* «ضیاءالدین ترابی»
خونی که در فیضیّه بر خاک وطن ریخت
چون چشمهای جوشید و بر دشت و دمن ریخت
اشکی که جاری شد از آن چشمان معصوم
باران رحمت بود،کو بر این چمن ریخت
هر لالهای روید از این بوم و بر، امروز
خونی است کز آزادمردان بر کفن ریخت
نازم بر آن پیری که بیخوف حرامی
با یاری یزدان به هم رسم کهن ریخت
تا بیرق اسلام و قرآن برفرازد
بر کام جان خستگان شهد سخن ریخت
بانگی که در محراب زد با یاد یزدان
چون تندری وحشت به جان اهرمن ریخت
عطر گل آید از تمام خاک ایران
ز آن خون که در فیضیّه بر خاک وطن ریخت
تعداد بازدید: 4848