* «عباس مشفق کاشانی»
زمین و آسمان، از چشمه فیاض یزدانی
یکی در کار گلریزی، یکی در پرتو افشانی
غبار تیره شب درگذشت از چهره گیتی
برآمد روز عالمگیر و عالمتاب یزدانی
برون شد آفتابی تابناک از پرده غیبت
که مهر و مه به رخسارش کنند آیینهگردانی
فروغ صبح صادق، در طلوع نیمه شعبان
به میلاد امام عصر، دنیا کرد نورانی
محمد، قائم آل محمد، مهدی هادی
چکیدهی عالم امکان به تأییدات قرآنی
امام حاضر غایب، ولی منتظر، صاحب
زمان را قائدی اعظم، زمین را، فیض رحمانی
پناه مردم مستضعف دنیای ظلمآوا
چراغ روشن زندانیان تيه ظلمانی
امام معدلتگستر، به تدبیر جهانداری
ولی آسمان شوکت به آیین جهانبانی
چو دنیا تیره گردد، از فساد و ظلم و بدکاری
چو گیتی خیره گردد، در تباهی، در پریشانی
حضورش شادیانگیز است در گردونة خاکی
ظهورش، وعدة حق است با آیات فرقانی
جهان را، پاک سازد، از ره و رسم ستمکاری
بشر را میرهاند، از غم سردرگریبانی
پی احقاق امر حق، امام منتقم دارد
نشان ایزدی، تیغ علی، فر سلیمانی
روان تازه بخشد دین احمد را مسیح آب
چو موسی قبطیان را بشکند با قهر ثعبانی
مبارک باد بر مستضعفان این روز فرخ پی
گرامی باد حزبالله را این لطف رحمانی
□
خمینی، نایب بر حق مهدی، حجت قائم
علمافراز نهضت گشت در این روز روحانی
به سالی نوزده زین پیش، در خرداد ماه آمد
پی دفع ستم مردانه با فرمان ربّانی
دل پر مهرش از مظلومی اسلام خون میشد
که در آن روزها، خون بود و آتش بود و ویرانی
عیان شد آفتاب خونفشان انقلاب، از قم
جهان در جنبش از فیضیه، کانون مسلمانی
وطن آشفته، دین منسوخ، از یاسای چنگیزی
شکسته در گلو فریاد، قانون رضاخانی
اسیر دست روباهان خونخوار اتازونی
ذلیل حیلههای رنگ و وارنگ بریتانی
یکی، اندیشه پرد از سیاه کاخ خناسی
یکی، هنگامهساز پیر استبداد شیطانی
به خاک و خون کشیدند، این ستمکاران شدّادی
جوان و پیر را کشتند با جرم مسلمانی
به رستاخیز یومالله، روحانیّت ایران
جهان خفته را بر کرد از خواب گرانجانی
امام راستین، روح خدا یعنی خمینی را
به خشم آمد دل پر مهر، چون دریای توفانی
به جان از روشنی افروخته، شمع هدایت را
به دوش پر توان افراشته، رایات سبحانی
پی ترویج دین مصطفی، با صبر ایّوبی
چو ابراهیم، اسماعیل خود را داد قربانی
نهال انقلاب از خون یوسف کرد گلناری
در این ایثار و همت شد به حیرت پیر کنعانی
در این اندیشه تا آباد سازد کوخ درویشی
نهیب قدرتش افکند از پا، کاخ سلطانی
در او سرچشمة فیّاض دانشهای ادریسی
فروزان و فزاینده چو حکمتهای لقمانی
پس از عمری، ز رنج بیكران گنجی فراهم شد
که بر مستضعفان ملک و ملت داشت ارزانی
به گفتاری که خون پیروز بر شمشیر خواهد شد
جهان را از شگفتی ساخت هم آغوش حیرانی
که دشمن با همه قدرت شکسته شد از این نهضت
گزیده بر لب از حسرت، سرانگشت پشیمانی
به اسلام عزیز آورد و هدیت داد جمهوری
حراست کرد از این بنیاد، چون شیر نیستانی
رهاییبخش ملک و ملتی، کز ژرفاندیشی
فلاح آورد و پاکی داد، از آلوده دامانی
□
خداوندا به خون پاک مظلومان رزمنده
که در پیکار حق دادند جان خود به آسانی
به قدس، این قبلة اوّل، به کعبه، قبلة دوّم
به ابراهیم، کز امر تو گشت این خانه را بانی
به سرگردانی قوم گرفتار فلسطینی
به دست کینةصهیون و جلّادان عبرانی
به حزبالله در خون خفته از بیداد صّدامی
به جانبازان بر خاک درت ساییده پیشانی
به شیران سپر جان کرده، در روز همآوردی
به زهاد شب تاریک در معراج روحانی
ز الطاف خدایی، تا ظهور حضرت مهدی (عج)
خمینی را نگهداری، خمینی را نگهبانی
تعداد بازدید: 4727