زندانى كه در دفتر یادداشت من مطالب نصیحتآمیز و عبرتانگیزى به عنوان یادبود ایام زندان نگاشتند، آقاى هاشمینژاد، آقاى حاج شیخ عباسعلى اسلامى و آقاى شیخ حسین غفارى بودند. در یادداشت این بزرگواران آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان ابراهیم كان امه
همهى افراد بشر از این نظر كه فردى از اجتماع را تشكیل میدهند با یكدیگر مساوى و برابرند، اما از نظر شخصیت و ارزش تفاوتهاى فراوان با یكدیگر داشته و فاصلههاى زیادى بین آنان موجود است. گاهى یك شخص از نظر شخصیت آنقدر پر ارج و ارزنده است كه به تنهایى به یك اجتماع و ملتى ارج و ارزش داده و در عین آنكه از نظر شخص یك فرد است، اما از نظر شخصیت به منزلهى اجتماع و ملتى است. چنانكه خداوند عزاسمه درباره ابراهیم خلیل علیه السلام چنین تعبیر فرموده است (آیهى فوق) جناب حجتالاسلام آقاى انصارى دام بقائه یك شخصیت فوق العاده ارزنده است كه میتوان گفت این نمونه شخصیتهاى برجسته هر قدر در اجتماع و ملتى بیشتر گردد، آن اجتماع و ملت وزینتر و پر ارج خواهد گردید.
و فقنا الله و حضرته لما یحب و یرضی
زندان موقت شهربانى تهران
سید عبدالكریم هاشمى نژاد 16 صفر 1383
بسم الله الرحمن الرحیم
ان تنصر[وا] الله ینصركم و یثبت اقدامكم
در راه نصـرت و تـرویج دین، جمعـى از روحانیـون محتـرم در بنـد زنـدان موقـت شهربانى
گرفتـار و به مضمون خبرى ـ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ـ با ادیب دانشمند بزرگوار و مبلغ با وقـار و شاعـر تاجـدار جنـاب آقاى حاج شیـخ محمـد علـى انصـارى كه واقعـا اسـم بامسماست، ملاقات امیدوارم بیش از پیش در نصرت و یارى دین مبین بكوشند و واردات و مصائب روزگار غدار ایشان را از منصب بزرگ باز ندارد؛ مخصوصا كار مهم تعلیم و تربیت نوباوگان مسلمین كه خود اقدام فرمودهاند تعمیم دهند و در كیفیت معالم دین از حیث اخلاق و آداب و امور اسلامى عملا بكوشند و فریب دنیا و دنیاداران رو به هیچ وجه نخورند و در تحت فرمان فرهنگیان در امور و برنامهى غیر دینى نروند و جدیت بفرمایند كه جزئیات و دستورات دینى حتى الامكان در مدارس عملى شود. و ما توفیقى الا بالله العلى العظیم
به تاریخ 16 صفر 1383ـ الاحقر عباسعلى اسلامی
بسم الله تعالی
قال المعصوم علیهم صلوات الله
اغتنموا الفرص فانها تمر مر السحاب
از شب 12 محرم 1383 كه مصادف با شب 15 خرداد ماه باشد، به عنوان اخلال در نظم عمومى با جمعى از وعاظ محترم در زندان موقت شهربانى بوده. ضمنا روز 22 [خرداد] واعظ محترم جناب آقاى انصارى را كه صاحب طبع بسیار روان در شعر و ادب دارند، به زندان آوردند و اشعار نغزى در پارهاى تفریح و تعزیه بالخصوص شب وفات 7 صفر سرودند و بسیار مورد تحسین قرار گرفت. امروز كه روز 12 ماه صفر است با 47 نفر پس از آزاد شدن عدهاى از فیض ایشان و حضور رجال تبلیغ بهرهمند هستیم. الاحقر حسین غفارى آذرشهری
دیگر علما و خطباى زندانى كه دفتر خاطراتم را با دستخط شریف خود مزین كردند عبارت بودند از: آقایان سید عزالدین زنجانی، محمد حسین خندقآبادی، محمد حسن بكایی، عیسى اهری، على و محسن محدثزاده، فرجالله واعظی، مهدى كروبی، سید مرتضى صالحى خوانساری، سید مصطفى طباطبائى قمی، محمدعلى شرعی، صادق خلخالی، سید ناصر صدری، سید محمدتقى حسینى واحدی، سید عبدالحسین رضوی، سید ابراهیم ابطحى و سید علینقى موسوى طهرانی.
بسم الله تعالی
بهرهمند شدن از دیدار بزرگان كه از مهمترین سعادتهاست به این زودیها میسر نیست. باید رنجها برد تا انسان وارسته و كاملى را پیدا كرد و كل نفیس القدر خود مطلب دیگر بلى بعضى اوقات رحمت بیخدمت ولى منتى آید از دریا مبارك ساعتی.
جریان حوادث این سعادت را براى طالبین فراهم میسازد و بیهیچ مقدمه به این مقصد بزرگ نائل میگردند. چنانچه در[...] در این ایام یعنى 10 صفر 1383 این خوشبختى براى این بنده فراهم آمد و به دیدار عزیزان كه از رجال علم و فضیلت هستند، در زندان موقت شهربانى فراهم شد كه از جمله جناب مستطاب ثقه الاسلام والمسلمین آقاى آقا شیخ محمد على انصارى است كه حقا مجمع فضائل علمى و عملى هستند [...] بسیار خوشوقتم كه به وسیلهى این چند سطر موفق به یادبود علمى گردیدم. ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین
حرره فى 10 صفر 1383 ـ الاحقر عزالدین حسینى عفى عنه
بسمه تعالی
نشد ابرو خم از سنگینى بار قفس ما را
كه این سنگ سبكتر باشد از بال مگس ما را
بر غم عدل و آزادى خلاف هر چه در عالم
به جرم راستى افكنده در زندان عسس ما را
ایامى كه در زندان موقت شهربانى به جرم حمایت از قانون و دفاع از حریم قرآن و حقوق خاندان پیغمبر اكرم سلام الله علیهم اجمعین محبوس بودیم جمعى از علماى اعلام و وعاظ گرام تهران و شهرستانها تشریف داشتند. من جمله جناب مستطاب مروج الاحكام ثقه الاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى اراكى بودند كه حضورشان براى ما بسیار پر ارزش بود. مخصوصا از طبع روانشان بسیار استفاده كردم و اشعار فوق كه از یادگارهاى زندان قزل قلعه بود به عنوان یادبود نگارش یافت.
خندق آبادى
12 /4 /42
بسمه تعالی
نالـه از بهـر رهایى نكنـد مـرغ اسیـر
خورد افسوس زمانى كه گرفتار نبود
مدت بیست پنج روز است كه به جرم دفاع از حریم مقدس قرآن در زندانهاى انفرادى و عمومى پادگان عشرت آباد و زندان موقت شهربانى تهران به همراهى دوستان دانشمندم جنابان آقایان اهرى ـ وحدت بازداشت بوده و به سر میبرم، در زندان موقت شهربانى از حضور جمعى شخصیتهاى برجسته روحانى مركز و شهرستانها من جمله حضرت مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج شیخ محمد اراكى ـ انصارى زید مجدهم كه داراى قریحهى شعرى سرشارى هستند مستفید و مستفیض میباشم به رسم تذكار به نگارش این چند خط مبادرت شد. الى الله المشتكی، الحاج محمد حسن بكایى عفى عنه 13 صفر 1383
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الارض لله یرثها عبادى الصالحون
سعدیا حب وطن گرچه حدیثى ست صحیح
نتوان مرد به سختى كه من اینجا زادم
در زندان و منزل زندگان با شخصیتهایى روبهرو شده و توفیق آشنایى پیدا كردم كه در بیرون برایم میسر نبود. آرى عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد. منهم شاعر توانا و خطیب دانا، سرور ارجمندم جناب آقاى انصارى دامت افاضاته كه گلهایى از اشعار و اخلاق و بیاناتشان چیده و از مصاحبت معظم له فایدهى بیشترى بردهام و امیدوارم در بیرون از زندان هم مشمول الطاف قرار گیرم.
اللهم انصرنا على القوم الظالمین
16 صفرالخیر 83، مطابق با 17 /4 /42
زندان موقت شهربانى تهران ـ عیسى اهرى تبریزی
بسمه تعالی
واستعینوا بالصبر و الصلوه
براى مؤمن بهتر از صبر مایه تسلیت نیست.
ما نیز از پروردگار جهان توفیق میخواهیم.
على محدث زاده
محسن محدث زاده
بسمه تعالی
قل للّذى بصروف الدهر عیرنا هـل عاند الدهر الا من له خطر
گر چه در زمان تسوید این اوراق گرفتار زندان موقت شهربانى تهران بودیم، ولى بحمدالله و المنه با خاطراتى خوش و قلبى آرام با كمال افتخار و سربلندى به سر میبردیم. زیرا كه اولا در محكمه وجدان و شرع محكومیتى در خود از نظر زندانى شدن و دستگیر هیئت حاكمه بودن احساس نمیكردیم و به جرم پاكى و حمایت از حوزهى مقدسهى دین و دفاع از حریم شریعت سید المرسلین صلى الله علیه و آله و سلم محكوم به حبس شده و در زاویهى زندان درخشندهترین روزگار زندگى خود را میگذرانیم.
بلی، گاهى در مزاج جامعهى منحرف پاكى جرم و ناپاكى مایهى افتخار میگردد. باید هم چنین باشد به قول شاعر
(گر گلابى را جْعُل[12] طالب بود)
(آن دلیـل نـا گلابـى میبـود)
قال الله تعالى فما كان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا آل لوط من قریتكم انهم اناس یتطهرون و علاوه بر آنچه گفته شد در عالم همیشه مردان بزرگ دچار حوادث بودهاند و از چنین محكومیتهاى كودكانهى افراد كودكوش به مقاصد عالیه رسیده و احراز شخصیت و حریت كردهاند. پس ما نیز پیرو سنن عالیه مردان عالیمقام باشیم زهى سعادت.
یك جو غم ایام نداریم خوشیم
گه چاشت گهى شام نداریم خوشیم
چون پخته به ما میرسد از عالم غیب
از كس طمع خام نداریم خوشیم
بارى طبق پیشنهاد سرور مكرم و برادر ارجمند جناب آقاى انصارى ایده الله بتأییداته به تسوید یكى از صفحات دفتر معظم له مبادرت نمودم، به تاریخ 16 تیرماه 1342 خورشیدی، انا الاقل شیخ فرج الله واعظى ساكن تهران، سه راه سلسبیل، خیابان خوش، كوچه نجم آبادی، كاشى 92، منزل شخصى واعظی.
الا و من مات على حب آل محمد فقد مات شهیدا
این حدیث شریف به یادبود ایامى كه در زندان موقت شهربانى حضور عدهاى از علما و وعاظ محترم بودیم، تقدیم به دانشمند محترم جناب آقاى انصارى كه از مردان پاك، دانا و با فضیلت است مینمایم و مفتخرم از آنكه زندان باعث دوستى بنده با معظم له گردید.
زندان موقت شهربانی
مهدى كروبى
ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون
مدت یك ماه و سه روز است كه در زندان موقت شهربانى كل در محضر جمعى از علما و فضلا مخصوصا خطبا به سر میبرم. آنقدر روحانیت و معنویت اهل این محبس، عالم زندان را منور كرده كه گویى یك مدرسه و یكى از حوزههاى علمیه است. صبح و عصر از حضور اساتید درس گرفته و اشتغال به تحصیل دارم.
یكى از حضار زندان جناب مستطاب خطیب شهیر آقاى انصارى اراكى میباشند كه اولا بنده تمناى درك محضر ایشان را داشتم و بحمدالله حاصل شد، طورى كه از بیان ایشان كه مزید بر دو مرتبه در عالم زندان سخنرانى كرده و كاملا افاضاتى فرمودند بسیار بسیار استفاده كردم و همچنین طبع روان این مرد كه دربارهى فضائل و مناقب اهل مجلس اشعارى بسیار جذاب سرودند، زندان را دارالسرور قرار دادند.
امید است خداوند منان ایشان را در صراط ترقى و تعالى خود و همچنین مسلمانان جهان مؤید و منصور بدارد. چند جمله را به عنوان یادبود نگاشتم امید است در مواقع مظان استجابت دعا فراموش نكنند.
سید مرتضى صالحى خوانساری
بسمه تعالی
جثـهى خود پاكتـر از جـان كنی
چون كه چهل روز به زندان كنی
نزدیك چهل روز است كه در محبس موقت شهربانى در خدمت علماى اعلام و وعاظ محترم منجمله از علما و سخنگویان و شعرا و ادبا آقاى انصارى اراكى كه حقا در خدمت ایشان استفاده كردیم و امیدوارم این زندان سبب ترقیات روحانى و درجات راقیه شود، چنانچه یوسف صدیق (ع) از چاه به جاه رسید و از زندان به مقام عزت رسید.
مورخهى لیله 16 صفر 83
مصطفى طباطبایى قمى
بسمه تعالى
نشد ابرو خم از سنگینى بار قفس ما را
كه این سنگین، سبكتر باشد از بال مگس ما را
بر غم عدل و آزادى خلاف هر چه در عالم
به جرم راستى افكنده در زندان عسس ما را
تنك پر مایگان توبه فرما را ز ما برگو
گران جانیم نتواند خریدن هیچ كس ما را
خود آزادى به دست آور كه كس نفرستد این گوهر
از آن سوى بحار و ساحل رود ارس ما را
دموكراتش لقب بخشند هر خود راى و خودكامی
در این مكتب كه معنى واژگون گردیده اسما را
ز بیتالمال ملت گنجها سهم تبهكاران
بیات آجر و صبحانهى آب عدس ما را
روزگارى كه به جرم حقگویى در زندان موقت شهربانى تهران به سر میبردیم، بهترین فرصتها تشرف خدمت جمعى ستارگان فروزان علم و فضیلت بود. زندان در این مدت مكتبى بود آموزنده درس پایدارى در برابر ناملایمات و جهاد در راه عقیده را عملا آموختیم. پروردگارا خود ما را در راه هدف مقدس اسلام از خودگذشته نما. یكى از نمونههاى برجستهى محیط آموزندهى زندان خطیب محترم جناب آقاى انصارى اراكى بودند كه حقا علاوه بر سایر فضایل، با جنبهى ذوق ادبى خودشان محیط توأم با غم زندان را (به قول یوسف على نبینا و آله وعلیه السلام، هذا بیت الاحزان) تبدیل به یك محیط مسرتآمیز میفرمودند. امید است براى همیشه در مظان توجه به یاد این ناچیز بوده باشند. محمد على شرعى شیرازی.
مدرسهى رضویه ـ 16 /4 /42
16 صفر 1383
بسم الله الرحمن الرحیم
قال ربّ السجن احبّ الى مما یدعوننى الیه
آرى زندان فى حد ذاته جاى خوبى نیست، لكن در قبال بعضى امور مزایا و خواص زیادى دارد كه از جملهى آنها توجه به حضرت حق و تسلیم دست قضا و قدر و توكل به ذات احدیت و شكسته شدن شهوات و تكبر و غرور نفسانى را میشود نام برد. بشر طالب زندگى آزاد و حریت است. البته در چارچوب آزادى و حریت دیگران. سلب آزادى و حریت از هیچ فرد و جامعه جایز نیست مگر به حكم قانون الهی، زندگانى در زیر منت دیگران و بدون حس و وجدان در خیلى جاها براى بشر مقدور است، لكن حیات با شرف و زندگى انسانى فعلا به غیر از پناه بردن به گوشهى زندان براى آزاد مردان میسر و مقدور نیست. زندان مكتب الفت و مروت است.
به همین مناسبت ارادت غایبانهاى كه خدمت اجل امجد عالى ثقه الاسلام و المسلمین شاعر آقاى انصارى اراكى كه الحق از رجال برجسته و آزاد میباشند، در چهار دیوارى زندان موقت شهربانى تهران چند مقابل شد و بعد از این جریان، بنده ایشان را در زمرهى برادران و سروران خود محسوب داشته، سعادت و عزت همهى مسلمین را در زیر سایهى حكومت قرآن از خداوند منان خواستارم.
الاحقر صادق خلخالی
انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل [علیهم] الملائكه
و ایمان كامل به پروردگار دارند.
همهى مشكلات و مشقتها را زیر پا گذاشته و هدف مقدس خود را دنبال میكنند و اگر هر اندازه عوامل ناراحتى براى آنها زیاد بشود بر درجهى تحكیم آنها میافزاید و تزلزل در آنها دیده نمیشود چون میدانند در آیند[ه] از بهترینهاى عالم وجود میباشند. همان طورى كه یك دانه گل را در مهد زمین میكارند، از هر طرف فشار به آن داده میشود، ولى در عین حال هیچ ناراضى نیست و در مقام رضا است چون میداند در آینده گلى بسیار ذى قیمت و خوشبو میشود كه زینت بهترین مجالس و محافل میشود و البته امروز كه یك عدهاى از دانشمندان و علما در زندان به جرم حمایت از حریم مقدس اسلام به سر میبرند، ولى در حقیقت مسلم است از بهترینها و گوهرهاى جهان آفرینش میباشند و از برخورد با آقاى شیخ محمد على انصارى كه داراى شوقى سرشار و طبعى روان و شاعرانه میباشد. بسیار خوشوقت و مسرورم و امید است پیش از محضرشان استفاده نمایم.
سید ناصر صدری
بسمه تعالی
الحمدلله والصلوه على رسول الله و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا. به راستى اگر به سرچشمه تمام بدیها كه در وجود خودمان و در لابهلاى كردارمان نهفته است، توجه كنیم و خود را اصلاح و تزكیه نماییم از هر شرى و ضرى ایمن و مصون خواهیم بود. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ـ ان الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الا من و اولئك هم المهتدون ـ صدق الله العظیم.
بر این مبنى تحولات گوناگون و نشیب و فراز زندگى در روح اهل ایمان تأثیرى ندارد ـ اكنون یك ماه است كه در زندان به سر میبریم. ـ یهوّن علینا انه بعین الله ـ ممكن است روزى این پرسش از دستگاه نیرومندى كه بر ما حكومت میكند بشود، آنگاه دیگر صحنهسازى و سالوسى خریدار ندارد. آرى روزى چنین مؤاخذه میشود كه ما را چرا زندانى كردهاید؟ وانگهى فرضا ما زندانى نباشیم، با اختناقى كه فضاى كشور ما را احاطه كرده از كدام آزادى بهرهمند خواهیم بود.
اللهم لا تشمت بنا الاعدا و اجعل عواقب امورنا خیرا ـ امید كه دانشمند ادیب و حبر یگانه آقاى انصارى اراكى هر وقت به این سطور مرور فرماید از داعى با دعاى خیرى یاد فرماید.
والسلام علینا و على عبادالله الصالحین
و انا الاحقر الأفقر محمد تقى الحسینى الواحدی.
فى هـ ـ. یب ـ صغـ ـ غشفج
ان حزب الله هم الغالبون
بسیار خرسندم كه در دوران توقیف چند روزهى خود در زندان موقت شهربانى با رجال و معاریف كشور و زعماى محراب و منبر آشنا شدم. از جمله جناب حجتالاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى واعظ و دانشمند محترم كه از فضله و شخصیتهاى مبرز و مبارز عصر است در جلسات سخنرانى زندان چند مرتبه از بیانات شیوا و تقریرات بجا و سودمند معظم له استفاده شد و طبع سرشار و اشعار روان حضرت ایشان مورد تحسین همگان بود و رجاء واثق آنكه همواره موفق باشند و از دعاى خیر فراموش نفرمایند.
والسلام على من اتبع الهدی
سید عبدالحسین رضوی
بسم الله تعالی
10 صفر الخیر 83
در روز 15 محرم الحرام 83 بعد از ظهر توسط سرهنگ صدارت دستگیر و در زندان موقت زندانى شدم. ولى بحمدلله آقایان علما و وعاظ والامقام جمعیتى تشكیل دادند كه زندان براى حقیر بسیار راحت گذشت. مخصوصا در مصاحبت جناب ثقهالاسلام والمسلمین آقاى شیخ محمدعلى انصارى واعظ كه از اشعار خود تمام اهل زندان را مسرور میفرمودند كمال خوشوقتى حاصل، خداوند زودتر مرخص فرماید كه در منزل خود جمع را جمع و در محضرشان مستفیض بشوم.
سید ابراهیم ابطحی
بسمه تعالی
به تاریخ پانزدهم شهر صفر 1383
امروز بیست و هفت روز است كه در زندان موقت شهربانى بر حسب تقدیر حضرت احدیت جل اسمه به سر میبرم. یكى از افتخاراتى كه در این اوقات نصیبم شده میتوانم بگویم خدمت رسیدن دانشمند محترم و فاضل ارجمند حضرت ثقهالاسلام والمسلمین آقاى آقا شیخ محمد على انصارى دامت افاضاته میباشد امید است خداوند وجود مقدسش را محفوظ داشته و در ترویج شرع مقدس تأیید فرماید.
الاحقر علینقى الموسوى الطهرانی
آزادى از زندان
من حدود سه ماه و اندى در زندان بودم، وقتى آزاد شدم بیشتر علماى مهاجر از تهران رفته بودند لكن برخى از آنان در تهران بودند كه با آنان ملاقات داشتیم. پس از آزاد شدن آقاى فلسفى آمدند منزل ما، آیتالله مرعشى آمدند، آقاى میلانى تشریف آوردند، آقاى حاج آقا حسین قمى نیز آمدند و یك حواله هم مرحمت كردند. آقاى شریعتمدارى نیامدند. زمانى بود كه از من دلخور بودند. آقاى حاج شیخ على اصغر صالحى كرمانی، تشریف آوردند. پسرشان دكتر محمد رضا صالحى كرمانى كه نویسنده هم بودند، در همان مسجد سبحان كه آقاى حاج شیخ محمد رضا صالحى كرمانى از دوستان فاضل من بودند كه هم در دانشگاه و هم امام جماعت بود و خیلى مورد علاقه و احترام من بودند.
امام را در 12 خرداد از زندان آوردند در قیطریه. یك 24 ساعتى در آنجا آزاد بودند، بعد در محاصره قرار گرفتند. من پس از آزادى یك روز رفتم به دیدار امام كه نگذاشتند، من بودم و آقاى شیخ محمد ناصرى خراسانی، آقاى شیخ میرزا حسین فردوسى پیرمردى بودند كه از هم دورههاى درسى آیتالله خمینى و مرحوم پدرم بودند. رفتیم، گفتیم ما آمدیم براى زیارت آقاى خمینی! گفتند كه ممنوع است. گفتم ما دو كلمهاى مینویسیم، شما به عرضشان برسانید. من چند كلمهاى نوشتم:
8 شعبان المعظم 1383
حضرت آیتالله العظمى جناب آقاى خمینى دامت بركاته
اینجانبان شیخ محمدعلى انصارى اراكی، شیخ محمد ناصرى خراسانی، شیخ حسین فردوسى فراهانى براى زیارت و عرض ارادت شرفیاب شدیم چون امكان ملاقات نبود بدینوسیله معروض و ملتمس دعا. والسلام علیكم و رحمتالله.
امام در پاسخ مرقوم فرمودند:
بسمه تعالی
از لطف آقایان متشكرم و ملتمس دعا هستم.
والسلام علیكم و رحمتالله و بركاته
علما و خطباى زندانى پانزده خرداد افزون بر دفتر خاطرات حاج آقاى انصارى اراكی، در دفتر برخى دیگر از هم زندانیهاى خود نیز یادداشتهاى تاریخى و گرانبهایى از خود به یادگار گذاشتند كه برخى از آنها در پى میآید و كامل آن در آیندهى نزدیك به صورت یك مجموعه، با عنوان «ارمغان زندان» انتشار مییابد. انشاءالله.
فصلنامه 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحیم
مدت 36 روز است كه از توقف حقیر در زندان موقت شهربانى كل میگذرد در این مدت محضر علما و وعاظ و دانشمندانى كه در زندان به سر میبردند، براى اینجانب بسیار مغتنم بود و بهرههاى فراوانى از آن ذوات مقدس بردم. جناب آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى ساكن شهر رى كه یكى از دوستان سابق بنده است در زندان به سر میبردند متانت و صبر و تحمل و خدماتى كه ایشان در مدت توقف خود در زندان داشتند، بسیار جلب توجه نموده است. خداوند همه ما را براى انجام وظایف حتمى مذهبى و اجتماعى موفق بدارد.
تهران زندان موقت شهربانى ـ سید عبدالكریم هاشمى نژاد
17 صفر 1383
بسم الله تعالی
قال الله تعالى فى القرآن الحكیم فاینما تولوا فثمّ وجه الله
مردان علم در زندان و میدانهاى جنگ تفاوتى در حالشان نیست و همیشه مشغول ذكر و تبلیغاند. الان در زندان موقت شهربانى در حضور خطیب ارجمند آقاى حاج محمد حسن بكایى و سایر خطباى اسلامى در حدود پنجاه نفر استفاده میشود.
فى التاریخ 4 صفر 138213
حسین غفارى آذر شهری
بسمه تعالى
لسان العاقل وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه
حدیث بالا گویا از امیر مؤمنان مولاى متقیان على علیهالسلام است و یكى از آموزندهترین سخنان پرارزش آن بزرگوار است. میفرماید: زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب منافق پشت زبان او. آرى زبان انسان عاقل در پشت قلب او قرار گرفته یعنى هر چه میخواهد بگوید، قبلا در درون دل خود مورد مطالعه و بررسى قرار داده و سپس به زبان خود اجازه سخن گویى میدهد. بدیهى است چنین سخنى جز خیر و سعادت نخواهد بود. اما آدم منافق و احمق به عكس این حالت است یعنى اول میگوید و سپس دربارهی نتایج آن میاندیشد و بسیار میشود كه از گفتهى خود نادم و پشیمان میگردد و جز بدبختى و ناكامى نتیجهاى نمیبرد.
چند جملهى فوق به عنوان یادبود ایامى كه با جمعى از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهربانى تهران بودیم. در دفتر خاطرات جناب مستطاب سلاله السادات آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى نگاشته شد.
ناصر مكارم شیرازى ـ 17 صفر 1383
بسم الله الرحمن الرحیم
به عقیدهى من زندان یك مكتب تربیتى است كه تعداد كلاسهاى آن بستگى به تعداد اشخاصى و دستههایى دارد كه با انسان در یك جا زندانى هستند. خوشبختانه ما از این مكتب بزرگ براى اولین بار استفاده كردیم و امید داریم بتوانیم از نتایج مطالعات خود در آینده استفاده فراوان كنیم. ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه
زندان موقت شهربانى ـ ناصر مكارم شیرازى
بسم الله الرحمن الرحیم
الا بذكر الله تطمئن القلوب نام خدا و كتاب خدا براى مردان با ایمان مایهى آرامش خاطر و اطمینان نفس است. این چند سطر را در زندان موقت شهربانى پشت قرآن مجید كه متعلق به واعظ ارجمند و خطیب گرامى حضرت آقاى بكائى تبریزى است نوشتم امید است روح معظم له و همچنین روان تمام دوستان زندانى و حقیر ناچیز از نور قرآن بهرهمند و نیرومند گردد.
محمد تقى فلسفی
5 /4 /42
بسم الله الرحمن الرحیم
یگانه راهى كه میتوان جامعه رو منقلب كرد و به راه فساد یا صلاح كشاند همانا تعلیم و تربیت جوانان واطفال از طریق فرهنگ است. این چند سطر به عنوان یادگار به پیشگاه محترم واعظ شهیر [و] توانا آقاى بكایى تقدیم، امیدوارم بعد از نجات از زندان موقت شهربانى در سرتاسر آذربایجان مدارس جامعهى تعلیمات اسلامى تأسیس فرمایند.
الاحقر عباسعلى اسلامى
2 ماه صفر 138414
بسم الله الرحمن الرحیم
كن این شئت فاكسب اَدبا
گـرد نان پـدر چـه میكردى
پـدر خویش باش اگر مـردی
بزرگترین نعمت و مهمترین ودیعت و عزیزترین امانت ـ علم و ادب است ـ قدر و قیمت انسان به قدر علم و تقوا و ادب اوست. درجات عالیه انسان در دنیا و آخرت بسته به مقدار دانش و اخلاق اوست پس كسى كه طالب بزرگى دنیا و آخرت است، باید تمام سعى و كوشش خود را مصروف در تحصیل علم كند ـ و تحصیل علم هیچوقت دیر نمیشود؛ یعنى در هر وقت از عمر ولو 50 ساله باشد مشغول شود دیر نشده است فقط تصمیم مردانه میخواهد و استمداد از خداوند متعال و اهل بیت اطهار مخصوصا حضرت سید الشهداء جستن و به آن بزرگواران متوسل شدن.
بنابراین سید صحیح القلب آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى كه حیث شجاعت و اصالت و نجابت ممتاز است، باید كاملا از نصایح فوق استفاده نموده و یك آن از تحصیل علم كوتاهى نفرمایند و عمر خود را بیهوده صرف این كار و آن كار نكند. خدا به ما و ایشان توفیق علم و عمل عنایت فرماید.
الاحقر عباسعلى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحیم
چون شد از حكم قضاى یزدان
جایگاه من مسكین زندان
عده از علما و خطبا
جمله را بود به زندان مأوا
یك نفر از رفقاى زندان
در میان همه از پیر و جوان
مرتضى سیدك مرتضوی
نبوى فطرت و سیرت علوی
هست از زمرهى سادات شریف
خادم دین و جوانمرد و عفیف
متبحر بود و با تقوا
شهر رى دارد منزل و مأوا
در عمل مظهر استعداد است
مجلس از مقدم او آباد است
بار الها برهان از قفسش
بكن آزاد ز دست عسسش
مخلص مفلس او انصارى
ز ارادت سرود اشعارى
مدت یك ماه است كه به توفیق اجبارى در زندان موقت شهربانى مصاحبت جمعى از اعاظم علما و خطباى نامى ایران را دارم و هر صبح و شام از محضرشان استفادههاى علمى و اخلاقى را برخوردار و بدون اغراق محیط زندان براى ما مانند یك مكتب بسیار بسیار آموزنده و پر استفاده است. ضمن مباحث و مذاكرات علمى آشنایى با عدهاى از احرار و مردان آزادیخواه و مجاهد مایهى بسى افتخار است. آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى از كسانى است كه در این زندان ملاقات و با جناب ایشان آشنا شدم جوانى است خدمتگزار، معتقد، مجاهد، فداكار. خداوند انشاءالله او را موفق و مساعیش مورد قبول و همواره ایشان ملتمس دعا هستم.
والسلام ـ الاحقر شیخ محمد على انصارى اراكی
بسم الله تعالى شانه
هم آهنگى با كریمهى مباركه رب السجن احب الى با تأسى به یوسف علیه السلام
در مقابل حوادث غیر مطلوب چند روزى را كه در زندان موقت شهربانى از محضر عزیزان بهرهمند بودیم و علیرغم محدودیت زندان شور و نشاط داشتیم. این چند خط در ظهر مصحف جناب ثقهالاسلام آقاى بكایى دامت افاضاته به عنوان یادبود قلمى گردید.
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرین.
نه رنج و لذت از درون دانى نى برون
عملى دان جستن از قصر و حصون
آن یكى در كنج زندان مست و شاد
و آن دگر در باغ ترش و بیمراد
حرره الاحقر عزالدین الحسینى عفى عنه
4 صفر الخیر 1383
قال على علیهالسلام : عند تضائق حلق البلاء تكون الفرجه
از فرمان علوى این بنده كمترین سید نورالدین علوى طالقانى تجربهها نمودهام. لذا به عنوان تذكر براى جناب آقاى بكایى قلمى گردید.
در زندان شهربانی
5 /4 /42
نورالدین علوى طالقانی
بسمه تعالى
فاستقم كما امرت.
براى رسیدن به هدف و مقصد یگانه راه بعد از عنایت پروردگار رستگارى و استقامت است.
آنكه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاى پر آبلهى بادیه پیماى من است
زندان شهربانى
حسین خندق آبادی
بسمه تعالی
در زمانى كه با جمعى از علما و روحانیون و وعاظ در زندان موقت شهربانى تهران به جرم دفاع از حریم قرآن بازداشت بودم این یك جلد قرآن مجید را برادر ارجمند آقای[...] براى حقیر اهدا كردند توفیق و پیروزی[...] را از خداوند خواهانم. اللهم افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا (على دینك) وانصرنا على القوم الكافرین.
محمد حسن بكایى عفى عنه
زندان موقت شهربانى ـ 18 صفر 1383
هو الحفیظ
هنا قبرالاحیا، رب السجن احب الى مما یدعوننى الیه
در مجمعى از علما و خطبا كه قریب پنجاه نفر بودیم در زندان موقت شهربانى تهران محض یادگارى قلمى گردید.
عیسى اهرى
6 /4 /42
بلبلى بر شاخ گل در بوستان
شرح میداد از فراق دوستان
گفت چیزى تلختر در این جهان
از جدایى نیست پیش آگهان
از جدایى میشود دلها خراب
آتش هجران كند ما را كباب
شاهد این مدعا خواهى اگر
بر حسین و آل او را كن نظر
روز عاشورا كه چون شاه شهید
گریههاى كودكان لختى بدید
چونكه نومید آمد از بداختران
كرد رو آنگاه سوى دختران
دخترى را ز آن میان نزدیك خواند
چونكه بانو بود بر زانو نشاند
ز آستین مهر اشكش پاك كرد
ز آتش دل رخنه در افلاك كرد
گفت كى جان جهان شیون مكن
آتش دل ز اشك غم روشن مكن
بعد من چندى بباید دیر زیست
بعد از آن هر قدر بتوانى گریست
بى پدر را گریه و زارى خوش است
سوگواران را عزادارى خوش است
چون محبت دید آن خورشید چهر
با پدر راندى سخن از روى مهر
ازچه از دیدار ما سیر آمدی
پرسش احوال ما دیر آمدی
پس تو ما را باز گردان در وطن
وارهان ما بیكسان را از ختن
گفت من در این مكان بیچارهام
وز وطن وز یاوران آوارهام
گر قطا از بیم صیادان نبود
تا طلوع صبح سرگردان نبود
بر براق عشق سوى جنگ تاخت
احمد آسا قرب حق آهنگ ساخت
قرب نى بالا و پستى رفتن است
قرب حق از قید مستى رستن است
به تاریخ 17 شهر صفر الخیر سنه یك هزار و سیصد و هشتاد و سه هجرى درگوشهى زندان موقت شهربانى تهران به جهت سرور ارجمند آقاى سید مرتضى مرتضوى ایده الله تعالى اشعار فوق نگارش یافت امید است حقیر را فراموش ننماید.
و انا الاقل شیخ فرج الله واعظى
هوالاكبر
ان الدین عند الله الاسلام
جملهى قرآنى بالا در سورهى آل عمران، آیهى نوزدهم قرار دارد و تصریح میكند كه دین بر حق و منحصر به فرد در سرتاسر جهان فقط دین اسلام است و دنبال همین قسمت است كه همان آیه اضافه میكند و مااختلف الذین اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم. یعنى اسلام كه آمد یهود و نصارى مخالفت با آن را آغاز كردند و این مخالفت را وقتى شروع كردند كه حق بر آنها آشكار شده بود و به درستى اسلام علم پیدا كرده بودند.
آنگاه در آیهى 85 همین سوره اضافه میكند و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین یعنى و هر كسى كه غیر از دین اسلام را براى خود دین قرار دهد، هیچ وقت از وى پذیرفته و مقبول نخواهد شد و در آخرت و محشر از زیانكاران خواهد بود.
علیهذا در زمان نبوت خاتم النبیین صلى الله علیه و آله و سلم كه تا روز محشر خواهد بود دینهاى سابق داراى ارزشى نیستند و فقط اسلام تصدیق كرده است كه قبلا دین بودهاند و بعدا هم منسوخ و هم تحریف شدهاند و نمیشود اسم دین به آنها گذارد. چند سطر بالا را به عنوان یادبود براى هم زنجیر عزیز جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى نوشتم.
شیخ مصطفى رهنما
زندان موقت شهربانى
صفر الخیر 1383 ـ تیر 1342
بسمه تعالی
هى السبیل فمن یوم الى یوم
كانه ما تراك العین فى یوم
لا تجز عن رویدا انها دول
دنیا تنقل ممن قوم الى قوم
مدتى است در زندان موقت شهربانى توفیق درك فیض از محضر عدهاى از آقایان علماى اعلام و وعاظ محترم نصیبم گردید و با برگزارى جلسات سخنرانى صبح و عصر استفاده شایانى میبرم.
امید است خداوند به زودى وسیلهى استخلاص عموم را فراهم و توفیق و سعادت نصیب عموم بگرداند.
مراتب فوق بنا به فرمودهى جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى سلمه الله جهت یادبود قلمى گردید.
الاحقر جواد الیاسى
18 شهر صفر المظفر 1383
بسم الله الرحمن الرحیم
گلى گفت اگر دست گهى داشتمی
بگریختمى اگر رهى داشتمی
با بیگنهى مرا چنین میسوزند
اى واى اگر یك گنهى داشتمی
قریب یك ماه است با عدهاى از فضلا و وعاظ مركز و سایر شهرستانها در زندان موقت شهربانى تهران به سر میبرم و حداكثر استفاده را از محضر آنان نمودم.
من جمله جناب آقاى حاج بكایى كه یكى از وعاظ و خطباى برجستهى شهرستان تبریز بود، افتخار دوستى را دریافتم. امیدوارم ایشان هم با لطف بیپایان خود بپذیرند.
الاحقر حاج سید احمد حسینی
12 /4 /42
بسمه تعالی
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التى كنتم توعدون.
در زندان موقت شهربانى چند شبى درك خدمت واعظ شهیر و گوینده[...] جناب آقاى بكایى نمودم.
براى اینكه بنده را فراموش نفرمایند آیهى كریمه براى یادبود ذكر شد.
حسین اشرف كاشانی
بسم الله الرحمن الرحیم
اى خداوندى كه حى ذوالمنی
خلق كردى از منى همچون منی
بس ز لطف و جود و فضل و مرحمت
دادیم عقل و كمال و معرفت
مدت چندى است رزقم دادهای
ذره منت به من ننهادهای
من نكردم در عوض غیر از گناه
رو سیاهم روسیاهم روسیاه
باز هم نومید از این در نیستم
روسیاهم لیك كافر نیستم
خود تو گفتى اى خداوند كریم
لطف من عامست فیض من عمیم
بار الهی، جرم و عصیانم ببخش
گر بدم بر فضل خوبانم ببخش
بار الهى حفظ كن اسلام را
بر مدار از روى ما این نام را
دوستان را طعمهى دشمن مكن
دشمنان را از بلا ایمن مكن
كُن تفضل بر تمام خاكیان
خاصه بر ایرانى و ایرانیان
دیده ما شد سفید از این امید
چند باید طعنه دشمن شنید
گویم به مهدى تا برآرد ذوالفقار
شرع احمد را نماید آشكار
سید مداح با كوه گناه
رو به درگاه تو آورد اى اله
گوید از در خویشم رد مكن
من اگر بد كردهام تو بد مكن
در زندان موقت شهربانى به رسم یادبود این بیت را جهت جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى نوشتم تا آنكه ایشان هم مرا فراموش نكند.
اشرف كاشانى ـ 17 صفر 83
بسمه تعالی
جملهى ذرات در عالم نهان
با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم
یكى از اركان فضیلت آدمى در اجتماع خیراندیشى و وادار نمودن به نیكى و جلوگیرى از كژى و كارهاى نارواست كه در تعالیم اسلام به امر به معروف و نهى از منكر تعبیر شده و چون اجراى این امر مهم مستلزم شناسایى موضوع و رعایت شرایط مربوطه است البته هر كس را نمیرسد كه به این عنوان متظاهر شود چه بسا به سبب عدم شناسایى موارد و احراز شرایط نتیجهى معكوس گردد، ولى آنچه وظیفه عمومى است این است كه اگر منكرى مشاهده كردند و نتوانستند عملا یا لسانا نهى كنند قلبا احساس كراهت نموده و در جمع بدكاران شركت نكنند. پسر عم محترم آقاى مرتضوى از سادات غیور و حساس و خیر اندیش و اهل خدمت به نوع است كه سعادت آشنایى و دوستى ایشان نصیب شد. امید دارم با كمال حسن نیت و بصیرت وظیفهى مقدس خود را تعقیب و این بنده را از دعاى خیر فراموش نفرمایند.
والسلام علینا و على عبادالله الصالحین
العبد الآثم، محمد تقى الحسینى الواحدى
18 /4 /42
بسمه تعالی
اذا اظلم علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن...
حسب الامر صدیق حقیقى حضرت آقاى بكایى تبریزى با تیمن به حدیث شریف نبوى به تقدیم این یادبود مبادرت. باشد كه در مواقع تلاوت كلام مجید این داعى منظور نظر باشم.
و انا الاحقر الحاج سید محمد تقى واحدى
فى دد صف غشفج
بسمه تعالی
فى الخصال، قال محمد بن على الجواد علیهالسلام انى لارجوا النجاه لهذه الامه لمن عرف حقنا الا لهذه الثلاثه: صاحب السلطان الجائر و صاحب الهوى و الفاسق المعلن
بر حسب تقاضاى دانشمند محترم آقاى بكایى دام مجده در زندان موقت شهربانى در تاریخ چهارم صفر 83 قلمى گردید.
الاحقر علینقى الموسوى الطهرانی
بسم الله الرحمن الرحیم.
فیه تبیان كل شی
تنها كتابى كه جامع علوم و حقایق است و بیان تمام حقایق علمى و دینى شده است، همانا قرآن است.
اعتماد واعظ
مصطفى را وعده داد الطاف حق
كه بمیـرى تـو نمیـرد این سبـق
من كتـاب و معجـزت را حافظـم
بیشوكم كن را از او من رافضم15
در زندان به عنوان یادگارى نوشته شد.
مصطفى طباطبایى قمى
4 صفر 83
قال امیرالمؤمنین علیه السلام : كن فى الفتنه كابن اللبون لاظهر فیركب و لا ضرع فیحلب در فتنه و انقلاب (كه تاریك و ظلمانى است و معلوم نیست حق باشد) چون بچه شتر دو ساله باش كه پشت (محكمی) ندارد كه سوار شوند و نه شیرى دارد كه بدوشند یعنى هیچ قسم از وجود تو استفاد سوء نشود برخلاف نهضتهاى مقدس كه از جان و مال نباید دریغ و مضایقه نمود در مدت زندانى این جانب سید نورالدین علوى طالقانى در زندان موقت شهربانى از تاریخ 19 /4 /42 تا 22 /4 /42 با عدهاى از اهل علم و مبلغین از جمله آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى مصاحبت داشتم. آنچه از اخلاق ایشان دستگیر شده حرارت دینى ایشان است كه امام فرمود لكل كبد حراء اجر براى هر جگر با حرارتى اجر و مزدى است، امید آن حرارت مذهبى ایشان توام با اجر و ثواب دنیا و آخرت گردد.
نورالدین علوى طالقانی
پى نوشت ها:
1. دكتراى علوم سیاسی.
2. متون متفاوتى قبل و بعد از انقلاب اسلامى تحت تأثیر این تحلیل رسمى به چاپ رسیده است كه به نمونههایى از آنها اشاره میشود.
ـ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهى احمد گلمحمدى و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، 1377، چاپ دوم. E
ـ نیكى آر.كدی، ریشههاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، انتشارات حكم، تهران، 1369.
ـ منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژى در انقلاب، ترجمهى محمد سالار كسرائی، انتشارات مركز بازشناسى اسلام و ایران، تهران، 1382.
ـ مسعود كمالی، دو انقلاب ایران، مدرنیته، جامعه مدنی، مبارزهى طبقاتی، نشر دیگر، تهران1381.
ـ جان، دی، استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمهى منوچهر شجاعی، انتشارات مؤسسهى خدمات فرهنگى رسا، تهران، 1377.
ـ محسن میلانی، شكلگیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامی، ترجمهى مجتبى عطار زاده، انتشارات گام نو، تهران، 1381.
ـ هوشنگ امیراحمدى و منوچهر پروین، ایران پس از انقلاب، ترجمهى على مرشدیزاده، انتشاارت مركز بازشناسى اسلام و ایران، تهران، 1381.
ـ جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1375.
پارهاى از محققان مسلمان نیز تحت تأثیر این قرائت رسمى به تحلیل پانزده خرداد پرداختهاند كه براى آشنایى با اندیشههاى آنها میتوان به كتاب: داوود مهدویزادگان، عادى سازى جنبشهاى مردمى در ایران معاصر، انتشارت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران،1380 مراجعه كرد.
3. متعصبترین شیوهى این طبقهبندى رسمى را میتوان در آثار دكتر حسین بشیریه على الخصوص كتاب دیباچهاى بر جامعه شناسى سیاسى ایران مشاهده كرد. ر.ك. حسین بشیریه، دیباچهاى بر جامعه شناسى سیاسى ایران، دورهى جمهورى اسلامی، نشر موسسهى پژوهشى نگاه معاصر، تهران، 1381.
4. از نهضت آزادى تا مجاهدین، خاطرات لطف الله میثمی، جلد اول، نشریهى صمدیه، تهران، بیتا، ص120.
5. فرازى از پیام امام در تاریخ 15 /3 /1360 به ملت ایران صحیفهى امام، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: 1378، ج 14، ص403.
6. پیام امام در تاریخ 6 /10 /57. صحیفهى امام، ج5، ص283.
7. صحیفهى امام، ج8، ص53.
8. قانون اساسى و متمم آن، انتشارات صفیعلیشاه، بیتا.
9. این بحث، فصلى از یك تحقیق گسترده است كه امیدواریم محققان تاریخ معاصر ایران از آن غفلت نكنند و اثراتى را كه نظام مشروطه سلطنتى در قانونى و شرعى كردن نهاد سلطنت و سلسله در ایران كردند، مورد بررسى قرار دهند.
10. بنابر دعوت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید على شاهچراغی، نمایندهى ولى فقیه در دوبی، آقاى روحانى براى ایراد سخنرانى در مراسم بزرگداشت ارتحال امام و پانزده خرداد به آن كشور سفر كردند و در ملاقات با حجتالاسلام انصارى اراكى خاطرات و اسناد ارزشمندى از دوران زندان در 15 خرداد 42 به دست آوردند كه به یارى خداوند درآتیهى نزدیك خاطرات مزبور به صورت مستقل از سوى بنیاد تاریخ پژوهى ایران معاصر چاپ و منشر خواهد شد.
11. شهید غفارى در كنار منزل آقاى انصارى منزل داشت.
12. سرگین گردان؛ جانورى است شبیه سوسك.
13. مرحوم آیتالله شهید غفارى به اشتباه تاریخ 1383 را 1382 ثبت كردهاند.
14. مرحوم عباسعلى اسلامى تاریخ 1383 را اشتباها 1384 درج كرده است.
15. در اصل : رافظم
فصلنامه پانزده خرداد، دوره سوم، شماره سوم، بهار 1384
تعداد بازدید: 5742