بهکوشش: مرضیه فرمانی
17 خرداد 1396
عباس خوشعمل کاشانی، شاعر شعری که در ادامه میخوانید، متولد 1337 در کاشان است. وی داوری تعدادی از کنگرههای کشوری را بر عهده داشته است. بعضی از آثار وی عبارتند از: در پگاه ترنم، شعله آوا، پاتنوری، باغستان نرگس(گزیده ادبیات معاصر) و...
خورشید نهان
خورشیــــد نهـــــان در ابر ، خفاش ز بند آزاد
شب بود، شب ظلمـت، شب بود، شب بیداد
ابـــرار حقیقت بین، افســـردهدل و غمگین
اشــــرار تبـــــــاهآیین، بیگانه ز غم، دلشاد
شیطان خطاپیشـــه، پیوسته در اندیشـــه
تا بر کند از ریشــــه، آن ســــــرو خوش آزاد
هم آیت یـــــزدان را، آتش فکنــــــد در جان
هم خرمن ایمـــــــــان را، یکباره دهد بر باد
شب بود، شب ظلمت، ایمان همهجا محکوم
شب بود، شب ظلمت، حاکم همه جا الحاد
آن شام که پاداشـــن، بگرفت از اهریمــــن
با کشف حجاب زن، جرثومـــــه هر افساد
سرهــــای جوانان را کردند هـدف آن شب
کارباب مشایــــخ را عمامـــــــه ز سر افتاد
بگذاشت کلـــــه برســـر، ایرانی و ایران را
قانـــــون دخالتها، کــــــز خارجه شد امداد
پرورده استعمار، سرکرده دزدان شد
تا آن که هجوم آورد، بر قافلــه ارشـــاد
در گوش دل این پیغـــام، آورد مگر آن شام
کز خاطره ایـــــام، اینت ز قلـــــــم افتاد
کآغاز قیــــام ما، از مسجـــــــد و منبر بود
آغاز شد این نهضت، از مسجد گوهرشاد
پاسی چو گذشت از شب، یلدا شب ظلم آیین
از روزنه نوری تافت، خورشیـــد به در استاد
ناگاه ز قــــــم مردی، برخاست علی صولت
تا دست ستم بندد، چون غنچه دهان بگشاد:
کای خلــــق بهپا خیزید، صد شـــور برانگیزید
با ظلم در آویزید، تـا محـــــو شـــــود بیــداد
بر پای شما تا کی، زنجیــــــــر ستمکاران؟
بر نای شما تا چند، سر نیـــزه استبداد؟
امت چو امامش را، دریای خروشان دید
چون موج به جوش آمد، چون سیل به راه افتاد
بر پنجرهها تابید، تا نور از آن خورشید
از حنجرهها رویید، صد شاخــــه گل فریاد
ایام حــــــوادث را آبستــــــن و دنیایی
در فکر که این مادر، آینده چه خواهد زاد
شب بود، شب ظلمت، کز حنجرهها گل کرد
آوای خوش تکبیر، تکبیــــــر خوش میلاد:
کایام بزاد اکنـــــــــون، فرزند قیام ایدون
در ماه جهاد و خــــــــون، در پانزده خرداد
با حیله اهریمن، تبعید چو شد خورشید
آن جلوه یزدانیش، هرگز نه برفت از یاد
بس لاله که پرپر شد، از جور تبهکاران
وز تیشه جلادان، بس سرو ز پا افتاد
از پانزده خرداد، تا بیستودوی بهمن
از دور بشارتها، بر اخترکان خور داد
شیطان چو فنا گردید، خورشید هم از تبعید
آورد گل امّید، در وقت خوش میعاد
تعداد بازدید: 2992