24 مهر 1395
على امینى، نخستوزیر حکومت پهلوی، درباره اتفاقی که به احتمال خیلی زیاد مربوط به 24 مهر 1340 است در خاطراتش گفته است: «روز ششم یا هفتم غیبت ایشان [شاه، به دلیل مسافرت به فرانسه] بود که سپهبد تیمور بختیار بازنشسته... من و خانم را به شام دعوت کرد و گفت: چند تن از افسران عالیرتبه بازنشسته و غیربازنشسته با خانمهایشان میآیند... دعوت را پذیرفتم... عصر، دیروقت از دفتر نخستوزیرى حرکت کردم تا به خانه بروم... در راهرو و در سرپلهها، یکى از دوستان نزدیک را دیدم که با شتاب از پلهها بالا میدود... با عجله مرا به کنارى کشید و پرسید: آیا امشب در جایى مهمان هستید؟ با تعجب از اینکه چنین خبر خصوصى را از کجا میداند جواب مثبت دادم. گفت: هرگز نروید که... براى شما خوابى دیدهاند... به اتاقم برگشتم. به سپهبد [علىاصغر] نقدى تلفن کردم و دستور دادم فورا همراه رئیس ستاد ارتش و رؤساى امنیت شهربانى و سایر مسئولین درجه اول نظامى و انتظامى به نخستوزیرى بیایند. آقایان آمدند. قضیه را به طور سربسته مطرح کردم و گفتم: میزبانان مهربان من تا یکى دو ساعت دیگر در منزل آقاى سپهبد بختیار خواهند بود... خانه را با دقت و از دور محاصره کنید. صبر کنید شامشان را بخورند. چون من نرفتهام مهمانى زود تمام خواهد شد. یک یک را تعقیب کنید. به خانههایشان که رسیدند، هر یک را محترمانه سوار کنید و به نقاط دور از تهران ببرید. اما نه به حوزه نفوذ محلى خودشان. بختیار را به رامسر، آن را که اهل تبریز است به اصفهان و سایرین را به همین ترتیب... کار شد و آقایان شبانه براى استراحت و هضم آن شام به سفر برده شدند.»
تعداد بازدید: 2735