سید محمود دعایی
حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمود دعايى، سال 1320 در شهر يزد متولد شد. پدرش از روحانيان شهر يزد و مادرش اهل كرمان بود. تحصيلات ابتدايى را در يكى از مدارس شهر كرمان سپرى كرد، اما عشق و علاقه مفرط به علوم دينى موجب شد كه تحصيلات متوسطه خود را نيمهكاره رها ساخته، به كسب علم در حوزه علميه كرمان بپردازد.
وى در اين سالها همزمان با تحصيل در حوزه علميه به فعاليتهاى مبارزاتى عليه رژيم شاه روى آورد تا آنجا كه توسط ساواك كرمان دستگير شده، مورد بازجويى قرار گرفت. از جمله اقدامهاى مبارزاتى او در ايام طلبگى، آتش زدن طاق نصرتى بود كه به مناسبت ورود شاه در يكى از خيابانهاى كرمان برپا ساخته بودند. او همچنين چاپخانه روزنامهاى را كه به روحانيان و بويژه حضرت امام خمينى اهانت كرده بود، در كرمان به آتش كشيد.
ايشان چندى بعد براى ادامه تحصيل رهسپار قم شد و به همراهى گروهى از روحانيان مبارز از جمله حجج اسلام هاشمى رفسنجانى، مصباح يزدى، ربانى شيرازى، حجتى كرمانى و خسروشاهى، نشريهاى سياسى به نام بعثت را منتشر ساخته و پس از آن به چاپ و انتشار نشريهاى ديگر به نام انتقام دست زدند. اين گروه همچنين در نشر و توزيع اعلاميههاى ضد رژيم شاهنشاهى فعاليت گستردهاى داشتند.
به دنبال كشف اين هسته مبارزاتى و دستگيرى جمعى از رهبران گروه از جمله آقايان رفسنجانى و ربانى شيرازى به جهت محفوظ ماندن اطلاعات، آقاى دعايى عازم عراق شد و در نجف اشرف به حضور حضرت امام رسيد.
در همين دوران با اوج گرفتن اختلافات رژيم شاه با حكام عراق و به وجود آمدن زمينهاى مناسب براى فعاليت مخالفان شاه در اين كشور، حجتالاسلام والمسلمين دعايى، دستاندركار تهيه برنامهاى راديويى تحت عنوان «نهضت روحانيت در ايران» شد، كه روزانه بين 20 تا 45 دقيقه از راديو عراق پخش مىگرديد. در اين سالها فعاليت ايشان در عراق، چاپ و انتشار اعلاميههاى حضرت امام و همچنين ارسال آنها به ايران بود.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى حجتالاسلام والمسلمين دعايى، مسئوليتهاى متعددى را عهدهدار بوده است كه از آن جمله مىتوان به نمايندگى مردم تهران در شش دوره مجلس شوراى اسلامى و نمايندگى ولى فقيه و سرپرستى مؤسسه اطلاعات اشاره كرد. آنچه در پى مىآيد حاصل گفتگويى است كه در تاريخ 10 اسفند 1371 با ايشان صورت گرفته و پس از استخراج از نوار و ويرايش به صورت حاضر تقديم مىشود.
با آغاز دروس طلبگى، در كانون پرشور مبارزات قرار گرفتم. در آن ايام مدرسه معصوميه كرمان، محل تجمع روحانيان، دانشآموزان و تعدادى از كسبه و كارگران شريف و فعال اين شهرستان بود. در ميان اعضاى فعال اين جمع، روحانيان گرانقدر و شخصيتهاى ارجمندى مانند آقايان محمدجواد حجتى كرمانى، اخوان موحدى كرمانى و حاج سيداحمد فخر مهدوى حضور داشتند كه پيشاپيش آنان حضرت حجتالاسلام والمسلمين محمدجواد حجتى كرمانى قرار داشت، رسالت ايشان چنين بود كه فرامين مراجع عالىقدر قم را دريافت نموده، منتشر سازد. او همچنين سازماندهى راهپيماييها در كرمان را برعهده داشت.
سفر شاه به كرمان در سال 1342
از ابتداى حلول ماه محرم در 1342 به دستور مراجع معظم حوزه علميه قم، خصوصا حضرت امام خمينى، كليه روحانيان موظف شده بودند كه در مراسم و مجالس سوگوارى شركت كنند و مردم را از خطرات و توطئههايى كه عليه اسلام و كشور صورت مىگرفت، آگاه سازند و اعلام كنند كه وظيفه مسلمانان در چنين شرايطى مبارزه است و نه سكوت و بىتفاوتى.
به همين دليل، جامعه روحانيان مبارز و آگاه كرمان، طى جلساتى كه برگزار كرد، تصميمات مقتضى را اتخاذ نمود و برنامهريزيهايى را انجام داد.
شرايط آن روز كرمان، شرايط ويژهاى بود، چون شاه قصد مسافرت به اين شهر را داشت و اتفاقا اين سفر هم زمان با آغاز ماه محرم صورت مىگرفت كه مردم، خود را آماده عزادارى سيدالشهدا مىساختند، به همين سبب روحانيان با ايراد سخنرانيهاى ارزشمند، سعى در فاش ساختن چهره منفور رژيم و افشاى ماهيت پليد آن داشتند.
علاوه بر آن، اعلاميهها و بيانيههاى مناسبى تهيه و تكثير گرديد و شبانه در سطح بسيار وسيعى در مراكز حساس و منازل توزيع شد. از موارد مطرح شده در اين تراكتها و اعلاميهها، مشابه دانستن جشن و سرور رژيم شاه و عوامل منفور آن با يزيد و يزيديانى بود كه ماه محرم را براى شادى و پايكوبى بر قتلگاه حسين عليهالسلام و يارانش برگزيده بودند.
روحانيان و متدينان كرمان تصميم جدى گرفته بودند تا به عنوان مبارزه با رژيم و اعلام مخالفت علنى با حضور شاه در كرمان، از شركت در مراسم استقبال او خوددارى كنند و برنامههاى ويژهاى را كه به مناسبت حضور شاه در كرمان تدارك ديده شده بود تحريم كنند. علاوه بر آن جامعه روحانيان كرمان اعلام كرده بود كه هر كدام از روحانيان به ملاقات يا استقبال شاه برود، نه تنها خلع لباس شده، عمامه از سرش برخواهند داشت، بلكه در ميان مردم به معرفى و افشاى نام او نيز پرداخته مىشود.
به سبب همين برنامهريزى، هيچ كس در هيچ يك از مراسم مربوط به استقبال از شاه شركت نكرد و عوامل رژيم كه مستأصل و درمانده، فقط يك نفر از روحانيان را براى ديدار با شاه يافتند، مجبور شدند كه با استفاده از آمبولانس و بهانه داشتن بيمار، سريعا او را به محل حضور شاه برده، ترتيب ملاقات با وى را بدهند. اين شخص روحانىنما، پدر تيمسار مدنى فرارى است كه پس از انقلاب اسلامى با خيانت به آرمانهاى مردم از كشور گريخت و در غرب به توطئه عليه جمهورى اسلامى مشغول شد و تاكنون حتى به ارتباط با سازمان سيا هم اعتراف كرده است.
حركت هماهنگ و يكپارچه مردم و روحانيان در كرمان موجب شد كه شاه خشنترين و وقيحانهترين نطق خود را در استاديوم ورزشى كرمان ايراد كند و از روحانيان و جامعه مذهبى به عنوان «حيوان نجس» نام ببرد.
حضرت امام نيز در سخنان تاريخى خود در روز عاشورا با اشاره به جملات توهينآميز شاه فرمودند: «خدا كند منظور تو از حيوان نجس ما نباشيم، روحانيتى كه مردم دستشان را مىبوسند و جهت شفا يافتن از نيمخورده آنان تبرك مىجويند را حيوان نجس خواندهاى؟!».
همين امر سبب شد كه مردم كرمان نسبت به رژيم شاه نفرت بيشترى پيدا كنند و مخالفت خود را در قالب پخش اعلاميه عليه رژيم به نمايش بگذارند. بعلاوه، حركت قابل توجه ديگرى كه خود من نيز در آن شركت داشتم و در جهت مبارزه با رژيم صورت پذيرفت، آتش زدن طاق نصرت بزرگى بود كه در مسير عبور شاه قرار داشت، در تمام طول مسير حركت شاه و همراهانش، تعداد زيادى طاقنصرت برپا ساخته بودند كه عمدتا فلزى بود، اما در يك نقطه حساس از مسير حركت، طاق نصرتى چوبى برپا شده بود كه در لحظهاى مناسب به آتش كشيده شد و شعلههاى آن، به عنوان مظهر مخالفت مردم با رژيم شاه در سرتاسر شهر قابل تماشا بود.
كرمان، محرم سال 1342
پس از آنكه ديدار شاه از كرمان پايان يافت، مبارزات روحانيان نيز شدت گرفت و با فعاليت هيئتهاى مذهبى و دستههاى عزادارى سيّدالشهدا درهم آميخت.
دامنه مبارزه همچنان توسعه بيشترى مىيافت و پيوند روحانيان و مردم نه تنها در كرمان، بلكه در ساير شهرها و خصوصا در كانون مبارزات، قم، مستحكمتر مىگرديد.
پانزدهم خرداد 42 و تأثيرات آن بر مردم كرمان
همزمان با حوادث قم كه پس از سخنرانى و سپس دستگيرى حضرت امام در پانزدهم خرداد 42 به وقوع پيوست، حركتهاى مشابهى نيز در كرمان صورت پذيرفت و مردم به خيابانها ريختند.
دقيقا به ياد دارم كه حجتالاسلام والمسلمين آقاى محمدمهدى موحدى كرمانى، طى سخنرانى پرشورى كه در مسجد جامع كرمان ايراد كردند، علاوه بر افشاى چهره پليد و منحط رژيم طاغوت، حمايت قاطع و همهجانبه خود را به نمايندگى از جانب مردم متدين كرمان در ارتباط با اهداف و مبارزات روحانيان قم اعلام داشتند و نقش رهبرى حضرت امام خمينى را در جريان مبارزه عليه رژيم تحسين نمودند.
اين سخنرانى، دستگيرى تعداد زيادى از روحانيان را در پى داشت و خود ايشان نيز كه مدتى متوارى بود، پس از چندى بازداشت شد.
همبستگى ميان مبارزات مردم تهران، قم و كرمان، موجب تداوم حركتهاى انقلابى مىشد و آگاهى و بينش اقشار مختلف جامعه رشد بيشترى مىيافت و در اين بين، روحانيان از جايگاه ويژهاى برخوردار بودند.
در پانزدهم خرداد 42، من به عنوان طلبهاى جوان و نوپا در حوزه علميه كرمان به تحصيل اشتغال داشتم و چيزى را كه امروز مىتوانم به عنوان برداشت از آن واقعه تاريخى بگويم، اين است كه اگر چنين حركت سرنوشتساز و روشنگرى كه نهايتا به پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى منتهى شد، نبود، امثال من، نه تنها اينك در لباس روحانيان نمىبودند، بلكه پايههاى اعتقادى و مذهبى هم در آنها ضعيف مىشد و از افتخار پيوند بنيادينى كه الآن با اسلام داريم نيز محروم مىشديم.
اسلام قبل از 15 خرداد 1342
اسلامى كه پيش از 15 خرداد در جامعه ما حاكم بود، يك اسلام راكد، خمود، سازشكار، بدون احساس مسئوليت به رويدادهاى جامعه و خلاصه يك پاىبندى صرفا عبادى و گريزان از مسائل اجتماعى و سياسى مثبت و فارغ از دخالت در سرنوشت خود، كشور و جامعه اسلامى بود.
مهاجرت روحانيان از كرمان به تهران
در جريان مهاجرت روحانيان از كرمان به تهران آقايان صالحى و حجتى كرمانى از كرمان و آقاى هاشميان از رفسنجان شركت داشتند. اين مهاجرت در اعتراض به برخورد رژيم با علما و مراجع، خصوصا دستگيرى حضرت امام صورت گرفته بود.
چگونگى مبارزات، پس از تبعيد حضرت امام
اگر چه در آن مقطع تاريخى با دستگيرى و زندانى شدن رهبر عظيمالشأن انقلاب، نهضت اسلامى به نوعى خمودگى و خاموشى دچار شد، امّا در پى روشنگرى روحانيان و شخصيتهاى آگاه مذهبى و مبارزاتى، مبارزه مردم شكل ديگرى به خود گرفت و كانونهاى فعال مبارزه، در مقاطع مختلف تشكيل گرديد و پس از آزادى امام، همين تشكيلات مردمى در جريانهايى مانند: مخالفت با لايحه كاپيتولاسيون، پس از ماجراى 15 خرداد و هنگام تبعيد حضرت امام، به مبارزه عليه رژيم پرداختند و جريان مبارزهاى را كه بعدها به انقلاب كبير اسلامى در بيست و دوم بهمن ماه 57 انجاميد، تداوم بخشيدند.
اعضاى اين كانونهاى مبارزاتى را، دانشجويان، صنوف و كارگران و روحانيان تشكيل مىدادند. در آن دوران، حضرت امام طى حكمى از علما و روحانيان خواستار برگزارى جلسات هفتگى شده بودند كه البته شخصيتهاى محلى متديّن نيز به اين جلسات مىپيوستند و نسبت به دريافت رهنمودهايى كه از قم ارسال مىشد اقدام كرده به اجراى آن همت مىگماشتند. در آن ايام من به دليل مخالفت پدرم با تحصيل تمام وقت در حوزه علميه مجبور بودم كه نيمى از روز را به عنوان حسابدار در شركت برق كرمان خدمت كنم، ولى سرانجام با پىگيريهاى فراوان و نشان دادن شوق و اشتياق خود، رضايت پدر را براى تحصيل تمام وقت علوم دينى كسب كرده، تمام توش و توان خود را براى كسب دانش و همچنين مبارزه در جهت تحقق اهداف و آرمانهاى حضرت امام به كار گرفتم.
چندى بعد توفيق مهاجرت به قم نصيب شد و اين دقيقا زمانى بود كه حضرت امام در زندان به سر مىبردند. مدتى پس از آن نيز كه حضرت امام از زندان رها شدند، بنده براى اولين مرتبه پس از آزادى ايشان به درك محضرشان توفيق يافتم.
شكلگيرى سازمانهاى مخفى
روحانيان مبارز با الهام از تجربيات خود در طول مسير مبارزه و شناخت دقيق ماهيت پليد رژيم دريافته بودند كه بايد به نوعى سازماندهى مخفى روى آورند، چرا كه جامعهى انقلابى نياز داشت كه شخصيتهاى روحانى كشور، هدايت و رهبرى فكرى مبارزات آنان را بر عهده بگيرد. همين نياز موجب شده بود كه روحانيان، تعدادى از نيروهاى خود را در كانونها و تشكلات كارگرى يا دانشجويى وارد ساخته، به تشكّلاتى كه سابقه بيشترى داشتند، توجه كنند. از جمله اين سازمانها مىتوان به نهضت آزادى و جبهه ملى، اشاره كرد و يا تشكلهايى مانند اتحاديههاى دانشجويى يا گروههاى مذهبى كه نياز به ارتباطات فعال فكرى را در خود احساس مىكردند.
مجموعه فعاليتها و همفكرى با كليه اين گروهها موجب مىشد كه ضمن حفظ استقلال و اصالت گروهها، نوعى تشكل نيرومند و قوى ملى ـ مذهبى پديد آيد تا در جريان انقلاب حركت كند.
در همين ايام، يك حركت كاملاً سالم مذهبى ـ مبارزاتى توسط روحانيان در قم شكل گرفت كه نام مجمع طلاب و فضلاى مبارز بر آن نهاده شد و ارگان مبارزاتى آن هم نشريه بعثت بود.
من در اين نشريه كه بيش از دو سال به صورت ماهانه منتشر شد، در زمينه تهيه مطالب، برنامهريزى، تكثير و توزيع، فعّاليت گستردهاى داشتم و عضو هسته مركزى آن نيز محسوب مىشدم.
سه پيام سرنوشتساز امام
هنگام فعاليت اين نشريه، امام براى اولينبار از تبعيدگاه خود خطاب به ملت ايران، پيامى فرستادند.
در همان زمان نامه سرگشادهاى هم به رئيس دولت وقت ارسال كردند كه هر دو نامه امام در تيراژ وسيعى تكثير و توزيع شد، ولى در همين حين، عناصر تكثير و توزيعكننده پيام امام بازداشت شدند. البته پيش از آن نيز، حضرت امام پيامى، خطاب به روحانيان ايران فرستاده بودند كه طبعا همان گروه دستگير شده، مسئوليت تكثير و پخش آن را بر عهده داشت.
در مقطعى از دوران مبارزات، رژيم مدعى شد كه توانسته است كانونهاى فعال مبارزه را كه نسبت به حضرت امام وفادارند، شناسايى و سركوب كرده، عناصر اصلى آنها را دستگير كند. ادعاى رژيم در اين مورد، كام مبارزان را تلخ كرد و علاقهمندان و وفاداران به نهضت امام را نگران ساخت.
آن روزها من در نجف اقامت داشتم و طى جلساتى كه براى مقابله با شرايط ناگوار پيش آمده در ايران صحبت مىشد، به اين نتيجه رسيديم كه چنانچه هستهاى قدرتمند بتواند با حضور جدى در صحنه داخلى ايران، شكست اخير را جبران كند و علىرغم هوشيارى و دقت عمل رژيم بتواند مجددا حركتهاى گذشته را تشديد نمايد، پيروزى بزرگى نصيب خواهد شد.
به همين جهت من از نجف به قم آمده، با راهنماييهاى شهيد حاج آقا مصطفى خمينى، همراهى دوستان و بهرهگيرى از امكاناتى كه در اختيارمان قرار داشت، به لطف خدا موفقيت لازم را كسب كرديم، به عبارت ديگر گروه ما موفق شد كه تمامى نامههاى امام را در سطح وسيعى تكثير و پخش كند و رژيم را سردرگم سازد.
با شرايط حاكم بر آن زمان، اگر اعلاميهاى در بيست هزار نسخه تكثير مىشد، مىتوانست موفقيت چشمگيرى محسوب شود. حال آنكه ما توانسته بوديم، اعلاميههاى حضرت امام را در پنجاه هزار نسخه تكثير كرده، در مناطق حساس و به گونهاى شايسته توزيع كنيم. حركت ما موجب انتشار نام امام در مقياسى فوقالعاده وسيع شد و رژيم احساس كرد، مجددا در مقابل حركتى قرار گرفته كه گمان داشت آن را نابود كرده است؛ به همين سبب وحشت رژيم از چنين جريان جديدى موجب شد كه وحشيانهتر از قبل در صدد نابودى گروههاى مبارز و كانونهاى فعال ضد رژيم برآيد.
تفاوت نهضت 15 خرداد 42 با ساير نهضتهاى پيش از آن
جامعه روحانيت را بايد اولين تشكل سياسى ـ مبارزاتى دانست كه در آن ايام خود را مستقيما رو در روى شاه قرار داده بود و صرفا به حمله عليه كانون اصلى قدرت مىانديشيد. تا پيش از آن، گروههاى مبارز تلاش مىكردند كه مبارزاتشان در چارچوب قانون اساسى صورت پذيرد و طبيعتا شاه را در هدف مبارزات خود جاى نمىدادند امّا روحانيت براى اولين مرتبه با انتشار بيانيهاى رسمى كه در سطح وسيعى منتشر شد، عليه سلطنت موضعگيرى كردند و ديگر گروههاى مبارز را نيز متوجه كانون اصلى فساد نمودند.
حركت جدى و مهم روحانيان موجب شد كه عده زيادى از آنان بازداشت شوند و رژيم اندك اندك به كانون اصلى مبارزه كه توانسته بود فعاليتهاى مبارزاتى را شكل دهد، نزديك گردد. خود من هم كه در جريان اين فعاليتها نقش جدى داشتم، مجبور شدم كه مجددا به عراق مهاجرت كرده، تا زمان پيروزى انقلاب اسلامى در آنجا باقى بمانم.
نحوه فعاليتهاى برونمرزى روحانيان
فعاليتهايى كه در خارج از ايران داشتيم بدينگونه بود: ابتدا تشكيل يك گروه مبارز به نام تشكل روحانيان مبارز خارج از كشور و دوم فعاليت تبليغاتى از طريق تأسيس راديو «صداى روحانيت مبارز» كه از عراق پخش مىگرديد، اين راديو تا هفت سال پس از تأسيس به فعاليت ادامه مىداد كه من نيز جزء مسئولان و مديران آن محسوب مىشدم.
علی باقری، خاطرات پانزده خرداد؛ قم(دفتر اول)، ویراست دوم، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1388
تعداد بازدید: 5143