لاله فرزينفر
«اگر عاشورا و گرمي و شور و انفجار آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه مورد سازماندهي واقع شود. واقعه عظيم عاشوراي 61 هجري تا خرداد 1342 و از آن تا قيام علني بقيهالله (عج) در هر مقطع انقلابساز است.» (قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني(ره)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1375، ص 61).
اشاره
نهضتي كه امام حسين(ع) در سال 61 هجري پايهگذار آن بود، در طول تاريخ هماره عامل هراس و وحشت حكومتهاي ظلمپيشه بوده است. از اين رو، قدرتمندان و مستبدان هميشه سعي داشتهاند با مكتوم نگاه داشتن پيام كربلا يا انحراف در شعائر گراميداشت آن، تودة مردم را از درك حقيقت دور نگاه دارند. اما قرنها پس از واقعة شهادت سرور آزادگان، راه او رهروان تازهاي يافت. ملت مسلمان ايران به رهبري قائد بزرگ شيعه، يك بار ديگر عاشورا را احيا كردند و با سرنگون كردن حكومت مستبد زمانه، بار ديگر ثابت نمودند كه «خون بر شمشير پيروز است».
در مقالة حاضر برآنيم تا نخست به طور اجمالي به جريان انتقال مكتب امام حسين به نسل انقلابي ايران بپردازيم و سپس مراحل تكوين نهضت را با الهامگيري از پيام عاشورا و بهرهوري از ايام محرم و صفر، با تكيه بر اسناد موجود در بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، بررسي نماييم.
از حماسه تا تراژدي
پنجاه سال پس از رحلت رسول گرامي اسلام، هنگامي كه اوضاع زمانه دگرگون شده، زشتيها آشكار گرديده و خوبيها و فضيلتها از محيط رخت بربسته بود،1 حسينبن علي(ع) ميراث جد بزرگوارش را به تمامي بر خلق جهان عرضه داشت. فرزند گرامي پيامبر در عصر حكومتي نامشروع و اصلاحناپذير، به ندايي رسا اعلام كرد: «من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز پستي نميبينم.» و سپس حركت تاريخي خود را براي شناساندن مسير حقيقي اسلام و احياي سيره و سنت پيامبر با اعلان «انما خرجتُلطلب الاصلاح في ام↨ جدي» (همانا براي اصلاح پيروان جدّم قيام نمودم) آغاز نمود؛ حركتي كه تا سرحد ايثار و فدا ساختن جان معدودي از «دينداران واقعي»2 ادامه پيدا كرد. اما رخداد كربلا و روز عاشورا، رويدادي است كه اگرچه از حيث زمان و مكان محدود و كوچك است و به واقع نيم روزي بيشتر طول نميكشد، اما چنان ظرفيت عظيمي را در خود پنهان دارد كه پس از گذشت هزار و چهارصد سال، اندكي از فروغ آن كاسته نشده، در طول تاريخ، هماره به عنوان منبعي الهامبخش براي حركتهاي انقلابي در جهان اسلام، به شمار ميرود.
عاشورا، جايگاهي ويژه و نمادين در فرهنگ تشيع دارد و منشأ و مبدأ بسياري از قيامها و حركتهاي انقلابي و خونين در تاريخ شيعه است.
اين واقعه تاريخي كه طي آن يكي از ائمة معصومين، همراه با ياران و بسياري از اهل بيتش، به شكلي خاص و برانگيزاننده احساسات و عواطف انساني به شهادت ميرسند، تا قرنها بعد، به عنوان نقطة اتكا و منبع الهامبخش شيعيان به حساب ميآمد كه براي حفظ هويت خويش و تقويت و تحكيم رشتههاي پيوند ميان اعضاي خود از آن حداكثر استفاده را كردند و به واسطة آن، تعلق جمعي را در ميان خود قوت بخشيدند.
آموزگاران حماسه حسيني، نهضت و عزايش را جزو فرهنگ ملي شيعه قرار داد و اين كار كوچكي نبود. پس از گذشت قرنها هنوز در جاي جاي جوامع شيعي، چه در عراق، ايران و لبنان و چه در پاكستان و افغانستان و هندوستان عاشورا و محرم، حال و هوايي متفاوت با روزهاي ديگر دارد. بغضي بر زمين و آسمان فرود ميآيد. صداي طبلها، صف دستههاي عزاداري و شيون و نوحهها خبر از مجالس شورآفريني ميدهند كه تنها به سوگ و مصيبت خلاصه نميشود. سوگواري يك وسيله است. وسيلهاي براي انتقال پيام كربلا، و محرم فرصتي براي تبديل حماسه حسيني به جرياني خلاق و تعيينكننده در متن و بطن جامعه.
رمز تأكيد ائمه بر عزاداري سيدالشهدا و زنده نگاهداشتن ياد و خاطره آن3 نيز در هويت سوگواري و قدرت تحركبخشي عاشورا نهفته است. حسين(ع) براي حفظ اسلام قيام كرد و جانش را در اين راه فدا نمود. نقش نهضت آن حضرت در تاريخ اسلام به حدي است كه گفتهاند «ان الاسلام بدئه محمدي و بقائه حسيني» (آغاز اسلام، محمدي و پايدارياش حسيني است). پس روشن است كه بقاي اسلام پس از شهادت آن حضرت، در گرو حفظ نام و ياد و اهداف قيام اوست. تأكيد و سفارش امامان معصوم عليهمالسلام بعد از حادثة عاشورا دربارة برپايي مجالس عزاي حسيني نيز راهي براي تداوم و حفظ مكتب سالار شهيدان بود كه موجب گسترش فرهنگ عاشورا در ميان شيعيان گرديد و بر وجوه مختلف فرهنگ مردم تأثير گذارد. اما همانگونه كه امام خميني(ره) ميفرمايد، جنبه سياسي عزاداري امام حسين(ع) بر ساير جوانب برتري دارد؛ زيرا «گريه بر شهيد، زنده نگاه داشتن نهضت است»4 و «هر مكتبي تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريهكن نباشد... حفظ نميشود.»5 برپايي مجالس و دستهجات عزاداري و روضهخواني، مردم را به حفظ روحيه انقلابي ترغيب ميكند و پيام حماسه حسين از همين طريق، طي قرون و اعصار، نسل به نسل منتقل ميگردد. پيامي كه سه عامل حريت، ايستادگي و سوگ بر مصائب را در خود دارد و هميشه و همه جا توانسته برانگيزاننده باشد. نهضت حسين(ع) به انسانها ميآموزد كه نبايد با تكيه بر مصلحتگرايي، تحت هر شرايطي به ايده بقا و حفظ خود پايبند بود. در عصر حكومت جائر و اصلاحناپذير، قيام واجب است حتي اگر به بهاي فديه كردن جان عزيزترين بندگان خدا تمام شود. اگر نظام سياسي وقت عامل بيعدالتي شد و اگر بناي حكومت چنان كج بالا رفته بود كه عدالت ورزيدن برايش امكان نداشت و اگر حكومت مجال اصلاح را بر خود بست، آن جاست كه قيام انساني خودنمايي ميكند، و مجاهدان تا سرحد جانبازي در راه آزادي برميخيزند.
مخالفت دشمنان اسلام با اقامه اين شعائر و تلاش جهت محو آثار آن، خود شاهدي بر تأثير آن است. معارضاتي از اين دست، بلافاصله پس از شهادت امام حسين(ع) از جانب حكومت بنياميه آغاز شد. چنان كه جهت جلوگيري از گسترش قيام كربلا و تحريف اهداف آن از هر اقدامي فروگذار نكردند. حتي روز عاشورا را عيد اعلام نموده و روزه مستحبي را در آن جايز شمردند. پس از آن خلفاي عباسي كار را به جايي رسانيدند كه در سال 236ه . ق، به دستور متوكل، مزار امام حسين(ع) تخريب شد و زمينهاي اطراف آن براي زراعت مورد استفاده قرار گرفت.6 با اين حال نفوذ محبت اهل بيت در ميان مردم به گونهاي بود كه حتي با وجود خفقان و ممنوعيت، مجالس عزا براي سالار شهيدان به طور مخفيانه برگزار ميشد. زمامداران جائر، زماني كه دريافتند قادر به محو آثار و بركات قيام سيدالشهدا نيستند، جهت تحريف و كم فروغ نمودن آن تدبيري ديگر به كار بستند كه گروهي از جاهلان و سادهانديشان نيز دانسته و نادانسته به آنان ياري رساندند. اين تدبير، همان ترويج برداشت غيرسياسي، محافظهكارانه و تراژديك از عاشورا بود. نظامهايي كه پيام ظلمستيزي و وجوب قيام عليه ناعدالتي را مغاير منافع خود ميديدند تلاش كردند چهرة حماسي واقعه كربلا را در پس سوگواري و ذكر مصيبت بپوشانند و كاري كنند تا ياد و خاطرة عاشورا در اذهان مردم صرفاً صورت تسليبخش به خود بگيرد. انحصار عاشورا در مصيبت و عزا كه تحتتأثير شرايط تاريخي شكل گرفت، اثرات زيادي بر فرهنگ سياسي شيعه گذاشت. حكومتهايي نظير صفويان كه خود در زمرة متوليان دين به شمار ميآمدند، با تبليغ آيين سوگواري و القاي تدريجي روحيه يأس و حرمان موجب ايجاد وضعيتي منفعلانه در نهاد مردم و فرهنگ سياسي جامعه شدند.7 زيرا ادامه دوام و حيات خود را در گرو ترويج آن دسته از مقولات فرهنگ شيعه ميديدند كه تعارض و تزاحمي با نظام حاكم و وضع موجود نداشته باشد و در صورت امكان، مباني قدرت زمامداران را نيز توجيه كند. به اين ترتيب، تشيع كه در واقع يك انديشة سياسي بر ضد نظامهاي نامشروع بود، با گذار از عصر صفوي از صورت فعال و انقلابي خارج شد و شعائر مذهبي آن، از جمله عاشورا كه عامل بزرگي در بيداري و تحرك تودههاي مردم به شمار ميرفت، به تدريج به صورت نمايشي بيروح درآمد كه به جاي ايجاد تحول روحي و اجتماعي، جنبة آييني پيدا كرد.
با گذشت زمان، عزاداري عاشورا در قالبهاي متنوعي گسترش يافت: تعزيهخواني، شبيه سازي، دستهجات عزاداري، سينه زني، زنجيرزني و... هر يك از اين پيرايهها بساط مجللي را در پي خود داشت كه در موارد متعدد موجب نگراني فقهاي عظام ميگرديد. بويژه در عصر قاجار كه دخالت سلاطين و اشراف، مراسم عزاداري را از حالت مردمي خارج كرده و آن را به اقشار مرفه جامعه اختصاص داده بود. طبيعي به نظر ميرسد كه در چنين مجالسي فرصتي براي القاي پيام حسين(ع) و جهتگيري او بر عليه ظالمان و ستمگران وجود نداشت و ميزان انفعالي و بيضرر بودن آن را از نظرگاه سياسي ميتوان از اين امر تشخيص داد كه حتي پادشاه مستبدي نظير ناصرالدين شاه «به اندازة واجبات و فرايض ديني خود»، به برپايي تعزيه اهميت ميداد8 و هيچ تعارضي ميان شيوههاي ظالمانه حكومتش و تأمين بهترين امكانات براي برگزاري عزاداري سيدالشهدا نميديد. دكتر جعفر شهيدي در اين باره مينويسد:
آن چه در عصر نزديك به دورة ما به عنوان شعائر در تكيه دولتها برپا ميشد، بيشتر نمايشهايي بود كه ترتيبدهندگان آن ميكوشيدند استعداد و سليقة خود و تجمل كارفرمايان خود را در مقابل مردمان ديگر نشان دهند و آن چه در دربارها به نام عزاداري به راه ميافتاد، مجلسهايي بود كه به منظور سرگرمي و تفريح مردمان وقتگذران تأسيس ميگشت.9
به موازات فراموشاندن آموزشهاي سياسي و اجتماعي خاطره عاشورا، قشريگري و تمسك به مناسك بيروح كه در تقابل با اهداف اصيل آن بود، مورد عنايت و اهتمام واقع ميشد. پيام انقلابي و ظلمستيز امام حسين(ع) جاي خود را به «روض↨الشهدا»10 ميداد كه به روايتي غمانگيز و داستانگونه شباهت داشت. در عرصة ادبيات هم مرثيهسرايي و گفتمان غيرسياسي پيرامون نهضت كربلا رونق گرفت. امام حسين(ع) مظهر عزت و آزادگي و خيزش بر ضد ستم و بندگي، به «سبط»11 مظلوم پيامبر تبديل شد كه روزگار بر او ستم كرده و به شيوهاي جفاكارانه به خاك و خونش كشيده بود. به عبارتي، مرثيهسرايان، به جاي خطاب و عتاب نسبت به عاملان واقعي فاجعة كربلا، همه سرزنشها را متوجه «چرخ» و «ستاره» ميكردند. آب و تشنگي به گفتمان محوري در نقل واقعه تبديل شد و شهادت حسين(ع) دستمايهاي كه او را به نمايندة شفاعتكنندة گناهان امت در روز رستاخيز مبدل سازد. در مجموع توصيف شعراي اين دوره از عاشورا، به رويداد غمآلودي منتهي ميشد كه در سوگ آن حتي ملائك هم زانوي غم به بغل ميگرفتند. اما كسي از اين بابت مقصر نبود.
روند منفعلانه و قرائت تسليمطلبانه از عاشورا تا پايان دورة قاجار ادامه يافت تا اينكه در عصر پهلوي، ديكتاتوري همچون رضاشاه، تصور كرد ميتواند با زور سرنيزه، خاطرهاي را كه از خلال قرنها در دل دوستداران اهل بيت زنده مانده بود، بزدايد. اما تلاش مذبوحانة او جهت نابودي فرهنگ ديني و ريشهكني نمادهايي چون عزاداري محرم، سياستي بود كه نتايج كاملاً معكوس به بار آورد.
خيزش در مقابل سكولاريسم
در بررسي سياست ديني عصر پهلوي، اغلب مورخان معتقدند بيتوجهي سران اين رژيم به فرهنگ مذهبي و باورهاي اعتقادي مردم و تلاش آنها براي حذف ظواهر دين از سطح جامعه، عامل مهمي بود كه به تزلزل و سرنگوني دودمان پهلوي انجاميد. به خصوص اگر از ديدگاه آسيبشناسي ديني، به اين نظريه اعتقاد داشته باشيم كه «اساساً دين هنگامي ظرفيت انقلابي و راديكال پيدا ميكند كه نظام سياسي غيرديني و يا يك ايدئولوژيك سياسي رقيب، آن را مورد تهاجم قرار داده و مجبور به دفاع از خود كند»12 ميتوان گفت هرگامي كه رژيم پهلوي در ستيز با دين برميداشت، موجب تشديد روحية انقلابي دينداران ميشد.
اقدامات خصمانه عليه دين، بويژه مذهب تشيع، در سراسر دوران حكومت رضاشاه و پسرش محمدرضا جريان داشت؛ البته، به استثناي مقطع كوتاهي در فاصله كودتاي سوم اسفند 1299 تا پايان رياستالوزرايي رضاخان. در اين دوره، سركردة نوظهور قزاق كه به سختي از منازعات جمهوريخواهي جان سالم به در برده بود،13 اهميت و قدرت رهبران مذهبي را دريافته و به هيچوجه قصد نداشت در ادامة بازي قدرت، خود را با آنان درگير سازد. پس بهترين راه را براي صعود بر اريكة سلطنت، تظاهر به دينداري و جلبنظر علما يافت. رضاخان در اين فاصله همه جا خود را طرفدار روحانيت و فردي مذهبي نشان ميداد و در نهايت ارادت و خضوع در كلية مراسم مذهبي شركت ميكرد تا جايي كه هيچكس در دينداري او شك نداشت.
شركت در عزاداريهاي ماه محرم كه سردار سپه در آنها به مانند مردم عادي، پاي پياده شركت ميجست و كاه و گِل بر سر ميريخت، نمونهاي از اين نمايشهاي مذهبي بود.
ترفندهاي رضاخان در امر عوامفريبي بسيار مؤثر افتاد و باعث شد مردم و حتي بسياري از شخصيتهاي علمي و مذهبي، براي مدتي، هويت واقعي او را نشناسند. اما از سال 1306، يعني دو سال بعد از تاجگذاري و زماني كه پايههاي حكومت ديكتاتوري مستحكم شده بود، حملات شديد سر سلسلة دودمان پهلوي به اسلام و مظاهر ديني آغاز شد.
عناد رضاشاه با مذهب، بيش از همه از آنجا ناشي ميشد كه پس از تفوق او بر اشراف قاجار و سران قبايل، اينك علما تنها قدرتي بودند كه ميتوانستند در برابر سلطة بلامنازع او مقاومت كنند. نيروي مقتدر روحانيون كه از نفوذ اجتماعي فوقالعاده نيز برخوردار بودند، همواره در طول تاريخ ايران، عامل مهمي در صحنه قدرت به شمار ميآمد. اما شاه خودكامهاي همچون رضاشاه، ديگر نه تنها خود را نيازمند حمايت اين نيروها نميديد، بلكه آنان را مانع كار خود ميدانست.
از اين زمان به بعد رضاشاه با خشونت تمام سعي كرد مظاهر مذهبي را در جامعه محو و نابود كند. مبارزه او با آيينها و سنتهاي مذهبي شيعي، مانند مجالس يادبود، وعظ، روضهخواني و سوگواري در ايام محرم، از جملة اقداماتي بود كه براي زدودن اسلام و مذهب شيعه از عرصة سياست و اجتماع، انجام گرفت.
عملكرد شديد و توأم با خشونت عمال پهلوي در اجراي دستور ممنوعيت مجالس عزاداري محرم به اندازهاي بود كه آثار آن، هيچگاه از خاطر مردم پاك نگرديد. حجتالاسلام علياكبر مسعودي خميني، از فعالان سياسي پيش از انقلاب، به هنگام ذكر خاطرات دوران كودكي، در اين باره ميگويد:
ايادي رضاشاه در سطح شهر پرسه ميزدند و مسجد به مسجد و خانه به خانه را در كنترل داشتند و مانع برگزاري مراسم روضهخواني ميشدند. به ياد دارم كه در روز عاشورا مأموران در منازل را باز ميكردند و مانع مراسم عزاداري ميشدند... مردم از بيم مزاحمت مأموران، نيمهشبها در منازلشان را ميبستند و به روضهخواني و گريه ميپرداختند و هنگام صبح متفرق ميشدند... به ياد دارم كه پدر و مادرم گريه ميكردند و رضاخان را لعن و نفرين ميكردند كه درِ خانه امام حسين(ع) را بسته است.14
اما سنت برگزاري مراسم سوگواري در ايام محرم به اندازهاي در فرهنگ مردم ريشه داشت كه با اعمال زور و خشونت نميشد آن را به طاق نسيان سپرد.
سالي در روز عاشورا كه برگزاري مجالس عزاداري ممنوع بود، به بازار تهران كه تعطيل بود، رفتم. وارد مسجد حاج شيخ عبدالحسين شدم. پس از لحظاتي مردم به صورت انفرادي وارد مسجد شده و به نماز ميايستادند. اما هيچكس پس از نماز مسجد را ترك نميكرد، به طوري كه پس از زماني مسجد پر از جمعيت شد. ناگهان صداي گريه از ميان جمعيت برخاست. كسي حرفي نميزند و روضهاي خوانده نميشد ولي مردم گريه ميكردند. فهميدم كه مردم با هماهنگي قبلي به مسجد آمدهاند تا بر امام حسين بگريند.15
تصميم رضاخان براي نابودي شعائر اسلامي، به جلوگيري از اجراي مراسم عاشورا نيز محدود نشد. از سال 1315 به بعد، دولت، سران اصناف و بنگاهها را مجبور ساخت تا همزمان با ماه محرم، كارناوال شادي به راه بيندازند و در سال 1319، جشن با ايام تاسوعا و عاشورا مصادف گرديد. در آن شب، عدهاي عمله طرب و فواحش، سوار بر كاميونهاي روباز، به رقص و پايكوبي در خيابانها پرداختند16 و حكومت پهلوي اميدوار بود به اين طريق بتواند، خاطره قيام و شهادت سالار شهيدان را از دل مردم بزدايد. اجتماع عصر رضاشاهي نيز به قدري در رعب و خفقان فرورفته بود كه كسي جرأت اعتراض عليه اين اقدامات وقيحانه را نداشت. حتي در ميان علماي مذهبي اين دوره هم مخالفت چشمگيري ديده نميشود. برجستهترين عالم روحاني اين دوره، آيتالله حائري، اگرچه سعي ميكرد آيين عزاداري و سوگواري محرم را در مدرسة فيضيه برپا نگاه دارد، اما چنان چه با برخورد مأموران رژيم مواجه ميشد، ترجيح ميداد با سكوت و بدون اعتراض، مجلس را خاتمه دهد تا مدرسه و حوزة علميه از تهاجم و هتك حرمت، مصون بمانند.17 آيتالله، در آن روزگار سياست حكيمانهاي به كار برد تا حوزه را كه تازه پايهگذاري كرده بود، حفظ كند.
اما سرانجام رضاشاه همان طور كه با سوءاستفاده از احساسات مذهبي مردم و جلبنظر روحانيون مذهبي به قدرت رسيده بود، پس از آشكار كردن چهرة واقعي خود، چند صباحي بيشتر و آن هم به زور سرنيزه، حكومت نكرد. بيتوجهي او به فرهنگ و ارزشهاي ديني جامعه و مقابلة آشكار با مذهب عامة مردم موجبات زوال مشروعيت حكومت را فراهم نمود و طولي نكشيد كه ديكتاتوري سقوط كرد.
پس از بركناري رضاشاه در شهريور 1320، مردم به صورت خودجوش در صدد تغيير وضعيتي برآمدند كه دستگاه پهلوي، به زور آن را به وجود آورده بود. زنان حجابهايشان را بازيافتند. تكيهها و حسينيههاي تعطيل كه برخي به انبار تبديل شده بود، دوباره گشوده شد و براي برگزاري مراسم محرم آماده گرديد. همچنان كه پرچمها، علمها و كتلها نيز از غربت بيرون آمد.
شكست استبداد به نيروهاي مذهبي حياتي دوباره بخشيد و آنها را به صحنه سياست و اجتماع كشاند. به خصوص كه شاه جوان پس از تجربه تلخ پدرش، فعلاً قصد نداشت اقدامي به منزلة مخالفت آشكار با اسلام يا توهين به مقدسات ديني انجام دهد. محمدرضا پهلوي، حتي پس از كودتاي 1332 كوشيد روابط بين دولت و روحانيت را بهبود بخشد و با آيتالله بروجردي به عنوان برجستهترين نماينده جريان روحانيت، از در دوستي درآيد. به خصوص كه ايشان به عنوان مرجع تقليد شيعيان، طرفدار عدم دخالت در امور سياسي بود18 و شاه با اتكا به اين موضوع خود را از جبهة روحانيت مصون ميپنداشت. الطاف ملوكانه به حدي شامل حال شعائر مذهبي ميشد كه در كاخ گلستان مراسم عزاداري برپا ميكرد،19 سپهبد تيمور بختيار ـ رياست ساواك ـ برنامة خاصي براي حضور در مجالس سوگواري داشت20 و بسياري از سران مملكتي شبهاي محرم را تا ديروقت در تكايا و مساجد به سر ميبردند.21
هدف رژيم اين بود كه با چنين اقداماتي وانمود كند فرزند رضاخان، برخلاف پدر، پايبند مسائل مذهبي است و بدين طريق، مشروعيت از دست رفتة خود را بازيابد. با همين تصور بود كه ساواك شادمانه گزارش ميدهد حضور بختيار در مجلس عزاداري «با شور و احساسات مردم مواجه» شده، «تأثير بسزايي در روحية افراد شركتكننده در مراسم داشته» و مهمتر اينكه «كلية مجالس با دعاگويي به ذات اقدس شهرياري خاتمه» يافته است.22 ناگفته نماند كه تمامي مجالس سوگواري ايام محرم تحت نظارت شديد سازمان اطلاعات قرار داشت و كوچكترين حرف و حديثي كه اندكي بوي اعتراض از آن به مشام ميرسيد، بلافاصله گزارش ميشد23 تا مبادا به ساير تكيهها و مساجد سرايت كند و جنبشي ميان مردم پديد آورد.
اين روش، مادامي كه رژيم پهلوي از طرف مجالس عاشورايي احساس خطر نميكرد و حضور مردم را در عزاداري محرم، تهديدي براي حكومت خود نميدانست، ادامه پيدا كرد. هيأتها تحت نظارت ساواك برقرار بود و برنامههايشان به ذكر مصيبت و گريه و سوگواري محدود ميشد. روضهخواني، شور و هيجان دستههاي عزاداري هم تنها در سينهزني، زنجيرزني و قمهزني نمود پيدا ميكرد. ديگر كسي به ياد نميآورد كه نهضت حسيني، الگوي قيام است. حتي روحانيتي هم كه ميبايست روشنگر اهداف اين نهضت براي مردم باشد، به خمودگي و يأس مبتلا شده بود. علما خود را رودرروي تبليغات حكومت، در نبردي نابرابر ميديدند. تصور آنها اين بود كه دولت تمام ابزارهاي تبليغاتي را در اختيار دارد. روزنامهها سانسور است و «براي طبع يك ورق مشتمل بر نصيحت و راهنمايي يا پخش آن، اشخاص را به حبس ميكشند.»24 عدهاي از متحجرين و مقدسين هم در جامعه شايع ميكردند كه اساساً در دوران غيبت امام عصر، رسالت و وظيفهاي به نام ايجاد حكومت اسلامي بر دوش مسلمانان نيست. حكومت اسلامي تنها در زمان ظهور امام زمان(عج) تحقق خواهد يافت و تا پيش از ظهور آن حضرت، هر قيامي منتج به شكست خواهد بود.25
اما درهمين زمان كه روح يأس و نااميدي بر مراكز مذهبي حاكم بود و زمزمههاي شوم «شاه سايه خداست» و «مبارزه با حكومت، مشت بر سندان كوفتن است» مردم را از جهاد و مبارزه با سلطنت نامشروع پهلوي برحذر ميداشت، مردي از تبار حسين(ع) برخاست تا بار ديگر «پيروزي خون بر شمشير» را به جهانيان اثبات نمايد.
امام، از طريق همان پايگاههاي سنتي كه توان آنها به فراموشي سپرده شده بود، در مقابل دستگاه تبليغاتي حكومت ايستاد و افكار عمومي را به سمت مبارزة مذهبي كشاند. او با تمسك به پيام عاشورا به زدودن باورهاي نادرست در جامعه پرداخت و قدرت نهفته در شعائر مذهبي را آشكار ساخت. در نهضت انقلابي كه امام آغازگر آن بود، سوگ و مرثيهسرايي براي حسين(ع) جاي خود را به مبارزهجويي و مقاومت داد و مجاهد انقلابي دريافت كه در جهاد با ظالم بايد قمه را بر سر دشمن فرود آورد، نه خود.
احياي عاشورا
با آغاز دهة چهل و علني شدن مخالفت امام به عنوان مرجع تقليد شيعيان با حكومت پهلوي، سياستهاي مذهبي رژيم نيز تغيير كرد. امام اساس حركت خود را بر مبناي احياي احكام و قوانين اسلامي قرار داده بود و براي روشنگري مردم نسبت به اين مسئله، از تجمعات محرم و صفر، نهايت بهره را ميبرد. طلاب جواني كه در محضر آن حضرت تلمذ ميكردند، ناشرين تفكر اسلامي در سراسر كشور بودند و وظيفه داشتند براي احياي ارزشهاي اسلامي در پرتو رهبري آيتالله خميني، آمادگي عمومي ايجاد كنند. با اين وصف، رژيم ديگر نميتوانست نسبت به فرارسيدن ماه محرم بيتفاوت باشد و تصور كند مراسم ايام عاشورا به سوگواري و سينهزني محدود خواهد شد.
يك سال پس از آنكه امام حركت روحانيون را از قالب پند و اندرز خارج نموده و با اعتراض عليه تصويبنامه انجمنها، قوانين مصوب حكومت را به زير سئوال برد، در محرم سال 1342، عاشورا پس از سالها، مفهوم خود را بازيافت.
رژيم از مدتها پيش احساس كرده بود كه خطر تا بالاي سرش رسيده است و خود را براي مقابله با جريانات احتمالي ماه محرم آماده ميكرد. اقدامات وسيعي جهت اعزام وعاظ مورد اعتماد به شهرستانها، بخشها و قصبات انجام شد و مأموران دولتي موظف شدند در مورد برنامههاي روحانيون مريد امام، اطلاعات به دست بياورند.26 وقتي معلوم شد نهضت روحانيت قصد دارد از مجالس وعظ و خطابه در ايام محرم، جهت ترغيب مردم به مخالفت با اصلاحات ارضي و معرفي شخصيت امام بهره ببرد،27 سرلشكر پاكروان، رئيس سازمان اطلاعات به ساواكهاي سراسر كشور دستور داد در تمامي شهرها و روستاهاي دور و نزديك، از پخش هرگونه اعلاميه و عكسي كه به آيتالله خميني مربوط باشد، جلوگيري كنند و عناصر محرك را نيز در اين زمينه شناسايي و دستگير نمايند.28
همزمان با فرارسيدن محرم 1383 (خرداد 1342)، ساواك تمام مساعي خود را براي جلوگيري از «هرگونه تشنج و حادثه» در روزهاي آينده به كار گرفت و حتي براي مقابله با پيشآمدهاي احتمالي، كميسيون امنيت تشكيل داد.29
تك تك روحانيوني كه در آن سال بنا بود مجلس وعظ داشته باشند، ميبايست التزامنامهاي را امضا ميكردند و به موجب آن متعهد ميشدند از «ايراد بيانات خارج از برنامة مذهبي»، ذكر نام آيتالله خميني و انتقاد از اصلاحات ارضي، اجتناب كنند.30 اما انتشار اعلامية امام خطاب به گويندگان اسلامي و سران هيأتهاي عزاداري همة تهديد و تطميعهاي دستگاه حكومت را بياثر ساخت.31 در دهة اول محرم آن سال، اغلب واعظين، به رغم تعهداتي كه سپرده بودند، نظام استبدادي پهلوي و عوامل آن را مورد حمله قرار داده و نابسامانيهاي جامعه را متذكر ميشدند. مأمورين ويژه ساواك نتيجه مراقبتهاي خود را از مجالس مذكور چنين گزارش ميكنند:
ـ مجلس روضهخواني منزل قائممقامالملك رفيع، در اين مجلس، حاج اشرف كاشاني مطالبي پيرامون بيحجابي و مبارزه با ظلم و ستم و انتقاد از رفتاري كه نسبت به علما ميشود، صحبت كرد.
ـ مجلس روضهخواني منزل آيتالله بهبهاني. در اين جلسه موسوي كاشاني به اسدالله علم (نخستوزير) و تيمسار سپهبد نصيري (رئيس كل شهرباني) حملات لفظي نمود.
ـ در مسجد صدريه كه هيأت قائميه در آن اقامه عزاداري نمود، شيخ مقدسيان و حاج شيخ عباسعلي اسلامي به منبر رفته و هر يك به نحوي ضمن حمله به دولت، از اوضاع جاري انتقاد نمودند.
ـ مسجد حاج ابوالفتح محل تجمع اعضاي جبهه ملي، نهضت آزادي و دستهجات اسلامي وابسته به آن قرار گرفت و واعظ آن پس از روضهخواني مختصر از آيتالله خميني تجليل فراوان نمود.
ـ در مسجد هدايت، از طريق دعوتنامههاي قبلي كه به صورت تراكت پخش شده بود، حدود 700 نفر دانشجو، طلبه و غيره اجتماع نموده و ناصر مكارم شيرازي براي ايشان نطق شديداللحني ايراد نمود.32
ـ در مسجد حاج شيخ عبدالحسين نيز محمدتقي فلسفي به روي منبر دربارة مخالفت با طرح لوايح ششگانه از مردم رأي گرفت.33
به گزارش ساواك، در تمام مجالس به عناصر بهايي دربار پهلوي و يهوديها حمله ميشد و علما اظهار ميكردند «تا ما زنده هستيم و روحانيت وجود دارد، نخواهيم گذارد مملكت اسلامي ما زير بار يهوديها و اسرائيل برود؛ مگر اينكه تمام روحانيون را بكشند.»34 تنها حسينيه مشيرالسلطنه بود كه در جلسات روضهخواني آن «چندان حملاتي به دولت و اولياي امور» نشد.35
با نزديك شدن عاشورا، خروش مردم فزوني مييافت. تودههاي انقلابي، آن سال محرمي ديگر را تجربه ميكردند و چنين به نظر ميرسيد كه در سالروز قيام سرور آزادگان، فرصتي براي اظهار خشم و نفرت خود به حكومت جائر پهلوي يافتهاند. روز عاشورا، مقارن با 13 خرداد، حدود صدهزار نفر از مردم تهران، در حالي كه عكسهاي امام را در دست داشتند، به خيابانها ريختند. هيأتهاي سينهزني در نوحههايشان به مسايل سياسي ميپرداختند. رويداد حادثة فيضيه كه در دوم فروردين آن سال رخ داده بود، بيش از همه مورد توجه عزاداران حسيني بود و دربارة آن شعارهاي زير به گوش ميرسيد: قم گشته كربلا/هر روزاست عاشورا/فيضيه قتلگاه/خون جگر علما/ واويلا، واويلا/ شد موسم ياري مولانا خميني.
مردم براي نخستين بار عليه اسرائيل به طور علني شعار ميدادند و دستههاي عزاداري چنين ميخواندند: عمال اسرائيلي رسوا/كشتند از كين بيپناهان را/ در تربت اعلا/ شد موج خون برپا.36
و جالب آنكه به گزارش ساواك در تمام مدتي كه دستهها در حال حركت و شعارگويي بودند، مأمورين انتظامي و پليس، هيچ ممانعتي در مقابل آنها انجام نداده و اگر افسر يا پاسباني به طور تصادفي با آنها برخورد ميكرد «راه خود را تغيير داده و خود را از نظر مخفي ميكرد.»37
تظاهركنندگان كه ساعت 8 صبح حركت خود را از مدرسه حاج ابوالفتح واقع در ميدان شاه سابق آغاز كرده بودند، حدود ساعت 1 بعد از ظهر، پس از يك راهپيمايي طولاني به مقابل كاخ مرمر رسيدند. اما طي اين مسافت و تفتگي هوا نه تنها از شور و هيجان آنها نكاسته بود، بلكه چنان شهامت و جسارتي به جمعيت داد كه در مقابل محل اقامت شاه، شعارها به طرزي بيسابقه اوج گرفت و سيل خروشان تظاهركنندگان يك صدا فرياد ميزد «مرگ بر ديكتاتور».
يك روز پس از اين واقعه، مأمور ويژة ساواك در گزارش خود مينويسد:
وضع عزاداري در سال جاري در تهران بسيار بيسابقه و در دستجات و مجالس روضهخواني تعداد زيادي جمعيت شركت ميكرد كه شايد در ده سال اخير بيسابقه بود.38
بر اساس اين گزارش شعارگويي به نفع آيتالله خميني و عكس و نام ايشان در همه جا سمبل و شعار اصلي مخالفين بود. در مجالس عزاداري به دولت و حتي به رژيم سلطنتي حمله ميشد و سخنرانان مذهبي اين فكر را به مردم تزريق ميكردند كه:
1. هيأت حاكمه ميخواهد دين اسلام را از رسميت بيندازد.
2. در لندن، بهاييهاي دنيا تصميم گرفتهاند در ايران سلطنت حقه تشكيل دهند و حكومت را در دست بگيرند.
3. ميخواهند يهوديها را بر مسلمين مسلط كنند.39
در ايام محرم آن سال، هيچيك از روحانيون و وعاظ، طبق قرار قبلي، در مجلس روضهخواني كاخ گلستان شركت نكردند. اين امر اعتماد و اتحاد محكمي ميان روحانيون ايجاد كرد و چون به حمايت مردم اطمينان داشتند، همه جا چه در منابر و چه در برخورد با ديگران با شجاعت خاصي اظهار ميكردند كه «هر چه از سازمان امنيت به ما تلفن كردند، هر چه تهديد و تطميع كردند، ما نرفتيم و در مراسم سوگواري دربار شركت نكرديم.»40
مأمور ويژه ساواك در گزارش خود ميافزايد مردم شماره حساب 10 بانك صادرات قم و 3128 بانك ملي قم را جهت دريافت كمكهاي مالي براي تجديد ساختمان فيضيه اعلام كردهاند و ظرف چند روز حدود يك ميليون تومان پول به اين حسابها واريز شده است.41
صبح روز يازدهم محرم، بار ديگر مسجد امام خميني [شاه سابق] مملو از جمعيت شد و شور حسيني يك بار ديگر جمعيت را تا مقابل كاخ مرمر كشاند. در واقع عزاداري ماه محرم به تظاهرات سياسي عليه دولت و رژيم شاه تبديل شده بود و گويا پاياني براي آن وجود نداشت. حتي خبرنگاران خارجي كه جريان بيسابقة تظاهرات مردمي را از نزديك مشاهده ميكردند متوجه شده بودند كه محرم امسال چه اندازه با سالهاي گذشته متفاوت است. روزنامه نيويورك هرالد تريبيون مورخ هشتم و نهم ژوئن 1962 /18 و 19 خرداد 1342 نخست در توصيف مراسم عادي ماه محرم در ايران مينويسد:
ماه محرم معمولاً ماه عزاداري شيعيان ايران محسوب ميگردد. شيعيان تقريباً اكثريت مردم ايران را تشكيل ميدهند و عزاداري اينها براي شهادت امام حسين در سال هشتصدوشش ميلادي است. هر موقع پيراهنهاي سياه و پرچمهاي سياه عزاداري كه شهرها و دهات محزون ايران را در اين ماه دربر ميگيرد از نظرها ناپديد گردد، معلوم ميشود عزاداري خاتمه يافته و زندگي عادي دوباره جريان خود را از سر گرفته است. تكيهها و خيمههايي كه در آن شيعيان جمع ميشوند...، در آخر ماه محرم جمع و برچيده ميشوند و تا سال ديگر خبري از آنها نيست. وقتي كه ماه محرم تمام ميشود، ديگر دستههاي سينهزن كه تا كمر خود را لخت ميكنند و به سينه و سر خود ميزنند كه خود را بدين وسيله در مصائب امام حسين شريك سازند به دستهجات بزرگ چندين صدنفري ديده نخواهند شد و در اين موقع است كه خارجيها جرأت بيرون آمدن در خيابانها را [پيدا] ميكنند.42
همين روزنامه در ادامه، ذيل عنوان «حرارت هم چنان باقي ميماند» اظهار ميدارد كه اين بار حرارتي كه توسط روحانيون در مردم ايجاد شد، به آساني و به اين زودي سرد نخواهد شد. روزنامة نيويورك هرالد تريبيون علت اين امر را چنين ريشهيابي ميكند كه نخست رهبران مذهبي، عزاداري امسال را به تظاهرات سياسي مبدل كردند. سپس دولت ايران با بازداشت يك عده از سران مذهبي [اشاره به حضرت امام و آيتالله طباطبايي قمي] كه از دشمنان سرسخت اصلاحات ارضي بودند، «كار را بدتر و پيچيدهتر كرد.» مردم در واكنش نسبت به دستگيري مراجع مذهبي خود، تظاهرات سياسي را مبدل به «اغتشاش» نمودند و دولت نيز براي سركوب مخالفين به روي مردم آتش گشود.43
تحليل اين روزنامه آمريكايي، صرفنظر از ويژگيهاي خاص جامعة ايران كه درك آن براي خارجيها ناممكن بود، درست به نظر ميرسد. در آن ايام شور و خشم تودهها عليه رژيم و هيأت حاكمه گسترش يافته و زمينه براي قيام همگاني آماده شده بود. روحانيون نهضت اسلامي هم از فرصتهاي محرم براي افشاگري و شعلهور ساختن آتش انقلاب بيشترين استفاده را ميكردند. استقبال چشمگير توده مردم از اين سخنرانيها، بيش از همه شاه و هيأت حاكمه را وحشتزده و نگران كرده بود. دستگاه جاسوسي رژيم بارها با سخنگويان مذهبي وارد مذاكره شد و از آنان خواست تا دست كم در حمله و انتقاد و اعتراض به حكومت، حد و مرزي قايل شوند، تا پيش از روز عاشورا نيز دربار تمام نيروي خود را براي بازداشتن از نطق تاريخي حضرت امام به كار برد و از هر طريق ممكن سعي كرد ايشان را از ايراد سخنراني منصرف نمايد.44 ولي امام در مقابل موج رعب و وحشت دستگاه حكومتي سرسختانه مقاومت كرد و نه تنها از سخنراني صرفنظر ننمود،45 بلكه طي آن رسماً روياروي شاه قرار گرفته و او را «بدبخت» و «بيچاره» ناميد. شاه هم وقتي ديد طرف او در نبرد كسي است كه با تهديد و تطميع از ميدان بيرون نميرود، چارهاي جز دستگيري امام نديد، هر چند ميدانست اين كار توهين به مرجعي است كه حمايت توده مردم را پشت سر خود دارد و براي او و حكومتش ارزان تمام نخواهد شد. درست است كه به نوشتة نيويورك هرالد تريبيون دولت ايران با بازداشت سران مذهبي كار را «بدتر و پيچيدهتر كرد» اما براي رژيم پهلوي راهي جز اين نمانده بود. شاه در توطئة يورش به فيضيه شكست خورده بود، پس تصور ميكرد بهتر است اين بار جلوي حركت را از سرچشمه بگيرد. او يا ميبايست در برابر قيام مردمي كه در مقابل كاخ مرمر يك صدا عليه او فرياد ميزدند، تسليم ميشد و از تاج و تخت خود ميگذشت و يا تمام ژستهاي اسلاميخواهي و كرامات معنوياش46 را به فراموشي ميسپرد و حريم يك مرجع مذهبي را مورد تجاوز قرار ميداد. و محمدرضا شاه، راه دوم را برگزيد.
اما قيام 15 خرداد هيچ شباهتي به «اغتشاش» نداشت و اگرچه بدون هماهنگي قبلي و سازماندهي شكل گرفت، اما هدف مشخصي را دنبال ميكرد. ملت مسلمان در تهران، قم و ساير شهرستانها، سراپا قهر و خشم به خيابانها ريخته بودند و آزادي مرجع تقليد خود را ميخواستند. آسوشيتدپرس در چهارم ژوئن گزارش ميدهد:
امروز 15 تا 20 هزار نفر از مسلمانان متعصب و ساير دستههاي سياسي در خيابانهاي مهم تهران به راه افتادند و آيتالله خميني را رهبر شيعيان اعلام كردند... گزارشهايي كه امروز به پايتخت رسيده حاكي است كه تظاهراتي نظير تظاهرات تهران، ديروز در قم و مشهد [نيز] صورت گرفته است.47
اما به رغم تحليلها و گزارشهاي نسبتاً واقعبينانة رسانههاي بيگانه، در همين تاريخ، گزارشي از رئيس ساواك، سرلشكر پاكروان، وجود دارد كه بيشتر به نوعي خودفريبي شبيه است. پاكروان مراسم عزاداري تاسوعا و عاشوراي 1342 را به رغم تحول و تحركي كه در آن وجود داشت، «با نظم و آرامش كامل» گزارش ميكند و معتقد است سيل خروشاني كه در قالب دستههاي عزاداري خيابانهاي تهران را از جنوب تا شمال درمينورديد،» عدهاي از افراد و دستجات سياسي مخالف بودند كه تحت عنوان عزاداري در برخي از خيابانهاي شهر به «گردش» پرداختهاند و چون به اين عمل ادامه دادند «مأمورين آنان را متفرق ساختند.»48
ساواك در تكاپو
سركوب خشونتآميز قيام 15 خرداد، سازوكار مبارزة نيروهاي مذهبي را عوض كرد. مخالفان حكومت به اين نتيجه رسيدند كه اعتراض قانوني و پند و اندرز راه به جايي نخواهد برد. مراجع هم از آن تاريخ به بعد با صراحت مردم را به مبارزه علني فرا ميخواندند.49
در مقابل، نيروهاي امنيتي و نظامي نيز فشار خود را بر مساجد و جلسات مذهبي افزايش دادند و با كنترل شديد آنها و دستگيري عوامل فعال، سعي ميكردند از بروز شرايط انقلابي جلوگيري كنند. شاهد اين مدعا، نمونههاي اسناد موجود دربارة آمادهباش نيروهاي ساواك و تمهيدات امنيتي، پيش از آغاز محرم سال 1343 است.
در آن سال، سازمان امنيت با توجه به تجربة سنگين محرم گذشته، از مدتها پيش نيروهاي خود را براي مقابله با فعاليتهاي مذهبيون بسيج ميكرد. حتي ساواك شهرستانها هم به شدت به تكاپو افتاده بود و مأموران آن جهت رويارويي با «اتفاقات ناگوار» احتمالي، طرح و برنامه ميدادند. براي مثال، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت خراسان، سرتيپ بهرامي، با اعتقاد به اين كه «روحانيون تسليم پول و قدرت هستند» تصور ميكرد كه با اخذ بودجهاي معادل 500 هزار ريال ميتواند طي دو ماه محرم و صفر، آرامش استان پهناور خراسان را حفظ كند. در زمرة اقدامات امنيتي پيشنهاد شده از طرف اين شخص آمده است:
ـ مساجد موردتوجه مردم (گوهرشاد، بناها، مسجد فيل) مثل ماه رمضان، به دست اشخاص مورد اعتماد و به خرج ساواك داير گردد.
ـ از وجود وعاظ موافق كه تحبيب شدهاند در مساجد و تكاياي موجود استفاده شود.
ـ وعاظ مخالف دولت خريداري شوند و تهديد هم بشوند.
ـ به رؤساي هيأتهاي مذهبي كه سينهزني راه مياندازند، به وسيلة ساواك محرمانه كمك شود و در اختيار قرار گيرند.
ـ در ساير نقاط خراسان، وعاظ و روحانيون به وسيله مأمورين اعزامي ساواك خريداري شوند.50
البته رئيس ساواك خراسان اين نكته را نيز از نظر دور نداشته كه برخي روحانيون مانند آيتالله ميلاني و آيتالله قمي، به هيچوجه قابل خريداري نيستند و چون مورد توجه عموم نيز قرار دارند بايد با «اسلحة دوم» با آنها روبهرو شد. سرتيپ بهرامي سپس در توضيح اسلحه دوم ميگويد:
چون در منزل آيتالله قمي هر ساله روضهخواني برقرار ميشود، تعداد قابل ملاحظهاي از افراد وابسته به اين سازمان و از طبقة ورزشكاران مورد اعتماد انتخاب شدهاند كه قبل از مخالفين در آن محل حاضر و جاها را اشغال نمايند و چنانچه روضهخواني گفتارِ برخلافي ايراد نمود، با فرستادن صلوات، گفتار وي را قطع كنند. براي اين منظور در حدود 500 نفر از هماكنون در اختيار هستند...51
همچنين، قبل از ماه محرم، به وسيلة شخص رئيس ساواك خراسان، تذكراتي به آيتالله ميلاني داده شود تا از «هرگونه اقدام برخلاف مصالح خودداري كند.»52
در استان آذربايجان هم گروهي از امراي كشوري و لشكري دور هم جمع شدند تا «به منظور جلوگيري از هرگونه تظاهرات و تحريكات و سخنرانيهاي خلاف مصلحت در ماه محرم و صفر» كميسيون تشكيل دهند. در اين كميسيون متشكل از استاندار، معاون لشكر، رئيس ساواك، سرپرست شهرباني و معاون ژاندارمري، نظريات «اصولي» ذيل، مطرح و تهيه گرديد:
ـ آقاي بخشايشي،53 سخنران مسجد شهيدي از طرف سازمان امنيت احضار و مورد مؤاخذه و تعقيب قرار گيرد تا ديگر در مساجد و منابر مطلب خلافي عنوان نگردد.
ـ از طرف ژاندارمري به كلية واحدها دستور داده شود در قراء و قصبات مراقب ورود روحانيون تازهوارد بوده و آنها را تحتنظر بگيرند و در صورت لزوم به جايي كه آمدهاند، روانه نمايند.
ـ مأموران شهرباني و ساواك از هماكنون (يك ماه پيش از آغاز ماه محرم) افراد مشكوك تبريز را تحتنظر و مراقبت قرار دهند.54
ساواك اصفهان گزارش ميدهد كه عدهاي از طلاب و مردم اصفهان جهت برگزاري مراسم محرم راهي قم شدهاند و چون اين سازمان دستوري براي ممانعت از آنها نداشته، هماكنون صد و بيستنفر، و آن هم به طور پراكنده، به قم رفتهاند.55 سران اين عده عبارتند از:
ـ حاج شيخ [سيد] حسين خادمي، مدرس مدرسة صدرخواجو
ـ حاج شيخ عباسعلي اديب حبيب آبادي، مدرس مدرسة چهل باغ و جده
ـ سيدجمال سدهي، واعظ
ـ فخر الياسي، واعظ و دبير فرهنگ
ـ شيخ ابوالفضل معزي، واعظ و دبير فرهنگ
ـ مصطفي ابطحي، واعظ
ـ حسين خادمي، روضهخوان
ـ شيخ احمد رباني، طلبه
ـ شيخ محمود رباني، طلبه
ـ ابوالقاسم رباني، طلبه
ـ شيخ مهدي قضاوي، طلبه
ـ شيخ محمدتقي فشاركي، واعظ
ـ حاج ميرزا حسن كرماني، تاجر گزفروش
ـ شيخ حسن علي منتظري، واعظ و دبير فرهنگ
ـ شيخ نعمتالله صالحي، واعظ
ـ حسن سدهي، طلبه مدرسه صدر
ـ سيدمهدي سدهي، طلبه مدرسه جده
به گزارش ساواك اصفهان، از ميان اين افراد، مصطفي ابطحي به همراه فخر كلپاغي در روز عيد قربان در منزل امام به منبر رفتهاند، ولي به توصيه آن حضرت، در سخنراني خود تندروي نكردهاند.56
مركز سنندج به دستور مستقيم ناصر مقدم، وظيفه داشت به مناسبت نزديكي ماه محرم و به دليل اينكه در اين ماه «بعضي از عناصر با استفاده از مراسم مذهبي و عزاداري دست به تحريكات خطرناكي» ميزنند، اوامر تيمسار رياست ساواك را به شرح زير اجرا نمايد:
ـ از لحاظ كسب اطلاعات در خصوص تحريكات و نقشههاي تخريبي، روشي اتخاذ كند كه با تمام وسايل اقدامات حفاظتي لازم انجام گيرد.
ـ با تهيه و اجراي طرحهاي اطلاعاتي صحيح، از هر نوع تحريك يا تخريبي پيش از آنكه به نتيجه برسد مطلع شده و آن را «بلافاصله و بدون ملاحظه... در نطفه خفه نمايند.»
ـ تماس خود را با عناصر سالم و صالح حفظ كرده و آنها را با تمام وسايل تشويق و تحبيب نمايند.
ـ براي ايام سوگواري، برنامهاي را «بدون كوچكترين ابهام» معين نمايند تا تمام مقامات انتظامي موظف و ملزم به اجراي آن باشند.57
مقدم در تلگراف ديگري نيز خطاب به ساواك سنندج، دستور ميدهد پيشبينيهاي لازم را جهت كنترل و مراقبت از طلاب و وعاظي كه در ايام محرم از حوزة علميه قم به استان كردستان ميروند، اعمال داشته و نتيجه را متعاقباً اعلام دارند.58
در كنار اين گزارشها كه همگي حاكي از تب و تاب مراكز امنيتي در شهرستانهاست، از خرمآباد خبر ميرسد كه «به تصديق عموم اهالي لرستان، نظم و ترتيب مراسم عزاداري امسال تا اين تاريخ بيسابقه بوده و ساواك كاملاً بر اوضاع مسلط است.» مأموران انتظامي لرستان اطمينان داشتند كه «پيشبينيهاي لازم تا آخر ماههاي عزاداري به عمل آمده و جاي هيچگونه نگراني نيست»59 اما هنوز براي قضاوت كردن زود بود.
علاوه بر اقدامات امنيتي كه به گوشهاي از آنها اشاره كرديم، رژيم اين بار سعي كرد در برابر سيل تظاهرات عزاداران حسيني، به نوعي قدرتنمايي دست بزند. در يكي از جلسات كاركنان شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه تصميم گرفته شد در روز عاشورا حدود ده هزار نفر از كاركنان شركت واحد، با اتوبوسهاي دولتي به قم رفته و در حمايت از «اعليحضرت همايون شاهنشاه» تظاهرات كنند. وقتي نخستوزير در جريان اين تصميم قرار گرفت، گوشزد كرد كه مصلحت نيست اين خبر از راديو منتشر شود. اما برخلاف اين دستور، در ساعت 7 صبح روز 27 /2 /1343، راديو خبر را منتشر كرد.60
خبر اعزام رانندگان و كاركنان شركت واحد به شهرستان قم، بازتاب گستردهاي بين مردم داشت و در تمام مجالس عزاداري و روضهخواني مورد گفتوگو قرار گرفت. مردم عقيده داشتند دولت با اعزام اين عده به قم ميخواهد آشوب و بلوا به راه انداخته و بهانه ديگري براي دستگيري امام پيدا كند. پخش اين شايعات و تعبيرات مختلف پيرامون قضيه، به ابزاري در دست مخالفان حكومت تبديل شد و به اين ترتيب توطئه پيش از انجام برملا و خنثي گرديد.
يكي ديگر از ترفندهاي تبليغاتي رژيم در محرم سال 1343، اجراي مراسم پرطمطراق در كاخ گلستان بود. از آن جايي كه در آن سال نيز مانند سال گذشته، وعاظ و روضهخوانهاي وابسته به نهضت روحانيت از شركت در مراسم عزاداري دولتي سرباز زدند،61 رژيم تعدادي از روحانيون درباري را مأمور به اجراي مراسم در كاخ گلستان نمود و دستگاههاي تبليغاتي نيز مأمور بودند اين جريان را با آب و تاب فراوان گزارش كنند. اما بعضي از آنها به قدري در اين امر راه افراط پيمودند كه نقل و قولهاي ضد و نقيض و تشتت آراء در ميان گزارشها، جلوه مضحكي به قضيه داد. براي مثال، تعداد جمعيت شركتكننده در مراسم در گزارشهاي مختلف از 2 هزار تا 100 نفر در نوسان است.62 دربارة تعيين طبقات شركتكنندگان نيز، طبق اظهارنظر مأموران، اكثريت آنها را امراي ارتش، نمايندگان مجلس و طبقات بالاي جامعه تشكيل ميدادند، لكن عدهاي از مردم عادي هم در اين مجلس حاضر شدند كه به اعتراف ساواك انگيزة آنها بيشتر تماشاي ابنية كاخ و گذراندن روز بود.63
به طوري كه از ساير گزارشهاي مربوط به مراسم عزاداري در كاخ گلستان برميآيد، سخنراني وعاظ اين مجلس موجب «كسالت شديد» مستمعين شده بود. زيرا «بعضي از روضهخوانهاي دعوت شده، قادر به ادارة اينگونه جلسات نبوده اكثراً حتي كلمات را غلط ادا مينمودند» به گونهاي كه از پخش آنها در راديو ممانعت به عمل آمد. مأمورين انتظامي جلسه هم كه بيشتر از دانشجويان سال اول دانشكده پليس انتخاب شده بودند «به علت جواني و عدم تجربه كافي» بيشتر باعث اختلال در مجلس ميشدند. پذيرايي از حضار نيز به شيوة گزينشي انجام ميگرفت و «مستخدمين مربوطه فقط به عده معدودي» چاي ميدادند كه مورد اعتراض سايرين قرار گرفت.64 در مجموع مراسم كاخ گلستان نيز به جاي آنكه براي رژيم حيثيت به بار بياورد، موجب سرشكستگي بيشتر گرديد و نشان داد سلطنت پهلوي براي مقابله با نهضت روحانيت چيزي در چنته ندارد.
يادگار خسروداد
روز عاشورا فرارسيد. مردم بار ديگر شور و هيجان تازهاي يافتند. آنان ديگر دريافته بودند كه عزاداري سرور آزادگان تنها در سر و سينه كوبيدن و اشك ريختن و نوحه خواندن خلاصه نميشود و اگر ميخواهند پيروان واقعي سيدالشهدا باشند، بايد در مقابل ستمكاران، از در مبارزه درآيند. پس بار ديگر، در ظهر عاشوراي سال 1343، تودههاي مسلمان با شعارهاي «ننگ بر يزيد پهلوي، وارث تاج اموي»، «درود بر شهيدان 15 خرداد» و «خميني پيروز باد» به سوي اقامتگاه شاه در كاخ مرمر به راه افتادند.65 اما ساواك كه پيشتر از برنامه راهپيمايي آگاهي يافته و آن را پيشبيني ميكرد،66 نيروهاي خود را در ميدان بهارستان متمركز كرده بود. آن روز بار ديگر خيابانهاي تهران به صحنه درگيري مردم و سربازان حكومتي تبديل شد و برنامة راهپيمايي به ناكامي انجاميد.
از آنجايي كه طرح راهپيمايي سالگرد 15 خرداد از جانب هيأتهاي مؤتلفة اسلامي67 برنامهريزي شده بود، نحوة برگزاري اين حركت و عكسالعمل رژيم در خصوص آن از زبان مرحوم هاشم اماني، عضو فعال و مؤثر مؤتلفه ميشنويم:
رژيم تمام توجهش به اين بود كه اينها [تظاهركنندگان] در مسجد امام [شاه سابق] اجتماع نكنند و به اين لحاظ آمد و شدها را مراقبت ميكردند. اما دفعتاً يك مرتبه در خيابان پرچمها باز شد و با شعارها و قرآنخوانها، جمعيت با آمادگي كه داشت در پيادهروها ريختند و اينها يك دفعه ديدند كه جمعيتي حركت كرد و عكس امام را جلوي جمعيت آوردند. رژيم خيلي حساسيت روي عكسهاي امام داشت. شعارها خيلي تند و كوبنده عليه دستگاه جبار و ظالم شد. تا مقابل كوچة مسجد سپهسالار توانسته بوديم حركت بكنيم، مقابل كوچة سپهسالار، آنجا ماشينهايي كه همراهشان كماندوها و نيروهاي ضدشورش بودند در بين جمعيت ريختند و يك زد و خورد زيادي در آنجا واقع شد.68
در تكرار فاجعه 15 خرداد، تعداد زيادي از مردم مجروح و مصدوم شدند و تعدادي نيز توسط مأمورين انتظامي دستگير و مورد بازجويي قرار گرفتند.69 به گزارش ساواك دستگيرشدگان اعلاميههايي به امضاي نهضت آزادي ايران، عكسهايي از آيتالله خميني و پردههاي شعارنوشته به مضامين ذيل، به همراه داشتند:
ان لم يكن لكم دين فكونوا احرار في دنياكم (اگر دين نداريد لااقل مردمي آزاده باشيد) حسين بن علي (ع)
كن للظالم خصماً و للمظلوم عونا (دشمن ستمگر و يار مردم ستمديده باشيد)
واعتصموا بحبلالله جميعاً ولاتفرقوا (همه با هم به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد)
دست عمال پليد اسرائيل از كشور اسلامي كوتاه.70
به رغم دوبار سركوب پياپي قيام عاشورا، مبارزات ضدحكومتي در گوشه و كنار كشور روز به روز گستردهتر ميشد و اهميت ايام محرم و صفر هم از نظر مردم و هم از نظر رژيم، هر سال افزايش مييافت. پانزدهم خرداد به عنوان روز حماسة مقاومت و شهادت براي هميشه در تاريخ نهضت اسلامي باقي ماند. پس از آن هر سال در همين روز برنامههايي از طرف مردم و روحانيون به مناسبت سالگرد شهدا برگزار ميشد كه موجب ارتقاء اراده جمعي در نيل به پيروزي و وحدت اقشار جامعه ميگشت. بيدليل نيست كه امام آن روزها را «ايام الله» ناميدند و حتي پس از پيروزي انقلاب، هماره بر گراميداشت ياد و خاطرة آن تأكيد ميكردند.
مراكز امنيتي حكومت پهلوي از آن پس ماهها پيش از رسيدن محرم، خود را براي مقابله با تحركات اين ايام آماده ميكردند. ساواك مركز در دي ماه سال 1343 در آستانه ماه رمضان به كليه ساواكها، تذكر ميدهد كه «چون ماه رمضان و بعد از آن ماههاي محرم و صفر در پيش است» لازم است تمهيداتي را در قبال نهضت روحانيت بينديشند. مواردي كه مأموران ساواك ملزم به اجراي آن بودند، شامل نكات زير ميشد:
ـ ساواك ميبايست از تكرار ياد و خاطرة حوادث خونبار عاشورا در دوسال گذشته ممانعت ميكرد، بنابراين هيچ لزومي نداشت روحانيون دربارة اين وقايع اعلاميه منتشر كنند؛ زيرا به پندار رژيم اين كار بازگشايي «موضوع فراموش شده» بود.
ـ تعدادي از «روحانيون طرفدار دولت» ميبايست مورد آموزش قرار ميگرفتند تا «با استناد به اصول مذهبي و به طريق منطقي» از عهدة حملات كلامي علماي مخالف برآيند. اين عده مأمور بودند عكس رهنمودهاي نهضت روحانيت را به مردم ثابت و تفهيم نمايند» و در جبهة تئوري از نظام استبدادي دفاع كنند.
ـ در مورد روحانيوني كه اسامي آنها در ذيل اعلاميه و تلگرافها چاپ ميشود تحقيق گردد تا در صورتي كه اظهار بياطلاعي كردند، تكذيب آنها بهانهاي براي تبليغات منفي عليه مخالفان مذهبي باشد.71
ـ جهت ايجاد اخلال در نهضت روحانيت از هيچ اقدام خشونتآميزي نظير بازداشت، تعقيب، حبس و تبعيد فروگذار نشود و در صورت قرار به آزادي هم آنها را به محكوميت دوباره تهديد كنند.
ـ روحانيوني كه «سوابق مضره» دارند از منبر منع شوند و تهديد گردند كه اگر برخلاف تعهد عمل نمايند، براي هميشه ممنوعالمنبر خواهند شد.72
ساواك مراكز استان نيز از همين زمان، يعني پيش از آغاز ماه رمضان تدابير امنيتي شديدي به كار بست تا مراسم و مجالس مذهبي را تحت كنترل خود درآورد. وعاظ و روضهخوانها به طرز بيسابقهاي تحت فشار قرار گرفتند و ميبايست تعهد ميدادند «به غير از ذكر مصيبت و اظهار مطالب ديني، موارد ديگري را بالاي منبر مطرح ننمايد.» و چنانچه واعظي حاضر به سپردن تعهد نميشد، ممنوعالمنبر ميگرديد. مسئولان حسينيهها و تكايا مكلف بودند به شهرباني مراجعه كرده و براي داير نمودن مجلس سوگواري به طور كتبي تقاضا نمايند. شهرباني نيز از آنها تعهد ميگرفت در مجلس ايشان «به غير از ذكر مصيبت» مطلب ديگري طرح نشود. به علاوه صلاحيت شخص متقاضي جهت برگزاري مراسم بايد به تأييد ساواك ميرسيد. دستهجات سينهزني ميبايست در معيت افسران پليس و پاسبانها حركت ميكردند و خط سير خود را نيز از قبل به ساواك اطلاع ميدادند.73
در ميان اقدامات سازمان امنيت در مراكز استانها، تصميمات ساواك فارس به لحاظ شدت عمل جلب توجه ميكند. در كميتة اطلاعاتي اين استان كه با حضور سرهنگ پرويز، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت فارس برگزار شد و هدف آن «اتخاذ تصميم و روش مشتركي در مقابل روحانيون» بود، تصميماتي به عمل آمد كه نشاندهنده ميزان ترس و وحشت رژيم از ايام عزاداري در ماههاي رمضان، محرم و صفر است. گزيدهاي از اين تصميمات به شرح زير است:
ـ مجالس سوگواري از طرف افراد مؤمن و شاهدوست كه پايبند به مباني ملي، اخلاقي و مذهبي باشند داير گردد.
ـ در روزهاي 18 و 19 رمضان و 9 و 10 و 11 محرم از محلهايي كه تراكم جمعيت در آنها به وجود ميآيد مانند دارالسلام، دروازه شاه داعياله، شاهچراغ، بازار وكيل و مسجد وكيل، مراقبت به عمل آيد و حتيالمقدور از تراكم جمعيت جلوگيري شود.
ـ به متقاضيان اجراي برنامههاي نمايشي [تعزيه] اجازة اجراي نمايش داده نشود.
ـ از نصب عكسهاي متفرقه و نوشتن شعارهاي غيرمذهبي جلوگيري شود.
ـ از نصب بلندگوهاي قوي جلوگيري شود.
ـ يك گروه ضربت در تمام مدت به منظور مقابله با وقايع غيرمترقبه در شهرباني حضور داشته باشد.74
ممكن است دليل اين همه تدابير امنيتي شديد كه در استان فارس اعمال ميشد، وجود تجمعات فرقهاي همچون بهاييان در شهر شيراز باشد. مردم ايران هيچگاه به اين فرقهها به ديده مثبت نمينگريستند و آنان را عوامل دينگريز و جاسوس ميدانستند. اتكاي فوقالعاده شاه به عناصر بهايي حكومت خود و تلاش او براي جلب دوستي و رضايت اسرائيل نيز بر منفيبافيهاي مردم دامن ميزد. و چون مبارزه با اسرائيل يكي از مهمترين اهداف نهضت اسلامي قلمداد ميشد، در روزهاي اوجگيري اين نهضت و تبلور احساسات مردمي، در مراكزي كه امكان رويارويي مستقيم مردم با عناصر يهودي و بهايي وجود داشت، بيشتر احتمال خطر ميرفت. رئيس ساواك فارس دستور ميدهد در ايام عزاداري ماه رمضان و ماه محرم از محل سكونت كليميان و بهاييها در خيابان لطفعليخان زند، كوچة شمشيرگرها و كوي پروانه، مراقبت و محافظت به عمل آيد. همچنين از طرف شهرباني و ساواك به اعضاي محفل روحاني بهاييان تذكر دهند كه در ماههاي مبارك رمضان، محرم و صفر از برگزاري جشن يا مراسمي كه توأم با اجتماع آنان باشد، خودداري نمايند.75
اما هيچ شدت و خشونتي نميتوانست در مسير سيل خروشان نهضت اسلامي و انقلابي مردم ايران، سد ايجاد كند. از آن زمان كه امام فلسفه قيام عاشورا را در اذهان مردم ايران روشن ساخت، مراسم ساليانة گراميداشت شهادت امام حسين(ع) به نوعي تمثيل و نماد سياسي مبارزه با حكومت يزيدي تبديل شد. همه ساله در ايام محرم جنبش انقلابي شتاب بيشتري ميگرفت. وعاظ و پيشوايان مذهبي علناً شاه را به يزيد تشبيه ميكردند و قيام حسين (ع) را به عنوان بهترين الگو جهت واكنش عليه حكومت اسلامستيز شاه، مورد استفاده قرار ميدادند. در واقع، امام خميني توانسته بود با پيوند دادن بين گذشته تاريخي شيعه و شرايط مشابه در زمان حاضر، از ظرفيت و پويايي نهفته در نمادهاي تشيع استفاده كند و با كشيدن مردم به صحنة مبارزه، رژيم پهلوي را رودرروي يك انقلاب واقعي قرار دهد. رژيم در اين ورطه هر اندازه بيشتر دست و پا ميزد، بيشتر در لجنزار نابودي فرو ميرفت. حتي زماني كه تصور كرد ميتواند با خارج كردن امام از صحنه و تبعيد ايشان به تمام اعتراضها خاتمه دهد، آن حضرت بر اساس ديدگاههاي فقهي خود، نظريه سياسي نويني را مطرح كرده و فرمودند:
اسلام را عرضه بداريد و در عرضة آن به مردم نظير عاشورا به وجود بياوريد... امروز كاري كنيد كه راجع به حكومت موجي به وجود آيد و اجتماعات برپا گردد...76
سخناني نظير به وجود آوردن عاشورا بدين معنا بود كه از امروز هيچ بيعتي بر عهدة كسي نيست. فعليالاسلام السلام اذ بليت الام↨ براع مثل يزيد.87 و اين آغاز ديگري براي حركت بود.
كشمكش ميان رژيم و روحانيت
هر سال كه ميگذشت، بر ميزان حساسيت ساواك نسبت به ماههاي محرم و صفر افزوده ميشد. اگر تا پيش از آن رژيم از طريق تهديد و تطميع، سعي در سركوب نهضت روحانيت داشت، اكنون به اين نتيجه رسيده بود كه مقابله با پيشرفت اين جنبش كه در ماههاي عزاداري به اوج خود ميرسيد، جز از طريق اقدامات عملي شديد، امكانپذير نخواهد بود.
فهرست دستورالعملهاي احتياطآميز كه ميبايست قبل از فرارسيدن محرم و صفر پيشبيني و انجام ميگرفت، هر سال طولانيتر ميشد و سختگيري در آنها افزايش مييافت. مجالس عزاداري با اجازه شهرباني برگزار ميشد و وعاظ تعهد ميسپردند كه به هيچ عنوان از آيتالله خميني اسم نبرند، مگر آنكه بخواهند براي بخشايش گناهان او دعا كنند. يادآوري فجايع رژيم در ماجراي مدرسة فيضيه و پانزده خرداد جرم بزرگي محسوب ميشد و انتقاد از لوايح ششگانه و اصلاحات ميتوانست منجر به دستگيري سخنرانان مذهبي گردد.78 به موازات اين سختگيريها، خزانه دولت نيز حاضر بود هر ساله مبلغ بيشتري را جهت تحبيب روحانيون هزينه كند؛79 تنها به اين شرط كه منافع حكومت را به خطر نيندازند و تازيانههاي انتقاد خود را بر سر و روي رژيم و دولتمردان آن نكوبند. در عوض تا ميتوانند در سخنرانيهاي خود مطالبي مبني بر «اعتقاد و ايمان راسخ و توجه خاص اعليحضرت همايون شاهنشاه به دين مبين اسلام و مذهب جعفري» بيان كرده و «نقش ذات شاهانه را در ايجاد ثبات و امنيت كشور»، «تأمين عدالت اجتماعي در مملكت و ارائة طرحهاي اصلاحي و عمراني» براي مردم تشريح نمايند.80
به سفارش ساواك همه ساله تعدادي از وعاظ «متنفذ و خوشنام و مورد اطمينان» موظف ميشدند تا روي منابر از «اهميت امنيت موجود در كشور» و «تقويت مباني دين اسلام» براي مردم صحبت كنند و اوضاع ايران را در مقايسه با كشورهاي همسايه بالاخص عراق، در نهايت امنيت و آرامش توصيف كنند.
در گزارش اداره كل سوم به رياست ساواك قم در اين باره آمده است:
مردم را متوجه وضع كنوني دنيا و به خصوص بيثباتي و ناامني بعضي از كشورهاي همسايه و همكيش نموده و يادآور شوند كه بر اثر توجهات مقامات مسئول مملكتي با وضع فعلي دنيا در كشور ما آرامش و امنيت بينظيري برقرار است.81
و در ادامه با وصف «وضع كشور عراق از نظر نقض مقررات اسلامي» و «تضييقاتي» كه در اين كشور براي شيعيان فراهم شده است، به تشريح اوضاع نامساعد مذهبي در اين كشور ميپردازد.
در سندي ديگر پيرامون «اجراي برنامة تبليغاتي عليه جنايات حكومت بعث عراق» كه ميبايست در ماههاي محرم و صفر انجام گيرد از اين طريق «احساسات مذهبي را در طبقات مختلف مردم» جايگزين «افكار و عقايد انحرافي» و «تحريك مستمعين» گرداند، آمده است:
... عوامل بعثي عراق در چند ماه اخير ستم فراوان نسبت به شيعيان بويژه روحانيون شيعه روا داشته و پنج تن از آنان را اعدام كردهاند. فرصت مناسبي است كه بدون وانمود شدن «دخالت ساواك، شهرباني و به طور كلي دولت ترتيبي اتخاذ گردد كه خود مردم به خصوص وعاظ، مداحان، نوحهخوانها و گردانندگان مجالس و دستهجات سوگوار با برشمردن جنايات حكومت بعثي عليه شيعيان و زنده كردن خاطره تجاوز و ستم يزيد و ايادي او نسبت به آل محمد(ص)، عوامل بعثي را مورد نفرين و اعتراض قرار دهند و افكار مردم را نسبت به اين جنايات روشن و اينگونه اقدامات ضدانساني و ضدديني را محكوم سازند. اين اقدام ميتواند از طرق غيرمستقيم و با استفاده از ايادي موجه و بدون جلب توجه انجام گردد.82
روشن است كه هدف رژيم از اجراي اين برنامهها، حمايت از شيعيان عراق و يا روشنگري در افكار مردم جهت ابراز مخالفت با حكومت بعث عراق نبود، بلكه بيشتر به ماهي گرفتن از آب گلآلود شباهت داشت. عوامل ساواك از اين طريق ميخواستند مردم ايران را متوجه كنند كه ميبايست قدر «ذات اقدس همايوني» را بيشتر از اينها بدانند، چرا كه هم امكانات رفاهي زندگي را براي آنان فراهم آورده و هم پايبند و طرفدار دين و مذهب است.
اما با وجود تمامي اين تمهيدات و تداركات، هميشه عدهاي از وعاظ «ناراحت» و «ماجراجو» وجود داشتند كه تعهد سپرده يا نسپرده، همه برنامههاي رژيم را بر هم ميزدند و حبس و تعقيب و ممنوعالمنبريِ پس از آن را نيز به جان ميخريدند. فهرست اين روحانيون انقلابي كه به «اظهار مطالب خلاف مصالح بر منابر» محكوم بودند، در بسياري از اسناد ساواك وجود دارد و در ميان آنها نام مبارزاني همچون جعفر جوادي شجوني، نجمالدين اعتمادزاده، علياصغر مرواريد، ناصر مكارم شيرازي، محمد مقدسيان، محمدتقي فلسفي، جواد مناقبي، محمدجواد حجتي كرماني و... به كرات به چشم ميخورد.83
اين افراد در ماههاي محرم و صفر تحت مراقبت شديد قرار داشتند و اسامي آنها به مراكز ساواك استان در سراسر كشور ارسال ميشد تا در صورتي كه جهت رفع ممنوعيت و استفاده از منبر، به ساير شهرها مسافرت نمايند، با همكاري شهرباني محل، از سخنراني آنان جلوگيري به عمل آيد.84 ساير وعاظ هم به طور نامحسوس كنترل ميشدند و سخنرانيهاي آنها به طور مخفيانه روي نوار ضبط ميشد85 تا در صورت طرح مطالب ممنوعه، بعدها نتوانند موارد اتهام را انكار نمايند.86 حتي اظهار مطالبي كه به نظر ميرسيد به صورت كنايهآميز، دستگاه سلطنتي را مورد هجمه قرار ميدهد، جرم محسوب ميشد و سخنران جهت اداي آن مورد بازپرسي قرار ميگرفت. براي مثال، زماني كه سيدعبدالحسين دستغيب در شيراز و به روي منبر اظهار داشت: «عليابن ابيطالب و حضرت حسين به اين دنيا دلبستگي نداشته و به ظواهر مادي دنيا علاقهاي نشان نميدادند، چون ميدانستند اين مظاهر زماني و عرضي است [و] تخت سلطنتي كه به تخته تابوت مبدل شود قابل دلبستگي نيست.» ايشان را احضار و علت بيان مطالب فوق را از وي استفسار نمودند.87
همچنين گزارشي وجود دارد كه در شهرستان كازرون و در مراسم روز اربعين، واعظي به روي منبر اظهار داشته است: «كشور اسلامي نبايد با كشورهاي غيراسلامي روابط حسنه و مودت داشته باشد.» بلكه بايد با كشورهاي اسلامي همزيستي و روابط مسالمتآميز برقرار نمايد.
مأمور ساواك از اين گفتار چنين نتيجه ميگيرد كه واعظ مذكور قصد پيروي از سياست دولت مصر و جمال عبدالناصر را دارد و به روابط ايران و اسرائيل اشاره ميكند.88
در همين ارتباط، حجتالاسلام عبدالمجيد معاديخواه در خاطرات خود پيرامون حضور گزارشگران ساواك در اجتماعات مذهبي مردم مطلبي دارد كه ذكر آن خالي از لطف نيست. ايشان در مورد حضور مأمور ساواك در محفل وعظ و خطابة آيتالله طالقاني روايت ميكنند:
... براي آنان، حضور در اجتماعي انبوه، چندان دشوار نبود. در حالي كه چون پس از سخنراني، جمع كوچكي پيرامون امام مسجد حلقه ميزدند، زمينه براي افشاي گزارشگران فراهمتر ميشد.
با اين همه، آن گزارشگر نگونبخت، مأمور بود و معذور! به راستي حال و روز ترحمانگيزي داشت... نه در شمار نمازگزاران بود، نه كسي با او به گفت و گو مينشست و نه ميتوانست به جمعي بپيوندد كه پيرامون مراد خود [آيتالله طالقاني] فراهم ميآمدند. هرگز آن روز را فراموش نميكنم كه ناگهان، با پرخاش آن نماد مهر و اخلاق، همة نگاهها به سمت آن بخت برگشته معطوف شد! او مخاطب پرخاش قرار گرفت با اين مضمون: «ديگر بس است! در انتظار چه هستي؟ مگر نميبيني سخنراني تمام شده است؟ ديگر كسي بر ضد نظم و امنيت كشور سخن نميگويد؟» در حالي كه همة نگاهها به آن بيچاره معطوف بود، او ميكوشيد با تلاشي خود را از آن تنگنا برهاند. اما بار ديگر صاعقة فريادهاي ديگري بر سرش فرود آمد: «با توام، تو كه مثل جن روبهرويم نشستهاي!» بيچاره بدان ميمانست كه قدرت تصميمگيري نداشت. از يك سو مأموريت داشت كه تا آيتالله در مسجد حضور دارد، به تلاش خود براي كامل كردن گزارش ادامه دهد. از ديگر سو عرصه آنچنان بر او تنگ شده بود كه تحمل آن از توان او بيرون بود! سرانجام يكي دو تن از نمازگزاران به ياري او شتافتند و او را برانگيختند كه بيش از آن خود را نيازارد.89
در مجموع، مجالس وعظ و خطابه و مراسم سوگواري در محرم، تنها زماني از نظر ساواك موجه به شمار ميرفت كه با دعا به جان «اعليحضرت همايوني» و «خاندان جليل سلطنت» همراه ميشد. در اين صورت مأموران با طيب خاطر گزارش ميدادند كه مراسم ماه محرم با آرامش برگزار شده است و «مخالفين هم هيچگونه دستاويزي براي حمله و انتقاد به دست نياوردهاند.» اما كوچكترين كلام تحريكآميزي از جانب جامعة روحانيت، هراس و اضطراب را در ميان نيروهاي امنيتي به وجود ميآورد و به سرعت براي دستگيري و ممنوعالمنبر كردن آنها دست به كار ميشدند. اين شرايط تا اوجگيري انقلاب اسلامي ادامه داشت.
نبرد خون و شمشير
در پاييز سال 1357 (1978م)، تهران و پاريس به مهمترين مراكز خبري جهان تبديل شده بودند. مردم سراسر دنيا هر روز اخبار مربوط به رهبر بزرگ مسلمانان ايران را كه اينك در سومين تبعيدگاه خود به سر ميبرد، دنبال ميكردند. تهران در تب انقلاب و هيجان ميسوخت. قيامهاي مردمي و تظاهرات بيپايان، آخرين ضربات را بر پيكر نيمهجان نظام شاهنشاهي فرود ميآورد و سركوب خونبار آنها نشان ميداد كه رژيم اميدي به سازش و تفاهم با نيروهاي انقلابي ندارد و كشتار مخالفان را به عنوان تنها راه باقي مانده براي خود، به شدت ادامه ميدهد.
پيامها و نوارهاي سخنراني امام پي در پي از پاريس ميرسيد و حضور ايشان در يك كشور اروپايي، اين امكان را ميداد كه روزانه در حضور صدها خبرنگار خارجي به مصاحبه بپردازند و نظرات خود را به گوش مردم دنيا برسانند.
با نزديك شدن ماه محرم سال 1399، مقارن با آذرماه، رژيم بيش از پيش احساس خطر مينمود. حكومت نظامي، تدابير امنيتي شديدي به كار بست و اجتماعات و مراسم عزاداري را در معابر عمومي ممنوع كرد. اما امام در اعلامية خود كه به مناسبت آغاز محرم صادر شد، محرم را ماه پيروزي خون بر شمشير ناميد و از مردم خواست به دستورات دولت دربارة منع برگزاري مراسم مذهبي اعتنا نكنند. در اعلامية تاريخي امام خميني به «ملت بزرگ و شجاع ايران» آمده بود:
با حلول ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد... ماهي كه امام مسلمين راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت. راهي كه بايد مشت گره كرده آزاديخواهان و استقلالطلبان، حقگويان بر تانكها و مسلسلها... غلبه كند و كلمة حق، باطل را محو نمايد.
امام در اين اعلاميه، هدف «امام مسلمين» را از قيام بر عليه حكومت جائر، حفاظت از كيان اسلام برميشمارد و بر مردم تكليف ميداند تا در برابر رژيم شاه و حكومت جائرانهاي كه برخلاف شرع اسلام عمل مينمايد، قيام كرده و خون نثار كنند. سپس در ادامه از «سربازان اسلام، روحانيون معظم و خطباي محترم» ميخواهد از ماه محرم حد اعلاي استفاده را بنمايند. مجالس بزرگداشت سرور آزادگان را هر چه باشكوهتر و فشردهتر برپا كنند و اقامه مجالس سوگواري را «منوط به اجازه شهرباني ندانند. در صورتي هم كه با ممانعت مأموران حكومتي مواجه شدند» در ميادين، خيابانها و كوچهها، اجتماع كرده و مصائب اسلام و مسلمين و خيانتهاي رژيم شاه را برملا نمايند.90
اعلاميه امام در ميان جامعة مذهبي و انقلابي ايران شوري برانگيخت. در نخستين شب ماه محرم، مردم تهران و ساير شهرستانها بر بالاي منازل خود رفتند و با سر دادن شعارهاي سياسي و بانك «الله اكبر» اعتراض خود را به شكل تازهاي نشان دادند. در تهران، هزاران تن زن و مرد، ساعات منع عبور را ناديده گرفته و در خيابانها به تظاهرات پرداختند. نظاميان حكومتي ابتدا با مسلسل و تفنگ در مقابل آنها تير هوايي شليك كردند و چون اين عمل باعث عقبنشيني مردم نشد، صف تظاهركنندگان را به گلوله بستند.
روز بعد، دولت اعلام كرد در جريان حوادث شب گذشته، هفت تن كشته و بيست و چهار تن زخمي شدهاند. اين در حالي بود كه سفير انگليس تعداد مقتولين شب اول محرم سال 57 را صدها تن برميشمارد.91
روز پنجم آذر، كاركنان برق تهران، به نشانه اعتراض به خشونتهاي دولت نظامي و كشتار مردم، از ساعت هشت و نيم بعد از ظهر كه هنگام شروع پخش اخبار تلويزيون بود، تا ساعت ده شب، برق را قطع كردند و اعلام نمودند اين برنامه در شبهاي بعد نيز ادامه خواهد يافت. امام نيز روز بعد، يعني در ششم آذر، به مناسبت حمله نيروهاي ارتش به تظاهركنندگان در صحن امام رضا(ع) كه منجر به كشته و مجروح شدن دهها تن گرديد، عزاي عمومي اعلام كرد.92
با نزديك شدن تاسوعا و عاشورا هر اندازه به تب و تاب مردم افزوده ميشد، سختگيريهاي دولت نيز افزايش مييافت. ستاد فرمانداري نظامي تهران و حومه، با هدف جلوگيري از هرگونه اخلال در جريان برگزاري مجالس عزاداري دستورات زير را صادر نمود:
ـ در شهرهايي كه مقررات حكومت نظامي برقرار است، اجراي دستورات دربارة نحوه برگزاري مجالس عزاداري با فرماندار نظامي بوده و در ساير شهرها به عهده شهرباني و ژاندارمري كل ميباشد.
ـ مجالس عزاداري در مساجد، تكايا و حسينيهها در تهران و شهرستانها محدود گردد؛ به طوري كه در حوزة استحفاظي هر كلانتري بيش از دو مجلس تشكيل نشود.
ـ حركت دستههاي عزاداري در سطح كشور ممنوع است.
ـ مساجد، تكايا و حسينيههايي كه مردم ميتوانند در آنجا مجالس عزاداري برپا نمايند، از قبل تعيين گردد و صاحبان مجالس بايد تعهد بسپارند كه عزاداري تبديل به تظاهرات نشود.
ـ وعاظ مجالس بايد تعهد بسپارند كه به جاي ذكر مصيبت سيدالشهدا(ع) مطلب ديگري بيان نكنند.
ـ مدت برگزاري مجالس عزاداري فقط دوازده روز اول محرم بوده و تمامي مجالس بايد تا قبل از ساعت 17 خاتمه پيدا كند.93
سپهبد ناصر مقدم، به نخستوزير اطلاع داد كه بر حسب گزارشهاي رسيده «وضعيت سوگواري و كيفيت برنامههاي محرم و صفر در سال جاري با سنوات قبل كاملاً متفاوت خواهد بود» و «عناصر آشوبطلب به شرايط استثنايي ماه محرم (با تكيه بر اوجگيري احساسات مذهبي مردم) براي نيل به مقاصد خود دل بستهاند.»94
رئيس ساواك در ادامه به منظور «حفظ نظم» و «جلوگيري از بهرهبرداري نيروهاي ضدملي» اقدامات زير را پيشنهاد ميكند:
ـ مراقبت دقيق از راديو و تلويزيون به منظور جلوگيري از تسلط عوامل مخالف
ـ تهيه و اجراي برنامههاي جاذب مذهبي و تبليغاتي جهت سرگرم نگاهداشتن خانوادهها
ـ جلوگيري از حركت دستهجات عزاداري در خيابانها و معابر
ـ ممانعت از برگزاري مجالس در مساجد بزرگ و با گنجايش زياد، در نواحي حساس
ـ ممنوعالمنبر ساختن وعاظ محرك و اخلالگر
ـ كاهش ساعات عبور و مرور طبق مقررات فرمانداري نظامي در ايام تاسوعا و عاشورا...95
ساواك همچنان از كليه كارمندان وظيفهشناس خود ميخواست در طول ماههاي محرم و صفر، با شركت در تكايا و مساجد «ضمن انجام فرائض مذهبي و اعتقادات ديني خود» هرگونه «اقدامات ضدملي و گفتار خلاف مصالح ملي» را گزارش نمايند، زيرا در اين موقع «خطير و حساس» كسب هرگونه خبر در زمينة «فعاليتهاي ضدامنيتي و مضره در مساجد و تكايا»96 مورد توجه است.
دو ماه از اقامت امام در نوفل لوشاتو ميگذشت. اغلب تحليلگران و اذهان جهانيان به اين نتيجه رسيده بودند كه «شاه رفتني است». بسياري از سردمداران و دولتمردان، فرار را بر قرار ترجيح داده و همراه با سرمايههاي كلان خود از كشور ميگريختند. اما طراحان سازمان CIA و عواملشان در ساواك هنوز اميدوار بودند كه بتوانند آب رفته را به جوي بازگردانند.
در اين زمان، به واسطه حضور امام در پاريس، شرايط تبليغاتي مناسبي براي نهضت انقلابي ايران به وجود آمد و افكار غربيها براي نخستين بار با واژة «عاشورا» آشنا شد. در محرم سال 57، روزنامهها با درج اين خبر كه رژيم شاه از عاشورا ميترسد، اين پرسش را در ذهن خبرنگاران خارجي به وجود آوردند كه عاشورا چيست و چرا شاه از آن ميترسد؟ امام در پاسخ سئوال آنها توضيح داد كه تاسوعا و عاشورا نماد يك فرهنگ فراگير و حركتي عمومي هستند؛ روزهايي كه در آن مردم بيش از هر زمان ديگر به راهبر و امامشان حسين بن علي(ع) اقتدا ميكنند.97 پس از آن روزنامههاي غربي به بحث پيرامون معنا و مفهوم عاشورا پرداختند.
در آستانه ايامالله، درگيريهاي شبانه كمتر شد. دولت نظامي كه كاهش يافتن تنشها را به حساب خود ميگذاشت، تصميم گرفت از شدت فشار و خشونت بكاهد. حتي رژيم براي اثبات حسننيت خود، در اين زمان 470 تن از زندانيان سياسي را آزاد كرد و اعلام نمود حركت دستهجات عزاداري ظرف اين دو روز آزاد است؛98 اما در پشت پرده، همچنان به اقدامات حفاظتي جهت مقابله با حوادث احتمالي در ايام تاسوعا و عاشورا ادامه ميداد؛ چرا كه پيشبيني ميكرد «ضربت نهايي» قرار است در همين روزها وارد آيد.99 اما برخلاف انتظار همه، راهپيمايي روزهاي تاسوعا و عاشورا به همان اندازه كه از لحاظ عظمت، انضباط و يكپارچگي تظاهركنندگان بيسابقه بود، در كمال آرامش و بدون درگيري انجام گرفت.
صدها هزار تن از مردم انقلابي، دو روز پياپي، خيابانهاي تهران را در مسير پيچ شميران تا ميدان شهياد (آزادي فعلي) پر كردند. اكبر براتي، از شركتكنندگان اين حادثه تاريخي، خاطره خود را از راهپيمايي روزهاي تاسوعا و عاشوراي سال 1357 اين چنين نقل ميكند:
در هشتمين روز ماه محرم، آقاي طالقاني اعلاميهاي صادر كردند و از مردم خواستند در روز تاسوعا راهپيمايي كنند. روحانيت هم با انجام اين راهپيمايي موافقت نمود... پس از تأييد راهپيمايي توسط بيت حضرت امام، قرار شد دوستان را براي برگزاري آن مطلع سازيم... قرار اين بود كه فردا در راهپيمايي، مسلح شركت كنيم، ولي هيچ اقدام مسلحانهاي انجام ندهيم و در ميان مردم پراكنده باشيم تا اگر خطري پيش آمد و نياز به كمك بود، اقدامات لازم را انجام دهيم.
راهپيمايي روز تاسوعا بي درگيري و در كمال آرامش انجام شد. مردم در پايان راهپيمايي در ميدان آزادي اجتماع كردند... در آن روز اعلام شد كه مردم در راهپيمايي روز عاشورا شركت كنند. هيأتهايي كه به راهپيمايي روز تاسوعا نيامده بودند، وقتي مطلع شدند در اين راهپيمايي اتفاقي رخ نداده، روز عاشورا در راهپيمايي شركت كردند.
در راهپيمايي روز عاشورا هم مسلح شركت كرديم... خوشبختانه در اين روز هم تظاهرات در آرامش انجام شد.100
از جمله حوادث مهم عاشوراي آن سال، كشته شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهي در پادگان لويزان بود. اين حادثه در سالن ناهارخوري افسران اتفاق افتاد؛ يك سرباز وظيفه و يك درجهدار، در حالي كه افسران مشغول صرف غذا بودند وارد سالن شدند و آنها را با مسلسل به گلوله بستند. در اين واقعه، هفت افسر كشته و حدود 50 تن مجروح گشتند.101 برخي معتقدند نيروهاي گارد قصد داشتند در روز عاشورا مقابل تظاهركنندگان ايستادگي كنند؛ به همين دليل سربازان طرفدار نهضت با كشتن آنها از قتلعام مردم جلوگيري كردهاند.102
اما برخلاف تهران، اكثر شهرستانها، عاشوراي پر زد و خوردي را پشت سر گذاشتند. از جمله راهپيمايي اصفهان كه به خشونت گراييد و گروهي در آن كشته و زخمي شدند. با اين حال شكوه راهپيمايي عاشورا باعث شد از آن پس حكومت نظامي و كاميونهاي پر از سرباز در نظر مردم هيبتي نداشته و وحشتي ايجاد نكند. اين حركت عظيم جمعي، مخالفان رژيم شاه را بيش از پيش متحد ساخت و نشان داد اگر نيروي ملت بسيج شده و به درستي رهبري گردد، قدرتي قادر به مقابله با آن نخواهد بود. تظاهرات عاشورا نشاندهنده نيروي عظيمي بود كه تحت رهبري امام خميني هدايت ميشدند و كثرت و تنوع شركتكنندگان در آن بيانگر اين واقعيت بود كه رژيم ديگر هيچ پايگاهي در ميان ملت ندارد.
مطبوعات جهان، به خصوص رسانههاي خبري اروپا و آمريكا، عظمت و سازماندهي تظاهرات دو روز تاسوعا و عاشوراي ايران را به تفصيل مورد بررسي قرار داده و نتايج آن را تحليل ميكردند. نيويورك تايمز نوشت:
تظاهرات اين دو روز نشان داد كه دولت فاقد قدرت و توانايي براي برقراري نظم و قانون در شهرهاست. به هر حال، اپوزيسيون نشان داد كه يك دولت جانشين است.103
روزنامة واشنگتن پست اظهار داشت:
نظم و ترتيب و سازماندهي راهپيمايي فوقالعاده بود و به ادعاي اپوزيسيون مبني براينكه يك دولت جانشين است، اعتبار فراواني بخشيد.104
و گزارش روزنامة ساينس مانيتور از اين واقعه بدين شرح بود:
موج عظيم مردم، در خيابانهاي پايتخت به حركت درآمده بود و غريو فريادشان، از هر گلوله و بمبي رساتر بود. همه يك شعار ميدادند: «شاه بايد برود».105
فرجام سخن
مراسم عزاداري حسيني، همواره با عنايت پيشوايان ديني، در كشور ما استمرار داشته است. اما در طول تاريخ، نهضت حسيني، به واسطة تحليلهاي ناقص، حادثهاي منحصر به فرد و تكليفي خصوصي تلقي ميشد كه از جانب فرزند پيامبر به انجام رسيده بود و كسي به عنوان يك الگو و اسوه براي قيام به آن نمينگريست. همچنان كه راز و رمز سفارش پيشوايان ديني نيز نسبت به برپايي مجالس عزاي حسيني، به طور كامل آشكار نگرديده و از اين سرمايه معنوي، بهرهبرداري مناسب نميشد. ملت ما در رثاي امام شهيدان و سرور آزادگان ميگريستند، بر سر و سينه ميزدند و دستههاي عزاداري به راه ميانداختند، اما در عين حال تحت حاكميت مستكبران و جائران زمان زندگي ميكردند و دم برنميآوردند، زيرا، از قدرتي كه در اين شعائر نهفته بود، بيخبر بودند. عزاداران حسين(ع)، فارغ از هدف والاي نهضت كربلا، تنها بر مظلوميت امامشان اشك ميريختند و حكومتگران نيز بر ادامه شيوه دامن ميزدند. به گونهاي كه يا مروج برداشت احساسي از واقعة عاشورا ميشدند و يا درصدد برميآمدند ريشة شعائر مذهبي را در مملكت اسلامي بخشكانند؛ كه البته هر دوي اين اقدامات با شكست مواجه شد.
با آغاز دهة چهل هجري شمسي، تحليل تازهاي كه امام خميني از نهضت حضرت اباعبدالله ارائه نمود، منشأ قيام ملت مسلمان ايران عليه حكومت پهلوي گرديد. امام از طريق پايگاههاي سنتي و مذهبي، همچون مساجد، حسينيهها و تكايا، افكار عمومي را به سمت يك مبارزة تمام عيار كشاند. او با تكيه بر انديشههاي مذهبي مردم، قيام عاشورا را به عنوان يك الگو رو به روي مردم قرار داد و بر آنان روشن ساخت به جاي آن كه بر قهرمان خود بگريند، ياد بگيرند كه همچون حسين (ع) عدالتخواه باشند و در برابر ظلم بايستند.
در سايه رهبري امام، شيعه، قيام كربلا را به عنوان بهترين چارچوب براي واكنش عليه شاه قرار داد. تقويم ساليانه اسلامي و مراسم دستهجمعي مربوط به آن مانند اعياد، عزاداريها، نمازهاي جماعت و حتي مراسم تشييع جنازه شخصيتهاي مذهبي، همگي به عنوان روشهاي مختلف كاناليزه كردن كنشهاي سياسي توده مردم درآمد. از سال 1342 تا پيروزي انقلاب كم نبودند مراسم مذهبي كه به نقطة آغاز يك قيام فراگير تبديل شدند و در رأس همه آنها عزاداري ساليانه در محرم و صفر بود كه با خارج شدن از حالت تراژيك، به نوعي نماد سياسي رنج كشيدن و فداكاري به خاطر گسترش عدالت، مبدل گرديد.
نهضت انقلابي مردم ايران همه ساله در محرم شتاب بيشتري ميگرفت. علما و وعاظ مذهبي، با پيوند دادن بين گذشتة تاريخي شيعه و شرايط زمان، از ظرفيت و پويايي نهفته در نمادهاي محرم براي به صحنه آوردن مردم و دميدن روح انقلاب در آنها استفاده ميكردند. اين نمادها، در آستانة انقلاب اسلامي نقش بسيار مؤثري در شكل بخشيدن به رفتارهاي سياسي مردم داشت. به عنوان مثال، بسياري از شعارهاي انقلابي پيرامون شهادت و حادثه كربلا بود و پايگاههاي نهضت در مساجد و هيأتهاي مذهبي قرار داشت. تلاش رژيم و مأموران ساواك نيز جهت ممانعت از اوجگيري نهضت در ماههاي محرم و صفر، بيفايده بود. ساواك ميپنداشت ميتواند با سختگيري، كنترل مجالس و تحت فشار قرار دادن وعاظ، حركتهاي مردمي را سركوب كند، اما تاريخ نشان ميداد جنبشي كه در خلال قرنها تحرك و پويايي خود را حفظ كرده است، با خشونت و توسل به زور قابل سركوب نيست و هر زمان شرايط مساعدي بيابد بسان چشمهاي، بار ديگر جوشيده و سيل بنيانكن به راه خواهد انداخت.
در نهايت ميتوان گفت نهضت انقلابي ما به واقعة عاشورا مديون است. از طرفي عاشورا نيز در ساية اين انقلاب حياتي تازه يافت و همانطور كه امام ميگويد: «اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه مورد سازماندهي واقع شود. واقعة عظيم عاشوراي 61 هجري تا خرداد 1342 و از آن تا قيام علني بقي↨الله(عج) در هر مقطع انقلابساز است.»
پانوشتها:
-1 تعبير حسين(ع) از اوضاع زمانه در اواخر سال 60 هجري.
-2 اشاره به سخن سيدالشهدا كه ميفرمايد: «مردم بندگان دنيا شدهاند و دين لقلقهاي بر زبان آنهاست. از دين تا جايي كه دنياي آنان در رفاه باشد، حمايت ميكنند. اما در هنگام امتحان دينداران واقعي اندكاند.»
-3 روايت شده است كه امام سجاد(ع) چهل سال در مصيبت پدر بزرگوارش گريست. طعامي در برابر او ننهادند جز اين كه اشك از چشمان مباركش جاري شد. گريههاي ايشان در موقعيتهاي گوناگون بيشتر جنبة سياسي داشت تا احساسي. وقتي مردم فرزند پيامبر را در حال گريستن ميديدند و علت را سئوال ميكردند. حضرت حادثه كربلا را يادآوري ميكرد و بدين وسيله با عاملان آن جنايت مبارزة منفي مينمود. حضرت امام صادق(ع) نيز در مصيبت جد بزرگوارش ميگريست و شعرا را به انشاء شعر و مرثيهخواني براي شهداي كربلا ترغيب مينمود. شاهد روشن ديگر، وصيت امام محمدباقر(ع) است كه هشتصد درهم از اموال خود را براي برپايي عزاداري اختصاص داد. (شيخ حر عاملي، وسايل شيعه، ابوابالدفن، باب 87، ص 10؛ سيدصالح شهرستاني، تاريخ النياحه علي الامام الشهيد الحسين بن علي(ع)، ص 28؛ محمدباقر مجلسي، جلاءالعيون، ص 692؛ و نيز ر.ك: ورعي، جواد، امام خميني و احياي تفكر اسلامي، تهران، مؤسسه چاپ عروج، 1378، صص 45 و 58).
-4 صحيفه نور، تهران، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1361، ج 10، ص 31.
-5 صحيفه نور، ج 8، ص 69.
-6 ابن اثير، تاريخ كامل، ترجمه حميدرضا آژير، تهران، اساطير، 1281، ج 9، ص 4116.
-7 ر.ك: ميراحمدي، مريم، دين و مذهب در عصر صفوي، تهران، اميركبير، 1364.
-8 الگار، حامد، دين و دولت در ايران، نقش علما در دورة قاجاريه، ترجمه ابوالقاسم سري، تهران، توس، 1356، ص 29.
-9 شهيدي، جعفر، از ديروز تا امروز، تهران، قطره، 1373، ص 167.
-10 تأليف ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري، معاصر شاه اسماعيل اول صفوي.
-11 نوه دختري.
-12 محمدي، مجيد، آسيبشناسي ديني، تهران، تفكر، 1376، ص 85.
-13 كاتم، ريچارد، ناسيوناليسم در ايران، ترجمه فرشته سرلك، تهران، گفتار، 1371، ص 220.
-14 خاطرات آيتالله مسعودي خميني، تدوين: جواد امامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، صص 118 ـ 116.
-15 امام خميني و احياي تفكر اسلامي، صص 49 ـ 48.
-16 مكي، حسين، تاريخ بيستساله ايران، تهران، نشر ناشر، 1362، ج 1، ص 452.
-17 نيكوبرش راد، فرزانه، «بررسي سياست ديني ـ فرهنگي در عصر پهلوي»، سقوط، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1384، ص 885.
-18 ابطحي، سيدمصطفي، «دينستيزي پهلوي و گفتمان ديني از آيتالله حائري تا امام خميني»، سقوط، ص 46.
-19 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد محرم و صفر، مورخ 12 /4 /1339.
-20 همانجا، اسناد مورخ 9 /4 /1339 و 15 /4 /1339.
-21 همانجا، اسناد مورخ 16 /4 /1339 و 21 /4 /1339.
-22 همانجا، سند مورخ 15 /4 /1339.
-23 همانجا، سند مورخ 15 /4 /1339.
-24 روحاني، حسن، انقلاب اسلامي، ريشهها و چالشها، تهران، مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، 1376، ص 82.
-25 متن اعلامية مراجع تقليد و آيات عظام حوزة علميه قم درباره قانونشكنيهاي رژيم شاه، اسفند 1341؛ به نقل از فرهاد شيخ فرشي، تحليلي بر نقش سياسي عالمان شيعي در پيدايش انقلاب اسلامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 222.
-26 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 24 /2 /1342.
-27 همانجا، اسناد مورخ 28 /2 /1342 و 29 /2 /1342.
-28 همانجا، سند مورخ 30 /2 /1342.
-29 همانجا، سند مورخ 5 /3 /1342.
-30 روحاني (زيارتي)، سيدحميد، نهضت امام خميني، ج 1، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1381، ص 462.
-31 براي اطلاع از متن اين اعلاميه ر.ك: صحيفة نور، ج 1، صص 53 ـ 52.
-32 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، اسناد مورخ 12 و 13 /3 /1342.
-33 همانجا، سند مورخ 13 /3 /1342.
-34 همان سند.
-35 همانجا، اسناد مورخ 12 و 13 /3 /1342.
-36 همان سند.
-37 همان سند.
-38 همانجا، سند مورخ 14 /3 /1342.
-39 همان سند.
-40 همان سند.
-41 همان سند.
-42 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 8 ـ 9 ژوئن 1963.
-43 همان سند.
-44 ر.ك: نهضت امام خميني، ج 1، صص 494 ـ 492.
-45 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد محرم و صفر، سند مورخ 13 /3 /1342.
-46 اشاره به خوابهاي شاه كه در آن ادعا ميكرد حضرت عباس را ميبيند.
-47 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 4 ژوئن 1963.
-48 همانجا، سند مورخ 16 /3 /1342.
-49 تغيير استراتژي در نهضت روحانيون با مقايسه مكتوبات آنان در سالهاي نخستين دهة چهل روشن ميشود. براي مثال در تاريخ 16 /8 /1341، آيتالله گلپايگاني خطاب به اسدالله علم ـ نخستوزير ـ دربارة تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي مينويسد: «آقاي نخستوزير به جنابعالي تذكر ميدهم در دنياي امروز اين وضع كه چند نفر خود را صاحب اختيار و حاكم بر مقدرات بيست ميليون مردم بشمارند و براي آنها قوانين و تصويبنامه خلقالساعه جعل نمايند، مطابق هر مبنا و قاعده و منطقي و از نظر تمام ملل متمدن جهان غيرصحيح و تحميلي و بياحترامي به عقايد و حقوق افراد است...» (مجموعة اسناد انقلاب اسلامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1369، ج 1، ص 37). اما پس از سال 1342 در اعلامية مرجعي همچون آيتالله سيد ابوالقاسم خويي ميخوانيم: «بر هر فردي از افراد مسلمانان در هر لباس و هر مقامي كه باشند واجب است كه از همكاري با اين دولت خائن خودداري نمايند.» (مجموعة اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 125).
-50 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد محرم و صفر، سند مورخ 12 /1 /1343.
-51 همان سند.
-52 همان سند.
-53 حجتالاسلام دكتر عقيقي بخشايشي در سال 1322 در روستاي بخشايش از توابع تبريز متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتي راهي تبريز شد و پنج سال در مدرسة طالبيه تبريز به تحصيل دروس ادبي و علوم عربي پرداخت. پس از آن به قم عزيمت كرد و در حوزة آنجا تحصيل نمود. همزمان با تحصيلات حوزوي در رشته الهيات دانشگاه تهران نيز ادامة تحصيل داد. ايشان صاحب آثار متعدد علمي در زمينههاي علوم قرآني، تاريخ و فلسفه است. (خاطرات 15 خرداد، ج 3، به كوشش علي باقري، تهران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، 1375، ص 91).
-54 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 2 /2 /1343.
-55 همانجا، سند مورخ 29 /2 /1343.
-56 همان سند.
-57 همانجا، سند مورخ 30 /1 /1343.
-58 همانجا، سند مورخ 1 /2 /1343.
-59 همانجا، سند مورخ 29 /2 /1343.
-60 همانجا، سند مورخ 28 /2 /1343.
-61 همانجا، سند مورخ 30 /2 /1343.
-62 همانجا، سند مورخ 3 /3 /1343.
-63 همانجا.
-64 همانجا.
-65 هيأتهاي مؤتلفة اسلامي، مقارن با علني شدن مخالفت امام با رژيم پهلوي، در نتيجه اتحاد و ائتلاف سه هيأت مذهبي بازار تهران شكل گرفت. اين سه هيأت عبارت بودند از: هيأت مسجد امينالدوله، هيأت مسجد شيخ علي و هيأت اصفهانيها. مؤتلفة اسلامي در آغاز فعاليت خود با تشكيل كلاسهاي ايدئولوژيك به تقويت بنيادهاي ديني پرداخت و در امور سياسي نيز به تكثير و توزيع اعلاميههاي امام، صدور بيانيه عليه رژيم و سازماندهي تظاهرات مردمي همت گماشت. براي اطلاع بيشتر رك: فرزينفر، لاله، «جمعيت مؤتلفه اسلامي به روايت تاريخ»، نشريه فرهنگي ـ سياسي و اجتماعي پرسش، شم 16، شهريور و مهر 1386.
-66 نهضت امام خميني، ج 1، صص 959 ـ 958.
-67 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 30 /2 /1343.
-68 مصاحبه با هاشم اماني، 1 /5 /1380، به نقل از فرشيد مهري، مساجد بازار تهران در نهضت امام خميني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383، ص 112.
-69 اسامي 38 نفر از دستگيرشدگان را در بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 2 /3 /1342 ببينيد.
-70 همان سند.
-71 ساواك پيشتر و در مورد اعلاميه مشترك امام با آيتالله ميلاني، آيتالله نجفي مرعشي و آيتالله طباطبايي قمي نيز به اين ترفند متوسل شده بود. اعلاميه مزبور روز هشتم محرم 1384 /30 ارديبهشت 1343 با مضمون اعلام عزاي ملي در روز دوازدهم محرم منتشر شد. (صحيفه نور، ج 1، صص 85 ـ 83) ساواك براي خنثي كردن تأثير اين اعلاميه در ميان مردم و بيارزش كردن كار مشترك مقامات روحاني كوشيد آقايان ميلاني و قمي را كه در مشهد به سر ميبردند وادارد تا اظهار كنند امضاي آنان در پاي اعلاميه «جعل» شده است. اما آن حضرات با صراحت به امضاي اعلاميه اعتراف كردند و توطئة رژيم را خنثي نمودند. (نهضت امام خميني، ج 1، صص 956 ـ 955).
-72 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 12 /10 /1343.
-73 همانجا، سند مورخ 7 /10 /1343.
-74 همان سند.
-75 همان سند.
-76 خميني، روحالله، نامهاي از امام موسوي كاشفالغطاء، چ 1392، بدون مشخصات، به نقل از شيخ فرشي، ص 219.
-77 بايد فاتحة اسلام را خواند اگر در جامعة اسلامي، كسي مثل يزيد مدعي خلافت رسولالله باشد. بحارالانوار، ج 44، ص 336.
-78 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 25 /1 /1344.
-79 همانجا، اسناد مورخ 1 /2 /1344 و 2 /2 /1344.
-80 همانجا، اسناد مورخ 8 /2 /1344 و 3 /2 /1344.
15 همانجا، سند مورخ 3 /2 /1345.
-82 همانجا، سند مورخ 19 /10 /1353.
-83 همانجا، سند مورخ 9 /2 /1344.
-84 همانجا، سند مورخ 12 /2 /1344.
-85 همانجا، اسناد مورخ 4 /2 /1344 و 12 /2 /1344.
-86 همانجا، سند مورخ 18 /2 /1344.
-87 همانجا، سند مورخ 22 /2 /1344.
-88 همانجا، سند مورخ 30 /3 /1344.
-89 معاديخواه، عبدالمجيد، جام شكسته، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384، صص 320 ـ 318.
-90 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 1 /9 /1357.
-91 108-102 ,Parsons, The Pride and the fall ، به نقل از :غلامرضا نجاتي، تاريخ بيست و پنج ساله ايران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1371، ج 2، ص 181.
-92 نجاتي، صص 182 ـ 181.
-93 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 7 /9 /1357.
-94 همانجا، سند مورخ 8 /9 /1357.
-95 همان سند.
-96 همانجا، سند مورخ 9 /9 /1357.
-97 انقلاب اسلامي، ريشهها و چالشها، ص 53.
-95 تاريخ بيست و پنج سالة ايران، ص 182.
-99 بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 15 /9 /1357.
-100 خاطرات اكبر براتي، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، تهران، حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1375، صص 108 ـ 107.
-101 تاريخ بيست و پنج سالة ايران، ص 185.
-102 خاطرات اكبر براتي، ص 108.
New York Times, 13 December 1978 -103, به نقل از تاريخ بيست و پنج سالة ايران، ص 184.
Washington Post, 12 December 1978 -104, به نقل از همان، ص 185.
Christian Science Monitor, 12 December 1978 -105, به نقل از همانجا.
فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 21 تابستان 1387
تعداد بازدید: 5469