جواد کامور بخشایش
جواد کامور بخشایش از جمله نویسندگان مطرح دفتر ادبیات انقلاب اسلامی است که از 1373 ش وارد حوزه هنری شد و در حوزههای تاریخ و ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به پژوهش و نویسندگی مشغول گردید . وی تا کنون علاوه بر نگارش مقالات مختلف در فرهنگ ناموران معاصر ایران ، دایرهالمعارف انقلاب اسلامی ، فصلنامه پانزده خرداد ، هفتهنامه الکترونیکی تاریخ شفاهی ، فصلنامه مطالعات تاریخی ، ماهنامه شاهد یاران ، ماهنامه پلاک هشت و روزنامههای ایران و رسالت و همشهری و کیهان و نیز ارائه مقاله در همایشهای گوناگون آثار زیر را در قالب کتاب انتشار داده است :
۱- «یاس در قفس» (زندگینامه داستانی شهید محمدجواد تندگویان) ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1380 . برنده جایزه کنگره بزرگداشت مقام شهید تندگویان در سال 1390
۲- «نامی که ماند» (بازجستی در زندگی و مبارزات شهید محمدکاظم ذوالانوار) ، تهران ، سوره مهر ، 1387
۳- «خاطرات سید مرتضی نبوی» ، تهران ، سوره مهر ، 1385
۴- «گزارش یک طرح» (تاریخ شفاهی قیام 15 خرداد) ، تهران ، سوره مهر ، 1387
۵- «شیخ شریف» (سیری در زندگی و زمانه حجتالاسلام محمدحسن شریف قنوتی ؛ اولین روحانی شهید دفاع مقدس) ، تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی : عروج ، 1386 . این کتاب در 1387 کتاب سال دفاع مقدس انتخاب گردید .
۶- «آینه جویبار» (فرهنگنامه شهدای شهرداری تهران و نهادهای تابعه) ، تهران ، اداره کل امور ایثارگران شهرداری تهران : قدیانی ، 1388
۷- «خاطرات سید کاظم اکرمی» ، با همکاری مسعود کرمیان ، تهران ، سوره مهر ، 1388
۸- «جای امن گلولهها» (خاطرات عبدالرضا آلبوغبیش) ، تهران ، سوره مهر ، 1389- در 11 اردیبهشت 1391 در دومین جشنواره کتاب تبریز این کتاب به عنوان کتاب برگزیده سال در بخش دفاع مقدس و انقلاب اسلامی شناخته شد.
۹- زندگی و زمانه سید احمد خمینی، سوره مهر
۱۰- آخرین کار او هم کتاب خاطرات «آیتآلله سیدمحمد خامنهای» است که اخیرا به چاپ رسیده است.
اما آنچه که بهانه گفتگوی ما با او شد، نگارش دو مجلد از روزشمارهای 15 خرداد است که مربوط به تابستان 1341 و پائیز 1342 می شوند. این دو مجلد یکی در انتظار چاپ است و دیگری در مراحل نهایی نگارش. مصاحبه با ایشان مملو از نکات علمی و پژوهشی و تاریخی درباره روزشمار نویسی و حوادث تابستان 1341 بود.
پانزدهم خرداد42: طبق روال، پیش از هر توضیح و گفتگویی، از جنابعالی میخواهم که شرح مختصری از کارها و فعالیت هایتان در اختیار خوانندگان سایت قرار دهید.
کامور: بسم الله الرحمن الرحیم. من جواد کامور بخشایش هستم، متولد 1353 و از 1373 وارد دفتر ادبیات انقلاب اسلامی شدم. تا الان که در خدمت شما هستم و در حوزه ادبیات و تاریخ انقلاب و دفاع مقدس فعالم. آثاری را در این زمینه منتشر کردم و یکی از عمده فعالیتهای من در این چند سال اخیر بر 15 خرداد 1342 متمرکز شده که از پایگاه اطلاعرسانی 15 خرداد 42 شروع شد، در ادامه به نگارش کتاب روزشمار 15 خرداد، همکاری با مجموعه روزشمار انجامید و بنده افتخار پیدا کردم که جلد مربوط به تابستان 1341 و جلد مربوط به پاییز 1342 را به نگارش درآورم. تابستان 1341 یعنی ماههای تیر و مرداد و شهریور را حدود 2 سال پیش به اتمام رساندم و الان در انتشارات آماده نشر هست.
پانزدهم خرداد42: یک سؤال پایهایتر از شما میپرسم، اینکه چه شد که سراغ تاریخنگاری انقلاب اسلامی رفتید و این برهه از تاریخ را انتخاب کردید؟
کامور: دیلی اولش خوب، علاقه شخصی بنده به رشته های ادبیات و تاریخ و حوزه انقلاب اسلامی بود و دلیل دومش هم سمت و سوی فعالیت های دفتر ادبیات انقلاب اسلامی که من را به خود جذب کرد. البته به نوعی از همین منظر تاریخی هم اگر بخواهیم نگاه بکنیم، به هر حال این ادبیات هست که دارد تاریخ را شناسا میکند، یعنی اگر بتوانیم تاریخ را به زبان ادبی بنویسیم، تاریخ جالبتری درمیآید کما اینکه کسانی که در گذشته ادیب بودند و تاریخ مینوشتند، تاریخ را قشنگتر نوشتند و کسانی که تاریخ خوانده بودند و ادبیات میدانستند، بر تاریخ مسلطتر بودند و احاطه بهتر و بیشتری داشتند. حالا ما هم به اقتضای شغلی که در حوزه هنری و در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی داشتیم، بیشتر از قبل کشانده شدیم به سمت تاریخ انقلاب و نگارش تاریخ انقلاب و البته بیشتر، بحث همان ایثار و شهادت که مقولهایست که از منظر ادبیات و تاریخ به آن نگریسته میشود. ادبیات ایثار و شهادت؛ و ما در تلاشیم که در آثار خودمان این ایثار و شهادت را هم مستند به لحاظ تاریخی و هم جذاب به لحاظ ادبی به جامعه ارائه دهیم.
پانزدهم خرداد42: من یک سؤال تکمیلی در این زمینه از شما میپرسم؛ شما بالاخره در این زمینههای تاریخی قدم زدید، حوادث سالهای آغازین نهضت اسلامی را از نگاه یک تاریخنگار چگونه حوادثی میبینید؟ آیا تا به حال به آنها خوب پرداخته شده؟ آیا هنوز چیزی برای گفتن دارند؟
کامور: من سؤال قبلی شما را یک پاسخ تکمیلیتر هم بدهم، به هر حال دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در راستای فعالیتهای خودش پروژههای مختلفی را شروع میکند و یکی از پروژههای خوبی که در این زمینه آغاز شد، نگارش روزشمار در دو برهه و مقطع زمانی 1340 به این سمت تا 1343 و مقطع پایانی یعنی 1356 و 57 بود و به هر حال به توصیه دوستان، من هم به این جمع پیوستم که در حال نگارش روزشمار بودند و این نگارش روزشمار تابستان 41 توسط من آغاز شد. آن نکتهای هم که شما میفرمایید، نگاه من از منظر کسی که به هر حال در این زمینه مطالعاتی دارم و فعالیتهایی دارد و غور در منابع دارم میکند، و برهان من این است که هنوز هم که هنوز است با وجود این همه تلاشها، این همه اتفاقها، این همه آثار اعم از مقاله و نشریه و روزنامه و فیلم، وقتی آدم به طور اختصاصی به یک موضوع جزء میپردازد، متوجه میشود که باز کار برای فعالیت و تحقیق و پژوهش فراوان است. نمونه آن همین دایرهالمعارف پانزده خردادی است که دفتر ادبیات انقلاب اسلامی همت گماشته که انشاءالله هر چه زودتر کار نگارش این را آغاز بکند. در مرحله مدخلیابی این مجموعه، ما وقتی میخواهیم اطلاعاتی درباره هر یک از مداخل بدهیم، متوجه میشویم که در واقع مطلب پخته و مطلب کامل و مطلب مستندی الان وجود ندارد و اینها نیازمند تحقیق و پژوهش و غور در منابع هستند و این نشانگر این است که هنوز جا برای فعالیتهای تاریخنگاری و تاریخنویسی و واقعهنویسی به نوعی، فراوان است.
پانزدهم خرداد42: یعنی به جز آن موارد مهمی که تا به حال بارها و بارها بهش پرداخته شده و از لحاظ پرداخت روتین شدند...
کامور: بله، تکرار هم شدند در واقع، یک سری مباحث هست، چون به هر حال کار تحقیق و پژوهش کار سختی است، همه هم به سراغ این کارها نمیآیند و یک سری مباحث تاریخی مشخص مثلاً فوت آیتالله بروجردی، مبدأ آغازین نهضت امام خمینی، حوادث 15 خرداد اگرچه در خود حادثه 15 خرداد هم ابعاد و زوایای پنهان زیادی وجود دارد که هنوز به آن نپرداختیم و الی ماشاءالله آن مقاطع مختلفی که در حوزه تاریخ انقلاب ما متوجه هستیم و شاهد هستیم میبینیم که باز خلأهایی وجود دارد و خیلی از موضوعات هنوز خوب و مستند به آنها پرداخته نشده. مخصوصاً این مباحث و نکتهها در نگارش روزشمار بیشتر خودش را نشان میدهد. وقتی که ما در یک روزی متمرکز میشویم و حوادث آن روز را بررسی میکنیم، به صورت کاملاً جزء، متوجه میشویم که چه اتفاقات عظیمی در یک کشور رخ داده و ما هنوز از منظر تاریخنگاری و از منظر نگارش یک تاریخ برای انقلاب، بسترهای انقلاب یا وقوع نهضت، هنوز به آنها نپرداختیم.
پانزدهم خرداد42: آقای کامور شما بهتر از ما میدانید که آن موقع به علت اینکه شاه از یک طرف انتشار هر گونه اعلامیه یا منبعی را برای مبارزین انقلابی محدود میکرده و منابع اطلاعاتیشان را از بین میبرده، حتی آثار و اسنادی که از آنها به دست میآورده را یک جوری امحاء میکرده، و از این سو هم رسانهها و امکانات فنی مثل الان به روز و متمدن نبودند که بتوانند آنها را ثبت و ضبط بکنند و ما با یک سری منبع محدود تاریخی بعد از 50 سال طرف هستیم و اینکه خیلی از شاهدان قیام و شرکتکنندگان در قیام به رحمت خدا پیوستند. الان سختی کار در این زمینه به نظر شما در چه حد است؟
کامور: در ابتدا لازم است من یک توضیحی راجع به سبک نگارش این روزشمار خدمتتان عرض بکنم. با توجه به وسعت پروژه، هر یک از فصول توسط یک نویسنده نگاشته میشود، حتی به هر حال به خاطر وقوع حادثه بزرگی مثل 15 خرداد و پرتعداد بودن حوادث و وقایع، خود ماه 15 خرداد به عنوان یک کتاب به نگارش درآمده و قبل از آن، اردیبهشت و فروردین 1342. سبک نگارش این روزشمارها بهرهگیری از تمام منابع مستندی است که قبلاً توسط گروههای فیشبردار آماده شده و فیشبرداری شده. این منابع مستند شامل روزنامهها و نشریاتی است که آن سالها، یعنی مثلا تابستان 1341 در کشور متولد شدند و به نگارش درآمدند. روزنامهای مثل روزنامه «اطلاعات» هست، «پست تهران» هست، «کیهان» هست و نشریاتی که آن زمان بود یعنی عمده تکیه ما در نگارش این روزشمارها، همان منابعی است که در دوران پهلوی تولید شده، به اضافه همان مطلبی که جنابعالی اشاره کردید، ما در واقع مترصد و پیگیر رصد کردن حوادث نهضت هستیم. اما هیچ حادثهای که آن زمان اتفاق افتاده باشد و در نشریات آن زمان به عنوان یک حادثه نهضتی بازتاب پیدا کند، رنگی ندارد، یعنی هیچ جا در موردشان مطلبی نیست و ما متأسفانه یا خوشبختانه اینها را از منابعی که بعد از انقلاب تولید شدند پیگیر میشویم. مراکز اسنادی مختلف، آثاری را به عنوان اسناد انقلاب اسلامی منتشر میکنند. حالا این اسناد میتواند اسناد یاران امام باشد، اسناد رجال پهلوی باشد و کتابهای سندی از این دست که اسناد قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک باشد و اسناد یاران امام که خیلی پررنگتر دارد خودش را نشان میدهد. تمام اینها اسناد ساواک را دارند نشان میدهند. یعنی ما در اسناد ساواک دنبال جای پای نهضت هستیم و به تبع آن به اسناد ساواکی مراجعه میکنیم که در قالب کتابهای اسنادی منتشر شدهاند و اینها را به صورت روزشمار فیشبرداری میکنیم، و اینجا ارائه میدهیم . این تلفیقی میشود از حوادث مختلف، یعنی حوادث خود حکومت، اتفاقاتی که در دولت رخ داده، اتفاقاتی که در متن جامعه رخ داده و اتفاقات ویژه و خاص و شاید منابع محدودی که مربوط به نهضت اسلامی میشود.
پانزدهم خرداد42: اگر اجازه بدهید سؤالها در مورد کتاب را من یک پله عقبتر بیندازم، یک سؤال جدیتر بپرسم. آیا استفاده از منابع شفاهی در تاریخنگاری در این برهه به کار ما میآید؟ چقدر جایگاهش اهمیت دارد؟
کامور: به نظر من سبک روزنامه یا روزشمارنویسی، سبک خاصی است که امکان استفاده از منابع شفاهی را در آن کمرنگ میکند. یعنی الزاماً اگر ما بخواهیم این کار را بکنیم، از منظر آن روز به حادثه نگاه نکردیم. ما داریم با شخصی مصاحبه میکنیم که امروز نشسته و آن روز را دارد تحلیل میکند. ما در روزشمارنویسی معمولاً از تحلیل استفاده نمیکنیم.
اما اگر در مورد تاریخ 15 خرداد باشد که خوب یکی از منابع مهم و مستند و متقن مربوط به حادثه 15 خرداد و هر یک از وقایع نهضت اسلامی، بهرهگیری از دیدههای شاهدان عینی، بهرهگیری از گفتهها و روایتهای شاهدان عینی ماجرا هست. کما اینکه هر یک از این افراد، هر یک از این شاهدان عینی میتوانند به منزله یک پازلی باشند برای پر کردن یک صفحه، هر یک از زاویه دید خودشان یک حادثه و یک صحنهای را روایت میکنند و تمامی اینها اگر مجموعه اینها جمع شود، مجموعه تاریخ انقلاب هم به صورت شفاهی از مجموعه روایتهای اینها درمیآید. و هر کدام از اینها در یک حادثهای حضور داشتند. ما اگر بتوانیم در تمام حوادث، افرادش را شناسایی بکنیم و به سراغشان برویم و مصاحبه شفاهی انجام بدهیم، علیالقاعده با بهرهگیری و تلفیق اسناد دیگر، منابع مکتوب دیگر، در واقع روایت ما از آن حادثه و برهه، حالا اگر مد نظر ما 15 خرداد باشد، روایت دقیق و مستندی خواهد بود و من ضروری میدانم با توجه به اینکه هر کدام از آن افراد را گنجینهای میدانم که باید هر چه زودتر به سراغشان رفت، حالا کلاً دوران نهضت اسلامی را مد نظر میگیرم، از 1342 تا 57 و الان هم که هر یک از حوادث بعد از انقلاب هم تبدیل به تاریخ شده و باید سراغ اینها هم برویم. حالا اگر دیدگاهمان به نهضت اسلامی است، نگاه من هم این است که حتماً باید این افراد را پیدا کرد.
پانزدهم خرداد42: شاید حادثهای باشد که آنها بگویند و در تاریخ ثبت نشده باشد.
کامور: بله اصلاً همین طور است. زاویه دید آنها متفاوت است، چون به چشم خودشان حوادث و وقایعی را دیدند که در هیچ یک از تواریخ رسمی و غیررسمی منتشر نشده. کما اینکه شما خودتان تجریهاش را در همین سایت 15 خرداد دارید، بسیاری از مقالاتی که در 15 خرداد منتشر میشود، از زبان راویان خیلی از آن حوادث، خیلی از آن زاویه دیدها، خیلی از آن مبانیای که اشاره میشود و جزئیاتی که مطرح میشود، در تاریخ رسمی ما وجود ندارد. میتواند پایه و مایه بسیاری از تحقیقها و پژوهشها قرار بگیرد. من یادم هست که ما با پیدا کردن یک سند رسمی از یک حادثهای که در سال 1350 اتفاق افتاده بود، یک سند ساواک ما را مجبور کرد به واسطه علاقهمندی به سوژه و موضوع، دو هفته رفتیم خرمدره – در نزدیکی زنجان - و با شخصیتی به اسم شهید بهمن حجت کاشانی آشنا شدیم که از طریق آن تکسند یک پروژه بسیار گستردهای را آغاز کردیم با تکیه بر تاریخ شفاهی آن منطقه - افرادی که شهید بهمن حجت کاشانی را میشناختند – کار را ادامه دادیم. این شهید، شهیدی بود که از دل دربار درآمده بود، در فساد دربار بزرگ شده بود و دچار یک تحول عظیم فکری میشود و در دوره جوانی مخالف دربار میشود تا آنجایی که از دربار منفک میشود، خودش میرود یک روستایی تأسیس میکند، افرادی را آنجا جمع میکند و با هدف اقتصاد خودکفا، شروع میکند به کشت و زرع و دادن امکانات و گرفتن امکانات و بهرهبرداری از زمینهای آن منطقه با کمک اهالی و موافقت اهالی و خودش چندین سال در آنجا کشاورزی میکند با یک هدف، هدفش هم این است که خودش را به یک پانزدهم خرداد42 برساند، به یک مرحلهای برساند که این توان را داشته باشد که علیه حکومت برخیزد، دست آخر هم خودش قیام میکند و با هدف از بین بردن محمدرضا پهلوی به سمت تهران میآید، اما خب متأسفانه شهید میشود و همسر و فرزندانش هم به نوعی از بین میروند.
پانزدهمخرداد42: حالا ما برمیگردیم سراغ روزشمارنویسی و روزشمار 15 خرداد 42 که نگارش جلد تابستان۱۳۴۱ آن دست شما بوده. ما میدانیم که نشریات آن موقع به نفع دولت مینوشتند. شما چگونه این اطلاعات را از دل یکسویه نویسی آنها استخراج میکردید؟
کامور: ببینید به هر حال تاریخنگاری یا تاریخنویسی یا کسانی که در حوزه تاریخ مطالعه میکنند و مینویسند، یک شمّ خاصی به آدم انتقال میدهد و همه این نشریاتی که آن زمان نوشته شده، ما در دل نشریات یا در کنار نشریات یکسویهنگر از بُعد نگاه مثبت به دولت، یک سری نشریات خاص هم داریم که خارج از کشور دارند منتشر میشوند و به هر حال حملات تیزی هم علیه حکومت پهلوی دارند. اعم از نشریات و خبرگزاریها، رادیوهای مختلف، رادیو پیک ایران، رادیو صدای آزاد ایران، رادیو صدای ملی و برخی خبرگزاریهایی که شاید با بعضی از این سیاستها روی خوشی نداشته باشند مثل خبرگزاریهای رسمی جهان، رویترز، آسوشیتدپرس و اینها، ما مجموعه این خبرها را با هم تلفیق میکنیم و برآیند آن را بر اساس تحلیلهایی که میکنیم سعی میکنیم که عین حقیقت را از دل ماجرا برای خواننده مطرح بکنیم در عین حال که معتقدیم روزشمارنویسی یک کار خامی است. یعنی اطلاعات خامی است که در اختیار یک مورخ قرار داده میشود، منتها به هر حال یک سمت و سویی هم خود ما در خبرها داریم. آن مثبتنگری یا منفینگری، نیم نگاهی به آن بُعد هم داریم، اما در عین حال نگاه من بر این است که ما تمام اطلاعاتی را که در یک روز خاصی از مبدأ آن برهه تاریخی رخ داده، در دل کتابمان تزریق میکنیم و این در اختیار یک مورخی قرار میگیرد که میخواهد حوادث خاص را تحلیل و تأویل کند، ما امکان قدرت تحلیل را در این زمینه نداریم. یعنی روزشمارنویسی در واقع یک فضای خاصی را ایجاد میکند، یک قالب یا یک سبک خاصی است که منِ نویسنده روزشمار نمیتوانم تحلیل خودم را ارائه دهم یا از منابع دیگر برای تحلیل یک موضوع بهره ببرم، فقط موظف هستم که حوادث آن روز را با تحلیل آن روز برخی روزنامهها، برآیند تحلیلشان را استخراج بکنم و فقط به صورت روایت، واقعه آن روز را بررسی بکنم و روایت بکنم.
پانزدهم خرداد42: یعنی ما یک کار صرفاً علمی ساده در اختیار یک مورخ قرار میدهیم و قدرت تحلیل را هم به ایشان میسپاریم که تحلیل با ایشان است، ما تحلیل نمیکنیم.
کامور: این کار بسیار کار سختی است. چونکه الان شما حوادث یک روز را بخواهید بررسی بکنید، می بینید که برای یک روز از 50 تا فیش تا حداقل 500 تا فیش را داریم و همه اینها حوادث یک روز را دارند بررسی میکنند چون از همه نشریاتی که آن زمان منتشر شده فیشبرداری شده به صورت روزشمار کنار هم چیده شده. همه اینها بررسی میشود و حوادث مهم در یک روز انتخاب میشود بعد از دل منابع مختلف گلچین میشود و کنار هم چیده میشود و میشود روزشمار. در عین حال که این کار خیلی کار سختی است، اما از نگاه افراد حرفهای به این کار، این کار شاید خیلی آسان هم باشد، به خاطر اینکه هیچ تحلیلی، هیچ تجزیهای، هیچ موضوعی وجود ندارد. فقط روایت صرف و ساده وقایع یک روز هست، حالا مجموعه یک روز جمع میشود و یک فصل و سال میشود و کلاً میشود روزشمار نهضت اسلامی.
پانزدهم خرداد42: شما روزشمار تابستان سال 41 را نگارش کردید و این مصاحبه ما -که شاید مصاحبه اول ما با شما باشد- در مورد همین روزشمار است و حوادث تابستان 41. ما میخواهیم اهمّ حوادث آن سال را از زبان شما بشنویم که چه اتفاقاتی افتاده، نهضت در چه مرحلهای بوده و این مرحله از نهضت چه پایهای برای قسمتهای بعدی گذاشته؟
کامور: تابستان 1341 اگر مبدأ نهضت را 1340 در نظر بگیریم، نهضت ما حدود یک سال و سه ماه است شروع شده، اگر پایه نهضت را از 41 شروع بکنیم که مدت کوتاهی است آغاز شده. آن چیزی که برآیند بررسی فیشهای این مقطع تاریخی دارد به ما نشان میدهد، این است که نهضت آرام آرام توسط افرادی که به هر حال از یاران یا از شاگردان امام هستند دارد به مرحله مقابله و اعتراض به سیاست های مختلف حکومت می رسد. و نکته دیگر اینکه شبکه اطلاعرسانی روحانیت یا شبکه خبررسانی روحانیت دارد خودش را نشان میدهد. افرادی از نهضت در منابر و مجالس خودشان اعتراض به سیاستهای خاص رژیم را علنی می کنند. از آیتالله سید محمود طالقانی که عمده سخنرانیها را ایشان در این مقطع تاریخی دارند بگیرید تا شخصیتهای دیگری از جمله آقای جعفر شجونی و عباسعلی اسلامی، حجتالاسلام فلسفی مخصوصاً و شخصیتهای دیگری هستند که حضورشان در این زمان، با توجه به اسناد ساواک، پررنگتر از دیگران هست. در کنار آن، شخصیتهای مختلفی هم داریم که فعال هستند. همچنین احزاب مختلف دارند تلاش میکنند، فعالیت میکنند و اتفاقاتی که در خود مملکت میافتد، در رأس حکومت و دولت دارد رخ میدهد مزید بر علت می شود. اینها همه حوادث هستند که در تیر 1341 رخ میدهد.
حال من میتوانم کلیات را به شما عرض بکنم، کلیات ما این است که دولت امینی بر سر کار است، عمده حوادث تیر ماه، چالش بر سر تنظیم بودجه کل کشور است و هر روز روزنامهها این خبر را بازتاب میدهند که ظاهراً دولت دچار مشکل هست و همه اینها به قطع کمکهای مالی امریکا به ارتش برمیگردد. و دست آخر این چالش به پایان تیر ماه کشیده میشود که به تغییر حکومت منجر میشود. استعفای علی امینی و روی کار آمدن اسدالله علم که تغییر و حادثه بسیار مهمی است و آن چیزی که من حس کردم، ناتوانی دولت بود که شاید یکی از دهها دلیل و بهانهای است که دست محمدرضا پهلوی را در تغییر علی امینی باز میگذارد. چون به هر حال این دو با هم تقابل داشتند، تعاملشان بسیار اندک بود و این فرصت، فرصت بسیار خوبی برای محمدرضا پهلوی بود که نخستوزیری را که از نظر خودش برای خودش محبوب نبود را عوض بکند و کسی مثل اسدالله علم را که در بسیاری از منابع، به غلام خانهزاد محمدرضا پهلوی شهرت پیدا میکند، در رأس کابینه قرار دهد و با آمدن ایشان شرایط کمک مالی امریکا هم مساعد میشود، لیندن جانسون به ایران میآید و قول کمکهایی را میدهد و فقط آن اتفاقی که میافتد تقلیل 15 درصد از مخارج ارتش است، در اثر همان کمبود بودجه یکی دو تا سازمان منحل میشود. اما همه چیز به مرور سر جای خود قرار میگیرند و این امر نشان میدهد که هدف اصلی و جدی در این بحث، همان تغییر علی امینی و دادن قدرت به دست آقای اسدالله علم بوده.
سفر محمدرضا پهلوی به افغانستان و پاکستان یکی از حوادث مهم این دوره است و همان نکتهای که عرض کردم، گزارش مأموران ساواک از برخی جلسات سخنرانیهای عدهای از علما و روحانیون، نشان میدهد که علما در شرایط مختلف به اقدامات برنامههای ضد دینی رژیم دارند واکنش نشان میدهند. خود حضرت امام هم به هر حال فعال و پویا هستند. حرکتهایی دارند، اعتراضهایی دارند. عمده اعتراضشان، اعتراض به آزادی مطبوعات در اهانت به مقدسات هست که در 11 تیر اتفاق میافتد. حوادث همین طور پیش میرود و بدترین حادثه اتفاق می افتد. یعنی این طور میتوانم تحلیل بکنم که دو زلزله را ما در تابستان 1341 شاهد هستیم، یکی زلزله سیاسی است که به تغییر و تحولات حکومتی تعبیر میشود، تغییر و تحولات دولت، روی کار آمدن اسدالله علم؛ و یک زلزله، زلزله طبیعی است در 10 شهریور 1341 حادثه بسیار تلخی رخ میدهد که ظاهراً در آن سال در تاریخ کشور ما بیسابقه بوده. زلزلهای بسیار سخت و سنگینی که در مثلثی بین قزوین -(بوئینزهرا) – ساوه و همدان رخ میدهد و هزاران نفر را به کام مرگ میکشاند. بازتاب این خبر در اغلب نشریات جهانی بازتاب بسیار گستردهایست، در ایران که کلاً همه همگام میشوند، مردم، دولت، نهادها و سازمانهای مختلف که بتوانند به داد این زلزلهزدهها برسند. مدام کشورهای مختلف اعلام آمادگی میکنند از طریق هواپیما، کشتی و مسیر زمینی، کمکهای دارویی و مالی، کمکهای اولیه را به زلزلهزدهها میفرستند. محمدرضا پهلوی و بسیاری از شخصیتهای دیگر سفر به مناطق زلزلهزده را دارند و باز هم آنجا استمداد مردم از مأموران حکومتی، از رژیم یا مسئولان و خود محمدرضا پهلوی این هست که به نوعی به داد آنها برسند و به کمکشان بیایند. اما وقتی من باز برمیگردم، یک سال بعد را دارم روزشمارنگاری میکنم، متوجه میشوم که هنوز آثار آن ویرانیها و آثار بیخانمانیهای مردم در سال 42 هم وجود دارد، تازه آرام آرام بعضی روستاها را بازسازی کردند، خبرش را کمرنگ میبینم که روستاها بازسازی شده و افرادی میخواهند بروند آنجا مستقر شوند. این نشان میدهد که هم عظمت فاجعه بسیار گسترده و بزرگ بوده و هم شاید به نوعی کوتاهی رژیم از رساندن سریع کمک و برای عمران و آبادی منطقه هم موضوعی است که حکایتی دارد.
پانزدهم خرداد42: آقای کامور، میخواهم درمورد تحلیلی که شخصاً به آن پرداختم، از شما هم یک جور همفکری بخواهم. این طور که به نظر میرسد، در تابستان 41 هم نهضت مردمی به صورت آتش زیر خاکستر بوده و هم اقداماتی که باعث قیام مردم از سوی دولت شد به صورت آتش زیر خاکستر بوده اند.
کامور: بله، این چیزی که شما میفرمایید بیشتر همان بحث اصلاحات و اینها در دولت هست. حسن ارسنجانی در تلاش است که این اصلاحات ارضی هر چه سریعتر انجام شود، در بخشهای مختلف انجام میشود و از آن طرف ما اعتراض علما و روحانیون، حتی در خارج از کشور داریم که یک نمونهاش فکر میکنم صحبت آیتالله حکیم است، مخالفت آیتالله حکیم با اصلاحات ارضی است. در ماه تیر 1341 این اتفاق میافتد که آیتالله سید محسن حکیم دو نامه به ایران میفرستد و مخالفت خودش را با اجرای برنامههای اصلاحات ارضی اعلام . یک نمونهاش در استفتاء جمعی از مسلمانان در موضوع اصلاحات ارضی نوشته شده، و آیت الله حکیم میگوید: «شک و تردیدی در حرمت اغتصاب املاک مردم نیست و اگر مرادشان موافقت و رضایت این جانب است، عین کذب محض است و افترا است زیرا استنکار خود را بارها به سمع اولیاء امور رسانیدهام.» یکی از ترفندهای رژیم بهرهگیری و یا به نفع خود قلمداد کردن برخی صحبتها یا سوءاستفاده از برخی حرفهای علما و بزرگان بود که حس میکردند با این ترفندها میتوانند مردم را راضی بکنند که با اصلاحات ارضی موافقت بکنند و علما بلافاصله واکنش نشان میدادند که یکی از این واکنشها هم واکنش آیتالله سید محسن حکیم هست که اعتراض میکند و میگوید من بارهای بار مخالفت خودم را ابراز داشتم و این بار هم اعلام میکنم که غصب اموال مردم درست نیست و شرعاً حرام است. یک بخشی هم من اشاره بکنم به سخنرانی امام در اعتراض به آزادی مطبوعات هست که این هم واکنش شدید امام را دارد نشان میدهد و نشان میدهد که امام حوادث را هر روز دارد رصد میکند و به موقع دارد انتقاد خود و حضور خود را اعلام میکند. او در نامه ای خواستار محدودیت آنها میشود و میگوید: «مطبوعات باید حافظ ارزشهای مردم باشند و به باورها و مقدسات اسلامی که مورد پذیرش عموم مسلمانان ایران است تعرض و اهانت نکنند. چرا مطبوعات نسبت ناجوانمردانه و ناروا به روحانیت میزنند؟ اگر روحانیت برود، مملکت پشتوانه ندارد.»
پانزدهم خرداد42: سوال پایانی ما این است که مجلد بعدی که در همین سلسله روزشمارها به عهده شما سپرده شده کدام است و برای چه تاریخی است؟
کامور: من در حال حاضر در مرحله نگارش روزشمار پاییز 1342 هستم، مهر، آبان و آذر 1342 که واقعاً نمیدانم جلد چندم این روزشمار خواهد بود.
تعداد بازدید: 5304